🔸نوشتن برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
#شعر🔸انتظار
ای روزهای خوب که در راهید
از پشت لحظهها به در آیید
ای روز آفتابی
ای مثل چشم خدا آبی
در انتظار آمدنت هستم...
▫️#قیصر_امینپور
ای روزهای خوب که در راهید
از پشت لحظهها به در آیید
ای روز آفتابی
ای مثل چشم خدا آبی
در انتظار آمدنت هستم...
▫️#قیصر_امینپور
#شعر 🔸 حسرت همیشگی
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی... ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
▫️#قیصر_امینپور (۱۳۳۸ – ۱۳۸۶)
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی... ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
▫️#قیصر_امینپور (۱۳۳۸ – ۱۳۸۶)
عرصههای ارتباطی
#شعر 🔸 حسرت همیشگی حرفهای ما هنوز ناتمام... تا نگاه میکنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آنکه با خبر شوی لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر میشود! ▫️#قیصر_امینپور (۱۳۳۸ – ۱۳۸۶)
🔸سلام قیصر
دوم اردیبهشت زاد روز شاعر، رفیق مهربان جاودانه #قیصر_امینپور است.....
آخرین دیدارمان با تو و احمد افطار بود در بنیاد باران. از آن شب قریب به یک و نیم دهه میگذرد شب شلیک خندههای سه نفره در خیابان، شبی که سیگار خواستید و ندادم......
تو آبان ۸۶ رفتی و #عبدالله_گیویان صبح زود زنگ زد و.......
#احمد_بورقانی بهمن ۸۶......
سال خیلی تلخی بود برایم....
روحتان شاد، جایتان سبز .
🌿 #شعر 🔸 پُر از خاطرات ترک خوردهایم
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گردهایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم
@younesshokrkhah
دوم اردیبهشت زاد روز شاعر، رفیق مهربان جاودانه #قیصر_امینپور است.....
آخرین دیدارمان با تو و احمد افطار بود در بنیاد باران. از آن شب قریب به یک و نیم دهه میگذرد شب شلیک خندههای سه نفره در خیابان، شبی که سیگار خواستید و ندادم......
تو آبان ۸۶ رفتی و #عبدالله_گیویان صبح زود زنگ زد و.......
#احمد_بورقانی بهمن ۸۶......
سال خیلی تلخی بود برایم....
روحتان شاد، جایتان سبز .
🌿 #شعر 🔸 پُر از خاطرات ترک خوردهایم
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گردهایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم
@younesshokrkhah
#شعر🔸ایستگاه
قطار میرود
تو میروی
تمامِ ایستگاه میرَود
و من چقدر سادهام
که سالهای سال در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستادهام
و همچنان، به نردههای ایستگاهِ رفته
تکیه، دادهام
#قیصر_امینپور
قطار میرود
تو میروی
تمامِ ایستگاه میرَود
و من چقدر سادهام
که سالهای سال در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستادهام
و همچنان، به نردههای ایستگاهِ رفته
تکیه، دادهام
#قیصر_امینپور
#روزنامهنگاری #کودکان #زوم
🔸نوشتن درباره و برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با کیهان بچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحیی پور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوارهای خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا گرافیک اطلاع رسان و یا گرافیک خبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با سبک هرم وارونه نفس میکشد و سبک تاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و نیز آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف 886 صفحهای کودکان و رسانههای انتشارات سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر 70 صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نخوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث فلسفه است و دومی بحث تکنیک و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
🔸نوشتن درباره و برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با کیهان بچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحیی پور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوارهای خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا گرافیک اطلاع رسان و یا گرافیک خبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با سبک هرم وارونه نفس میکشد و سبک تاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و نیز آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف 886 صفحهای کودکان و رسانههای انتشارات سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر 70 صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نخوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث فلسفه است و دومی بحث تکنیک و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
#یاد🔸 قیصر امینپور در یک نگاه
به ترتیب از چپ به راست: قیصر امینپور، محمدرضا مهدیزاده، محسن مخملباف، ساعد باقری، سیدحسن حسینی
#قیصر_امینپور دوم اردیبهشتماه سال ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان متولد شد. او که تجربه تدریس در مقطع راهنمایی را در فاصله سالهای ۶۰ تا ۶۲ در کارنامه خود داشت، از سال ۶۷ به تدریس در دانشگاه الزهرا (س) پرداخت. اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال ۷۰ برمیگردد. همچنین از فعالیتهای مطبوعاتی امینپور، به دبیری شعر هفتهنامه سروش در فاصله سالهای ۶۰ تا ۷۱ و سردبیری ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان میتوان اشاره کرد. او عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. از آثار این شاعر میتوان به تنفس صبح، در کوچه آفتاب (۱۳۶۳)، آینههای ناگهان (۱۳۷۲)، گلها همه آفتابگردانند (۱۳۸۰)، دستور زبان عشق (۱۳۸۶)، توفان در پرانتز (نثر ادبی)، منظومه ظهر روز دهم (برای نوجوانان) (۱۳۶۵)، مثل چشمه، مثل رود (برای نوجوانان) (۱۳۶۸)، بیبال پریدن (نثر ادبی برای نوجوانان) و ... اشاره کرد.
