Forwarded from بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
🗝کمپین مهربانی های کوچک🔓🔒
🌷نمونه ۲۵۷🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
--------- نگارش #مردادماه ۹۶
🌷کاکتوس نامهربان و میزبان مهربان🌷
مهمان عزیزی، خانوادگی از راه دور قدم رنجه کرده بود و میزبانش در سردشت، به تبع لطف همیشگی اش ما را نیز بر سفره مهرشان فراخوانده بود.
روز را با مهرفراوان میزبان در کنار مهمان در منطقه زیبا و #گردش_پذیر_بیوران در کنار چشمه سارهای زیبای کیلی، برده پان و کانی خاتون به غروب پیوند زدیم و گُل گفتیم و گُل شنفتیم.
شام را همان عصرانه صرف کرده بودیم و به همین جهت، دعوتیِ شام، محضر عزیزی دیگر لغو شده بود!
جمع مان جمع تر، باز برسفره میزبان اولی، گرم گرفت و مسئولیتِ #کاک_آژین عزیز برای اندی به من سپرده شد!
از بس که میزبان، حواس آژین جانم را داشت، من بی خبر شدم و تا به خود آمدیم آژین عزیز کار خود را کرده بود!
راه خروجی در پیش گرفته و از راه پله، اولی و دومی را پایین رفته بود تا به جمع نامهربانان وارد شده بود!
آنقدر با آنان، گرم بازی شده بود که وقتی خبردار شدیم تمام دست و پا و شکمش، خار نامهربانی کاکتوس بود!
یک، دو، سه....هزار و دو هزار و ...
آن عزیز به هر طرف که خودی تکان می داد، خارها بیشتر در لای انگشتان، کف دست و پا و شکم جا خوش می کردند!
صحنه ای دل آزار و جانخراش بود اما باید کاری می کردیم.
به عزیز دکتری تماس گرفتم تا شاید راهکاری پزشکی دهد ولی ایشان هم همان راهکار سنتی پیشنهاد دادند و ناچار به موچین ها پناه بردیم و هریک در گوشه ای دست به کار شد...
جان به لب شد، مادر آژین و ما همچنان چندنفری در دل شب با ذره بین، در پی خارچینی بودیم و آژین عزیز صبورانه به خود می پیچید!
عذاب خارها از یک طرف و حضور همزمان ۵نفر بالای سر، صحنه ای فراموش نشدنی برایش بود ولی یکی بیشتر از همه امید می داد و از روند خوب اجرای درمان می گفت🌷
شب داشت به دقیقه صفر نزدیک می شد که آن مهربان میزبان صبور و متخصص، پایان پروژه خارچینی از جسم آژینم را اعلام کرد، باور کنید باورش برایم مشکل بود ولی آژین آرام تر شده بود و من گمانم این بود که در شوک فرو رفته است ولی واقعا" پروژه موفقیت آمیز می نمود!
باری آن روز و شب در کنار مهمانان عزیزمان به سرانجامی #تلخ_و_شیرین انجامید که تلخی اش با ورود به دقیقه صفر تمام شد و اما شیرینی بزرگواری میزبان و مهمان تا ابد در اذهان من و آژین و خانواده ماندگار خواهد بود...
سپاس آن عزیز مهربان میزبان را که علی رغم چهره ظاهری اش، قلبی به مهربانی آفتاب و گشودگی آسمان دارد و بی پرس و جو، باران مهرش را نصیب لاله ها می کند...
سپاس #کاک_دلیر_عباسی عزیز، آن استاد همام اخلاق و جمع مهربان خانواده شان را...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#کاکتوس_نامهربان
#میزبان_مهربان
#آژین
#کاک_دلیر
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)👇
@kindness_challenge
🌷نمونه ۲۵۷🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
--------- نگارش #مردادماه ۹۶
🌷کاکتوس نامهربان و میزبان مهربان🌷
مهمان عزیزی، خانوادگی از راه دور قدم رنجه کرده بود و میزبانش در سردشت، به تبع لطف همیشگی اش ما را نیز بر سفره مهرشان فراخوانده بود.
