ارزیابی شتابزده
13.8K subscribers
932 photos
313 videos
34 files
883 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
ارزیابی شتابزده
به زمین خوردن غول ها (راجع به شرکت توشیبا و احوال زار این روزهایش) 🔵یک سال و شش ماه و بیست و هفت روز پیش شرکت توشیبا اعلام کرد که مدیر عاملش به خاطر مبالغه در مورد سود شرکت استعفا کرد. آن روز چنین اعلام شد که یک هیأت مستقل که مأمور تحقیق شده بود اعلام کرده…
🔴توشیبا (2) - رقبا

🔷مطلبی که در خصوص شرکت توشیبا در بالا آمد باعث شد تا پیامی حاوی توضیحات تکمیلی از دوست ارجمند جناب دکتر قادری که مقیم ژاپن و دارای سالها تجربه ارزنده دانشگاهی و صنعتی بوده، و در یکی از مراکز تحقیقاتی (R&D) مرتبط با خودرو ژاپن شاغل هستند، دریافت کنم.
ایشان در بحث علل افول و ظهور غول های صنعت و تجارت، به موضوع "اهمیت منابع انسانی متخصص" اشاره کردند و توضیحات زیر 👇👇را در خصوص رقابت چین🇨🇳 و کره🇰🇷 با ژاپن🌅🇯🇵 ارایه دادند:

📌همانگونه که نوشته اید در مورد اینکه چطور شرکتهای کره ای و حتی چینی در بخشِ صنایع الکترونیک مصرفی توانستند از شرکتهای صاحبنام ژاپنی سبقت بگیرند٬ دلایل مختلفی مطرح شده است. اما یک نکته که کمتر به آن پرداخت شده است تلاشی است که این شرکتهای کره ای و چینی برای «جذبِ نیروهای کلیدی شرکتهایِ ژاپنی» کرده اند. مثلا شرکت اِل. جی و سامسونگ از چندسال قبل شروع به استخدام مهندسان ژاپنی شاغل در سونی با مزایا و حقوقهای بسیار بالاتر کردند. (به گفته یکی از دوستان٬ ال جی نیروهایِ یک تیم سونی را «به طورِ یکجا»، استخدام کرد!). الان هم شرکتهای چینی و کره ای با پیشنهادهای وسوسه انگیز مالی سعی در جذبِ نیروهای متخصص با سابقه در بخش تحقیق و توسعه صنعت خودرویِ ژاپن را دارند تا بتوانند سطح تکنولوژی شرکتهای خودشان را ارتقا دهند (مثلا همکار سابق من در مرکز تحقیقات و توسعه تویوتا الان در کره است). برای اینکه بدانید چطور این شرکتها متخصصین شاغل در ژاپن را جذب میکنند من یک نمونه مزایای پیشنهاد کاری یکی از این شرکتها را به اشتراک میگذارم (علاوه بر حقوق ۳۰ تا ۵۰ درصد بالاتر از شرکت ژاپنی)
🔹 Free apartment
🔹4 times flight tickets
🔹28 days annual leave
🔹 Partly reimbursement for Children’s international school
🔹International medicare
🔹Relocation fees and mobile fees etc

ایشان در ادامه افزوده اند:

🔷جالب است بدانید که من بر اساس یک تجربه شخصی متوجه شدم ظاهرا جذب مهندسینِ باتجربه شاغل در شرکتهای ژاپنی، برای رفتن به چین و یا کره نه فقط به صورت موردی، بلکه به صورت یک شیوه سازمان یافته در حالِ انجام است. از طریق جستجو در پتنتها و پروفایلهای مهندسین و متخصصین داخل ژاپن٬ تماس با این افراد توسط افراد [کره ای و چینی] که از دانشگاه هایِ ژاپنی فارغ التحصیل شده اند و به ژاپنی مسلط هستند [و از فرهنگ ژاپن اطلاع دارند]٬ و حتی مسافرت مدیرانِ تامین منابع انسانی از کره یا چین به ژاپن ، برای مصاحبه با کاندیدای مورد نظر (بر عکسِ روالِ مصاحبه هایِ شغلی معمول!).

