#روزنامهنگاری #کودکان #زوم
🔸نوشتن درباره و برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با کیهان بچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحیی پور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوارهای خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا گرافیک اطلاع رسان و یا گرافیک خبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با سبک هرم وارونه نفس میکشد و سبک تاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و نیز آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف 886 صفحهای کودکان و رسانههای انتشارات سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر 70 صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نخوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث فلسفه است و دومی بحث تکنیک و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
🔸نوشتن درباره و برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با کیهان بچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحیی پور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوارهای خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا گرافیک اطلاع رسان و یا گرافیک خبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با سبک هرم وارونه نفس میکشد و سبک تاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و نیز آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف 886 صفحهای کودکان و رسانههای انتشارات سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر 70 صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نخوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث فلسفه است و دومی بحث تکنیک و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.