🔸مردم،گرانی و آینده رسانههای مکتوب
#پژمان_موسوی
گرانی، جدیترین دغدغه امروزِ مردم ایران است؛ تقریبا روزی نیست که افزایش قیمت دلار، سکه، طلا، مسکن، خودرو و از همهی اینها مهمتر، ضروریاتِ زندگیِ مردم، خبرِ اول #رسانهها نباشد و #روزنامهها و #رسانههای_مکتوب از یک سو و شبکههای اجتماعی و #رسانههای_آنلاین از سوی دیگر، تحلیل، تفسیر یا خبری در این زمینه منتشر نکنند. فارغ از چرایی و چگونگی و ریشههای این گرانیِ هر دم افزون، آنچه تقریبا روی آن اتفاقنظر وجود دارد، تاثیر مستقیمِ گرانیها بر سبد خریدِ فرهنگی خانوار است؛ سبدی که در سالها و ماههای اخیر، هر روز کوچک و کوچکتر شده و وضعیت به جایی رسیده که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. در میانِ این سبد فرهنگی نیز، برخی بیشتر و برخی کمتر آسیب دیدهاند و در لیستِ بیشترین آسیبدیدگان و در صدرِ آن، بیشک روزنامهها، مجلات و سایر رسانههای مکتوب قرار دارند.
واقعیت اینجاست که روزنامهها و مجلات در ایران، از ابتدای فعالیتِ حرفهای خود تا به امروز، عموما یک مخاطب مشخص داشتهاند: #طبقه_متوسط. همان طبقهای که در سالهای اخیر و با تلاطمها و تنشهای اقتصادی از یکسو و کاهش قدرت خرید خانوار از سوی دیگر،بیش از سایرِ طبقهها در معرضِ حذف و نابودی قرار گرفته است تا حدی که جامعهشناسان و مصلحان اجتماعی،با هشدار نسبت به عواقبِ حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط،چارهجویی برای تعیین تلکیفِ این «مسئله اجتماعی» را در صدرِ خواستههای خود قرار دادهاند.همین حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط در کنارِ چند عاملِ دیگر که جولانِ شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین در صدرِ آنهاست،رسانههای مکتوب را در تاریکترین دورانِ خود فرو برده است؛دورانی که نه توان و نه انگیزهای برای خریدِ روزنامهها و مجلات برای طبقه متوسط باقی نگذاشته است و اگر نبود دغدغههای فرهنگیِ چند هزارِ مخاطبِ جدی و پیگیرِ رسانههای مکتوب،طومارِ این رسانهها تاکنون باید پیچیده شده بود و جر چند نشریه که از بودجههای دولتی ارتزاق میکنند،چیزی به نام روزنامه و مجله باقی نمانده بود.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در شرایطی که طبقه متوسط بیش از پیش تضعیف شده و قدرت خریدِ مردم در حد نیازهای معیشتی و ضروری پایین آمده است، آیا میتوان به آینده نشریات مکتوب امیدوار بود؟ آیا در شرایطی که ذکرش رفت، مردم ترجیح نمیدهند نیازهای خبری خود را از #رسانههای_آنلاین و #شبکههای_اجتماعی که دسترسی به آنها هزینهی کمتری برایشان دارد برآورده کنند؟ پاسخ به این پرسشها، البته که پیچیده، سخت و چند لایه است اما هیچ تحلیلی، چشماندازِ کوتاه مدت را بهبودِ وضعیتِ طبقه متوسط و افزایشِ سهمِ فرهنگ در سبدِ خریدِ خانوار پیشبینی نمیکند. پس چه باید کرد؟ آیا باید به کلی ناامید شد و دست از تلاش برداشت؟آیا هیچ نشانهای از بهبودِ اوضاع در حوزه نشریاتِ مکتوب به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش هم مثبت است و هم منفی.مثبت است چرا که واقعیت، کاهشِ قدرتِ خریدِ فرهنگیِ خانوار، اولویتِ تامینِ نیازهای معیشتی بر نیازهای ثانویه و در نتیجه کاهشِ اقبال به خریدِ نشریاتِ مکتوب است.منفی است چرا که هنوز هم مخاطبانِ زیادی هستند که با وجودِ مشکلاتِ بسیارِ اقتصادی،مشتریِ پروپاقرص روزنامهها و مجلات هستند که اگر جز این بود، این همه مجلهی خوب و تعداد کمتری روزنامهی خوبی که این روزها منتشر میشوند، علیالقاعده بایستی بدون مخاطب مانده، فروخته نشده و در نتیجه تعطیل میشدند.اینکه هنوز هم نشریات خوب مکتوب دارند منتشر میشوند، یعنی مخاطبانی دارند که برایشان پول میدهند و توان خریدشان را دارند.البته این در کنارِ یارانه،آگهی، کمکهای داوطلبانه و سایرِ منابع درآمدی است که نشریات مکتوب بعضا در اختیار دارند اما واقعیت اینجاست که اگر نشریهای نفروشد، تعطیل میشود و اینکه هنوز کیوسکهای مطبوعاتی رونق اندکی دارند، یعنی مردمی هستند که برایشان پول میدهند و هر روز و هر ماه، مبلغی را برای سبد خرید فرهنگی خانوار کنار میگذارند.
