✍️فریاد «انرژی هسته ای نمیخواهیم» در ژاپن
محمدرضا اسلامی
🔷 امروز سالگرد زلزله و سونامی توهوکو است. شگفت آور است که با وجود گذشت دوازده سال از آن روزی که امواج سونامی به سمت سواحل ژاپن حمله ور شدند، «هنوز» این کشور درگیر مسایلِ بعد از زلزله است.
امروز در کشور «سکوت، سنّت و کار»، و در کشوری که سالیان سال است که هیچ گونه تجمع اعتراضی شکل نگرفته، عده ای از مردم در پیرامون ساختمان نخست وزیری جمع شدند و شعار دادند که
«انرژی هسته ای، نمیخواهیم نمیخواهیم».
🔷 دلیل این امر مسایل بسیار پیچیده و غامضی است که بعد از زلزله ۱۱ مارس ۲۰۱۱ توهوکو برای نیروگاه هسته ای #فوکوشیما رخ داد.
آن سال، پس از بروز فاجعه انفجار در رآکتورهای نیروگاه فوکوشیما، «دولت» تمامی نیروگاههای هسته ای را از مدار خارج کرد؛ و یک پارادایم شیفت در بحث «تولید انرژی» در کشور ژاپن رخ داد.
اما امروز به دلیل مساله جنگ اوکراین و بخاطر بالارفتن قیمت جهانی انرژی، شهروندان ژاپنی افزایش عجیب و غریبی در قبض برق منازل خود را تجربه می کنند و لذا دولت ناچار است که از انرژی هسته ای برای تولید برق استفاده کند.
با اینکه جنگ اوکراین باعث شده تا قدری از شدت خشم مردم ژاپن از برق هسته ای کمتر شود، ولی همچنان کمپین های مردمی و فعالان محیط زیست علیه انرژی هسته ای برگزار می شود.
🔷 مسیله آلودگی محیط زیست ناشی از نیروگاه فوکوشیما هنوز در هاله ای از ابهام است. این نیروگاه روزانه صد هزار لیتر آبِ آلوده به تشعشات هسته ای “تولید” می کند که بحثِ به دریا ریختن این آب، محل مناقشه جدی است.
شرکت بهره بردار نیروگاه (تپکو) می گوید
از ۶۲ عنصر رادیواکتیو در این آب، بخش زیادی از عناصر فیلتر می شود (از جمله عنصرهای caesium و strontium ) ولی عنصر تریتیوم tritium حتی پس از فیلتر هم در این آب آلوده باقی می ماند.
این در حالی است که کارشناسان می گویند عنصر تریتیوم مهمترین عنصرِ آسیب زا برای سلامت انسان است.
🔷 آژانس انرژی هسته ای معتقد است که رها کردن این آب در دریا مشکلی ندارد ولی کشورهای همسایه ژاپن مانند چین، کره و همچنین فعالان محیط زیست شدیدا با این کار مخالفند.
در حال حاضر ظرفیت مخازن و تانکرهای نگهداری آب آلوده به تشعشات رادیواکتیو در مجاورت نیروگاه تقریبا تکمیل شده است.
🔷 ماهیگیران محلی نگرانند که در صورت ریختن آبهای آلوده به تشعشعات هسته ای در دریا، مجددا کسب و کار و بازار خود را از دست بدهند. این نگرانی در شرایطی است که آنها یکبار بعد از بروز فاجعه فوکوشیما بیکار شده بودند و حال ممکن است دوباره هیچ خریداری برای محصولات صید دریایی آن منطقه نباشد.
🔷 در حال حاضر چیزی معادل ۱.۳۷ میلیون تُن آب آلوده به تشعشات هسته ای در مخازن مجاور فوکوشیما ذخیره شده و برنامه شرکت تپکو این است که در یک فرایند زمانبندی شده روزانه ۵۰۰ تُن آب آلوده را به دریا بریزد.
🔷 شرکت برق تپکو آزمایشهایی را ترتیب داده که نشان دهد ماهیهایی که در معرض آب آلوده به عنصر
تریتیوم tritium
بوده باشند، پس از مدتی شنا در آبهای معمولی، دیگر حاوی تشعشات رادیواکتیو نخواهند بود.
با وجود این آزمایشها، ولی کسب و کار مردم و ماهیگیران محلی در منطقه فوکوشیما خراب است.
بسیاری از آنها معتقدند که زندگی آنها دیگر به روالِ قبل از زلزله باز نخواهد گشت مگر اینکه نیروگاه هسته ای تعطیل شود.
🔷 ژاپن کشوری است که سالهای سال است که هیچ گونه تجمع اعتراضی در آن شکل نگرفته.
از اعتصاب، تظاهرات و زد و خورد خیابانی در توکیو و اوساکا خبری نبوده است.
ولی تجمع مردمی امروز در پیرامون دفتر نخست وزیری و پلاکاردهای حاوی تصاویر زیر
自公政権
どこまで
福島を苦しめるのか!
NO NUKES
زنگ هشداری است درباره تجربه تلخ بشر/انسان در بهره برداری از نیروگاه هسته ای در مناطق زلزله خیز.
فایل زیر سخنرانی اینجانب است در نشست رونمایی کتاب انرژی هسته ای جناب دکتر محسن رنانی (اقتصاد سیاسی مناقشه هسته ای) در خصوص همین بحث.
لینک +
🔷 عملا روز ١١ مارس ژاپن يك بحران سه گانه را تجربه كرد
Triple disasters
اما، "تجربه اصلیِ این زلزله" در کشور ما جدی انگاشته نشده.
نيروگاه #فوکوشیما، امروز تبدیل به یک معضل عظیم شده که پیشرفت در حل مشکلش، میلیمتری صورت می گیرد. یک زخمِ باز. كاملا باز.
🔷 امروز سالگرد زلزله و سونامی توهوکو بود و کسی که بیشترین چالشهای پس از زلزله را متحمل شد مرحوم شینزو آبه بود. انسان شریف و میهن دوستی که در عمر پرتلاش خود، شاهد چالشهای بسیار دشواری برای کشورش بود. او شاهد ورشکست شدن برندهای صاحبنامی همچون توشیبا پس از زلزله توهوکو بود ولی به دور از هیجان و شعار، تمام تلاشش را برای برخاستن ققنوس از خاکستر ویرانه های سونامی انجام داد.
خدایش رحمت کند.
https://t.iss.one/solseghalam/2105
محمدرضا اسلامی
🔷 امروز سالگرد زلزله و سونامی توهوکو است. شگفت آور است که با وجود گذشت دوازده سال از آن روزی که امواج سونامی به سمت سواحل ژاپن حمله ور شدند، «هنوز» این کشور درگیر مسایلِ بعد از زلزله است.
امروز در کشور «سکوت، سنّت و کار»، و در کشوری که سالیان سال است که هیچ گونه تجمع اعتراضی شکل نگرفته، عده ای از مردم در پیرامون ساختمان نخست وزیری جمع شدند و شعار دادند که
«انرژی هسته ای، نمیخواهیم نمیخواهیم».
🔷 دلیل این امر مسایل بسیار پیچیده و غامضی است که بعد از زلزله ۱۱ مارس ۲۰۱۱ توهوکو برای نیروگاه هسته ای #فوکوشیما رخ داد.
آن سال، پس از بروز فاجعه انفجار در رآکتورهای نیروگاه فوکوشیما، «دولت» تمامی نیروگاههای هسته ای را از مدار خارج کرد؛ و یک پارادایم شیفت در بحث «تولید انرژی» در کشور ژاپن رخ داد.
اما امروز به دلیل مساله جنگ اوکراین و بخاطر بالارفتن قیمت جهانی انرژی، شهروندان ژاپنی افزایش عجیب و غریبی در قبض برق منازل خود را تجربه می کنند و لذا دولت ناچار است که از انرژی هسته ای برای تولید برق استفاده کند.
با اینکه جنگ اوکراین باعث شده تا قدری از شدت خشم مردم ژاپن از برق هسته ای کمتر شود، ولی همچنان کمپین های مردمی و فعالان محیط زیست علیه انرژی هسته ای برگزار می شود.
🔷 مسیله آلودگی محیط زیست ناشی از نیروگاه فوکوشیما هنوز در هاله ای از ابهام است. این نیروگاه روزانه صد هزار لیتر آبِ آلوده به تشعشات هسته ای “تولید” می کند که بحثِ به دریا ریختن این آب، محل مناقشه جدی است.
شرکت بهره بردار نیروگاه (تپکو) می گوید
از ۶۲ عنصر رادیواکتیو در این آب، بخش زیادی از عناصر فیلتر می شود (از جمله عنصرهای caesium و strontium ) ولی عنصر تریتیوم tritium حتی پس از فیلتر هم در این آب آلوده باقی می ماند.
این در حالی است که کارشناسان می گویند عنصر تریتیوم مهمترین عنصرِ آسیب زا برای سلامت انسان است.
🔷 آژانس انرژی هسته ای معتقد است که رها کردن این آب در دریا مشکلی ندارد ولی کشورهای همسایه ژاپن مانند چین، کره و همچنین فعالان محیط زیست شدیدا با این کار مخالفند.
در حال حاضر ظرفیت مخازن و تانکرهای نگهداری آب آلوده به تشعشات رادیواکتیو در مجاورت نیروگاه تقریبا تکمیل شده است.
🔷 ماهیگیران محلی نگرانند که در صورت ریختن آبهای آلوده به تشعشعات هسته ای در دریا، مجددا کسب و کار و بازار خود را از دست بدهند. این نگرانی در شرایطی است که آنها یکبار بعد از بروز فاجعه فوکوشیما بیکار شده بودند و حال ممکن است دوباره هیچ خریداری برای محصولات صید دریایی آن منطقه نباشد.
🔷 در حال حاضر چیزی معادل ۱.۳۷ میلیون تُن آب آلوده به تشعشات هسته ای در مخازن مجاور فوکوشیما ذخیره شده و برنامه شرکت تپکو این است که در یک فرایند زمانبندی شده روزانه ۵۰۰ تُن آب آلوده را به دریا بریزد.
🔷 شرکت برق تپکو آزمایشهایی را ترتیب داده که نشان دهد ماهیهایی که در معرض آب آلوده به عنصر
تریتیوم tritium
بوده باشند، پس از مدتی شنا در آبهای معمولی، دیگر حاوی تشعشات رادیواکتیو نخواهند بود.
با وجود این آزمایشها، ولی کسب و کار مردم و ماهیگیران محلی در منطقه فوکوشیما خراب است.
بسیاری از آنها معتقدند که زندگی آنها دیگر به روالِ قبل از زلزله باز نخواهد گشت مگر اینکه نیروگاه هسته ای تعطیل شود.
🔷 ژاپن کشوری است که سالهای سال است که هیچ گونه تجمع اعتراضی در آن شکل نگرفته.
از اعتصاب، تظاهرات و زد و خورد خیابانی در توکیو و اوساکا خبری نبوده است.
ولی تجمع مردمی امروز در پیرامون دفتر نخست وزیری و پلاکاردهای حاوی تصاویر زیر
自公政権
どこまで
福島を苦しめるのか!
NO NUKES
زنگ هشداری است درباره تجربه تلخ بشر/انسان در بهره برداری از نیروگاه هسته ای در مناطق زلزله خیز.
فایل زیر سخنرانی اینجانب است در نشست رونمایی کتاب انرژی هسته ای جناب دکتر محسن رنانی (اقتصاد سیاسی مناقشه هسته ای) در خصوص همین بحث.
لینک +
🔷 عملا روز ١١ مارس ژاپن يك بحران سه گانه را تجربه كرد
Triple disasters
اما، "تجربه اصلیِ این زلزله" در کشور ما جدی انگاشته نشده.
نيروگاه #فوکوشیما، امروز تبدیل به یک معضل عظیم شده که پیشرفت در حل مشکلش، میلیمتری صورت می گیرد. یک زخمِ باز. كاملا باز.
🔷 امروز سالگرد زلزله و سونامی توهوکو بود و کسی که بیشترین چالشهای پس از زلزله را متحمل شد مرحوم شینزو آبه بود. انسان شریف و میهن دوستی که در عمر پرتلاش خود، شاهد چالشهای بسیار دشواری برای کشورش بود. او شاهد ورشکست شدن برندهای صاحبنامی همچون توشیبا پس از زلزله توهوکو بود ولی به دور از هیجان و شعار، تمام تلاشش را برای برخاستن ققنوس از خاکستر ویرانه های سونامی انجام داد.
خدایش رحمت کند.
https://t.iss.one/solseghalam/2105
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشت 🔻
💢🎥 درباره حافظخوانی سفیر ژاپن به مناسبت نوروز
🔹سفیر ژاپن در تهران با خواندن ابیاتی از غزل حافظ و یک رباعی از خیام به زبان فارسی، نوروز را به ایرانیان تبریک گفت.
- - -
این ویدئوی حافظ خوانی و خیام خوانی سفیر ژاپن در تهران را ملاحظه کنید و سپس فرض کنید سفیر ایران در توکیو بتوانید «متون کلاسیک و کهن ژاپنی» را در یک مناسبتِ فرهنگی در این کشور بخواند.
مثلا در جمعی از سینماگران یا دانشجویان ژاپنی شرکت کند، و دو قطعه «هایکو» ی معروف ژاپنی را بخواند.