روز را با مهرفراوان میزبان در کنار مهمان در منطقه زیبا و #گردش_پذیر_بیوران در کنار چشمه سارهای زیبای کیلی، برده پان و کانی خاتون به غروب پیوند زدیم و گُل گفتیم و گُل شنفتیم.
شام را همان عصرانه صرف کرده بودیم و به همین جهت، دعوتیِ شام، محضر عزیزی دیگر لغو شده بود!
جمع مان جمع تر، باز برسفره میزبان اولی، گرم گرفت و مسئولیتِ #کاک_آژین عزیز برای اندی به من سپرده شد!
از بس که میزبان، حواس آژین جانم را داشت، من بی خبر شدم و تا به خود آمدیم آژین عزیز کار خود را کرده بود!
راه خروجی در پیش گرفته و از راه پله، اولی و دومی را پایین رفته بود تا به جمع نامهربانان وارد شده بود!
آنقدر با آنان، گرم بازی شده بود که وقتی خبردار شدیم تمام دست و پا و شکمش، خار نامهربانی کاکتوس بود!
یک، دو، سه....هزار و دو هزار و ...
آن عزیز به هر طرف که خودی تکان می داد، خارها بیشتر در لای انگشتان، کف دست و پا و شکم جا خوش می کردند!
صحنه ای دل آزار و جانخراش بود اما باید کاری می کردیم.
به عزیز دکتری تماس گرفتم تا شاید راهکاری پزشکی دهد ولی ایشان هم همان راهکار سنتی پیشنهاد دادند و ناچار به موچین ها پناه بردیم و هریک در گوشه ای دست به کار شد...
جان به لب شد، مادر آژین و ما همچنان چندنفری در دل شب با ذره بین، در پی خارچینی بودیم و آژین عزیز صبورانه به خود می پیچید!
عذاب خارها از یک طرف و حضور همزمان ۵نفر بالای سر، صحنه ای فراموش نشدنی برایش بود ولی یکی بیشتر از همه امید می داد و از روند خوب اجرای درمان می گفت🌷
شب داشت به دقیقه صفر نزدیک می شد که آن مهربان میزبان صبور و متخصص، پایان پروژه خارچینی از جسم آژینم را اعلام کرد، باور کنید باورش برایم مشکل بود ولی آژین آرام تر شده بود و من گمانم این بود که در شوک فرو رفته است ولی واقعا" پروژه موفقیت آمیز می نمود!
باری آن روز و شب در کنار مهمانان عزیزمان به سرانجامی #تلخ_و_شیرین انجامید که تلخی اش با ورود به دقیقه صفر تمام شد و اما شیرینی بزرگواری میزبان و مهمان تا ابد در اذهان من و آژین و خانواده ماندگار خواهد بود...
سپاس آن عزیز مهربان میزبان را که علی رغم چهره ظاهری اش، قلبی به مهربانی آفتاب و گشودگی آسمان دارد و بی پرس و جو، باران مهرش را نصیب لاله ها می کند...
سپاس #کاک_دلیر_عباسی عزیز، آن استاد همام اخلاق و جمع مهربان خانواده شان را...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#کاکتوس_نامهربان
#میزبان_مهربان
#آژین
#کاک_دلیر
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)👇
@kindness_challenge
Forwarded from اتچ بات
🗝بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۴۱ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #تیرماه ۹۷
🌷تولد مهربانی🌷
با تیم انجمن سواد رسانه ای ایران عازم ایروان ارمنستان بودیم که ناگهانی، عزیزی به جمع مان وارد شد!
از آنجایی که مسیر را قرار شد زمینی بپیماییم، اتوبوس اولین محل ملاقات مان شد...
