ارزیابی شتابزده
13.9K subscribers
897 photos
302 videos
33 files
848 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
چندین وچندسال بود که دیگر ازاین چراغهای فیتیله ای ندیده بودم. درفروشگاه Walmart ومحصول چین! به قیمت حدودا 7دلار. ظاهرا چین فکر تولید هرمحصولی برای آمریکا هست!
یادآورخاطرات دوران کودکی.
@solseghalam
Made in China
چراغ فیتیله ای محصولِ چین، برای فروش در فروشگاههای والمارت آمریکا. گویی یک فتحِ تمام عیار چینی را در فروشگاههای آمریکا میتوان شاهد بود.

@solseghalam
ارزیابی شتابزده
داشتن دانشجویِ دکترا 🔷امروز پرزنته و کلاس درس یکی از اساتیدی برگزار شد که برای بچه هایی که متقاضیِ جذب هیأت علمی در دانشگاههای آمریکا هستند، پروسه ها و مسائل مربوط به این موضوع را توضیح می داد. بحث های متعدد و مختلفی را مطرح کرد اما این موضوع در میان صحبت…
جذب هیات علمی در آمریکا
[ قسمت دوم ]

🔵دانشگاهی که حدود یکسالِ گذشته با آن همکاری می کنم آگهی فراخوان جذب هیات علمی منتشر کرده است. روالِ جذب در عموم دانشگاههای آمریکا بدین شکل است که گروه (دپارتمان) مقارن با بازشدن امکان جذبِ استاد جدید، اطلاعیۀ مربوط به مشخصات علمی مورد نظرش را در وب سایت منابع انسانی دانشگاه یا اچ. آر.
(human resources )
منتشر می کند. این آگهی علاوه بر وب سایتِ دانشگاه، همزمان در چند وب سایت معروف شغلهایِ آکادمیک هم منتشر می شود. به شکلِ متعارف معمولاً برای یک پوزیشن هیات علمی ، حدود دویست تا سیصد فارغ التحصیل دکترا اپلای می کنند [این عدد را به شکل مستند ندارم و در قالب صحبت با چند رئیس گروه شنیده ام که عددی حدودی برای پنجاه دانشگاهِ برتر است و بدیهی است که با بالا رفتن رتبۀ دانشگاه، تعداد متقاضی بیشتر خواهد بود]. افرادی که متقاضیِ این پوزیشن هستند باید در وب سایت دانشگاه علاوه بر رزومۀ علمی خود، یک اظهارنامه مبنی بر روش ها و فلسفۀ تدریس شان بارگذاری کنند. علاوه بر آن باید یک برنامۀ تحقیقاتی ارائه دهند که در صورتِ جذب، در چه حوزه هایی می خواهند پژوهش کنند و چه منابع (یا موسساتی) را برای جذبِ پول های مورد نیازشان در نظر دارند. نمونۀ مقالات منتشر شده در ژورنالهای تخصصی هم باید به این دو مدرک اضافه شود. این مجموعه باید تحت یک نامۀ "کاور" (پوشش) قرار گیرد و در آن نامه ، متقاضی به اجمال توضیح دهد که بر چه مبنایی گمان می کند سوابقِ علمی اش با این دپارتمان و اعلامِ نیازش همخوانی دارد و به صورت خلاصه اشاره ای به صلاحیت هایِ علمی خودش بنماید. این نامه بسیار مهم است و برای تنظیم متن آن معمولا باید دقت ویژه صورت پذیرد.

🔵یک کمیته از طرف دپارتمان تحت عنوان
Search and Screen committee

تعیین می شود و اساتیدِ این کمیته، پرونده های مذکور را بررسی می کنند و سرانجام از بین آنها چند نفر را دعوت می کنند تا به دانشگاه بیایند و در یک جلسه عمومی ( که ایمیلی به همه از جمله دانشجوها اطلاع داده می شود) کارِ خود را ارایه کنند.

گاه متقاضی باید یک نمونه تدریس هم در آن روز برای دانشجوها انجام دهد تا کیفیت و توانِ درس دادنش هم (در کنار توان پژوهشی اش) مشخص شود.
این روالِ ماجراست برای یک مسیر بسیار رقابتی. اطلاعیه ای که چند ماه پیش دانشگاه ما صادر کرده بود بسیاری را کنجکاو کرده بود که کمیته، چه کسی یا کسانی را برای جلسه ارایه دعوت می کند؟

🔵بالاخره ایمیلِ اول یک ماه پیش از سوی کمیته رسید و روزِ ارائۀ (پرزنته) یکی از کاندیداها را اعلام کرده بودند. خلاصۀ سوابق او در ایمیل درج شده بود. فارغ التحصیل لیسانس از یکی از دانشگاههای چین (و سپس در آمریکا ، فارغ التحصیل جورجیا تِک). کنجکاوانه به جلسۀ ارایه او رفتیم. ایمیل دوم یک هفته بعد زده شد و با مطالعه ایمیل مشخص شد کاندیدای دوم هم چینی و لیسانس را در چین بوده است. ایمیل سوم هم باز دقیقا به همین سیاق. هفته پیش ایمیل چهارم رسید و تعیین زمان ارایۀ کاندیدای چهارم. او هم مثل نفرات قبل از چین.
همه اینها کار دوره دکترایشان بسیار قوی بود و به گمانم کمیته انتخاب بی راهی نکرده است. سطح کارهای مدلسازی بسیار بالا بود. اما این سوال پیش می آید که در دپارتمانی که استاد قبلی را هم فردی با اصالت چینی انتخاب کرده اند ، آیا کمیته و امثال این کمیته ها، نگران آیندۀ آمریکایشان نیستند؟ آیا گمان نمی کنند که چین علاوه بر فتح فروشگاهها و بازارهایشان، کرسی های تدریس و پژوهش شان را هم دارد می گیرد؟
یا اینکه بر این گمان اند که این نگاهی سطحی است و انتخابِ فرد با کیفیت ، فارغ از آمریکایی نبودن و چینی بودن ، تصمیمی صحیح است؟
نمی دانم. مطالعه بیشتر لازم هست.

https://t.iss.one/solseghalam
زیرکی را گفتم: « این اَحوال بین »
خندید و گفت
صعب روزی
بوالعجب کاری
پریشان عالمی

(حافظ علیه الرحمه)
#امروز_با_حافظ
@solseghalam
🔹با بمب شانزده میلیون دلاری چه ها می شود خرید؟!

