پس از یک رانندگی طولانی برای بازدید میدانی از مناطق آتش سوزی اخیر کالیفرنیا (در بات کانتی) دیر وقت شب خسته و کوفته به منزل رسیدم. اینستاگرام را باز کردم، لایوِ صحبت های میلاد دخانچی بود كه در كانادا در مورد «یادداشت اخیر رسول جعفریان» (مورخ) حرف مى زد. به زبانی شیرین و بیانی شمرده، تاریخچۀ شیعیان و تفاوت «شیعه اخباری» با «شیعۀ اصولی» را شرح می کرد. از زمان صفويه تا جمهوري اسلامى. در میانۀ لایو اینستاگرام از سه نفر هم دعوت کرد «وصل» شدند و نظراتشان را گفتند. یکی از اهواز با لهجه شیرین خوزستانی و دو نفر از تهران. با نمک اینکه نفر سوم، به شکلی بسیار مستدل ، آرام و قوی همه (یا بخشی از) حرفها و بافته های دخانچی را نقد کرد و بخشی از رشته ها را پنبه... اما این به زیباییِ این گفتگو به گمانم می افزود.
داشتم فکر می کردم چه دنیای زیبایی شده. یکی نشسته در گوشه ای كه هوايش پر شده از دود و سر در کار آتشِ اخیر، می تواند صحبت های یک نفر را در کانادا بشنود که دارد درباره «یادداشت کانال تلگرام رسول جعفریان در تهران» حرف می زند! و یکی هم "همان دم" پیدا می شود و نقد می کند حرفها را. همه این ماجراها «بی نیاز به اینکه» اینها از طریق رسانه های جاری (شبکه های تلویزیونی) حرفشان را بزنند. با موبایل کفِ دستشان. آری! دنیای امروز چقدر امكانِ گفتگو براى ما فراهم آورده. برای کسی که «حرف» ی داشته باشد، ابزارِ حرف زدن به قدرِ کفایت فراهم شده. آنهایی که صدایی ازشان در نمی آید، حرفی لابد ندارند؟
سرِ جسور برای گفتگو باید داشت!
- - -
*پى نوشت:
هنوز هم هستند افرادى كه مدعى اند ما حرفهايمان را در ژورنالهاى علمى مى زنيم و مجامع تخصصى. همچون شمس تبريزى انگشت بر رگ خواص مى نهيم (!). اينها را بايد گذاشت در همان عالم خود بمانند و در ژورنالها/بحثهاى طلبگى. مفهوم خواص و عوام در دنياى جديد، صدها فرسنگ فرق كرده. حرفى اگر هست، اينهمه گوىِ توفيق و كرامت در ميان افكنده اند.
@solseghalam
داشتم فکر می کردم چه دنیای زیبایی شده. یکی نشسته در گوشه ای كه هوايش پر شده از دود و سر در کار آتشِ اخیر، می تواند صحبت های یک نفر را در کانادا بشنود که دارد درباره «یادداشت کانال تلگرام رسول جعفریان در تهران» حرف می زند! و یکی هم "همان دم" پیدا می شود و نقد می کند حرفها را. همه این ماجراها «بی نیاز به اینکه» اینها از طریق رسانه های جاری (شبکه های تلویزیونی) حرفشان را بزنند. با موبایل کفِ دستشان. آری! دنیای امروز چقدر امكانِ گفتگو براى ما فراهم آورده. برای کسی که «حرف» ی داشته باشد، ابزارِ حرف زدن به قدرِ کفایت فراهم شده. آنهایی که صدایی ازشان در نمی آید، حرفی لابد ندارند؟
سرِ جسور برای گفتگو باید داشت!
- - -
*پى نوشت:
هنوز هم هستند افرادى كه مدعى اند ما حرفهايمان را در ژورنالهاى علمى مى زنيم و مجامع تخصصى. همچون شمس تبريزى انگشت بر رگ خواص مى نهيم (!). اينها را بايد گذاشت در همان عالم خود بمانند و در ژورنالها/بحثهاى طلبگى. مفهوم خواص و عوام در دنياى جديد، صدها فرسنگ فرق كرده. حرفى اگر هست، اينهمه گوىِ توفيق و كرامت در ميان افكنده اند.
@solseghalam
✍️اربعين-رسانه
محمدرضا اسلامى
🔹 متنى در تلگرام دست به دست مي شود تحت عنوان:
"كتمان ننگين"
(حكايت بزرگترين سانسور خبرى رسانه هاي جهان).
در اين متن، گلايمندانه، پرسيده مى شود: چرا رسانه هاي غربى بزرگترين اجتماع بشرى در اربعين را سانسور كردند؟
اصل اين حرف صحيح است، اما:
✔️سؤالي كه بيش از سؤالِ متن مذكور مطرح است اينكه : چرا خودِ ما ، رسانه نداريم؟
🔹قبول! رسانه هاي بين المللي اربعين را سانسور كرده/مي كنند (صحيح تر بگوئيم: پوشش نميدهند)؛ ولي مگر ما عليل هستيم كه يك رسانه قوي و جامع بين المللي نداريم؟
🔹 چرا در تراز همين رسانه هايي كه اسم برده شد، (ولو در حد منطقه اي)، شبكه تلويزيوني يا حتي روزنامه در تهران شكل نگرفته؟
✔️سوال دوم؛ ما كه رسانه نداريم (عرضه/يا امكانِ درست كردن رسانه نداشته ايم)، چرا لابي هاى قوى در رسانه هاي مطرح دنيا نداريم ؟
🔹به دلايل مختلف روزنامه در تراز جهاني در تهران نداريم. ولي چند ايراني داريم كه در روزنامه هاي تراز جهاني مقاله مي نويسند؟ صد نفر؟ پنجاه نفر؟ ده نفر؟
نشانه هاي حريت و آزادگى را در برخي رسانه هاي امروز دنيا ميتوان يافت، (البته هيچ كدام فرشته نيستند) ولى ما چقدر با احرارِ رسانه ، ارتباط داشته/داريم؟
راديو #ان_پى_آر سه سال است بيشترين پوشش خبري را راجع به جنگ يمن داشته. گزارشهايي كه حيرت زده مي شوم مي شنوم. تندترين حرفها به حرفه اي ترين شكل عليه عربستان...
ما در ان.پى.آر به قدر يك خردل هم جايگاه/ارتباط داريم؟
در نيويورك تايمز چطور؟ دفترى/اتاقى در آتلانتا (مركز #سى_ان_ان) داريم؟
ما يك ملت متوسط الحال، كه دائم به صداوسيماي خود فحش مي دهيم (از خودمان نمي دانيمش) و همزمان به امپرياليسم رسانه هاى دنيا هم ناسزا مي گوئيم.
همزمان به مهاجرانى و بهنود و كرباسچى و ... (كساني كه الگوى فكري ايجاد رسانه تراز جهاني در ايران داشتند) فحش ميدهيم و به جريان رسانه اى بذرپاش و رسايى و... هم بدبين هستيم و از كيهان هم متنفريم و همزمان صداوسيماى فعلي را هم بچه ى زن صيغه اي مي انگاريم. خب چه كسي صداي ما/دغدغه هاى ما و مثلا رويدادي در ابعاد اربعين را به گوش جوان دانشجوى شهروند شهر گرين ويل كاروليناي جنوبي برساند؟
🔹واقعيت است كه مفاهيم پيچيده اي همچون #رسانه در دنياي امروز، ابلاغي و دستوري شكل نمي گيرد. بايد يك بلوغ و فهم رفتاري در جمعي/در جايى اتفاق افتاده باشد، تا ميوه ى آن بلوغ (و سازگارى) بشود چيزى همچون رسانه هايى كه در متن مذكور برشمرده شده.
ميوه آن بلوغ/سازگارى، بشود "حرف" ، بشود "كلمه".
حرف و كلمه اى كه به گوش ها «رسانده» شود.
« شنيده شود »
تا آن زمان غير از غر زدن كاري از ما ساخته نيست؟ چرا تيتر ياهو چنان است و چرا تيتر رسانه ملى چنين است؟...
@solseghalam
محمدرضا اسلامى
🔹 متنى در تلگرام دست به دست مي شود تحت عنوان:
"كتمان ننگين"
(حكايت بزرگترين سانسور خبرى رسانه هاي جهان).
در اين متن، گلايمندانه، پرسيده مى شود: چرا رسانه هاي غربى بزرگترين اجتماع بشرى در اربعين را سانسور كردند؟
اصل اين حرف صحيح است، اما:
✔️سؤالي كه بيش از سؤالِ متن مذكور مطرح است اينكه : چرا خودِ ما ، رسانه نداريم؟
🔹قبول! رسانه هاي بين المللي اربعين را سانسور كرده/مي كنند (صحيح تر بگوئيم: پوشش نميدهند)؛ ولي مگر ما عليل هستيم كه يك رسانه قوي و جامع بين المللي نداريم؟
🔹 چرا در تراز همين رسانه هايي كه اسم برده شد، (ولو در حد منطقه اي)، شبكه تلويزيوني يا حتي روزنامه در تهران شكل نگرفته؟
✔️سوال دوم؛ ما كه رسانه نداريم (عرضه/يا امكانِ درست كردن رسانه نداشته ايم)، چرا لابي هاى قوى در رسانه هاي مطرح دنيا نداريم ؟
🔹به دلايل مختلف روزنامه در تراز جهاني در تهران نداريم. ولي چند ايراني داريم كه در روزنامه هاي تراز جهاني مقاله مي نويسند؟ صد نفر؟ پنجاه نفر؟ ده نفر؟
نشانه هاي حريت و آزادگى را در برخي رسانه هاي امروز دنيا ميتوان يافت، (البته هيچ كدام فرشته نيستند) ولى ما چقدر با احرارِ رسانه ، ارتباط داشته/داريم؟
راديو #ان_پى_آر سه سال است بيشترين پوشش خبري را راجع به جنگ يمن داشته. گزارشهايي كه حيرت زده مي شوم مي شنوم. تندترين حرفها به حرفه اي ترين شكل عليه عربستان...
ما در ان.پى.آر به قدر يك خردل هم جايگاه/ارتباط داريم؟
در نيويورك تايمز چطور؟ دفترى/اتاقى در آتلانتا (مركز #سى_ان_ان) داريم؟
ما يك ملت متوسط الحال، كه دائم به صداوسيماي خود فحش مي دهيم (از خودمان نمي دانيمش) و همزمان به امپرياليسم رسانه هاى دنيا هم ناسزا مي گوئيم.
همزمان به مهاجرانى و بهنود و كرباسچى و ... (كساني كه الگوى فكري ايجاد رسانه تراز جهاني در ايران داشتند) فحش ميدهيم و به جريان رسانه اى بذرپاش و رسايى و... هم بدبين هستيم و از كيهان هم متنفريم و همزمان صداوسيماى فعلي را هم بچه ى زن صيغه اي مي انگاريم. خب چه كسي صداي ما/دغدغه هاى ما و مثلا رويدادي در ابعاد اربعين را به گوش جوان دانشجوى شهروند شهر گرين ويل كاروليناي جنوبي برساند؟
🔹واقعيت است كه مفاهيم پيچيده اي همچون #رسانه در دنياي امروز، ابلاغي و دستوري شكل نمي گيرد. بايد يك بلوغ و فهم رفتاري در جمعي/در جايى اتفاق افتاده باشد، تا ميوه ى آن بلوغ (و سازگارى) بشود چيزى همچون رسانه هايى كه در متن مذكور برشمرده شده.
