✍️خشونت آکادمیک
🔷در دانشگاههای آمریکا، دو دانشکده (یا دپارتمان) موضوعاتِ مربوط به حوزه آموزش را دنبال می کنند. دانشکده آموزش
Department of Education
و دانشکده آموزش مهندسی و علوم
Department of Engineering and Science Education
اولی حوزۀ گسترده ای از مباحثِ مرتبط به آموزش را دنبال می کند و دومی صرفا بر تکنیک ها و روشهایِ ارتقای یادگیری و آموزش به دانشجویانِ حوزه مهندسی و علوم پایه (در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد و بعضاً سال آخر دبیرستان) متمرکز است.
🔷 بنیاد علوم آمریکا (National Science Foundation) نیز بودجه های بسیار خوبی برای اساتیدی که در این حوزه ها فعالیت می کنند تخصیص می دهد. "بودجه خوب" به این مفهوم که مثلا اگر یک استاد در حوزۀ مهندسی زلزله بخواهد پروپوزال برای یک فاندِ یک میلیون دلاری برنده شود، باید انرژی و وقت بسیار زیادی مصروف کند ولی نهايتا در رقابت با پروپوزالهای متعدد، شانسِ بسیار کمی برای برنده شدن دارد. ولی استادی که روی بحثی مثل «زنان در مهندسی شیمی» ، «آموزش اقلیت های نژادی در فیزیک» (و از این دست مباحث ) پروپوزال می دهد، از شانسِ بسیار بالایی برایِ برنده شدن برخوردار است.
🔷 با شرکت در کارگاهها و کنفرانس های این حوزه، متوجه می شویم که چه کارهای ارزشمندی در بحث ارتقایِ تکنیک هایِ آموزشی دارد انجام می شود. ولی یک سوالِ پایه ای در این میانه وجود دارد: اساساً ورود به حوزه تحصیلات تکمیلی (خصوصا در رشته های با جذابیت شغلی بالا) نیازمند عقبه و پشتوانه خانوادگی در دوران دبیرستان و اوایل نوجوانی است. این موضوع در کجا دیده می شود؟
🔴 این سوال را به گونه دیگری بیان کنیم: همه این تکنیک ها و روشها، برایِ ارتقایِ راندمانِ یادگیری دانشجو است. ولی این دانشجو، تا به پشتِ این میز و صندلی رسیده، از مسیرهایی عبور کرده و این مسیرها ، بدون کمکهای خانوادگی میسّر نمی شود. این موضوع در کجا دیده می شود؟
البته مثالهایِ نقض بر این امر بسیار است. آنها که در یتیمی و بدونِ برخورداری از پدر یا مادر تحصیلکرده، بدون داشتنِ حامی جدی، به بلندای همتِ خود کتاب و دفتر را به همدمی برمیگزینند و به مراحل بلند تحصیلی می رسند. بله اینگونه افراد هستند ولی "کلّیتِ" سیستم آموزشی بر مبنای این واقعیت تنظیم شده که «دانشگاه خوب (رنکینگ بالا)» در یک پروسه رقابتی برای وارد شدن قرار دارد ، و این پروسه رقابتی ، نیازمندِ برخی «حداقل های خانوادگی» است. این آیا نمی شود یک لوپ ؟
🔵این لوپ (پدرِ تحصیل نکرده، فرزندِ با تحصیلاتِ ضعیف می پروراند) در کجا دیده شده است؟ مشخص است که بسیاری از فرزندانِ بی همّت (از خانواده هایِ تحصیلکرده)، از لوپ تحصیلاتِ برتر بیرون می افتند ، ولی "ورودِ" فرزندانِ علاقمند به سیستم آموزشیِ برتر ، چگونه است؟ خانوادۀ سیاه پوستی که درگیرِ پرداخت ِقبض برق و آب هرماه و هزینه های زندگی است و نمی تواند برای خانه، حتی اینترنت هفتاد دلار در ماه تامین کند، چطور بچه هایش را انتظارِ روزگاری روشن تر از روزگارِ خودش داشته باشد؟
🔷 این موضوع را با چند تن از اساتیدِ دانشکده هایِ مذکور در نشست های دوستانه و در فاصله تنفس کنفرانس یا کارگاه آموزشی و ... درمیان گذاشته و جوابِ مشخصی نگرفته ام.
به گمانم تنها یک نام به این بحث می توان داد و آن «خشونت آموزشی» است. خشونتی که در لایه پنهان (بدون تظاهرات بیرونی) در دنیایِ امروز وجود دارد.
#آموزش
#آموزش_مهندسی
https://t.iss.one/solseghalam
▪️ ▪️ ▪️ ▪️ ▪️
یادداشت های مرتبط با بحث #آموزش در کانال:
✍️ آموزش مهندسی و علوم و لنگه کفش
https://t.iss.one/solseghalam/802
✍️درس خواندن طلبگی در ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam/809
✍️شش هزار میلیارد تومان چقدر پول است؟
https://t.iss.one/solseghalam/455
🔷در دانشگاههای آمریکا، دو دانشکده (یا دپارتمان) موضوعاتِ مربوط به حوزه آموزش را دنبال می کنند. دانشکده آموزش
Department of Education
و دانشکده آموزش مهندسی و علوم
Department of Engineering and Science Education
اولی حوزۀ گسترده ای از مباحثِ مرتبط به آموزش را دنبال می کند و دومی صرفا بر تکنیک ها و روشهایِ ارتقای یادگیری و آموزش به دانشجویانِ حوزه مهندسی و علوم پایه (در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد و بعضاً سال آخر دبیرستان) متمرکز است.
🔷 بنیاد علوم آمریکا (National Science Foundation) نیز بودجه های بسیار خوبی برای اساتیدی که در این حوزه ها فعالیت می کنند تخصیص می دهد. "بودجه خوب" به این مفهوم که مثلا اگر یک استاد در حوزۀ مهندسی زلزله بخواهد پروپوزال برای یک فاندِ یک میلیون دلاری برنده شود، باید انرژی و وقت بسیار زیادی مصروف کند ولی نهايتا در رقابت با پروپوزالهای متعدد، شانسِ بسیار کمی برای برنده شدن دارد. ولی استادی که روی بحثی مثل «زنان در مهندسی شیمی» ، «آموزش اقلیت های نژادی در فیزیک» (و از این دست مباحث ) پروپوزال می دهد، از شانسِ بسیار بالایی برایِ برنده شدن برخوردار است.