🔹دیروز مادرِ بمب ها ، بمبی به وزن ده تُن و با طول 9متر ، به قیمت 16میلیون دلار در افغانستان از آسمان بر زمین افکنده شد...⬇️
@solseghalam
با بمب شانزده میلیون دلاری چه ها می شود خرید؟!

🔵دیروز مادرِ بمب ها ، بمبی به وزن ده تُن و با طول 9متر ، به قیمت شانزده میلیون دلار، در افغانستان از آسمان بر زمین افکنده شد تا داعشیانِ منطقه ننگرهار افغانستان را محو کند.
صورتحساب این چلوکباب را چه کسی پرداخت خواهد کرد؟ دولت افغانستان؟ دولت آمریکا؟ ناتو؟

🔵با شانزده میلیون دلار هزینه این بمب چه کارها می شُد کرد؟
نزدیک به یکصد جوانِ افغان اگر چهار سال در گران ترین دانشگاههای دنیا با بورسیه کامل و تمام هزینه های زندگی تحصیل می کردند ، هزینه اش 16میلیون دلار نمی شد.

🔷هزینه احداث هر کیلومتر راه آهن حدود یک میلیون دلار است. لابد احداث راه آهن برای مردم بدبخت آن منطقه ، باعث توسعه نمی شود و بجای راه آهن ، تی. ان. تی. مصرف می کنیم.

🔷با شانزده میلیون دلار چند مدرسه، درمانگاه یا بیمارستان در ننگرهار می توان ساخت؟ ...
بمبی معادل یکسال حقوق شش هزار معلم افغان...

🔵پریشان عالمی را شاهدیم. یک سویِ ماجرا ، تفکری است که گمان می کند با "بمب" می توان یک "ایدئولوژی" را پاک کرد (علاج داعشیانۀ فکر کردن، بمب است؟) و سویِ دیگرِ ماجرا تفکری است که غرب را ماهیتی شیطانی و استکبار می داند و گمان می کند برای مبارزه و جهاد باید چشمِ شهر نیویورک را با انفجار پائین کشید (برج های تجارت جهانی در منهتن).

این دو مغزِ بسته، در دنیای امروز در سال 2017 پویا و فعال و زنده مشغولند به عیش و پایکوبی و یارگیری.

یک سوی ماجرا تفکری است که خبرنگار ژاپنی را جلوی دوربین گردن می زند (کینزو گوتو) و سوی دیگر ماجرا تفکری است که از خود نمی پرسد اینهمه بمب در افغانستان مگر ذهنِ افغانِ طالبانی/داعشی که با یک خوشه انگور و تکه ای نان یک روز کامل می جنگد را تا کنون عوض کرده که این یکی بکند؟

دنیای مغزهای یک چشمی. دنیای خون دل . قرن بیست و یک. دوهزار و هفده سال پس از مسیح.

🔵زیرکی را گفتم این احوال بین ، خندید و گفت/
صعب روزی ، بوالعجب کاری، پریشان عالمی

آدمی، در عالمِ خاکی نمی آید به دست/

عالمی دیگر بِباید ساخت، وَز نو آدمی
(حافظ ره)

Telegram.me/solseghalam
عجب از وفایِ جانان، که عنایتی نفرمود/

نه به نامه‌ای پیامی ، نه به خامه‌ای سلامی


🔹شاید اگر #حافظ می خواست این بیت رو در دوران کنونی بگوید چنین می سرود:

عجب از وفایِ جانان که عنایتی نفرمود/
نه به واتس آپی سلامی، نه به تلگرامی ، پیامی ...

🔹حافظ زمانی در تعجّب بوده که چرا حتی به قدرِ گرداندنِ نوک قلمی(خامه ای) از احوالش جویا نمی شوند "جانان" ، یا به قدر "نامه" ای به او عنایت و مودّت نمی ورزند حریفان و همصحبتان قدیم. حال در این دوران که احوالپرسی و ارتباط گیری به قدری راحت شده که می شود با لمس صفحه موبایل ، جویایِ احوال کسی شد، یحتمل حافظ اگر می بود تعجبش هم بیشتر می بود.

🔹شاید اینکه می گویند دوست مثل شراب است ، کهنه اش بهتر ، درست نیست در تجربه ی حافظانه ، که از سرِ دیدنِ بی مهری ها و احوالنَپرسی (!)ها می گوید: شرابِ خام بهتر!

اگر این شرابِ خام است، اگر آن حریفِ پخته /
به هزار بار بهتر، زِ هزار پخته خامی (!)