این شعورِ برخاسته از دغدغه، تنها امید این روزهای اهالی نشریاتِ مکتوب است؛شعوری که بخشی از طبقهی متوسط و البته درصدِ کمتری از طبقهی بالا یا پایین، حامل آن هستند و به اهمیت فکر و فرهنگ در زندگی قائلند؛ اینکه گاه نیازهای مثلا ثانویه حتی میتواند مهمتر از نیازهای اولیه یا در عرض آن باشد و به هیچ روی نباید از آن روی برگرداند؛ این نگاه و دغدغه، وظیفهی سنگینی را بر دوش روزنامهنگاران و اهالی رسانههای مکتوب میگذارد، اینکه باید کار کرد، خوب کار کرد و محصول حرفهای و قابل دفاعی را برای آنها تولید کرد و این پیام را به آنها منتقل کرد که «شما به نشریات مکتوب،به روزنامهها و به مجلات نیاز دارید»؛ از آنها روی بر نگردانید.
▫️روزنامه شرق -۱۲ مهر ۹۹
#پژمان_موسوی
گرانی، جدیترین دغدغه امروزِ مردم ایران است؛ تقریبا روزی نیست که افزایش قیمت دلار، سکه، طلا، مسکن، خودرو و از همهی اینها مهمتر، ضروریاتِ زندگیِ مردم، خبرِ اول #رسانهها نباشد و #روزنامهها و #رسانههای_مکتوب از یک سو و شبکههای اجتماعی و #رسانههای_آنلاین از سوی دیگر، تحلیل، تفسیر یا خبری در این زمینه منتشر نکنند. فارغ از چرایی و چگونگی و ریشههای این گرانیِ هر دم افزون، آنچه تقریبا روی آن اتفاقنظر وجود دارد، تاثیر مستقیمِ گرانیها بر سبد خریدِ فرهنگی خانوار است؛ سبدی که در سالها و ماههای اخیر، هر روز کوچک و کوچکتر شده و وضعیت به جایی رسیده که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. در میانِ این سبد فرهنگی نیز، برخی بیشتر و برخی کمتر آسیب دیدهاند و در لیستِ بیشترین آسیبدیدگان و در صدرِ آن، بیشک روزنامهها، مجلات و سایر رسانههای مکتوب قرار دارند.
