#رخنما🔸آينده رسانههاي چاپی
▫️نکتههایی از سالها پیش
یکی از دلایل عدم استقبال از رسانههای آنلاین این است که ما در ایران قانونی برای رسانههای آنلاین نداریم. باید قانونی در این حوزه بنویسیم. عامل تخصص برای راهاندازی #نشریه_آنلاین به نظر زیاد مهم و اساسی نمیآید چراکه مهارتهای لازم را خیلی سریع میتوان آموزش داد. اما در کشور ما اینگونه جا افتاده است که حتما یک چهره کلیدی باید در رأس کار باشد که مانند سپر، عمل کند. #وبسایتها برای یافتن چنین چهرههایی مشکل دارند. در ایران وبسایتهای سیاسی که بیباکترین وبسایتها هستند و رشد زیادی هم داشتهاند، چنین شخصی را در رأس کار خود دارند.
در آینده احتمال بسیاری وجود دارد که استقبال از نسخه چاپی #رسانهها بسیار کمتر شود. ببینید آب زیرکاه رفته است. این فرش یک دفعه از زیر پای #روزنامهها بیرون کشیده خواهد شد. وقتی فعالان حوزه آگهیها با #فضای_وب بیشتر آشنا شوند، آب آن کومه را میبرد.
الان فضای وب از فضای #چاپ، انرژی میگیرد و آن را به ضعف میاندازد اما چرا آنها همچنان فعالیت میکنند؟
دو علت دارد: یکی اینکه سازمان آگهیها همچنان پشتشان است و هنوز آگهیدهنده فضای چاپی را ترجیح میدهد و دوم اینکه مشروعیت #لوگوی یک روزنامه هنوز در ایران خیلی مهم است. موتور پیشبرنده، همان لوگوست...
▫️منبع: گفتوگو با #یونس_شکرخواه، استاد رسانه، #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، شماره ۲۶ - تیر ۱۳۹۱
▫️ممنونم از سینا تفنگچی بابت ارسال مطلب برایم
@younesshokrkhah
▫️نکتههایی از سالها پیش
یکی از دلایل عدم استقبال از رسانههای آنلاین این است که ما در ایران قانونی برای رسانههای آنلاین نداریم. باید قانونی در این حوزه بنویسیم. عامل تخصص برای راهاندازی #نشریه_آنلاین به نظر زیاد مهم و اساسی نمیآید چراکه مهارتهای لازم را خیلی سریع میتوان آموزش داد. اما در کشور ما اینگونه جا افتاده است که حتما یک چهره کلیدی باید در رأس کار باشد که مانند سپر، عمل کند. #وبسایتها برای یافتن چنین چهرههایی مشکل دارند. در ایران وبسایتهای سیاسی که بیباکترین وبسایتها هستند و رشد زیادی هم داشتهاند، چنین شخصی را در رأس کار خود دارند.
در آینده احتمال بسیاری وجود دارد که استقبال از نسخه چاپی #رسانهها بسیار کمتر شود. ببینید آب زیرکاه رفته است. این فرش یک دفعه از زیر پای #روزنامهها بیرون کشیده خواهد شد. وقتی فعالان حوزه آگهیها با #فضای_وب بیشتر آشنا شوند، آب آن کومه را میبرد.
الان فضای وب از فضای #چاپ، انرژی میگیرد و آن را به ضعف میاندازد اما چرا آنها همچنان فعالیت میکنند؟
دو علت دارد: یکی اینکه سازمان آگهیها همچنان پشتشان است و هنوز آگهیدهنده فضای چاپی را ترجیح میدهد و دوم اینکه مشروعیت #لوگوی یک روزنامه هنوز در ایران خیلی مهم است. موتور پیشبرنده، همان لوگوست...
▫️منبع: گفتوگو با #یونس_شکرخواه، استاد رسانه، #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، شماره ۲۶ - تیر ۱۳۹۱
▫️ممنونم از سینا تفنگچی بابت ارسال مطلب برایم
@younesshokrkhah
🔸چرا نسخه چاپی روزنامهها مهم است؟
▫️#پژمان_موسوی
این یادداشت به دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا در روزهای جولانِ #کرونا در ایران، نسخه کاغذی روزنامهها «مهم»است و چرا #فضای_مجازی نمیتواند در شرایط کنونی ایران جایگزین خوبی برای #روزنامهها باشد.
نخست از همین گزاره آخر شروع میکنم؛ کسی مخالف فضای مجازی و ظرفیتهای آن نیست؛ اتفاقا باید تمام قد پشت آن ایستاد و تمام ظرفیتهای آن را برای اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و مطالبهگری فعال کرد؛بحث بر سر جایگزینی است؛ دقیقا به همین دلیل که روزنامهها در ایران کارکرد و وظیفه خاصی را بر عهده دارند و نمیتوانند جای فضای مجازی را بگیرند، فضای مجازی هم خصوصا با تعریفِ ایرانیِ آن نمیتواند و نباید جای روزنامهها به ویژه نسخه کاغذی آنها را بگیرد. فضای مجازی این روزها کشکولی عجیبی است از راست و دروغ، درست و غلط و خبر و شایعه. هر روز حجم زیادی از اخبار و اطلاعاتِ غلط در گروهها و کانالهای مختلف از خبری گرفته تا خانوادگی رد و بدل میشود و خیلی از آنها هم هیچگاه تکذیب یا اصلاح نمیشوند و پایهای میشوند برای رفتار و تصمیمگیریهای غلط. علت اصلی این نوع اطلاعرسانیِ غیر مسئولانه هم چیزی نیست جز نگاه غیر حرفهای به خبر و روزنامهنگاری. بسیاری از کانالها و مراجعِ مجازی اطلاعرسانی، برای جذب #مخاطب و #کلیک بیشتر، هر شایعهای را به نام خبر منتشر میکنند و هیچیک از اصول حرفهای #روزنامهنگاری را در فعالیتهای روزانهشان رعایت نمیکنند چرا که اساسا برای بسیاری از فعالان فضای مجازی، «دقت»همواره باید فدای «سرعت» شود.این در حالی است که روزنامهنگاران حرفهای دقیقا به دلیل فضایی که در آن کار میکنند و اعتبار رسانهای که در آن قلم میزنند، میبایست برای انتشار هر خبر، یادداشت، گزارش یا آمار اطلاعاتی، به خوبی تحقیق کرده و بر اساس اصل دقت و صحت و البته بر پایه شرافت حرفهای، به انتشار یافتههای خود بپردازند. حتی با فرضِ فعالیت دقیق و مسئولانه در فضای مجازی و انتشارِ اخبار و اطلاعات درست و دقیق، فضای مجازی تنها جای خبر است؛ و این دقیقا همان چیزی است که از آن به گرفتنِ تمرکزِ مخاطب و مواجه کردن او با دریایی از اطلاعات بدون امکان تبیین و تحلیل یاد میشود. در مقابل، روزنامه جایی است برای تمرکز، برای تحلیل و برای تفسیر هر آنچه روزانه به شکل خبر عرضه شده و نیازمند تحلیل و تفسیر است. در فضای مجازی #اطلاعرسانی سریع در اولویت است اما مردم این روزها نیازمند متون آموزشی هم هستند و طبیعتا خواندن متون طولانی در فضای آنلاین برای بسیاری خوشایند نیست و روزنامههای چاپی میتوانند این خلا را پر کنند. ماندگاری نسخههای چاپی هم امتیاز دیگری است که این روزها باید به خوبی از آن استفاده شود.
و چه چیزی مهمتر است از «صحت» اخبار منتشره و تحلیل و تفسیر آنها در روزهای اوج شیوع کرونا؟ نکته دیگر این است که هنوز روزنامهها در ایران تاثیر حاکمیتی دارند و این به آن معناست که بخشی از ساختار دولتی و نهادی ایران، روی انتشار اخبار و اطلاعات و تحلیل آنها در روزنامهها حساس است و به آن واکنش نشان میدهد. از همین رو مطالبهگری و بازتابِ صدای مردم خصوصا در مواردی که به کمکاری و اهمال مدیران در بحرانی چون کرونا مربوط است و انتشار آن در روزنامهها،بسیار تاثیر گذار بوده و به تغییر رفتار منجر خواهد شد. تجربه جهانی در بحران کرونا هم تایید کننده این فرضیههاست. در کدام کشور دیدید که روزنامهها به شکل کلیِ آن به دلیل کرونا تعطیل شوند؟اگر میشد خلا روزنامهها را با فضای مجازی پر کرد که کشورهای پیشرفته که ابزارهای دیجیتال و دسترسیهای بیشتری در مقایسه با ما در حوزه فضای مجازی دارند، باید خیلی زود روزنامههایشان را تعطیل میکردند و همه را به فضای مجازی حواله میدادند. پس چرا این اتفاق نه در ایتالیا رخ داد، نه در اسپانیا،نه در انگلیس و نه در فرانسه و آمریکا؟ نه تنها روزنامهها در کشورهای درگیر با کرونا محدود و ممنوع از انتشار نشدند، که امکانات جدیتری برای حضور خبرنگاران این رسانهها در حوزههای مرتبط با کرونا هم اعطا شد تا این رسانهها بتوانند هم با قدرت و قوت بیشتری آمار و اطلاعات را به مردمشان برسانند هم امکان بیشتری برای تحلیل درست و همهجانبه از بحران را در اختیار مخاطبان قرار دهند. آنطور که برخی در ایران از نسخه آنلاین در برابر نسخه کاغذی دفاع میکنند هم هیچکدام از این روزنامهها به نسخه آنلاین خود بسنده نکردند چرا که اگر نسخه آنلاین برای همهی مخاطبان پاسخگو بود، هیچگاه #گاردین به خود زحمت نمیداد با صرف هزینه بسیار، نسخههای چاپی خود را رایگان جلوی درب منازل شهروندانش توزیع کند یا باقی روزنامهها ریسک نمیکردند در شرایطی که میدانند ممکن است فروش نسخه کاغذیشان محدودتر باشد، نسخه کاغذی منتشر کنند.