قیصر امینپور در هشتم آبانماه ۱۳۸۶ درگذشت. ایسنا
به ترتیب از چپ به راست: قیصر امینپور، محمدرضا مهدیزاده، محسن مخملباف، ساعد باقری، سیدحسن حسینی
#قیصر_امینپور دوم اردیبهشتماه سال ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان متولد شد. او که تجربه تدریس در مقطع راهنمایی را در فاصله سالهای ۶۰ تا ۶۲ در کارنامه خود داشت، از سال ۶۷ به تدریس در دانشگاه الزهرا (س) پرداخت. اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال ۷۰ برمیگردد. همچنین از فعالیتهای مطبوعاتی امینپور، به دبیری شعر هفتهنامه سروش در فاصله سالهای ۶۰ تا ۷۱ و سردبیری ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان میتوان اشاره کرد. او عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. از آثار این شاعر میتوان به تنفس صبح، در کوچه آفتاب (۱۳۶۳)، آینههای ناگهان (۱۳۷۲)، گلها همه آفتابگردانند (۱۳۸۰)، دستور زبان عشق (۱۳۸۶)، توفان در پرانتز (نثر ادبی)، منظومه ظهر روز دهم (برای نوجوانان) (۱۳۶۵)، مثل چشمه، مثل رود (برای نوجوانان) (۱۳۶۸)، بیبال پریدن (نثر ادبی برای نوجوانان) و ... اشاره کرد.
قیصر امینپور در هشتم آبانماه ۱۳۸۶ درگذشت. ایسنا
عرصههای ارتباطی
#رخنما #یونس_شکرخواه #شعر 🔸متن پنهان کدکنی ▫️یادداشتم در مجله تجربه، آبان ۱۴۰۰ درباره دکتر #محمدرضا_شفیعیکدکنی
🔸تجربه؛ پیادهرَوی با شفیعیکدکنی
شمارۀ تازۀ ماهنامۀ #تجربه تصویر دکتر #محمدرضا_شفیعیکدکنی را بر روی جلد دارد و بهانۀ آن ٨٢ ساله شدن استاد محبوبی است که همچنان با جوانها دمخور است و بی هیچ مجامله و اغراق، شکوه او درفرهنگ و ادبیات معاصر ایران و در عرصههای آکادمیک، از بخت یاریهای زیستن در این زمانه است. #پژمان_موسوی سردبیر جدید تجربه ضمن روایت یک پیاده روی پاییزی خبر داده استاد هم گرفتار کرونا شده بود و خوش بختانه از آن رسته است. مشکل شفیعی کدکنی با #کرونا اما نه به خاطر بیماری خودش که به سبب تعطیل شدن کلاسهای سهشنبههاست که حس و حال آن به ضربالمثل بدل شده و استاد هم دلتنگ آن است. یکی دیگر از موضوعاتی که سردبیر تجربه با دکتر شفیعی در میان گذاشته «امتناع تفکر» است و جالب این که نشریه هنگامی منتشر میشود که #آرامش_دوستدار فیلسوف ایرانی که مدعی بود اول بار بحث امتناع تفکر را او مطرح کرده درگذشته و البته به او اشاره نشده است. #یونس_شکرخواه، #روزنامهنگار پرسابقه و استاد #ارتباطات، شرح دلدادگی خود به دنیای شفیعی را نوشته و #هادی_خانیکی دیگر استاد ارتباطات که او نیز خراسانی است به نقلقولی از یک خراسانی دیگر دربارۀ این خراسانی پرآوازه پرداخته است. جملهای از اخوان ثالث دربارۀ شفیعی کدکنی: بودنی دارد چون اوج سرودن، از پُرباری. #سما_بابایی که در دورۀ جدید دبیری تحریریه را بر عهده دارد نگاهی انداخته به اشعار استفاده شده از شفیعیکدکنی در موسیقی ایرانی و توصیف خود دربارۀ او را در عنوان نوشته منعکس کرده است: شاعری که آخر ندارد. چنانکه گفته شد اما وجه غالب شفیعیکدکنی رابطۀ او با جوانان و کلاسهای اوست. در روزگاری که دغدغهها دیگر شده و بیشتر