#کتاب🔸خواندن
ورقی فرض کن، یک روی در تو، یک روی در یار، یا در هر که هست، آن روی که سوی تو بود خواندی، آن روی که سوی یار است هم بباید خواندن.
▫️مقالات #شمس_تبریزی، تصحیح. م.ع، موحد، تهران، ۱۳۶۹، دفتر دوم، ص ۱۲۸
@younesshokrkhah
ورقی فرض کن، یک روی در تو، یک روی در یار، یا در هر که هست، آن روی که سوی تو بود خواندی، آن روی که سوی یار است هم بباید خواندن.
▫️مقالات #شمس_تبریزی، تصحیح. م.ع، موحد، تهران، ۱۳۶۹، دفتر دوم، ص ۱۲۸
@younesshokrkhah
#تراس🔸جهد
جهد کن تا هیچ حجابی در میانه در نیاید. و چنان گرم باش در آن طلب، که گرمی طلبت بر هر که بزند، آن کس، بیفتد و با تو یار شود.
#شمس_تبریزی
@younesshokrkhah
جهد کن تا هیچ حجابی در میانه در نیاید. و چنان گرم باش در آن طلب، که گرمی طلبت بر هر که بزند، آن کس، بیفتد و با تو یار شود.
#شمس_تبریزی
@younesshokrkhah
#تراس 🔸 مغز قصه
هر قصهای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
هر قصهای را مغزی هست. قصه را جهت آن مغز آوردهاند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#تراس 🔸 معامله حکایت
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
Forwarded from عرصههای ارتباطی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کتاب 🔸 الف
از همه اسرار الفی بیش برون نیفتاد، و باقی هر چه گفتند در شرح آن الف گفتند، و آن الف فهم نشد.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
از همه اسرار الفی بیش برون نیفتاد، و باقی هر چه گفتند در شرح آن الف گفتند، و آن الف فهم نشد.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#کتاب 🔸 من با تو سرّ نتوانم گفتن
پُرسَری آمد که با من سرّی بگو. گفتم: من با تو سرّ نتوانم گفتن، من سرّ با آن کس توانم گفتن که او را درو نبینم، خود را درو بینم. سرّ خود را با خود گویم. من در تو خود را نمیبینم، در تو دیگری را میبینم. کسی بر کسی آید از سه قسم بیرون نباشد: یا مریدی بود، یا به وجه یاری، یا به وجه بزرگی، تو ازین هر سه قسم کدامی؟ آخر نه پیش فلان میباشی؟
گفت: معلوم است شما را چگونه میباشم.
گفتم: معلوم است، او را در تو بینم، چو او در تو باشد من در تو نباشم. چو او من نیستم.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
پُرسَری آمد که با من سرّی بگو. گفتم: من با تو سرّ نتوانم گفتن، من سرّ با آن کس توانم گفتن که او را درو نبینم، خود را درو بینم. سرّ خود را با خود گویم. من در تو خود را نمیبینم، در تو دیگری را میبینم. کسی بر کسی آید از سه قسم بیرون نباشد: یا مریدی بود، یا به وجه یاری، یا به وجه بزرگی، تو ازین هر سه قسم کدامی؟ آخر نه پیش فلان میباشی؟
گفت: معلوم است شما را چگونه میباشم.
گفتم: معلوم است، او را در تو بینم، چو او در تو باشد من در تو نباشم. چو او من نیستم.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#کتاب 🔸 بندگان خاص
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد، و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحیی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست میشوند و برون میروند و او بر سر خم نشسته.
▫️مقالات #شمس_تبریزی
#کتاب 🔸 نور و دوزخ
گفتم آن شیخ را، خدا ترا به دوزخ برد! گفت کاشکی، تا بنگرم که این نور من از دوزخ چه میشود، و دوزخ از نور من چه میشود.▫️مقالات #شمس_تبریزی
گفتم آن شیخ را، خدا ترا به دوزخ برد! گفت کاشکی، تا بنگرم که این نور من از دوزخ چه میشود، و دوزخ از نور من چه میشود.▫️مقالات #شمس_تبریزی
Forwarded from عرصههای ارتباطی
#تراس 🔸 راستی
فیالجمله تو را یک سخن بگویم؛ این مردمان به نفاق خوشدل میشوند و به راستی غمگین. با مردمان به نفاق میباید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان برون میباید رفت که میان خلق راه نیست.
#شمس_تبریزی
فیالجمله تو را یک سخن بگویم؛ این مردمان به نفاق خوشدل میشوند و به راستی غمگین. با مردمان به نفاق میباید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان برون میباید رفت که میان خلق راه نیست.
#شمس_تبریزی
#حکمت 🔸 ذکر
گفت ذکر میخواهیم. فرمود که ذکری باید که از مذکور باز ندارد و آن ذکر دل باشد. ذکر زبان کم باشد.