واقعیت اینجاست که روزنامهها و مجلات در ایران، از ابتدای فعالیتِ حرفهای خود تا به امروز، عموما یک مخاطب مشخص داشتهاند: #طبقه_متوسط. همان طبقهای که در سالهای اخیر و با تلاطمها و تنشهای اقتصادی از یکسو و کاهش قدرت خرید خانوار از سوی دیگر،بیش از سایرِ طبقهها در معرضِ حذف و نابودی قرار گرفته است تا حدی که جامعهشناسان و مصلحان اجتماعی،با هشدار نسبت به عواقبِ حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط،چارهجویی برای تعیین تلکیفِ این «مسئله اجتماعی» را در صدرِ خواستههای خود قرار دادهاند.همین حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط در کنارِ چند عاملِ دیگر که جولانِ شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین در صدرِ آنهاست،رسانههای مکتوب را در تاریکترین دورانِ خود فرو برده است؛دورانی که نه توان و نه انگیزهای برای خریدِ روزنامهها و مجلات برای طبقه متوسط باقی نگذاشته است و اگر نبود دغدغههای فرهنگیِ چند هزارِ مخاطبِ جدی و پیگیرِ رسانههای مکتوب،طومارِ این رسانهها تاکنون باید پیچیده شده بود و جر چند نشریه که از بودجههای دولتی ارتزاق میکنند،چیزی به نام روزنامه و مجله باقی نمانده بود.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در شرایطی که طبقه متوسط بیش از پیش تضعیف شده و قدرت خریدِ مردم در حد نیازهای معیشتی و ضروری پایین آمده است، آیا میتوان به آینده نشریات مکتوب امیدوار بود؟ آیا در شرایطی که ذکرش رفت، مردم ترجیح نمیدهند نیازهای خبری خود را از #رسانههای_آنلاین و #شبکههای_اجتماعی که دسترسی به آنها هزینهی کمتری برایشان دارد برآورده کنند؟ پاسخ به این پرسشها، البته که پیچیده، سخت و چند لایه است اما هیچ تحلیلی، چشماندازِ کوتاه مدت را بهبودِ وضعیتِ طبقه متوسط و افزایشِ سهمِ فرهنگ در سبدِ خریدِ خانوار پیشبینی نمیکند. پس چه باید کرد؟ آیا باید به کلی ناامید شد و دست از تلاش برداشت؟آیا هیچ نشانهای از بهبودِ اوضاع در حوزه نشریاتِ مکتوب به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش هم مثبت است و هم منفی.مثبت است چرا که واقعیت، کاهشِ قدرتِ خریدِ فرهنگیِ خانوار، اولویتِ تامینِ نیازهای معیشتی بر نیازهای ثانویه و در نتیجه کاهشِ اقبال به خریدِ نشریاتِ مکتوب است.منفی است چرا که هنوز هم مخاطبانِ زیادی هستند که با وجودِ مشکلاتِ بسیارِ اقتصادی،مشتریِ پروپاقرص روزنامهها و مجلات هستند که اگر جز این بود، این همه مجلهی خوب و تعداد کمتری روزنامهی خوبی که این روزها منتشر میشوند، علیالقاعده بایستی بدون مخاطب مانده، فروخته نشده و در نتیجه تعطیل میشدند.اینکه هنوز هم نشریات خوب مکتوب دارند منتشر میشوند، یعنی مخاطبانی دارند که برایشان پول میدهند و توان خریدشان را دارند.البته این در کنارِ یارانه،آگهی، کمکهای داوطلبانه و سایرِ منابع درآمدی است که نشریات مکتوب بعضا در اختیار دارند اما واقعیت اینجاست که اگر نشریهای نفروشد، تعطیل میشود و اینکه هنوز کیوسکهای مطبوعاتی رونق اندکی دارند، یعنی مردمی هستند که برایشان پول میدهند و هر روز و هر ماه، مبلغی را برای سبد خرید فرهنگی خانوار کنار میگذارند.
این شعورِ برخاسته از دغدغه، تنها امید این روزهای اهالی نشریاتِ مکتوب است؛شعوری که بخشی از طبقهی متوسط و البته درصدِ کمتری از طبقهی بالا یا پایین، حامل آن هستند و به اهمیت فکر و فرهنگ در زندگی قائلند؛ اینکه گاه نیازهای مثلا ثانویه حتی میتواند مهمتر از نیازهای اولیه یا در عرض آن باشد و به هیچ روی نباید از آن روی برگرداند؛ این نگاه و دغدغه، وظیفهی سنگینی را بر دوش روزنامهنگاران و اهالی رسانههای مکتوب میگذارد، اینکه باید کار کرد، خوب کار کرد و محصول حرفهای و قابل دفاعی را برای آنها تولید کرد و این پیام را به آنها منتقل کرد که «شما به نشریات مکتوب،به روزنامهها و به مجلات نیاز دارید»؛ از آنها روی بر نگردانید.
▫️روزنامه شرق -۱۲ مهر ۹۹