🔷 با شرکت در کارگاهها و کنفرانس های این حوزه، متوجه می شویم که چه کارهای ارزشمندی در بحث ارتقایِ تکنیک هایِ آموزشی دارد انجام می شود. ولی یک سوالِ پایه ای در این میانه وجود دارد: اساساً ورود به حوزه تحصیلات تکمیلی (خصوصا در رشته های با جذابیت شغلی بالا) نیازمند عقبه و پشتوانه خانوادگی در دوران دبیرستان و اوایل نوجوانی است. این موضوع در کجا دیده می شود؟
🔴 این سوال را به گونه دیگری بیان کنیم: همه این تکنیک ها و روشها، برایِ ارتقایِ راندمانِ یادگیری دانشجو است. ولی این دانشجو، تا به پشتِ این میز و صندلی رسیده، از مسیرهایی عبور کرده و این مسیرها ، بدون کمکهای خانوادگی میسّر نمی شود. این موضوع در کجا دیده می شود؟
البته مثالهایِ نقض بر این امر بسیار است. آنها که در یتیمی و بدونِ برخورداری از پدر یا مادر تحصیلکرده، بدون داشتنِ حامی جدی، به بلندای همتِ خود کتاب و دفتر را به همدمی برمیگزینند و به مراحل بلند تحصیلی می رسند. بله اینگونه افراد هستند ولی "کلّیتِ" سیستم آموزشی بر مبنای این واقعیت تنظیم شده که «دانشگاه خوب (رنکینگ بالا)» در یک پروسه رقابتی برای وارد شدن قرار دارد ، و این پروسه رقابتی ، نیازمندِ برخی «حداقل های خانوادگی» است. این آیا نمی شود یک لوپ ؟
🔵این لوپ (پدرِ تحصیل نکرده، فرزندِ با تحصیلاتِ ضعیف می پروراند) در کجا دیده شده است؟ مشخص است که بسیاری از فرزندانِ بی همّت (از خانواده هایِ تحصیلکرده)، از لوپ تحصیلاتِ برتر بیرون می افتند ، ولی "ورودِ" فرزندانِ علاقمند به سیستم آموزشیِ برتر ، چگونه است؟ خانوادۀ سیاه پوستی که درگیرِ پرداخت ِقبض برق و آب هرماه و هزینه های زندگی است و نمی تواند برای خانه، حتی اینترنت هفتاد دلار در ماه تامین کند، چطور بچه هایش را انتظارِ روزگاری روشن تر از روزگارِ خودش داشته باشد؟
🔷 این موضوع را با چند تن از اساتیدِ دانشکده هایِ مذکور در نشست های دوستانه و در فاصله تنفس کنفرانس یا کارگاه آموزشی و ... درمیان گذاشته و جوابِ مشخصی نگرفته ام.
به گمانم تنها یک نام به این بحث می توان داد و آن «خشونت آموزشی» است. خشونتی که در لایه پنهان (بدون تظاهرات بیرونی) در دنیایِ امروز وجود دارد.
#آموزش
#آموزش_مهندسی
https://t.iss.one/solseghalam
▪️ ▪️ ▪️ ▪️ ▪️
یادداشت های مرتبط با بحث #آموزش در کانال:
✍️ آموزش مهندسی و علوم و لنگه کفش
https://t.iss.one/solseghalam/802
✍️درس خواندن طلبگی در ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam/809
✍️شش هزار میلیارد تومان چقدر پول است؟
https://t.iss.one/solseghalam/455
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
قسمت دوم يادداشت 🔺🔺(ادامه تحصيل در خارج از كشور)
اگر اعتماد به نفسِ علمی داریم، (و سابقه حرکت در مسیرهای دشوار) بیشتر باید هشیار باشیم که برای دوره دکترا دست به کارِ بازکردن چنین مسیرهایی نزنیم. منظورِ این یادداشت تنبلی در انتخابِ موضوعِ پایان نامه نیست. مقصود این است که بسیار در بسیار عزیزان توانمندی می شناسم که برای خواندن فلان بحث در جراحی قلب، یا فلان موضوع در فیزیک و ... به آزمایشگاههایی رفتند و پنجه در پنجه موضوعاتی افکندند که نهایتا به موفقیت منتهی نشد.
اگر به سمت بازکردنِ مسیر در "برود پیکِ رشته" تان می روید باید (قبلا) چند قله آسان تر آزموده باشید، و مهمتر از این (تکرار باید کرد:مهمتر از این) استادِ مناسب با پول و فاندِ مناسب در کنارِ دستتان باشد. آنگاه یا علی.
✳️چهار- نکته آخر.
در این بحث حرفهای زیاد دیگری می شود زد. اما برای رعایت کردن مجالِ تنگ تلگرام یک نکته دیگر را نيز در پایان باید ذکر کرد. هنوز در ایران بسیاری گمان می کنند "آمریکا" محلِ جذبِ نخبگان است. خیر! آمریکا محلِ رقابتِ نخبگان است. شاید سه یا چهار دهه پیش، چنین بوده که تسهیلاتی برای جذب نخبگان در #آمریکا تدارک دیده شده بود؛ اما امروز در هر رشته ای (هر رشته ای) كه صدا بزنید در آمریکا متخصص از هند و چین و مصر و بنگلادش و... ریخته. آمريكاىِ امروز محل ازدحام متخصصين است. اگر برنامه آمریکا دارید باید خود را برای رقابتِ بعد از گرفتنِ مدرک دکترا مهیا کنید.
#ادامه_تحصيل
#دكترا
#آموزش
https://t.iss.one/solseghalam
اگر اعتماد به نفسِ علمی داریم، (و سابقه حرکت در مسیرهای دشوار) بیشتر باید هشیار باشیم که برای دوره دکترا دست به کارِ بازکردن چنین مسیرهایی نزنیم. منظورِ این یادداشت تنبلی در انتخابِ موضوعِ پایان نامه نیست. مقصود این است که بسیار در بسیار عزیزان توانمندی می شناسم که برای خواندن فلان بحث در جراحی قلب، یا فلان موضوع در فیزیک و ... به آزمایشگاههایی رفتند و پنجه در پنجه موضوعاتی افکندند که نهایتا به موفقیت منتهی نشد.