ميوه آن بلوغ/سازگارى، بشود "حرف" ، بشود "كلمه".
حرف و كلمه اى كه به گوش ها «رسانده» شود.
« شنيده شود »
تا آن زمان غير از غر زدن كاري از ما ساخته نيست؟ چرا تيتر ياهو چنان است و چرا تيتر رسانه ملى چنين است؟...
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
گفته شد طوفان ايرما مى آيد. چندصدكيلومتر آنسوتر ميشد رفت وبازگشت. اما چه مي شوَد كرد آنوقت كه طوفانى ميرسد وآن سوتر هم جايى براى رفتن نيست. چه مي شود كرد وقتى سونامى خشك به احوال اخلاق كشورى بزند؟
✔️هوا پر از دود شده است
درِ خانه را كه باز مى كنى بوى تُند دود بدجور توى ذوق مى زند.
همه جا را بوي اين دود فراگرفته.
ديروز ظهر ايميل رسيد كه مدارس امروز تعطيل است. بچه هايتان در خانه بمانند.
ديشب هم ايميل آمد كه كلاسها در دانشگاه بركلى تعطيل است.
ديشب رستورانهاى دنج پيرامون دانشگاه (كه هميشه پر رونق است و بوى زندگى مى دهد) خلوت بود و در اصطلاح پرنده پر نمى زد.
فعلا همه منتظرند كه وضعيت آتش سوزي تا چه زمان ادامه خواهد يافت؟ و هواىِ عادى از چه زمان ممكن خواهد شد؟
✔️وقتى هوا آلوده شد، براى همه آلوده مى شود. امرى بديهى است! وقتى هم اميدى به صاف شدنِ هوا و رفع غبار نباشد، براى همه خواهد بود.
اين هم بديهى است!
اگر اميدى به صاف شدن هوا نباشد، چه بايد كرد؟!
✔️ برخى آتش ها، اگر گُر گرفت، سوختنش اگر نصيب همه نشود، دودش ولى نصيبِ همه مى شود. فكرِ رفتن به مغز ها و ذهن ها مى نشاند. از اين آتش ها بايد ترسيد.
شروع اگر شد، اكسيژن نخواهد ماند!
✔️همه به هواى سانفرانسيسكو مى نازيدند. هوايش هميشه بهار است! بله هست ولى آتش اگر گُر گرفت، هواى مطبوع اين خليج هم چنين مى شود! آتشِ برخى منازعات سياسى چنين است. "آتشِ موضعى" نيست.
Wild fire
است. در گرفت، دامانِ همه را مى گيرد. كانالهاى تلگرامى هوادارن احمدى نژاد را كه مى خوانم بوى آتش از كلمات مى آيد. كانال تلگرام عبدالرضا داورى را كه مى خوانى احساس مى كنى تا پاىِ سوختنِ همه چيز ايستاده اند. چنان در لابلاى كلمات نفرت پيچيده شده كه تن آدم مى لرزد. اينها نمى فهمند كه جنگل اگر سوخت آتش و دودش براى همه خواهد بود؟
گمان كنم كه فكر مى كنند آتش امرى قابل كنترل است.
واقعا نمى دانند شروع كه شد با ٨٠٠٠ آتش نشان هم نشانده نمى شود؟
@solseghalam
درِ خانه را كه باز مى كنى بوى تُند دود بدجور توى ذوق مى زند.
همه جا را بوي اين دود فراگرفته.
ديروز ظهر ايميل رسيد كه مدارس امروز تعطيل است. بچه هايتان در خانه بمانند.
ديشب هم ايميل آمد كه كلاسها در دانشگاه بركلى تعطيل است.
ديشب رستورانهاى دنج پيرامون دانشگاه (كه هميشه پر رونق است و بوى زندگى مى دهد) خلوت بود و در اصطلاح پرنده پر نمى زد.
فعلا همه منتظرند كه وضعيت آتش سوزي تا چه زمان ادامه خواهد يافت؟ و هواىِ عادى از چه زمان ممكن خواهد شد؟
✔️وقتى هوا آلوده شد، براى همه آلوده مى شود. امرى بديهى است! وقتى هم اميدى به صاف شدنِ هوا و رفع غبار نباشد، براى همه خواهد بود.
اين هم بديهى است!
اگر اميدى به صاف شدن هوا نباشد، چه بايد كرد؟!
✔️ برخى آتش ها، اگر گُر گرفت، سوختنش اگر نصيب همه نشود، دودش ولى نصيبِ همه مى شود. فكرِ رفتن به مغز ها و ذهن ها مى نشاند. از اين آتش ها بايد ترسيد.
شروع اگر شد، اكسيژن نخواهد ماند!
✔️همه به هواى سانفرانسيسكو مى نازيدند. هوايش هميشه بهار است! بله هست ولى آتش اگر گُر گرفت، هواى مطبوع اين خليج هم چنين مى شود! آتشِ برخى منازعات سياسى چنين است. "آتشِ موضعى" نيست.
Wild fire
است. در گرفت، دامانِ همه را مى گيرد. كانالهاى تلگرامى هوادارن احمدى نژاد را كه مى خوانم بوى آتش از كلمات مى آيد. كانال تلگرام عبدالرضا داورى را كه مى خوانى احساس مى كنى تا پاىِ سوختنِ همه چيز ايستاده اند. چنان در لابلاى كلمات نفرت پيچيده شده كه تن آدم مى لرزد. اينها نمى فهمند كه جنگل اگر سوخت آتش و دودش براى همه خواهد بود؟
گمان كنم كه فكر مى كنند آتش امرى قابل كنترل است.
واقعا نمى دانند شروع كه شد با ٨٠٠٠ آتش نشان هم نشانده نمى شود؟
@solseghalam
✍️پايان روز جمعه در آلوده ترين هواى دنيا
🔹امروز جمعه ١٦ نوامبر، بالاخره به پايان رسيد. گزارش زير در #سى_ان_ان (و گزارش هاى مشابه ) حاكى از آن است كه امروز شهرهاى
-سانفرانسيسكو
-ساكرامِنتو
-استاكتون
آلوده ترين شهرهاي دنيا بوده اند و كيفيت هوا در نازل ترين سطح خود بوده است.
امروز جمعه به پايان رسيد ولي فردا هم هوا اينچنين خواهد بود و هيچ مشخص نيست كه چند روز شرايط اينگونه ادامه خواهد يافت؟
🔹فردا شنبه، قرار بود كه مسابقه فوتبال بين دانشگاههاى بركلى و استنفورد برگزار شود. اين مسابقه به لحاظ سابقه رقابت اين دو دانشگاه، به
Big Game
مشهور است. از مدتها پيش بليطها فروش رفته و همه منتظر شنبه بودند. بيگ گيم* فعلا كنسل شد!
🔹تناظر عجيبى است كه يكى از خوش هواترين شهرهاى آمريكا (به واسطه "آتش")، مقام آلوده ترين هواي دنيا را يدك بكشد. اين اتفاقات اخير در كاليفرنيا نشان مى دهد كه چقدر ما بايد به تأمين تجهيزات مورد نيازِ چنين سناريوهايى از آتش سوزى، اهتمام داشته باشيم. خصوصا در كشور ما كه اساسا جنگلهاى زيادى براى سوختن ندارد.
🔹آمريكا با داشتن سابقه آتش شيكاگو در سال ١٨٧١ (كه سه روز طول كشيد، ٣٠٠ شهروند را كشت و ١٠٠هزار نفر را بى خانه كرد) و مراكز مطالعاتي مجهزى همچون
NIST
در زمينه مطالعات آتش پيشرو بوده است. به لحاظ تجهيزات و امكانات هوائى هم مسلما كشور در وضعيت مناسبي است. ولى همه ى اينها باعث نشد كه روزگار كاليفرنيا چنين نشود.
"آشنايانِ" اين وادى و اين عرصه كه اينچنين دربرابر رفتار و واقعيتهاى طبيعت، به زانو در مى آيند، ناآشنايان بايد به جدّ و جهد حساب خود را مهياىِ روزهاى سخت قرار دهند.
✔️گفت حافظ، آشنايان در مقامِ حيرتند /
دور نَبْوَد گر نشيند خسته و مسكين، غريب
#آتش #كاليفرنيا
@solseghalam
▪️▪️▪️
* آخرين بارى كه اين مسابقه كنسل شده، ٥٥ سال پيش، بعد از ترور كندى بوده است.
گزارش سى.ان.ان🔻
https://goo.gl/4N2ZKN
🔹امروز جمعه ١٦ نوامبر، بالاخره به پايان رسيد. گزارش زير در #سى_ان_ان (و گزارش هاى مشابه ) حاكى از آن است كه امروز شهرهاى
-سانفرانسيسكو
-ساكرامِنتو
-استاكتون
آلوده ترين شهرهاي دنيا بوده اند و كيفيت هوا در نازل ترين سطح خود بوده است.
امروز جمعه به پايان رسيد ولي فردا هم هوا اينچنين خواهد بود و هيچ مشخص نيست كه چند روز شرايط اينگونه ادامه خواهد يافت؟
🔹فردا شنبه، قرار بود كه مسابقه فوتبال بين دانشگاههاى بركلى و استنفورد برگزار شود. اين مسابقه به لحاظ سابقه رقابت اين دو دانشگاه، به
Big Game
مشهور است. از مدتها پيش بليطها فروش رفته و همه منتظر شنبه بودند. بيگ گيم* فعلا كنسل شد!
🔹تناظر عجيبى است كه يكى از خوش هواترين شهرهاى آمريكا (به واسطه "آتش")، مقام آلوده ترين هواي دنيا را يدك بكشد. اين اتفاقات اخير در كاليفرنيا نشان مى دهد كه چقدر ما بايد به تأمين تجهيزات مورد نيازِ چنين سناريوهايى از آتش سوزى، اهتمام داشته باشيم. خصوصا در كشور ما كه اساسا جنگلهاى زيادى براى سوختن ندارد.
🔹آمريكا با داشتن سابقه آتش شيكاگو در سال ١٨٧١ (كه سه روز طول كشيد، ٣٠٠ شهروند را كشت و ١٠٠هزار نفر را بى خانه كرد) و مراكز مطالعاتي مجهزى همچون
NIST
در زمينه مطالعات آتش پيشرو بوده است. به لحاظ تجهيزات و امكانات هوائى هم مسلما كشور در وضعيت مناسبي است. ولى همه ى اينها باعث نشد كه روزگار كاليفرنيا چنين نشود.
"آشنايانِ" اين وادى و اين عرصه كه اينچنين دربرابر رفتار و واقعيتهاى طبيعت، به زانو در مى آيند، ناآشنايان بايد به جدّ و جهد حساب خود را مهياىِ روزهاى سخت قرار دهند.
✔️گفت حافظ، آشنايان در مقامِ حيرتند /
دور نَبْوَد گر نشيند خسته و مسكين، غريب
#آتش #كاليفرنيا
@solseghalam
▪️▪️▪️
* آخرين بارى كه اين مسابقه كنسل شده، ٥٥ سال پيش، بعد از ترور كندى بوده است.
گزارش سى.ان.ان🔻
https://goo.gl/4N2ZKN
CNN
California now has world's 'most polluted cities' due to wildfires
Schools, colleges and even cable cars have closed in northern California as smoke from the Camp Fire descends on the region, which as of Friday morning had some of the worst air quality in the world, according to independent monitors.