زِ رَهَم میفکن ای شیخ، به دانه‌هایِ تسبیح/
که چو مرغ، زیرک افتد، نَفِتَد به هیچ دامی

#امروز_با_حافظ
@solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹شیفتگان و دلباختگانِ دونالد ترامپ در هندوستان!
🔹یک گروه دست راستی هندو که از شعارهای ترامپ مشعوف و محظوظ می شوند و او را "ناجی بشریت" می دانند و در هند برایش مراسم می گیرند 😳🙈
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
اردوغانِ درون 🔵یک– در دوران کودکی در کوچه ای زندگی می کردیم که همسایۀ مهربان و خوبی در انتهایِ آن کوچه حضور داشت . همسایۀ مهربان ما، خانۀ جدیدی خرید و قرار شد که از آنجا بروند. مدتی بعد از رفتنشان ، خانوادۀ جدیدی به آن خانه آمدند. برخلاف ساکنینِ قبلیِ آن…
🔵فردا ترکیه

🔴تا صبحگاه شانزدهم آوریل و آغاز فصلی نوین در تاریخ ترکیه ساعاتی بیش نمانده است. فردا صبح مردم ترکیه به پای صندوق می روند تا با روشی دموکراتیک به محدودیت دموکراسی رأی دهند.
همه پرسی قانون اساسی ترکیه فردا صبح آغاز می شود و نظرسنجی ها حاکی از آن است که بیشترِ رأی دهندگان به افزایشِ اختیارات رئیس جمهور (بخوانیم اردوغان) رأی خواهند داد.

اردوغان یازده سال نخست وزیر ترکیه بوده و سه سال است که اولین رییس جمهوری ترکیه است. او از پس فردا رییس جمهوری، با اختیاراتی گسترده، خواهد بود.

🔵سلسله ای از وقایع خونین در ترکیۀ چند سال اخیر رخ داده است و بخشی از مردمان این سرزمین شاید به این نتیجه رسیده اند که برای از هم نپاشیدن اَحوال مُلک ، باید فردی بالا باشد که "قدرتِ تمام" باشد. فعّالِ مایشاء.

اردوغان ، کسی که منتقد ضعف دموکراسی در کشورهای اطرافش بود، این سالها منتقدانِ خود را با مشت آهنین نواخته است. در ماجرای پارک گزی در چهار سال پیش، اردوغان به مخالفانش نشان داد که چقدر به گفتگو پایبند نیست. در ماجرای سوریه دخالت تمام عیار کرد و کردهای ترکیه را با بمب و گلوله پذیرایی کرد.

🔴اردوغان می گوید مخالفانِ این همه پرسی ، هوادارانِ داعش و پ. ک. ک هستند امّا سوالی که باقی می ماند اینکه که آیا نمی شود شهروندی، مخالفِ اردوغان باشد و همزمان مخالفِ داعش و تجزیۀ ترکیه هم باشد؟
ظاهرا نمی شود.

@solseghalam
✍️دغدغه انتخابات در ژاپن و ایران

🔵 اینکه این روزها اینقدر مسایلِ انتخابات ریاست جمهوری با حساسیت درشبکه های اجتماعی دنبال می شود أمر خوبی است اما یک سوالِ اساسی وجود دارد و آن اینکه آیا این میزان شمول و همه گیر بودن موضوع درست است؟ آیا این میزان درگیر شدنِ ذهن جامعه، امری عادی است یا قدری زیاده از حدّ است؟

یک خبرِ واحد مثلا مربوط به بقایی دریک روز از طریق چندین وچند نفر از دوستان فوروارد می شود. تازه این وضعیت گوشی تلفن کسی است که این سر عالم واقع شده است. فردایش مشایی یک جمله حرف می زند، واقعا بیش از بیست بار فورواردی دارد. متن گزارشی واحد از سابقه کاندیدای دیگر را می بینی در تمام ده-دوازده گروهی که عضوی، همخوان شده. و اینها بغیر از سایتها و بحثهای حضوری و... است. آیا یک جای کار نمی لنگد؟

🔵در مدت بیش از شش سالی که در ژاپن گذشت چندین و چند نوبت انتخابات برگزار شد. البته ژاپن ساختار نخست وزیری دارد ولی در تمام آنمدت برسر هر انتخابات، هربار که سعی می کردم صحبتی راجع به امور جاری سیاسی با بچه ها باز کنم، امکانش نمی شد. دانشجوها واقعا بسیار بیخبر بودند از آنچه در خصوص دولت و سیاست درگذر بود.

این علامت سوال در گوشه ذهن شکل گرفته بود که چرا صبح اولین کار من چک کردن تابناک و خبرآنلاین و...است و دانشجوی ژاپنی که کامپیوتر را روشن می کند مستقیم می رود سراغ فایل اکسل و رسم نمودارهایش؟

پاسخ ذهنی این بود که آنها مسائل و مقتضیاتِ خودشان را دارند و ماهم مقتضیات خودمان را و اساساً مقایسه غلط است. گمان براین بود که این أمر به فضایِ فرهنگی ژاپنی ها بعلاوۀ ساختار قدرت درکشورشان برمی گردد که شهروند ژاپنی، نیازی نمی بیند با حساسیت دنبال کند امور را. حتی بعضاً دانشجوها به ورطۀ یک بی تفاوتی مشمئزکننده افتاده بودند.


🔵این قبیل توجیه ها و پاسخها برای این سوال درتمام این سالها همراه بود تا اینکه منتهی شد به مسائل یکسال ونیم گذشته در رقابت بین دونالدترامپ وهیلاری کلینتون. انتظار ذهنی این بود که حساسیت به این رویداد و رقابتِ نفسگیر، خیلی با ژاپن متفاوت باشد. اما چنین نبود. از ماه مارس پارسال که ترامپ میشیگان را برنده شد وتازه زنگ خطرش در گوش اوباما ودیگران به صدا در آمدکه یک کازینودار دارد بالامی آید، هر روز خبری بود و هرروز این میزان عدمِ حساسیت دانشجوها (یا کم حساس بودنشان) برایم محل سوال بود.

پس از ماهها رقابت، شبِ مناظرۀ اول ترامپ وهیلاری که برای دیدن مناظره به یک رستوران عمومی رفتم، تنها دنبال کنندۀ مناظره بودم وبقیه سر به گفتگوهایِ خودشان.
اینکه مقایسه ژاپن یا آمریکا با ایران غلط است را ذهن اگر هم که بپذیرد، ولی باز در مواجهِ بااین میزان تفاوت، متعجب می ماند.

