ارزیابی شتابزده
13.8K subscribers
901 photos
302 videos
33 files
849 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️مسئولان لطفا به بحث بنزين رسيدگى نكنند!

امروز به دلیل یک کار شخصی، ناچار شدم که با ماشین به مرکز شهر بروم. تصویر بالا، تصویر قبض #پارکینگ است. برای سه ساعت(و یک دقیقه)، ناچار به پرداخت ٣٣ دلار شدم. این جدای از ٥ دلار ورودی عوارضی شهر سانفرانسیسکو است. یعنی روزی که بجای قطار (بارت) از خودروی شخصی استفاده کردم ٣٨ دلار هزینه شد (این محاسبه بدون لحاظ کردن هزینه بنزینی است که برای ٤٥ کیلومتر رفت و برگشت مصرف شد). فرض کنیم یک نفر بخواهد «همه بیست روز کاری(در یک ماه)» با ماشین شخصی به محل کار برود. یعنی باید ماهیانه ٧٦٠ دلار از جیبش/درآمدش کنار بگذارد. یعنی یکسال ٩١٢٠ دلار. این پولی است که می تواند با آن با بهترین پرواز به بهترین هتلها رفته و تعطیلات و استراحت داشته باشد. یا این پول را به زندگی شخصی اش اضافه کند. اما حال به تصویر زیر نگاه کنیم. تصویر خیابان فرونت (Front St) درساعت 1 ظهر در مرکز مالی همین شهر است. مسلما این محاسبه ای که من در بالا در ذهن خود کرده ام (برای عدم استفاده ماشین) دیگر شهروندان هم کرده اند و حاصلش شده این خیابان خلوت در میان اینهمه برج سر به فلک کشیده در یک منطقه با تراکم بالا. (اثر قيمت پاركينگ روى ترافيك، از اثر قيمت بنزين بيشتر است)
یک سوال در اینجا مطرح است: #قیمت پارکینگ قبض بالا را چه کسی تعیین کرده؟ دولت؟ مسلما خیر. کارِ دولت تعیین کردنِ نرخ پارکینگ ساعتی نیست! قیمتِ یک ساعت پارکینگ در اینجا یا نیویورک يا توكيو را خودِ بازار تعیین می کند. بدین مفهوم که صاحبان پارکینگ در چنین مناطق شلوغی، در یک پروسه رقابتی، به عددی برای یک ساعت پارک می رسند. مهران مديري در برنامه هاى طنزش جمله اي را بكار مي بُرد مبنى بر اينكه : "مسئولان لطفا رسيدگى كنند". كنايه از اينكه در پسِ ذهنها چنين است كه به هر امر خرد وكلانى، "مسئولان" بايد رسيدگى كنند.

🔷اما برگرديم به بحث بنزين.

عمدۀ يادداشتهايي كه در كشور در زمينه #بنزين منتشر مي شود، مبتنى بر اين تذكر است كه :«قيمت بنزين بسيار پايين است» و اين يارانه انرژى، هدر دادن ثروت كشور به نفع طبقه متوسط به بالاست. ولى در عموم اين يادداشتها، انتظار اين است كه «مسئولان رسيدگى كنند».

🔷در زبان فارسى كلمه اى داريم به اسم "شاهكار". يعنى كه فلان كارِ فوق العاده، كارِ شاه است. اين نگاه كه مسائلِ كلان و كارهاى بزرگ را به "حاكميت" متصل مى كند ريشه تاريخى/فرهنگى در ميان ما دارد (كه قصد/دانش ورود به آن را ندارم). اما آنچه كه واضح است ما از بعد از مشروطه تا امروز، "ماتسوشيتا كار" (بنيانگذار پاناسونيك) يا "هوندا كار" ( بنيانگذار هوندا) نداريم. يا مثلا در اين تحولات سالهاى جديد "ايلان ماسك كار" (رشددهنده تسلا) يا "گوگل كار"... يا كارهايى كه اساسا كارِ شاه (و حاكميت نبوده) نداريم؛ كارهايي كه به همت «اشخاص» و رقابت بخش خصوصی (و البته در يك بستر حاكميت پايدار) شكل گرفته اند.

در اين بحث #بنزين، ما همچنان انتظار داريم كه دولت/حاكميت قيمت بنزين را اصلاح كند. اما قيمتِ فعلىِ بنزين به دليل همان نگاهى است كه شرح شد: «مسئولان رسيدگى كنند»

حال آنكه مسئولان "نبايد" رسيدگى كنند. رسيدگى به اين مفهوم كه با "ابلاغ" و "بخشنامه" بخواهيم براى بنزين (يا هركالاى ديگر) قيمت تعيين كنيم. قيمت را توليدكننده/بازار در يك مكانيسم رقابتى، تعيين مى كند.