ارزیابی شتابزده
دیشب وسط این جنگل یکباردیگر برای چندساعت درکنارآتش نشانها سختیِ کارشان را حس کردم. دومین نفربه بالای سرمصدوم رسیدم. سرعت عمل نیروهای امدادژاپن دراینگونه موارد، چیز دیگریست. (بزرگراه 133) @solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 با توجه به اعزام حدود ٨٠٠٠ نيروى #آتش_نشان به شمال و جنوب كاليفرنيا (براى مقابله با سوختن جنگلها)، اگر در مراكز #شهرها آتشسوزى شود آيا نيرويى باقيمانده است؟
📌شنبه شب ١٧ نوامبر ٢٠١٨ ؛
٢٦ آبان ٩٧ (ويدئو شماره ١ از ٣)
✔️رخداد همزمان دو آتش مجاور خيابان Geary مركز شهر سانفرانسيسكو
@solseghalam
📌شنبه شب ١٧ نوامبر ٢٠١٨ ؛
٢٦ آبان ٩٧ (ويدئو شماره ١ از ٣)
✔️رخداد همزمان دو آتش مجاور خيابان Geary مركز شهر سانفرانسيسكو
@solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥ويدئو شماره ٣ از ٣
✔️حضور اين تعداد نيرو براي دو آتش بسيار جزئى (با وجود اعزام تعداد زيادى آتش نشان به شمال و جنوب كاليفرنيا )، اين ذهنيت را ايجاد مى كند كه آمادگي نيروها براى خطرات درون شهرى در وضعيت مناسبى است.
✔️حضور اين تعداد نيرو براي دو آتش بسيار جزئى (با وجود اعزام تعداد زيادى آتش نشان به شمال و جنوب كاليفرنيا )، اين ذهنيت را ايجاد مى كند كه آمادگي نيروها براى خطرات درون شهرى در وضعيت مناسبى است.
✍️پیاده رو هدیه دادن – قسمت ششم
(بزرگترین کمک مالی یک فارغ التحصیل در تاریخ دانشگاههای آمریکا)
#خبرخوانی
🖊محمدرضا اسلامی
🔷یکی از رسم های پسندیده در دانشگاههای آمریکا این است که فارغ التحصیلِ یک دانشگاه، بعد از رفتن از آن دانشگاه به فضای کسب و کار ، اگر که ثروتمند و پولدار شد، در مقاطع زمانی مختلف به دانشگاهی که خاستگاهش بوده، "هدیه" می دهد. این هدیه ها جورهای مختلف می تواند باشد. از گذاشتن یک نیمکت زیبا در کنار یکی از پیاده روهای دانشکده، تا سنگفرش کردنِ پیاده رو، تا خریدن وسایل برای یک آزمایشگاه ، تا ساختن یک ساختمان جدید به عنوان مرکز تحقیقاتی، یا مشارکت در ساختن استخر و ورزشگاه و ... .
بنابراین خیلی محتمل است که در حال عبور از میان ساختمان های مختلف ، اسامی گوناگون از افرادی را ببینیم که در سالهای مختلف ، هدیه هایی به دانشگاه داده اند. این #هدیه ها گاه فردی و گاه دسته جمعی است.
در یادداشت های قبلی تصاویری از میشیگان و کارولینا(ی جنوبی) ارایه شد که مثلا عده ای فارغ التحصیل یک سال، دسته جمعی یک #پیاده_رو ساخته و هدیه کرده بودند به دانشگاهی که به روزگار جوانی در آن قدم می زده اند؛ یا اینکه مرکز تحقیقات موتور برای دانشکده مکانیک ساخته اند. تصاویری که نشانه ای بودند از اینکه گوشه ای از قلب و خاطر فارغ التحصیل، متعلق باقی مانده به جایی که خاستگاهِ رشدش بوده..
جایی که فقط سکویِ پرش نبوده.
مهری که در دل مانده.
(لینک تصاویر در پی نوشت🔻)
🔷چند روز پیش (18 نوامبر) در خبرها چنین آمد که آقای #مایکل_بلومبرگ به دانشگاه محل تحصیل خود هدیه ای داده که مبلغ این هدیه، «یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار» (1.8میلیارد دلار) عنوان شده است. این بزرگترین کمکِ مالی یک فارغ التحصیل به دانشگاهش در تاریخ دانشگاههای آمریکا محسوب می شود. (لینک خبر و پادکست رادیو #ان_پی_آر در پی نوشت🔻)
مایکل بلومبرگ زمانی شهردار نیویورک بوده است . حدود پنجاه و چهارسال پیش، آقای شهردار جوانکی بوده با استطاعت اندک مالی که لیسانس خود را در همین دانشگاه گذرانده است. او در آن زمانِ بی شهرتی و بی پولی، با کمک هزینه ی این دانشگاه لیسانس گرفته، و حالا، این رقم درشت را داده تا دانشگاهِ جان هاپکینز از دانشجویان مستعد «شهریه» نگیرد، و به دانشجویان ممتاز «بورسیه» بدهد.
🔷 آقای بلومبرگ را نمی شناسم و نمی دانم چقدر از اینکارش قربه إلی الله یا قربه إلی دانشگاه جان هاپکینز بوده؟ (و نیت دیگری هم در این ماجرا بوده یا نه) ولی این را می دانم که بازگشتِ فارغ التحصیل به خاستگاهِ علمی اش، امری رایج در آمریکاست. این یک رفتار خوب و پسندیده است. در این باره نمونه هایی از دانشگاههای برکلی و استنفورد، در قسمت های بعدی ارایه خواهد شد.
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: نمونه تصاویر هدیه های فارغ التحصیلان دانشگاههای مختلف آمریکا به محوطه دانشگاهشان
https://t.iss.one/solseghalam/631
https://t.iss.one/solseghalam/656
https://t.iss.one/solseghalam/662
https://t.iss.one/solseghalam/715
https://t.iss.one/solseghalam/884
📌پی نوشت 2: برای اینکه تصویر روشنی از این هدیه آقای بلومبرگ داشته باشیم خوب است به این نکته اشاره شود که مثلا در رشته زلزله و سازه، ماگزیمم فاندی که "بنیاد علوم آمریکا" یا
NSF
به یک پروپوزال می دهد «یک میلیون و پانصد هزار دلار» است. وقتی که پروفسور کدور در دانشگاه ايالتى میشیگان، توانست از بنياد علوم قطر یک فاند 5میلیون دلاری برنده شود، مثل بمب در دانشگاه صدا کرد. پارسال که خانم سِز آتامتورک توانست برای دانشگاه کلمسون یک فاند 5 میلیون دلاری برنده شود، رئیس دانشگاه در ایمیلی که به همه اساتید و دانشجویان دانشگاه زد او را "ستارۀ دانشگاه" خطاب کرد. حالا این اعداد « 1.5میلیون دلار» یا «5میلیون دلار» را مقایسه کنیم با وزنِ هدیه آقای بلومبرگ به دانشگاه جان هاپکینز!
*پادکست رادیو ان.پی.آر دربارۀ این خبر◀️
https://www.npr.org/2018/11/18/669047641/michael-bloomberg-gives-1-8-billion-to-financial-aid-at-johns-hopkins-university
(بزرگترین کمک مالی یک فارغ التحصیل در تاریخ دانشگاههای آمریکا)
#خبرخوانی
🖊محمدرضا اسلامی
🔷یکی از رسم های پسندیده در دانشگاههای آمریکا این است که فارغ التحصیلِ یک دانشگاه، بعد از رفتن از آن دانشگاه به فضای کسب و کار ، اگر که ثروتمند و پولدار شد، در مقاطع زمانی مختلف به دانشگاهی که خاستگاهش بوده، "هدیه" می دهد. این هدیه ها جورهای مختلف می تواند باشد. از گذاشتن یک نیمکت زیبا در کنار یکی از پیاده روهای دانشکده، تا سنگفرش کردنِ پیاده رو، تا خریدن وسایل برای یک آزمایشگاه ، تا ساختن یک ساختمان جدید به عنوان مرکز تحقیقاتی، یا مشارکت در ساختن استخر و ورزشگاه و ... .
بنابراین خیلی محتمل است که در حال عبور از میان ساختمان های مختلف ، اسامی گوناگون از افرادی را ببینیم که در سالهای مختلف ، هدیه هایی به دانشگاه داده اند. این #هدیه ها گاه فردی و گاه دسته جمعی است.
در یادداشت های قبلی تصاویری از میشیگان و کارولینا(ی جنوبی) ارایه شد که مثلا عده ای فارغ التحصیل یک سال، دسته جمعی یک #پیاده_رو ساخته و هدیه کرده بودند به دانشگاهی که به روزگار جوانی در آن قدم می زده اند؛ یا اینکه مرکز تحقیقات موتور برای دانشکده مکانیک ساخته اند. تصاویری که نشانه ای بودند از اینکه گوشه ای از قلب و خاطر فارغ التحصیل، متعلق باقی مانده به جایی که خاستگاهِ رشدش بوده..
جایی که فقط سکویِ پرش نبوده.
مهری که در دل مانده.
(لینک تصاویر در پی نوشت🔻)
🔷چند روز پیش (18 نوامبر) در خبرها چنین آمد که آقای #مایکل_بلومبرگ به دانشگاه محل تحصیل خود هدیه ای داده که مبلغ این هدیه، «یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار» (1.8میلیارد دلار) عنوان شده است. این بزرگترین کمکِ مالی یک فارغ التحصیل به دانشگاهش در تاریخ دانشگاههای آمریکا محسوب می شود. (لینک خبر و پادکست رادیو #ان_پی_آر در پی نوشت🔻)
مایکل بلومبرگ زمانی شهردار نیویورک بوده است . حدود پنجاه و چهارسال پیش، آقای شهردار جوانکی بوده با استطاعت اندک مالی که لیسانس خود را در همین دانشگاه گذرانده است. او در آن زمانِ بی شهرتی و بی پولی، با کمک هزینه ی این دانشگاه لیسانس گرفته، و حالا، این رقم درشت را داده تا دانشگاهِ جان هاپکینز از دانشجویان مستعد «شهریه» نگیرد، و به دانشجویان ممتاز «بورسیه» بدهد.
🔷 آقای بلومبرگ را نمی شناسم و نمی دانم چقدر از اینکارش قربه إلی الله یا قربه إلی دانشگاه جان هاپکینز بوده؟ (و نیت دیگری هم در این ماجرا بوده یا نه) ولی این را می دانم که بازگشتِ فارغ التحصیل به خاستگاهِ علمی اش، امری رایج در آمریکاست. این یک رفتار خوب و پسندیده است. در این باره نمونه هایی از دانشگاههای برکلی و استنفورد، در قسمت های بعدی ارایه خواهد شد.
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: نمونه تصاویر هدیه های فارغ التحصیلان دانشگاههای مختلف آمریکا به محوطه دانشگاهشان
https://t.iss.one/solseghalam/631
https://t.iss.one/solseghalam/656
https://t.iss.one/solseghalam/662
https://t.iss.one/solseghalam/715
https://t.iss.one/solseghalam/884
📌پی نوشت 2: برای اینکه تصویر روشنی از این هدیه آقای بلومبرگ داشته باشیم خوب است به این نکته اشاره شود که مثلا در رشته زلزله و سازه، ماگزیمم فاندی که "بنیاد علوم آمریکا" یا
NSF
به یک پروپوزال می دهد «یک میلیون و پانصد هزار دلار» است. وقتی که پروفسور کدور در دانشگاه ايالتى میشیگان، توانست از بنياد علوم قطر یک فاند 5میلیون دلاری برنده شود، مثل بمب در دانشگاه صدا کرد. پارسال که خانم سِز آتامتورک توانست برای دانشگاه کلمسون یک فاند 5 میلیون دلاری برنده شود، رئیس دانشگاه در ایمیلی که به همه اساتید و دانشجویان دانشگاه زد او را "ستارۀ دانشگاه" خطاب کرد. حالا این اعداد « 1.5میلیون دلار» یا «5میلیون دلار» را مقایسه کنیم با وزنِ هدیه آقای بلومبرگ به دانشگاه جان هاپکینز!