اگر به سمت بازکردنِ مسیر در "برود پیکِ رشته" تان می روید باید (قبلا) چند قله آسان تر آزموده باشید، و مهمتر از این (تکرار باید کرد:مهمتر از این) استادِ مناسب با پول و فاندِ مناسب در کنارِ دستتان باشد. آنگاه یا علی.
✳️چهار- نکته آخر.
در این بحث حرفهای زیاد دیگری می شود زد. اما برای رعایت کردن مجالِ تنگ تلگرام یک نکته دیگر را نيز در پایان باید ذکر کرد. هنوز در ایران بسیاری گمان می کنند "آمریکا" محلِ جذبِ نخبگان است. خیر! آمریکا محلِ رقابتِ نخبگان است. شاید سه یا چهار دهه پیش، چنین بوده که تسهیلاتی برای جذب نخبگان در #آمریکا تدارک دیده شده بود؛ اما امروز در هر رشته ای (هر رشته ای) كه صدا بزنید در آمریکا متخصص از هند و چین و مصر و بنگلادش و... ریخته. آمريكاىِ امروز محل ازدحام متخصصين است. اگر برنامه آمریکا دارید باید خود را برای رقابتِ بعد از گرفتنِ مدرک دکترا مهیا کنید.
#ادامه_تحصيل
#دكترا
#آموزش
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✔️من خوش شانس بودم
🔵 به دفتر یکی از اساتید گروه سازه رفته بودم. صحبت راجع به شرایط جدید دانشگاههای کشور آمریکا در بحث جذب هیات علمی شد. ضوابط ژورنال های برتر و ملاحظات پروپوزال نویسی برای جذب بودجه پژوهش و ...
توضیحاتی راجع به سرگذشت خودش می داد و اینکه از چه مسیرهایی عبور کرده است. اصالتا چینی-مالزیایی است و از بعد از دبیرستان (ابتدای لیسانس) به آمریکا آمده است. بسیار منظم و دقیق و پرکار. به رغم لهجه شدیدا مالزیایی اش بسیار موفق بوده در تدریس سازه و زلزله. در میانه صحبت های مختلفی که کرد یک جمله برایم جالب توجه بود، و آن اینکه گفت: «شرایط جذب هیات علمی این سالها خیلی سخت تر شده. شاید بشه گفت من خوش شانس بودم که این اتفاق برام افتاد. چون میدونی که دانشگاهِ لیسانسِ من جزء ده دانشگاه برتر آمریکا نبود (Big name نداشت)» و ...
🔵 این جمله «شاید من خوش شانس بودم» درش صداقت بزرگی مستتر هست. صداقتی که اگر بگوئیم به قدر بزرگی کوه هاست ، اغراق نیست. در این سالهایی که به همصحبتی با جماعت اهل علم و نشر و مقاله گذشت معمولا روال چنین است که گفته می شود که : «من خیلی زحمت کشیدم » ... «من خیلی تلاش کردم» ...«من چه ماهها که بر سرِ فلان تست شب و روزم در آزمایشگاه گذشت» ... «من بر سرِ توسعه و بسط فلان فرمول، چه زجرها که نکشیدم» و ....ولی اینکه کسی (نه از سر ادا و تظاهر) واقعا قائل شود به مثلا نقش حمایتی استاد راهنمای (مثلا دوره پسا دکترایش) یا نقش حمایتی پدر و خانواده اش. یا نقش فلان موسسه حامیِ بورس تحصیلی اش و ... این چیزی است که به ندرت دیده می شود. واقعا به ندرت.
🔵 من خوش شانس بودم که می شُد بجای فلان استاد با آن یکی دیگر استاد کار کنم. یا قدری عقب تر، من خوش شانس بودم چون بجای فلان خانواده در فلان خانواده متولد نشدم، و ... اینها کلمات و جملاتی است که نمی شنویم. در دوره لیسانس استادی داشتیم که دیسک کمر داشت و "بارها" سر کلاس گفت که وقتی (در فلان کشور اروپایی) دکترا می گرفتم به دلیل شدت درسخواندن و پشتِ میز نشستن، دیسک کمر گرفتم. و تقاص زحماتش را هم هر ترم ما در کلاس شان پس دادیم. هنوز که اینهمه سال گذشته وقتی جزوۀ درس ديناميك و مهندسی زلزله ایشان را مرور می کنم باور دارم در حد جزوۀ دوره دکترا در دانشگاه کوبه ژاپن درس داده (و نه برای یک دانشجوی سال سوم کارشناسی).
بله این من خوش شانس بودم ها، چیزی است که از دهان جماعتِ اهل کتاب و دفتر و ژورنال به سختی برون می آید.
بدیهی است که سخت کوشی و کم خوابی و زحمتِ مداوم، از اسبابِ مورد نیاز رشد در رشته های سخت است. اما فیض روح القدس را چطور پنهان می کنند اهالیِ اشاره به زحماتِ مستدام.
فیضِ روح القدُس اَر باز مدد فرماید/
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
(حافظ)
#امروز_با_حافظ
https://t.iss.one/solseghalam
▪️ ▪️ ▪️ ▪️ ▪️
📌پی نوشت: یادداشت های مرتبط با هشتگ #آموزش در کانال
✍️خشونتِ آکادمیک
https://t.iss.one/solseghalam/1116
✍️داشتنِ دانشجویِ دکترا
https://t.iss.one/solseghalam/728
✍️جذب هیات علمی در آمریکا
https://t.iss.one/solseghalam/773
✍️ موسسه ملی علوم آمریکا National Science Foundation (NSF)
https://t.iss.one/solseghalam/801
🔵 به دفتر یکی از اساتید گروه سازه رفته بودم. صحبت راجع به شرایط جدید دانشگاههای کشور آمریکا در بحث جذب هیات علمی شد. ضوابط ژورنال های برتر و ملاحظات پروپوزال نویسی برای جذب بودجه پژوهش و ...
