🔸دربارهٔ شمس تبریزی
شمس که بود؟ اطلاعات ما از هویّت تاریخی شمس بسیار ناچیز است. بازتاب شخصیت او در زندگینامههای #مولانا و در غزلیات شمس، شامل آن بخش از زندگی اوست که در سالهای محدود ظهورش در #قونیه و آمیختن احوالش با احوال مولانا ثبت شده است.
این قدر مسلّم است که شمس در تاریخ ۲۶ جمادی الثانی سال ۶۴۲ به قونیه آمده است و پس از حدود ۱۶ ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ قونیه را ترک گفته و یک چند پس از آن دوباره در سال ۶۴۴ بازگشته و در ۶۴۵ برای همیشه ناپدید شده است.
این است تمامی اطلاعات ما درباره او. قبل از این تاریخها و بعد از آنها کجا بوده و چه میکرده است هیچ دانسته نیست.
از تصريحات او در خلال مقالات دانسته میشود که از علوم رایج عصر از قبیل فقه و ادبیات عرب بهرهٔ وافی داشته است.
ما نمیدانیم که آیا شمس تبریز، با چنین ذوق متعالی و درخشانی که داشته، آیا خود هرگز شعری سروده است یا نه؟ در شعرشناسی او کوچکترین تردیدی نیست. شاعرانی را که میپسندیده است، و به نام ایشان تصریح دارد عبارتند از سنائی، خاقانی، نظامی و عطار.
استشهاد او به شعر سنایی نشان میدهد که حافظهٔ او از شعرهای سنایی لبریز بوده است. در احوال سنایی نیز تأمّلاتی داشته است و بعضی از مهمترین نکتههای زندگی سنایی، آنهاست که ما به برکټ روایات شمس امروز آنها را در اختیار داریم.
متأخّرین نمونهای از نظم بدو نسبت دادهاند که از ساحت هنرشناسی و ذوق متعالیِ او به فرسنگها دور است.
شمس مردی دیرجوش، تنگحوصله و بیاعتنا به تمام موازین حاکم بر عرف و عادتهای زمانه بوده است: «خود غریبی در جهان چون شمس کو؟». نگاه شمس به مسائل عصر، در حوزهٔ دین و اخلاق و تصوّف نگاهی است بیرحم و تند و بیپروا.
#شمس_تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال "انسانیت" است و مظهر کمال"عشق" و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطهای اجتنابناپذیر دارند که هرچه انسانیت کاملتر باشد عشق از کمال بیشتری برخوردار است.
معیار شمس برای ارزیابی مردمان "عشق" بوده است نه علم و فضل و نه زهد و عبادت.
از خلال گفتههایش دانسته میشود وی شاید برای گذران زندگی به مکتبداری و معلّمی اطفال میپرداخته است و چنانکه خود میگوید معلمی بسیار سختگیر بوده که ادبناپذیرترین کودکان را میتوانسته است رام کند و آرام.
سرانجام شمس:
بار دوم که شمس در تاریخ ۶۴۵ از قونیه غایب شد دیگر کوچکترین نشانی از او در دست نداریم. بعضی سخن از کشته شدن او گفتهاند... . سرانجام او یکی از رازهای تاریخ فرهنگ ایران است. با این همه احتمال این که شمس قونیه را به قصد وطن خویش #تبریز ترک گفته باشد و در گمنامی، در خوی، درگذشته باشد و همانجا که به نام مزار او مشهور است دفن شده باشد چندان دور از حقیقت نمیتواند باشد، به خصوص که اسناد قابل ملاحظهای در این باره موجود است.
▫️غزلیّات شمس تبریز. مقدمه، گزینش و تفسیر #محمدرضا_شفیعیکدکنی، ج ۱، صص ۱۶-۲۰
شمس که بود؟ اطلاعات ما از هویّت تاریخی شمس بسیار ناچیز است. بازتاب شخصیت او در زندگینامههای #مولانا و در غزلیات شمس، شامل آن بخش از زندگی اوست که در سالهای محدود ظهورش در #قونیه و آمیختن احوالش با احوال مولانا ثبت شده است.
این قدر مسلّم است که شمس در تاریخ ۲۶ جمادی الثانی سال ۶۴۲ به قونیه آمده است و پس از حدود ۱۶ ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ قونیه را ترک گفته و یک چند پس از آن دوباره در سال ۶۴۴ بازگشته و در ۶۴۵ برای همیشه ناپدید شده است.
این است تمامی اطلاعات ما درباره او. قبل از این تاریخها و بعد از آنها کجا بوده و چه میکرده است هیچ دانسته نیست.
از تصريحات او در خلال مقالات دانسته میشود که از علوم رایج عصر از قبیل فقه و ادبیات عرب بهرهٔ وافی داشته است.
ما نمیدانیم که آیا شمس تبریز، با چنین ذوق متعالی و درخشانی که داشته، آیا خود هرگز شعری سروده است یا نه؟ در شعرشناسی او کوچکترین تردیدی نیست. شاعرانی را که میپسندیده است، و به نام ایشان تصریح دارد عبارتند از سنائی، خاقانی، نظامی و عطار.
استشهاد او به شعر سنایی نشان میدهد که حافظهٔ او از شعرهای سنایی لبریز بوده است. در احوال سنایی نیز تأمّلاتی داشته است و بعضی از مهمترین نکتههای زندگی سنایی، آنهاست که ما به برکټ روایات شمس امروز آنها را در اختیار داریم.
متأخّرین نمونهای از نظم بدو نسبت دادهاند که از ساحت هنرشناسی و ذوق متعالیِ او به فرسنگها دور است.
شمس مردی دیرجوش، تنگحوصله و بیاعتنا به تمام موازین حاکم بر عرف و عادتهای زمانه بوده است: «خود غریبی در جهان چون شمس کو؟». نگاه شمس به مسائل عصر، در حوزهٔ دین و اخلاق و تصوّف نگاهی است بیرحم و تند و بیپروا.
#شمس_تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال "انسانیت" است و مظهر کمال"عشق" و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطهای اجتنابناپذیر دارند که هرچه انسانیت کاملتر باشد عشق از کمال بیشتری برخوردار است.
معیار شمس برای ارزیابی مردمان "عشق" بوده است نه علم و فضل و نه زهد و عبادت.
از خلال گفتههایش دانسته میشود وی شاید برای گذران زندگی به مکتبداری و معلّمی اطفال میپرداخته است و چنانکه خود میگوید معلمی بسیار سختگیر بوده که ادبناپذیرترین کودکان را میتوانسته است رام کند و آرام.
سرانجام شمس:
بار دوم که شمس در تاریخ ۶۴۵ از قونیه غایب شد دیگر کوچکترین نشانی از او در دست نداریم. بعضی سخن از کشته شدن او گفتهاند... . سرانجام او یکی از رازهای تاریخ فرهنگ ایران است. با این همه احتمال این که شمس قونیه را به قصد وطن خویش #تبریز ترک گفته باشد و در گمنامی، در خوی، درگذشته باشد و همانجا که به نام مزار او مشهور است دفن شده باشد چندان دور از حقیقت نمیتواند باشد، به خصوص که اسناد قابل ملاحظهای در این باره موجود است.
▫️غزلیّات شمس تبریز. مقدمه، گزینش و تفسیر #محمدرضا_شفیعیکدکنی، ج ۱، صص ۱۶-۲۰