در یک نگاه واقع بینانه باید امیدوار باشیم که سفیر ایران در توکیو بتواند انگلیسی را روان و گویا صحبت کند و بفهمد، زبان سوم (ژاپنی) پیش کش…
و البته «زبان دانستن» شرط لازم برای دیپلمات است اما شرط کافی نیست. دیپلمات باید «علاوه بر» زبان دانستن، باهوش، با حضور ذهن، و آشنا با مفاهیم بین الملل باشد.
🔷 حداقل در تجربه محدود بنده این دومین سفیر ژاپن در این سالهای اخیر است که امکان برقراری ارتباط با ادیبات کهن و کلاسیک فارسی را دارد. در آن سالی که زلزله توهوکو رخ داد، سفیر وقت ژاپن در تهران (آقای کومانو) فارسی را روان و مسلط صحبت میکرد. او در دانشگاه تهران به فارسی درباره زلزله توهوکو سخنرانی کرد!
سفیر امکان برقراری ارتباط مستقیم با لایه های مختلف جامعه ایرانی را داشت. نه اینکه فردی باشد لال و صم بکم، نشسته در پشت میز سفارت، و وابسته به مترجمان.
کیفیت اتفاقی نیست. ژاپن سرزمین کیفیت است. حصول کیفیت غیر ممکن است مگر اینکه «تعاریف» روشن و مشخصی از «عملکرد» (Performance) را داشته باشیم.
سفیری که بتواند با جامعه هنرمندان، سینماگران، سیاستمدارانِ یک کشور، با زبان خودشان صحبت کند، سطح متفاوتی از «عملکرد» را داراست.
ابتدا، تعاریف باید مشخص باشد.
بی کیفیتی، ناشی از مشخص نبودنِ تعاریف است!
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
🔘پی نوشت:
راستی یک سوال! از لهجه که بگذریم، آیا جوانان امروز سرزمین خودمان (و فارغ التحصیلان نظام آموزشی و دبیرستانهای ما) اگر که دیوان حافظ و رباعیات خیام را دستشان بدهیم همین ابیات را با وقفهای صحیح و رعایت به موقع کاما «،» می توانند بخوانند؟
🔹سفیر ژاپن در تهران با خواندن ابیاتی از غزل حافظ و یک رباعی از خیام به زبان فارسی، نوروز را به ایرانیان تبریک گفت.
- - -
این ویدئوی حافظ خوانی و خیام خوانی سفیر ژاپن در تهران را ملاحظه کنید و سپس فرض کنید سفیر ایران در توکیو بتوانید «متون کلاسیک و کهن ژاپنی» را در یک مناسبتِ فرهنگی در این کشور بخواند.
مثلا در جمعی از سینماگران یا دانشجویان ژاپنی شرکت کند، و دو قطعه «هایکو» ی معروف ژاپنی را بخواند.
در یک نگاه واقع بینانه باید امیدوار باشیم که سفیر ایران در توکیو بتواند انگلیسی را روان و گویا صحبت کند و بفهمد، زبان سوم (ژاپنی) پیش کش…
و البته «زبان دانستن» شرط لازم برای دیپلمات است اما شرط کافی نیست. دیپلمات باید «علاوه بر» زبان دانستن، باهوش، با حضور ذهن، و آشنا با مفاهیم بین الملل باشد.
🔷 حداقل در تجربه محدود بنده این دومین سفیر ژاپن در این سالهای اخیر است که امکان برقراری ارتباط با ادیبات کهن و کلاسیک فارسی را دارد. در آن سالی که زلزله توهوکو رخ داد، سفیر وقت ژاپن در تهران (آقای کومانو) فارسی را روان و مسلط صحبت میکرد. او در دانشگاه تهران به فارسی درباره زلزله توهوکو سخنرانی کرد!
سفیر امکان برقراری ارتباط مستقیم با لایه های مختلف جامعه ایرانی را داشت. نه اینکه فردی باشد لال و صم بکم، نشسته در پشت میز سفارت، و وابسته به مترجمان.
کیفیت اتفاقی نیست. ژاپن سرزمین کیفیت است. حصول کیفیت غیر ممکن است مگر اینکه «تعاریف» روشن و مشخصی از «عملکرد» (Performance) را داشته باشیم.
سفیری که بتواند با جامعه هنرمندان، سینماگران، سیاستمدارانِ یک کشور، با زبان خودشان صحبت کند، سطح متفاوتی از «عملکرد» را داراست.
ابتدا، تعاریف باید مشخص باشد.
بی کیفیتی، ناشی از مشخص نبودنِ تعاریف است!
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
🔘پی نوشت:
راستی یک سوال! از لهجه که بگذریم، آیا جوانان امروز سرزمین خودمان (و فارغ التحصیلان نظام آموزشی و دبیرستانهای ما) اگر که دیوان حافظ و رباعیات خیام را دستشان بدهیم همین ابیات را با وقفهای صحیح و رعایت به موقع کاما «،» می توانند بخوانند؟
Telegram
ارزیابی شتابزده
✍️ سال جدید و یک سوال از وزیر نفت
محمدرضا اسلامی
🔷 با وجود همه آنچه که در سال ۱۴۰۱ در کشور رخ داد، سال جدید آغاز شده و طرح یک سوال از وزیر نفت ضرورت دارد.
در مورخ ۱۰ آبان ۱۴۰۰ وزیر نفت دولت در مصاحبه ای گفت:
«…برای پاسخ به نیاز کشور در حوزه نفت و گاز ۱۶۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری لازم است. در غیر این صورت، در آینده به واردکننده این محصولات تبدیل میشویم.»
🔷 سوال اساسی در آغازین روزهای سال ۱۴۰۲ از وزیر نفت این است:
✔️چه میزان سرمایه گذاری در سال ۱۴۰۱ در حوزه نفت و گاز انجام شد؟
✔️«اگر» سرمایه گذاری خارجی در توسعه میادین نفت و گاز ایران انجام شده، ضرورت دارد که وزارت نفت طی گزارشی این موضوع مهم را به اطلاع مردم و شهروندان ایران (که در معرض شرایط اقتصادی بحرانی هستند) برساند.
و اگر از ۱۶۰ میلیارد دلار مذکور، مبلغ حائز اهمیتی سرمایه گذاری انجام نشده، بازهم ضرورت دارد تا وزیر نفت در قالب گزارشی نسبت به شرح دلایل عدم سرمایه گذاری، اطلاع رسانی دقیق کند.
🔷 این بیانیه وزارت نفت در واپسین روزهای سال ۱۴۰۱ را ملاحظه کنید و خطای راهبردی موجود در این بیانیه را ارزیابی کنید (لینک). در بیانیه پایان سال ۱۴۰۱ وزارت نفت، ضمن استقبال از سرمایه گذاری در ایران، با لحنی عتاب آلود نسبت به جریان سرمایه جهانی صحبت شده است!
🔷 مثلا این جمله را ملاحظه کنید:
«…هرگونه دخالت در بنیادهای اقتصادی بازارِ انرژی از جمله دخالتهای حقوقی و سیاسی در بازار انرژی در گذشته و آینده، یک بازی باخت - باخت برای همه بازیگران عرصه انرژی خواهد بود و کمکی به رفع فقر انرژی و تامین امنیت انرژی جهان نخواهد کرد»
یک جمله کلی، مبهم و نامشخص.
منظور از این عتاب و تهدید چیست؟
چه کسی مقصر قلمداد شده است؟!
آیا اینکه در ایرانِ ۱۴۰۱ سرمایه گذاری جدی در حوزه نفت و گاز انجام «نشده» را با جملات عتاب آلود اینچنین میتوانیم حل کنیم؟
🔷 یک سال از عمر کاری مهندس اوجی به عنوان وزیر نفت گذشت. این یعنی ۲۵٪ از مدتی که ایشان قرار است در دولت سیزدهم وزیر نفت باشد. اگر بنا باشد ۱۶۰ میلیارد دلار در حوزه نفت و گاز ایران سرمایه جذب شود، یعنی باید شاهد این باشیم که سالانه حدود ۴۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی در این حوزه وارد کشور شود. اگر هزینه احداث برج خلیفه دوبی را دو میلیارد دلار فرض کنیم (بالحاظ تورم نسبت به سال احداث برج خلیفه) یعنی در هر سال معادل ۲۰ پروژه برج خلیفه دوبی باید در حوزه نفت و گاز ایران «سرمایه گذاری» شود وگرنه ایران حتی قادر به تامین نیاز «انرژی داخلی» هم نخواهد بود و تبدیل به واردکننده انرژی خواهد شد.
۲۵٪ از عمر کاری و مهلت مهندس اوجی به عنوان وزیر نفت دولت سیزدهم سپری شده و او باید گزارش دهد که آیا در ۱۴۰۱ به اندازه ۲۰ برج خلیفه دوبی در ایران پروژه توسعه نفت، گاز و پتروشیمی «آغاز» شده است؟
🔷 بحث جواد اوجی نیست. چه اوجی و چه فرد دیگری، هیچ کس در دنیای امروز قادر نیست که برای «جریان سرمایه» تعیینِ تکلیف کند.
هیچ وزارت نفتی در دنیا با صدور بیانه عتاب آلود نمی تواند شاهد سرمایه گذاری در میادین کشورش باشد.
🔷 بحث این است که چه اوجی و چه غیر او، هر کس که وزیر نفت است باید گزارش دهد که مهمترین عوامل عدم سرمایه گذاری در کشور چیست؟ جریانی از هم اندیشی در میان نخبگان و مدیران باتجربه شکل گیرد که «ایرانِ صاحب منابع نفت و گاز» تبدیل نشود به «وارد کننده گاز، واردکننده بنزین و واردکننده برق».
🔷 کسانی که «اینگونه بیانیه ها» را صادر می کنند نمی فهمند که سرمایه همانند «زیبایی» یک امر وحشی است. سرمایه در قالبِ امر و نهی نمی گنجد. سرمایه «حساس ترین» وجهِ زیست بشری است. دقیق ترین و محاسبه محور ترین حوزه رفتار انسان، معطوف به تصمیم گیری درباره سرمایه اش است. «سرمایه» محصول بلوغ بشر و محصولِ «تلاش انسان» است. سرمایه ی هر فرد/شرکت محصول تلاش نسلهاست. سرمایه با ابلاغیه به جایی نمی رود. سرمایه همچون زیبایی وحشی و «حساس» است. سرمایه به جایی می رود که «نهایت امنیت» برایش متصور باشد.
به جایی می رود که نهایت تکریم، ارج و احترام برایش متصور باشد.
🔷 «سرمایه» چینی، روسی، کانادایی یا اروپایی نمی شناسد.
سرمایه گذارِ چینی همان قدر محاسبه گر است که سرمایه گذار نفتی کانادایی.
🔷 اوجی یک سال از دوره مسئولیتش را از سر گذرانده، و باید صادقانه و مبسوط گزارش دهد که «آینده انرژی کشور» در سالهای پیش رو چه افقی خواهد داشت؟
منابع نفت و گاز کشور ایران، ستون فقرات و رکن اساسی اقتصاد این کشور بوده و هست. در شرایط اقتصادی بحرانی پیش رو، اوجی باید بگوید که آن «اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً» در قیام است یا در قعود؟
در مسیر فراز است یا در نشیب؟
نسل آینده میراث دار تصمیمات نسل امروز است.
۱۴۰۲/۱/۲
- - -
لینک ۱
لینک ۲
t.iss.one/solseghalam
محمدرضا اسلامی
🔷 با وجود همه آنچه که در سال ۱۴۰۱ در کشور رخ داد، سال جدید آغاز شده و طرح یک سوال از وزیر نفت ضرورت دارد.
در مورخ ۱۰ آبان ۱۴۰۰ وزیر نفت دولت در مصاحبه ای گفت:
«…برای پاسخ به نیاز کشور در حوزه نفت و گاز ۱۶۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری لازم است. در غیر این صورت، در آینده به واردکننده این محصولات تبدیل میشویم.»
🔷 سوال اساسی در آغازین روزهای سال ۱۴۰۲ از وزیر نفت این است:
✔️چه میزان سرمایه گذاری در سال ۱۴۰۱ در حوزه نفت و گاز انجام شد؟
✔️«اگر» سرمایه گذاری خارجی در توسعه میادین نفت و گاز ایران انجام شده، ضرورت دارد که وزارت نفت طی گزارشی این موضوع مهم را به اطلاع مردم و شهروندان ایران (که در معرض شرایط اقتصادی بحرانی هستند) برساند.
و اگر از ۱۶۰ میلیارد دلار مذکور، مبلغ حائز اهمیتی سرمایه گذاری انجام نشده، بازهم ضرورت دارد تا وزیر نفت در قالب گزارشی نسبت به شرح دلایل عدم سرمایه گذاری، اطلاع رسانی دقیق کند.
🔷 این بیانیه وزارت نفت در واپسین روزهای سال ۱۴۰۱ را ملاحظه کنید و خطای راهبردی موجود در این بیانیه را ارزیابی کنید (لینک). در بیانیه پایان سال ۱۴۰۱ وزارت نفت، ضمن استقبال از سرمایه گذاری در ایران، با لحنی عتاب آلود نسبت به جریان سرمایه جهانی صحبت شده است!
🔷 مثلا این جمله را ملاحظه کنید:
«…هرگونه دخالت در بنیادهای اقتصادی بازارِ انرژی از جمله دخالتهای حقوقی و سیاسی در بازار انرژی در گذشته و آینده، یک بازی باخت - باخت برای همه بازیگران عرصه انرژی خواهد بود و کمکی به رفع فقر انرژی و تامین امنیت انرژی جهان نخواهد کرد»
یک جمله کلی، مبهم و نامشخص.