🔵 یک موضوع درمیان سایر موضوعات شاید بیشتر محل تأمل باشد و آن نگرشِ دولتی در بدنۀ جوامعی مثل مابه موضوعِ ادارۀ کشور و برعکسش نگرشِ مبتنی بر حضورِ بخش خصوصی در ذهن شهروند ژاپنی یا آمریکایی است. مرور اعداد و ارقام باعث می شود این تفاوت ذهنی رابیشتر حس کنیم:

♦️سال گذشته کشور ما حدود چهل میلیارد دلار نفت فروخته است. سال قبل تر، حدود بیست وچهار میلیارد. دولتِ ما کشور را [عمدتا] با این رقم درآمد اداره می کند. اما سال گذشته تویوتا حدوداً شش برابر درآمد فروش نفت ایران، گردش مالی داشته است (٢٣٧میلیارد دلار). یعنی در ذهنِ شهروند ژاپنی جایگاه تویوتا یک همچین موقعیتی داراست. درست است که شهروند ژاپنی هم میفهمد که دولت سیاستگذار است و سرنوشت کشور به تصمیماتِ دولت برمیگردد ولی در ذهن او یک امپراطوریِ بخشِ خصوصی هست به نام تویوتا. یکی دیگر هست هوندا. دیگری پاناسونیک. دیگری مزدا. نیسان. هیتاچی. میتسوبیشی. سومیتومو و...یعنی ادارۀ جامعه و سرنوشت جامعه به اینهاست که گره خورده. و نه فقط به کسی که قرار است درآمد بیست یاچهل میلیاردی نفت را بین مردم "توزیع" کند.

♦️این آمار و ارقام وقتی تکان دهنده تر می شود که میبینیم پارسال فروشگاه والمارت در آمریکا حدود دو برابر تویوتا گردش مالی داشته است. یعنی دوازده برابر درآمدنفت ایران در والمارت گردش پول و کالا بوده است. و باز والمارت یکی است از میان انبوه نامهایی همچون آمازون،اپل، دِل،فیس بوک و...که با صنعتگری، یا بازرگانی یا باتولید دانش فنی، "ثروت" تولید می کنند.

🔵خیلی خوب است که ما به انتخابات حسّاس باشیم اما این نگاهِ دولتیِ ما به این دلیل است که بخشِ محدودی از ما در بدنه بخش خصوصیِ قوی درگیریم. شاید روزی شاهدحضور جدی بخش خصوصی باشیم و استارت آپ های جوان ما نقش آمازون و...را درکشورهای پیرامون بازی کنند. راهی که چندان آسان نیست.
* * *
📌منظور از این بحث، تقلیل اهمیت انتخابات نیست. اما وقتی «همۀ ما باهم» راجع به "یک موضوع" فکرمی کنیم و حرف می زنیم،این محل تأمل است. آیا زمانی بخش خصوصیِ ما، همپای بخش دولتی تولیدِثروت خواهدداشت؟

https://t.iss.one/solseghalam
ارزیابی شتابزده
🔵فردا ترکیه 🔴تا صبحگاه شانزدهم آوریل و آغاز فصلی نوین در تاریخ ترکیه ساعاتی بیش نمانده است. فردا صبح مردم ترکیه به پای صندوق می روند تا با روشی دموکراتیک به محدودیت دموکراسی رأی دهند. همه پرسی قانون اساسی ترکیه فردا صبح آغاز می شود و نظرسنجی ها حاکی از…
✍️نتیجه: منطقه خاورمیانه باید خیلی خوش شانس باشد که تا سال ۲۰۲۹ از رجب طیب اردوغان، صدام حسین دیگری برنخیزد.

🔴 انتخابات ترکیه:
- آری: پنجاه و یک درصد (۵۱.۳۷)
- خیر: چهل و هشت درصد(۴۸.۶۳)
- تفاوت ، فقط یک میلیون نفر بود. "فقط" .
🔹آقای اردوغان اجازه می‌یابد تا سال ۲۰۲۹ در قدرت بماند.
🔹او تا امروز یازده سال نخست وزیر ترکیه بوده و سه سال رییس جمهور. جمعا چهارده سال.
🔹سخنرانی اردوغان بعد از اعلام نتایج: «برای "اعدام" نیز همه پرسی برگزار خواهیم کرد.»
#ترکیه #اردوغان
@solseghalam
✍️دو آمریکا ، دو انگلیس، دو ترکیه

🔵روَند رویدادها و مسائل اخیر در کشورهای آمریکا ، انگلیس و این فقرۀ اخیر در ترکیه، نشان می دهد که مردمان در یک کشورِ واحد در برابر تصمیم گیری نسبت به یک موضوع واحد، چطور به دو بخش تقریباً مساوی تقسیم می شوند. در جریانِ برگزیت در انگلستان ، تعداد مخالفان خروج از اتحادیه اروپا و موافقانِ باقی ماندن در اتحادیه ، تفاوت زیادی نداشت. شهروندِ انگلیسی که مخالف دیدن ریخت و قیافه غیرانگلیسی در خیابان های شهرش هست با شهروندی که قائل به بستن مرزها نبود، به لحاظ تعداد، تفاوت چشمگیری نداشتند (رای موافق برگزیت: پنجاه ویک و نه دهم درصد %51.9) .

🔷در آمریکای 2016 موافقان آمریکایِ ترامپی با مخالفان چنین مسلک و رفتاری ، تفاوت آنچنانی با هم نداشتند. هر دوطرف ماجرا، "تمام" تلاششان را کردند و پس از یک رقابت تنگاتنگ سرانجام ترامپ به ضرب و زور کالج الکترال، رئیس جمهور شد.