در طول مسیر، نتایج حاصل از رصد رفتاری، کنش و واکنش هایش، موفقیت آمیز نشان می داد و در کل، کمی و بیشتر از کمی و حتی بسیار بیشتر از خود، نشان می داد!
پُفک و چیپس خوری هایش و سهم دادن های عادلانه اش، تُن صدای گرم، ارتباط مؤدبانه، تعامل صمیمانه و خونگرم بودنش در طول مسیر رفت و برگشت و ایام باهم بودن مان، مجبورمان کرد "کوچکِ بزرگ" بخوانیمش!
بی تعارف، از صبوری، حجب و حیا و شیرینی کلام وارسته مادر سهمی بسیار برده بود و همان در مسیر بزرگی، چراغی فرا راهش شده بود تا ما بیشتر بر ابعاد وجودی و غنای درونش، وقوف پیدا کنیم...
همان شب اول ورودمان به #ایروان، جلسه ای با حضور تمامی اعضای تیم منعقد کردیم و همانجا بود که #دکتر_بشیر_حسینی عزیز، بزرگوارانه پیشنهادی طرح کردند و همگی بر آن به توافق رسیدیم.
چندبار تلاش کردیم پیشنهاد را عملی کنیم اما هربار، به دلایلی توفیق نمی یافتیم!
جای مناسبی نبود، وقت و زمان هماهنگ نمی شد و بسیار نیز اتلاف وقت، مزاحم اجرا می شد و بسیار نیز حجب و حیای وارسته مادر و دخترش!
باری به هرجهت به شب آخر رسیده بودیم و هنوز پیشنهاد توافق جمع را چون آن یک مورد دیگر، عملی نکرده بودیم تا اینکه، سفره مهرِ رایزن فرهنگی ایران در ارمنستان، گشوده شد و در آخرین شب اقامت مان به روی مان لبخند زد...
ابتدا
Yerevan cascade
و هزار پله رو به آسمانش و آبشار متواضع و سر به زیرش، پذیرای همدلی ها و تصاویر خاطره انگیز گروه مان بود که به ناگاه، دکتر افراسیابی عزیز، انتظار #میزبان در محل قرار را همرسانی کرد و به ناچار عطای زیبایی وصف ناپذیر کاسکادِ را به لقای #سفره_مهر_رایزن، بخشیدیم و چه خوب کردیم!
همان سفره مهر، بهانه ای شد تا از #اراده_تحقق_نایافته گروه مان بگوییم و همان نیز #مهربان_حیدری را بس بود تا با یک سفارش درگوشی #مهربان_سبحانی معاون و راننده شریفش را در دل شب، روانه بازار کند!
ساعاتی گذشت و در ایام انتظار، مشغول رصد معماری ویژه رستوران در سالن کناری بودم که یه هویی برق سالن پذیرایی خاموش شد و شعله دو شمع از دل تاریکی سربرآورد!
سفیدی دندان های زیبای #سارا_جان، که از لبخند مسیحایی اش بیرون زده بود، تشعشع نور شمع ها را پس رانده بود و مهربانان گروه نیز دست ها را آماده کف زدن های ممتدشان در هوا مراقبت می کردند!
به ناگاه #سارا_جان، با فوت مهرافزایش، شعله ها را خاموش کرد و کف زدن های گروه در روشنایی برگشته لوسترهای سالن، گره خورد و من وقتی خود را در آن فضا یافتم که دست هایم نای بازایستادن نداشت...
چقدر خوشحال بودیم که بلاخره #اراده_جمع_انباشت مان متحقق گردید و #سارا_جان و مهربانو مادرش #دکتر_سمانه_ناظریان را معنوی تر از همیشه بر گرد #کیک_مهربانی می دیدیم.