منظور از این عتاب و تهدید چیست؟
چه کسی مقصر قلمداد شده است؟!
آیا اینکه در ایرانِ ۱۴۰۱ سرمایه گذاری جدی در حوزه نفت و گاز انجام «نشده» را با جملات عتاب آلود اینچنین میتوانیم حل کنیم؟
🔷 یک سال از عمر کاری مهندس اوجی به عنوان وزیر نفت گذشت. این یعنی ۲۵٪ از مدتی که ایشان قرار است در دولت سیزدهم وزیر نفت باشد. اگر بنا باشد ۱۶۰ میلیارد دلار در حوزه نفت و گاز ایران سرمایه جذب شود، یعنی باید شاهد این باشیم که سالانه حدود ۴۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی در این حوزه وارد کشور شود. اگر هزینه احداث برج خلیفه دوبی را دو میلیارد دلار فرض کنیم (بالحاظ تورم نسبت به سال احداث برج خلیفه) یعنی در هر سال معادل ۲۰ پروژه برج خلیفه دوبی باید در حوزه نفت و گاز ایران «سرمایه گذاری» شود وگرنه ایران حتی قادر به تامین نیاز «انرژی داخلی» هم نخواهد بود و تبدیل به واردکننده انرژی خواهد شد.
۲۵٪ از عمر کاری و مهلت مهندس اوجی به عنوان وزیر نفت دولت سیزدهم سپری شده و او باید گزارش دهد که آیا در ۱۴۰۱ به اندازه ۲۰ برج خلیفه دوبی در ایران پروژه توسعه نفت، گاز و پتروشیمی «آغاز» شده است؟
🔷 بحث جواد اوجی نیست. چه اوجی و چه فرد دیگری، هیچ کس در دنیای امروز قادر نیست که برای «جریان سرمایه» تعیینِ تکلیف کند.
هیچ وزارت نفتی در دنیا با صدور بیانه عتاب آلود نمی تواند شاهد سرمایه گذاری در میادین کشورش باشد.
🔷 بحث این است که چه اوجی و چه غیر او، هر کس که وزیر نفت است باید گزارش دهد که مهمترین عوامل عدم سرمایه گذاری در کشور چیست؟ جریانی از هم اندیشی در میان نخبگان و مدیران باتجربه شکل گیرد که «ایرانِ صاحب منابع نفت و گاز» تبدیل نشود به «وارد کننده گاز، واردکننده بنزین و واردکننده برق».
🔷 کسانی که «اینگونه بیانیه ها» را صادر می کنند نمی فهمند که سرمایه همانند «زیبایی» یک امر وحشی است. سرمایه در قالبِ امر و نهی نمی گنجد. سرمایه «حساس ترین» وجهِ زیست بشری است. دقیق ترین و محاسبه محور ترین حوزه رفتار انسان، معطوف به تصمیم گیری درباره سرمایه اش است. «سرمایه» محصول بلوغ بشر و محصولِ «تلاش انسان» است. سرمایه ی هر فرد/شرکت محصول تلاش نسلهاست. سرمایه با ابلاغیه به جایی نمی رود. سرمایه همچون زیبایی وحشی و «حساس» است. سرمایه به جایی می رود که «نهایت امنیت» برایش متصور باشد.
به جایی می رود که نهایت تکریم، ارج و احترام برایش متصور باشد.
🔷 «سرمایه» چینی، روسی، کانادایی یا اروپایی نمی شناسد.
سرمایه گذارِ چینی همان قدر محاسبه گر است که سرمایه گذار نفتی کانادایی.
🔷 اوجی یک سال از دوره مسئولیتش را از سر گذرانده، و باید صادقانه و مبسوط گزارش دهد که «آینده انرژی کشور» در سالهای پیش رو چه افقی خواهد داشت؟
منابع نفت و گاز کشور ایران، ستون فقرات و رکن اساسی اقتصاد این کشور بوده و هست. در شرایط اقتصادی بحرانی پیش رو، اوجی باید بگوید که آن «اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً» در قیام است یا در قعود؟
در مسیر فراز است یا در نشیب؟
نسل آینده میراث دار تصمیمات نسل امروز است.
۱۴۰۲/۱/۲
- - -
لینک ۱
لینک ۲
t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
✍️ درباره ورشکست شدن بانک سلیکن ولی
محمدرضا اسلامی
حدود دو هفته پیش بانک سلیکن ولی در کالیفرنیا اعلام ورشکستگی کرد. با وجود اینکه این یک بانک کوچک و غیرمشهور محسوب می شود ولی این موضوع در بازارهای مالی آمریکا تبعات بسیار جدی و حیرت آوری داشته است. بر اساس این مقاله واشنگتن پست (لینک) پس از این اتفاق، مردم آمریکا در طی در چند روز اخیر شروع به خارج کردن پس اندازهای خود از بانکها و موسسات مالی کرده اند. این امر باعث شده که مبلغی در حدود ۵۵۰ (پانصدوپنجاه) میلیارد دلار از بانکها خارج شود!
🔷 برای آنکه دیدی از ابعاد و بزرگی این واکنش مردم داشته باشیم، درآمد شرکت نفت آرامکو عربستان در سال مالی گذشته معادل ۱۶۱ میلیارد دلار بوده است.
یعنی ظرف چند روز گذشته مردم آمریکا بیش از سه برابرِ درآمد شرکت آرامکو عربستان پول از بانکها خارج کرده اند!
🔷 این عدد و این اتفاق چه نکات دیگری به ما می گوید؟
این ماجرای چند روز اخیر یکبار دیگر هشداری است به کسانی که قوانین اقتصاد را باور ندارند.
اینکه اقتصاد بخشنامه ای نیست؛ و رفتار اقتصادی مردمان «ابلاغیه ای» نیست. هرچقدر هم که دولتمردان شعار بدهند و بگویند آی ملت احوال و شرایط امن است و دولت از بانک حمایت می کند ولی مردم رفتار خودشان را دارند. در ظرف چند روز کوتاه (کمتر از دو هفته) ۵۵۰ میلیارد دلار از پولشان را از بانکها بیرون می کشند و یک موج به راه می افتد.
🔷 به بیان دیگر، سوال اینجاست که «چرا» با وجود سخنرانیهای جُو بایدن (مثلا این لینک) و به رغم اعلام رسمیِ اینکه «من آنم که رستم بوَد قهرمان» ولی مردم به بانکها اعتماد نکردند؟ و چنین سرمایه عظیمی را خارج کردند؟
دلیلش این است که واکنش انسانها در بحث سرمایه، توام با حساسیت شدید و سریع است.
جریان سرمایه، فراتر از سخنرانیها و سخنوَریها عمل می کند. سرمایه، قوانین خودش را دارد.
دولتها می توانند با تصمیمات صحیح در کنار جریان سرمایه «فضای مولد» را در کشور تقویت کنند ولی نمی توانند «هدایت کامل جریان سرمایه» را به دست بگیرند.
سرمایه، وحشی ترین و حساس ترین وجهِ زندگی بشر است.
🔷 جمله جالبی در مقاله مذکور واشنگتن پست آمده است:
«آشفتگی» در بازارها همیشه باعث «حرکت پول» می شود!
“Turmoil in the markets always puts money in motion,”
بله! و ما چطور انتظار داریم در یک فضای اقتصادی توام با عدم ثبات دایم، اژدهای پول حرکت نکند؟
وقتی یک رویداد به ظاهر جزئی در اقتصاد عظیمی مانند اقتصاد آمریکا باعث می شود تا مردم ۵۵۰ میلیارد دلار را جابجا کنند، ما چگونه انتظار داریم که بازار محدود کشورمان با تصمیمات «ناگهانی» و «شتابزده» دچار شوکهای بزرگ نشود؟
این واکنش اخیر مردم در یک اقتصاد قوی (مثل آمریکا) یک عبرت تمام عیار است برای امثال سیدیاسر جبرائیلی ها که با دل خرم پشت تریبون مینشینند و بدون تجربه گرداندن یک شرکت بیست نفره، درباره اقتصاد یک کشور «نظر» میدهند.
🔷 میلیونها نفر معلم، کارگر و کارمند حقوق بگیر در آمریکا طی دو هفته گذشته نشسته اند و با خودشان حساب و کتاب کرده اند که آیا «پس انداز محدود من» امن است؟
آیا آن را از بانک بیرون بکشم؟ من چه کنم؟
🔷 اما آن معلم و کارگر برای یافتنِ پاسخ این سوال به «سخنرانی جو بایدن» کاری ندارد؛ آنها علائم بازار را رصد می کنند و در «رفتارهای اقتصادی/مالی» بیشتر تابع رفیق و همسایه هستند تا رئیس دولت.
🔷 این چیزی است که هنوز ما در کشورمان باور نکرده ایم. ما گمان می کنیم که «آشفتگی بازار» باعث «حرکت پول» نمیشود. ما گمان می کنیم که قیمت ارز را میشود با ابلاغیه/بخشنامه کنترل کرد.
ما هنوز نفهمیده ایم که در کشوری با امنیتِ مالی در حد سوئیس یا ژاپن، یک «تنش کوچک» باعث سونامی در بازار سرمایه میشود ولی انتظار داریم که در کشور خودمان سفارت عربستان و انگلیس فتح کنیم و اقتصاد «مولّد» تر بشود.
🔷 اصلا آیا کسی تا دو هفته پیش اسم «بانک سلیکن ولی» را شنیده بود؟ یک بانک کوچک و غیرمشهور ورشکست شد ولی در همین چند روز علاوه بر آن ۵۵۰ میلیارد دلاری که جابجا شد، قیمت بیت کوین (که مدتها در یک وضعیت ثابت قرار داشت) یکباره ۴۰ درصد رشد کرد. باورکردنی است؟ بازار سرمایه تا همین حد حساس است.
در همین چند روز طلا درصد قابل توجهی گران شد!
🔷 ویروس کرونا از انسان به انسان منتقل می شود و ویروس ورشکستگی از بانک به بانک واگیردار است. جریان سرمایه در یک کشور تا این قدر به هم مرتبط است.
🔷 اساسا با اینکه ورشکسته شدن یک بانک اتفاق اقتصادی خوبی نیست ولی مانند تب که نشانه سالم کار نکردن سیستم بدن انسان است، این امر نیز علامتی از وجود مشکل در اقتصاد یک کشور است. اتفاق خوبی نیست ولی بهتر از این است که یکباره مریض متوجه شود که «سرطان» دارد.
- - -
اینها عبرتهای دنیای جدید انسان است که اگر «نخواهیم» همچنان نمی آموزیم.
۱۴۰۲/۱/۹
t.iss.one/solseghalam
محمدرضا اسلامی
حدود دو هفته پیش بانک سلیکن ولی در کالیفرنیا اعلام ورشکستگی کرد. با وجود اینکه این یک بانک کوچک و غیرمشهور محسوب می شود ولی این موضوع در بازارهای مالی آمریکا تبعات بسیار جدی و حیرت آوری داشته است. بر اساس این مقاله واشنگتن پست (لینک) پس از این اتفاق، مردم آمریکا در طی در چند روز اخیر شروع به خارج کردن پس اندازهای خود از بانکها و موسسات مالی کرده اند. این امر باعث شده که مبلغی در حدود ۵۵۰ (پانصدوپنجاه) میلیارد دلار از بانکها خارج شود!
🔷 برای آنکه دیدی از ابعاد و بزرگی این واکنش مردم داشته باشیم، درآمد شرکت نفت آرامکو عربستان در سال مالی گذشته معادل ۱۶۱ میلیارد دلار بوده است.
یعنی ظرف چند روز گذشته مردم آمریکا بیش از سه برابرِ درآمد شرکت آرامکو عربستان پول از بانکها خارج کرده اند!
🔷 این عدد و این اتفاق چه نکات دیگری به ما می گوید؟
این ماجرای چند روز اخیر یکبار دیگر هشداری است به کسانی که قوانین اقتصاد را باور ندارند.
اینکه اقتصاد بخشنامه ای نیست؛ و رفتار اقتصادی مردمان «ابلاغیه ای» نیست. هرچقدر هم که دولتمردان شعار بدهند و بگویند آی ملت احوال و شرایط امن است و دولت از بانک حمایت می کند ولی مردم رفتار خودشان را دارند. در ظرف چند روز کوتاه (کمتر از دو هفته) ۵۵۰ میلیارد دلار از پولشان را از بانکها بیرون می کشند و یک موج به راه می افتد.
🔷 به بیان دیگر، سوال اینجاست که «چرا» با وجود سخنرانیهای جُو بایدن (مثلا این لینک) و به رغم اعلام رسمیِ اینکه «من آنم که رستم بوَد قهرمان» ولی مردم به بانکها اعتماد نکردند؟ و چنین سرمایه عظیمی را خارج کردند؟
دلیلش این است که واکنش انسانها در بحث سرمایه، توام با حساسیت شدید و سریع است.
جریان سرمایه، فراتر از سخنرانیها و سخنوَریها عمل می کند. سرمایه، قوانین خودش را دارد.
دولتها می توانند با تصمیمات صحیح در کنار جریان سرمایه «فضای مولد» را در کشور تقویت کنند ولی نمی توانند «هدایت کامل جریان سرمایه» را به دست بگیرند.
سرمایه، وحشی ترین و حساس ترین وجهِ زندگی بشر است.
🔷 جمله جالبی در مقاله مذکور واشنگتن پست آمده است:
«آشفتگی» در بازارها همیشه باعث «حرکت پول» می شود!