🔷تازمانى كه ما نقشِ دولت را در حد نقشِ «سامان دهندۀ همه امور» مى بينيم، در بر همين پاشنه
خواهد چرخيد. دنياى جديد، دنياى "شاهكار" ها نيست. دنياى استارت آپ ها هست و "افراد".
دنيايى كه در آن درآمدِ یک استارت آپ مثل اوبر، می تواند از درآمد برخی کشورها بيشتر شود.

بحث را پراكنده نكنيم. قيمتِ فعلىِ بنزين را ممكن است امروز در لایحه بودجه، یا با يك بخشنامه و ابلاغيه، اصلاح كنيم ولى فردا چه؟

🔷در نگاهِ دولتى شده اى كه مى خواهيم دولت "مسكن" بسازد و دولت "ورزشگاه" بسازد و دولت قيمت بنزين تعيين كند، دولت ناچار می شود به قیمت پارکینگ هم ورود کند! و این زنجیره تا به کجا؟ مسئولان ممكن است امروز قيمت را ابلاغ/اصلاح كنند، ولى اين مسير بايد از اساس اصلاح شود.
@solseghalam
https://goo.gl/gFqr97
▪️▪️▪️
📌پى نوشت: ممكن است گفته شود گاه يك "كالا" نقش اساسى در زندگى شهروندان داراست و حاكميت بايد به آن ورود كند. اين صحيح است ولي در يك «مقطع زمانى محدود». اما نه چند دهه .
ممکن است گفته شود که بحثِ بالا، زمانی مصداق دارد که دولت #مترو و قطار عمومى احداث کرده باشد(مانند قطار بارت در منطقه خلیج سانفرانسیسکو) و بعد از شهروند انتظار داشته باشیم که ماشین شخصی استفاده نکند. این هم صحیح است ولی به ذکر یک نکته باید اشاره شود: شلوغی و ازدحام قطارهای بارت در مسیرهای پیرامون این شهر وحشتناک است. یعنی دولت توانسته «بخشی» از نیاز زیربنایی حمل ونقل راتامین کند. ولی این نیاز به شکل کامل مرتفع نشده است.
✍️ شهردار شدنِ زاکانی اتفاقِ بسیار مبارکی است!

🔹احتمالا این روزها زاکانی بسیار خوشحال است که اخبارِ #طالبان و #کرونا و... باعث شده تا خبرِ شهردار شدنِ او از مرکزِ توجه رسانه ها و اذهان عمومی "دور" شود. حیرت و تعجبی که برای بسیاری از افراد با شنیدنِ خبر انتخاب/انتصاب زاکانی به سِمت شهردار پایتخت رخ داد، با اخبار تاسف بار موج پنجم کرونا و فرار اشرف غنی و... به حاشیه رفت. اما شهردار شدن زاکانی به این دلایل امر بسیار مبارکی است:

1️⃣- وقتی بدنۀ برج میلاد را به کسی که در عمرش درگیرِ صد مترمکعب بتن ریزی «نبوده» نشان بدهی و بگویی در اینجا سی هزار متر مکعب بتن ریخته شده، با چشمانی بی فروغ و بی هیچ واکنشی درچهره به تو نگاه می کند. شهردار شدنِ امثال زاکانی که یک عمر بر روی صندلی، در حالِ نظریه پردازی بوده اند معادل این است که آن چهره بی واکنش را برداری و بِبری وسطِ کارگاه بتن ریزی و بگویی حالا بتن بریز!
وقتی که چهار سال درگیرِ بتن ریزی شد، سمبادۀ روزگار و سختیِ کار به او خواهد آموخت که «واقعیتِ کار» یعنی چه؟ و خواهد آموخت که قدری «با احتیاط» سخن بگوید.

2️⃣- جنسِ کارِ شهرداری، یک کار بسیار پرتنش و عملیاتی است. امثال زاکانی همیشه در حاشیۀ امن نشسته اند و همیشه براحتی دیگران را نقد کرده اند. با اینکه شهردار شدنِ این تیپ افراد باعث آسیب به شهر می شود ولی فرصت بسیار مناسبی است که قدری با سمبادۀ کارهای «واقعی» و سخت، پرداخته شوند و از «عالمِ ادعا» فاصله بگیرند.