🔷من از یکی از همکاران شنیدم که در مواردی، شرکتهای کره ای و چینی مبلغی معادل «چند برابر حقوق ماهیانۀ» افراد شاغل در شرکت ژاپنی را ، به آنها پرداخت کرده اند تا «چند آخر هفته» به چین یا کره برود و برایِ حلِ مشکلاتِ فنی، به آنها مشاوره دهند. همانطور که شما هم در نوشته هایتان اشاره نموده اید، در دنیای رقابتی امروز هیچ کمپانی نمیتواند به صِرفِ داشتن گذشتۀ درخشان، به موفقیت خودش مطمئن و دلگرم باشد.

@solseghalam
ارزیابی شتابزده
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا راجع به نابغۀ هسته ای بادیگارد @solseghalam
🔴میراث آلبرتا

🔷 پیرو نامه ای که به حضور جناب ابراهیم حاتمی کیا در خصوص فیلم بادیگار تنظیم شده بود (بالا⬆️) برخی از دوستان جویا شدند که دلیل انتقاد به #میراث_آلبرتا ساخته حسین شمقدری چیست؟
میراث آلبرتا به موضوع مهاجرت های علمی پرداخته ولی اینکه چقدر در واکاوی این موضوع به عمق رفته، محل تأمل است که در یادداشت زیر بدان پرداخته شده بود.
(مستند در یوتیوب در دسترس است و می توانید ملاحظه کنید)
@solseghalam
📍لینک یادداشت در ذیل👇👇

از متن:
🔹یکی از سوال برانگیزترین مسائل در این اثر ، "عنوان" آن است . نشان داده می شود که دانشگاه آلبرتا جایی است که نماهنگ "سوسن خانم" در آن تولید شده و تلویحاً چنین عنوان می شود که این نماهنگ، "میراثِ" آلبرتا است . اما در نشست رونمایی این اثر در دانشگاه شریف ، وقتی که دانشجوی اصفهانی با هشیاری و ادب از سازنده اثر سوال می کند که چرا نام میراث آلبرتا را انتخاب کرده اید ، کارگردان می گوید : «چون خیلی از بچه های رشته شیمی شریف از دانشگاه آلبرتا پذیرش می گیرند و لذا نام آلبرتا نامی شناخته شده در شریف است .» (!؟)

https://www.khabaronline.ir/detail/216975/weblog/eslami
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«دستی دستی»، داشت دستِ طرف رومیشکست. نزدیک بود«کار دستش»بده. حالا این ویدئوداره توی ژاپن«دست به دست» میشه. آبه داره تو دلش میگه: بابا«دست از سرِما بردار». خب دنیا همینه:«دست رویِ دست»👇👇
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
«دستی دستی»، داشت دستِ طرف رومیشکست. نزدیک بود«کار دستش»بده. حالا این ویدئوداره توی ژاپن«دست به دست» میشه. آبه داره تو دلش میگه: بابا«دست از سرِما بردار». خب دنیا همینه:«دست رویِ دست»👇👇 @solseghalam
دست
«دستی دستی» ، داشت دستِ طرف رو می شکست. نزدیک بود «کار دستش» بده. حالا این ویدئو داره توی ژاپن «دست به دست » می شه. آبه داره تو دلش میگه: بابا «دست از سرِ ما بردار» . خوب دنیا همینه : «دست رویِ دست» بسیار است. با هر دستی بدی ، با همون دست میگیری. نباید آدم دست اش رو جلو هرکسی دراز کنه تا طوری نشه که آدم «دست از پا دراز تر » بشه. باید «یک دستی بهش میزد » تا بفهمه که طرف ژاپنی اش خیلی هم «دست و دلباز » نیست که بذاره دستی دستی کار دستش بدن😉
آخرهاش آبه داشت آرزو میکرد که «دستِ غیب» بیاد و نجاتش بده از دستِ آدمی که اینجور دست میده و «دست درازی» میکنه😏. حالا ملت توی ژاپن آبه رو «دست انداختن» . که از این « دست و پا زدن» ها هیچی بدست نمی آوری وقتی که می خواهی زودتر از بقیه چیزی رو « بدست بیاری». میگن بعدِ این دیدار دیگه آبه «دست و دلش به کار نمیره»🙈. کلا بعد از این ماجرایِ دست دادن های ترامپ من فهمیدم ما چقدر "دست" داریم در ساختار جملات فارسی.
خدایا دستِ ما رو بگیر. «دستِ رد » به سینه ما نزن.