سؤال میکنند تا از آنان سؤال نپرسند و دانش داشته یا نداشته به چالش کشیده نشود شفیعیکدکنی در سهشبههای پرشور دانشگاه تهران، دانشجویان ایستاده و نشسته و مشتاق را به وجد میآورد و شرح این سهشنبهها را #نیما_ظاهری در این پرونده نوشته است و گزارش خود را باشعر #قیصر_امینپور دربارۀ همین سهشنبهها به پایان برده است: راستی باز هم میتوانم/ بار دیگر از این پلهها/ خسته/ بالا بیایم/ تا تو را/ لحظهای بیتعارف/ روی آن صندلیهای چوبی/ با همان خندۀ بیتکلف ببینم؟ تجربه، مجله هنر و ادبیات است اما در سالهای اخیر وزن ادبیات در آن بیش از سینما بوده و شمارۀ آبان با مطالب سینمایی نشان میدهد که میخواهند بیشتر به سینما بپردازند و احتمالا باید منتظر پزوندههایی دربارۀ سریالهای شبکۀ نمایش خانگی یا گفتوگویی اختصاصی با #اصغر_فرهادی به بهانۀ فیلم قهرمان هم باشیم. گفتوگو با #حنانۀ_سلطانی نویسندۀ رمان شاه ١٢٩٨ تهران، ١٣۵٠ شیراز نیز بسیار خواندنی است. نویسنده در این رمان با فرض ترور محمدرضا شاه در جریان جشنهای ٢۵٠٠ ساله در ۵٠ سال قبل داستانپردازی کرده است. کتابی که به عنوان رمان ماه مجله هم معرفی شده است. هم مصاحبه را پیش از خرید و خواندن رمان میتوان خواند و با علاقه و آگاهی بیشتر خواند و هم بعد از خواندن آن. بهتر اما این است که هم رمان را بخریم و بخوانیم و هم مجله را و این مصاحبه را بخوانیم!
از ویژگیهای تجربه که از مهر ماه و درشمارۀ اول دورۀ جدید هم مشهود بود توجه به وضعیت افغانستان به خصوص با دغدغههای زبان فارسی است تا جایی که #احمد_طالبینژاد در مطلبی دربارۀ مستند میراث ماندگار که به #فریدون_علاء پرداخته هم گریزی به تخصص چشم پزشکی دکتر #عبدالله_عبدالله رییس امور اجرایی در دولت ساقط شدۀ کابل زده است. در یادداشت مدیر مسؤول هم به نکتۀ جالبی دربارۀ برنده نوبل ادبیات ٢٠٢١ اشاره شده که متفاوت و درخور تأمل است. چرا که عبدالرزاق قُرنح، برنده بریتانیایی- تانرانیایی نوبل ادبیات امسال زنگباری تبار است؛ جزیرهای نیمه خودمختار در شرق آفریقا و زنگبار در فرهنگ ما معادل کل آفریقا هم بوده است.. عصر ایران
شمارۀ تازۀ ماهنامۀ #تجربه تصویر دکتر #محمدرضا_شفیعیکدکنی را بر روی جلد دارد و بهانۀ آن ٨٢ ساله شدن استاد محبوبی است که همچنان با جوانها دمخور است و بی هیچ مجامله و اغراق، شکوه او درفرهنگ و ادبیات معاصر ایران و در عرصههای آکادمیک، از بخت یاریهای زیستن در این زمانه است. #پژمان_موسوی سردبیر جدید تجربه ضمن روایت یک پیاده روی پاییزی خبر داده استاد هم گرفتار کرونا شده بود و خوش بختانه از آن رسته است. مشکل شفیعی کدکنی با #کرونا اما نه به خاطر بیماری خودش که به سبب تعطیل شدن کلاسهای سهشنبههاست که حس و حال آن به ضربالمثل بدل شده و استاد هم دلتنگ آن است. یکی دیگر از موضوعاتی که سردبیر تجربه با دکتر شفیعی در میان گذاشته «امتناع تفکر» است و جالب این که نشریه هنگامی منتشر میشود که #آرامش_دوستدار فیلسوف ایرانی که مدعی بود اول بار بحث امتناع تفکر را او مطرح کرده درگذشته و البته به او اشاره نشده است. #یونس_شکرخواه، #روزنامهنگار