آن شب، #تولد_سارا_جان را در غربت، دقیقا" ساعاتی جشن گرفتیم که همان لحظات در نقطه صفر مرزی شمال غرب ایران در #سردشت نیز، خانواده ام ۱۲ سالگی #آروین_جانم(اولین فرزندمان از دو فرزند) را جشن گرفته بودند و این یک تلنگر نیز بر میزان شعف بسیارم از توفیق در برگزاری جشن تولد #سارا_جان، بیشتر و بیشتر فزود...
و اتفاقا" یادآوری خاطره ای از مرداد۹۴ و سفر به ترکیه و اقدامی هم حس و هم راستا در #استانبول با جمعی دیگر از دوستان جانی، بر شیرینی این لحظاتم فزود و همان خاطراتی ماندگار و انگیزه بخش آفرید تا بر اهمیت #رسالت_رسانه و #مسئولیت_اجتماعی کارگروه تحت مدیریتم در انجمن سواد رسانه ای ایران بیشتر وقوف پیدا کنم و این رسالت مسیحایی را بیشتر ارج نهم و بر بودن خود در کنار همسفرانی مهربان، مهرورز و #رسالت_شناس بیشتر ببالم...
هزاراران درود بر جمع مهربانان انجمن سواد رسانه ای ایران و به ویژه تیم اعزامی ارمنستان و ویژه تر #سارا_جان و همکاران رایزنی فرهنگی ایران در ارمنستان که این بستر مبارک را سبب شده و تصویری ارزشمند بر تصاویر ماندگار رسالت محورم در بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک افزودند🌷👏
#بنیاد_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#تولد_مهربانی
#سارا_جان
#سفره_فرهنگی
#رایزن_فرهنگی
#کیک_مهربانی
#جشن_تولد
#تولد_آروین
#اسحاق_علیپور
*مطالعه نمونه گزارش مهربانی شماره ۲۰ کمپین مهربانی های کوچک را به مخاطبان این پست، در آدرس
@kindness_challenge
توصیه می کنم🌷
درتلگرام
@MLiteracy
@Sopskf
اینستا
https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
🌷🖊 نمونه ۳۴۱ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #تیرماه ۹۷
🌷تولد مهربانی🌷
با تیم انجمن سواد رسانه ای ایران عازم ایروان ارمنستان بودیم که ناگهانی، عزیزی به جمع مان وارد شد!
از آنجایی که مسیر را قرار شد زمینی بپیماییم، اتوبوس اولین محل ملاقات مان شد...
در طول مسیر، نتایج حاصل از رصد رفتاری، کنش و واکنش هایش، موفقیت آمیز نشان می داد و در کل، کمی و بیشتر از کمی و حتی بسیار بیشتر از خود، نشان می داد!
پُفک و چیپس خوری هایش و سهم دادن های عادلانه اش، تُن صدای گرم، ارتباط مؤدبانه، تعامل صمیمانه و خونگرم بودنش در طول مسیر رفت و برگشت و ایام باهم بودن مان، مجبورمان کرد "کوچکِ بزرگ" بخوانیمش!
بی تعارف، از صبوری، حجب و حیا و شیرینی کلام وارسته مادر سهمی بسیار برده بود و همان در مسیر بزرگی، چراغی فرا راهش شده بود تا ما بیشتر بر ابعاد وجودی و غنای درونش، وقوف پیدا کنیم...
همان شب اول ورودمان به #ایروان، جلسه ای با حضور تمامی اعضای تیم منعقد کردیم و همانجا بود که #دکتر_بشیر_حسینی عزیز، بزرگوارانه پیشنهادی طرح کردند و همگی بر آن به توافق رسیدیم.
چندبار تلاش کردیم پیشنهاد را عملی کنیم اما هربار، به دلایلی توفیق نمی یافتیم!
جای مناسبی نبود، وقت و زمان هماهنگ نمی شد و بسیار نیز اتلاف وقت، مزاحم اجرا می شد و بسیار نیز حجب و حیای وارسته مادر و دخترش!