اگر نه گنج عطای تو "دستگیر" شود
همه بسیط زمین رو نهد به ویرانی
(حافظ)

#آبه #دست_دادن
#بددست
#دست_به_دست
#طنز #ژاپن

@solseghalam
نستعلیق و تحریر حرف "ب" در نگارش مرحوم میرزا غلامرضا، مرحوم میرعماد و استاد غلامحسین امیرخانی (یادداشت زیر👇👇)
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
نستعلیق و تحریر حرف "ب" در نگارش مرحوم میرزا غلامرضا، مرحوم میرعماد و استاد غلامحسین امیرخانی (یادداشت زیر👇👇) @solseghalam
🔴توجه به جزئیات
(یادداشت مربوط به تصویر بالا👆)

🔹با یکی از دوستان صحبت از تولید بود و گفتگو در باب اینکه چرا در برخی سرزمین ها "تولید" شکل می گیرد و در برخی هرگز، کوششِ خورشید و سعی باد و باران (به تعبیر حافظ) ، به محصولی نمی انجامد؟

ایشان دو دلیل بر این أمر ذکر می کرد . اول، توجه مردمانِ اینگونه سرزمین ها به "جزئیات" . مردمانی که به لحاظ ذهنی اهلِ توجه به "کلیات" هستند و «ساده سازی امور»، اساساً چطور می توانند به تولیدِ محصول و کالا [که لازمه اش توجه به "اجزاء" است ] همّت بگمارند؟
دوم، ایشان معتقد بود به سازوکار مناسباتِ انسانی در "شرکت" و "شراکت" .
وقتی در سرزمینی روحیه سازگاری و همکاری، کم باشد، "شرکت" برای تولید محصول سرپا نمی شود. لازمه ی شرکت ، مشارکت در سود و سازگاری هیأت مدیره است. وقتی چهار برادر نمی توانند باهم بسازند[به عنوان مثال البته]، خب بدیهی است سازوکار گرداندن یک بیزینس یا کارگاه را هم نمی توانند شکل دهند.

🔷گفتگو در این بحث ادامه داشت و ایشان معتقد بود که فن [تکنیکِ ماجرا] در جایگاهِ اول، نیست و عدم تولید محصول، پیش و بیش از نداشتنِ "فن آوری" ناشی از ناسازگاری و قدرتِ کمِ ذهن ها در توجه به جزئیات است.

🔷مثال ایشان در این بحث، شرکت های خانوادگی ژاپنی بود و اینکه عمده بنگاههای بزرگ اقتصادی در ژاپن (مثل سومیتومو، پاناسونیک ، تویوتا و ...) شروعِ خانوادگی داشته اند (صد تا صدوپنجاه سال پیش) و همچنان بدون دعوا مرافعه بین هیأت مدیره ، کار می کنند (یا دعواها را بین خودشان جمع و جور می کنند). افرادی که قدرتِ ذهنیِ توجه به اجزاء را داشته اند و «سازگاری» برای همکاری را هم، در خود پرورانده اند.

🔷گفتم در خصوص بحث دوم ، صلاحیت و امکان اظهار نظر ندارم؛ اما در بحث اول می توان با قطعیت گفت که ایرانیان سابقه تاریخی و توانِ ذهنیِ پرداختن به "جزئیات" را داشته اند. بزرگترین شاهدش "نستعلیق" است که اوجِ پرداختن به اجزاء است در ابداع یک خط.
از مینیاتور و هنر فرش و معماری و حتی ادبیات که بگذریم (اینها همه شواهد تاریخی پرداختنِ ذهنی، به اجزاء است) خوشنویسی ایرانی سراسر خلقت و ابداع اجزاء ظریف در هنر نگارش بوده است.
تصویر بالا به عنوان مثالی از هزاران به حضور ایشان ارایه شد. در تحریر حرف "ب" انواع ظرافت و توجه و تناسب (Proportionality) در ایجاد ساختار و شکلِ حرف، بکار گرفته شده است. صد کرشمه ی حُسن از خلاقیت در کار هریک از این اساتید بکار رفته است.