#شمس_تبریزی
گفت ذکر میخواهیم. فرمود که ذکری باید که از مذکور باز ندارد و آن ذکر دل باشد. ذکر زبان کم باشد.
#شمس_تبریزی
#حکمت 🔸 آب
شک نیست که چرک اندرون میباید که پاک شود، که ذرهای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند. آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟ سه چهار مَشک از آب دیده، نه هر آب دیدهای، الّا آب دیدهای که از آن صدق خیزد.
#شمس_تبریزی
شک نیست که چرک اندرون میباید که پاک شود، که ذرهای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند. آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟ سه چهار مَشک از آب دیده، نه هر آب دیدهای، الّا آب دیدهای که از آن صدق خیزد.
#شمس_تبریزی
#حکمت 🔸 الف
از عالَم معنی الفی بیرون تاخت که هرکه آن الف را فهم کرد همه را فهم کرد هرکه آن الف را فهم نکرد هیچ فهم نکرد. طالبان چون بید میلرزند از برای فهم آن الف امّا برای طالبان سخن دراز کردند. شرح حجابها را که هفتصد حجاب است از نور و هفتصد حجاب است از ظلمت، به حقیقت رهبری نکردند، ره زنی کردند بر قومی، ایشان را نومید کردند که ما این حجابها را کی بگذریم؟ همه حجابها یک حجاب است جز آن یکی هیچ حجابی نیست. آن حجاب “این وجود” است.
#شمس_تبریزی
از عالَم معنی الفی بیرون تاخت که هرکه آن الف را فهم کرد همه را فهم کرد هرکه آن الف را فهم نکرد هیچ فهم نکرد. طالبان چون بید میلرزند از برای فهم آن الف امّا برای طالبان سخن دراز کردند. شرح حجابها را که هفتصد حجاب است از نور و هفتصد حجاب است از ظلمت، به حقیقت رهبری نکردند، ره زنی کردند بر قومی، ایشان را نومید کردند که ما این حجابها را کی بگذریم؟ همه حجابها یک حجاب است جز آن یکی هیچ حجابی نیست. آن حجاب “این وجود” است.
#شمس_تبریزی
🔸دربارهٔ شمس تبریزی
شمس که بود؟ اطلاعات ما از هویّت تاریخی شمس بسیار ناچیز است. بازتاب شخصیت او در زندگینامههای #مولانا و در غزلیات شمس، شامل آن بخش از زندگی اوست که در سالهای محدود ظهورش در #قونیه و آمیختن احوالش با احوال مولانا ثبت شده است.
این قدر مسلّم است که شمس در تاریخ ۲۶ جمادی الثانی سال ۶۴۲ به قونیه آمده است و پس از حدود ۱۶ ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ قونیه را ترک گفته و یک چند پس از آن دوباره در سال ۶۴۴ بازگشته و در ۶۴۵ برای همیشه ناپدید شده است.
این است تمامی اطلاعات ما درباره او. قبل از این تاریخها و بعد از آنها کجا بوده و چه میکرده است هیچ دانسته نیست.
از تصريحات او در خلال مقالات دانسته میشود که از علوم رایج عصر از قبیل فقه و ادبیات عرب بهرهٔ وافی داشته است.
ما نمیدانیم که آیا شمس تبریز، با چنین ذوق متعالی و درخشانی که داشته، آیا خود هرگز شعری سروده است یا نه؟ در شعرشناسی او کوچکترین تردیدی نیست. شاعرانی را که میپسندیده است، و به نام ایشان تصریح دارد عبارتند از سنائی، خاقانی، نظامی و عطار.
استشهاد او به شعر سنایی نشان میدهد که حافظهٔ او از شعرهای سنایی لبریز بوده است. در احوال سنایی نیز تأمّلاتی داشته است و بعضی از مهمترین نکتههای زندگی سنایی، آنهاست که ما به برکټ روایات شمس امروز آنها را در اختیار داریم.
متأخّرین نمونهای از نظم بدو نسبت دادهاند که از ساحت هنرشناسی و ذوق متعالیِ او به فرسنگها دور است.
شمس مردی دیرجوش، تنگحوصله و بیاعتنا به تمام موازین حاکم بر عرف و عادتهای زمانه بوده است: «خود غریبی در جهان چون شمس کو؟». نگاه شمس به مسائل عصر، در حوزهٔ دین و اخلاق و تصوّف نگاهی است بیرحم و تند و بیپروا.
#شمس_تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال "انسانیت" است و مظهر کمال"عشق" و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطهای اجتنابناپذیر دارند که هرچه انسانیت کاملتر باشد عشق از کمال بیشتری برخوردار است.
معیار شمس برای ارزیابی مردمان "عشق" بوده است نه علم و فضل و نه زهد و عبادت.