باری به هرجهت به شب آخر رسیده بودیم و هنوز پیشنهاد توافق جمع را چون آن یک مورد دیگر، عملی نکرده بودیم تا اینکه، سفره مهرِ رایزن فرهنگی ایران در ارمنستان، گشوده شد و در آخرین شب اقامت مان به روی مان لبخند زد...
ابتدا
Yerevan cascade
و هزار پله رو به آسمانش و آبشار متواضع و سر به زیرش، پذیرای همدلی ها و تصاویر خاطره انگیز گروه مان بود که به ناگاه، دکتر افراسیابی عزیز، انتظار #میزبان در محل قرار را همرسانی کرد و به ناچار عطای زیبایی وصف ناپذیر کاسکادِ را به لقای #سفره_مهر_رایزن، بخشیدیم و چه خوب کردیم!
همان سفره مهر، بهانه ای شد تا از #اراده_تحقق_نایافته گروه مان بگوییم و همان نیز #مهربان_حیدری را بس بود تا با یک سفارش درگوشی #مهربان_سبحانی معاون و راننده شریفش را در دل شب، روانه بازار کند!
ساعاتی گذشت و در ایام انتظار، مشغول رصد معماری ویژه رستوران در سالن کناری بودم که یه هویی برق سالن پذیرایی خاموش شد و شعله دو شمع از دل تاریکی سربرآورد!
سفیدی دندان های زیبای #سارا_جان، که از لبخند مسیحایی اش بیرون زده بود، تشعشع نور شمع ها را پس رانده بود و مهربانان گروه نیز دست ها را آماده کف زدن های ممتدشان در هوا مراقبت می کردند!
به ناگاه #سارا_جان، با فوت مهرافزایش، شعله ها را خاموش کرد و کف زدن های گروه در روشنایی برگشته لوسترهای سالن، گره خورد و من وقتی خود را در آن فضا یافتم که دست هایم نای بازایستادن نداشت...
چقدر خوشحال بودیم که بلاخره #اراده_جمع_انباشت مان متحقق گردید و #سارا_جان و مهربانو مادرش #دکتر_سمانه_ناظریان را معنوی تر از همیشه بر گرد #کیک_مهربانی می دیدیم.
آن شب، #تولد_سارا_جان را در غربت، دقیقا" ساعاتی جشن گرفتیم که همان لحظات در نقطه صفر مرزی شمال غرب ایران در #سردشت نیز، خانواده ام ۱۲ سالگی #آروین_جانم(اولین فرزندمان از دو فرزند) را جشن گرفته بودند و این یک تلنگر نیز بر میزان شعف بسیارم از توفیق در برگزاری جشن تولد #سارا_جان، بیشتر و بیشتر فزود...
و اتفاقا" یادآوری خاطره ای از مرداد۹۴ و سفر به ترکیه و اقدامی هم حس و هم راستا در #استانبول با جمعی دیگر از دوستان جانی، بر شیرینی این لحظاتم فزود و همان خاطراتی ماندگار و انگیزه بخش آفرید تا بر اهمیت #رسالت_رسانه و #مسئولیت_اجتماعی کارگروه تحت مدیریتم در انجمن سواد رسانه ای ایران بیشتر وقوف پیدا کنم و این رسالت مسیحایی را بیشتر ارج نهم و بر بودن خود در کنار همسفرانی مهربان، مهرورز و #رسالت_شناس بیشتر ببالم...