▫️#پژمان_موسوی
این یادداشت به دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا در روزهای جولانِ #کرونا در ایران، نسخه کاغذی روزنامهها «مهم»است و چرا #فضای_مجازی نمیتواند در شرایط کنونی ایران جایگزین خوبی برای #روزنامهها باشد.
نخست از همین گزاره آخر شروع میکنم؛ کسی مخالف فضای مجازی و ظرفیتهای آن نیست؛ اتفاقا باید تمام قد پشت آن ایستاد و تمام ظرفیتهای آن را برای اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و مطالبهگری فعال کرد؛بحث بر سر جایگزینی است؛ دقیقا به همین دلیل که روزنامهها در ایران کارکرد و وظیفه خاصی را بر عهده دارند و نمیتوانند جای فضای مجازی را بگیرند، فضای مجازی هم خصوصا با تعریفِ ایرانیِ آن نمیتواند و نباید جای روزنامهها به ویژه نسخه کاغذی آنها را بگیرد. فضای مجازی این روزها کشکولی عجیبی است از راست و دروغ، درست و غلط و خبر و شایعه. هر روز حجم زیادی از اخبار و اطلاعاتِ غلط در گروهها و کانالهای مختلف از خبری گرفته تا خانوادگی رد و بدل میشود و خیلی از آنها هم هیچگاه تکذیب یا اصلاح نمیشوند و پایهای میشوند برای رفتار و تصمیمگیریهای غلط. علت اصلی این نوع اطلاعرسانیِ غیر مسئولانه هم چیزی نیست جز نگاه غیر حرفهای به خبر و روزنامهنگاری. بسیاری از کانالها و مراجعِ مجازی اطلاعرسانی، برای جذب #مخاطب و #کلیک بیشتر، هر شایعهای را به نام خبر منتشر میکنند و هیچیک از اصول حرفهای #روزنامهنگاری را در فعالیتهای روزانهشان رعایت نمیکنند چرا که اساسا برای بسیاری از فعالان فضای مجازی، «دقت»همواره باید فدای «سرعت» شود.این در حالی است که روزنامهنگاران حرفهای دقیقا به دلیل فضایی که در آن کار میکنند و اعتبار رسانهای که در آن قلم میزنند، میبایست برای انتشار هر خبر، یادداشت، گزارش یا آمار اطلاعاتی، به خوبی تحقیق کرده و بر اساس اصل دقت و صحت و البته بر پایه شرافت حرفهای، به انتشار یافتههای خود بپردازند. حتی با فرضِ فعالیت دقیق و مسئولانه در فضای مجازی و انتشارِ اخبار و اطلاعات درست و دقیق، فضای مجازی تنها جای خبر است؛ و این دقیقا همان چیزی است که از آن به گرفتنِ تمرکزِ مخاطب و مواجه کردن او با دریایی از اطلاعات بدون امکان تبیین و تحلیل یاد میشود. در مقابل، روزنامه جایی است برای تمرکز، برای تحلیل و برای تفسیر هر آنچه روزانه به شکل خبر عرضه شده و نیازمند تحلیل و تفسیر است. در فضای مجازی #اطلاعرسانی سریع در اولویت است اما مردم این روزها نیازمند متون آموزشی هم هستند و طبیعتا خواندن متون طولانی در فضای آنلاین برای بسیاری خوشایند نیست و روزنامههای چاپی میتوانند این خلا را پر کنند. ماندگاری نسخههای چاپی هم امتیاز دیگری است که این روزها باید به خوبی از آن استفاده شود.
و چه چیزی مهمتر است از «صحت» اخبار منتشره و تحلیل و تفسیر آنها در روزهای اوج شیوع کرونا؟ نکته دیگر این است که هنوز روزنامهها در ایران تاثیر حاکمیتی دارند و این به آن معناست که بخشی از ساختار دولتی و نهادی ایران، روی انتشار اخبار و اطلاعات و تحلیل آنها در روزنامهها حساس است و به آن واکنش نشان میدهد. از همین رو مطالبهگری و بازتابِ صدای مردم خصوصا در مواردی که به کمکاری و اهمال مدیران در بحرانی چون کرونا مربوط است و انتشار آن در روزنامهها،بسیار تاثیر گذار بوده و به تغییر رفتار منجر خواهد شد. تجربه جهانی در بحران کرونا هم تایید کننده این فرضیههاست. در کدام کشور دیدید که روزنامهها به شکل کلیِ آن به دلیل کرونا تعطیل شوند؟اگر میشد خلا روزنامهها را با فضای مجازی پر کرد که کشورهای پیشرفته که ابزارهای دیجیتال و دسترسیهای بیشتری در مقایسه با ما در حوزه فضای مجازی دارند، باید خیلی زود روزنامههایشان را تعطیل میکردند و همه را به فضای مجازی حواله میدادند. پس چرا این اتفاق نه در ایتالیا رخ داد، نه در اسپانیا،نه در انگلیس و نه در فرانسه و آمریکا؟ نه تنها روزنامهها در کشورهای درگیر با کرونا محدود و ممنوع از انتشار نشدند، که امکانات جدیتری برای حضور خبرنگاران این رسانهها در حوزههای مرتبط با کرونا هم اعطا شد تا این رسانهها بتوانند هم با قدرت و قوت بیشتری آمار و اطلاعات را به مردمشان برسانند هم امکان بیشتری برای تحلیل درست و همهجانبه از بحران را در اختیار مخاطبان قرار دهند. آنطور که برخی در ایران از نسخه آنلاین در برابر نسخه کاغذی دفاع میکنند هم هیچکدام از این روزنامهها به نسخه آنلاین خود بسنده نکردند چرا که اگر نسخه آنلاین برای همهی مخاطبان پاسخگو بود، هیچگاه #گاردین به خود زحمت نمیداد با صرف هزینه بسیار، نسخههای چاپی خود را رایگان جلوی درب منازل شهروندانش توزیع کند یا باقی روزنامهها ریسک نمیکردند در شرایطی که میدانند ممکن است فروش نسخه کاغذیشان محدودتر باشد، نسخه کاغذی منتشر کنند.
#روزنامهنگاری #تاریخ🔸روزنامه ایران
هر شمارهٔ این روزنامه (#ایران) را شاه (ناصرالدین) ملاحظه و تصویب میکند و مثل سایر #روزنامهها چنانکه بازخواهم گفت با #چاپ_سنگی فراهم میشود و شاه گاهی در آن #مقاله مینویسد و مباهات مینماید که سبک خاص و #فارسی خالصی دارد که تا اندازهای عاری از لغات عربی است که در مکالمات معمولی فراوان است. (کرزن، ۱۳۷۳، ج۱: ۶۰۸)
▫️مأخذ: کرزن، جورج ناتانیل.۱۳۷۳. ایران و قضیه ایران (چاپ چهارم). ترجمهٔ غلامعلی وحید مازندرانی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
@younesshokrkhah
هر شمارهٔ این روزنامه (#ایران) را شاه (ناصرالدین) ملاحظه و تصویب میکند و مثل سایر #روزنامهها چنانکه بازخواهم گفت با #چاپ_سنگی فراهم میشود و شاه گاهی در آن #مقاله مینویسد و مباهات مینماید که سبک خاص و #فارسی خالصی دارد که تا اندازهای عاری از لغات عربی است که در مکالمات معمولی فراوان است. (کرزن، ۱۳۷۳، ج۱: ۶۰۸)
▫️مأخذ: کرزن، جورج ناتانیل.۱۳۷۳. ایران و قضیه ایران (چاپ چهارم). ترجمهٔ غلامعلی وحید مازندرانی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
@younesshokrkhah
🔸تجربه تلخ مطبوعات
#جلال_خوشچهره
#مطبوعات کشور از بهمن۹۸ گذشته تا پایان فروردین۹۹ دو آزمون سخت را با تلخی تجربه کردهاند. این تجربه نهتنها به مثابه هشدار به مطبوعات و کارکرد آن در وضع جاری کشور، بلکه متوجه حاکمیت سیاسی نیز هست. شیوه کارکرد مطبوعات در حادثه سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی و سپس تعطیلی کوتاهمدت #روزنامهها در پی شلتاق کرونا در گستره کشور، در محک واکنش مردم به عنوان جانمایه مطبوعات با نتایج تلخ همراه شد.