“Turmoil in the markets always puts money in motion,”
بله! و ما چطور انتظار داریم در یک فضای اقتصادی توام با عدم ثبات دایم، اژدهای پول حرکت نکند؟
وقتی یک رویداد به ظاهر جزئی در اقتصاد عظیمی مانند اقتصاد آمریکا باعث می شود تا مردم ۵۵۰ میلیارد دلار را جابجا کنند، ما چگونه انتظار داریم که بازار محدود کشورمان با تصمیمات «ناگهانی» و «شتابزده» دچار شوکهای بزرگ نشود؟
این واکنش اخیر مردم در یک اقتصاد قوی (مثل آمریکا) یک عبرت تمام عیار است برای امثال سیدیاسر جبرائیلی ها که با دل خرم پشت تریبون مینشینند و بدون تجربه گرداندن یک شرکت بیست نفره، درباره اقتصاد یک کشور «نظر» میدهند.
🔷 میلیونها نفر معلم، کارگر و کارمند حقوق بگیر در آمریکا طی دو هفته گذشته نشسته اند و با خودشان حساب و کتاب کرده اند که آیا «پس انداز محدود من» امن است؟
آیا آن را از بانک بیرون بکشم؟ من چه کنم؟
🔷 اما آن معلم و کارگر برای یافتنِ پاسخ این سوال به «سخنرانی جو بایدن» کاری ندارد؛ آنها علائم بازار را رصد می کنند و در «رفتارهای اقتصادی/مالی» بیشتر تابع رفیق و همسایه هستند تا رئیس دولت.
🔷 این چیزی است که هنوز ما در کشورمان باور نکرده ایم. ما گمان می کنیم که «آشفتگی بازار» باعث «حرکت پول» نمیشود. ما گمان می کنیم که قیمت ارز را میشود با ابلاغیه/بخشنامه کنترل کرد.
ما هنوز نفهمیده ایم که در کشوری با امنیتِ مالی در حد سوئیس یا ژاپن، یک «تنش کوچک» باعث سونامی در بازار سرمایه میشود ولی انتظار داریم که در کشور خودمان سفارت عربستان و انگلیس فتح کنیم و اقتصاد «مولّد» تر بشود.
🔷 اصلا آیا کسی تا دو هفته پیش اسم «بانک سلیکن ولی» را شنیده بود؟ یک بانک کوچک و غیرمشهور ورشکست شد ولی در همین چند روز علاوه بر آن ۵۵۰ میلیارد دلاری که جابجا شد، قیمت بیت کوین (که مدتها در یک وضعیت ثابت قرار داشت) یکباره ۴۰ درصد رشد کرد. باورکردنی است؟ بازار سرمایه تا همین حد حساس است.
در همین چند روز طلا درصد قابل توجهی گران شد!
🔷 ویروس کرونا از انسان به انسان منتقل می شود و ویروس ورشکستگی از بانک به بانک واگیردار است. جریان سرمایه در یک کشور تا این قدر به هم مرتبط است.
🔷 اساسا با اینکه ورشکسته شدن یک بانک اتفاق اقتصادی خوبی نیست ولی مانند تب که نشانه سالم کار نکردن سیستم بدن انسان است، این امر نیز علامتی از وجود مشکل در اقتصاد یک کشور است. اتفاق خوبی نیست ولی بهتر از این است که یکباره مریض متوجه شود که «سرطان» دارد.
- - -
اینها عبرتهای دنیای جدید انسان است که اگر «نخواهیم» همچنان نمی آموزیم.
۱۴۰۲/۱/۹
t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
درباره ورشکست شدن بانک سلیکن ولی 🔻
✍️ خط تولید بوئینگ
محمدرضا اسلامی
در مجاورت خط تولید کارخانه بوئینگ در منطقه اِورِت (Everett) نمایشگاهی قرار دارد که بازدید از آن و بخشی از خط تولید برای عموم آزاد است. در اسلایدهای زیر تصاویر و ویدئوهای کوتاه مربوط به بازدید قرار دارد. چند نکته درباره بوئینگ و خط تولیدش:
۱- قبل از بازدید در سالن آمفی تئاتر فیلمی پخش می شود که فقط تصویر دارد ولی صدا ندارد. بجای صداگذاری بر روی تصاویر، یکی از کارکنان بوئینگ توضیحاتی درباره تاریخچه و خط تولید می دهد. بعد از پایان توضیحاتش پرسیدم که رقبای شما چه کسانی هستند؟ و چه شرکتهایی؟
گفت: میدانید که رقیب اصلی ما ایرباس فرانسه است. ما و ایرباس جمعا بیش از هشتاد و پنج درصدِ تجارت هوا-فضای دنیا را در دست داریم، بخش کوچکی در دست روس ها بوده و اخیرا چینی ها هم به این صنعت ورود کرده و در حال تلاش برای این هستند که از بازیگران این صنعت شوند.
۲- پرسیدم قیمت یک هواپیمای ۷۷۷ مدل ۸ یا ۹ چقدر است. گفت قیمت هواپیما بدون نصب موتورها حدود چهارصد میلیون دلار است. قیمت موتورها و صندلی ها را جداگانه حساب می کنیم. (که آنهم حدود بیست تا سی میلیون دلار می شود)
۳- علاوه بر هواپیماهای مسافربری، مدلهای مختلف جتهای خصوصی که برای مشتریان تولید میشود نیز در نمایشگاه در لیست محصولات بوئینگ قابل رویت است.
۴- برای تولید یک هواپیمای ۷۴۷ حدودا باید شش میلیون قطعه به هم متصل شوند! واضح است که چه حجم عظیمی از تکنولوژی مهندسی الکترونیک، هوا-فضا، سازه، متالورژی کامپیوتر و… لازم است تا این قطعات در کارخانه به هم متصل شوند اما نکته مهم است این است که تعداد زیادی از پیمانکاران بوئینگ، شرکتهای قطعه سازی و فولاد در خارج از آمریکا هستند. بخش قابل توجهی قطعه در ژاپن تولید می شود و مستقیما به آمریکا صادر می شود. لیست پیمانکاران بین المللی (در کانادا، اروپا، و شرق آسیا) که برای بوئینگ کار می کنند مشتمل بر چند هزار شرکت می شود.
«کنترل کیفیت» یعنی اینکه چنین خط تولیدی بتواند محصول ایمن برای پروازهای طولانی و عمر مفید بلندمدت تولید کند. سوال این است که سیستم آموزش عالی و دانشگاهها باید چه «انسانهایی» تربیت کنند که واجد صلاحیت برای مدیریت چنین خط تولیدی باشند؟
استاندارد تربیت مدیر فنی برای تراز بوئینگ چیست؟
۵- شرکت بوئینگ در سال مالی گذشته معادل سه میلیارد و پانصد میلیون دلار ضرر داده است. بله! برخورداری از این حجم از توان فنی (و نیروهای انسانی واجد صلاحیت) به علاوه ۱۰۵ سال سابقه، دلیل نمی شود که بتوانی «سود دِه» هم باشی! اینکه سلطان آسمان هستی و بر روی زمین هم می توانی برترین مغزهای فنی و فارغ التحصیلان بهترین دانشگاهها را استخدام کنی، دلیل نمی شود که بتوانی برگ گارانتی سوددهی را در دست داشته باشی.
آقای دِیوید کلهون مدیرعامل باید به رییس هیات مدیره (آقای لری کلنر) و اعضای هیات مدیره جواب پس بدهد که تکلیف این ضرر دهی چیست؟ و چه می شود؟
اعضای هیات مدیره هم باید به سهامداران جواب پس بدهند که تکلیف افت ارزش سهام در بورس چه خواهد شد؟
از همین روست که میبینی نحوه حرف زدن و زبان بدن آقای لری کلنر چنین نیست که احساس کنی فعالِ مایشاء است. آن احساسِ «نعره های لااُبالی» (به تعبیر مولوی) که گاه در رفتارهای مشمئزکننده مدیرعامل یک شرکت قطعه سازی کوچک(!) می بینی، در رفتارهای لری کلنر مشاهده نمی شود.
۶- سال ۲۰۲۲ نمونه ی یک سال مالی افتضاح برای بوئینگ است. ۱۰۵هزار پرسنل، همراه با مدیریت برترین ذهنها کار کرده اند، و فقط هم یک رقیب جدی اروپایی داشته اند، ولی بازهم ضرر داده اند.
تجارت و بازرگانی در دنیای امروز، امری پیچیده محسوب می شود. و چه بسیار ژنرالهای نظامی که گمان می کنند اگر فلان واحد صنعتی را به دست ما بدهند
«محصول» تولید خواهیم کرد. ولی ماجرا «محصول» نیست، ماجرا دوام آوردن است. دوام آوردن به این مفهوم که بتوانی حقوق کارکنانت را بدهی و از رقیبان هم جا نمانی جناب ژنرال!
۷- در میان اسلایدها دو تصویر از وضعیت سهام بوئینگ قرار داده ام. نمودار سبز رنگ مربوط به سهام در ۱ سال گذشته و نمودار قرمز رنگ وضعیت سهام در ۵ سال اخیر را نشان می دهد. نمودار دوم به خوبی نشان میدهد که وضعیت بوئینگ برای سهامداران خوب نیست. این همان لبه شمشیر تیزی است که بر گردن مدیران قرار دارد.
اگر کسی بگوید که افت ارزش سهام بوئینگ بخاطر #کرونا بوده است، نمودار دوم (قرمز رنگ) نشان می دهد که از فوریه ۲۰۱۹ یعنی یکسال قبل از کرونا افت سهام شروع شده بوده است.
۸- در نمایشگاه بخشهای متعددی برای کودکان در نظر گرفته شده.
رویای آسمان همواره برای کودکان شیرین است و مهم این است که تعامل ذهنی (interaction) میان «کودک و واحد صنعتی» برقرار شود. همین بچه های بازدیدکننده امروز باید مدیران فردا باشند؟
🔘لینک تصاویر: بخش اول
بخش دوم
t.iss.one/solseghalam
محمدرضا اسلامی
در مجاورت خط تولید کارخانه بوئینگ در منطقه اِورِت (Everett) نمایشگاهی قرار دارد که بازدید از آن و بخشی از خط تولید برای عموم آزاد است. در اسلایدهای زیر تصاویر و ویدئوهای کوتاه مربوط به بازدید قرار دارد. چند نکته درباره بوئینگ و خط تولیدش:
۱- قبل از بازدید در سالن آمفی تئاتر فیلمی پخش می شود که فقط تصویر دارد ولی صدا ندارد. بجای صداگذاری بر روی تصاویر، یکی از کارکنان بوئینگ توضیحاتی درباره تاریخچه و خط تولید می دهد. بعد از پایان توضیحاتش پرسیدم که رقبای شما چه کسانی هستند؟ و چه شرکتهایی؟
گفت: میدانید که رقیب اصلی ما ایرباس فرانسه است. ما و ایرباس جمعا بیش از هشتاد و پنج درصدِ تجارت هوا-فضای دنیا را در دست داریم، بخش کوچکی در دست روس ها بوده و اخیرا چینی ها هم به این صنعت ورود کرده و در حال تلاش برای این هستند که از بازیگران این صنعت شوند.
۲- پرسیدم قیمت یک هواپیمای ۷۷۷ مدل ۸ یا ۹ چقدر است. گفت قیمت هواپیما بدون نصب موتورها حدود چهارصد میلیون دلار است. قیمت موتورها و صندلی ها را جداگانه حساب می کنیم. (که آنهم حدود بیست تا سی میلیون دلار می شود)
۳- علاوه بر هواپیماهای مسافربری، مدلهای مختلف جتهای خصوصی که برای مشتریان تولید میشود نیز در نمایشگاه در لیست محصولات بوئینگ قابل رویت است.
۴- برای تولید یک هواپیمای ۷۴۷ حدودا باید شش میلیون قطعه به هم متصل شوند! واضح است که چه حجم عظیمی از تکنولوژی مهندسی الکترونیک، هوا-فضا، سازه، متالورژی کامپیوتر و… لازم است تا این قطعات در کارخانه به هم متصل شوند اما نکته مهم است این است که تعداد زیادی از پیمانکاران بوئینگ، شرکتهای قطعه سازی و فولاد در خارج از آمریکا هستند. بخش قابل توجهی قطعه در ژاپن تولید می شود و مستقیما به آمریکا صادر می شود. لیست پیمانکاران بین المللی (در کانادا، اروپا، و شرق آسیا) که برای بوئینگ کار می کنند مشتمل بر چند هزار شرکت می شود.
«کنترل کیفیت» یعنی اینکه چنین خط تولیدی بتواند محصول ایمن برای پروازهای طولانی و عمر مفید بلندمدت تولید کند. سوال این است که سیستم آموزش عالی و دانشگاهها باید چه «انسانهایی» تربیت کنند که واجد صلاحیت برای مدیریت چنین خط تولیدی باشند؟
استاندارد تربیت مدیر فنی برای تراز بوئینگ چیست؟
۵- شرکت بوئینگ در سال مالی گذشته معادل سه میلیارد و پانصد میلیون دلار ضرر داده است. بله! برخورداری از این حجم از توان فنی (و نیروهای انسانی واجد صلاحیت) به علاوه ۱۰۵ سال سابقه، دلیل نمی شود که بتوانی «سود دِه» هم باشی! اینکه سلطان آسمان هستی و بر روی زمین هم می توانی برترین مغزهای فنی و فارغ التحصیلان بهترین دانشگاهها را استخدام کنی، دلیل نمی شود که بتوانی برگ گارانتی سوددهی را در دست داشته باشی.