هزاراران درود بر جمع مهربانان انجمن سواد رسانه ای ایران و به ویژه تیم اعزامی ارمنستان و ویژه تر #سارا_جان و همکاران رایزنی فرهنگی ایران در ارمنستان که این بستر مبارک را سبب شده و تصویری ارزشمند بر تصاویر ماندگار رسالت محورم در بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک افزودند🌷👏
#بنیاد_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#تولد_مهربانی
#سارا_جان
#سفره_فرهنگی
#رایزن_فرهنگی
#کیک_مهربانی
#جشن_تولد
#تولد_آروین
#اسحاق_علیپور
*مطالعه نمونه گزارش مهربانی شماره ۲۰ کمپین مهربانی های کوچک را به مخاطبان این پست، در آدرس
@kindness_challenge
توصیه می کنم🌷
درتلگرام
@MLiteracy
@Sopskf
اینستا
https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
Telegram
attach 📎
🗝بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 تصویری دِگر 🔏 🔓
#رئوف_آذری (۳۶۵)
@Raoufazari
(۱۵)---------نگارش ۵ #شهریورماه ۹۷
هدیه مهربانان
با یار همواره همدل و همراهم، به استقبال اسوه ای تمام عیار تا چندکیلومتری شهر روان شدیم!
بنا بود، کاک صلاح عباسی عزیز، کارگاهی حول "اسلام و ناسیونالیسم" را در شهرمان اداره کند.
هرچند بسیار محضرشان رسیده بودم اما واقعیت، هربار درس نکته هایش، طعم متفاوتی داشت!
"پُل ئاشتی" مشرف به روستای زیرآب رفته بالان، و سواحل دریاچه سد ملی سردشت، محل تلاقی مان بود و چنین اتفاق افتاد...
اما عزیزی، زودتر از ما قصد استقبالش کرده و به قول محلی ها، "مهمان ربایی" کرده بود و اما بزرگ منشی اش، ما را نیز بر سفره مهر همواره مملو از محصولات ارگانیکش نشاند!
هنوز سفره نگشوده، لب به سخن گشودند و در سورپرایزی تاریخی، ضربه فنی مان کردند!
سفره ای که قرار بود در منزل ما گشوده شود، غافلگیرانه جابجا شد و سربار آن نیز، تسبیح واژگانش در حضور مهمان در تمجید و تکریم فعالیت های مدنی و صلح محورانه و مهرگسترانه حقیر، چنان نوازشم داد که اشک دلم از سوز مهر مالامال از لطف استادی اش، جاری شد!
سال ها، دل طلب شرح "مثنوی معنوی" کرده بود و اینک در کادو پیچیده، هدیه ای شده بود و صرفا" از سر لطف استاد و بر سفره مهرش، خود به استقبال شتافت...
جالب اینکه همان روز، تولد شناسنامه ایم بود و هدیه ارزشمند استاد، در واقع "سورپرایزی" شد برای سور تولدم!
انتخاب آن اثر ارزشمند و در آن محفل مزین با یاران و در آن روز تاریخی زندگی ام، نشان از حسن توجه و تیزی عزیزی داشت که ایامی در مکتب درس نکته های معنویتش، زانوی تلمذ زده بودم و اینک با آن سورپرایز ویژه اش، درسی دیگر مان داد و آن:
خصلت نیکوی "تهادوا تحابوا" بود...
سپاس کاک دلیر عباسی عزیز که ضمن گشودن سفره مهرش، کادوی ارزشمند و لبالب از درس نکته های اخلاقی اش را در محضر اساتیدی هدیه ام نمود که حضور هریک، لطف و بوی خاص خود داشت ...
مهربان بزرگانی که زندگی پرثمر و تلاش مستدام شان در طول زمان، پیش برنده و راهبر بوده است و لبالب از عشق، اخلاص،صداقت، سلامت و ...
❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#هدیه_مهربانان
#میزبان_مهربان
#سورپرایز_مهربانی
#دلیر_عباسی
#صلاح_عباسی
#هدیه_تولد
-------
https://ibb.co/keWpZe
----
تلگرام
@SSopskf
اینستا
https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
🌷🖊 تصویری دِگر 🔏 🔓
#رئوف_آذری (۳۶۵)
@Raoufazari
(۱۵)---------نگارش ۵ #شهریورماه ۹۷
هدیه مهربانان
با یار همواره همدل و همراهم، به استقبال اسوه ای تمام عیار تا چندکیلومتری شهر روان شدیم!