توضیحاتی راجع به سرگذشت خودش می داد و اینکه از چه مسیرهایی عبور کرده است. اصالتا چینی-مالزیایی است و از بعد از دبیرستان (ابتدای لیسانس) به آمریکا آمده است. بسیار منظم و دقیق و پرکار. به رغم لهجه شدیدا مالزیایی اش بسیار موفق بوده در تدریس سازه و زلزله. در میانه صحبت های مختلفی که کرد یک جمله برایم جالب توجه بود، و آن اینکه گفت: «شرایط جذب هیات علمی این سالها خیلی سخت تر شده. شاید بشه گفت من خوش شانس بودم که این اتفاق برام افتاد. چون میدونی که دانشگاهِ لیسانسِ من جزء ده دانشگاه برتر آمریکا نبود (Big name نداشت)» و ...
🔵 این جمله «شاید من خوش شانس بودم» درش صداقت بزرگی مستتر هست. صداقتی که اگر بگوئیم به قدر بزرگی کوه هاست ، اغراق نیست. در این سالهایی که به همصحبتی با جماعت اهل علم و نشر و مقاله گذشت معمولا روال چنین است که گفته می شود که : «من خیلی زحمت کشیدم » ... «من خیلی تلاش کردم» ...«من چه ماهها که بر سرِ فلان تست شب و روزم در آزمایشگاه گذشت» ... «من بر سرِ توسعه و بسط فلان فرمول، چه زجرها که نکشیدم» و ....ولی اینکه کسی (نه از سر ادا و تظاهر) واقعا قائل شود به مثلا نقش حمایتی استاد راهنمای (مثلا دوره پسا دکترایش) یا نقش حمایتی پدر و خانواده اش. یا نقش فلان موسسه حامیِ بورس تحصیلی اش و ... این چیزی است که به ندرت دیده می شود. واقعا به ندرت.
🔵 من خوش شانس بودم که می شُد بجای فلان استاد با آن یکی دیگر استاد کار کنم. یا قدری عقب تر، من خوش شانس بودم چون بجای فلان خانواده در فلان خانواده متولد نشدم، و ... اینها کلمات و جملاتی است که نمی شنویم. در دوره لیسانس استادی داشتیم که دیسک کمر داشت و "بارها" سر کلاس گفت که وقتی (در فلان کشور اروپایی) دکترا می گرفتم به دلیل شدت درسخواندن و پشتِ میز نشستن، دیسک کمر گرفتم. و تقاص زحماتش را هم هر ترم ما در کلاس شان پس دادیم. هنوز که اینهمه سال گذشته وقتی جزوۀ درس ديناميك و مهندسی زلزله ایشان را مرور می کنم باور دارم در حد جزوۀ دوره دکترا در دانشگاه کوبه ژاپن درس داده (و نه برای یک دانشجوی سال سوم کارشناسی).
بله این من خوش شانس بودم ها، چیزی است که از دهان جماعتِ اهل کتاب و دفتر و ژورنال به سختی برون می آید.
بدیهی است که سخت کوشی و کم خوابی و زحمتِ مداوم، از اسبابِ مورد نیاز رشد در رشته های سخت است. اما فیض روح القدس را چطور پنهان می کنند اهالیِ اشاره به زحماتِ مستدام.
فیضِ روح القدُس اَر باز مدد فرماید/
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
(حافظ)
#امروز_با_حافظ
https://t.iss.one/solseghalam
▪️ ▪️ ▪️ ▪️ ▪️
📌پی نوشت: یادداشت های مرتبط با هشتگ #آموزش در کانال
✍️خشونتِ آکادمیک
https://t.iss.one/solseghalam/1116
✍️داشتنِ دانشجویِ دکترا
https://t.iss.one/solseghalam/728
✍️جذب هیات علمی در آمریکا
https://t.iss.one/solseghalam/773
✍️ موسسه ملی علوم آمریکا National Science Foundation (NSF)
https://t.iss.one/solseghalam/801
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️من خوش شانس بودم 2
🔷پرده اول - گعده و دیدار دوستانه ای با گروهی از دانشجویان ايرانى دانشگاه ویرجینیا تِک بود. صحبت ها به این سو و آن سو می رفت که حرف به علی خادم حسینی رسید و لابراتوار جدید و دومی که در لُس آنجلس افتتاح کرده و کارهایی که در دانشگاه کالیفرنیا شروع کرده است.
🔹یکی از دوستان می گفت در دانشگاه هاروارد، تعداد پست دکتراهایی که تحت نظارت دكتر خادم حسینی کار می کنند چندبرابرِ تعداد کل دانشجوهایی است که یک استادِ موفق در یک دانشگاه خوبِ آمریکا می تواند داشته باشد. با وجود چنین لابراتوار بزرگی در هاروارد، خادم حسینی لابراتوارِ دیگری در لس آنجلس افتتاح کرده است. یکی دیگر از بچه ها راجع به این می گفت که ايشان لابراتوارش در سندای ژاپن را تقریبا بسته است و متمرکز روی کارهای آمریکا شده است. یکی دیگر از دوستان راجع به مشکلات و نحوۀ گرفتن فاند (بودجه پژوهش) برای چنین کارهایی توضیح می داد و معتقد بود که این چقدر موفقیتِ بزرگی است که در این احوالِ بودجه آمریکا، کسی بتواند چنین فاندهایی جذب کند. پشتکار بسیار زیادی می خواهد و ...
🔹صحبت در این حرف ها بود که یکی از دوستان گفت: خادم حسینی "شانس" داشته است که با رابرت لنگر (Robert S. Langer) کار کرده است. من هم اگر چنین استاد بزرگ و «صاحبنامی» داشتم، به چنین موفقیت هایی می رسیدم.
🔹مجددا این گفتگو در گرفت که بله شانس بوده ولی سهمِ پشتکارِ خودِ فرد هم بسیار مهم است. اما دوست خوبمان اصرار داشت که سهم شانس ایشان "عظیم" بوده است! گفتم خب خودِ شما هم که اینجا نشسته ای پس سهمِ شانست پررنگ تر از تلاشت بوده لابد. با قطعیت این حرف را رد می کرد که خیر! من اتفاقا اصلا خوش شانس نبوده ام. تلاشِ زیادی کرده ام و دو نوبت پُست دکترایم را هم تمدید کرده ام ولی هنوز "پوزیشن" خوبی نگرفته ام چون در میانه اینهمه تلاشهایم، شانس «اون مدلی» نیاورده ام.