🔷 این سوال گویی هر روز همراه است. هرچند که قطعا مثل سوالات پایه ای دیگر، جوابی آسان و خلاصه را نباید انتظار داشت اما، چرا مردمانِ سرزمین هایی پیوسته درگیرِ خود، و نزاع هایِ بی پایانِ خود، باقی می مانند و در گوشه هایی از این عالم خاک، نقش در نقش و پرده در پرده علم و محصول و محتوا تولید می شود؟

🔷این گفتگو، این ابیات حافظ را به خاطر آورد.
مشخص نیست و ما نمی دانیم که این شکوایه های حافظ از چه بوده . اما می دانیم که حافظ، مرد هنر بوده و ظرافت و درک و توجه

صد هزاران گل شکفت و بانگِ مرغی بر نخاست/
عندلیبان را چه پیش آمد، هَزاران را چه شد؟

لعلی از کانِ مروت برنیامد سالهاست /
تابشِ خورشید و سعیِ باد و باران را چه شد؟

شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار/
مهربانی کِی سرآمد، شهریاران را چه شد؟
(حافظ علیه الرحمه)

https://telegram.me/solseghalam
امروز در کنفرانس «سازه و فولاد» در هتل المپیک، در خصوص "پژوهشهای حوزه مهندسی آتش و انفجار در ژاپن و آمریکا" صحبت خواهم داشت [برنامه بالا👆- به صورت ویدئو کنفرانس]
@solseghalam
#امروز_با_حافظ
از امروز سعی می شود که تا حد امکان روزانه یک تک بیت از حافظ را باهم مرور کنیم. به تعبیری دوستی که می گفت ، #غزلِ حافظ گاه چنان است که "یک غزلِ کامل" ، زیاد است و چه زیباست که بیت به بیت جلو برویم. فضای تلگرام هم [که فضای کوتاه نویسی است] مجال بیش از تک بیت نمی شود. کوشش بر این خواهد بود که مجالی اگر شد در مرورِ این تک بیت ها، نگاهی کنیم به نگاه و جهان بینی این آشنای طریقِ مستی و مستوری.
@solseghalam
بخورَد باده ات و، سنگ به جام اندازد!

مرحبا حافظ جان، زیباتر و هنرمندانه تر از این آیا میشد که به تصویر کشید نوعِ رفتارِ بی مرام را؟ از بی چشم و رویی سخن گفتن آن هم در این قالبِ لطیف و دراین سطحِ...👇
ارزیابی شتابزده
بخورَد باده ات و، سنگ به جام اندازد! مرحبا حافظ جان، زیباتر و هنرمندانه تر از این آیا میشد که به تصویر کشید نوعِ رفتارِ بی مرام را؟ از بی چشم و رویی سخن گفتن آن هم در این قالبِ لطیف و دراین سطحِ...👇
باده ، با محتسبِ شهر ننوشی ، زنهار!
بِخورَد باده ات و، « سنگ به جام اندازد » !

مرحبا حافظ جان ، زیباتر و هنرمندانه تر از این آیا می شد که به تصویر کشید نوعِ رفتارِ بی مرام را؟ از بی چشم و رویی سخن گفتن آن هم در این قالبِ لطیف و در این سطحِ از رندی... چه بارها دیدیم آنها که بخورَند باده ات و سنگ به جام اندازند...نه فقط محتسب شهر.

*کنارِ هم نشستن باده، سنگ و جام، و زنهاری که در این بیت هست ضمن انتقالِ احساسِ شکنندگی (سنگ و جام) به بهترین شکل هشدار و احتراز درونی حافظ را از همنشینیِ با افراد بی مرام و بی چشم و رو بیان می کند. زنهار!
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
ساختمان سازمان ملل در نیویورک؛ لابی ورودی؛ تابلو فرش های ایرانی و توجه عمده بازدیدکنندگان به این هنر کشورمان [18 آذر 1395] @solseghalam
درمنطقه منهتن نیویورک یکی ازمسایلی که خیلی به چشم می آیدافزایش تعداد"دستفروشی"موادغذایی است. نکته جالب اینکه بخاطرکثرت گردشگران مسلمان فروش غذای حلال بسیاررایج شده.
تصویر:مجاور برج ترامپ!
@solseghalam
بیزارم از تفکر مهندسی
[برای روز مهندس]

*متن زیر که پس از شرکت در یک کنفرانس مرتبط با زلزله ، آتش و انفجار نوشته شده بود به مناسبت روز مهندس ، باز نشر می شود .