🔵ترکیه ی دیروز هم، فقط ترکیه ی اردوغان نبود. کما اینکه دیدگاه اردوغان بخشی از واقعیت ترکیه است. ترکیه ی اردوغانی با ترکیه ی غیراردوغانی تقریباً با هم برابر هستند (رأی موافق به دیدگاه اردوغان: پنجاه و یک وچهاردهم درصد %51.4).

🔷این گزاره ها نشان می دهد افرادی که هنوز گمان می کنند در دنیای امروز می توان با زدن یک مارک، یک مُهر ، یا با نصب یک تابلو بر سر درِ ذهن، کلّیتِ یک کشور[جمهورِ یک کشور] را، به یک نام نامید، چقدر ساده انگارانه می اندیشند.

اگر می گوئیم انگلیس، کدام انگلیس؟ انگلیسی که قائل به سوا کردنِ خرجش از مابقی اتحادیه اروپاست یا انگلیسِ موافق تعامل و رواداری [حداقل با اروپا]؟ کدام انگلیس؟

اگر می گوئیم آمریکا ، کدام آمریکا؟ آمریکای ترامپ؟ آمریکایی که خاک را برای خودش می داند و به دنبال دیوار است؟ یا آمریکایی که می گوید: اینجا سرزمین مهاجران بوده و سرزمین مهاجران هست. کدام؟

🔵افرادِ با کلیشه های ذهنی ، افرادی که قائل به این تفاوت ها نیستند، هنوز دوست دارند که بگویند این میزان اختلاف نظرِ عظیم، در جمهورِ کشورها نیست و هنوز می توان به سادگی گفت فلان کشور فلان جور است. خیر!

از آنهایی که پرچم کشوری را آتش می زنند باید پرسید که پرچمِ کدام تفکر از یک کشور را آتش می زنی؟ نمی دانی که هر دو بخشِ آن کشور یک پرچم دارند؟


* * * * * *
📌پی نوشت: در ماجرای مصر ، بعد از انقلابِ مردم، دو کاندیدای نهایی (محمد مُرسی و احمد شفیق) رقابت کردند و مرسی با اختلاف کمی منتخب مردم شد (رای موافق مرسی: پنجاه و یک و هفت دهم درصد % 51.7). همکلاسی مصری ام می گوید: «اگر مرسی به گونه ای رفتار کرده بود که آن نیمه ی دوم مصر را برنیآشفته بود، کار به اعتراضهای بعدِ انقلاب و کودتا و حکومت این ژنرال سیسی نمی رسید. مرسی چه فرصتی را در مصر سوزاند و به دست ژنرالها سپرد. ایکاش مصر من بدینجا نرسیده بود.»

#ترکیه #اردوغان #انتخابات

https://telegram.me/solseghalam
اینم چیز خاصی نبود

🔷زمانی که پروژۀ برج میلاد در حال اجرا بود ، بارها پیش آمد که همراه با گروه هایی که برای بازدید از روندِ اجرای سازه می آمدند برای ارائه توضیحاتی به بالای برج می رفتیم. آن زمان برج میلاد موجود عجیب و جدیدی در دل تهران بود که یکباره در حال سبز شدن و قد برکشیدن بود و محل سوال بود برای بسیاری. تابستان 1387 در یک فاز اجرایی، در مدت چهل و چند روز ، برج حدود هشتاد متر قد کشید. در ابتدای این بازدیدها ، وقتی که به داخل هشت ضلعی مرکزی بدنۀ برج وارد می شدیم در آن تاریکی و نور مهتابی ها که بوی بتن و آب و خنکی حس می شد، در هنگام سوار شدن به آسانسور کارگاهی (که آلیماک نام داشت)، شعف را می شُد در چهرۀ بازدیدکننده ها دید. یک هیجان و خوشحالی از این تجربه و لحظه. اما بارها شد که در هنگام برگشت با این گروه ها، می شنیدیم که یکی به دیگری می گفت: «چیز خاصی هم نبودا » (!؟) انگار که قرار بود در آن فراز آسمان رویداد خاصی رخ داده باشد و چون چنین نشده ، همه چیز عادی و معمولی ارزیابی شده بود. یک بار یکی از همکارها که حرصش گرفته بود با حرارت و با آب و تاب خطاب به گویندۀ آن جمله می گفت: آیا شما می دانید این نقطه ای که بر آن ایستادید حاصل چندهزار ساعت کار مهندسی بوده؟ آیا می دانید که تصوّرِ ایستادن در چنین ارتفاعی یک رؤیا بود؟ آیا می دانید که چند هزار قطعه فولاد در این تراز به چه دشواری نصب شده؟ و چهرۀ شنونده بود که به آرامی اینها را می شنید و معلوم بود که هیچ فرقی ندارد برایش شنیدن با نشیندن این صحبت ها. «چیز خاصی نبود».

🔴طی سالهای اقامت در ژاپن، گروه های زیادی از ایران برای بازدید از مراکز تحقیقاتی یا کنفرانس ها می آمدند و در مواردی به جهت ترجمه یا راهنمایی، با هم همراه می شدیم. در مواردِ بسیاری در پایان بازدید، از یکی از اعضای گروه شنیده می شد که می گفت: « ژاپنم چیز خاصی نبودا ». یا اینکه :«انتظار بیشتری از ژاپن داشتیم» (!). گویی که قرار بوده در ژاپن کشف و شهود خاصی رخ دهد و رخ نداده است. یک بار یکی از گروههای مدیریت بحران برای شرکت در سلسله ای از نشست ها به دانشگاه کوبه آمده بودند برای مرور تجربیات زلزله کوبه. در پایان دوره، در مسیر برگشت به هتل، مدیر گروه می گفت:« همه این حرفهایی که این ژاپنی ها گفتند رو کارشناسان خود ما، بیشتر و بهترش رو بلدند و به ما گفته بودند. این دوره چیز خاصی نداشت». تو می مانی که چه باید بگویی؟ مثل آن مهندس همکار برج میلاد شروع کنی با حرارت به توضیح دادن ... یا اینکه باید سکوت کرد.

