Forwarded from اتچ بات
🗝کمپین مهربانی های کوچک🔓🔒
🌷نمونه ۲۵۶🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
--------- نگارش ۲۹ #تیرماه ۹۶
🌷مهربانیِ وجدان! 🌷
یک مسافر داشت و سه دیگر لازم بود تا موتور ماشین را استارت بزند!
عجله داشتم و گفتم من یکی و آن دگری یکی و شما نیز یکی حساب کنید شاید بین راه نیز نصیبی فرا رسید!
قبول نکرد و گفت: منتظر می مانیم خدای بزرگ است!
فرصتی بود تا سری به پست بانک بزنم و تا برگشتم مسافران تکمیل و ماشین آماده حرکت بود!
از قضا هر دو مسافر از راه رسیده، زن و شوهری پیر اما همسایه و آشنا بودند!
مهربانی رئوف، ضرورت ایجاب می کرد تا دست در جیب سخاوت کند و کرایه هر دو را با کرایه خود جمع بسته و تقدیم راننده کند و همان هم شد!
اما جالب است بدانید که راننده، سه نفر را دو نفر حساب کرد و کرایه یک نفر را مسترد کرد!
هرچه اصرار کردم بی فایده بود و پول آن یک نفر را قبول نکرد که نکرد!
دلیل خواستم و دل خوش بودم که بگوید شما بر گردن ما حقی دارید و کرایه تان پای ما!😃
اما نه، راننده مهربان تر و منصف تر از آنی بود که تصور می کردم!
گفت: شما که رفتید پست بانک، تا برگشتید عزیزی سر رسید و بسته ای داد تا به مقصد سفرمان برسانم!
چون ولع زود رسیدن بسته را داشت، پول یک مسافر حساب کرد و الان نیازی نمی بینم من پول سه مسافر از شما بستانم...
گفتم آخه اون حق شماست و پرداخت نیز وظیفه ما!
گفت: "شما را به خدا یادم ندهید پا روی وجدان بگذارم که اگر این یک بار چنین کنم دیگر تمام است و ..."
منطق در آن دیدم قبول کنم و همان نیز، عزیز مغازه دار سردشتی را به ذهنم تداعی کرد که چند سال قبل با جمع دوستان عزم سپاس و تجلیلش کردیم...
دلیل نیز این بود که در اوج بی سامانی بازار در دولت مهرزدا، یک جنس واحد را دو قیمته برچسب زده بود:
دوستان دلیل خواسته بودند که وی نیز گفته بود:
" این یکی خرید جدید است و گران خریده ام و با درصد اضافه شده، قیمت بالا رفته است ولی آن دیگری خرید قدیم است و ارزان گرفته ام و با همان درصد، قیمت ارزان تر از جنس نو در می آید هرچند کیفیتش بهتر نیز است"!
دوستان از هم جنس و هم مدلی گفته بودند و قاعده نرخ ثابت!
که وی موضع گرفته بود و گفته بود:
"شما را به خدا، اجازه دهید وجدانم اجازه خواب راحت دهد"!
چه زیادند مهربانان باوجدان و منصف در این جهانشهر که ما رسانه ای ها بی توجه از کنارشان می گذریم و یادی از بزرگی شان نمی کنیم ولی آن طرف تر خروارها گزارش نامهربانی را در صفحات اول و خبرهای تاب خود نقل می کنیم!!!
باید که پاس داشت مهربانان با وجدان و منصف را و گفت و گفت و نوشت و نشر داد مهربانی بزرگ شان را در این وانفسای بازار وجدان...
سپاس آن راننده مهربان و منصف کاک #فریدون_قادرزاده عزیز شاغل در مسیر معبر مرزی قاسم ره ش و نیز آن بازاری دیروز و امروز مورد تجلیل واقع شده دیروز جناب #احمد_عباسپور عزیز و ده ها و صدها راننده و بازاری #بیدار_وجدان و منصف مهربان این مهرشهر و جهانشهر را...