از خلال گفتههایش دانسته میشود وی شاید برای گذران زندگی به مکتبداری و معلّمی اطفال میپرداخته است و چنانکه خود میگوید معلمی بسیار سختگیر بوده که ادبناپذیرترین کودکان را میتوانسته است رام کند و آرام.
سرانجام شمس:
بار دوم که شمس در تاریخ ۶۴۵ از قونیه غایب شد دیگر کوچکترین نشانی از او در دست نداریم. بعضی سخن از کشته شدن او گفتهاند... . سرانجام او یکی از رازهای تاریخ فرهنگ ایران است. با این همه احتمال این که شمس قونیه را به قصد وطن خویش #تبریز ترک گفته باشد و در گمنامی، در خوی، درگذشته باشد و همانجا که به نام مزار او مشهور است دفن شده باشد چندان دور از حقیقت نمیتواند باشد، به خصوص که اسناد قابل ملاحظهای در این باره موجود است.
▫️غزلیّات شمس تبریز. مقدمه، گزینش و تفسیر #محمدرضا_شفیعیکدکنی، ج ۱، صص ۱۶-۲۰
شمس که بود؟ اطلاعات ما از هویّت تاریخی شمس بسیار ناچیز است. بازتاب شخصیت او در زندگینامههای #مولانا و در غزلیات شمس، شامل آن بخش از زندگی اوست که در سالهای محدود ظهورش در #قونیه و آمیختن احوالش با احوال مولانا ثبت شده است.
این قدر مسلّم است که شمس در تاریخ ۲۶ جمادی الثانی سال ۶۴۲ به قونیه آمده است و پس از حدود ۱۶ ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ قونیه را ترک گفته و یک چند پس از آن دوباره در سال ۶۴۴ بازگشته و در ۶۴۵ برای همیشه ناپدید شده است.
این است تمامی اطلاعات ما درباره او. قبل از این تاریخها و بعد از آنها کجا بوده و چه میکرده است هیچ دانسته نیست.
از تصريحات او در خلال مقالات دانسته میشود که از علوم رایج عصر از قبیل فقه و ادبیات عرب بهرهٔ وافی داشته است.
ما نمیدانیم که آیا شمس تبریز، با چنین ذوق متعالی و درخشانی که داشته، آیا خود هرگز شعری سروده است یا نه؟ در شعرشناسی او کوچکترین تردیدی نیست. شاعرانی را که میپسندیده است، و به نام ایشان تصریح دارد عبارتند از سنائی، خاقانی، نظامی و عطار.
استشهاد او به شعر سنایی نشان میدهد که حافظهٔ او از شعرهای سنایی لبریز بوده است. در احوال سنایی نیز تأمّلاتی داشته است و بعضی از مهمترین نکتههای زندگی سنایی، آنهاست که ما به برکټ روایات شمس امروز آنها را در اختیار داریم.
متأخّرین نمونهای از نظم بدو نسبت دادهاند که از ساحت هنرشناسی و ذوق متعالیِ او به فرسنگها دور است.
شمس مردی دیرجوش، تنگحوصله و بیاعتنا به تمام موازین حاکم بر عرف و عادتهای زمانه بوده است: «خود غریبی در جهان چون شمس کو؟». نگاه شمس به مسائل عصر، در حوزهٔ دین و اخلاق و تصوّف نگاهی است بیرحم و تند و بیپروا.
#شمس_تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال "انسانیت" است و مظهر کمال"عشق" و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطهای اجتنابناپذیر دارند که هرچه انسانیت کاملتر باشد عشق از کمال بیشتری برخوردار است.
معیار شمس برای ارزیابی مردمان "عشق" بوده است نه علم و فضل و نه زهد و عبادت.
از خلال گفتههایش دانسته میشود وی شاید برای گذران زندگی به مکتبداری و معلّمی اطفال میپرداخته است و چنانکه خود میگوید معلمی بسیار سختگیر بوده که ادبناپذیرترین کودکان را میتوانسته است رام کند و آرام.
سرانجام شمس:
بار دوم که شمس در تاریخ ۶۴۵ از قونیه غایب شد دیگر کوچکترین نشانی از او در دست نداریم. بعضی سخن از کشته شدن او گفتهاند... . سرانجام او یکی از رازهای تاریخ فرهنگ ایران است. با این همه احتمال این که شمس قونیه را به قصد وطن خویش #تبریز ترک گفته باشد و در گمنامی، در خوی، درگذشته باشد و همانجا که به نام مزار او مشهور است دفن شده باشد چندان دور از حقیقت نمیتواند باشد، به خصوص که اسناد قابل ملاحظهای در این باره موجود است.
▫️غزلیّات شمس تبریز. مقدمه، گزینش و تفسیر #محمدرضا_شفیعیکدکنی، ج ۱، صص ۱۶-۲۰