رودربایستی و تعارف را کنار بگذاریم. در دو آزمون گفته شده، مطبوعات فاقد شان لازم نزد #مخاطبان خود نشان داده شدند. در حادثه هواپیمای اوکراینی به هر دلیل موجه و یا غیر آن، مطبوعات نتوانستند در اندازه تامینکننده نیازهای اطلاعاتی مخاطبانشان عمل کنند. آنها شرمندگی خود را از این بابت در صفحات نخست خود اعلام کردند. در اینحال وقتی به دلایل مراقبتهای بهداشتی و سلامت، قرار شد از فروردینماه به صورت موقت، انتشار مطبوعات چاپی، تعطیل و در #فضای_مجازی ادامه کار انجام شود، این تنها کارگزاران روزنامهها بودند که اعتراض و نگرانی خود را در فقدان مطبوعات به عنوان یک مطالبه مدنی ابراز کردند. سکوت مخاطبان چنان نمایاند که اصولاً نزد ایشان بودن یا نبودن روزنامهها ـ تا وقتی همه آنها مثل هم هستند ـ علیالسویه است. از اینرو با از سرگیری انتشار چاپی روزنامهها نه بر شمارگان آنها افزوده شد و نه مردم ولع خود را برای خرید روزنامه مقابل دکههای مطبوعاتی نشان دادند.
چرایی این وضع به تمامی مربوط به #قرنطینه و یا شرایط مترتب بر آن نیست. باید علتهای دیگر را نیز در تفسیر آن داخل کرد.
سادهدلانه آن است که فضای مجازی را دلیل مهم کمتوجهی یا بینیازی مخاطبان به مطبوعات برشماریم؛ بهویژه آنکه سرعت انتشار اخبار با زمان وقوع حوادث در فضای مجازی یکی شده است. اما کارویژه مطبوعات در همپایی با #تکنولوژیهای_ارتباطی محدود به انتشار اخبار نیست. شجاعت و مجال تبیین چرایی و چگونگی رخدادها و نیز ارائه چشمانداز تحلیلی از آنچه زمان آبستن آن است، رسالت و تفاوتی است که مطبوعات میتوانند به مخاطبان خود ارائه دهند. تا وقتی مطبوعات تنها گزارشگران منفعل وقایع با مرزهای محدود عملیاتی باشند، فضای مجازی، تلویزیونهای ماهوارهای و… تامینکننده نیاز مخاطبان در این خلا خواهند بود. مهمتر اینکه دو وجه لازم و کافی در کارکرد مطبوعات کشور اگر یکی انتشار آنها باشد، دیگری اعتبار و مرجعیتی است که آنها را نزد مخاطبان ارجحیت میبخشد. بیاعتمادی یا کمرغبتی مخاطبان به محتوای آنچه روزنامهها منتشر میکنند، نه تنها کیان مطبوعات کشور را با تهدید جدی روبهرو میکند؛ بلکه حاکمیت سیاسی را نیز در بزنگاهی چون امروز با مخاطراتی همراه خواهد کرد که مهار و مدیریت آن به سختی ممکن میشود.
فضای مجازی سرشار از اخبار و گزارشهای نامعتبری است که گاه به تشویش اذهان میانجامد. مصداق این مدعا، بازتاب اخبار #کرونا در فضای مجازی است که این روزها بازارش گرم است. بیگمان حاکمیت سیاسی با بهرهمندی از اعتبار و مرجعیت مطبوعات میتوانست و خواهد توانست در مدیریت افکار عمومی برای عبور از وضع کنونی که معیشت و سلامت مردم با چالشهای جدی روبهروست، شرایط مطلوبتری را در خدمت به ایجاد همسویی و فهم مشترک میان دولت و ملت فراهم کند. مهم این است که مطبوعات، مرجعیت و اعتبار خود را بازیابند. بازسازی جایگاه مطبوعات نزد مخاطبان هنگامی ممکن است که این باور باشد که این رکن، جایگاه استراتژیک در همه نظامهای سیاسی عصر مدرن دارد. دو آزمون تلخ مطبوعات، هشداردهنده است.
▫️روزنامه اعتماد
#جلال_خوشچهره
#مطبوعات کشور از بهمن۹۸ گذشته تا پایان فروردین۹۹ دو آزمون سخت را با تلخی تجربه کردهاند. این تجربه نهتنها به مثابه هشدار به مطبوعات و کارکرد آن در وضع جاری کشور، بلکه متوجه حاکمیت سیاسی نیز هست. شیوه کارکرد مطبوعات در حادثه سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی و سپس تعطیلی کوتاهمدت #روزنامهها در پی شلتاق کرونا در گستره کشور، در محک واکنش مردم به عنوان جانمایه مطبوعات با نتایج تلخ همراه شد.
رودربایستی و تعارف را کنار بگذاریم. در دو آزمون گفته شده، مطبوعات فاقد شان لازم نزد #مخاطبان خود نشان داده شدند. در حادثه هواپیمای اوکراینی به هر دلیل موجه و یا غیر آن، مطبوعات نتوانستند در اندازه تامینکننده نیازهای اطلاعاتی مخاطبانشان عمل کنند. آنها شرمندگی خود را از این بابت در صفحات نخست خود اعلام کردند. در اینحال وقتی به دلایل مراقبتهای بهداشتی و سلامت، قرار شد از فروردینماه به صورت موقت، انتشار مطبوعات چاپی، تعطیل و در #فضای_مجازی ادامه کار انجام شود، این تنها کارگزاران روزنامهها بودند که اعتراض و نگرانی خود را در فقدان مطبوعات به عنوان یک مطالبه مدنی ابراز کردند. سکوت مخاطبان چنان نمایاند که اصولاً نزد ایشان بودن یا نبودن روزنامهها ـ تا وقتی همه آنها مثل هم هستند ـ علیالسویه است. از اینرو با از سرگیری انتشار چاپی روزنامهها نه بر شمارگان آنها افزوده شد و نه مردم ولع خود را برای خرید روزنامه مقابل دکههای مطبوعاتی نشان دادند.
چرایی این وضع به تمامی مربوط به #قرنطینه و یا شرایط مترتب بر آن نیست. باید علتهای دیگر را نیز در تفسیر آن داخل کرد.
سادهدلانه آن است که فضای مجازی را دلیل مهم کمتوجهی یا بینیازی مخاطبان به مطبوعات برشماریم؛ بهویژه آنکه سرعت انتشار اخبار با زمان وقوع حوادث در فضای مجازی یکی شده است. اما کارویژه مطبوعات در همپایی با #تکنولوژیهای_ارتباطی محدود به انتشار اخبار نیست. شجاعت و مجال تبیین چرایی و چگونگی رخدادها و نیز ارائه چشمانداز تحلیلی از آنچه زمان آبستن آن است، رسالت و تفاوتی است که مطبوعات میتوانند به مخاطبان خود ارائه دهند. تا وقتی مطبوعات تنها گزارشگران منفعل وقایع با مرزهای محدود عملیاتی باشند، فضای مجازی، تلویزیونهای ماهوارهای و… تامینکننده نیاز مخاطبان در این خلا خواهند بود. مهمتر اینکه دو وجه لازم و کافی در کارکرد مطبوعات کشور اگر یکی انتشار آنها باشد، دیگری اعتبار و مرجعیتی است که آنها را نزد مخاطبان ارجحیت میبخشد. بیاعتمادی یا کمرغبتی مخاطبان به محتوای آنچه روزنامهها منتشر میکنند، نه تنها کیان مطبوعات کشور را با تهدید جدی روبهرو میکند؛ بلکه حاکمیت سیاسی را نیز در بزنگاهی چون امروز با مخاطراتی همراه خواهد کرد که مهار و مدیریت آن به سختی ممکن میشود.
فضای مجازی سرشار از اخبار و گزارشهای نامعتبری است که گاه به تشویش اذهان میانجامد. مصداق این مدعا، بازتاب اخبار #کرونا در فضای مجازی است که این روزها بازارش گرم است. بیگمان حاکمیت سیاسی با بهرهمندی از اعتبار و مرجعیت مطبوعات میتوانست و خواهد توانست در مدیریت افکار عمومی برای عبور از وضع کنونی که معیشت و سلامت مردم با چالشهای جدی روبهروست، شرایط مطلوبتری را در خدمت به ایجاد همسویی و فهم مشترک میان دولت و ملت فراهم کند. مهم این است که مطبوعات، مرجعیت و اعتبار خود را بازیابند. بازسازی جایگاه مطبوعات نزد مخاطبان هنگامی ممکن است که این باور باشد که این رکن، جایگاه استراتژیک در همه نظامهای سیاسی عصر مدرن دارد. دو آزمون تلخ مطبوعات، هشداردهنده است.
