مهربانی های روز❤
گزارشگران بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
تاریخ ارسال: ۳۰ آبان ماه ۹۷
ارسال کننده:رها رامش
@maryamraha73
----------۱۲
#داستان_مهربانی ...
✨مهربانی کوچک کارگر ساده✨
زیر سایەی بید مجنون، کنارحوض آبی رنگ دانشکده نشستە بودم. در آغوش نسیم بهاری غرق در صدای پرندگان، به حرف های مشاورم فکر می کردم و مرور می کردم که چقدر قاطعانه به من گفت:
افکارت را مدیریت کن و تمرین هایی که گفتم را انجام بده تا از دنیای تاریک ذهنت بیرون بیایی.
این ها را می گفت که من همان رهای شاداب و پر انرژی سابق شوم. اما من، رهاتر و تنهاتر از همیشه با ماهی قرمز حوض درد و دل می کردم. از سر و صورتم شکست عشقی می بارید. دنیای رویای من غرق در سیاهی بود و غم هجران تا اعماق جانم بی ایمانی را پروردە بود و هر بار قلبم فشردە تر می شد و به خدایی که دیگر با قطعیت صدایش نمی کردم می گفتم:
چرا ساکتی چیزی بگو سردم، خاموشم اگر هستی کمکم کن. صدایی را شنیدم.
_ببین
سرم را با تعجب بلند کردم و روبە رویم یک کارگر سادەی ساختمان را دیدم خوب که نگاهش کردم چشمانش مرا به یاد لبخند زدن انداخت. تیشرت قرمز و شلوار مشکی پوشیده بود، لباس هایش از لکە های گچ شکوفه باران، دستانش بزرگ و رنج دوران دیدە بود و موهایش کم، رو بە کچلی میزد. قد متوسطی داشت و کمی هم چاق بود.
اما چشم هایش، چشم هایش حرف های زیادی برای گفتن داشت. نگاهش کردم با چشمانی مملو از نور بە من خیرە شدە بود.
گفتم:
_ببخشید
کارگر گفت:
_هیچ چیز در دنیا ارزش این را ندارد کە اینقدر اندوهگین شوی.
فهمیدم تمام حال مرا حس کردە بود. چشم هایمان حل قلبمان را فریاد می زند.
با خودم گفتم:
قصد مزاحمت دارد با حالتی غضب آلود نگاهش کردم.
اما دوباره با تأکید گفت:
_نگاه کن خواهر من قصد مزاحمت ندارم. ولی خودم درد را تجربه کرده ام سعی کن شاد باشی. قصد فضولی یا توهین هم ندارم. ولی بخاطر خودت می گویم دنیا برای هیچ کس وفایی ندارد. چند سال بعد که درد اثر خود را بر روح تو گذاشت می فهمی درد به اندازه ی کافی روح آدم را زمخت می کند. تو با یک گوشه تنها نشستن و غصه خوردن روحت را بیشتر از این آزار مده.
چند ثانیە سکوت رنج آلودی بین ما حاکم شد و دوباره با لبخند پر از تجربه ای گفت:
_ بخند!
حرف هایش قشنگ بود در آن شرایط رعب آور که کوزه ی قلب من تشنه ی یک جرعه مهربانی بود، بدجور حرف هایش به دلم نشست انگار هنوز هستند کسانی که حال دل انسان ها برایشان مهم باشد هستند کسانی که با شادی دیگران شاد می شوند و چه چیز از این بهتر برای دختر ناامیدی کە از هجوم پوچی گوشە ای تنها کز کردە بود.
گفتم:
مرسی ولی چیز خاصی نیست.
گفت:
ولی بازم هیچ چیز ارزشش را ندارد. من یاد گرفته ام با شادی دیگران شاد باشم.
با خودم گفتم:
ما در مهربانانه ترین حالات خودمان خودخواهیم. بار دیگر به عمق افکار آلوده به هجرانم رفتم، درد تمام قلبم را مچاله می کرد باید راهی برای آسودگی باشد آخر دوستانم می گویند ذات آدم فراموش کار است. مشکل رفتنش نبود مشکل شک کردن من به اساس هستی بود. به حرف های کارگر برمی گردم کارگر ساختمانی که از انتخاب کلماتش می توانستی بفهمی سواد مطالعاتی ندارد اما قلبی به وسعت كائنات را از خدا به ودیعه دارد حرف زیبایی گفت. فکر کردم باز هم فکر کردم. درست می گفت آدم به آدم است که زنده است گاهی شاید همه همان هیچ باشد شاید راه همان بی راهه باشد.