آقای دِیوید کلهون مدیرعامل باید به رییس هیات مدیره (آقای لری کلنر) و اعضای هیات مدیره جواب پس بدهد که تکلیف این ضرر دهی چیست؟ و چه می شود؟
اعضای هیات مدیره هم باید به سهامداران جواب پس بدهند که تکلیف افت ارزش سهام در بورس چه خواهد شد؟
از همین روست که میبینی نحوه حرف زدن و زبان بدن آقای لری کلنر چنین نیست که احساس کنی فعالِ مایشاء است. آن احساسِ «نعره های لااُبالی» (به تعبیر مولوی) که گاه در رفتارهای مشمئزکننده مدیرعامل یک شرکت قطعه سازی کوچک(!) می بینی، در رفتارهای لری کلنر مشاهده نمی شود.
۶- سال ۲۰۲۲ نمونه ی یک سال مالی افتضاح برای بوئینگ است. ۱۰۵هزار پرسنل، همراه با مدیریت برترین ذهنها کار کرده اند، و فقط هم یک رقیب جدی اروپایی داشته اند، ولی بازهم ضرر داده اند.
تجارت و بازرگانی در دنیای امروز، امری پیچیده محسوب می شود. و چه بسیار ژنرالهای نظامی که گمان می کنند اگر فلان واحد صنعتی را به دست ما بدهند
«محصول» تولید خواهیم کرد. ولی ماجرا «محصول» نیست، ماجرا دوام آوردن است. دوام آوردن به این مفهوم که بتوانی حقوق کارکنانت را بدهی و از رقیبان هم جا نمانی جناب ژنرال!
۷- در میان اسلایدها دو تصویر از وضعیت سهام بوئینگ قرار داده ام. نمودار سبز رنگ مربوط به سهام در ۱ سال گذشته و نمودار قرمز رنگ وضعیت سهام در ۵ سال اخیر را نشان می دهد. نمودار دوم به خوبی نشان میدهد که وضعیت بوئینگ برای سهامداران خوب نیست. این همان لبه شمشیر تیزی است که بر گردن مدیران قرار دارد.
اگر کسی بگوید که افت ارزش سهام بوئینگ بخاطر #کرونا بوده است، نمودار دوم (قرمز رنگ) نشان می دهد که از فوریه ۲۰۱۹ یعنی یکسال قبل از کرونا افت سهام شروع شده بوده است.
۸- در نمایشگاه بخشهای متعددی برای کودکان در نظر گرفته شده.
رویای آسمان همواره برای کودکان شیرین است و مهم این است که تعامل ذهنی (interaction) میان «کودک و واحد صنعتی» برقرار شود. همین بچه های بازدیدکننده امروز باید مدیران فردا باشند؟
🔘لینک تصاویر: بخش اول
بخش دوم
t.iss.one/solseghalam
✍️ ستون فقرات
🔷 تمدنها بر مبنای یک سری اصول و مفاهیم پایه شکل می گیرند. این مفاهیم برای اینکه تجلی و ظهور خارجی بیابند، بر روی یک سری مولفه ها/ساختارها استوار میشوند که «دانشگاه» یکی از این مولفه هاست.
هیچ اغراق نیست اگر که گفته شود دانشگاه استنفورد ستون فقراتِ شکلگیری دره سلیکن (به عنوان قلب تپنده فنآوری و نوآوری دنیا) عمل کرده است.
جالب اینجاست که این دانشگاه بر مبنای یک داغ بنا نهاده شده است. در سال ۱۸۸۴ (یعنی حدودا چند سال بعد از قتل امیرکبیر) آقای لیلند استنفورد و همسرش به داغ از دست دادن پسر پانزده ساله شان می نشینند. این دو تصمیم می گیرند که به یادبود عزیز از دست رفته شان دانشگاهی برپا کنند و دانشگاه استنفورد را به یاد فرزند بنا می نهند.
نیما یوشیج میگوید:
تا نَه داغی بیند/ کس به دوران نه چراغی بیند
عملا آن داغ تبدیل به یک چراغ شد. چراغی به اسم دانشگاه استنفورد.
فارغ التحصیلان استنفورد بسیاری از ابرشرکتهای موفق بینالمللی از جمله گوگل، یاهو، مایکروسیستمز، لینکدین، اسنپ چت، اینستاگرام، نایکی، الکترونیک آرتز، سیسکو و… را تأسیس کردهاند. گردش مالی شرکتهایی که توسط فارغالتحصیلان این دانشگاه تأسیس شدهاند سالانه بالغ بر ۲٫۷ تریلیون دلار (معادل دهمین اقتصاد قدرتمند جهان) است. 84 برندهٔ جایزهٔ نوبل و 8 برندهٔ مدال فیلدز از جمله دانشجویان، استادان یا کارکنان دانشگاه استنفورد بودهاند. خدایش رحمت کند، خانم دکتر مریم میرزاخانی یکی از صدها ذهن زیبایی بود که در این دانشگاه کار می کرد و به جابجایی مرزهای دانش اهتمام ورزید.
اسلایدهای زیر چند کلامی گفتگو از داخل فضای دانشگاه است.
🔷 سباستین (Sebastian) نام یکی از دانشجویانی است که پارسال دروس طراحی سازه چوبی و فولادی را با من گذراند و امسال هم در کلاس درس دینامیک سازه بود. به روال متعارف سایر دانشجویان، به بهانه یک سوال علمی به دفتر کار آمد و قدری صحبت کرد. بعد از مقدمه چینی(!) گفت: می خواهم برای دوره ارشد اپلای کنم آیا می توانم درخواست کنم که به من توصیه نامه بدهید. درباره این رفتار دانشجویان (و نحوه طرح خواهش) قبلا در اینجا (لینک) بحثی مطرح شد. با کمال میل پذیرفتم. ولی متوجه شدم که برای دوره ارشد شش دانشگاه اپلای کرده است! توضیح داد که شش سطح دانشگاه را هدفگذاری کرده ولی آرزویش استنفورد است.
توصیه نامه ها را در وب سایت دانشگاهها یک به یک برایش بارگذاری کردم. در طول ترم گذشته، نتیجه ها را یک به یک اطلاع می داد تا اینکه یک روز آمد و با شوق و حرارت گفت: خبر خوبی دارم! برای ارشد سازه در استنفورد پذیرفته شدم. تبریک گفتم. توضیح داد که دانشگاهها یک روز تورِ بازدید برای دانشجویان تازه پذیرفته شده قرار می دهند و درخواست کرد که کلاس هفته بعد را غیبت کند تا بتواند به تور برسد. گفتم برو به سلامت!
دانشگاه استنفورد با ضریب پذیرش ۴٪ (۲۰۲۰)، به عنوان رقابتیترین دانشگاه جهان شناخته میشود. در واقع ورود به استنفورد از هر دانشگاهی در جهان سخت تر است. (این مقاله واشنگتن پست را ملاحظه کنید: لینک)
با اینکه سباستین یکی از دانشجویان فعال در آن کلاسها بود ولی برایم عجیب بود که تعداد قابل توجهی از دوستانش در همان دروس بودند که برای استنفورد اصلا اپلای نکردند. مثلا استیسی (Stacy) یک دختر آمریکایی با اصلیت ژاپنی در کلاس همان سه درس بود که نمراتش از سباستین هم بهتر بود ولی برای استنفورد اپلای نکرد.
بِرند شدن نام یک دانشگاه و شاخص شدنش امر خوبی است ولی اینکه رویای آن دانشگاه به تار و پود ذهن یک جوان گره بخورد این امر خوبی نیست. عملا در این چند سال دانشجوهای خوب زیادی دیده ام (مشابه استیسی) که رویای آینده خود را به نام یک دانشگاهِ خاص گره نزده اند.
مدتی بود که به دلیل این موضوع فکر می کردم. اینکه چرا مثلا استیسی و دوست دیگرش در یک کلاس درس نمرات بهتری از سباستین دارند ولی می پذیرند که او به استنفورد برود و آنها اصلا اپلای نکنند.
🔷 دو دلیل برای این موضوع هست:
دلیل اول این است که فرد خود را در برابر فرصتهای رشد متعدد می بیند. یعنی تنها «مسیر رشد» در ذهنش عبور از یک «دانشگاه با اسم بزرگ» نیست. بلکه می داند در صنعت و شرکتهای بخش خصوصی با همین مدرک دانشگاهِ معمولی امکان فعالیت و رشد فراهم خواهد بود.
دلیل دومش محدودیت مالی است. دانشجو با خودش حساب می کند که مساله فقط «پذیرش» گرفتن از استنفورد نیست بلکه باید آنجا هزینه اجاره خانه بدهم، همچنین شهریه گران تر و مضافا هزینه های جابجایی و اسباب کشی هم دارم.
پس بگذار در همینجا که لیسانس گرفته ام، بمانم.
این به معنی اتمام دنیا نیست، تلاشم را می کنم و رشدم را هم در آینده خواهم داشت.
🔷 آری! استنفورد ستون فقرات است در منطقه سلیکن ولی، اما این سازوکار ذهنی که «همه چیز در آنجا نیست» امر بسیار ارزشمندی است.
▪️لینک اسلایدها
🌐t.iss.one/solseghalam
🔷 تمدنها بر مبنای یک سری اصول و مفاهیم پایه شکل می گیرند. این مفاهیم برای اینکه تجلی و ظهور خارجی بیابند، بر روی یک سری مولفه ها/ساختارها استوار میشوند که «دانشگاه» یکی از این مولفه هاست.
هیچ اغراق نیست اگر که گفته شود دانشگاه استنفورد ستون فقراتِ شکلگیری دره سلیکن (به عنوان قلب تپنده فنآوری و نوآوری دنیا) عمل کرده است.
جالب اینجاست که این دانشگاه بر مبنای یک داغ بنا نهاده شده است. در سال ۱۸۸۴ (یعنی حدودا چند سال بعد از قتل امیرکبیر) آقای لیلند استنفورد و همسرش به داغ از دست دادن پسر پانزده ساله شان می نشینند. این دو تصمیم می گیرند که به یادبود عزیز از دست رفته شان دانشگاهی برپا کنند و دانشگاه استنفورد را به یاد فرزند بنا می نهند.
نیما یوشیج میگوید:
تا نَه داغی بیند/ کس به دوران نه چراغی بیند
عملا آن داغ تبدیل به یک چراغ شد. چراغی به اسم دانشگاه استنفورد.
فارغ التحصیلان استنفورد بسیاری از ابرشرکتهای موفق بینالمللی از جمله گوگل، یاهو، مایکروسیستمز، لینکدین، اسنپ چت، اینستاگرام، نایکی، الکترونیک آرتز، سیسکو و… را تأسیس کردهاند. گردش مالی شرکتهایی که توسط فارغالتحصیلان این دانشگاه تأسیس شدهاند سالانه بالغ بر ۲٫۷ تریلیون دلار (معادل دهمین اقتصاد قدرتمند جهان) است. 84 برندهٔ جایزهٔ نوبل و 8 برندهٔ مدال فیلدز از جمله دانشجویان، استادان یا کارکنان دانشگاه استنفورد بودهاند. خدایش رحمت کند، خانم دکتر مریم میرزاخانی یکی از صدها ذهن زیبایی بود که در این دانشگاه کار می کرد و به جابجایی مرزهای دانش اهتمام ورزید.
اسلایدهای زیر چند کلامی گفتگو از داخل فضای دانشگاه است.
🔷 سباستین (Sebastian) نام یکی از دانشجویانی است که پارسال دروس طراحی سازه چوبی و فولادی را با من گذراند و امسال هم در کلاس درس دینامیک سازه بود. به روال متعارف سایر دانشجویان، به بهانه یک سوال علمی به دفتر کار آمد و قدری صحبت کرد. بعد از مقدمه چینی(!) گفت: می خواهم برای دوره ارشد اپلای کنم آیا می توانم درخواست کنم که به من توصیه نامه بدهید. درباره این رفتار دانشجویان (و نحوه طرح خواهش) قبلا در اینجا (لینک) بحثی مطرح شد. با کمال میل پذیرفتم. ولی متوجه شدم که برای دوره ارشد شش دانشگاه اپلای کرده است! توضیح داد که شش سطح دانشگاه را هدفگذاری کرده ولی آرزویش استنفورد است.
توصیه نامه ها را در وب سایت دانشگاهها یک به یک برایش بارگذاری کردم. در طول ترم گذشته، نتیجه ها را یک به یک اطلاع می داد تا اینکه یک روز آمد و با شوق و حرارت گفت: خبر خوبی دارم! برای ارشد سازه در استنفورد پذیرفته شدم. تبریک گفتم. توضیح داد که دانشگاهها یک روز تورِ بازدید برای دانشجویان تازه پذیرفته شده قرار می دهند و درخواست کرد که کلاس هفته بعد را غیبت کند تا بتواند به تور برسد. گفتم برو به سلامت!
دانشگاه استنفورد با ضریب پذیرش ۴٪ (۲۰۲۰)، به عنوان رقابتیترین دانشگاه جهان شناخته میشود. در واقع ورود به استنفورد از هر دانشگاهی در جهان سخت تر است. (این مقاله واشنگتن پست را ملاحظه کنید: لینک)
با اینکه سباستین یکی از دانشجویان فعال در آن کلاسها بود ولی برایم عجیب بود که تعداد قابل توجهی از دوستانش در همان دروس بودند که برای استنفورد اصلا اپلای نکردند. مثلا استیسی (Stacy) یک دختر آمریکایی با اصلیت ژاپنی در کلاس همان سه درس بود که نمراتش از سباستین هم بهتر بود ولی برای استنفورد اپلای نکرد.