*پادکست رادیو ان.پی.آر دربارۀ این خبر◀️
https://www.npr.org/2018/11/18/669047641/michael-bloomberg-gives-1-8-billion-to-financial-aid-at-johns-hopkins-university
Telegram
ارزیابی شتابزده
هدیه ای از ورودی های شصت و چندسال پیش
@solseghalam
@solseghalam
✍️یا باران مددی
#Thanksgiving_Day
🖊محمدرضا اسلامى
🔷تمام دیروز را تقریبا باران بارید و دو هفته دود و غبار هوای کالیفرنیا و خلیج سانفرانسیسکو را شست و برد. بعد از چند روز دود مطلق، صبح هوا صاف و روشن بود و آفتاب، درخشنده و خندان. در اينستاگرام تصاویر کتابگردی دیروز تهران بود و صحبتهای جناب الهي قمشه اي و شعر خواني ايشان را (در صفحه جناب اسرافیل شيرچى و صفحه جناب سهیل محمودي عزيز) ديدم. روز چه زيبا شد... ساغر بلور و باده طهور و خدا غفور!
🔷امروز تنکس گیوینگ است و سکوت عجیبی در فضا هست. دیشب بسیاری از شهروندان، وقتِ خود را در منزل پدری به سر رساندند و شام را گرد هم بوده اند. برای ما که منزل پدری فرسنگها فاصله دارد، یاد و خاطرۀ شب های یلداست که می آید و می رود.
🔷امسال هم به سیاق سالهای گذشته، در روز تنکس گیوینگ در برخی کانالها متنهایی منتشر شد مانند متن زیر (لینک در پی نوشت🔻) که خلاصۀ کلام این است که :
چهارمین پنجشنبه ماه نوامبر در #آمریکا #روز_شکرگزاری
نام دارد.
این تعطیلی ریشه در جشن های برداشت محصول #سرخ_پوست های بومی دارد که در سال 1621 در ایالتی که اکنون به عنوان #ماساچوست شناخته می شود آغاز شده است. #انگلیسی ها پس از #مهاجرت به آمریکا در سال 1620 پس از آنکه در «پلیموت» از کشتی پیاده شدند اگر کمک #سرخپوستان مهماننواز به آنها نبود احتمالا بیشترشان از #گرسنگی مرده بودند... اما مدت زیادی از این ماجرا نگذشت تا #اروپایی_های مهاجر این مهمان نوازی بومی ها را با بزرگ ترین #نسل_کشی تاریخ تلافی کردند و #آمریکای_جدید پایه گذاری شد... تا مدتی برای کسانی که پوست سر سرخ پوستان را می کندند و تحویل می دادند جایزه تعیین شده بود. به این ترتیب مسابقه بر سر کشتن سرخپوستان و کندن پوست سر آنان به وجود آمد. برای یك شهرك نشین معمولی 50 پوند، شبه نظامیان 20 پوند و به سربازان 10 پوند پرداخت میشد. 20 سال بعد نرخ «پوست سر» سرخپوستان به 100 پوند افزایش پیدا کرد
...
🔷این قالب نوشتار، تبديل به یک #تیپولوژی شده است. تیپولوژی افرادی که اين روزها در مغرب زمین، زندگی می کنند و هر از گاهی باید متنی/حرفی از خود منتشر کنند که: «ایهاالناس ما که اینجا زندگی می کنیم، می دانیم که این غربی ها چقدر پست و بد و ریشه هایشان خراب و ال و بل است»... از کسی/کسانی که اینگونه می نویسند باید پرسید مرد حسابی! آيا پسنديده است كسى بگويد اجدادِ تو در هندوستان چه کُشت و کشتارها کرده اند؟ نادر قلی بیگ (یا همان نادر شاه افشار) در فوریه 1739 در هند چه خونها ریخت؟ مگر نادر، پسرِ خودش رضاقلی میرزا را کور نکرد؟ شاه عباس درگذار زندگی (و در حوالی همان سالهای 1620م ) یکی از فرزندانش را کشت و دو تن دیگر را کور کرد... اینها آیا گزاره هایی می شود که وقتی یک نفر خواست از زیباییِ شب #یلدا در ایران بگوید، یک نفرِ دیگر پیدا شود و این گزاره های تاریخی را پیش بکشد و یادآوری کند؟
🔹آمریکایِ دیروز (و امروز) سرشار از ایرادها و تناقض های اساسی است چنان که ژاپن دیروز (و امروز) هم چنین بوده (و هست)، اما این #تیپولوژی که کسی در غرب زندگی کند و همزمان فقط اخ و لعنت نثار غرب کند، از طنزهای روزگار ماست.
نقدهاى اساسى و ريشه دار (از هر كشورى)، امرى پسنديده است ولى مرتبط كردنِ يك رفتار مردمى همچون "شكرگزارى" به پوست سر سرخپوستان، آيا روش صحيحى از بيان سنتها/رفتارهاى اجتماعى يك كشور است؟
🔷 آتش #کالیفرنیا به مدد این باران قدری فرو نشست ولی مدتی پیش در یکی از دیگر کانالها (از ایرانیان ساکن آمریکا) نوشته شده بود
- شراره هاى آتشِ خدا به جانِ کالیفرنیا؟ (لینک🔻)
«آن نوعِ نگاه» از تیپولوژی مورد اشاره، به همین گونه نقاط منتهی می شود. اینکه در دانشگاههای اینها درس بخوانی و از امکانات اینها بهره ببری و بعد برای اینکه برادری ات را (به برخی) اثبات کنی بگویی «آتشی که خانه و کاشانه مردم را در کالیفرنیا خاکستر می کند، شرارۀ آتشِ خداست؟». بگو مرد حسابی! فردا روزی اگر کسی درآمد و گفت زلزله کرمانشاه یا زلزله تهران، سیلی خداست، آنوقت تو چه خواهی گفت؟
🔹غرب سياسى و غرب فرهنگى/معرفتى، مبتنى بر بنيادهاى فكرى قرار گرفته كه ما نيازمند شناخت، نقد جدى و عميق آن هستيم. ولى نه به شيوه متن هاى بالا.
🔷این #تنکس_گیوینگ هم تمام شد و سکوتِ این روز زیبا را هم با یاد و خاطرۀ یلداهای کودکی و نوجوانی گذراندیم. شاکریم که آتشِ تند روزهای اخیر، به مدد باران دیروز قدری فرو نشست.
کاش باران، آتش کینه ها و تنگ نظری ها را هم می شست.
یا باران مددی! 🌱🌿☘️🍀🌲
@solseghalam
https://sites.google.com/site/mrezaeslamisite/Home/IMG_1442.JPEG
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: لینک يادداشت مورد اشاره درباره ریشه تنکس گیوینگ
https://t.iss.one/Farang_nevesht/2130
📌 متن مورد اشاره درباره شراره های آتش خدا به جان کالیفرنیا
https://t.iss.one/K1inUSA/5634
#Thanksgiving_Day
🖊محمدرضا اسلامى
🔷تمام دیروز را تقریبا باران بارید و دو هفته دود و غبار هوای کالیفرنیا و خلیج سانفرانسیسکو را شست و برد. بعد از چند روز دود مطلق، صبح هوا صاف و روشن بود و آفتاب، درخشنده و خندان. در اينستاگرام تصاویر کتابگردی دیروز تهران بود و صحبتهای جناب الهي قمشه اي و شعر خواني ايشان را (در صفحه جناب اسرافیل شيرچى و صفحه جناب سهیل محمودي عزيز) ديدم. روز چه زيبا شد... ساغر بلور و باده طهور و خدا غفور!
🔷امروز تنکس گیوینگ است و سکوت عجیبی در فضا هست. دیشب بسیاری از شهروندان، وقتِ خود را در منزل پدری به سر رساندند و شام را گرد هم بوده اند. برای ما که منزل پدری فرسنگها فاصله دارد، یاد و خاطرۀ شب های یلداست که می آید و می رود.
🔷امسال هم به سیاق سالهای گذشته، در روز تنکس گیوینگ در برخی کانالها متنهایی منتشر شد مانند متن زیر (لینک در پی نوشت🔻) که خلاصۀ کلام این است که :
چهارمین پنجشنبه ماه نوامبر در #آمریکا #روز_شکرگزاری
نام دارد.
این تعطیلی ریشه در جشن های برداشت محصول #سرخ_پوست های بومی دارد که در سال 1621 در ایالتی که اکنون به عنوان #ماساچوست شناخته می شود آغاز شده است. #انگلیسی ها پس از #مهاجرت به آمریکا در سال 1620 پس از آنکه در «پلیموت» از کشتی پیاده شدند اگر کمک #سرخپوستان مهماننواز به آنها نبود احتمالا بیشترشان از #گرسنگی مرده بودند... اما مدت زیادی از این ماجرا نگذشت تا #اروپایی_های مهاجر این مهمان نوازی بومی ها را با بزرگ ترین #نسل_کشی تاریخ تلافی کردند و #آمریکای_جدید پایه گذاری شد... تا مدتی برای کسانی که پوست سر سرخ پوستان را می کندند و تحویل می دادند جایزه تعیین شده بود. به این ترتیب مسابقه بر سر کشتن سرخپوستان و کندن پوست سر آنان به وجود آمد. برای یك شهرك نشین معمولی 50 پوند، شبه نظامیان 20 پوند و به سربازان 10 پوند پرداخت میشد. 20 سال بعد نرخ «پوست سر» سرخپوستان به 100 پوند افزایش پیدا کرد
...
🔷این قالب نوشتار، تبديل به یک #تیپولوژی شده است. تیپولوژی افرادی که اين روزها در مغرب زمین، زندگی می کنند و هر از گاهی باید متنی/حرفی از خود منتشر کنند که: «ایهاالناس ما که اینجا زندگی می کنیم، می دانیم که این غربی ها چقدر پست و بد و ریشه هایشان خراب و ال و بل است»... از کسی/کسانی که اینگونه می نویسند باید پرسید مرد حسابی! آيا پسنديده است كسى بگويد اجدادِ تو در هندوستان چه کُشت و کشتارها کرده اند؟ نادر قلی بیگ (یا همان نادر شاه افشار) در فوریه 1739 در هند چه خونها ریخت؟ مگر نادر، پسرِ خودش رضاقلی میرزا را کور نکرد؟ شاه عباس درگذار زندگی (و در حوالی همان سالهای 1620م ) یکی از فرزندانش را کشت و دو تن دیگر را کور کرد... اینها آیا گزاره هایی می شود که وقتی یک نفر خواست از زیباییِ شب #یلدا در ایران بگوید، یک نفرِ دیگر پیدا شود و این گزاره های تاریخی را پیش بکشد و یادآوری کند؟
🔹آمریکایِ دیروز (و امروز) سرشار از ایرادها و تناقض های اساسی است چنان که ژاپن دیروز (و امروز) هم چنین بوده (و هست)، اما این #تیپولوژی که کسی در غرب زندگی کند و همزمان فقط اخ و لعنت نثار غرب کند، از طنزهای روزگار ماست.