بنا بود، کاک صلاح عباسی عزیز، کارگاهی حول "اسلام و ناسیونالیسم" را در شهرمان اداره کند.
هرچند بسیار محضرشان رسیده بودم اما واقعیت، هربار درس نکته هایش، طعم متفاوتی داشت!
"پُل ئاشتی" مشرف به روستای زیرآب رفته بالان، و سواحل دریاچه سد ملی سردشت، محل تلاقی مان بود و چنین اتفاق افتاد...
اما عزیزی، زودتر از ما قصد استقبالش کرده و به قول محلی ها، "مهمان ربایی" کرده بود و اما بزرگ منشی اش، ما را نیز بر سفره مهر همواره مملو از محصولات ارگانیکش نشاند!
هنوز سفره نگشوده، لب به سخن گشودند و در سورپرایزی تاریخی، ضربه فنی مان کردند!
سفره ای که قرار بود در منزل ما گشوده شود، غافلگیرانه جابجا شد و سربار آن نیز، تسبیح واژگانش در حضور مهمان در تمجید و تکریم فعالیت های مدنی و صلح محورانه و مهرگسترانه حقیر، چنان نوازشم داد که اشک دلم از سوز مهر مالامال از لطف استادی اش، جاری شد!
سال ها، دل طلب شرح "مثنوی معنوی" کرده بود و اینک در کادو پیچیده، هدیه ای شده بود و صرفا" از سر لطف استاد و بر سفره مهرش، خود به استقبال شتافت...
جالب اینکه همان روز، تولد شناسنامه ایم بود و هدیه ارزشمند استاد، در واقع "سورپرایزی" شد برای سور تولدم!
انتخاب آن اثر ارزشمند و در آن محفل مزین با یاران و در آن روز تاریخی زندگی ام، نشان از حسن توجه و تیزی عزیزی داشت که ایامی در مکتب درس نکته های معنویتش، زانوی تلمذ زده بودم و اینک با آن سورپرایز ویژه اش، درسی دیگر مان داد و آن:
خصلت نیکوی "تهادوا تحابوا" بود...
سپاس کاک دلیر عباسی عزیز که ضمن گشودن سفره مهرش، کادوی ارزشمند و لبالب از درس نکته های اخلاقی اش را در محضر اساتیدی هدیه ام نمود که حضور هریک، لطف و بوی خاص خود داشت ...
مهربان بزرگانی که زندگی پرثمر و تلاش مستدام شان در طول زمان، پیش برنده و راهبر بوده است و لبالب از عشق، اخلاص،صداقت، سلامت و ...
❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#هدیه_مهربانان
#میزبان_مهربان
#سورپرایز_مهربانی
#دلیر_عباسی
#صلاح_عباسی
#هدیه_تولد
-------
https://ibb.co/keWpZe
----
تلگرام
@SSopskf
اینستا
https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
imgbb.com
2018 09 07 17 56 26
Image 2018 09 07 17 56 26 hosted in imgbb.com
عصاره مهربانی
هفته قبل، با جمعی از دوستان، مهمان عزیز مهربانی بودیم که در مهرورزی کم مثال اند...
هربار که محضرشان می رسیم، کرور کرور مهربانی نصیب می بریم، از سفره خودمانی و دستپخت های خوش طعم و ویژه اش تا شوخ طبعی ها و نکته گویی های هوشمندانه اش، همه و همه، نشانگانی از خلوص در دوستی و مهربانی در رابطه باخود دارند...
البته ناگفته نماند که جمع دوستان همراه نیز، هریک خود، از بزرگ مهربانان روزگار بودند که بالشخصه، خوشه چین خرمن مهرشان بودم و شدم...
فاصله ی شام تا صبحانه ای، فرصتی ارزنده بود تا چکیده ای از فصل مهربانی ها را تجربه کنیم و جالب اینکه، صبحانه خداحافظی مان، مزین شد به چندلیوان آب پرتقال که عنوان #عصاره_مهربانی، برازنده اش بود...
