#رخنما #خاطره🔸ما و کولهها
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ موسسه کارگزار روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ موسسه کارگزار روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.
🔸اعضای هیئت مدیره انجمن روابط عمومی ایران انتخاب شدند
اعضای هیئت مدیره انجمن #روابطعمومی ایران برای مدت ۳ سال انتخاب شدند.
اعضای هيأت مدیره عبارتند از:
#خسرو_رفیعی، #جواد_قاسمی، #ابوالقاسم_حکیمیان، #سعید_شهبازی، #ناهیدالسادات_حسینی، #حمید_صدیق_پور، #ناصر_رزاق_منش
اعضای هیئت مدیره انجمن #روابطعمومی ایران برای مدت ۳ سال انتخاب شدند.
اعضای هيأت مدیره عبارتند از:
#خسرو_رفیعی، #جواد_قاسمی، #ابوالقاسم_حکیمیان، #سعید_شهبازی، #ناهیدالسادات_حسینی، #حمید_صدیق_پور، #ناصر_رزاق_منش
#کتاب #روابطعمومی
🔸روابطعمومی در تئوری و عمل
کتاب روابطعمومی در تئوری و عمل، یادواره دکتر #حمید_نطقی پدر روابطعمومی ایران به اهتمام #جواد_قاسمی توسط نشر تماس منتشر شد. در این کتاب۲۸ استاد و کارشناس روابطعمومی با ارائه و انتشار دست نوشتهها و خاطرات خود، گوشههایی از خدمات دکتر حمید نطقی بنیانگذار روابطعمومی ایران را به تصویر کشیدهاند. شارا
🔸روابطعمومی در تئوری و عمل
کتاب روابطعمومی در تئوری و عمل، یادواره دکتر #حمید_نطقی پدر روابطعمومی ایران به اهتمام #جواد_قاسمی توسط نشر تماس منتشر شد. در این کتاب۲۸ استاد و کارشناس روابطعمومی با ارائه و انتشار دست نوشتهها و خاطرات خود، گوشههایی از خدمات دکتر حمید نطقی بنیانگذار روابطعمومی ایران را به تصویر کشیدهاند. شارا
Forwarded from عرصههای ارتباطی
#خاطره🔸ما و کولهها
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ #موسسه_کارگزار_روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.
▫️#یونس_شکرخواه
روزگاری دور چندین نفر در یکی از طبقات هتل آزادی تهران جمع میشدیم.
علت: سودایی که #محمد_اینانلو در سر داشت.
اینانلو میخواست نشریهای به راه بیندازد تحت عنوان "راه ابریشم" که گردشگری را سرمه چشم داشته باشد. از همه کارهای پیش رو یکی سریع حل شد و آن انتخاب اسم انگلیسی برای نشریه بود که گذاشتیم Silk Road.
نشریات شبیه مدیر مسئول خود میشوند؛ هیبت اینانلو از آن هیبتهایی بود که صورتگر چین هم از پسش برنمیآمد: وه چه بیرنگ و بینشان که منم، کی ببینی مرا ...
همین هیبت باعث شد که جلسات طول بکشد و این شانس من بود. الان میگویم چرا.
یک حلقه نسبتا ثابت اطراف آقای اینانلو جمع میشدیم: دکتر #کاظم_معتمدنژاد، دکتر #مهدی_محسنیانراد؛ دکتر #حمید_نطقی و من.
این حلقه با چهرههای دیگری هم همراه و همگام میشد؛ #مرتضی_ممیز، #اسماعیل_میرفخرایی، #مسعود_معصومی، #جواد_قاسمی و ...
جمع جذاب اطراف اینانلو؛ حلاوتی ویژه مییافت با خاطرات شیرین دکتر حمید نطقی درباره ازدواج خودش و درس خواندنش در زمینه حقوق و نکات طنز آمیز ناب درباب روابط عمومی ایرانی.
هیچوقت یادم نمیرود ماجرای فردی را که حمید خان گفت خیال کرده بود بهشت رفته اما آنجا سالن روابط عمومی جهنم بود.
من از آن جمع چیزهای زیادی آموختم؛ متانت معتمدنژاد، دقت محسنیانراد، تیزبینیهای دکتر نطقی و حتی دعوا کردن را از مرتضی ممیز که با هم برای اسلایدهای نشریه به یک لیتوگرافی رفته بودیم و مرتضی خان به دلایلی که بماند؛ زد و کرک و پر لیتوگراف را ریخت که ریخت.
آقای نطقی دوست داشتنی و شیکپوش، بذلهگو و پرنکته برایم در آن جلسات به یک شخصیت جذاب ماندگار تبدیل شد. او را دوست یافتم و دوست داشتم به گونه یک پدر؛ و این ربطی به لقب پدر روابط عمومی ایران نداشت.
در دلم بود که بیدوست نباشم هرگز؛ چه توان کرد که ...
دوستم دوباره پس از سالها در سال ۱۳۹۳ به سراغم آمد؛ #موسسه_کارگزار_روابطعمومی مرا به عنوان منتخب جایزه بینالمللی دکتر حمید نطقی برگزید و جایزه ویژه او را که نشانی طلایی از چهره مهربانش در یک قاب بود؛ به من داد. جایزه را گرفتم و کمی دست و پایم را گم کردم. اما تردیدی ندارم که هیچکس نفهمید چقدر دلم ریخت؛ من یک چهره در دست نداشتم؛ یک تاریخ داشتم.
روزها میآیند و میروند و یادها در کولههای ما میمانند، شیرینترین یادها همانهایی هستند که با دیگران و با هم آنها را ساختهایم. شما هم حتما تجربه کردهاید وقتی کسانی را که دوست دارید به خاطره تبدیل میشوند؛ آن خاطرات ارزشمندترین داشتههای شما میمانند.
دکتر حمید نطقی؛ دکتر کاظم معتمد نژاد، محمد اینانلو؛ مرتضی ممیز و مسعود معصومی حالا به خاطره تبدیل شدهاند، روزها میآیند و میروند؛ ما و کولهها.
🔸رئیس انجمن روابطعمومی ایران انتخاب شد
#خسرو_رفیعی رییس انجمن روابطعمومی ایران شد.
در پی برگزاری مجمع عمومی انجمن #روابطعمومی ایران و انتخاب اعضای جدید هیات مدیره، طی جلسهای خسرو رفیعی به عنوان رییس انجمن انتخاب شد.
به گزارش شارا، همچنین بر اساس رای گیری بعمل آمده، #جواد_قاسمی نایب رئیس، ابوالقاسم حکیمیان خزانهدار، علی کارخانه دبیر، خانم دکتر مظفری مدیر کمیتهها و نمایندگیها، میثم مرادینیا، فرید میرموسوی، اعضای جدید هیات مدیره و شهرام علیپور به عنوان بازرس انجمن انتخاب شدند.
#خسرو_رفیعی رییس انجمن روابطعمومی ایران شد.
در پی برگزاری مجمع عمومی انجمن #روابطعمومی ایران و انتخاب اعضای جدید هیات مدیره، طی جلسهای خسرو رفیعی به عنوان رییس انجمن انتخاب شد.
به گزارش شارا، همچنین بر اساس رای گیری بعمل آمده، #جواد_قاسمی نایب رئیس، ابوالقاسم حکیمیان خزانهدار، علی کارخانه دبیر، خانم دکتر مظفری مدیر کمیتهها و نمایندگیها، میثم مرادینیا، فرید میرموسوی، اعضای جدید هیات مدیره و شهرام علیپور به عنوان بازرس انجمن انتخاب شدند.