به قول کاپیتان باربوسا در فیلم دزدان دریایی کارائیب:
«گم شدیم خوشحالم کە گم شدیم چه خبر خوبی؟! برای جایی که نمیدانیم کجای دنیاست باید اول گم شویم»
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#گزارش_مهربانان
#رها_رامش
#داستان_مهربانی
@sopskf
ادامه گزارش در👇
@eshghmadreseh
گزارشگران بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
تاریخ ارسال: ۳۰ آبان ماه ۹۷
ارسال کننده:رها رامش
@maryamraha73
----------۱۲
#داستان_مهربانی ...
✨مهربانی کوچک کارگر ساده✨
زیر سایەی بید مجنون، کنارحوض آبی رنگ دانشکده نشستە بودم. در آغوش نسیم بهاری غرق در صدای پرندگان، به حرف های مشاورم فکر می کردم و مرور می کردم که چقدر قاطعانه به من گفت:
افکارت را مدیریت کن و تمرین هایی که گفتم را انجام بده تا از دنیای تاریک ذهنت بیرون بیایی.
این ها را می گفت که من همان رهای شاداب و پر انرژی سابق شوم. اما من، رهاتر و تنهاتر از همیشه با ماهی قرمز حوض درد و دل می کردم. از سر و صورتم شکست عشقی می بارید. دنیای رویای من غرق در سیاهی بود و غم هجران تا اعماق جانم بی ایمانی را پروردە بود و هر بار قلبم فشردە تر می شد و به خدایی که دیگر با قطعیت صدایش نمی کردم می گفتم:
چرا ساکتی چیزی بگو سردم، خاموشم اگر هستی کمکم کن. صدایی را شنیدم.
_ببین
سرم را با تعجب بلند کردم و روبە رویم یک کارگر سادەی ساختمان را دیدم خوب که نگاهش کردم چشمانش مرا به یاد لبخند زدن انداخت. تیشرت قرمز و شلوار مشکی پوشیده بود، لباس هایش از لکە های گچ شکوفه باران، دستانش بزرگ و رنج دوران دیدە بود و موهایش کم، رو بە کچلی میزد. قد متوسطی داشت و کمی هم چاق بود.
اما چشم هایش، چشم هایش حرف های زیادی برای گفتن داشت. نگاهش کردم با چشمانی مملو از نور بە من خیرە شدە بود.
گفتم:
_ببخشید
کارگر گفت:
_هیچ چیز در دنیا ارزش این را ندارد کە اینقدر اندوهگین شوی.
فهمیدم تمام حال مرا حس کردە بود. چشم هایمان حل قلبمان را فریاد می زند.
با خودم گفتم:
قصد مزاحمت دارد با حالتی غضب آلود نگاهش کردم.
اما دوباره با تأکید گفت:
_نگاه کن خواهر من قصد مزاحمت ندارم. ولی خودم درد را تجربه کرده ام سعی کن شاد باشی. قصد فضولی یا توهین هم ندارم. ولی بخاطر خودت می گویم دنیا برای هیچ کس وفایی ندارد. چند سال بعد که درد اثر خود را بر روح تو گذاشت می فهمی درد به اندازه ی کافی روح آدم را زمخت می کند. تو با یک گوشه تنها نشستن و غصه خوردن روحت را بیشتر از این آزار مده.
چند ثانیە سکوت رنج آلودی بین ما حاکم شد و دوباره با لبخند پر از تجربه ای گفت:
_ بخند!
حرف هایش قشنگ بود در آن شرایط رعب آور که کوزه ی قلب من تشنه ی یک جرعه مهربانی بود، بدجور حرف هایش به دلم نشست انگار هنوز هستند کسانی که حال دل انسان ها برایشان مهم باشد هستند کسانی که با شادی دیگران شاد می شوند و چه چیز از این بهتر برای دختر ناامیدی کە از هجوم پوچی گوشە ای تنها کز کردە بود.
گفتم:
مرسی ولی چیز خاصی نیست.
گفت:
ولی بازم هیچ چیز ارزشش را ندارد. من یاد گرفته ام با شادی دیگران شاد باشم.
با خودم گفتم:
ما در مهربانانه ترین حالات خودمان خودخواهیم. بار دیگر به عمق افکار آلوده به هجرانم رفتم، درد تمام قلبم را مچاله می کرد باید راهی برای آسودگی باشد آخر دوستانم می گویند ذات آدم فراموش کار است. مشکل رفتنش نبود مشکل شک کردن من به اساس هستی بود. به حرف های کارگر برمی گردم کارگر ساختمانی که از انتخاب کلماتش می توانستی بفهمی سواد مطالعاتی ندارد اما قلبی به وسعت كائنات را از خدا به ودیعه دارد حرف زیبایی گفت. فکر کردم باز هم فکر کردم. درست می گفت آدم به آدم است که زنده است گاهی شاید همه همان هیچ باشد شاید راه همان بی راهه باشد.
