ارزیابی شتابزده
13.8K subscribers
921 photos
307 videos
34 files
874 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
قطار از ايستگاه ايمباركدرو حركت كرد. تلفنِ پسر جواني كه با چهره خسته در صندلي روبرو نشسته بود زنگ خورد. با شتاب توضيح مي دهد كه "ديتا" ها را ذخيره كردم روى ايكس درايو. از نرم افزار هم "ران" گرفتم. جواب داد. بالاخره جواب داد.

به فردى كه آن طرف خطِ تلفن است پيوسته تاكيد مى كند كه "اين ديتاى ارزشمنديه" . حالا با اين ديتا مى توانيم بريم به مرحله بعد.
مراقب است كه در سكوت قطار دير وقت شب هنگام، بلند صحبت نكند.

تلفن را كه قطع مى كند مى پرسم:
- مهندس كامپيوتر هستى؟
- بله

- هر شب اينقدر دير خانه مى روى؟
- نه ، زمانهايي كه تحويلِ كار داريم، پيش مى آيد.

گفتم:
- براى شما مهندسين كامپيوتر در اين منطقه بى اِريا (Bay Area) و پيرامون سليكن ولى فرصتهاى كارى زياد هست.
مهندس كامپيوتر در اين منطقه در اصطلاح
In the right time, in the right place
است.

پوزخندى مى زند و مى گويد:
- بله چنين مى گويند! اين منطقه پُر است از مديران عامل حريص شركتهاى نوپا، كه به بردگى مى گيرندت و به حقوقى حداقلى، در حد مرگ ازت كار مى كشند. بله فرصت زياد هست!

روى كلمه " Greedy " (حريص) چند بار تاكيد مى كند. مديران عامل گريدى.

مى گويد:
- "جاى قبلى كه بودم، مديرمون براى نرم افزاري كه نوشتم كلا پنج هزار دلار بهم داد. ولى همان نرم افزار رو صدوبيست و پنج هزار دلار فروخت به يك شركت تِك (Tech).
بعد وقتى مادرم مريض بود براى سركشى و ديدار مادر "مرخصي بدون حقوق" بهم داد.
نماندم ديگه بعدش. زدم بيرون.

شماها گوگل و اوبر و فيس بوك رو باز مى كنيد و كيف مى كنيد از اپليكيشن هاى مختلفى كه دارند؛ ولى نمى دونيد پشتِ سر هركدام از اين نرم افزارها چقدر #مهندس برنامه نويس مثل من به حداقلِ حقوق بهره كشى شدن. ببين! من خانه رو اوكلند گرفتم، چون سانفرانسيسكو كه اجاره هاش نميگذاره. آنجا ماهى هزار و پانصد دلار #اجاره خانه ميدهم ولي اجاره اصلي، سه هزار دلاره. پس ناچار خانه رو با يك نفر ديگه
Share
هستيم. حمام مجزا نداره. ببين مسخره نيست كه بعد از اينهمه درسخوندن حمامت Share باشه؟"

نمى دانستم چنين دل پرى دارد. و نمى دانم چه بايد گفت؟ مى گويد:

- يكشنبه صبح ها كوه مى روم. وقتى از آن بالا به اين Bay Area نگاه مى كنم احساس مى كنم چه جاى مخوفى هست. پر از مديرعامل گريدى.

ساعت نزديك دوازده شب شده و قطار(بارت)، به ايستگاه اوكلند رسيده؛ با خود فكر مى كنم روىِ ديگرِ سكه عشق در سليكن ولى هم اينچنين است! همه از موفقيت #استارت_آپ ها مى گوييم و پشتِ مسير برخاستنِ يك استارت آپ چه حجم متراكمى از رنج حرفه اى نهفته است؟ بلند مى شود و خداحافظي مى كند كه برود. مى گويد: هشت و نيم صبح بايد سركار باشم!

خداحافظى مى كنيم و آرزوى موفقيت. ولى با خود فكر مى كنم اين چه آرزويى است؟! ما مهندسين در زنجيره اى از خشونت حرفه اى گرفتاريم. تا رسيدن به يك "موقعيتِ مناسب" صبوري مى كنيم. ولى وقتى كه به "موقعيت" رسيديم خود ما هم رفتار و نگاه و تفكرمان نسبت به استخدام ديگران، شاكله ى همان زنجيره را به خود گرفته.
همان زنجيرى كه پله پله از آن عبور كرده ايم.

و مگر چند نفر، توان و حوصله ى پاره كردنِ زنجير دارند؟!

زنجير پاره كردن اگر كه راحت بود، نامش زنجير پاره كردن نمى شد.

آرى اينچنين است اى برادر!

@solseghalam
#قطارنوشته_ها
#خليج_وحشى

https://goo.gl/nPMHQC