▫️روزنامه اعتماد
🔸غمهای بزرگ، شادیهای کوچک
▫️#هادی_حیدری
▫️یکشنبه هشتم تیر نود و هشت
خواستم خوشحالیام را از انتشار دوهزارمین شماره #روزنامه_شهروند بنویسم؛ اما در ذهنم سوگوارهای نقش بست. سوگی به وسعت تمام آنچه در طول اینسالها در روزنامهها به دنبالش بودیم و مجال تجسمش پدیدار نشد. غمی به اندازه روزنامههایی که جوانمرگ شدند؛ به عدد تمام همکارانی که عطای این حرفه را به لقایش بخشیدند و آنها که چنان شرایط، تنگشان آمد که جلای وطن کردند. ما شدیم روزنامهنگارانی که پوستشان ضخیم و ضخیمتر شد و ذره ذره به تماشای آب شدن رویاهایشان نشستند. داشتم فکر میکردم چه بر سر ما آمد که از آن تازهنفسان پُرامید به موجوداتی بدل شدیم که بدنهایمان از تازیانهفشارها ومحدودیتها کم رمق شدهاند؟ به دکههای مطبوعاتی میاندیشیدم که روزگاری مردم برای خریدن #روزنامهها، صفهای طولانی مقابلشان میبستند و امروز، فروشگاههای چیپس و آدامس و سیگار شدهاند.
به روزهایی میاندیشم که موجودیت روزنامهها برای روزنامهنگارانشان چنان مهم بود که اگر به هر دلیلی از آن #روزنامه جدا میشدند، شلاق تخریب را بر پیکر همکاران و مدیران سابقشان نمینواختند.
اما امروز ما کجا ایستادهایم؟ مای امروز، تا چه اندازه از مای دو دهه قبل فاصله گرفتهاست؟
#شبکههایاجتماعی، نفس روزنامهها را گرفته؛ اما این، تمام ماجرا نیست. مردمی که بازتاب خواستهها و حرفهایشان را در روزنامهها نمیبینند، برای چه باید هزینهی خرید روزنامه کنند؟ مگر قرار نبود، #رسانهها، دیدبان جامعه باشند؟ با سانسور و محدودیت، چه بر سر روزنامهها آمد؟ با گوشهنشین کردن مدیران استخوانخردکرده #مطبوعات، نسلی میدان گرفت که تحریریهها را خالی از آموزگاران و استادان ریشهدار، یافت. شمار نسبتا زیادی از آنان، روزنامه را نه به عنوان مدرسهای برای آموختن و آگاهی دادن بلکه به عنوان محلی برای گذران روزمرهگی و آبباریکهای اقتصادی انتخاب کردند. من این از رمقافتادگی مطبوعات را محصول یک سیاست بلندمدت برای از پا انداختن رسانههایی میدانم که تلاششان حفظ هویت و ماهیت و آبروی روزنامهنگاری ایران بوده است.
جامعهای که مطبوعاتش، از ترس توقیف و تعطیلی و برای حفظ وضعیت نیمبند خود، امکان حرف زدن و روشنگری نیافت، امروز با باندهای فساد در گوشه گوشهی خود مواجه هست که هر روز دادگاهی برای رسیدگی به سوءاستفادههای رنگارنگشان تشکیل میشود.
در کشوری که بودجههای کلان صرف کارهایی میشود که بسیاری از آنها به نتیجه نمیرسند و روزنامههایش به دلیل مشکلات مالی و از روی ناچاری مجبور به کوچک کردن خویشاند، چگونه خواهد توانست فضای پررونقی برای مطبوعاتش به ارمغان بیاورد؟
خلاصه اینکه ما با مطبوعاتمان، بد کردیم، ما به روزنامهنگارانمان بد کردیم.
روزنامه شهروند در میان تمام این سوگوارهها به شماره دوهزار رسید. مبارک باشد. ما غمهای بزرگ را با شادیهای کوچک تحمل میکنیم.
@hadi_heidari
▫️#هادی_حیدری
▫️یکشنبه هشتم تیر نود و هشت
خواستم خوشحالیام را از انتشار دوهزارمین شماره #روزنامه_شهروند بنویسم؛ اما در ذهنم سوگوارهای نقش بست. سوگی به وسعت تمام آنچه در طول اینسالها در روزنامهها به دنبالش بودیم و مجال تجسمش پدیدار نشد. غمی به اندازه روزنامههایی که جوانمرگ شدند؛ به عدد تمام همکارانی که عطای این حرفه را به لقایش بخشیدند و آنها که چنان شرایط، تنگشان آمد که جلای وطن کردند. ما شدیم روزنامهنگارانی که پوستشان ضخیم و ضخیمتر شد و ذره ذره به تماشای آب شدن رویاهایشان نشستند. داشتم فکر میکردم چه بر سر ما آمد که از آن تازهنفسان پُرامید به موجوداتی بدل شدیم که بدنهایمان از تازیانهفشارها ومحدودیتها کم رمق شدهاند؟ به دکههای مطبوعاتی میاندیشیدم که روزگاری مردم برای خریدن #روزنامهها، صفهای طولانی مقابلشان میبستند و امروز، فروشگاههای چیپس و آدامس و سیگار شدهاند.
به روزهایی میاندیشم که موجودیت روزنامهها برای روزنامهنگارانشان چنان مهم بود که اگر به هر دلیلی از آن #روزنامه جدا میشدند، شلاق تخریب را بر پیکر همکاران و مدیران سابقشان نمینواختند.
اما امروز ما کجا ایستادهایم؟ مای امروز، تا چه اندازه از مای دو دهه قبل فاصله گرفتهاست؟
#شبکههایاجتماعی، نفس روزنامهها را گرفته؛ اما این، تمام ماجرا نیست. مردمی که بازتاب خواستهها و حرفهایشان را در روزنامهها نمیبینند، برای چه باید هزینهی خرید روزنامه کنند؟ مگر قرار نبود، #رسانهها، دیدبان جامعه باشند؟ با سانسور و محدودیت، چه بر سر روزنامهها آمد؟ با گوشهنشین کردن مدیران استخوانخردکرده #مطبوعات، نسلی میدان گرفت که تحریریهها را خالی از آموزگاران و استادان ریشهدار، یافت. شمار نسبتا زیادی از آنان، روزنامه را نه به عنوان مدرسهای برای آموختن و آگاهی دادن بلکه به عنوان محلی برای گذران روزمرهگی و آبباریکهای اقتصادی انتخاب کردند. من این از رمقافتادگی مطبوعات را محصول یک سیاست بلندمدت برای از پا انداختن رسانههایی میدانم که تلاششان حفظ هویت و ماهیت و آبروی روزنامهنگاری ایران بوده است.
جامعهای که مطبوعاتش، از ترس توقیف و تعطیلی و برای حفظ وضعیت نیمبند خود، امکان حرف زدن و روشنگری نیافت، امروز با باندهای فساد در گوشه گوشهی خود مواجه هست که هر روز دادگاهی برای رسیدگی به سوءاستفادههای رنگارنگشان تشکیل میشود.
در کشوری که بودجههای کلان صرف کارهایی میشود که بسیاری از آنها به نتیجه نمیرسند و روزنامههایش به دلیل مشکلات مالی و از روی ناچاری مجبور به کوچک کردن خویشاند، چگونه خواهد توانست فضای پررونقی برای مطبوعاتش به ارمغان بیاورد؟
خلاصه اینکه ما با مطبوعاتمان، بد کردیم، ما به روزنامهنگارانمان بد کردیم.
روزنامه شهروند در میان تمام این سوگوارهها به شماره دوهزار رسید. مبارک باشد. ما غمهای بزرگ را با شادیهای کوچک تحمل میکنیم.
@hadi_heidari
🔸دنیای قدیم نو
▫️#یونس_شكرخواه
رسانههای چاپی بازی خبر را به رسانههای آنلاین باختهاند. روزنامههای چاپی فانوس بهدستان این رقابت هستند. روزنامهها در سالهای اخیر هرگز نتوانستهاند؛ یك خبر مهم را به عنوان نخستین منبع اعلام كنند. علت بسیار روشن است:
#ماشین_چاپ در "مكان" مخصوصی مستقر است و به جز این تنگنای مكان؛ ماشین چاپ به "زمان" آماده سازی هم نیاز دارد؛ به زمان چاپ كردن هم نیاز دارد و به زمانی هم برای تازنی در مكان دیگری به نام میلینگ روم.
به عبارت بهتر #روزنامهها هنوز اسیر جبرهای زمان و مكان هستند؛ اما #رسانههای_اینترنتی سالهاست كه حذف این دو مانع را در #روزنامهنگاریآنلاین در عمل نشان دادهاند. واقعیت آشكار این است كه فاصله تبدیل رویداد به خبر در رسانههای اینترنتی فقط یك كلیك است و در روزنامههای چاپی؛ چندین و چند وظیفه هركولی بین دستنوشته تا زینگ و چاپ..
به یاد دارید ماجرای دستگیری صدام را؟ نیویورك تایمز و واشنگتن پست؛ این غولهای عرصه روزنامهنگاری چاپی حتی یك سطر خبر در این خصوص نداشتند و جای خالی مهم ترین خبر سال ۲۰۰۳ در این دو روزنامه؛ فاجعهای بود كه نه به خوانندگان بلكه به روزنامهنگاران نیشتر میزد. حتی تصمیم سردبیران روزنامههای آمریكا برای چاپ ویژه نامه هم نمیتوانست زخم این نیشتر را التیام بخشد؛ چرا كه از لحظه تصمیم گیری تا زمان چاپ ویژهنامه هم چند ساعت دیگر وقت لازم بود.