به قول کاپیتان باربوسا در فیلم دزدان دریایی کارائیب:
«گم شدیم خوشحالم کە گم شدیم چه خبر خوبی؟! برای جایی که نمیدانیم کجای دنیاست باید اول گم شویم»
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#گزارش_مهربانان
#رها_رامش
#داستان_مهربانی
@sopskf
ادامه گزارش در👇
@eshghmadreseh
Forwarded from رسانه برای صلح
#رها و مسئولیت اجتماعی سمن ها در رهایی!
رئوف آذری*
رسانه اجتماعی جمعیت امداد دانشجویی امام علی(ع)، شاید اولین رسانه ای بود که تصویر ناپیدای رها را بر بال رسانه سوار کرد و در طوفانی که در پی آن، رسانه ی دیگر سمن ها، ان جی اوها،خیریه ها و خبرگزاری ها به داه انداختند، مسئولان را به مسئولیت شان رجوع دادند و در کم ترین زمان ممکن، معاونت ریاست جمهوری در اموربانوان، وزیر رفاه و دادستان که در کسوت مدعی العموم قرار داشت و دارد وارد کارزار شدند و بهزیستی مأمور شد و در یک شبانه روز، #رهای_یازده_ساله، از چنگال دیو شهوت رها شد و به دامان امن قانون پناه داده شد... این رخداد عظیم را نشاید که از نظر پنهان داشت و #قدرت_رسانه و #ورود_کنشگران_نیک_منظر را فهم نکرد و به گاه و به جا در مسیر خیر و صلاح جامعه به کار نگرفت!
ضمن تهنیت این توفیق جمعیِ اصحاب رسانه، کنشگران مدنی و خیری، مسئولان همدل و به گاه اندیش و به جا فرماندار و فرمانبر و پیشرو و در کل به تمامی کنشگران صلح، تأکید می شود که #هم_افزاییِ مسئولانه، همدلانه و خیراندیشانه ی جمعی سمن ها و مسئولان با بهره مندی به گاه از رسانه و #سواد_رسانه_ای، از ضروریات های امروز ایران زمین است که صدالبته می بایست سال ها و چهل ها سال زودتر از این ها، اتفاق می افتاد ولی همین یک و چندناپیدایش نیز در این روزها، می تواند سرآغازی باشد برای روزهای مبارک خدایی که در آن تأمین حقوق آحاد ملت به لطف سلامت متولیان دولت و حکومت، رنگ واقعیت بیند و هر آنکه در این سرای آید، بی آنکه از نامش پرسند، نان، نوا و امنیت روح، روان، جسم و جان و صدالبته ناموس و شرف و عزتش دهند که این ملت و این شهروندان و این جغرافیا، بیش از هر ملت و مجموعه و کشوری مستحق برخورداری از #صلح_پایدار و #امنیت_چندبُعدی جاندار هستند... امید که در کنار این هم افزایی #نیک_فرجام_رهایی_رها، رسانه ها و اصحاب رسانه و سمن های این گوهر سرزمین نیز بیش از پیش اراده های خود را برای خدمت به برقراری #صلح_پایدار در تمامی ابعاد زندگی شهروندان ایران زمین و جهانشهر معطوف دارند و پویش و جنبشی رسانه ای با بهره گیری از الفبای سواد رسانه ای در راستای به خدمت گرفتن #رسانه_برای_صلح، استارت زنند🌷❤👏 کانال تلگرامی #رسانه_برای_صلح، قدمی است آغازین برای پاسداشت این پویش و جوشش و کنش همدلانه برای صلح و سلامت زندگی شهرواندان گهرسرزمین و جهانشهر پیرامونی... #باهم_باشیم_برای_صلح❤
❤🌷❤
@MediaForPeace
______________________
@MLiteracy
@sopskf
--------------------------------
*فعال صلح و مهربانی، دبیرکارگروه "سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی" انجمن سواد رسانه ای
https://www.instagram.com/p/BttoGGrF4eq/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1xw9vz1zci6rv
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
#رها و مسئولیت اجتماعی سمن ها در رهایی! رئوف آذری* رسانه اجتماعی جمعیت امداد دانشجویی امام علی(ع)، شاید اولین رسانه ای بود که تصویر ناپیدای رها را بر بال رسانه سوار کرد و در طوفانی که در پی آن، رسانه ی دیگر سمن ها، ان جی اوها،خیریه ها و خبرگزاری ها به داه…