🔵در ماجرای آشنایی ها و در روابطِ انسانی هم بسیار چنین پیش می آید. آنها که با تو آشنا می شوند و خوشحال از این امکان آشنایی ، دوری با تو می زنند، و در مسیری بالا و پایینی باهم می روید و بعد می بینی که در دلش می گوید: «اینم چیز خاصی نبودا».

آنها که امور را ساده می کنند ، تو را هم ساده می کنند. «چیز خاصی نیست».(!) ذهن هایی که به دنبال «چیز خاص»ی هستند و بر فراز برج میلاد و در مرکز تحقیقاتی ژاپنی دنبال "أمر خاص" می گردند ، در تو نیز (بعد مدتی) چیز خاصی نمی بینند و رهایت می کنند. اندوهگین مباش . بگذار بروند به دنبال أمر خاص بگردند.
ذهن هایی که دنبال شکار نهنگ و پلنگ می گردند در شنیدن صدای آواز بلبلی کوچک لزومی به توقّف نمی بینند. بگذار بروند به دنبال همان شکارشان . اندوهگین مباش! تو آوازت را بخوان.
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
روند احداث نمونه دیگری از ساختمان چوبی چهار طبقه *محل پروژه: کلمسون؛ کارولینای جنوبی (پیرو بحث ساختمان سازی در ایالت های مختلف) @solseghalam
[ادامه تصویر قبل]
استفاده از ستونهای فولادی درطبقه اول
🔹مصالح اصلی دراین تیپ ساختمانهای هایبرید چوب است ولی از بتن(برای فونداسیون)و فولاد(برای قاب برخی از دهانه ها) نیز استفاده می شود
@solseghalam
درِ چشم /
بامدادان /
به بهشت /
برگُشودن /

نه چُنان لطیف باشد ، /
که به دوست برگُشایی.
#سعدی
* * *
صبح روز جمعه اول اردیبشهت ماه جلالی، [به رغم انبوهی از اخبار سیاسی] پر از عطر بهار و غزل و سعدی باد.

خوشا به حال آنها که امروز در باغ جهان نما [شیراز] قدم می زنند در شکوه عطر بهار نارنج ها.

🔷در این بیتِ عاشقانه، سعدی علیه الرحمه بجای واژه پِلک، می گوید: "درِ چشم". به نحوی خیال انگیزتر کرده چشم بازکردن را با تعبیر: درِ چشم برگشودن ؛ و می گوید:
اینکه یک روز در هنگامه صبحگاه، درِ چشم را باز کنی و بهشت را ببینی آنچنان لطیف نیست که درِ چشم بگشایی و سیمای "دوست" ببینی!
دوست به اتاق چشمت پا نهد.
سعدی از "لطافت" دیدار دوست [در مقایسه با دیدار بهشت!] سخن می گوید.

گفته ها و سروده های سعدی در اوج عاشقی است و اوج لطافت.

آنکه دیدارِ صبحگاهانِ دوست را لطیف تر از بهشت می داند، هم بایدش که در خوش احوالِ اول اردیبهشت بنشیند و در گوشه گلستانی ، گلستان بسراید برای قرن ها. برای همه آنها که بعد از او می آیند و مهری در دل می نشانند و از عطر دوست داشتن، مشام جان معطر می کنند. اولِ اردیبهشت ماه در گوشه گلستانی عبیرآمیز، عاشقی دست به قلم شد و برای عاشقان تاریخ سروده ها ، سرود.

سعدی تصویرگر دوست داشتن هاست.

خدایش رحمت کناد.

#روز_سعدی
 @solseghalam
✍️نام سعدی در اشعار حافظ کجاست؟!

🔷یکی از سوالاتی که در خصوص حافظ بسیار به ذهن نزدیک می شود اینکه چرا در کلام این آشنای کِلک سخن ، در هیچ کجا از [حدود]چهارهزار و هشتصدبیت سروده هایش ، نامی از سعدی نیامده است؟

🔷مگر می شود که کسی چون حافظ که استاد زبان فارسی و عربی بوده و مُحصل مکتبِ سخندانی ، در مسیر تحصیل و آموختنش به امپراطوری و کاخ اشعار سعدی برنخورده باشد؟

آیا ممکن است کسی که در غزلش به مقتضای حال و کلام، دقیقترین ضرب المثلهای چند قرن قبل را از زبان عربی به استادانه ترین گونه وام می‌گیرد [مثلاً: آخرُ الدّواء الکیّ ] در کلاسهای درسش و در دوران تحصیلش نامی از سعدیِ یکصد سال قبل، نشنیده باشد و کلامی از او نخوانده باشد؟

کسی که همه ی عمر را در شیراز سپری کرده (حافظ) چگونه راجع به کسی که در بهارِ شیراز گلستان پدید آورده ، کلامی نمی گوید؟ یا نامی از او نمی برد؟

🔷این سوال وقتی جالب تر می شود که در مرور غزلیات حافظ در حدود ده بیت می بینیم که یکی از مصرع ها، دقیقاً از سعدی است بی هیچ تغییری!

غیرِ این نکته که حافظ زِتو ناخشنود است/
در سراپایِ وجودت هنری نیست که نیست !

برای مثال مصرع دوم این بیت بالا [بی هیچ تغییری] از سعدی است که حافظ آن را در این غزلِ پرشکایت خود بکار برده است.