با این حساب؛ عقل سلیم میگوید روزنامههای چاپی برای عقب نیفتادن از روزنامههای آنلاین به چاپهای فوقالعاده نیاز دارند. روزنامهها حتی اگر چاپ ۲۴ هم داشته باشند؛ از دست روزنامههای آنلاین در امان نخواهند ماند و پیوسته این خطر كه به محصولاتی حاشیهای در دستان شهروندان تبدیل شوند، چون سایه آنها را تعقیب خواهد كرد.
اما همین روزنامهها در همین هزارتوی نفسگیر رقابت؛ بازهم نقاط قوتی دارند؛ كه باید هر چه بیشتربر روی آنها سرمایهگذاری كنند.
"خبرهای تعقیبی" و "تحلیل خبرها" میتوانند به عنوان دو اكسیر، به روزنامه نگاری چاپی در حفظ تیراژ كمك كنند. اگر روزنامهها در چاپهای فوقالعاده خود به تعقیب خبرها بپردازند و آنها را تحلیل كنند؛ به نیازی پاسخ خواهند داد كه خبرزدگی در وب به آن پاسخ نمیدهد. روزنامهنگاری آنلاین به دلیل قدرت خیرهكننده در مخابره خبر؛ از "نظر" و "تحلیل" غافل مانده و این همان چشم اسفندیاری است كه میتواند در تیررس #روزنامهنگاری_چاپی قراربگیرد.
اما به گمان من میشود از زاویه دیگری هم به این ماجرا نگریست و آن زاویه این است كه اگر روزنامهها؛ ساختار صنعتی و حرفهای خود را به همراه شم ژورنالیستی ذاتی خود در فضای وب بازآفرینی كنند؛ به سختی میتوان حریف آنها شد.
این تجربه اكنون در جهان روزنامهنگاری طرف توجه قرارگرفته و حتی در حال تجربه كردن دومین فاز خود است. ورود روزنامههای معتبر به فضای وب با استراتژیهای موسوم به "از چاپ به وب" آغاز شد و جالب اینجاست حالا كه این روزنامههای چاپی در فضای وب جان گرفتهاند به استراتژی "از وب به چاپ" رو آوردهاند و در این فاز دوم از مطالب، تصاویر، نشانههای بصری و از ریخت و قیافه نسخه اینترنتیشان برای نسخه چاپی استفاده میكنند. به عنوان نمونهای از این نوع رفتار در این فاز دوم، به روزنامه راینیش پست آلمان اشاره میكنم كه یك نسخه چاپی به نام Opinio دارد كه آمیزهای از مطالب نسخه چاپی و نسخه آنلاین در قالب ایده روزنامهنگاری شهروندی است.
روبرت مرداك مغناطیس كهنهكار و كهنسال رسانههای چاپی به خوبی آسیبهای حرفهاش در زمانه دیجیتال را درك كرده است. او حالادو گفته مشهور دارد:
- "هر كه در عصر دیجیتال به دنیا آمده باشد نامه به سردبیر نخواهد نوشت، بلكه وبلاگ خواهد ساخت."
- "بدبختانه بسیاری از ما قدرت تماس با خوانندگان را از دست دادهایم، اما من مطمئن هستم كه نه تنها میتوانیم در دنیای آنلاین شانسهای موفقیت خود را افزایش دهیم، بلكه قادریم روزنامههای چاپیمان را نیز نجات دهیم."
كم كردن فاصله بین چاپهای متعدد یك روزنامه میتواند اتكای قبلی به رسانههای چاپی را تا حدودی بازگرداند. اما راه حل اساسی این است كه به اینكار بهمثابه پیشدرآمدی برای اتصالهای بینرسانهای نگاه شود كه سنگ پایه رفتار در روزنامهنگاری مدرن است. حالا دنیا دیگر نه حول رسانه بهعنوان محصول، بلكه دارد حول مخاطبان و نیاز آنها به ارتباط دوسویه میچرخد. این یك واقعیت است كه روزنامهنگاری آنلاین اكنون گرانیگاه دوسویهگی است؛ اما این هم حقیقت ندارد كه روزنامهگاری چاپی نمیتواند این دوسویهگی برخاسته از مرگ زمان و مكان در بزرگراهای دیجیتال را به نفع خود مصادره كند.
كم كردن فاصله چاپهای متعدد؛ شروع خوبی برای این ماجراست.
▫️#یونس_شكرخواه
رسانههای چاپی بازی خبر را به رسانههای آنلاین باختهاند. روزنامههای چاپی فانوس بهدستان این رقابت هستند. روزنامهها در سالهای اخیر هرگز نتوانستهاند؛ یك خبر مهم را به عنوان نخستین منبع اعلام كنند. علت بسیار روشن است:
#ماشین_چاپ در "مكان" مخصوصی مستقر است و به جز این تنگنای مكان؛ ماشین چاپ به "زمان" آماده سازی هم نیاز دارد؛ به زمان چاپ كردن هم نیاز دارد و به زمانی هم برای تازنی در مكان دیگری به نام میلینگ روم.
به عبارت بهتر #روزنامهها هنوز اسیر جبرهای زمان و مكان هستند؛ اما #رسانههای_اینترنتی سالهاست كه حذف این دو مانع را در #روزنامهنگاریآنلاین در عمل نشان دادهاند. واقعیت آشكار این است كه فاصله تبدیل رویداد به خبر در رسانههای اینترنتی فقط یك كلیك است و در روزنامههای چاپی؛ چندین و چند وظیفه هركولی بین دستنوشته تا زینگ و چاپ..
به یاد دارید ماجرای دستگیری صدام را؟ نیویورك تایمز و واشنگتن پست؛ این غولهای عرصه روزنامهنگاری چاپی حتی یك سطر خبر در این خصوص نداشتند و جای خالی مهم ترین خبر سال ۲۰۰۳ در این دو روزنامه؛ فاجعهای بود كه نه به خوانندگان بلكه به روزنامهنگاران نیشتر میزد. حتی تصمیم سردبیران روزنامههای آمریكا برای چاپ ویژه نامه هم نمیتوانست زخم این نیشتر را التیام بخشد؛ چرا كه از لحظه تصمیم گیری تا زمان چاپ ویژهنامه هم چند ساعت دیگر وقت لازم بود.
با این حساب؛ عقل سلیم میگوید روزنامههای چاپی برای عقب نیفتادن از روزنامههای آنلاین به چاپهای فوقالعاده نیاز دارند. روزنامهها حتی اگر چاپ ۲۴ هم داشته باشند؛ از دست روزنامههای آنلاین در امان نخواهند ماند و پیوسته این خطر كه به محصولاتی حاشیهای در دستان شهروندان تبدیل شوند، چون سایه آنها را تعقیب خواهد كرد.
اما همین روزنامهها در همین هزارتوی نفسگیر رقابت؛ بازهم نقاط قوتی دارند؛ كه باید هر چه بیشتربر روی آنها سرمایهگذاری كنند.
"خبرهای تعقیبی" و "تحلیل خبرها" میتوانند به عنوان دو اكسیر، به روزنامه نگاری چاپی در حفظ تیراژ كمك كنند. اگر روزنامهها در چاپهای فوقالعاده خود به تعقیب خبرها بپردازند و آنها را تحلیل كنند؛ به نیازی پاسخ خواهند داد كه خبرزدگی در وب به آن پاسخ نمیدهد. روزنامهنگاری آنلاین به دلیل قدرت خیرهكننده در مخابره خبر؛ از "نظر" و "تحلیل" غافل مانده و این همان چشم اسفندیاری است كه میتواند در تیررس #روزنامهنگاری_چاپی قراربگیرد.
اما به گمان من میشود از زاویه دیگری هم به این ماجرا نگریست و آن زاویه این است كه اگر روزنامهها؛ ساختار صنعتی و حرفهای خود را به همراه شم ژورنالیستی ذاتی خود در فضای وب بازآفرینی كنند؛ به سختی میتوان حریف آنها شد.
این تجربه اكنون در جهان روزنامهنگاری طرف توجه قرارگرفته و حتی در حال تجربه كردن دومین فاز خود است. ورود روزنامههای معتبر به فضای وب با استراتژیهای موسوم به "از چاپ به وب" آغاز شد و جالب اینجاست حالا كه این روزنامههای چاپی در فضای وب جان گرفتهاند به استراتژی "از وب به چاپ" رو آوردهاند و در این فاز دوم از مطالب، تصاویر، نشانههای بصری و از ریخت و قیافه نسخه اینترنتیشان برای نسخه چاپی استفاده میكنند. به عنوان نمونهای از این نوع رفتار در این فاز دوم، به روزنامه راینیش پست آلمان اشاره میكنم كه یك نسخه چاپی به نام Opinio دارد كه آمیزهای از مطالب نسخه چاپی و نسخه آنلاین در قالب ایده روزنامهنگاری شهروندی است.