نقدهاى اساسى و ريشه دار (از هر كشورى)، امرى پسنديده است ولى مرتبط كردنِ يك رفتار مردمى همچون "شكرگزارى" به پوست سر سرخپوستان، آيا روش صحيحى از بيان سنتها/رفتارهاى اجتماعى يك كشور است؟
🔷 آتش #کالیفرنیا به مدد این باران قدری فرو نشست ولی مدتی پیش در یکی از دیگر کانالها (از ایرانیان ساکن آمریکا) نوشته شده بود
- شراره هاى آتشِ خدا به جانِ کالیفرنیا؟ (لینک🔻)
«آن نوعِ نگاه» از تیپولوژی مورد اشاره، به همین گونه نقاط منتهی می شود. اینکه در دانشگاههای اینها درس بخوانی و از امکانات اینها بهره ببری و بعد برای اینکه برادری ات را (به برخی) اثبات کنی بگویی «آتشی که خانه و کاشانه مردم را در کالیفرنیا خاکستر می کند، شرارۀ آتشِ خداست؟». بگو مرد حسابی! فردا روزی اگر کسی درآمد و گفت زلزله کرمانشاه یا زلزله تهران، سیلی خداست، آنوقت تو چه خواهی گفت؟
🔹غرب سياسى و غرب فرهنگى/معرفتى، مبتنى بر بنيادهاى فكرى قرار گرفته كه ما نيازمند شناخت، نقد جدى و عميق آن هستيم. ولى نه به شيوه متن هاى بالا.
🔷این #تنکس_گیوینگ هم تمام شد و سکوتِ این روز زیبا را هم با یاد و خاطرۀ یلداهای کودکی و نوجوانی گذراندیم. شاکریم که آتشِ تند روزهای اخیر، به مدد باران دیروز قدری فرو نشست.
کاش باران، آتش کینه ها و تنگ نظری ها را هم می شست.
یا باران مددی! 🌱🌿☘️🍀🌲
@solseghalam
https://sites.google.com/site/mrezaeslamisite/Home/IMG_1442.JPEG
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: لینک يادداشت مورد اشاره درباره ریشه تنکس گیوینگ
https://t.iss.one/Farang_nevesht/2130
📌 متن مورد اشاره درباره شراره های آتش خدا به جان کالیفرنیا
https://t.iss.one/K1inUSA/5634
✍️مگر ژاپن هم «مدیر» از «خارج» وارد می کند؟!
#خبرخوانی
🖊محمدرضا اسلامی
🔷خبر دستگیری «کارلوس گون» رئیس فرانسویِ شرکت #نیسان مثل بمب خبری در رسانه های ژاپن (و دنیا) منتشر شد. او متهم شد که درطول پنج سال، حقوقش را ۴۴میلیون دلار کمتر اعلام کرده بود.
🔷این خبر واکنشهای مختلفی در #ژاپن (وسایر کشورها) در پی داشت. سوالات مختلفی در پی شنیدن این خبر به ذهنها می رسید اما، یک سوال کلیدی برای برخى شنوندگان مطرح شد: «مگر ژاپنی هایی که خودشان استاد صنعت خودروسازی دنیا هستد، مدیرعامل از خارج "وارد" می کنند؟!»
🔷بله! ژاپن در صنعت خودرو، پیشرو و مبدع و صاحبِ نامهایی عظیم است: #تویوتا، #هوندا، #مزدا، #میتسوبيشی، #نیسان، #سوزوكى، #دای_هاتسو و...
لیست بالابلندی که سالها، کارنامه پرافتخاری از اختراع و ابداع و بازرگانی و مديريت و صنعتگری را در پیشینه دارد. آنگاه، چنین کشوری رفته و یک «فرانسوی» را برای ریاست «نیسان» آورده است؟ چرا؟
قبل از پاسخ به این "چرا" خوب است نگاهی به فهرست سایر شرکتهای صاحبنام ژاپنی که مدیرعاملِ «غیرژاپنی» (خارجی) دارند داشته باشیم:
✔️🔹یک- مزدا: در سال 2015 گروه #مزدا در ژاپن یک میلیون و پانصدهزاردستگاه خودرو تولید کرده است. برای ما ایرانی ها نام این شرکت جالب است چون ناظر به اهورا مزدا است.
این شرکت نزدیک به صدسال عمر دارد (دقیق بگوییم: 97 سال) یعنی بیش از سن پدربزرگهاى ما.
آقایان هِنری والاس و مارک فیلدز، دو تن از رؤسای مشهور «غیرژاپنی» مزدا بوده اند. طی سالهای 1996 تا 2003 مزدا مدیران عامل غیر ژاپنی استخدام کرده است!
• Henry Wallace (1996–1997, appointed by Ford Motor Company)
• James E. Miller (1997–1999)
• Mark Fields (1999–2002)
• Lewis Booth (2002–2003)
✔️🔹دو- گروه میتسوبیشی فوسو (تولید کننده موتورهای دیزلی کامیون و اتوبوس): این کارخانه که متعلق به گروه صنعتی
Mitsubishi Fuso Truck & Bus Corporation (MFTBC)
است هم یک مدیرعامل غیرژاپنی به نام آلبرت کریچمن استخدام کرد که در موفقیت شرکت موثر بوده است.
✔️🔹سه- آزورا بانک ژاپن: سابقۀ کارهای مالی عظیم در ژاپن (که اقتصاد دوم دنیا بود) با بيمه و بانکداریهای بزرگ و صاحبنام گره خورده است. ولی این دلیل نمی شود که بانکی همچون
Aozora Bank
که در سال 1957 (بیست سال قبل از انقلاب ایران) تاسیس شده، آقای برایان پرینس را به عنوان رئیس استخدام نکند.
براى تکمیل اين فهرست در مجال محدود تلگرام باید به تاریخچه استخدام مدیر در شرکتهای ژاپنى مثل:
▪️Sony (Howard Stringer 2009-2012)
▪️Nippon Sheet Glass Co.(Craig Naylo)
و...هم پرداخت.
🔴اینها مثالهایی از غولهای ژاپنی است که مدیران عامل «غیرژاپنی» استخدام کرده بودند. اما چرا کشوری که خود «صنعتگر» است، مدیر برای صنعت از خارج می آورد؟
🔶دو پاسخ به اجمال برای این پرسش مطرح است:
✔️🔸یک- در دنیای امروز، «سابقه دار بودن در یک حوزه»، به هیچ عنوان دلیل بر برنده ماندن، نیست. ادارۀ بنگاههای بزرگ اقتصادی/صنعتی با چنان پیچیدگیها و دشواریهایی گره خورده است، که هيات مديره به رغم صدسال سابقۀ صنعتگری هم باید به دنبال «مدیر قدَر» باشد.
✔️🔸دو- ورشکست شدن غولهای بزرگی مثل «توشیبا» (که قبلا به آن پرداختیم) و "به مرز ورشکستگی رسیدنِ" بزرگانى مثل «سونی» و «پاناسونیک» نشان داد که مرز نابودی، بسیار نزدیک است.
لذا گاه شركتهاى ژاپنى بخشى از "سهام" خود را به شركتهاى ديگر مى فروشند (مثل نيسان يا مزدا)، و به تبعِ اين فروش سهام، ورودِ مديرعامل خارجى از آن شركتها را هم مى پذيرند.
🔵اینها واقعیات دنیای امروز است. موفقیت/عدم موفقیت سازمانهای بزرگ، بستگی به منابع انسانی دارد. نقش منابع انسانی و خصوصا «مدیریت» در پيروزى سازمانهایِ با ابعاد "مگا" بسیار حیاتی است. البته مرتبط كردن رشد ژاپن به مديران غيرژاپنى گزاره صحيحى نيست (ژاپن اساسا كشور خارجى پذيرى نيست)؛ بلكه نگاه استراتژيك ژاپنى اين است كه در مواقع لزوم بايد از مدير خارجى "هم" استفاده كرد. دراين بحث، بايد اشاره كرد به بهره اى كه ژاپنى ها چنددهه پيش از آموزش هاى #ادوارد_دمينگ برده و پايه هاى صنعت خودرو ژاپن را بر مبناى آن استوار كردند.
🔷چند روز قبل از ماجراى نیسان، صحبتی از شهردار جدید #تهران جنجال آفرین شد. وى گفته بود: ما برای اداره کلان شهر ممکن است به مدیر غیرایرانی نیازمند باشیم. ایکاش این صحبت (که با استخدام مربی برای تیم #فوتبال مقايسه شد) با ارایه توضیحات بیشتری درباره رویکرد کشورهایی مثل ژاپن و آمریکا در «استخدام مدیر»/«متخصص» خارجى تکمیل شده بود. واقعیت این است که بزرگترین برگ برندۀ آمریکا در دنیای امروز جذب منابع انساني كيفى از كشورهاى مختلف است. رويكردى كه بسيار فراتر از نوع نگاه ژاپنى هاست.
https://t.iss.one/solseghalam
#خبرخوانی
🖊محمدرضا اسلامی
🔷خبر دستگیری «کارلوس گون» رئیس فرانسویِ شرکت #نیسان مثل بمب خبری در رسانه های ژاپن (و دنیا) منتشر شد. او متهم شد که درطول پنج سال، حقوقش را ۴۴میلیون دلار کمتر اعلام کرده بود.
🔷این خبر واکنشهای مختلفی در #ژاپن (وسایر کشورها) در پی داشت. سوالات مختلفی در پی شنیدن این خبر به ذهنها می رسید اما، یک سوال کلیدی برای برخى شنوندگان مطرح شد: «مگر ژاپنی هایی که خودشان استاد صنعت خودروسازی دنیا هستد، مدیرعامل از خارج "وارد" می کنند؟!»
🔷بله! ژاپن در صنعت خودرو، پیشرو و مبدع و صاحبِ نامهایی عظیم است: #تویوتا، #هوندا، #مزدا، #میتسوبيشی، #نیسان، #سوزوكى، #دای_هاتسو و...
لیست بالابلندی که سالها، کارنامه پرافتخاری از اختراع و ابداع و بازرگانی و مديريت و صنعتگری را در پیشینه دارد. آنگاه، چنین کشوری رفته و یک «فرانسوی» را برای ریاست «نیسان» آورده است؟ چرا؟
قبل از پاسخ به این "چرا" خوب است نگاهی به فهرست سایر شرکتهای صاحبنام ژاپنی که مدیرعاملِ «غیرژاپنی» (خارجی) دارند داشته باشیم:
✔️🔹یک- مزدا: در سال 2015 گروه #مزدا در ژاپن یک میلیون و پانصدهزاردستگاه خودرو تولید کرده است. برای ما ایرانی ها نام این شرکت جالب است چون ناظر به اهورا مزدا است.
این شرکت نزدیک به صدسال عمر دارد (دقیق بگوییم: 97 سال) یعنی بیش از سن پدربزرگهاى ما.
آقایان هِنری والاس و مارک فیلدز، دو تن از رؤسای مشهور «غیرژاپنی» مزدا بوده اند. طی سالهای 1996 تا 2003 مزدا مدیران عامل غیر ژاپنی استخدام کرده است!
