ارزیابی شتابزده
13.8K subscribers
897 photos
302 videos
33 files
848 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️تعطیلات کریسمس چطور بود؟!
#گفتگوها

🔹در رستوران دانشگاه هنگام ناهار نشسته بودم. میزِ آن طرفی دو تا از اساتید گروه شیمی داشتند با هم ناهار می خوردند و صحبت می کردند. گفتگویشان رسید به بحث تعطیلات کریسمس و اینکه تمام شد و این قبیل صحبت ها. اولی پرسید:
- تعطیلات کریمس چطور بود؟
دومی پاسخ داد: "من" ، پنجاه و هشت سالمه. خانومم ، پنجاه و هفت سالشه.
جفت مون، پدر و مادرهامون زنده اند. این شد چند تا؟ شش تا! هرکدوممون هم یک جفت از پدربزرگ و مادربزرگ ها مون زنده اند، این شد چند تا؟ ده تا. ای خدا. چون یکی مون تک فرزند هست و یکی مون هم فرزند ارشد، موقع کریسمس که میشه هر سال ده تا پیر و پاتال میریزیم دور هم توی خونه ی ما . اصلا یک وضعی:
What the hell! 😳

🔹یک جوری این تعبیر "ده تا پیر پاتال دور هم" رو گفت که شنونده تجسمش می رفت به سمت انبوهی از رنج و تالم قلبی حضرت استاد😔😡. این رو که شنیدم به یاد این حکایت سعدی افتادم در گلستان:

✔️« مهمان پیری شدم در دیارِ بکر که مال فروان داشت و فرزندی خوب روی.

شبی حکایت کرد که مرا به عمرِ خویش به جز این فرزند نبوده است، درختی درین وادی زیارتگاهست که مردمان، به حاجت خواستن، آنجا روَند، شبهای دراز در آن پایِ درخت بر حق بنالیده‌ام تا مرا این فرزند بخشیده است.

شنیدم که پسر با رفیقان آهسته همی‌گفت چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی پدر بِمُردی. »
😱😳

یکی دوست داره در شب برفى زمستان کنار شومینه و آتش به گفتگوی دلکش با پدربزرگ و مادربزرگ بگذره و یکی هم اینجور . دنیایی است. همه رقم آدم و همه جور احساس.

#امروز_با_سعدی
#گلستان_سعدی #باب_ششم_درضعف_وپیری
#گفتگوها

https://t.iss.one/solseghalam
✍️ عجب ارزونى اى؛ عجب مغزهايى!

#گفتگوها

🔵در كارگاه آموزشى اى كه هفته پيش در دانشگاه برگزار شد با آقاى مهندسى آشنا شدم كه كارهاى برنامه نويسى و توليد نرم افزار را [در قالب پيمانكارى جزء] براى يكى از مؤسسات مالى بزرگ آمريكا [بانك/بيمه] انجام مى دهد.

در خلال گفتگوها پرسيدم شما در دفتر لس آنجلس مشغول به كار هستى يا دفتر نيويورك؟

گفت هيچكدام! من در خانه ام كار مى كنم.
من براى مسائل(Problem)ى كه موسسات مالى باهاش مواجه هستن ، با تهيه كدهاى كامپيوترى، راه حل (Solution) و پيشنهاد تهيه مى كنم.

گفتم ساكن كدام ايالت هستى؟
گفت از شهر بوستون حدود يك ساعت كه رانندگى كنى به سمت غرب، جايي هست به اسم وُرستر، از آنجا هم حدود بيست دقيقه توى جنگلها بايد رانندگى كنى، خانه من اونجاست. يك جاى پرت وسط درختها!

دربارۀ برون سپارى كارها، و افرادى كه به اين شكل كار مى كنند، زياد شنيده بودم؛ ولى نكته جالب اين بود كه مى گفت:

« عمده كارهاى كُدنويسى را مى دهم به شركت هاى جوان در منطقه بنگلور هند. چه مغزهايى! هر از مدتى لينك مي شوم با "يك گروه" از اين بچه ها، و با هم كار مي كنيم. فوق العاده باهوش. البته هيچ وقت همكاری يمان دوام پيدا نمي كند چون بلافاصله بعد از مدتى كد نويسى براى من، لينك مى شوند به جاهاى ديگه و با قيمت هاى بالاتر و بهتر ، كدنويسى مى كنند.

مي گفت: با يك گروهى كار مى كردم كه هفت نفر در يك اتاق زندگى مى كردند و اونجا هم شركتشون بود و هم محل زندگى.
با يك گروه ديگه در بنگلور كار مى كردم كه بيست نفر يك ماشين اشتراكى خريده بودن و كارها و خريدهاشون رو مشتركا با همان يك ماشين انجام ميدادن. نمى دونى با چه كيفيتى كار ميكردن! »

🔵 دو هفته پيش براى شركت در جلسه اى كه در ساختمان ديگرى (غير از دانشكده عمران) برگزار مى شد تاخير كردم. با عجله و به سهو فرمان(به سياق سهوِ قلم)، ماشين را به جاى پارك در قسمت كاركنان، در قسمت بازديدكنندگان ، پارك كردم. از جلسه كه برگشتم ماشين نبود . اول فكر كردم دزد برده. ولي دزد اين موقع روز اينجا؟ زنگ زدم اداره پاركينگ دانشگاه، پشت تلفن چك كرد و گفت دو جريمه پرداخت نشده داشتى و چون اين سومى بوده ماشين
Towing
شده

(بكسل و حمل شده به پاركينگ) . يكي از ماشينهاى جريمه آمد دنبالم كه برويم تا جريمه را پرداخت كرده و بعد برويم به محل نگهدارى خودروهاى بكسل شده.

پيرمردى بود سرحال و آرام. گپ و گفت و صحبت ازين بر و آن بر. گفت اهل كجايي؟
-ايران.
-اوه! من اون سمت ها، عراق بوده ام. چندسال پيش . پسر نمى دونى چه ارزونى اى بود. توى بازار جميله بغداد، با بيست سنت، دو كيلو شيرينى كنافه (Knafeh) خريدم. باورت مى شه؟! فقط با بيست سنت.
«عجب ارزونى اى بود».

🔵 باز همان بحث «يك دلار» به ذهن می رسد و ارزش واقعى دلار در يادداشت قبل؟ و ميزان خدماتي كه بر يك دلار مترتب است.
من اقتصاد نخوانده/ نمی دانم. اما اين دنياى خوبى نيست. آن 20 مهندس جوان كه در بنگلور هند يك ماشين سوار مى شوند هم روزی روزگارى حاصل زحمات خود را برخواهند چيد و به وسعت خواهند رسيد اما اين ميزان تفاوت در برخورداری ها و محروميت ها هنوز باعث تعجب است.
انگار كه عادى نمى شود.

https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️

📌پی نوشت:
یادداشت مرتبط در کانال: ✍️یک دلار در آمریکا چند است؟◀️ https://t.iss.one/solseghalam/1326
✍️بحث دیگری دربارۀ حقوق و درآمد در آمریکا◀️ https://t.iss.one/solseghalam/1311