🔴هفته ای که گذشت سه روز در پنجمین کنفرانس بین المللی پروتکت 2015 در میشیگان گذشت ؛ سه بحث زلزله ، انفجار و آتش ، و سه روزی که برای من آموخته های بسیار داشت، دیدارهای متعدد و امکان حضور در پرزنته های مختلف و... شروع سال نیز، در فروردین ماه در کنفرانس بین المللی کاهش ریسک سوانح و بلایا (با برگزاری سازمان ملل) در سندای ژاپن گذشت . بلایایی چون زلزله ، سونامی ، سیل و ... مورد بحث بود. سخت کلافه می شوم که یک مهندس یا محقق در حوزه اثرات موجِ انفجار بر سازه ها تحقیق می کند با پیچیده ترین معادلات دینامیک سازه ، ولی وقتی می خواهی راجع به موضوعات مبتلابِه روزِ دنیا در بحث انفجار از او بپرسی کاملا بی رغبت است . از انفجار، دینامیک موجِ انفجار را می فهمد ولی هیچ میلی به دنبال کردن عللِ انسانیِ انفجار ، تفکر عملیات انتحاری ، مسایل جاری دنیا و ... ندارد. یک مهندس دیگر می بینی عمری است در حوزه مهندسی زلزله کار می کند فارغ التحصیل ام آی تی ، هیچ رغبتی به مسایل فرهنگی-اجتماعیِ کیفیتِ پایینِ سازه ها در ایران ندارد. سازه، فقط سازه است و هیچ بحثی در این خصوص را غیر از محاسباتِ سازه بر نمی تابد.

🔴شدیداً به این باور رسیده ام که مهندسین به لحاظ ذهنی ، یک مرحله تکامل یافته تر از نظامیان هستند . فقط یک مرحله. ذهنِ یک نظامی، در تحلیل مسایل پیرامونی اش ، عمدتاً خطی و در حلِ معادلات عموماً با بررسیِ پارامترها و متغییرهایِ محدود سر و کار دارد. به فلان دلیل فلان اتفاق باید بیفتد ، یا به فلان دلیل فلان اتفاق نباید بیفتد. به فلان دلیل باید حمله کرد و به فلان دلیل آتش بس. ذهنِ مهندسین در تحلیل مسایل قدری قوی تر است و تواناییِ مدیریت کردن پارامترهای بیشتر ، انتگرال گرفتن ، حل معادلات دیفرانسیل مرتبه بالاتر ، مشتق گرفتن و ... را داراست . اما عقیم است از تحلیل جامع امور و مسایل . حتی وقتی هم که باور دارد که این تعدادِ متغیری که اختیار کرده کافی نیست ، بازهم سعی دارد که متغیرها را بیشتر نکند چون چارچوب هایِ موجود ریاضی امکان حلِ معادله با متغیر بیشتر را نمی دهد . لذا امری عادی است که مهندسین بی میل و رغبت باشند به مسایل اجتماعی. یا فرهنگی . یا هر حوزه ای که پارامترهای متعدد و زیاد دارد .
🔹مهندسین عادت می کنند به مُجرد فکر کردن .
🔹مهندسین عادت می کنند به یک موضوع را عمیق و دقیق تجزیه و تحلیل کردن ، بی ارتباط و مجرد از ارتباطش با موضوعات دیگر .
🔹مهندسین عادت می کنند به "اعتماد به نفس مهندسی". اعتماد به نفس ناشی از قوه تحلیلِ ریاضی .
🔹مهندسین عادت می کنند به اینکه گمان برند که چون تحلیل شان از یک موضوع مبتنی بر ریاضیات قوی است لذا همه علل رخداد و رفتار ها را کشف کرده اند . با وجود آنکه می دانند موضوع را مُجرد تحلیل کرده اند.
🔹مهندسین عادت می کنند به تفکر کوانتیتِیتیو ،تفکر کمّی، عددی . امروز یک کیلومتر ریلِ راه آهن نصب شد و دیروز پانصد متر . عدد و رقم.
🔹مهندسین عادت می کنند که فکر کنند توان حل همه سوالات را دارند و اگر مشکل یا سوالی هنوز حل نشده ، به این دلیل است که به دست آنان سپرده نشده است.
🔹ماجرا وقتی دهشتناک می شود که یک فکر مهندسی، مقالات متعدّدی در ژورنال های معتبر چاپ کرده باشد. دیگر باید مطمئن باشی که این ذهن در تحلیل یک موضوع در غایتِ اعتماد به نفس باشد. و لحظه ای تردید نکند در مجرد دیدن ماجرا.