بِرند شدن نام یک دانشگاه و شاخص شدنش امر خوبی است ولی اینکه رویای آن دانشگاه به تار و پود ذهن یک جوان گره بخورد این امر خوبی نیست. عملا در این چند سال دانشجوهای خوب زیادی دیده ام (مشابه استیسی) که رویای آینده خود را به نام یک دانشگاهِ خاص گره نزده اند.
مدتی بود که به دلیل این موضوع فکر می کردم. اینکه چرا مثلا استیسی و دوست دیگرش در یک کلاس درس نمرات بهتری از سباستین دارند ولی می پذیرند که او به استنفورد برود و آنها اصلا اپلای نکنند.
🔷 دو دلیل برای این موضوع هست:
دلیل اول این است که فرد خود را در برابر فرصتهای رشد متعدد می بیند. یعنی تنها «مسیر رشد» در ذهنش عبور از یک «دانشگاه با اسم بزرگ» نیست. بلکه می داند در صنعت و شرکتهای بخش خصوصی با همین مدرک دانشگاهِ معمولی امکان فعالیت و رشد فراهم خواهد بود.
دلیل دومش محدودیت مالی است. دانشجو با خودش حساب می کند که مساله فقط «پذیرش» گرفتن از استنفورد نیست بلکه باید آنجا هزینه اجاره خانه بدهم، همچنین شهریه گران تر و مضافا هزینه های جابجایی و اسباب کشی هم دارم.
پس بگذار در همینجا که لیسانس گرفته ام، بمانم.
این به معنی اتمام دنیا نیست، تلاشم را می کنم و رشدم را هم در آینده خواهم داشت.
🔷 آری! استنفورد ستون فقرات است در منطقه سلیکن ولی، اما این سازوکار ذهنی که «همه چیز در آنجا نیست» امر بسیار ارزشمندی است.
▪️لینک اسلایدها
🌐t.iss.one/solseghalam
🔲 و چطور ناامید می شویم هربار!
از دانشمند پایتونی تا تادائو آندو ژاپنی
🔹تادائو آندو نابغه معماری ژاپن است. نابغه عجیب و غریبی است عجیب تر از ایلان ماسک. کسی که از رانندگی کامیون خودش را به چنین جایگاهی رساند.
«بدون هیچ تحصیلات آکادمیک» . بدون حتی یک ترم امکان حضور در دانشگاه.
استادِ بدون معلم.
چندین بار درباره شگفتی آثار معماری و کارهایش نوشته ام (درباره اش در این لینک و این لینک صحبت شد) و یکبار هم فرصت دست داد و بعد از یکی از سخنرانیهایش امکان دیدارمان میسر شد (این لینک).
اما حالا این استاد ژاپنی (بعد از خلق برترین آثار ارزشمند معماری دنیا) آمده و شده متولی طراحیِ عمارت بانو کیم کارداشیان، آن صاحبُ سلفیهای خاص و آن شهره آفاق در پالم اسپرینگز واقع در گران ترین منطقه کالیفرنیا…
اصلا انگار نه انگار که نام بزرگ استاد آندو مترادف بود با اصالتهای ژاپنی و حتی انگار نه انگار که ethics و «خوشنامی کارفرما» ذره ای اهمیت دارد در خدمات فنی یک دفتر معماری.
🔷 به غیر از تادائو آندو هر کس که شده بود متولی طراحی عمارت این سرکار خانم، اینقدر جای تاسف و دریغ نداشت.
امثال کیم کارداشیان، پریس هیلتون یا مدونا حتی در خود آمریکا هم خوشنام و مورد ارج نیستند. آمریکا (نسبت به اروپا) سرزمینی است خانواده محور و امثال مدونا و کارداشیان خروجیهای سیستم سرمایه محورِ استودیوهای هالیوود محسوب می شوند. وقتی با جوانان آمریکایی همصحبت می شوی امثال پریس هیلتون و کیم کارداشیان را یک سلبریتی قطبی ارزیابی می کنند و اغلب مورد تمسخر قرار میدهند. تادائو آندو اما کسی است که در کارنامه خود موزه هنرهای معاصر فورت وورث ، معبد آب و کلیسای نور را طراحی کرده بود. او کجا و کیم کارداشیان کجا؟!
به تعبیر حافظ:
چه شِکرهاست(!) در این شهر، که قانع شده اند/
شاهبازانِ طریقت ، به مقامِ مگسی
عالیجناب استاد آندو، از شاهبازان تاریخ معماری دنیاست. او کجا و مجالست با بانو کیم کجا؟
شأنیت و وزانتِ یک چهره ملی چگونه ذیل ارایه خدمات فنی مهندسی قرار گرفته است؟
🔷 مشکل و دریغ در کجاست؟
مشکل در اینجاست که در یک سمت عالم سازوکارِ امور به نحوی است که متخصصین پایتونی تربیت می کند. کسانی که «رشد»شان به دلیل تخصص نبوده، بلکه تخصص فرعِ بر تعهدشان بوده.
اولویت، بر تعهدشان بوده (ولو آنکه تعهد صوری/ظاهری) ولی به واسطه ی آن پیرایه که بر خود بربسته اند، «برخوردار» شده اند از مواهبِ رشد تخصصی.
و در سمت دیگر عالم، امور برعکس است. اولویت بر «تخصصِ محض» است و تعهد (ethics/morality) بی بهاست. آندو، غایتِ آمال تخصص در عرصه معماری و خلاقیت است. آندو اوجِ تخصص، اوج خلق، و اوج طرح است. آندو خودِ طرح است. رویای فرداهایِ یک دانشجوی جوان و باهوش در دانشگاه ایلینوی این است که «شاید» یک روزی بتواند دفتر معماری در تراز دفتر معظم تادائو آندو داشته باشد. آندو قله معماری است. ولی ظاهرا تعهد (و شأنیت) برایش به قدر کشک بی اهمیت است.
اینکه آندو پس از یک عمر خوشنامی و کارِ تخصصی، بیاد و بشود در «خدمت» به بانوی لخت، برایش هیچ اهمیتی ندارد ظاهرا.
🔷 دنیای دیوانه. دنیای سرمایه. دنیای وحشی! اما در این میانه، احوالِ دشوار، احوالِ آن کسانی است که نه در میانِ آن جماعت دانشمند پایتونی نشسته اند، و نه تعلق خاطری به این جماعت تخصص محور/سرمایه محور دارند.
آنها که نَه بوی خیر از متخصصین پایتونی استشمام می کنند و نه هیچ نور امیدی در تادائو آندوها می بینند. امثال عماد افروغ ها.
یک تنهایی بی انتها.
- - -
زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت!
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی
«آدمی» در عالمِ خاکی نمی آید به دست/
عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی.
#حافظ
#امروز_با_حافظ
t.iss.one/solseghalam
▪️لینک خبر در صفحه خانم کیم کارداشیان با
۳۵۲ میلیون فالوئر! (بیش از چهار برابر جمعیت کشور ایران)
https://www.instagram.com/p/Cqs7tqcJey2/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
از دانشمند پایتونی تا تادائو آندو ژاپنی
🔹تادائو آندو نابغه معماری ژاپن است. نابغه عجیب و غریبی است عجیب تر از ایلان ماسک. کسی که از رانندگی کامیون خودش را به چنین جایگاهی رساند.
«بدون هیچ تحصیلات آکادمیک» . بدون حتی یک ترم امکان حضور در دانشگاه.
استادِ بدون معلم.
چندین بار درباره شگفتی آثار معماری و کارهایش نوشته ام (درباره اش در این لینک و این لینک صحبت شد) و یکبار هم فرصت دست داد و بعد از یکی از سخنرانیهایش امکان دیدارمان میسر شد (این لینک).
اما حالا این استاد ژاپنی (بعد از خلق برترین آثار ارزشمند معماری دنیا) آمده و شده متولی طراحیِ عمارت بانو کیم کارداشیان، آن صاحبُ سلفیهای خاص و آن شهره آفاق در پالم اسپرینگز واقع در گران ترین منطقه کالیفرنیا…
اصلا انگار نه انگار که نام بزرگ استاد آندو مترادف بود با اصالتهای ژاپنی و حتی انگار نه انگار که ethics و «خوشنامی کارفرما» ذره ای اهمیت دارد در خدمات فنی یک دفتر معماری.
🔷 به غیر از تادائو آندو هر کس که شده بود متولی طراحی عمارت این سرکار خانم، اینقدر جای تاسف و دریغ نداشت.
امثال کیم کارداشیان، پریس هیلتون یا مدونا حتی در خود آمریکا هم خوشنام و مورد ارج نیستند. آمریکا (نسبت به اروپا) سرزمینی است خانواده محور و امثال مدونا و کارداشیان خروجیهای سیستم سرمایه محورِ استودیوهای هالیوود محسوب می شوند. وقتی با جوانان آمریکایی همصحبت می شوی امثال پریس هیلتون و کیم کارداشیان را یک سلبریتی قطبی ارزیابی می کنند و اغلب مورد تمسخر قرار میدهند. تادائو آندو اما کسی است که در کارنامه خود موزه هنرهای معاصر فورت وورث ، معبد آب و کلیسای نور را طراحی کرده بود. او کجا و کیم کارداشیان کجا؟!
به تعبیر حافظ:
چه شِکرهاست(!) در این شهر، که قانع شده اند/
شاهبازانِ طریقت ، به مقامِ مگسی
عالیجناب استاد آندو، از شاهبازان تاریخ معماری دنیاست. او کجا و مجالست با بانو کیم کجا؟
شأنیت و وزانتِ یک چهره ملی چگونه ذیل ارایه خدمات فنی مهندسی قرار گرفته است؟
🔷 مشکل و دریغ در کجاست؟
مشکل در اینجاست که در یک سمت عالم سازوکارِ امور به نحوی است که متخصصین پایتونی تربیت می کند. کسانی که «رشد»شان به دلیل تخصص نبوده، بلکه تخصص فرعِ بر تعهدشان بوده.
اولویت، بر تعهدشان بوده (ولو آنکه تعهد صوری/ظاهری) ولی به واسطه ی آن پیرایه که بر خود بربسته اند، «برخوردار» شده اند از مواهبِ رشد تخصصی.
و در سمت دیگر عالم، امور برعکس است. اولویت بر «تخصصِ محض» است و تعهد (ethics/morality) بی بهاست. آندو، غایتِ آمال تخصص در عرصه معماری و خلاقیت است. آندو اوجِ تخصص، اوج خلق، و اوج طرح است. آندو خودِ طرح است. رویای فرداهایِ یک دانشجوی جوان و باهوش در دانشگاه ایلینوی این است که «شاید» یک روزی بتواند دفتر معماری در تراز دفتر معظم تادائو آندو داشته باشد. آندو قله معماری است. ولی ظاهرا تعهد (و شأنیت) برایش به قدر کشک بی اهمیت است.
اینکه آندو پس از یک عمر خوشنامی و کارِ تخصصی، بیاد و بشود در «خدمت» به بانوی لخت، برایش هیچ اهمیتی ندارد ظاهرا.
🔷 دنیای دیوانه. دنیای سرمایه. دنیای وحشی! اما در این میانه، احوالِ دشوار، احوالِ آن کسانی است که نه در میانِ آن جماعت دانشمند پایتونی نشسته اند، و نه تعلق خاطری به این جماعت تخصص محور/سرمایه محور دارند.
آنها که نَه بوی خیر از متخصصین پایتونی استشمام می کنند و نه هیچ نور امیدی در تادائو آندوها می بینند. امثال عماد افروغ ها.
یک تنهایی بی انتها.
- - -
زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت!
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی
«آدمی» در عالمِ خاکی نمی آید به دست/
عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی.
#حافظ
#امروز_با_حافظ
t.iss.one/solseghalam
▪️لینک خبر در صفحه خانم کیم کارداشیان با
۳۵۲ میلیون فالوئر! (بیش از چهار برابر جمعیت کشور ایران)
https://www.instagram.com/p/Cqs7tqcJey2/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵گفتگویی درباره تجارب زلزله کوبه
✍️با دانشجویان درس مهندسی زلزله گفتگویی درباره تجارب #زلزله_کوبه ژاپن انجام شد.
درسهای این زلزله همراه با تجارب زلزله نورتریج کالیفرنیا باعث بازنگری جدی در استانداردهای طرح لرزه ای سازه های فولادی شدند.
خلاصه بحث این بود که:
ما در صورتی قادر خواهیم بود «استفاده کنندۀ» خوب و مسلط بر کد/استاندارد باشیم که فلسفه های پایه ای استاندارد (و همچنین دلایل تغییرات در این فلسفه ها) را بدانیم. لذا این بحث مروری است بر «پارامتر»هایی که باعث «تغییر» در استاندارد سازه فولادی ژاپن شدند و فایل ویدئوی گفتگو در اینجا به اشتراک گذاشته می شود.
*حجم فایل: 288 مگ
*مدت: یک ساعت و 40 دقیقه
🌐t.iss.one/solseghalam
✍️با دانشجویان درس مهندسی زلزله گفتگویی درباره تجارب #زلزله_کوبه ژاپن انجام شد.
درسهای این زلزله همراه با تجارب زلزله نورتریج کالیفرنیا باعث بازنگری جدی در استانداردهای طرح لرزه ای سازه های فولادی شدند.