این گفتگو به نحوی نمادِ نحوۀ فکر کردنِ بسیاری است. اینکه فلانی شانس آورده به "آنجا" رسیده / من با تلاشم به "اینجا" رسیده ام.
این دقیقا خلافِ نگرشی است که در یادداشت قبل از زبانِ استاد گروه سازه طرح شد که: « شاید من خوش شانس بوده ام و ... »
🔴پرده دوم- در جمع کوچکی از چندتن از فارغ التحصیلانِ دانشگاههای ژاپن که در آمریکا مشغول به کار هستند بودیم و گفتگو ها به روالِ این دیدارهای دوستانه به این سو و آن سو رفت. ذکر خاطرات از ژاپن و دوستان و ... . حرف از "فلانی" شد و اینکه چقدر سلیس و روان و مسلط، ژاپنی را صحبت می کند. یکی از بچه ها گفت: "فلانی" در فلان کوکسای سنتر (به ژاپنی یعنی: مرکز بین الملل دانشگاه) دو ترم زبان ژاپنی رو آموزش دیده . گاو هم اونجا بره زبان ژاپنی یاد میگیرد (البته عذر تقصیر که عین کلام نقل می شود). گفتم: یعنی اینکه ما به این تسلط، ژاپنی رو صحبت نمی کنیم دلیلش نَنشستن بر صندلی آن مرکز آموزشی است؟ گفت بله البته بعضی ها ژنتیکی هم «استعدادِ زبان» دارند(!)
✳️قائل شدن به شانس برایِ دیگری و پشتکار برایِ خود، دوگانه ای است که نه فقط در «ارزیابی دیگران» با ما همراه است؛ این امر در ارزیابی توفقیاتِ دیگر ملتها هم با روشنفکرانِ ما همراه بوده است.
#آموزش
#دانشگاه
https://t.iss.one/solseghalam
▪️ ▪️ ▪️ ▪️
📌البته بدیهی است بسیاری افراد شانس را نابود می کنند و فرصت ها را می سوزانند. اما موضوع این سلسله یادداشت (در بحث #آموزش)، بحث رشدِ علمی است. نگاهی به موضوع موفقیت در حوزه های آکادمیک.
📌لینک قسمتِ قبلی این یادداشت: من خوش شانس بودم 1
https://t.iss.one/solseghalam/1123
📌یادداشت های مرتبط در اين كانال:
واکنش علی خادم حسینی به دستور مهاجرتی ترامپ
https://t.iss.one/solseghalam/561
🔷پرده اول - گعده و دیدار دوستانه ای با گروهی از دانشجویان ايرانى دانشگاه ویرجینیا تِک بود. صحبت ها به این سو و آن سو می رفت که حرف به علی خادم حسینی رسید و لابراتوار جدید و دومی که در لُس آنجلس افتتاح کرده و کارهایی که در دانشگاه کالیفرنیا شروع کرده است.
🔹یکی از دوستان می گفت در دانشگاه هاروارد، تعداد پست دکتراهایی که تحت نظارت دكتر خادم حسینی کار می کنند چندبرابرِ تعداد کل دانشجوهایی است که یک استادِ موفق در یک دانشگاه خوبِ آمریکا می تواند داشته باشد. با وجود چنین لابراتوار بزرگی در هاروارد، خادم حسینی لابراتوارِ دیگری در لس آنجلس افتتاح کرده است. یکی دیگر از بچه ها راجع به این می گفت که ايشان لابراتوارش در سندای ژاپن را تقریبا بسته است و متمرکز روی کارهای آمریکا شده است. یکی دیگر از دوستان راجع به مشکلات و نحوۀ گرفتن فاند (بودجه پژوهش) برای چنین کارهایی توضیح می داد و معتقد بود که این چقدر موفقیتِ بزرگی است که در این احوالِ بودجه آمریکا، کسی بتواند چنین فاندهایی جذب کند. پشتکار بسیار زیادی می خواهد و ...
🔹صحبت در این حرف ها بود که یکی از دوستان گفت: خادم حسینی "شانس" داشته است که با رابرت لنگر (Robert S. Langer) کار کرده است. من هم اگر چنین استاد بزرگ و «صاحبنامی» داشتم، به چنین موفقیت هایی می رسیدم.
🔹مجددا این گفتگو در گرفت که بله شانس بوده ولی سهمِ پشتکارِ خودِ فرد هم بسیار مهم است. اما دوست خوبمان اصرار داشت که سهم شانس ایشان "عظیم" بوده است! گفتم خب خودِ شما هم که اینجا نشسته ای پس سهمِ شانست پررنگ تر از تلاشت بوده لابد. با قطعیت این حرف را رد می کرد که خیر! من اتفاقا اصلا خوش شانس نبوده ام. تلاشِ زیادی کرده ام و دو نوبت پُست دکترایم را هم تمدید کرده ام ولی هنوز "پوزیشن" خوبی نگرفته ام چون در میانه اینهمه تلاشهایم، شانس «اون مدلی» نیاورده ام.
این گفتگو به نحوی نمادِ نحوۀ فکر کردنِ بسیاری است. اینکه فلانی شانس آورده به "آنجا" رسیده / من با تلاشم به "اینجا" رسیده ام.
این دقیقا خلافِ نگرشی است که در یادداشت قبل از زبانِ استاد گروه سازه طرح شد که: « شاید من خوش شانس بوده ام و ... »
🔴پرده دوم- در جمع کوچکی از چندتن از فارغ التحصیلانِ دانشگاههای ژاپن که در آمریکا مشغول به کار هستند بودیم و گفتگو ها به روالِ این دیدارهای دوستانه به این سو و آن سو رفت. ذکر خاطرات از ژاپن و دوستان و ... . حرف از "فلانی" شد و اینکه چقدر سلیس و روان و مسلط، ژاپنی را صحبت می کند. یکی از بچه ها گفت: "فلانی" در فلان کوکسای سنتر (به ژاپنی یعنی: مرکز بین الملل دانشگاه) دو ترم زبان ژاپنی رو آموزش دیده . گاو هم اونجا بره زبان ژاپنی یاد میگیرد (البته عذر تقصیر که عین کلام نقل می شود). گفتم: یعنی اینکه ما به این تسلط، ژاپنی رو صحبت نمی کنیم دلیلش نَنشستن بر صندلی آن مرکز آموزشی است؟ گفت بله البته بعضی ها ژنتیکی هم «استعدادِ زبان» دارند(!)