🔴بیشترین و بزرگترین امری که آزاردهنده هست در تفکر مهندسی و ذهن مهندسی ، بی رغبتی هست به هر حوزه ای غیر از حوزه ای که در آن اشتغال ذهنی دارا هستند . طرف در حوزه «سازه فولادی» کار می کند ، یک "پل بتنی" در جایی فرو ریخته صد نفر کشته شده اند هیچ میل و علاقه ای به دنبال کردن خبرش ندارد چون حوزه کارش «بتن» است و نه فولاد . طرف در حوزۀ گاز کار می کند ، هیچ علاقه ای به اخبار حوزه برق و فولاد ندارد ... اگر زمانی مهندسی دیدید که به تاریخ علاقمند بود ، از موسیقی مست می شد ، عطرهای مختلف را می شناخت ، در دل طبیعت زیبا غزلی عاشقانه سرود ، دستی در نقاشی داشت و نگاهی هم به حوزه معماری و چاپ و نشر ادبیات ، بدانید که سایر مهندسان هم صنف اش از او بیزارند . نفرت انگیز است همچین موجودی برای مهندسین .
- - - - -
🔷پی نوشت: درد بزرگ اینجاست که در میان مردمانی که عادت دارند به کلی حرف زدن ، دیمی حرف زدن ، «جهانگیر الماسی مانند» تحلیل داشتن در هر حوزه ای که در آن اطلاعی ندارند ، تحمّلِ رفتار مهندسین ممکن تر است چرا که لااقل عادت دارند در یک حوزه مشخص ، دقیق حرف بزنند.

https://telegram.me/solseghalam
#امروز_با_حافظ
خرقۀ زهد و جامِ مِی ، گرچه نه در خورِ همند
این همه نقش می‌زنم از جهتِ رضایِ تو

دراین غزل،حافظ شرحِ احوالِ عاشقی اش رابه گونه ای متمایز از دیگر سخنان عاشقانه ترسیم کرده..👇
@solseghalam
#امروز_با_حافظ
خرقۀ زهد و جامِ مِی ، گرچه نه در خورِ همند
این همه نقش می‌زنم از جهتِ رضایِ تو
🔹در این غزل که سراسر شیدایی عاشقانه هست، حافظ شرحِ احوالِ عاشقی اش را به گونه ای متمایز از دیگر سخنانِ عاشقانه ترسیم کرده. ابیاتِ غزل قدری بویِ منت گذاشتن دارد (!) در یک پرده می گوید من که چُنان خاطرِ حساس و کم تحملی داشتم که حتی از صدایِ نفسِ فرشته ها، "ملول" می شدم، «بخاطرِ تو» قال و مقال و سر و صدای عالمی را الآن دارم تحمل می کنم! و این همه نقش های مختلف می زنم از جهتِ رضایِ تو.
«من که ملول گشتمی ، از "نفسِ فرشتگان" (!)
قال و مقالِ عالمی ، می‌کشم از برایِ تو»
ولی آن لحن در بیان، وقتی به بیت آخر می رسد تکلیف خواننده را روشن می کند که خیر! منّتی که نیست، بلکه: این سخنوری من (حافظ) ناشی از حضور در بهارِ حسنِ سیمایِ توست : حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو.
@solseghalam
#موصل #زمین #ذهن
فرودگاه موصل و یک پایگاه نظامی نزدیک شهر، سرانجام [بعد از چهار ماه و ده روز] به تصرف نیروهای عراقی درآمد .

می گویند بخشهایی از شرق شهر [بعد از چهار ماه و ده روز] "تقریباً" به کنترل درآمده و تلاشها برای تصرف غرب شهر در حال انجام است.