روبرت مرداك مغناطیس كهنهكار و كهنسال رسانههای چاپی به خوبی آسیبهای حرفهاش در زمانه دیجیتال را درك كرده است. او حالادو گفته مشهور دارد:
- "هر كه در عصر دیجیتال به دنیا آمده باشد نامه به سردبیر نخواهد نوشت، بلكه وبلاگ خواهد ساخت."
- "بدبختانه بسیاری از ما قدرت تماس با خوانندگان را از دست دادهایم، اما من مطمئن هستم كه نه تنها میتوانیم در دنیای آنلاین شانسهای موفقیت خود را افزایش دهیم، بلكه قادریم روزنامههای چاپیمان را نیز نجات دهیم."
كم كردن فاصله بین چاپهای متعدد یك روزنامه میتواند اتكای قبلی به رسانههای چاپی را تا حدودی بازگرداند. اما راه حل اساسی این است كه به اینكار بهمثابه پیشدرآمدی برای اتصالهای بینرسانهای نگاه شود كه سنگ پایه رفتار در روزنامهنگاری مدرن است. حالا دنیا دیگر نه حول رسانه بهعنوان محصول، بلكه دارد حول مخاطبان و نیاز آنها به ارتباط دوسویه میچرخد. این یك واقعیت است كه روزنامهنگاری آنلاین اكنون گرانیگاه دوسویهگی است؛ اما این هم حقیقت ندارد كه روزنامهگاری چاپی نمیتواند این دوسویهگی برخاسته از مرگ زمان و مكان در بزرگراهای دیجیتال را به نفع خود مصادره كند.
كم كردن فاصله چاپهای متعدد؛ شروع خوبی برای این ماجراست.
#رسانه 🔸سامانه سنا رونمایی شد
https://sana.nlai.ir/
سامانه نشریات کشور #سنا از دیگر سامانههایی است که با شعار «حافظه ملی در خانه هر ایرانی» رونمایی شد، این سامانه فهرست و محتوای دیجیتال #نشریات، #روزنامهها و #مجلات ایرانی را از آغاز تاکنون دربر میگیرد.
معاون پژوهش و منابع دیجیتال سازمان اسناد و کتابخانه ملی، در توضیح سامانه سنا، گفت: ۱۴ ترابایت حجم روزنامههای بارگذاری شده در آن است و روزنامههای روز هم به آن اضافه میشود. این سامانه با حجم زیادی از اطلاعات آغاز به کار میکند اما در ادامه تکمیل میشود.
#توحیدلو اضافه کرد: متن کامل و جزییات روزنامهها در قالب روز و ماه و سال قابل جست و جوست، نکته مهم دیگر در این سامانه، جست و جوی منابع نزدیک به موضوع و جست و جو در متن است که از ویژگیهای منحصر به فرد آن به شمار میآید. این سامانه به شکل دیجیتال از امروز در دسترس قرار میگیرد و بخشهای مختلف آن به مرور به روز میشود. ایرنا
https://sana.nlai.ir/
سامانه نشریات کشور #سنا از دیگر سامانههایی است که با شعار «حافظه ملی در خانه هر ایرانی» رونمایی شد، این سامانه فهرست و محتوای دیجیتال #نشریات، #روزنامهها و #مجلات ایرانی را از آغاز تاکنون دربر میگیرد.
معاون پژوهش و منابع دیجیتال سازمان اسناد و کتابخانه ملی، در توضیح سامانه سنا، گفت: ۱۴ ترابایت حجم روزنامههای بارگذاری شده در آن است و روزنامههای روز هم به آن اضافه میشود. این سامانه با حجم زیادی از اطلاعات آغاز به کار میکند اما در ادامه تکمیل میشود.
#توحیدلو اضافه کرد: متن کامل و جزییات روزنامهها در قالب روز و ماه و سال قابل جست و جوست، نکته مهم دیگر در این سامانه، جست و جوی منابع نزدیک به موضوع و جست و جو در متن است که از ویژگیهای منحصر به فرد آن به شمار میآید. این سامانه به شکل دیجیتال از امروز در دسترس قرار میگیرد و بخشهای مختلف آن به مرور به روز میشود. ایرنا
عرصههای ارتباطی
#کیوسک 🔸 آزما شهریور ٩٩
🔸سایتهای روزنامهها؛ آنچنان که هست
▫️#یونس_شکرخواه
عدهای میگویند وب سایتهای #روزنامهها بیفایده هستند. آنها میگویند این سایتها نه از نظر میزان #کاربران و نه از جنبه جذب #آگهی موفق نبودهاند و لذا بود و نبودشان تفاوتی ندارد.
این افراد اگر کمی با گزارشهای فنی و همچنین با کارکردهای #بهینهسازی برای موتورهای جستجو آشنا باشند، به راحتی متوجه روند رو به رشد سایتهای روزنامههای ایران خواهند شد، امری که به طرزی آشکارتر در سایتهای روزنامههای بینالمللی نظیر نیویورکتایمز و گاردین قابل تعقیب است.
اما آیا علیرغم رشد سایتهای روزنامههای ایرانی، ظرفیت موجود آنها سقف پیشروی است یا کف آن؟
آنچه بدیهی به نظر میرسد این واقعیت است که سایتهای روزنامهها دقیقا در زمانهایی که ماشینهای چاپ متوقف است و جهان در حرکت؛ به سبب قدرت پوشش ۲۴ ساعته خود کمک بزرگی به غیبت خبری روزنامههای خود میکنند. این کمک؛ همه روزه پس از قرار گرفتن روزنامهها بر روی پیشخوان آغاز میشود و در روزهای پنجشنبه و جمعه و در روزهای تعطیل رسمی به اوج میرسد. فراموش نکنیم که بار خبررسانی در تعطیلات چند هفتهای نوروز هم فقط و فقط بر دوش سایتهای روزنامههاست.
مشکل اصلی سایتهای ایرانی را در محتوای آنها یافت. این محتوا عمدتا کپی شده از خبرگزاریهاست و لذا موتورهای جستجو هم به دلیل همین کپی کاری - و در اصطلاح #آنلاین #ژورنالیسم به دلیل "داپلیکیت کانتنت" بودن- به سایتها رتبه نمیدهند. رتبه در واقع به تعداد خبرهای منتشر شده تعلق نمیگیرد و بیشتر بر تولیدی بودن آنها (چه تالیف و چه ترجمه) متمرکز است.
به گمان من که دستکم در راهاندازی دو سایت برای دو روزنامه تجربه دارم، کپیکاری در ذات آنلاین ژورنالیسم ایرانی نیست و مشکل از آنجا ریشه میگیرد که روزنامهها حاضر نشدهاند برای سایتهای خود تحریریه مستقل فراهم کنند تا در چند شیفت به صورت ۲۴ ساعته کار کنند.
به جز مشکل تحریریه مستقل؛ موضوعهای فنی و زیرساختی نیز برای رفتار تعاملی آنلاین مطرح است که بحث دیگری را میطلبد.
▫️#یونس_شکرخواه
عدهای میگویند وب سایتهای #روزنامهها بیفایده هستند. آنها میگویند این سایتها نه از نظر میزان #کاربران و نه از جنبه جذب #آگهی موفق نبودهاند و لذا بود و نبودشان تفاوتی ندارد.
این افراد اگر کمی با گزارشهای فنی و همچنین با کارکردهای #بهینهسازی برای موتورهای جستجو آشنا باشند، به راحتی متوجه روند رو به رشد سایتهای روزنامههای ایران خواهند شد، امری که به طرزی آشکارتر در سایتهای روزنامههای بینالمللی نظیر نیویورکتایمز و گاردین قابل تعقیب است.
اما آیا علیرغم رشد سایتهای روزنامههای ایرانی، ظرفیت موجود آنها سقف پیشروی است یا کف آن؟
آنچه بدیهی به نظر میرسد این واقعیت است که سایتهای روزنامهها دقیقا در زمانهایی که ماشینهای چاپ متوقف است و جهان در حرکت؛ به سبب قدرت پوشش ۲۴ ساعته خود کمک بزرگی به غیبت خبری روزنامههای خود میکنند. این کمک؛ همه روزه پس از قرار گرفتن روزنامهها بر روی پیشخوان آغاز میشود و در روزهای پنجشنبه و جمعه و در روزهای تعطیل رسمی به اوج میرسد. فراموش نکنیم که بار خبررسانی در تعطیلات چند هفتهای نوروز هم فقط و فقط بر دوش سایتهای روزنامههاست.
مشکل اصلی سایتهای ایرانی را در محتوای آنها یافت. این محتوا عمدتا کپی شده از خبرگزاریهاست و لذا موتورهای جستجو هم به دلیل همین کپی کاری - و در اصطلاح #آنلاین #ژورنالیسم به دلیل "داپلیکیت کانتنت" بودن- به سایتها رتبه نمیدهند. رتبه در واقع به تعداد خبرهای منتشر شده تعلق نمیگیرد و بیشتر بر تولیدی بودن آنها (چه تالیف و چه ترجمه) متمرکز است.