✳️قائل شدن به شانس برایِ دیگری و پشتکار برایِ خود، دوگانه ای است که نه فقط در «ارزیابی دیگران» با ما همراه است؛ این امر در ارزیابی توفقیاتِ دیگر ملتها هم با روشنفکرانِ ما همراه بوده است.
#آموزش
#دانشگاه
https://t.iss.one/solseghalam
▪️ ▪️ ▪️ ▪️
📌البته بدیهی است بسیاری افراد شانس را نابود می کنند و فرصت ها را می سوزانند. اما موضوع این سلسله یادداشت (در بحث #آموزش)، بحث رشدِ علمی است. نگاهی به موضوع موفقیت در حوزه های آکادمیک.
📌لینک قسمتِ قبلی این یادداشت: من خوش شانس بودم 1
https://t.iss.one/solseghalam/1123
📌یادداشت های مرتبط در اين كانال:
واکنش علی خادم حسینی به دستور مهاجرتی ترامپ
https://t.iss.one/solseghalam/561
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️آغاز سال نو تحصيلي و حقوق معلم در آمريكا
🔷هفته اى كه گذشت شروع مدارس ابتدائي در كاليفرنيا بود. بعد از پروسه طولانى و پر استرس اسباب كشى و استقرار در خانه جديد، مراحل ثبت نام مدرسه به پايان رسيد و روز اول سال تحصيلى شروع شد. *
در روند ثبت نام ، برخورد باز و گرم مدير مدرسه، موجب دلگرمى و آرامش بود.
موضوعِ مدرسه و «كيفيت مدرسه»، مدتها ذهن را به خود مشغول كرده بود. رنكينگ (يا رتبه) هر مدرسه را در آمريكا براحتى مى توان -از وب سايتهاى مربوطه- چك كرد. درواقع قيمت اجاره (يا خريد) خانه در يك منطقه، بسيار مرتبط است به رتبه و كيفيت مدارس در آن منطقه.(School district)
مثلا درقسمت شرقى Bay Area كيفيت مدارس ابتدائي شهر آلبانى
Albani
بالاست. ولى با هفت دقيقه رانندگى و رسيدن به #اوكلند ، كيفيت (و رتبه) مدارس پائين (يا بعضا بسيار پائين) است.
🔷 ماجراى ارتباط مدرسه و قيمت خانه، باز نهيبى به ذهن است كه اين موضوعِ #آموزش هم (مثل مابقى مسائل دنياى جديد) به پول (متاسفانه) مرتبط است. كنجكاو مى شوم كه اساسا حقوق معلم در آمريكا چقدر است؟ ما سه بار فرزندمان را در سه ايالت ميشيگان، كارولينا(ى جنوبى) و كاليفرنيا ثبت نام كرده ايم و هربار اينقدر پروسه ثبت نام روان و برخوردها باز ، مؤدب و امور مدرسه با نظم و ديسيپلين همراه بوده كه اين استنباط ذهنى ايجاد مى شود كه دريافتى و حقوقِ گردانندگان و معلمين مدرسه بايد عالى باشد.
ولي حقوق عالى يعني چند؟
طى صحبت با دوستان و خواندن گزارش ها، مشخص مى شود كه ارقام و اعداد حقوق معلمين در آمريكا به شكل حيرت آوری پائين است. مثلا نمونه گزارش زير از واشنگتن پست (در پى نوشت🔻) جالب توجه است.
به عنوان نمونه متوسط حقوق ماهيانه معلم (سال آخر دبيرستان):
✔️در كاروليناي جنوبى: 4040$
✔️در میشیگان: 5170$
✔️در كاليفرنيا: 6560$
🔷چند نوبت درباره #حقوق و #دستمزد در آمريكا در اين كانال صحبت شد از جمله درباره درآمد ساليانه و✔️حقوق سرمربى تيم فوتبال دانشگاه كلمسون(یک میلیون دلار) [دقت شود: يك تيم فوتبال دانشگاهى!]،✔️حقوق مديرعامل بانك ولزفارگو (17میلیون دلار) ،✔️حقوق مديرعامل فروشگاه زنجيره اى والمارت (23میلیون دلار)، تا✔️حقوق مديرعامل ايراني تبار شركت اوبر ( ٩٥ميليون دلار در سال) .
درباره تفاوتِ معنادار حقوقِ يك استاد دانشگاه با ده سال سابقه كار (مثلا دكتر پنگ در دانشگاه كلمسون با 120هزار دلار در سال) با سرمربى تيم فوتبال همان دانشگاه (يك ميليون دلار!) هم صحبت شد.
سوالاتي بسياري در اين بحث مطرح شد/هست ولى اين موضوعِ اخير حقوق معلم، واقعا برايم لاينحل است. لبخند بر روى لب كسى كه در کارولینا ٤هزاردلار در ماه حقوق مى گيرد چطور مى تواند باشد؟ چهارهزاردلارى كه بيست/سى درصدش هم مى رود براى #بيمه و #ماليات.
باحوصلگى، متانت، جلوه هايى از شادى و آرامش، را چطور مى شود در چهره كسى ديد كه اين سطحِ درآمدش است.
🔷 فعلا هيچ پاسخى براي اين بحث ندارم اما دو نكته در اين بحث ذكر مى شود:
١- موضوعِ كيفيت زندگي (يا به زبان خودمانى "دلخوشى")، چيزي است كه مى تواند الزاما با ميزان درآمد مرتبط نباشد.
شايد اين يكى از دلايل است.
[اين درست! ولى معلم هرچقدر هم دلخوشى زندگى اش پول نباشد، شب كه به خانه مى رود و در تلويزيون مى شنود كه آقای سولان مديرعامل بانك ولزفارگو ماهى یک ونیم ميليون دلار حقوق مى گيرد و او ماهى چهار هزار دلار، فردا چطور هشت ساعت با بچه هاى مردم سروكله بزند؟]**
٢- وقتى داشتنِ "شغل"، مساوى است با كرديت(#اعتبار) و بانك، به ازاىِ داشتن كرديت، وام كم بهره مى دهد، موضوعاتی مثل خريد ماشينِ خوب و خانه مناسب، عملا به #كرديت منوط مى شود و نه به "درآمد". لذا بخشى از اسباب آرامش روحى (مثل خريد #خانه) به واسطه ى كرديت مهيا مى شود و نه حقوق.