• Henry Wallace (1996–1997, appointed by Ford Motor Company)
• James E. Miller (1997–1999)
• Mark Fields (1999–2002)
• Lewis Booth (2002–2003)
✔️🔹دو- گروه میتسوبیشی فوسو (تولید کننده موتورهای دیزلی کامیون و اتوبوس): این کارخانه که متعلق به گروه صنعتی
Mitsubishi Fuso Truck & Bus Corporation (MFTBC)
است هم یک مدیرعامل غیرژاپنی به نام آلبرت کریچمن استخدام کرد که در موفقیت شرکت موثر بوده است.
✔️🔹سه- آزورا بانک ژاپن: سابقۀ کارهای مالی عظیم در ژاپن (که اقتصاد دوم دنیا بود) با بيمه و بانکداریهای بزرگ و صاحبنام گره خورده است. ولی این دلیل نمی شود که بانکی همچون
Aozora Bank
که در سال 1957 (بیست سال قبل از انقلاب ایران) تاسیس شده، آقای برایان پرینس را به عنوان رئیس استخدام نکند.
براى تکمیل اين فهرست در مجال محدود تلگرام باید به تاریخچه استخدام مدیر در شرکتهای ژاپنى مثل:
▪️Sony (Howard Stringer 2009-2012)
▪️Nippon Sheet Glass Co.(Craig Naylo)
و...هم پرداخت.
🔴اینها مثالهایی از غولهای ژاپنی است که مدیران عامل «غیرژاپنی» استخدام کرده بودند. اما چرا کشوری که خود «صنعتگر» است، مدیر برای صنعت از خارج می آورد؟
🔶دو پاسخ به اجمال برای این پرسش مطرح است:
✔️🔸یک- در دنیای امروز، «سابقه دار بودن در یک حوزه»، به هیچ عنوان دلیل بر برنده ماندن، نیست. ادارۀ بنگاههای بزرگ اقتصادی/صنعتی با چنان پیچیدگیها و دشواریهایی گره خورده است، که هيات مديره به رغم صدسال سابقۀ صنعتگری هم باید به دنبال «مدیر قدَر» باشد.
✔️🔸دو- ورشکست شدن غولهای بزرگی مثل «توشیبا» (که قبلا به آن پرداختیم) و "به مرز ورشکستگی رسیدنِ" بزرگانى مثل «سونی» و «پاناسونیک» نشان داد که مرز نابودی، بسیار نزدیک است.
لذا گاه شركتهاى ژاپنى بخشى از "سهام" خود را به شركتهاى ديگر مى فروشند (مثل نيسان يا مزدا)، و به تبعِ اين فروش سهام، ورودِ مديرعامل خارجى از آن شركتها را هم مى پذيرند.
🔵اینها واقعیات دنیای امروز است. موفقیت/عدم موفقیت سازمانهای بزرگ، بستگی به منابع انسانی دارد. نقش منابع انسانی و خصوصا «مدیریت» در پيروزى سازمانهایِ با ابعاد "مگا" بسیار حیاتی است. البته مرتبط كردن رشد ژاپن به مديران غيرژاپنى گزاره صحيحى نيست (ژاپن اساسا كشور خارجى پذيرى نيست)؛ بلكه نگاه استراتژيك ژاپنى اين است كه در مواقع لزوم بايد از مدير خارجى "هم" استفاده كرد. دراين بحث، بايد اشاره كرد به بهره اى كه ژاپنى ها چنددهه پيش از آموزش هاى #ادوارد_دمينگ برده و پايه هاى صنعت خودرو ژاپن را بر مبناى آن استوار كردند.
🔷چند روز قبل از ماجراى نیسان، صحبتی از شهردار جدید #تهران جنجال آفرین شد. وى گفته بود: ما برای اداره کلان شهر ممکن است به مدیر غیرایرانی نیازمند باشیم. ایکاش این صحبت (که با استخدام مربی برای تیم #فوتبال مقايسه شد) با ارایه توضیحات بیشتری درباره رویکرد کشورهایی مثل ژاپن و آمریکا در «استخدام مدیر»/«متخصص» خارجى تکمیل شده بود. واقعیت این است که بزرگترین برگ برندۀ آمریکا در دنیای امروز جذب منابع انساني كيفى از كشورهاى مختلف است. رويكردى كه بسيار فراتر از نوع نگاه ژاپنى هاست.
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قيمت بنزين (مجاور سانفرانسيسكو)-يكشنبه ٢٥ نوامبر ٢٠١٨ (مربوط به متن زير🔻)-
ويدئو ١ از ٣
@solseghalam
ويدئو ١ از ٣
@solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قيمت بنزين (مجاور سانفرانسيسكو)-يكشنبه ٢٥ نوامبر ٢٠١٨ (مربوط به متن زير🔻)- ويدئو ٢ از ٣
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قيمت بنزين (مجاور سانفرانسيسكو)-يكشنبه ٢٥ نوامبر ٢٠١٨ (مربوط به متن زير🔻)- ويدئو ٣ از ٣
✍️بنزین از این بر چهارراه به آن بر چهارراه
(درباره یادداشت دکتر حامد قدوسی درباره قیمت بنزین)
🔷سه ویدئوی بالا🔺، مرتبط با بحث قیمت بنزین است. اخیرا بحث های مختلفی در کشور دربارۀ قیمت #بنزین طرح می شود. بحث هایی مبتنی بر اینکه قیمت فعلی بنزین و #یارانه ای که برای آن می پردازیم، عملا هدر دادن سرمایه عظیمی از کشور (به نفع #طبقه_متوسط) است. دکتر حامد قدوسی (بنا به رشته تخصصی خود) در قالب یک سلسله یادداشت به تفصیل به این موضوع پرداخته است (لینک کانال و نمونه یادداشت در پی نوشت🔻).
نکته ای که در بحث های دکتر قدوسی مطرح شده است اینکه: «اگر قیمت بنزین بعد از هدفمندی "شناور" شده بود و به تصمیمات بوروکراتیک متصل نشده بود و بازار بنزین هم #رقابتی شده و اجازه فعالیت بخش خصوصی در آن داده میشد شاید بحث قیمت بنزین در اقتصاد ایران اساسا خود به خود حل میشد و از مباحث سیاستی حذف میشد».
🔷دربارۀ مفهموم بازار رقابتی، و ویدئوهای بالا (که سر "هر" چهارراهی در آمریکا و #ژاپن وجود دارد) ملاحظه می شود که مکانیزم «قیمت رقابتی بنزین» و حضور بخش خصوصی در این عرصه ، باعث چنین تصاویری می شود. شما یک باک ماشین را با 80 دلار در منهتن #نیویورک پر می کنید در حالی که اگر با ده تا دوازده دقیقه رانندگی از تونل لينكلن و رودخانه هودسون عبور کنید، همین باک بنزین با 60 دلار در #نيوجرسى پر می شود. چرا؟
🔷پاسخ این است که آیا قیمت (هزینه تمام شدۀ) رساندنِ «یک بطری آب معدنی» در جای شلوغ و گرانقیمتی مثل منهتن نیویورک با قیمت تمام شدۀ همان بطری آب، در منطقه ارزان قیمتی مثل شهر کلمسون کارولینای جنوبی یکی است؟
هزینه کارگری که بسته های آب معدنی را «در منهتن» جابجا می کند با هزینه همان #کارگر در کارولینای جنوبی یکی است؟ آن کارگر برای اجاره منزلش (یا تردد از خانه اش به منهتن نیویورک) چقدر هزینه می دهد و کارگری که در یک شهر پنجاه هزار نفری زندگی می کند، چقدر هزینه منزل/تردد می دهد؟ به همین نحو، چطور انتظار داریم که قیمت یک لیتر بنزین در خیابان جمهوری تهران با قیمت بنزین در پاکدشت ورامین یکی باشد؟ (که هست)
🔷مگر یک تانکر سوخت رسان برای رسیدن به مرکز شهر #تهران و مثلا خیابان جمهوری، هزینه ای برابر با تانکر سوخت در ورامین متحمل می شود؟
هزينه اجاره/خريد زمين (براى احداث پمپ بنزين) در شهرك غرب با سلفچگان يكى است؟
🔶ممکن است گفته شود که اینها که بدیهیات بازار است. ولی سوال اینجاست که چرا این بدیهیات (در بحثى مثل بنزين)، چند دهه است در کشور ما به شکلی دیگر اجرا می شود و به سامانی دگر؟
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: لینک یادداشت در کانال یک لیوان چای داغ
https://t.iss.one/hamedghoddusi/392
📌عبور از تونل لینکلن از سمت نیوجرسی به سمت نیویورک (ویدئو)
https://t.iss.one/solseghalam/800
(درباره یادداشت دکتر حامد قدوسی درباره قیمت بنزین)
🔷سه ویدئوی بالا🔺، مرتبط با بحث قیمت بنزین است. اخیرا بحث های مختلفی در کشور دربارۀ قیمت #بنزین طرح می شود. بحث هایی مبتنی بر اینکه قیمت فعلی بنزین و #یارانه ای که برای آن می پردازیم، عملا هدر دادن سرمایه عظیمی از کشور (به نفع #طبقه_متوسط) است. دکتر حامد قدوسی (بنا به رشته تخصصی خود) در قالب یک سلسله یادداشت به تفصیل به این موضوع پرداخته است (لینک کانال و نمونه یادداشت در پی نوشت🔻).
نکته ای که در بحث های دکتر قدوسی مطرح شده است اینکه: «اگر قیمت بنزین بعد از هدفمندی "شناور" شده بود و به تصمیمات بوروکراتیک متصل نشده بود و بازار بنزین هم #رقابتی شده و اجازه فعالیت بخش خصوصی در آن داده میشد شاید بحث قیمت بنزین در اقتصاد ایران اساسا خود به خود حل میشد و از مباحث سیاستی حذف میشد».
🔷دربارۀ مفهموم بازار رقابتی، و ویدئوهای بالا (که سر "هر" چهارراهی در آمریکا و #ژاپن وجود دارد) ملاحظه می شود که مکانیزم «قیمت رقابتی بنزین» و حضور بخش خصوصی در این عرصه ، باعث چنین تصاویری می شود. شما یک باک ماشین را با 80 دلار در منهتن #نیویورک پر می کنید در حالی که اگر با ده تا دوازده دقیقه رانندگی از تونل لينكلن و رودخانه هودسون عبور کنید، همین باک بنزین با 60 دلار در #نيوجرسى پر می شود. چرا؟
🔷پاسخ این است که آیا قیمت (هزینه تمام شدۀ) رساندنِ «یک بطری آب معدنی» در جای شلوغ و گرانقیمتی مثل منهتن نیویورک با قیمت تمام شدۀ همان بطری آب، در منطقه ارزان قیمتی مثل شهر کلمسون کارولینای جنوبی یکی است؟
هزینه کارگری که بسته های آب معدنی را «در منهتن» جابجا می کند با هزینه همان #کارگر در کارولینای جنوبی یکی است؟ آن کارگر برای اجاره منزلش (یا تردد از خانه اش به منهتن نیویورک) چقدر هزینه می دهد و کارگری که در یک شهر پنجاه هزار نفری زندگی می کند، چقدر هزینه منزل/تردد می دهد؟ به همین نحو، چطور انتظار داریم که قیمت یک لیتر بنزین در خیابان جمهوری تهران با قیمت بنزین در پاکدشت ورامین یکی باشد؟ (که هست)
🔷مگر یک تانکر سوخت رسان برای رسیدن به مرکز شهر #تهران و مثلا خیابان جمهوری، هزینه ای برابر با تانکر سوخت در ورامین متحمل می شود؟
هزينه اجاره/خريد زمين (براى احداث پمپ بنزين) در شهرك غرب با سلفچگان يكى است؟
🔶ممکن است گفته شود که اینها که بدیهیات بازار است. ولی سوال اینجاست که چرا این بدیهیات (در بحثى مثل بنزين)، چند دهه است در کشور ما به شکلی دیگر اجرا می شود و به سامانی دگر؟
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: لینک یادداشت در کانال یک لیوان چای داغ
https://t.iss.one/hamedghoddusi/392
📌عبور از تونل لینکلن از سمت نیوجرسی به سمت نیویورک (ویدئو)
https://t.iss.one/solseghalam/800
Telegram
یک لیوان چای داغ، نوشتههای حامد قدوسی hamed_ghoddusi
بنزین سهمیهای همان ارز ۴۲۰۰ تومانی است! همان قدر بیاثر!