خلاصه بحث این بود که:
ما در صورتی قادر خواهیم بود «استفاده کنندۀ» خوب و مسلط بر کد/استاندارد باشیم که فلسفه های پایه ای استاندارد (و همچنین دلایل تغییرات در این فلسفه ها) را بدانیم. لذا این بحث مروری است بر «پارامتر»هایی که باعث «تغییر» در استاندارد سازه فولادی ژاپن شدند و فایل ویدئوی گفتگو در اینجا به اشتراک گذاشته می شود.
*حجم فایل: 288 مگ
*مدت: یک ساعت و 40 دقیقه
🌐t.iss.one/solseghalam
✍️دکتر حسن غفوری فرد
چند روز پیش دکتر حسن غفوری فرد درگذشت. او تنها مقام رسمی ایرانی بود که پس از زلزله و سونامی توهوکو ژاپن، و بعد از ماجرای نیروگاه فوکوشیما به مناطق زلزله زده آمد و تلاش کرد تا درباره علت آسیبها و وسعت خرابیها در ژاپن بیاموزد.
درباره دکتر غفوری فرد ذکر چند نکته ضرورت دارد:
🔵 ۱- یک وجه تشابه میان مهندس معین فر و دکتر غفوری فرد وجود داشت
مهندس معین فر از نهضت آزادی بود و دکتر غفوری فرد از حزب موتلفه، اما این هر دو هر دو در یک ویژگی مشترک بودند؛ هر دو جزء نخستین کسانی بود که با بورسیه تحصیلی ژاپن برای تحصیل در حوزه مرتبط با «مهندسی زلزله» به آن شرقی ترین نقطه آسیا اعزام شده بودند. عملا هم معین فر و هم غفوری فرد جزو اولین کسانی بودند که مسئله «آموختن از ژاپن» برایشان رخ داده بود. دو شخصیت و دیدگاه مختلف، اما هر دو تن برای آموختنِ امر واحد، به آن منتهای مشرق زمین رفته بودند.
غفوری فرد در سال ۱۳۴۴ و پس از دریافت لیسانس فیزیک و با بورس دولت ژاپن (ممبوکاگاکوشو) عازم آن کشور شد و در مؤسسه زلزلهشناسی توکیو فوق لیسانس زلزله شناسی و مهندسی زلزله دریافت کرد. علی اکبر معین فر هم در سال ۱۳۳۸ به دنبال آشنایی و همکاری با گروه مهندسی ژاپنی که برای بررسی زلزله مازندران به ایران آمده بودند، از سوی تاچی نایتو، استاد برجسته زلزله و طراح برج توکیو، برای دورهای تحقیقاتی در رشته مهندسی زلزله به دانشگاه واسدا دعوت شد و دوره مهندسی زلزله را در سال ۱۳۴۰ در واسدا به پایان رساند.
هر دو به ایران بازگشتند ولی غفوری فرد برای تحصیل در رشته فیزیک به دانشگاه کانزاس در ایالات متحده رفت و از این امکان برخوردار شد که مدرک دکترای فیزیک ذرات هستهای را در سال ۱۳۵۶ دریافت کند.
«زلزله» و مهندسی زلزله و اساسا «ژاپن» یک وجه مشترک میان این دو تن بود. اما در نگاهی عمیق تر، یک وجه تشابه دیگر هم می توان برای این دو در نظر گرفت. هر دو دارای ریشه هایی بسیار مذهبی و بسیار ملتزم به امرِ تدیّن فردی بودند. با آنکه (در یک نگاه ظاهربینانه) معین فر کراواتی و غفوری فرد اصولگرا به نظر می رسید، اما این دو فرزند ایران دارای خاستگاهِ خانوادگیِ مذهبی بودند. چرا به این مقایسه می پردازم؟ در ادامه عرض می کنم.
🔵 ۲- وجه تفاوت میان غفوری فرد و معین فر
به رغم آن تشابه ها که برشمرده شد، اما یک تفاوت اساسی میان هر دو آنها وجود داشت و آن نحوه تفسیر آزادی و نحوه نگرش به امر اداره جامعه بود. این نقطه افتراق باعث می شود تا دو فرزند ایران (هر دو تحصیلکرده و هر دو درسخوان، با بُنیه و پایه قوی مهندسی) یکی عضو نهضت آزادی و دیگری عضو موتلفه بشود.
معین فر تا پایان عمر و تا واپسین روزهای حیات بر آن نگاهش به مفهوم آزادی وفادار ماند و غفوری فرد نیز تا واپسین روزهای زندگی در سپهر اصولگرایی باقی ماند.
🔵 ۳-امروز
امروز که چند روزی از درگذشت دکتر غفوری فرد می گذرد، به یک موضوع فکر می کنم و آن اینکه یک نسل از ایرانیان تحصیلکرده و کسانی که عاشق این سرزمین بودند در حال رفتن است. این اخبارِ رفتنها همه هشداری است که عملا از آخرینهای آن نسل، دیگر چیزی در میان ما باقی نمانده است. نسلی که در امر درسخواندن کوشیده بود، شیفته این سرزمین بود و به رغم تفاوت در دیدگاههای حاکمیتی، در حوزه فردی ملتزم بر تدینِ جدی بود. تقریبا دیگر از اینها کسی باقی نمانده است.
🔵 ۴- یک خاطره از مرحوم غفوری فرد
در نزدیکی شهر سندای و در میان ویرانه های سونامی از ایشان پرسیدم: بعد از سالها وزارت، نمایندگی مجلس، معاونت رئیس جمهوری، استانداری خراسان و ... کدام «شغل» و کدام کار بیش از همه برای شما جالب بود؟ گفت: سالهاست که فهمیده ام هیچ یک از کارهای سیاسی/اجرایی به اندازه کار علمی در دانشگاه، جذاب و ماندگار نیستند. همه آن پست و سِمتها، موقتی هستند ولی یک مقاله علمی قوی یا تربیت یک دانشجوی موفق تا ابد ماندگار است.
گفتگویمان به سمت انتخابات ریاست جمهوری رفت و بحثهای سیاسی.
گفت: من بنا به نوع شغلم و تعدد جایگاههایی که در آن قرار گرفتم (از وزارت نیرو تا ورزش، مجلس و...) با سیاسیون مختلفی همکلام شدم و با سیاستمداران کشورهای مختلفی دیدار داشته ام، ولی در تمام طول عمر سیاسی ام هیچ سیاستمداری را به باهوشی، ذکاوت و حضور ذهن هاشمی رفسنجانی ندیده ام. با قطعیت می گویم که در تمام سنوات عمر کاری ام، هاشمی باهوش ترین فردی بود که دیده ام.
▪️خدایش رحمت کند. امروز هم او رفته، هم معین فر و هم رفسنجانی و دیگران. یک نسل در حال جایگزینی است. و چه بیمناک شاهد آنیم که جایگزین آن نامها، امروز علی علیزاده و یاسرجبرائیلی ها در یک سو و مسیح علینژاد و نازنین بنیادی ها در دیگر سو هستند. چه نامهایی که رفتند و چه نامهایی که آمده اند؟
🌐t.iss.one/solseghalam
چند روز پیش دکتر حسن غفوری فرد درگذشت. او تنها مقام رسمی ایرانی بود که پس از زلزله و سونامی توهوکو ژاپن، و بعد از ماجرای نیروگاه فوکوشیما به مناطق زلزله زده آمد و تلاش کرد تا درباره علت آسیبها و وسعت خرابیها در ژاپن بیاموزد.
درباره دکتر غفوری فرد ذکر چند نکته ضرورت دارد:
🔵 ۱- یک وجه تشابه میان مهندس معین فر و دکتر غفوری فرد وجود داشت
مهندس معین فر از نهضت آزادی بود و دکتر غفوری فرد از حزب موتلفه، اما این هر دو هر دو در یک ویژگی مشترک بودند؛ هر دو جزء نخستین کسانی بود که با بورسیه تحصیلی ژاپن برای تحصیل در حوزه مرتبط با «مهندسی زلزله» به آن شرقی ترین نقطه آسیا اعزام شده بودند. عملا هم معین فر و هم غفوری فرد جزو اولین کسانی بودند که مسئله «آموختن از ژاپن» برایشان رخ داده بود. دو شخصیت و دیدگاه مختلف، اما هر دو تن برای آموختنِ امر واحد، به آن منتهای مشرق زمین رفته بودند.
غفوری فرد در سال ۱۳۴۴ و پس از دریافت لیسانس فیزیک و با بورس دولت ژاپن (ممبوکاگاکوشو) عازم آن کشور شد و در مؤسسه زلزلهشناسی توکیو فوق لیسانس زلزله شناسی و مهندسی زلزله دریافت کرد. علی اکبر معین فر هم در سال ۱۳۳۸ به دنبال آشنایی و همکاری با گروه مهندسی ژاپنی که برای بررسی زلزله مازندران به ایران آمده بودند، از سوی تاچی نایتو، استاد برجسته زلزله و طراح برج توکیو، برای دورهای تحقیقاتی در رشته مهندسی زلزله به دانشگاه واسدا دعوت شد و دوره مهندسی زلزله را در سال ۱۳۴۰ در واسدا به پایان رساند.
هر دو به ایران بازگشتند ولی غفوری فرد برای تحصیل در رشته فیزیک به دانشگاه کانزاس در ایالات متحده رفت و از این امکان برخوردار شد که مدرک دکترای فیزیک ذرات هستهای را در سال ۱۳۵۶ دریافت کند.
«زلزله» و مهندسی زلزله و اساسا «ژاپن» یک وجه مشترک میان این دو تن بود. اما در نگاهی عمیق تر، یک وجه تشابه دیگر هم می توان برای این دو در نظر گرفت. هر دو دارای ریشه هایی بسیار مذهبی و بسیار ملتزم به امرِ تدیّن فردی بودند. با آنکه (در یک نگاه ظاهربینانه) معین فر کراواتی و غفوری فرد اصولگرا به نظر می رسید، اما این دو فرزند ایران دارای خاستگاهِ خانوادگیِ مذهبی بودند. چرا به این مقایسه می پردازم؟ در ادامه عرض می کنم.
🔵 ۲- وجه تفاوت میان غفوری فرد و معین فر
به رغم آن تشابه ها که برشمرده شد، اما یک تفاوت اساسی میان هر دو آنها وجود داشت و آن نحوه تفسیر آزادی و نحوه نگرش به امر اداره جامعه بود. این نقطه افتراق باعث می شود تا دو فرزند ایران (هر دو تحصیلکرده و هر دو درسخوان، با بُنیه و پایه قوی مهندسی) یکی عضو نهضت آزادی و دیگری عضو موتلفه بشود.
معین فر تا پایان عمر و تا واپسین روزهای حیات بر آن نگاهش به مفهوم آزادی وفادار ماند و غفوری فرد نیز تا واپسین روزهای زندگی در سپهر اصولگرایی باقی ماند.
🔵 ۳-امروز
امروز که چند روزی از درگذشت دکتر غفوری فرد می گذرد، به یک موضوع فکر می کنم و آن اینکه یک نسل از ایرانیان تحصیلکرده و کسانی که عاشق این سرزمین بودند در حال رفتن است. این اخبارِ رفتنها همه هشداری است که عملا از آخرینهای آن نسل، دیگر چیزی در میان ما باقی نمانده است. نسلی که در امر درسخواندن کوشیده بود، شیفته این سرزمین بود و به رغم تفاوت در دیدگاههای حاکمیتی، در حوزه فردی ملتزم بر تدینِ جدی بود. تقریبا دیگر از اینها کسی باقی نمانده است.
🔵 ۴- یک خاطره از مرحوم غفوری فرد
در نزدیکی شهر سندای و در میان ویرانه های سونامی از ایشان پرسیدم: بعد از سالها وزارت، نمایندگی مجلس، معاونت رئیس جمهوری، استانداری خراسان و ... کدام «شغل» و کدام کار بیش از همه برای شما جالب بود؟ گفت: سالهاست که فهمیده ام هیچ یک از کارهای سیاسی/اجرایی به اندازه کار علمی در دانشگاه، جذاب و ماندگار نیستند. همه آن پست و سِمتها، موقتی هستند ولی یک مقاله علمی قوی یا تربیت یک دانشجوی موفق تا ابد ماندگار است.
گفتگویمان به سمت انتخابات ریاست جمهوری رفت و بحثهای سیاسی.
گفت: من بنا به نوع شغلم و تعدد جایگاههایی که در آن قرار گرفتم (از وزارت نیرو تا ورزش، مجلس و...) با سیاسیون مختلفی همکلام شدم و با سیاستمداران کشورهای مختلفی دیدار داشته ام، ولی در تمام طول عمر سیاسی ام هیچ سیاستمداری را به باهوشی، ذکاوت و حضور ذهن هاشمی رفسنجانی ندیده ام. با قطعیت می گویم که در تمام سنوات عمر کاری ام، هاشمی باهوش ترین فردی بود که دیده ام.
▪️خدایش رحمت کند. امروز هم او رفته، هم معین فر و هم رفسنجانی و دیگران. یک نسل در حال جایگزینی است. و چه بیمناک شاهد آنیم که جایگزین آن نامها، امروز علی علیزاده و یاسرجبرائیلی ها در یک سو و مسیح علینژاد و نازنین بنیادی ها در دیگر سو هستند. چه نامهایی که رفتند و چه نامهایی که آمده اند؟
🌐t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
دکتر حسن غفوری فرد 🔻
Forwarded from شبکه توسعه
🔲⭕️کودکان کنسروی و توسعه
دکتر محمدرضا اسلامی
ویدئویی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که یک مدرسۀ ابتدایی ژاپنی را نشان می دهد که بچه ها خودشان مدرسه و کلاسِ درسشان را تمیز می کنند. همچنین نشان می دهد که کودکان مدرسه ابتدایی بعد از عبور از خیابان، بر می گردند و به سمت ماشینهایِ ایستاده در خیابان (با احترام) تعظیم می کنند. این ویدئو با «تحسین» مخاطبان مواجه شد.