به گمان من که دستکم در راهاندازی دو سایت برای دو روزنامه تجربه دارم، کپیکاری در ذات آنلاین ژورنالیسم ایرانی نیست و مشکل از آنجا ریشه میگیرد که روزنامهها حاضر نشدهاند برای سایتهای خود تحریریه مستقل فراهم کنند تا در چند شیفت به صورت ۲۴ ساعته کار کنند.
به جز مشکل تحریریه مستقل؛ موضوعهای فنی و زیرساختی نیز برای رفتار تعاملی آنلاین مطرح است که بحث دیگری را میطلبد.
🔸مردم،گرانی و آینده رسانههای مکتوب
#پژمان_موسوی
گرانی، جدیترین دغدغه امروزِ مردم ایران است؛ تقریبا روزی نیست که افزایش قیمت دلار، سکه، طلا، مسکن، خودرو و از همهی اینها مهمتر، ضروریاتِ زندگیِ مردم، خبرِ اول #رسانهها نباشد و #روزنامهها و #رسانههای_مکتوب از یک سو و شبکههای اجتماعی و #رسانههای_آنلاین از سوی دیگر، تحلیل، تفسیر یا خبری در این زمینه منتشر نکنند. فارغ از چرایی و چگونگی و ریشههای این گرانیِ هر دم افزون، آنچه تقریبا روی آن اتفاقنظر وجود دارد، تاثیر مستقیمِ گرانیها بر سبد خریدِ فرهنگی خانوار است؛ سبدی که در سالها و ماههای اخیر، هر روز کوچک و کوچکتر شده و وضعیت به جایی رسیده که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. در میانِ این سبد فرهنگی نیز، برخی بیشتر و برخی کمتر آسیب دیدهاند و در لیستِ بیشترین آسیبدیدگان و در صدرِ آن، بیشک روزنامهها، مجلات و سایر رسانههای مکتوب قرار دارند.
واقعیت اینجاست که روزنامهها و مجلات در ایران، از ابتدای فعالیتِ حرفهای خود تا به امروز، عموما یک مخاطب مشخص داشتهاند: #طبقه_متوسط. همان طبقهای که در سالهای اخیر و با تلاطمها و تنشهای اقتصادی از یکسو و کاهش قدرت خرید خانوار از سوی دیگر،بیش از سایرِ طبقهها در معرضِ حذف و نابودی قرار گرفته است تا حدی که جامعهشناسان و مصلحان اجتماعی،با هشدار نسبت به عواقبِ حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط،چارهجویی برای تعیین تلکیفِ این «مسئله اجتماعی» را در صدرِ خواستههای خود قرار دادهاند.همین حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط در کنارِ چند عاملِ دیگر که جولانِ شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین در صدرِ آنهاست،رسانههای مکتوب را در تاریکترین دورانِ خود فرو برده است؛دورانی که نه توان و نه انگیزهای برای خریدِ روزنامهها و مجلات برای طبقه متوسط باقی نگذاشته است و اگر نبود دغدغههای فرهنگیِ چند هزارِ مخاطبِ جدی و پیگیرِ رسانههای مکتوب،طومارِ این رسانهها تاکنون باید پیچیده شده بود و جر چند نشریه که از بودجههای دولتی ارتزاق میکنند،چیزی به نام روزنامه و مجله باقی نمانده بود.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در شرایطی که طبقه متوسط بیش از پیش تضعیف شده و قدرت خریدِ مردم در حد نیازهای معیشتی و ضروری پایین آمده است، آیا میتوان به آینده نشریات مکتوب امیدوار بود؟ آیا در شرایطی که ذکرش رفت، مردم ترجیح نمیدهند نیازهای خبری خود را از #رسانههای_آنلاین و #شبکههای_اجتماعی که دسترسی به آنها هزینهی کمتری برایشان دارد برآورده کنند؟ پاسخ به این پرسشها، البته که پیچیده، سخت و چند لایه است اما هیچ تحلیلی، چشماندازِ کوتاه مدت را بهبودِ وضعیتِ طبقه متوسط و افزایشِ سهمِ فرهنگ در سبدِ خریدِ خانوار پیشبینی نمیکند. پس چه باید کرد؟ آیا باید به کلی ناامید شد و دست از تلاش برداشت؟آیا هیچ نشانهای از بهبودِ اوضاع در حوزه نشریاتِ مکتوب به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش هم مثبت است و هم منفی.مثبت است چرا که واقعیت، کاهشِ قدرتِ خریدِ فرهنگیِ خانوار، اولویتِ تامینِ نیازهای معیشتی بر نیازهای ثانویه و در نتیجه کاهشِ اقبال به خریدِ نشریاتِ مکتوب است.منفی است چرا که هنوز هم مخاطبانِ زیادی هستند که با وجودِ مشکلاتِ بسیارِ اقتصادی،مشتریِ پروپاقرص روزنامهها و مجلات هستند که اگر جز این بود، این همه مجلهی خوب و تعداد کمتری روزنامهی خوبی که این روزها منتشر میشوند، علیالقاعده بایستی بدون مخاطب مانده، فروخته نشده و در نتیجه تعطیل میشدند.اینکه هنوز هم نشریات خوب مکتوب دارند منتشر میشوند، یعنی مخاطبانی دارند که برایشان پول میدهند و توان خریدشان را دارند.البته این در کنارِ یارانه،آگهی، کمکهای داوطلبانه و سایرِ منابع درآمدی است که نشریات مکتوب بعضا در اختیار دارند اما واقعیت اینجاست که اگر نشریهای نفروشد، تعطیل میشود و اینکه هنوز کیوسکهای مطبوعاتی رونق اندکی دارند، یعنی مردمی هستند که برایشان پول میدهند و هر روز و هر ماه، مبلغی را برای سبد خرید فرهنگی خانوار کنار میگذارند.
این شعورِ برخاسته از دغدغه، تنها امید این روزهای اهالی نشریاتِ مکتوب است؛شعوری که بخشی از طبقهی متوسط و البته درصدِ کمتری از طبقهی بالا یا پایین، حامل آن هستند و به اهمیت فکر و فرهنگ در زندگی قائلند؛ اینکه گاه نیازهای مثلا ثانویه حتی میتواند مهمتر از نیازهای اولیه یا در عرض آن باشد و به هیچ روی نباید از آن روی برگرداند؛ این نگاه و دغدغه، وظیفهی سنگینی را بر دوش روزنامهنگاران و اهالی رسانههای مکتوب میگذارد، اینکه باید کار کرد، خوب کار کرد و محصول حرفهای و قابل دفاعی را برای آنها تولید کرد و این پیام را به آنها منتقل کرد که «شما به نشریات مکتوب،به روزنامهها و به مجلات نیاز دارید»؛ از آنها روی بر نگردانید.
▫️روزنامه شرق -۱۲ مهر ۹۹
#پژمان_موسوی
گرانی، جدیترین دغدغه امروزِ مردم ایران است؛ تقریبا روزی نیست که افزایش قیمت دلار، سکه، طلا، مسکن، خودرو و از همهی اینها مهمتر، ضروریاتِ زندگیِ مردم، خبرِ اول #رسانهها نباشد و #روزنامهها و #رسانههای_مکتوب از یک سو و شبکههای اجتماعی و #رسانههای_آنلاین از سوی دیگر، تحلیل، تفسیر یا خبری در این زمینه منتشر نکنند. فارغ از چرایی و چگونگی و ریشههای این گرانیِ هر دم افزون، آنچه تقریبا روی آن اتفاقنظر وجود دارد، تاثیر مستقیمِ گرانیها بر سبد خریدِ فرهنگی خانوار است؛ سبدی که در سالها و ماههای اخیر، هر روز کوچک و کوچکتر شده و وضعیت به جایی رسیده که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. در میانِ این سبد فرهنگی نیز، برخی بیشتر و برخی کمتر آسیب دیدهاند و در لیستِ بیشترین آسیبدیدگان و در صدرِ آن، بیشک روزنامهها، مجلات و سایر رسانههای مکتوب قرار دارند.