یا مثلاً :
▪️حافظ (غزل ۱۲۲ - بیت دوم ): حدیثِ دوست نگویم مگر به حضرتِ دوست/ که آشنا، سخنِ آشنا نگه دارد

▪️سعدی (غزل ۳۸۶ - بیت آخر): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ یکی تمام بود مُطّلع بر اَسرارم

🔷اما چرا حافظ در هیچ کجا نام سعدی را به تصریح نیاورده است؟ پاسخ به این سوال همچون سایر ابهامات و سؤالات دیگری که از حافظ در ذهن داریم به روشنی ممکن نیست.
حافظ اهل کلام مستقیم نیست. حافظ، پرده نشینِ وادی معناست. اهل سخنِ لایه در لایه و بیان غیرمستقیم است. حافظ نه نام سعدی را ، که بسیار نامهای دیگر را به صراحت به کلام نیاورده و همچنان که معنا را بی پروا از پسِ هفت پرده به بازارِ کلام نمی کشاند، در بکار بردن نام ها نیز به همین سیاق ، اهل پروا و احتیاط است. حافظ آشنای طریقِ مستی و مستوری است و اگر ردّپای مضمونی را در اندیشه او می جوئیم، به دنبال ساده یابی و درشت یابی و سهل یابی نباید بود. نام سعدی را هم باید در اشعار حافظ، غیرمستقیم یافت.

مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار
وَرنه مستوری و مستی ، همه کس نتوانند!

#روز_سعدی
#حافظ

https://telegram.me/solseghalam
ارزیابی شتابزده
✍️دغدغه انتخابات در ژاپن و ایران 🔵 اینکه این روزها اینقدر مسایلِ انتخابات ریاست جمهوری با حساسیت درشبکه های اجتماعی دنبال می شود أمر خوبی است اما یک سوالِ اساسی وجود دارد و آن اینکه آیا این میزان شمول و همه گیر بودن موضوع درست است؟ آیا این میزان درگیر شدنِ…
🔴اگر تویوتا یک کشورِ مستقل بود!

در یادداشت قبل [بالا ⬆️] به موضوع تفاوتِ دغدغه انتخابات در کشور ژاپن با ایران پرداخته شد. گفته شد که اگر چه مقتضیاتِ کشورها متفاوت است [و بعضاً جنس بی تفاوتی دانشجویان ژاپنی و نسل جوان این کشور پسندیده نیست]، ولی این موضوع طرح شد که علت این میزان تفاوت چیست؟

حضور بخش خصوصیِ قوی [و واقعی] در یک کشور، یکی از دلایل تفاوت در نگرش هایِ بدنه جامعه عنوان شد. بخش خصوصی که گاه چندبرابر فروشِ نفت یکسال کشور ایران ، گردش مالی دارد. مثالهایی در این خصوص عنوان شد که بحث شرکت تویوتا نیز مطرح شد. این امر باعث شد تا دوست ارجمند جناب دکتر قادری که مقیم ژاپن و در یکی از مراکز تحقیقاتی مهم مرتبط با صنعت خودرو شاغل هستند بحث تویوتا را بادقت بیشتر بدین نحو بیان کنند:
* * * * * *

🔹برای اينكه بهتر متوجه بشويم چرا برای بازارهاي مالي و مردم سهامدار، تغيير و تحولات در مديريت تويوتا يا نيسان، بيشتر از تغيرات در مديريت فلان سازمان دولتی ژاپن اهميت دارد، بعضی از آمارهای تويوتا را كه قبلا تهيه شده با دوستان به اشتراك می گذارم:

🔵 فروش سالانه تويوتا در سال ٢٠١٦ حدود ٢٨/٤ تريليون ين است كه حدودا معادل ٢٦١ ميليارد دلار می شود؛ بخشهايي از اين مبلغ صرف حقوق، بيمه، حق بازنشستگي و ماليات صدها هزار كارمند تويوتا ميشود [سیصدوچهل و هشت هزار کارمند] ، بخش ديگری شامل خريد قطعات و خدمات از ساير شركتها می شود، بخشی خرج سرمايه گذاري در كارخانه ها و تأسيس كارخانه هایِ جديد می‌شود، بخشی خرج تحقيقات و توسعه، بخشي صرف كمك به دانشگاه ها و ... می شود و نهايتاً حدود ٢٦/٣ ميليارد دلار به عنوان سود عملياتی باقی می ماند كه بعد از كسر ماليات، «سود خالص تویوتا» حدوداً ٢٢ ميليارد دلار می شود.

🔵يعني اگر [مثلاً] تويوتا يك كشورِ مستقل بود، بيش از ٢٦١ ميليارد دلار درآمد داشت كه بعد از كسر مخارج و حقوق كارمندان و هزينه هایی كه بابت ارتش، مدارس ، بهداشت و ... می پرداخت (معادل مالياتِ پرداختي به دولت ژاپن) ، می توانست هر سال حدود ٢٢ ميليارد دلار به ذخاير ارزی اش اضافه كند (علاوه بر سرمايه گذاری ها و تامين آتيه شهروندانش).

@solseghalam
✍️تویوتا – بخش سوم

🔴در ادامه هم اندیشی با متخصصین ایرانی مقیم ژاپن و در ادامه بحث تویوتا (به عنوان نمونه ای از بخش خصوصی که وضعیت زندگی و اقتصاد یک کشور را چندین برابرِ درآمد نفت زیر و زبَر می کند) تذکر و یادداشت زیر را از دکتر قادری دریافت کردم که ناظر به بحث بسیار مهمی است. اینکه اعداد و ارقامی که در دو یادداشت بالا ذکر شد، فقط مربوط به بحث "تویوتا موتورز" بود و سایرِ درآمدهایِ دیگر شرکت هایِ وابسته به تویوتا را در این بحث قید نکرده ایم.