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#مهربانی_وجدان
#راننده_سردشتی
#فریدون_قادرزاده
#مغازه_دار
#احمد_عباسپور
#وجدان_بیدار
#خواب_راحت
🌷🌷🌷
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)👇
@kindness_challenge
-----
🌷نمونه ۲۵۶🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
--------- نگارش ۲۹ #تیرماه ۹۶
🌷مهربانیِ وجدان! 🌷
یک مسافر داشت و سه دیگر لازم بود تا موتور ماشین را استارت بزند!
عجله داشتم و گفتم من یکی و آن دگری یکی و شما نیز یکی حساب کنید شاید بین راه نیز نصیبی فرا رسید!
قبول نکرد و گفت: منتظر می مانیم خدای بزرگ است!
فرصتی بود تا سری به پست بانک بزنم و تا برگشتم مسافران تکمیل و ماشین آماده حرکت بود!
از قضا هر دو مسافر از راه رسیده، زن و شوهری پیر اما همسایه و آشنا بودند!
مهربانی رئوف، ضرورت ایجاب می کرد تا دست در جیب سخاوت کند و کرایه هر دو را با کرایه خود جمع بسته و تقدیم راننده کند و همان هم شد!
اما جالب است بدانید که راننده، سه نفر را دو نفر حساب کرد و کرایه یک نفر را مسترد کرد!
هرچه اصرار کردم بی فایده بود و پول آن یک نفر را قبول نکرد که نکرد!
دلیل خواستم و دل خوش بودم که بگوید شما بر گردن ما حقی دارید و کرایه تان پای ما!😃
اما نه، راننده مهربان تر و منصف تر از آنی بود که تصور می کردم!
گفت: شما که رفتید پست بانک، تا برگشتید عزیزی سر رسید و بسته ای داد تا به مقصد سفرمان برسانم!
چون ولع زود رسیدن بسته را داشت، پول یک مسافر حساب کرد و الان نیازی نمی بینم من پول سه مسافر از شما بستانم...
گفتم آخه اون حق شماست و پرداخت نیز وظیفه ما!
گفت: "شما را به خدا یادم ندهید پا روی وجدان بگذارم که اگر این یک بار چنین کنم دیگر تمام است و ..."
منطق در آن دیدم قبول کنم و همان نیز، عزیز مغازه دار سردشتی را به ذهنم تداعی کرد که چند سال قبل با جمع دوستان عزم سپاس و تجلیلش کردیم...
دلیل نیز این بود که در اوج بی سامانی بازار در دولت مهرزدا، یک جنس واحد را دو قیمته برچسب زده بود:
دوستان دلیل خواسته بودند که وی نیز گفته بود:
" این یکی خرید جدید است و گران خریده ام و با درصد اضافه شده، قیمت بالا رفته است ولی آن دیگری خرید قدیم است و ارزان گرفته ام و با همان درصد، قیمت ارزان تر از جنس نو در می آید هرچند کیفیتش بهتر نیز است"!
دوستان از هم جنس و هم مدلی گفته بودند و قاعده نرخ ثابت!
که وی موضع گرفته بود و گفته بود:
"شما را به خدا، اجازه دهید وجدانم اجازه خواب راحت دهد"!
چه زیادند مهربانان باوجدان و منصف در این جهانشهر که ما رسانه ای ها بی توجه از کنارشان می گذریم و یادی از بزرگی شان نمی کنیم ولی آن طرف تر خروارها گزارش نامهربانی را در صفحات اول و خبرهای تاب خود نقل می کنیم!!!
باید که پاس داشت مهربانان با وجدان و منصف را و گفت و گفت و نوشت و نشر داد مهربانی بزرگ شان را در این وانفسای بازار وجدان...
سپاس آن راننده مهربان و منصف کاک #فریدون_قادرزاده عزیز شاغل در مسیر معبر مرزی قاسم ره ش و نیز آن بازاری دیروز و امروز مورد تجلیل واقع شده دیروز جناب #احمد_عباسپور عزیز و ده ها و صدها راننده و بازاری #بیدار_وجدان و منصف مهربان این مهرشهر و جهانشهر را...
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#مهربانی_وجدان
#راننده_سردشتی
#فریدون_قادرزاده
#مغازه_دار
#احمد_عباسپور
#وجدان_بیدار
#خواب_راحت
🌷🌷🌷
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)👇
@kindness_challenge
-----
Telegram
attach 📎