پرسابقه و استاد #ارتباطات، شرح دلدادگی خود به دنیای شفیعی را نوشته و #هادی_خانیکی دیگر استاد ارتباطات که او نیز خراسانی است به نقلقولی از یک خراسانی دیگر دربارۀ این خراسانی پرآوازه پرداخته است. جملهای از اخوان ثالث دربارۀ شفیعی کدکنی: بودنی دارد چون اوج سرودن، از پُرباری. #سما_بابایی که در دورۀ جدید دبیری تحریریه را بر عهده دارد نگاهی انداخته به اشعار استفاده شده از شفیعیکدکنی در موسیقی ایرانی و توصیف خود دربارۀ او را در عنوان نوشته منعکس کرده است: شاعری که آخر ندارد. چنانکه گفته شد اما وجه غالب شفیعیکدکنی رابطۀ او با جوانان و کلاسهای اوست. در روزگاری که دغدغهها دیگر شده و بیشتر سؤال میکنند تا از آنان سؤال نپرسند و دانش داشته یا نداشته به چالش کشیده نشود شفیعیکدکنی در سهشبههای پرشور دانشگاه تهران، دانشجویان ایستاده و نشسته و مشتاق را به وجد میآورد و شرح این سهشنبهها را #نیما_ظاهری در این پرونده نوشته است و گزارش خود را باشعر #قیصر_امینپور دربارۀ همین سهشنبهها به پایان برده است: راستی باز هم میتوانم/ بار دیگر از این پلهها/ خسته/ بالا بیایم/ تا تو را/ لحظهای بیتعارف/ روی آن صندلیهای چوبی/ با همان خندۀ بیتکلف ببینم؟ تجربه، مجله هنر و ادبیات است اما در سالهای اخیر وزن ادبیات در آن بیش از سینما بوده و شمارۀ آبان با مطالب سینمایی نشان میدهد که میخواهند بیشتر به سینما بپردازند و احتمالا باید منتظر پزوندههایی دربارۀ سریالهای شبکۀ نمایش خانگی یا گفتوگویی اختصاصی با #اصغر_فرهادی به بهانۀ فیلم قهرمان هم باشیم. گفتوگو با #حنانۀ_سلطانی نویسندۀ رمان شاه ١٢٩٨ تهران، ١٣۵٠ شیراز نیز بسیار خواندنی است. نویسنده در این رمان با فرض ترور محمدرضا شاه در جریان جشنهای ٢۵٠٠ ساله در ۵٠ سال قبل داستانپردازی کرده است. کتابی که به عنوان رمان ماه مجله هم معرفی شده است. هم مصاحبه را پیش از خرید و خواندن رمان میتوان خواند و با علاقه و آگاهی بیشتر خواند و هم بعد از خواندن آن. بهتر اما این است که هم رمان را بخریم و بخوانیم و هم مجله را و این مصاحبه را بخوانیم!
از ویژگیهای تجربه که از مهر ماه و درشمارۀ اول دورۀ جدید هم مشهود بود توجه به وضعیت افغانستان به خصوص با دغدغههای زبان فارسی است تا جایی که #احمد_طالبینژاد در مطلبی دربارۀ مستند میراث ماندگار که به #فریدون_علاء پرداخته هم گریزی به تخصص چشم پزشکی دکتر #عبدالله_عبدالله رییس امور اجرایی در دولت ساقط شدۀ کابل زده است. در یادداشت مدیر مسؤول هم به نکتۀ جالبی دربارۀ برنده نوبل ادبیات ٢٠٢١ اشاره شده که متفاوت و درخور تأمل است. چرا که عبدالرزاق قُرنح، برنده بریتانیایی- تانرانیایی نوبل ادبیات امسال زنگباری تبار است؛ جزیرهای نیمه خودمختار در شرق آفریقا و زنگبار در فرهنگ ما معادل کل آفریقا هم بوده است.. عصر ایران
#شعر🔸خدا
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا میخواست باغ آسمانها
به روی ما همیشه باز باشد
#قیصر_امینپور
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا میخواست باغ آسمانها
به روی ما همیشه باز باشد
#قیصر_امینپور