3️⃣- یکی دو ماه بعد از اینکه ماهِ عسلِ خوشحالی و خشنودیِ از «شهردار شدم» گذشت، هر روز صبح زاکانی باید به این فکر کند که «آخرِ این ماه» برای پرداخت «حقوقِ کارکنانِ شهرداری» چه کنم؟!

اوایل کار احتمالا با همان لبخند ملیح و چهرۀ سرشار از اطمینان، رو به معاونش «دستور» خواهد داد که فلان قطعه زمین را بفروشید و حقوق این ماه را بدهید... ولی مگر چند بار می توان زمین فروخت؟ و مگر چقدر می شود از اموال شهرداری برای «پرداخت حقوق» حراج کرد؟ یک ماه و دو ماه نیست که!

آن آقای زاکانی یکباره می بیند که همزمان با پرداخت حقوقها، باید شبکه #مترو را هم توسعه داد و بسیار زشت است اگر چهار سال بگذرد و بگویند در مدتِ شهرداریِ زاکانی فقط سه کیلومتر خط مترو احداث شده!
پس باز با همان لبخند پر طمانینه به مدیر توسعه قطار شهری دستور می دهد که «مترو بسازید». ولی مدیر اجرایی مترو گزارشی روی میز زاکانی خواهد گذاشت و خواهد گفت که در 1402 به سی هزارمیلیارد تومان بودجه نیاز داریم. آن زاکانی ای که نمی داند حقوق کارکنان را چطور باید بدهد، سی هزار میلیارد تومان از کجا بیاورد؟... آن لبخند ملیح در اینجای کار، قدری کمرنگ خواهد شد. اما ماجرا هنوز ادامه دارد:

4️⃣- احتمالا زاکانی یک سفر به #توکیو خواهد رفت. آنجا #شهردار_توکیو میزبانش خواهد بود و او را به بازدید از اتاق مدیریت کنترلِ شبکه قطار شهری و ترافیک توکیو خواهد برد. زاکانی با دهان باز و حیرت زده نگاه خواهد کرد که در کشوری که #نفت نداشته اند چطور صدها کیلومتر شبکه قطار شهری (روی زمین و زیر زمین) احداث کرده اند و چطور متوسط میزان #تاخیر قطار در توکیو دو ثانیه است و چطور فاصله زمانیِ عبور واگنها از یکدیگر 2 دقیقه است؟

این لحظۀ طلایی بسیار ارزشمندی است. زاکانیِ تا قبل از این، اگر به بازدید از توکیو می رفت، یک سفر تفریحی/کاری برایش محسوب می شُد، اما این اولین باری است که زاکانیِ ایستاده در اتاقِ مدیریت ترافیک شهر توکیو، دارد با خودش فکر می کند: «خب حقوق کارکنان رو از کجا میدن؟ اینهمه پول برای ساخت مترو در کشورِ بدون نفت چطور فراهم کردن؟»

5️⃣- پلاسکو، شبکه مترو، سیلاب، پرداخت حقوق کارمندان، احداث بزرگراه و... اینها مسائل «واقعی» است و مواجه شدنِ تیپولوژیِ امثال زاکانی (که عادت کرده اند در پای کولر و از کنار گودِ کُشتی فریاد برآورند)، امر مبارکی است.

6️⃣- زاکانی اگر شانس بیاورد در این چهار سال #زلزله ای در تهران نخواهد آمد، اما اگر شانس با او یار نباشد و گسلهای تهران تصمیم به جُنبیدن بگیرند، متوجه خواهد شد که «مدیریت بحران» چه کار تخصصی ای است. و سازمان مدیریت بحران‌‌ِ شهر تهران جایی نیست که «یکی از رفقا» را آنجا بگماریم! بلکه «زلزله تهران» به زاکانی (و امثال زاکانی) خواهد آموخت که باید از «متخصص» استفاده کنند. نه از جبهه پایداری.

7️⃣- احتمالا زاکانی یک سفر هم به پاریس خواهد رفت. آنجا زاکانی متوجه می شود که جدای از مترو، و جدای از حقوق کارکنان، و جدای از زلزله، و جدای از احداث تونل و بزرگراه... و جدای از هر فرایندِ مکانیکی، «روح شهر» هم مهم است. احتمالا به این نتیجه خواهد رسید که برای اینکه شهر بانشاط و با طراوت باشد «باید فکر کرد».

8️⃣- گذشت 4 سال «به احتمال زیاد» باعث خواهد شد که همفکران زاکانی برای «شهردارِ بعدی» قدری بیشتر «فکر» کنند.



🌐t.iss.one/solseghalam