#صلاح_الدین عزیر، هرچه ممکن و میسور بود در طبق اخلاص نهاده بود ولی #کاک_جمال عزیز به آن همه هم قانع نبود و اول صبحی آستین لطف بالازد و چندکیلو پرتقال مانده بر دیس میوه خوری را تک و تنها، شیره کشید و شهد عشق به دوست فزود و بزرگوارانه بر سفره میزبان و به کام مهمان نهاد...
چه خوبست در مهمانی نیز مهربانی را میزبان شد و درس نکته های مهر را برای همیشه در نکته نگاشت خاطرات دیرین، به یادگار گذاشت.
#مهربان باشیم که مهربانی، خود عصاره نیکی ها و بزرگی هاست و صدالبته همانست که در مسیر #صلح، پیشران و یار توسعه درون و برون و از نشانگان پراهمیت در راستای ادای #مسئولیت_اجتماعی است ..
سپاس بزرگ مهربانان و #عصاره_مهربانی شان را 👏❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#عصاره_مهربانی
#میزبان
#مهمان
@sopskf
------------
https://www.instagram.com/p/Bss4LEslUFE/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=18dj5c45j6nok
هفته قبل، با جمعی از دوستان، مهمان عزیز مهربانی بودیم که در مهرورزی کم مثال اند...
هربار که محضرشان می رسیم، کرور کرور مهربانی نصیب می بریم، از سفره خودمانی و دستپخت های خوش طعم و ویژه اش تا شوخ طبعی ها و نکته گویی های هوشمندانه اش، همه و همه، نشانگانی از خلوص در دوستی و مهربانی در رابطه باخود دارند...
البته ناگفته نماند که جمع دوستان همراه نیز، هریک خود، از بزرگ مهربانان روزگار بودند که بالشخصه، خوشه چین خرمن مهرشان بودم و شدم...
فاصله ی شام تا صبحانه ای، فرصتی ارزنده بود تا چکیده ای از فصل مهربانی ها را تجربه کنیم و جالب اینکه، صبحانه خداحافظی مان، مزین شد به چندلیوان آب پرتقال که عنوان #عصاره_مهربانی، برازنده اش بود...
#صلاح_الدین عزیر، هرچه ممکن و میسور بود در طبق اخلاص نهاده بود ولی #کاک_جمال عزیز به آن همه هم قانع نبود و اول صبحی آستین لطف بالازد و چندکیلو پرتقال مانده بر دیس میوه خوری را تک و تنها، شیره کشید و شهد عشق به دوست فزود و بزرگوارانه بر سفره میزبان و به کام مهمان نهاد...
چه خوبست در مهمانی نیز مهربانی را میزبان شد و درس نکته های مهر را برای همیشه در نکته نگاشت خاطرات دیرین، به یادگار گذاشت.
#مهربان باشیم که مهربانی، خود عصاره نیکی ها و بزرگی هاست و صدالبته همانست که در مسیر #صلح، پیشران و یار توسعه درون و برون و از نشانگان پراهمیت در راستای ادای #مسئولیت_اجتماعی است ..
سپاس بزرگ مهربانان و #عصاره_مهربانی شان را 👏❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#عصاره_مهربانی
#میزبان
#مهمان
@sopskf
------------
https://www.instagram.com/p/Bss4LEslUFE/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=18dj5c45j6nok
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
عصاره مهربانی هفته قبل، با جمعی از دوستان، مهمان عزیز مهربانی بودیم که در مهرورزی کم مثال اند... هربار که محضرشان می رسیم، کرور کرور مهربانی نصیب می بریم، از سفره خودمانی و دستپخت های خوش طعم و ویژه اش تا شوخ طبعی ها و نکته گویی های هوشمندانه اش، همه و همه،…