واقعیت اینجاست که روزنامهها و مجلات در ایران، از ابتدای فعالیتِ حرفهای خود تا به امروز، عموما یک مخاطب مشخص داشتهاند: #طبقه_متوسط. همان طبقهای که در سالهای اخیر و با تلاطمها و تنشهای اقتصادی از یکسو و کاهش قدرت خرید خانوار از سوی دیگر،بیش از سایرِ طبقهها در معرضِ حذف و نابودی قرار گرفته است تا حدی که جامعهشناسان و مصلحان اجتماعی،با هشدار نسبت به عواقبِ حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط،چارهجویی برای تعیین تلکیفِ این «مسئله اجتماعی» را در صدرِ خواستههای خود قرار دادهاند.همین حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط در کنارِ چند عاملِ دیگر که جولانِ شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین در صدرِ آنهاست،رسانههای مکتوب را در تاریکترین دورانِ خود فرو برده است؛دورانی که نه توان و نه انگیزهای برای خریدِ روزنامهها و مجلات برای طبقه متوسط باقی نگذاشته است و اگر نبود دغدغههای فرهنگیِ چند هزارِ مخاطبِ جدی و پیگیرِ رسانههای مکتوب،طومارِ این رسانهها تاکنون باید پیچیده شده بود و جر چند نشریه که از بودجههای دولتی ارتزاق میکنند،چیزی به نام روزنامه و مجله باقی نمانده بود.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در شرایطی که طبقه متوسط بیش از پیش تضعیف شده و قدرت خریدِ مردم در حد نیازهای معیشتی و ضروری پایین آمده است، آیا میتوان به آینده نشریات مکتوب امیدوار بود؟ آیا در شرایطی که ذکرش رفت، مردم ترجیح نمیدهند نیازهای خبری خود را از #رسانههای_آنلاین و #شبکههای_اجتماعی که دسترسی به آنها هزینهی کمتری برایشان دارد برآورده کنند؟ پاسخ به این پرسشها، البته که پیچیده، سخت و چند لایه است اما هیچ تحلیلی، چشماندازِ کوتاه مدت را بهبودِ وضعیتِ طبقه متوسط و افزایشِ سهمِ فرهنگ در سبدِ خریدِ خانوار پیشبینی نمیکند. پس چه باید کرد؟ آیا باید به کلی ناامید شد و دست از تلاش برداشت؟آیا هیچ نشانهای از بهبودِ اوضاع در حوزه نشریاتِ مکتوب به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش هم مثبت است و هم منفی.مثبت است چرا که واقعیت، کاهشِ قدرتِ خریدِ فرهنگیِ خانوار، اولویتِ تامینِ نیازهای معیشتی بر نیازهای ثانویه و در نتیجه کاهشِ اقبال به خریدِ نشریاتِ مکتوب است.منفی است چرا که هنوز هم مخاطبانِ زیادی هستند که با وجودِ مشکلاتِ بسیارِ اقتصادی،مشتریِ پروپاقرص روزنامهها و مجلات هستند که اگر جز این بود، این همه مجلهی خوب و تعداد کمتری روزنامهی خوبی که این روزها منتشر میشوند، علیالقاعده بایستی بدون مخاطب مانده، فروخته نشده و در نتیجه تعطیل میشدند.اینکه هنوز هم نشریات خوب مکتوب دارند منتشر میشوند، یعنی مخاطبانی دارند که برایشان پول میدهند و توان خریدشان را دارند.البته این در کنارِ یارانه،آگهی، کمکهای داوطلبانه و سایرِ منابع درآمدی است که نشریات مکتوب بعضا در اختیار دارند اما واقعیت اینجاست که اگر نشریهای نفروشد، تعطیل میشود و اینکه هنوز کیوسکهای مطبوعاتی رونق اندکی دارند، یعنی مردمی هستند که برایشان پول میدهند و هر روز و هر ماه، مبلغی را برای سبد خرید فرهنگی خانوار کنار میگذارند.
این شعورِ برخاسته از دغدغه، تنها امید این روزهای اهالی نشریاتِ مکتوب است؛شعوری که بخشی از طبقهی متوسط و البته درصدِ کمتری از طبقهی بالا یا پایین، حامل آن هستند و به اهمیت فکر و فرهنگ در زندگی قائلند؛ اینکه گاه نیازهای مثلا ثانویه حتی میتواند مهمتر از نیازهای اولیه یا در عرض آن باشد و به هیچ روی نباید از آن روی برگرداند؛ این نگاه و دغدغه، وظیفهی سنگینی را بر دوش روزنامهنگاران و اهالی رسانههای مکتوب میگذارد، اینکه باید کار کرد، خوب کار کرد و محصول حرفهای و قابل دفاعی را برای آنها تولید کرد و این پیام را به آنها منتقل کرد که «شما به نشریات مکتوب،به روزنامهها و به مجلات نیاز دارید»؛ از آنها روی بر نگردانید.
▫️روزنامه شرق -۱۲ مهر ۹۹
🔸سایتهای روزنامهها؛ آنچنان که هست
▫️#یونس_شکرخواه
عدهای میگویند وب سایتهای #روزنامهها بیفایده هستند. آنها میگویند این #سایتها نه از نظر میزان کاربران و نه از جنبه جذب آگهی موفق نبودهاند و لذا بود و نبودشان تفاوتی ندارد.
این افراد اگر کمی با گزارشهای فنی و همچنین با کارکردهای بهینه سازی برای #موتورهایجستجو آشنا باشند، به راحتی متوجه روند رو به رشد سایتهای روزنامههای ایران خواهند شد، امری که به طرزی آشکارتر در سایتهای روزنامههای بینالمللی نظیر #نیویورکتایمز و #گاردین قابل تعقیب است.
اما آیا علیرغم رشد سایتهای #روزنامههایایرانی، ظرفیت موجود آنها سقف پیشروی است یا کف آن؟
آنچه بدیهی به نظر میرسد این واقعیت است که سایتهای روزنامهها دقیقا در زمانهایی که ماشینهای چاپ متوقف است و جهان در حرکت؛ به سبب قدرت پوشش ۲۴ ساعته خود کمک بزرگی به غیبت خبری روزنامههای خود میکنند. این کمک؛ همه روزه پس از قرار گرفتن روزنامهها بر روی پیشخوان آغاز میشود و در روزهای پنجشنبه و جمعه و در روزهای تعطیل رسمی به اوج میرسد. فراموش نکنیم که بار خبررسانی در تعطیلات چند هفتهای نوروز هم فقط و فقط بر دوش سایتهای روزنامههاست.
مشکل اصلی سایتهای ایرانی را باید در محتوای آنها یافت. این محتوا عمدتا کپی شده از خبرگزاریهاست و لذا موتورهای جستجو هم به دلیل همین کپیکاری - و در اصطلاح آنلاین ژورنالیسم به دلیل #داپلیکیت_کانتنت بودن- به سایتها رتبه نمیدهند. رتبه در واقع به تعداد خبرهای منتشر شده تعلق نمیگیرد و بیشتر بر تولیدی بودن آنها (چه تالیف و چه ترجمه) متمرکز است.
به گمان من که دستکم در راهاندازی دو سایت برای دو روزنامه تجربه دارم، کپیکاری در ذات #آنلاینژورنالیسم ایرانی نیست و مشکل از آنجا ریشه میگیرد که روزنامهها حاضر نشدهاند برای سایتهای خود تحریریه مستقل فراهم کنند تا در چند شیفت به صورت ۲۴ ساعته کار کنند.
به جز مشکل تحریریه مستقل؛ موضوعهای فنی و زیرساختی نیز برای رفتار تعاملی آنلاین مطرح است که بحث دیگری را میطلبد.
▫️#یونس_شکرخواه
عدهای میگویند وب سایتهای #روزنامهها بیفایده هستند. آنها میگویند این #سایتها نه از نظر میزان کاربران و نه از جنبه جذب آگهی موفق نبودهاند و لذا بود و نبودشان تفاوتی ندارد.
این افراد اگر کمی با گزارشهای فنی و همچنین با کارکردهای بهینه سازی برای #موتورهایجستجو آشنا باشند، به راحتی متوجه روند رو به رشد سایتهای روزنامههای ایران خواهند شد، امری که به طرزی آشکارتر در سایتهای روزنامههای بینالمللی نظیر #نیویورکتایمز و #گاردین قابل تعقیب است.
اما آیا علیرغم رشد سایتهای #روزنامههایایرانی، ظرفیت موجود آنها سقف پیشروی است یا کف آن؟
آنچه بدیهی به نظر میرسد این واقعیت است که سایتهای روزنامهها دقیقا در زمانهایی که ماشینهای چاپ متوقف است و جهان در حرکت؛ به سبب قدرت پوشش ۲۴ ساعته خود کمک بزرگی به غیبت خبری روزنامههای خود میکنند. این کمک؛ همه روزه پس از قرار گرفتن روزنامهها بر روی پیشخوان آغاز میشود و در روزهای پنجشنبه و جمعه و در روزهای تعطیل رسمی به اوج میرسد. فراموش نکنیم که بار خبررسانی در تعطیلات چند هفتهای نوروز هم فقط و فقط بر دوش سایتهای روزنامههاست.
مشکل اصلی سایتهای ایرانی را باید در محتوای آنها یافت. این محتوا عمدتا کپی شده از خبرگزاریهاست و لذا موتورهای جستجو هم به دلیل همین کپیکاری - و در اصطلاح آنلاین ژورنالیسم به دلیل #داپلیکیت_کانتنت بودن- به سایتها رتبه نمیدهند. رتبه در واقع به تعداد خبرهای منتشر شده تعلق نمیگیرد و بیشتر بر تولیدی بودن آنها (چه تالیف و چه ترجمه) متمرکز است.
به گمان من که دستکم در راهاندازی دو سایت برای دو روزنامه تجربه دارم، کپیکاری در ذات #آنلاینژورنالیسم ایرانی نیست و مشکل از آنجا ریشه میگیرد که روزنامهها حاضر نشدهاند برای سایتهای خود تحریریه مستقل فراهم کنند تا در چند شیفت به صورت ۲۴ ساعته کار کنند.
به جز مشکل تحریریه مستقل؛ موضوعهای فنی و زیرساختی نیز برای رفتار تعاملی آنلاین مطرح است که بحث دیگری را میطلبد.