آیا سهمیهبندی بنزین کمی به کاهش هزینه تمامشده حمل و نقل میکند؟ با همان منطقی که در مورد ارز ۴۲۰۰ تومانی نوشتیم و خوانندگان اینجا با جزییات منطق آن آشنا هستند، استدلال میکنیم که سهمیهبندی بنزین…
آیا سهمیهبندی بنزین کمی به کاهش هزینه تمامشده حمل و نقل میکند؟ با همان منطقی که در مورد ارز ۴۲۰۰ تومانی نوشتیم و خوانندگان اینجا با جزییات منطق آن آشنا هستند، استدلال میکنیم که سهمیهبندی بنزین…
✍️رؤياى آمريكايى، رؤياى ژاپنى، رؤياى ايرانى
(براى ابوالفضل زرويى نصرآباد)
🖊محمدرضا اسلامى
🔷يك- دو طنزپرداز كشورمان، به فاصله چند روز درگذشتند. هر دو به پنجاه سالگى نرسيده. فارغ از اينكه هر يك له يا عليه چه نگاه سياسى اى بودند، ولى هر دو در يك ماجرا مشترك بودند: هر دو طنّاز بودند و هر دو عمرى كوتاه داشتند.
اهل طنز را سر و كار با مطايبه و شوخى است؛ طنزپرداز و عمر كوتاه؟
🔷 دو- اهالى "كلمه" و آنها كه ميزكارشان "كلام" است، گاه با عمرهاى بلند، بيگانه اند. سالهايي كم شماره آنچنان كه مثلا آل احمد به ٤٦سالگى رفت. يا شريعتى به ٤٤ سالگى. يا پروين اعتصامى به ٣٤سالگى.
و... يا اين اواخر، قيصر امين پور، به ٤٨سالگى.
مى گويند در ميان اهالى اين قبيله، "كلمه" بايد از جان كنده شود. و كارگاهِ ذهن و روح بايد با هم كار كنند. اول بايد "معنا" زاده شود و سپس "خون چو مى جوشد منش از شعر رنگى مى دهم".* خب اهالى اين خيابان را عمرِ دراز ممكن است؟
🔷سه- دوسال پيش در حوالى ماه بهمن حسن جوهرچى كه روزگارى بازيگر نقش جوان و تيپ پسر مثبتِ سينماى ما بود، از ميانمان پر كشيد. در يادداشتى تحت عنوان "نسلى كه فطير شد" نوشتم كه: نبايد مُرد. مرگ حق است، ولى نبايد زود مرد. نبايد "مصرف" شويم . بايد روزگار پيرى را ديد. چشيد. بازى نوه ها در مهدكودك را چرا نبايد ديد؟!
(لينك🔻)
🔷چهار- مى گويند هر انسانى، يك رؤيا بايد داشته باشد. انسانِ بى رؤيا، نمى شود. رؤيايى بايد داشت. مى گويند آمريكا زمانى سرزمين رؤيا ها بوده؛ برخى معتقدند رؤياى آمريكايى، ديگر نيست. نمى دانم كه اين گزاره چقدر صحيح است يا نيست؛ ولى مى دانم كه چندسال پيش در #ژاپن با يك رؤيا آشنا شدم. رؤيايى كه بعدها در آمريكا هم آن را ديدم. همين چند روز پيش در #تنكس_گيوينگ امسال هم آن را ديدم:
"پدربزرگى" كه براى شام تنكس گيوينگ، دستان نوه اش را در دست گرفته، و آن سو، سر ميز شام، پدر و مادرش هم لباسهاى عيدپوشيده بر گرد ميز نشسته اند.
اين تصوير، و اين بركنار هم نشستنِ چهار نسلِ يك فاميل را، بارها و بارها در آن سوى شرقى اقيانوس آرام (ژاپن) و در اين سويش مى توان ديد.
🔷پنج- هر كسى، هر رؤيايى مى تواند داشته باشد؛ بزرگ (همچون رؤیای لوتر کینگ) يا كوچك؛ ايرادى نيست. ولى، امتداد داشتن، مستدام بودن، كوتاه نبودن هم بايد در كنارِ رؤيايى كه داريم، رؤيايمان باشد. عمر بلند داشتن اگرچه نبايد همه ى ماجرا باشد، وليكن آن "هم" بايد باشد. مصرف نبايد بشويم. زود نبايد بميريم.
🔷شش- اهالى ولايت "كلمه" و "سخن" را چنين شرح مى كنند كه عمدتا بدخوابند. يا گاه، بى خوابند. شايد چون كلمه و معنا، از عمق جان بايد برون آيد. آنجا كه #سعدى مى گويد:
✔️چه خيال ها گذر كرد و ، گذر نكرد خوابى
يا آنجا كه صدسال بعد از او، #حافظ مى گويد:
✔️قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست/
قرار چیست؟ صبوری کدام؟ و خواب کجا؟!
بله! حكايت بى خوابى و بدخوابى براى اهالى اين اقليم، آشناست.
insomnia
چه در ايران باشى، چه در ژاپن يا آمريكا يا اروپا يا هر جاى اين خاك، من آن رؤيايى كه بدخوابت مى كند را نمى خواهم. من آن رؤياىِ پر خيال و پر رمز و راز كه خواب از چشمانت مى برد را نمى خواهم. مرا رؤيايى بايد كه با خوابِ آسوده، همنشين باشد. رؤيايى كه خوابِ امن، "نازل" كند!
ثم اَنزل عليكم من بعد الغمّ أَمَنَةً نُّعاسًا
#رؤيايى_دارم. رؤياى اينكه خوبانمان زود از ميانمان نروند.
سالها باشند و سالها بگويند و سالها ارجشان داريم. نه اينكه زود بروند و ما شاهدان مراسم تجليل باشيم. تجليل هاى بى فايده.
رویایِ دیدن کارهای بهرام بیضائی. رویای شنیدن صدای خشدار حنجره ساعد باقری. رویای دیدنِ سماع قلم و شکسته نستعلیق یداله کابلی خوانساری... رویای سالهای طولانی، بودنِ این عزیزان.
🔷هفت- شنيدن اخبار رفتنِ خوبان، اسبابِ اندوه است. هرچند همه بايد برويم. ولى زود نبايد رفت. #ابوالفضل_زرويى_نصرآباد از ميانمان رفت. جايگاهش در بهشت ازلى و شكرستان، در كنار خوبان باد. اما طنّازان ديگرمان را اميد كه عمرها دراز باد.
اهل كلمه، صاحبان روح هايى حساسند و جسم هايى كه طاقتِ بى طاقتيهاى روح را ندارد. اهل كلمه و طنّازانمان را دريابيم.
آنها كه به احمدآباد مستوفی مى نشينند. آنها كه اين روزها روزه سكوت پيشه مى كنند.
▪️▪️▪️
وه! که با این عمرهایِ کوتهِ بی اعتبار/
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
#شهريار
@solseghalam
https://goo.gl/Y1TtCj
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت: يادداشت مرتبط قبل:
✍️"نسلى كه فطير شد"
https://t.iss.one/solseghalam/576
✍️طول عمر در ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam/579
✍️براى روزگار پيرى ام
https://t.iss.one/solseghalam/851
*مصرع از مولانا
(براى ابوالفضل زرويى نصرآباد)
🖊محمدرضا اسلامى
🔷يك- دو طنزپرداز كشورمان، به فاصله چند روز درگذشتند. هر دو به پنجاه سالگى نرسيده. فارغ از اينكه هر يك له يا عليه چه نگاه سياسى اى بودند، ولى هر دو در يك ماجرا مشترك بودند: هر دو طنّاز بودند و هر دو عمرى كوتاه داشتند.
اهل طنز را سر و كار با مطايبه و شوخى است؛ طنزپرداز و عمر كوتاه؟
🔷 دو- اهالى "كلمه" و آنها كه ميزكارشان "كلام" است، گاه با عمرهاى بلند، بيگانه اند. سالهايي كم شماره آنچنان كه مثلا آل احمد به ٤٦سالگى رفت. يا شريعتى به ٤٤ سالگى. يا پروين اعتصامى به ٣٤سالگى.
و... يا اين اواخر، قيصر امين پور، به ٤٨سالگى.
مى گويند در ميان اهالى اين قبيله، "كلمه" بايد از جان كنده شود. و كارگاهِ ذهن و روح بايد با هم كار كنند. اول بايد "معنا" زاده شود و سپس "خون چو مى جوشد منش از شعر رنگى مى دهم".* خب اهالى اين خيابان را عمرِ دراز ممكن است؟
🔷سه- دوسال پيش در حوالى ماه بهمن حسن جوهرچى كه روزگارى بازيگر نقش جوان و تيپ پسر مثبتِ سينماى ما بود، از ميانمان پر كشيد. در يادداشتى تحت عنوان "نسلى كه فطير شد" نوشتم كه: نبايد مُرد. مرگ حق است، ولى نبايد زود مرد. نبايد "مصرف" شويم . بايد روزگار پيرى را ديد. چشيد. بازى نوه ها در مهدكودك را چرا نبايد ديد؟!
(لينك🔻)
🔷چهار- مى گويند هر انسانى، يك رؤيا بايد داشته باشد. انسانِ بى رؤيا، نمى شود. رؤيايى بايد داشت. مى گويند آمريكا زمانى سرزمين رؤيا ها بوده؛ برخى معتقدند رؤياى آمريكايى، ديگر نيست. نمى دانم كه اين گزاره چقدر صحيح است يا نيست؛ ولى مى دانم كه چندسال پيش در #ژاپن با يك رؤيا آشنا شدم. رؤيايى كه بعدها در آمريكا هم آن را ديدم. همين چند روز پيش در #تنكس_گيوينگ امسال هم آن را ديدم:
"پدربزرگى" كه براى شام تنكس گيوينگ، دستان نوه اش را در دست گرفته، و آن سو، سر ميز شام، پدر و مادرش هم لباسهاى عيدپوشيده بر گرد ميز نشسته اند.
اين تصوير، و اين بركنار هم نشستنِ چهار نسلِ يك فاميل را، بارها و بارها در آن سوى شرقى اقيانوس آرام (ژاپن) و در اين سويش مى توان ديد.
🔷پنج- هر كسى، هر رؤيايى مى تواند داشته باشد؛ بزرگ (همچون رؤیای لوتر کینگ) يا كوچك؛ ايرادى نيست. ولى، امتداد داشتن، مستدام بودن، كوتاه نبودن هم بايد در كنارِ رؤيايى كه داريم، رؤيايمان باشد. عمر بلند داشتن اگرچه نبايد همه ى ماجرا باشد، وليكن آن "هم" بايد باشد. مصرف نبايد بشويم. زود نبايد بميريم.