شايد اين هم يكى از دلايل است.
* * * *
سازوكار هرچه كه هست (حداقل درمقایسه با زمانی که درمدارس ابتدایی ژاپن درس می دادم) معلمين خوش رفتار در اين چندساله زيادتر بودند از معلم كم حوصله و ترش رو.
...
[به تعبير مولوى] چه دانم هاى بسيار است...
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
لينك ١: درباره حقوق سرمربى تيم فوتبال دانشگاه كلمسون & میشیگان استیت
https://t.iss.one/solseghalam/1032
لينك ٢: درباره حقوق مديرعامل بانك ولزفارگو، آقای سولان
https://t.iss.one/solseghalam/1311
لينك ٣: درباره حقوق مديرعامل فروشگله زنجيره اى والمارت
https://t.iss.one/solseghalam/1335
لينك ٤: درباره حقوق دارا خسروشاهی مديرعامل ايراني تبار اوبر
https://t.iss.one/solseghalam/1030
لينك٥: گزارش واشنگتن پست درباره حقوق معلمين
https://goo.gl/QfhVEw
* تعطيلات تابستان در آمريكا كوتاهتر از ايران است.
**شاید برای دقیق تر شدنِ این بحث بهتر است «حداقل حقوق ایالت» مبنای مقایسه قرار گیرد. نمونه گزارش ديگرى از واشنگتن پست◀️https://goo.gl/JnX8xD
🔷هفته اى كه گذشت شروع مدارس ابتدائي در كاليفرنيا بود. بعد از پروسه طولانى و پر استرس اسباب كشى و استقرار در خانه جديد، مراحل ثبت نام مدرسه به پايان رسيد و روز اول سال تحصيلى شروع شد. *
در روند ثبت نام ، برخورد باز و گرم مدير مدرسه، موجب دلگرمى و آرامش بود.
موضوعِ مدرسه و «كيفيت مدرسه»، مدتها ذهن را به خود مشغول كرده بود. رنكينگ (يا رتبه) هر مدرسه را در آمريكا براحتى مى توان -از وب سايتهاى مربوطه- چك كرد. درواقع قيمت اجاره (يا خريد) خانه در يك منطقه، بسيار مرتبط است به رتبه و كيفيت مدارس در آن منطقه.(School district)
مثلا درقسمت شرقى Bay Area كيفيت مدارس ابتدائي شهر آلبانى
Albani
بالاست. ولى با هفت دقيقه رانندگى و رسيدن به #اوكلند ، كيفيت (و رتبه) مدارس پائين (يا بعضا بسيار پائين) است.
🔷 ماجراى ارتباط مدرسه و قيمت خانه، باز نهيبى به ذهن است كه اين موضوعِ #آموزش هم (مثل مابقى مسائل دنياى جديد) به پول (متاسفانه) مرتبط است. كنجكاو مى شوم كه اساسا حقوق معلم در آمريكا چقدر است؟ ما سه بار فرزندمان را در سه ايالت ميشيگان، كارولينا(ى جنوبى) و كاليفرنيا ثبت نام كرده ايم و هربار اينقدر پروسه ثبت نام روان و برخوردها باز ، مؤدب و امور مدرسه با نظم و ديسيپلين همراه بوده كه اين استنباط ذهنى ايجاد مى شود كه دريافتى و حقوقِ گردانندگان و معلمين مدرسه بايد عالى باشد.
ولي حقوق عالى يعني چند؟
طى صحبت با دوستان و خواندن گزارش ها، مشخص مى شود كه ارقام و اعداد حقوق معلمين در آمريكا به شكل حيرت آوری پائين است. مثلا نمونه گزارش زير از واشنگتن پست (در پى نوشت🔻) جالب توجه است.
به عنوان نمونه متوسط حقوق ماهيانه معلم (سال آخر دبيرستان):
✔️در كاروليناي جنوبى: 4040$
✔️در میشیگان: 5170$
✔️در كاليفرنيا: 6560$
🔷چند نوبت درباره #حقوق و #دستمزد در آمريكا در اين كانال صحبت شد از جمله درباره درآمد ساليانه و✔️حقوق سرمربى تيم فوتبال دانشگاه كلمسون(یک میلیون دلار) [دقت شود: يك تيم فوتبال دانشگاهى!]،✔️حقوق مديرعامل بانك ولزفارگو (17میلیون دلار) ،✔️حقوق مديرعامل فروشگاه زنجيره اى والمارت (23میلیون دلار)، تا✔️حقوق مديرعامل ايراني تبار شركت اوبر ( ٩٥ميليون دلار در سال) .
درباره تفاوتِ معنادار حقوقِ يك استاد دانشگاه با ده سال سابقه كار (مثلا دكتر پنگ در دانشگاه كلمسون با 120هزار دلار در سال) با سرمربى تيم فوتبال همان دانشگاه (يك ميليون دلار!) هم صحبت شد.
سوالاتي بسياري در اين بحث مطرح شد/هست ولى اين موضوعِ اخير حقوق معلم، واقعا برايم لاينحل است. لبخند بر روى لب كسى كه در کارولینا ٤هزاردلار در ماه حقوق مى گيرد چطور مى تواند باشد؟ چهارهزاردلارى كه بيست/سى درصدش هم مى رود براى #بيمه و #ماليات.
باحوصلگى، متانت، جلوه هايى از شادى و آرامش، را چطور مى شود در چهره كسى ديد كه اين سطحِ درآمدش است.
🔷 فعلا هيچ پاسخى براي اين بحث ندارم اما دو نكته در اين بحث ذكر مى شود:
١- موضوعِ كيفيت زندگي (يا به زبان خودمانى "دلخوشى")، چيزي است كه مى تواند الزاما با ميزان درآمد مرتبط نباشد.
شايد اين يكى از دلايل است.