🔷شرکت های بزرگ ژاپنی عموماً به شکل یک بنگاه اقتصادی اداره می شوند که فقط در یک حوزه فعالیت نمی کنند و زیرمجموعه های متعدد و متنوعِ صنعتی و بازرگانی را دارا هستند. مثلا درآمد بخش "بیمه" شرکت سونی از بسیاری از بخشهای الکترونیک سونی بیشتر است. یا مثلاً سرمایه گذاری شرکت میتسوبیشی در مرغ سوخاری "کی. اف. سی" بیشتر از درآمد میتسوبیشی در برخی از بخشهای موتور یا ساختمان است.
یا به عنوان مثالی دیگر، سرمایه گذاری پاناسونیک در بخش محصولات شیمیایی و پزشکی، در حال پیشی گرفتن نسبت به برخی کارخانجات الکترونیک پاناسونیک است.

با این نگاه مروری کنیم به سایر درآمد های تویوتا در بخش هایی به غیر از صنعت خودرو .

(در مرور ارقام ذیل، عدد حدودی چهل میلیارد دلار را به عنوان فروش نفت یک سال کشور ایران –درسالی که فروش نفت بد نباشد- را در خاطر داشته باشیم).
* * * * *
یادداشت:

🔴آمار دو یادداشت قبل شما، فقط منحصر به «تويوتا موتورز» يا بخش اتوموبيل سازی گروه تويوتا است. درآمد بعضی از بخشهای ديگر گروه تويوتا به صورت زير است:

▪️تويوتا اينداستري (سازنده ماشينهاي پارچه بافي، روبوتهاي صنعتي، ليفتراك، قطعات الكترونيكي و تجهيزات حمل ونقل...): فروش سالانه ٢.٢٣ تريليون ين يعني بيشتر از ٢٠ ميليارد دلار.
▪️ شركت ايسين سيكو ( سازنده قطعات خودرو، سلولهاي خورشيدي و ...): فروش سالانه حدودا ٣٠ ميليارد دلار.
▪️ شركت جيتك ( يكي از بزرگترين توليد كننده سيستمهاي هدايت، ماشينهاي ابزار، بلبرينگ ) : فروش سالانه حدود ١٣ ميليارد دلار
▪️شركت بازرگاني تويوتا سوشو ( فعال در زمينه بازرگاني فلزات، نفت، پتروشيمي، مواد غذايي، قطعات الكترونيك...): درآمد سالانه تقريبا ٧٥ ميليارد دلار
▪️شركت فولاد ايچي: درآمد سالانه حدودا ٢ ميليارد دلار
▪️شركت خدمات مالي تويوتا: درآمد سالانه بيش از ١٧ ميليارد دلار
▪️شركت دِنسو (سازنده اَدوات برقي و قطعات خودرو) : فروش سالانه بيش از ٤٣ ميليارد دلار
▪️شركت هينو (كاميون و اتوبوس سازی گروه تويوتا) : فروش سالانه حدود ١٤/٥ ميليارد دلار
.....والي آخر
و همانطور كه اقاي دكتر اسلامی هم اشاره كردند گروه تويوتا يكی از گروه هاي صنعتي ژاپن است در كنار گروه های صنعتي ميتسوبيشي، سوميتومو، نيسان، تورای، كاواساكی، كيوسرا و ...

🔵اين ها نشان ميدهد كه افق نگاه در شکل گیری دولتها بايد چقدر فراتر از توزيع درآمد مختصر نفتی (حتي در مقايسه با درآمد كوچكترين شركتهای مورد اشاره در بالا) باشد. اینکه یک کاندیدا بیاید و عدد فروش نفت را بر رقم جمعیت تقسیم کند و بگوید فلان میزان یارانه به هر نفر می دهم اوج جفا در حق اقتصاد و تاریخ یک کشور است. ارقام ذکر شده در بالا نشان می دهد که چنین افق های تولید ثروتی را نه فقط دولتمردان، که باید در میان فرد فرد جامعه نیز شکل بگیرد. در تاریخ ژاپن معاصر، نقش شهروندان ساده ای همچون ماتسوشیتا که از یک کارگاه برقی سه نفره در اتاق منزلش، مجموعه کارخانجات پاناسونیک را راه اندازی کرد تا این پایه مهم است. یا هوندا که از یک کارگاه دوچرخه سازی، کارخانه موتورسیکلت سازی و بعد خودروسازی احداث کرد. این یک واقعیت است که نگاهِ همه ما در ایران بسیار دولتی است. رئيس جمهور آينده بايد بستر و امنيتي را برای كارافرينان ايجاد كند كه چنين شركتهايی بتوانند شكل بگيرند، و البته اينكه اين كار را چگونه بايد انجام داد خود موضوع بحث های دیگری است.

در ادامه این گفتگو، فایل های پی. دی. اف گزارش های مالی شرکت های پاناسونیک، سونی و تویوتا را منتشر خواهیم کرد و باز (در حد امکان) به این بحث خواهیم پرداخت.

https://telegram.me/solseghalam
✍️#روز_سعدی و روح حساس و لطیف شاعری

🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصاً این چند روزه که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که ادبیات امری است مرتبط با روح های حساس و دلتنگی و... . آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟

ادبیات فارسی دریایی است برای روح های سرکش و ذهن های ریاضی . ذهن هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح های وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «آره! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن ها نازل شده؟

* * * * *

گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت . انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می جهد را به روحی ملوس و دل نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت ، حکایت همین آبشار ، که فهمش و درکش ذهنی می خواهد صخره نَورد، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!

حساسیت و لطافت روح امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی .
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل را که نازک اندیشی ، هنری نیست.

🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:

بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست

بِکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیده‌ست

چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟

🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی بو و خاصیت بودن هم صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»

این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا عرصه خون است و جنون است و رهایی . عرصه شیدایی.

مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بی‌رنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی

و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»


* * * * * * * *
پی نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص ) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.

https://telegram.me/solseghalam