اینکه «چندماه دیگر» این داستان ادامه خواهد داشت مسئله نیست ، مسئله این است که آیا "تصرف" راه حلِ ماجراست؟ بعد از "تصرف" چه خواهد شد؟

یادداشت زیر در خصوص موصل مدتی پیش نوشته شده بود که همخوان می شود. 👇👇
رفته بودم ماشین بخرم

چند ماهی بود وارد این کشور شده بودم و از همان ابتدای کار مشخص بود که سیستم حمل و نقل بر این مبنا بنا نهاده شده که افراد خودروی شخصی باید داشته باشند. سیستم حمل و نقل عمومی محدود و غیر راحت است. چند بار سر زدن به نمایشگاهها هم نشان داد وضعیت دلال ها بدتر از ایران است. روی یک ماشین می خواهند هزار و پانصد یا حداقل هزار دلاری سود کنند. با کمک دوستی پرمهر، وب سایت ها را زیر رو کردیم و از وب سایت کِرگلیست، چند قراری با چند نفری از فروشنده ها[ی غیر دلال] گذاشتم. یکی از ماشین ها، "آزِرا"ی تمیزی می زد که برای دیدنش به خیابان اُکموس رفتیم.
پس از رسیدن به محلِ قرار
چهره مرد فروشنده آشنا می زد.
نامش را پرسیدم، گفت حسین.
اهل کجایی؟ گفت عراق.
گفتم حسین، پس از شیعیانِ عراق هستی. گفت بله.
-کدام شهر؟
-بصره
-پس به ما نزدیک هستی.
پرسیدم اینجا چه میکنی؟ گفت دانشجوی دپارتمان عمران دانشگاه میشیگان. گفتم چه جالب من هم همان جا هستم. راستی! دوست دیگری هم داریم در همین عمران که اهل عراق است به نام عزیز. می شناسی اش؟ گفت چه عجیب دانشجوی عراقی دیگری در عمران و من نشناسم؟ گفتم معروف هست و در آر.ای سازه فولادی گاهی بجای استاد درس میدهد. گفت اهل کجاست. گفتم اربیل. تا گفتم اربیل چهره اش به هم رفت و اَخمی کرد و گفت: نه اینها آدمهای خوبی نیستن. این کردها خوب نیستن.
جا خوردم. چطور با طرفِ آمریکایی زندگی می کنید و کار می کنید ولی همدیگر را ندیده "آدم بد" قضاوت می کنید. گفتم ولی عزیز برایِ من دوست خوبی بوده . گفت اینها می خوان از ما جدا بشن. گفتم خب آزرا رو چند می دی؟
- - - - - - - -
عملیات آزاد سازیِ موصل شروع شده ولی "موصلِ نقشه ای" هم که آزاد بشود امّا موصلِ در ذهن ها مگر آزاد شدنی است؟ وقتی پیش قضاوت ها در منطقه ای چنین است و مردمِ پیرامونِ هم ، یکدیگر را خوب یا بد می انگارند ، گرفتنِ "زمین" چه مشکلی را حل می کند؟ موصل، آزاد هم که بشود ولی عراق در ذهن ها از هم گسسته است. ذهن ها باهم زندگی و با هم کارکردن را اگر نپذیرند امروز موصل آزاد می شود و فردا اربیل دعوا شروع می شود. پس فردا فلوجه یا بصره. چگونه است که در خاورمیانه و در آن خاک عجیب، مردمان باهم زندگی کردن نمی توانند ولی می آیند آمریکا و با این انبوهِ تفاوت های فرهنگی، تحمل پذیر و با رواداری و با آرامش سر به کار می دهند.
چه حکایتی است که دو شهرند از دو شهر به فاصله چندصدکیلومتر می گویند ما با هم اختلافِ فرهنگی[مذهبی] داریم ولی همین دو می آیند و در قاره ای دیگر ، در یک شرکت آمریکایی در دوطبقه ی مجاور کار می کنند؟ بی صدا.
چقدر زیبا سروده این شعر را :
خاورمیانه را آفرید 
از رویِ چشم هایِ شرقی ات
پر آشوب ، رنجور ، خسته ، زیبا...

(*شعر: عباس حسین نژاد)
#موصل #عراق #زمین #ذهن

https://telegram.me/solseghalam
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما چو دادیم دل و دیده به طوفانِ بلا
گو بیا سیلِ غم و خانه زِ بُنیاد بِبَر

#امروز_با_حافظ
و از دلِ چوب خشک
خندیدن گلها برآوردی
رنگ دررنگ
لبخند درلبخند
خشک چوبِ این دل راهم
دستی مسیحا برسان..
«دیدۀ بخت به افسانۀ او شد در خواب
کو نسیمی زِعنایت،که کند بیدارش؟»
#امروز_با_حافظ
*بهار کارولینا