به شخصه جزء کسانی بودم که از اوایل ورود به ژاپن، اینهمه نظم و سیستم را تحسین می کردم.
مطالب مختلفی هم در این خصوص نوشتم (مثلا این و این). حتی زمانی که در آزمایشگاه فولاد دانشگاه کوبه، روز آخر سال بچه های دانشجوی ارشد و کارشناسی، «خانه تکانی (اوسوجی)» می کردند، متنی نوشتم و این رفتارها را تحسین کردم.
گویا زمان لازم بود تا چند سال بگذرد و متوجه بشوم که چقدر این سیستم بیمار است و چقدر بهداشتِ روانی و روحی انسان را خراب می کند. آقای دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روانشناس مبرّز و با تجربه) معتقد است که مدارس اسلامی (مذهبی) بهداشت روحی کودک را خراب می کنند. این را کسی می گفت که خودش مذهبی و متدین است ولی دانشِ روانشناسی به او آموخته بود که عمدۀ آنچه در مدارس مذهبی ما (در تهران) رخ می دهد، در کوتاه مدت، ظاهرا عالی، ولی در بلندمدت، ویرانه است. همین ماجرا به شکل بدتر و گسترده تر در سیستم آموزشی ژاپن برقرار است.
🔹 آن بچۀ کلاس سوم ابتدایی که بعد از عبورِ از خیابان بر می گردد و «تعظیم» می کند (و رو به ماشینهای خیابان که قبل از خطِ عابر متوقف شده اند) احترام می گذارد، او «کودکی» (به آن مفهومی که دکتر محسن رنانی می گوید) ندارد، بلکه او را در اوج سنینِ پرطراوت کودکی، در چنان «قوطیِ کنسِرو» تنگ و صلبِ از بایدها و نبایدها کرده اند، که ثمره اش در بزرگسالی می شود انسانی پر وسواس، خجالتی، (بعضا) همراه با انواع تیک های عصبی، و مقداری از خمیر مایۀ خشم.
این مانند همان دختر نوجوانی است که در اوج سنین با طراوت کودکی و نوجوانی، او را در چادر مشکی قرار می دهیم و بعد افتخار می کنیم که ببین، چقدر تربیتِ نظام مند و ارزشمندی را انتخاب کرده ایم! امتداد و ادامۀ آن کودکی و آن نوجوانی را باید در سی و شش/هفت سالگی دید که ثمره اش چه می شود؟
🔹در دانشگاه کیوتو، به دفتر ریاست مرکز مطالعات زلزله دانشگاه رفته بودم. این مرکزی است که جزء برترین مراکز مطالعات زلزله در دنیا محسوب می شود و برترین اساتید دانشگاههای آمریکا، دورۀ فرصت مطالعاتی خود را به این مرکز می آیند. در دفتر ریاست مرکز جلسه ای بود. بعد از جلسه (وقتی که همه رفته بودند) رئیس مرکز زلزله پرسید: وضعیت پیشرفتِ پایان نامه ات چطور است؟ چه زمانی فارغ التحصیل می شوی؟ توضیحاتی دادم و همزمان گلایه کردم که استاد راهنمایم قدری بد اخلاق است و این بد اخلاقی هایش، گاه باعث کند شدنِ مسیر پایان نامه می شود. گفت بداخلاقی؟! دست بردار. بعد به گوشه اتاق اشاره کرد و گفت: اینجا را می بینی؟ من دانشجویان دکترایم را می آورم اینجا و چنان می بندمشان به رگبار سوال و فریاد و چنان تحت فشاری قرارشان می دهم که همین گوشه می ایستند و گریه می کنند (یعنی که برو آقا جان بداخلاقیِ استاد که چیزی نیست!)
این «امتدادِ» همان مسیر بیمار است که در بالا اشاره شد. اینکه تصوّر کنی در گوشۀ آن اتاق مجلل مرکز پژوهشی، دانشجویِ دکترا ایستاده و گریه می کند. مسلّم است که همان دانشجوی دکترا، وقتی که استاد شد، بلایی بر سر دانشجوی دکترایش می آورد، که آن بدبخت هم بایستد و گوشه ای گریه کند.
☑️⭕️سخن پایانی:
همین خطا ممکن است در مورد آمریکا نیز رخ دهد: الگوی آمریکایی که بیشتر بر خلاقیت، فردگرایی و انعطاف و آزادی تاکید دارد. نکته همین است که باید دید «امتدادِ» آن رفتارِ کودکی (مثل امتدادِ تعظیمِ به ماشین و چادر در ده سالگی) به کجاها می رسد؟ وگرنه «در لحظه دیدنِ» امور و تحسین کردن، که هُنری نیست.
درد از اینجا آغاز شد که ما همیشه در دیدنِ «اکستریم» ها (چه ژاپن باشد و چه آمریکا و چه هر کشور دیگری)، به وجد می آئیم. حکایتِ همان گزارشِ بازدید آقای حدادعادل از مدرسه ابتدایی ژاپنی (که در کتابهای دورۀ دبیرستانِ ما چاپ شده بود) و حکایت همان دو/سه مقاله خودم که در سالهای نخست تحصیلم در ژاپن، به «تحسین» از سیستم آموزشی نوشته بودم.
دقت کنیم که ما نیز اگر در جستجوی توسعه هستیم باید در مدارس خود سخت کوشی، انضباط، کار گروهی و خلاقیت، انتقادگری و انتقادپذیری... را پرورش دهیم و می دانیم که آن نظم ژاپنی (با معایبش) بهتر از بی سیستمی و بی نظمی و شلختگی است، اما خاطرمان باشد که وقتی به تحسین از یک «رفتار» یا یک «ساختار» می پردازیم، همۀ وجوه ماجرا را دیده باشیم و ببنیم «امتدادِ مسیر» قرار است به کجاها ختم شود؟ از ژاپن الهام بگیریم اما لزوما کپی-پیست (Copy-Paste) راه حل نیست.
شبکه توسعه
@I_D_Network
دکتر محمدرضا اسلامی
ویدئویی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که یک مدرسۀ ابتدایی ژاپنی را نشان می دهد که بچه ها خودشان مدرسه و کلاسِ درسشان را تمیز می کنند. همچنین نشان می دهد که کودکان مدرسه ابتدایی بعد از عبور از خیابان، بر می گردند و به سمت ماشینهایِ ایستاده در خیابان (با احترام) تعظیم می کنند. این ویدئو با «تحسین» مخاطبان مواجه شد.
به شخصه جزء کسانی بودم که از اوایل ورود به ژاپن، اینهمه نظم و سیستم را تحسین می کردم.
مطالب مختلفی هم در این خصوص نوشتم (مثلا این و این). حتی زمانی که در آزمایشگاه فولاد دانشگاه کوبه، روز آخر سال بچه های دانشجوی ارشد و کارشناسی، «خانه تکانی (اوسوجی)» می کردند، متنی نوشتم و این رفتارها را تحسین کردم.
گویا زمان لازم بود تا چند سال بگذرد و متوجه بشوم که چقدر این سیستم بیمار است و چقدر بهداشتِ روانی و روحی انسان را خراب می کند. آقای دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روانشناس مبرّز و با تجربه) معتقد است که مدارس اسلامی (مذهبی) بهداشت روحی کودک را خراب می کنند. این را کسی می گفت که خودش مذهبی و متدین است ولی دانشِ روانشناسی به او آموخته بود که عمدۀ آنچه در مدارس مذهبی ما (در تهران) رخ می دهد، در کوتاه مدت، ظاهرا عالی، ولی در بلندمدت، ویرانه است. همین ماجرا به شکل بدتر و گسترده تر در سیستم آموزشی ژاپن برقرار است.
🔹 آن بچۀ کلاس سوم ابتدایی که بعد از عبورِ از خیابان بر می گردد و «تعظیم» می کند (و رو به ماشینهای خیابان که قبل از خطِ عابر متوقف شده اند) احترام می گذارد، او «کودکی» (به آن مفهومی که دکتر محسن رنانی می گوید) ندارد، بلکه او را در اوج سنینِ پرطراوت کودکی، در چنان «قوطیِ کنسِرو» تنگ و صلبِ از بایدها و نبایدها کرده اند، که ثمره اش در بزرگسالی می شود انسانی پر وسواس، خجالتی، (بعضا) همراه با انواع تیک های عصبی، و مقداری از خمیر مایۀ خشم.
این مانند همان دختر نوجوانی است که در اوج سنین با طراوت کودکی و نوجوانی، او را در چادر مشکی قرار می دهیم و بعد افتخار می کنیم که ببین، چقدر تربیتِ نظام مند و ارزشمندی را انتخاب کرده ایم! امتداد و ادامۀ آن کودکی و آن نوجوانی را باید در سی و شش/هفت سالگی دید که ثمره اش چه می شود؟
🔹در دانشگاه کیوتو، به دفتر ریاست مرکز مطالعات زلزله دانشگاه رفته بودم. این مرکزی است که جزء برترین مراکز مطالعات زلزله در دنیا محسوب می شود و برترین اساتید دانشگاههای آمریکا، دورۀ فرصت مطالعاتی خود را به این مرکز می آیند. در دفتر ریاست مرکز جلسه ای بود. بعد از جلسه (وقتی که همه رفته بودند) رئیس مرکز زلزله پرسید: وضعیت پیشرفتِ پایان نامه ات چطور است؟ چه زمانی فارغ التحصیل می شوی؟ توضیحاتی دادم و همزمان گلایه کردم که استاد راهنمایم قدری بد اخلاق است و این بد اخلاقی هایش، گاه باعث کند شدنِ مسیر پایان نامه می شود. گفت بداخلاقی؟! دست بردار. بعد به گوشه اتاق اشاره کرد و گفت: اینجا را می بینی؟ من دانشجویان دکترایم را می آورم اینجا و چنان می بندمشان به رگبار سوال و فریاد و چنان تحت فشاری قرارشان می دهم که همین گوشه می ایستند و گریه می کنند (یعنی که برو آقا جان بداخلاقیِ استاد که چیزی نیست!)
این «امتدادِ» همان مسیر بیمار است که در بالا اشاره شد. اینکه تصوّر کنی در گوشۀ آن اتاق مجلل مرکز پژوهشی، دانشجویِ دکترا ایستاده و گریه می کند. مسلّم است که همان دانشجوی دکترا، وقتی که استاد شد، بلایی بر سر دانشجوی دکترایش می آورد، که آن بدبخت هم بایستد و گوشه ای گریه کند.
☑️⭕️سخن پایانی:
همین خطا ممکن است در مورد آمریکا نیز رخ دهد: الگوی آمریکایی که بیشتر بر خلاقیت، فردگرایی و انعطاف و آزادی تاکید دارد. نکته همین است که باید دید «امتدادِ» آن رفتارِ کودکی (مثل امتدادِ تعظیمِ به ماشین و چادر در ده سالگی) به کجاها می رسد؟ وگرنه «در لحظه دیدنِ» امور و تحسین کردن، که هُنری نیست.
درد از اینجا آغاز شد که ما همیشه در دیدنِ «اکستریم» ها (چه ژاپن باشد و چه آمریکا و چه هر کشور دیگری)، به وجد می آئیم. حکایتِ همان گزارشِ بازدید آقای حدادعادل از مدرسه ابتدایی ژاپنی (که در کتابهای دورۀ دبیرستانِ ما چاپ شده بود) و حکایت همان دو/سه مقاله خودم که در سالهای نخست تحصیلم در ژاپن، به «تحسین» از سیستم آموزشی نوشته بودم.
دقت کنیم که ما نیز اگر در جستجوی توسعه هستیم باید در مدارس خود سخت کوشی، انضباط، کار گروهی و خلاقیت، انتقادگری و انتقادپذیری... را پرورش دهیم و می دانیم که آن نظم ژاپنی (با معایبش) بهتر از بی سیستمی و بی نظمی و شلختگی است، اما خاطرمان باشد که وقتی به تحسین از یک «رفتار» یا یک «ساختار» می پردازیم، همۀ وجوه ماجرا را دیده باشیم و ببنیم «امتدادِ مسیر» قرار است به کجاها ختم شود؟ از ژاپن الهام بگیریم اما لزوما کپی-پیست (Copy-Paste) راه حل نیست.
شبکه توسعه
@I_D_Network
Telegram
محمدرضا زائرى
🎥 چرا ژاپن ژاپن می شود؟
🇯🇵 پاسخِ ساده و البته دشوار این است:
«ادب آداب دارد»
⏱ این چهار دقیقه را ببینید. شاید تامل برانگیز و مفید باشد.
#بین_الملل #ژاپن
#تربیت #فرهنگ
#پرورشی #فرهنگی
#مهارت #مدرسه
منبع (صفحه اینستاگرام):
lastsecondtours
🔻🔻🔻
یادگیرنده…
🇯🇵 پاسخِ ساده و البته دشوار این است:
«ادب آداب دارد»
⏱ این چهار دقیقه را ببینید. شاید تامل برانگیز و مفید باشد.
#بین_الملل #ژاپن
#تربیت #فرهنگ
#پرورشی #فرهنگی
#مهارت #مدرسه
منبع (صفحه اینستاگرام):
lastsecondtours
🔻🔻🔻
یادگیرنده…