🔷شش- اهالى ولايت "كلمه" و "سخن" را چنين شرح مى كنند كه عمدتا بدخوابند. يا گاه، بى خوابند. شايد چون كلمه و معنا، از عمق جان بايد برون آيد. آنجا كه #سعدى مى گويد:
✔️چه خيال ها گذر كرد و ، گذر نكرد خوابى
يا آنجا كه صدسال بعد از او، #حافظ مى گويد:
✔️قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست/
قرار چیست؟ صبوری کدام؟ و خواب کجا؟!
بله! حكايت بى خوابى و بدخوابى براى اهالى اين اقليم، آشناست.
insomnia
چه در ايران باشى، چه در ژاپن يا آمريكا يا اروپا يا هر جاى اين خاك، من آن رؤيايى كه بدخوابت مى كند را نمى خواهم. من آن رؤياىِ پر خيال و پر رمز و راز كه خواب از چشمانت مى برد را نمى خواهم. مرا رؤيايى بايد كه با خوابِ آسوده، همنشين باشد. رؤيايى كه خوابِ امن، "نازل" كند!
ثم اَنزل عليكم من بعد الغمّ أَمَنَةً نُّعاسًا
#رؤيايى_دارم. رؤياى اينكه خوبانمان زود از ميانمان نروند.
سالها باشند و سالها بگويند و سالها ارجشان داريم. نه اينكه زود بروند و ما شاهدان مراسم تجليل باشيم. تجليل هاى بى فايده.
رویایِ دیدن کارهای بهرام بیضائی. رویای شنیدن صدای خشدار حنجره ساعد باقری. رویای دیدنِ سماع قلم و شکسته نستعلیق یداله کابلی خوانساری... رویای سالهای طولانی، بودنِ این عزیزان.
🔷هفت- شنيدن اخبار رفتنِ خوبان، اسبابِ اندوه است. هرچند همه بايد برويم. ولى زود نبايد رفت. #ابوالفضل_زرويى_نصرآباد از ميانمان رفت. جايگاهش در بهشت ازلى و شكرستان، در كنار خوبان باد. اما طنّازان ديگرمان را اميد كه عمرها دراز باد.
اهل كلمه، صاحبان روح هايى حساسند و جسم هايى كه طاقتِ بى طاقتيهاى روح را ندارد. اهل كلمه و طنّازانمان را دريابيم.
آنها كه به احمدآباد مستوفی مى نشينند. آنها كه اين روزها روزه سكوت پيشه مى كنند.
▪️▪️▪️
وه! که با این عمرهایِ کوتهِ بی اعتبار/
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
#شهريار
@solseghalam
https://goo.gl/Y1TtCj
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت: يادداشت مرتبط قبل:
✍️"نسلى كه فطير شد"
https://t.iss.one/solseghalam/576
✍️طول عمر در ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam/579
✍️براى روزگار پيرى ام
https://t.iss.one/solseghalam/851
*مصرع از مولانا
#تجليل_هاى_بى_فايده
در جامعه اى كه خنديدن و #خنداندن ، چندان مورد توجه نبوده، چرا يك آشناي وادى #لبخند، بايد به احمدآباد مستوفى، خانه نشينى اختيار كند؟
اين تجليل هاى پس از مرگ چه فايده؟
فارغ از كتابها و نوشته هايش، اين فهرست برخى از كارهاى يك #مرد است در وادى لبخند و شكر.
مردى كه آنچنان تلخ كام رفت. كارنامه را ببينيم: چقدر پربار؛ چقدر پركار.
✔️(بجز انتشار ١٥ كتاب، اين فهرست بخش ديگر كارهايش🔻)
▪️بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» (۱۳۸۰)
▪️بنیانگذار و دبیر نخستین جشنوارهٔ طنز دانشجویان سراسر کشور(۱۳۷۹)
▪️بنیانگذار نخستین شب نثر طنز ایران”شب خلوت”(۱۳۸۱)
بنیانگذار و دبیر نخستین جشنوارهٔ بینالمللی طنز ایران(۱۳۸۲)
▪️طراحی و افتتاح شبهای شعر طنز در بیش از ۱۰ استان کشور
▪️برگزاری نشستهای تخصصی بازخوانی متون کلاسیک طنز در کانون ادبیات ایران (از آغاز سال ۱۳۸۸)
...
اين #تجليل_هاى_بى_فايده پس از مرگ مرد، چه فايده؟
تمام شد تلخى ها مرد. تمام . به ميزبانى ات سيماى خندان كيومرث صابرى خواهد آمد و قيصر أمين پور و خندان رويانِ اهلِ مرام بهشت ازلى.
طوبى له و حُسن مأب.
@solseghalam
https://goo.gl/Y1TtCj
در جامعه اى كه خنديدن و #خنداندن ، چندان مورد توجه نبوده، چرا يك آشناي وادى #لبخند، بايد به احمدآباد مستوفى، خانه نشينى اختيار كند؟
اين تجليل هاى پس از مرگ چه فايده؟
فارغ از كتابها و نوشته هايش، اين فهرست برخى از كارهاى يك #مرد است در وادى لبخند و شكر.
مردى كه آنچنان تلخ كام رفت. كارنامه را ببينيم: چقدر پربار؛ چقدر پركار.
✔️(بجز انتشار ١٥ كتاب، اين فهرست بخش ديگر كارهايش🔻)
▪️بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» (۱۳۸۰)
▪️بنیانگذار و دبیر نخستین جشنوارهٔ طنز دانشجویان سراسر کشور(۱۳۷۹)
▪️بنیانگذار نخستین شب نثر طنز ایران”شب خلوت”(۱۳۸۱)
بنیانگذار و دبیر نخستین جشنوارهٔ بینالمللی طنز ایران(۱۳۸۲)
▪️طراحی و افتتاح شبهای شعر طنز در بیش از ۱۰ استان کشور
▪️برگزاری نشستهای تخصصی بازخوانی متون کلاسیک طنز در کانون ادبیات ایران (از آغاز سال ۱۳۸۸)
...
اين #تجليل_هاى_بى_فايده پس از مرگ مرد، چه فايده؟
تمام شد تلخى ها مرد. تمام . به ميزبانى ات سيماى خندان كيومرث صابرى خواهد آمد و قيصر أمين پور و خندان رويانِ اهلِ مرام بهشت ازلى.
طوبى له و حُسن مأب.
@solseghalam
https://goo.gl/Y1TtCj
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رفت آن سوار كولى ... با خود ترا نبرده ... اجراى همايون شجريان و تهمورث پورناظرى؛ استانبول-تركيه؛ شنبه ١٢ آذر ١٣٩٧
از زماني كه ابوالفضل زرويى به احمدآباد مستوفي نشست گاه به گاه اميد مهدى نژاد و عباس حسين نژاد (از نسل طنزپردازان جوان -كه ديگر جوان نيستند- ) به ديدار زرويي مي رفتند و عكسهايي درصفحه اينستاگرام مي گذاشتند. هميشه برايم سوال بود تا كجا دوام خواهد آورد؟
شرايط جسمى آدمها خيلي به روح وصله. و اين براى هنرمندان بيشتر مصداق داره. انگار آب شدن برخى ها رو آدم ميتونه تصور كنه.
جالبه كه هنرمند جماعت به چيزهايي زنده ست كه اون چيزها ركن حياتش هست. هنرمند به توليد زنده است. توليد نكنه مي ميره.
جسمش هم نميره، ولى مرده تمام شده.
هنرمند به ارتباط مستقيم با بدنه جامعه زنده است. از جامعه كه بريد، مرده.
جوهره ى هنر (بخشى اش) اكتسابى نيست. بايد در رگ و ريشه ى طرف باشه. دستان يك نقاش، به طرح و كشيدن اگه نباشه نقاش ميميره. خوشنويس بايد بنويسه. خودكار يك طنّاز اگه به نوشتن و صدايش به خواندن نباشه، او تمام شده. #هنرمند با #سلبريتى (چه مثبت چه منفى) فرق داره. هنرمند چيزى در درونش مى جوشه.
هنرمند حساسه. و حساس نه به معناي ضعف. به تعبير آل احمد يعني كه شاخك هاش بيشتر از مردم عادى حس ميكنه/مى فهمه. هنرمند حجمِ زيبايي يك گل رو بيشتر از مردم عادى ميبينه. يك موسيقي رو بيشتر ميشنوه. به كلمه وسواس داره. در بهار، شادتره. شيداتره. بهار رو بيشتر مى چشه. در پائيز غمگين تره.
هنرمند به صداى آواز راننده تاكسى ميدان آذرى به آزادى هم حساسه. بله تا همين قدر.
اين چند روزه همش توي سرم ميگرده
سيد مهدى شجاعى كجاست اين سالها؟
خبرى كى ازش داره؟ ساعد باقرى كجاست؟ چه ميكنه؟ سهيل محمودي كجاست؟
افشين علاء؟
بهرام بيضائى چه شد؟
حسام الدين سراج كجاست؟ چرا اينقدر "كم كاره"؟ بيژن بيژنى چى شد؟ چرا اينقدر كم ميخونه؟
و نام هاي ديگه اي كه در دهه هفتاد و تا نيمه دهه هشتاد با ما بودن و بعدش به يكباره يكي يكي محو شدن در جنگل تهران.
@solseghalam
شرايط جسمى آدمها خيلي به روح وصله. و اين براى هنرمندان بيشتر مصداق داره. انگار آب شدن برخى ها رو آدم ميتونه تصور كنه.
جالبه كه هنرمند جماعت به چيزهايي زنده ست كه اون چيزها ركن حياتش هست. هنرمند به توليد زنده است. توليد نكنه مي ميره.
جسمش هم نميره، ولى مرده تمام شده.
هنرمند به ارتباط مستقيم با بدنه جامعه زنده است. از جامعه كه بريد، مرده.
جوهره ى هنر (بخشى اش) اكتسابى نيست. بايد در رگ و ريشه ى طرف باشه. دستان يك نقاش، به طرح و كشيدن اگه نباشه نقاش ميميره. خوشنويس بايد بنويسه. خودكار يك طنّاز اگه به نوشتن و صدايش به خواندن نباشه، او تمام شده. #هنرمند با #سلبريتى (چه مثبت چه منفى) فرق داره. هنرمند چيزى در درونش مى جوشه.
هنرمند حساسه. و حساس نه به معناي ضعف. به تعبير آل احمد يعني كه شاخك هاش بيشتر از مردم عادى حس ميكنه/مى فهمه. هنرمند حجمِ زيبايي يك گل رو بيشتر از مردم عادى ميبينه. يك موسيقي رو بيشتر ميشنوه. به كلمه وسواس داره. در بهار، شادتره. شيداتره. بهار رو بيشتر مى چشه. در پائيز غمگين تره.
هنرمند به صداى آواز راننده تاكسى ميدان آذرى به آزادى هم حساسه. بله تا همين قدر.
اين چند روزه همش توي سرم ميگرده
سيد مهدى شجاعى كجاست اين سالها؟
خبرى كى ازش داره؟ ساعد باقرى كجاست؟ چه ميكنه؟ سهيل محمودي كجاست؟
افشين علاء؟
بهرام بيضائى چه شد؟
حسام الدين سراج كجاست؟ چرا اينقدر "كم كاره"؟ بيژن بيژنى چى شد؟ چرا اينقدر كم ميخونه؟
و نام هاي ديگه اي كه در دهه هفتاد و تا نيمه دهه هشتاد با ما بودن و بعدش به يكباره يكي يكي محو شدن در جنگل تهران.
@solseghalam