[اين درست! ولى معلم هرچقدر هم دلخوشى زندگى اش پول نباشد، شب كه به خانه مى رود و در تلويزيون مى شنود كه آقای سولان مديرعامل بانك ولزفارگو ماهى یک ونیم ميليون دلار حقوق مى گيرد و او ماهى چهار هزار دلار، فردا چطور هشت ساعت با بچه هاى مردم سروكله بزند؟]**
٢- وقتى داشتنِ "شغل"، مساوى است با كرديت(#اعتبار) و بانك، به ازاىِ داشتن كرديت، وام كم بهره مى دهد، موضوعاتی مثل خريد ماشينِ خوب و خانه مناسب، عملا به #كرديت منوط مى شود و نه به "درآمد". لذا بخشى از اسباب آرامش روحى (مثل خريد #خانه) به واسطه ى كرديت مهيا مى شود و نه حقوق.
شايد اين هم يكى از دلايل است.
* * * *
سازوكار هرچه كه هست (حداقل درمقایسه با زمانی که درمدارس ابتدایی ژاپن درس می دادم) معلمين خوش رفتار در اين چندساله زيادتر بودند از معلم كم حوصله و ترش رو.
...
[به تعبير مولوى] چه دانم هاى بسيار است...
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
لينك ١: درباره حقوق سرمربى تيم فوتبال دانشگاه كلمسون & میشیگان استیت
https://t.iss.one/solseghalam/1032
لينك ٢: درباره حقوق مديرعامل بانك ولزفارگو، آقای سولان
https://t.iss.one/solseghalam/1311
لينك ٣: درباره حقوق مديرعامل فروشگله زنجيره اى والمارت
https://t.iss.one/solseghalam/1335
لينك ٤: درباره حقوق دارا خسروشاهی مديرعامل ايراني تبار اوبر
https://t.iss.one/solseghalam/1030
لينك٥: گزارش واشنگتن پست درباره حقوق معلمين
https://goo.gl/QfhVEw
* تعطيلات تابستان در آمريكا كوتاهتر از ايران است.
**شاید برای دقیق تر شدنِ این بحث بهتر است «حداقل حقوق ایالت» مبنای مقایسه قرار گیرد. نمونه گزارش ديگرى از واشنگتن پست◀️https://goo.gl/JnX8xD
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️حقوق و دستمزد معلم در آمريكا-قسمت دوم
(گزارش اخير نشريه #تايم)
🖊محمدرضا اسلامي
🔷چند روز پيش بود كه مطلبي درباره حقوق #معلمين_آمريكايي در كانال منتشر شد و (به عنوان مثال) به متوسط حقوق معلم سال آخر #دبيرستان در ايالت هاى كاروليناي جنوبي، ميشيگان و كاليفرنيا اشاره شد.
(لينك در پى نوشت🔻)
بعد از انتشار آن مطلب دوستان مختلفي پيام دادند كه مگر پنج هزار دلار درآمد، براي زندگي در مثلا #ميشيگان كم است؟
تقريبا براى همه دوستان توضيح دادم كه مبالغ مورد اشاره در يادداشت مذكور، به نحوي است كه اگر كسي #خانه نداشته باشد، با چنين حقوقي شديدا در عسرت خواهد بود.
به دنبال تنظيم يادداشت ديگري در اين باب بودم كه در كمال شگفتي دو روز پيش (١٣ سپتامبر) نشريه تايم عكسي از يك معلم #دبيرستان آمريكايي روي جلد منتشر كرده و جمله ى زير عكس گوياي شدت وضعيتي است كه در يادداشت قبل، به آن پرداخته شده بود:
با داشتن فوق ليسانس و ١٦سال سابقه كار، دوجاى ديگه هم كار مى كنم ولى براى پرداخت قبض هام پلاسماى خون مى فروشم؛ من يك معلم هستم در آمريكا.
🔷لينك گزارش نشريه تايم درباره حقوق معلمين در ذيل موجود است. جداي از اينكه نشان از زخمى عميق در سيستم آموزش و پرورش آمريكاست ، اما اينكه رسانه ها اينقدر بى پروا از چنين زخم هاي عميق و چركينى سخن مى گويند محل تامل است.
گزارش تايم را حتما مطالعه كنيد:🔻
https://time.com/longform/teaching-in-america/
🔷موضوع ديگرى كه در اين بحث عنوان مي شود اينكه برخى دوستان عنوان مى كنند كه حقوقِ معلم در سيستم آموزش و پرورش #ژاپن چنين نيست و عكسي در تلگرام دست به دست مي شود كه :"در ژاپن حقوق معلم از حقوق #نخست_وزير بيشتر است و اين است #رمز و راز پيشرفتِ ژاپن".
اساسا هدف از اين سلسله يادداشت مقابله با همين تفكر "مدينه فاضله" اى است. در اوايل دوره دانشجويى (براي كسب درآمد كمكى) در مدارس ابتدائي #تويوناكا و #اوساكا درس مي دادم (لينك گزارشها در پى نوشت🔻). در ساختار آموزش و پرورش ژاپن وضعيت حقوق قدري بهتر از اين شرايطِ وخيمِ آمريكاست ولى در آنجا هم چنين نيست كه معلم دغدغه هزينه هاي زندگى نداشته باشد و مثلا در زمستان با خيال راحت گرمايش خانه را استفاده كند و در تابستان شرجى "اِير كانديشنر" را براى خنك كردن خانه روشن نگه دارد. در روشن كردن اين وسائل، فكر (و دغدغه) قبض برق ماهيانه، با طرف همراه است.
در خصوص ارقام پرداختي در ژاپن گزارش بروزى ندارم ولى گزارش زير (از #ژاپن_تايمز)از زمان همكارى در مدارس تويوناكا، خواندني است:🔻
https://blog.japantimes.co.jp/yen-for-living/are-japans-public-school-teachers-paid-too-much/
شايد بتوان گفت كه تفاوت اساسي در ژاپن نسبت به آمريكا در سيستم هاي حمايتي و تامين اجتماعي است كه "متناسب با درآمد افراد" تنظيم مى شود و مثلا هزينه مهدكودك فرزندان يا بيمه خانواده، بر اساس درآمد خانواده محاسبه مى شود. ولى پرداخت و حقوق عجيب و غريب به معلم، صحت ندارد.
اين بحث را در ادامه مباحث مرتبط با #آموزش، ادامه خواهيم داد.
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
✔️لينك: يادداشت نوبت قبل كانال در خصوص حقوق معلم در آمريكا
https://t.iss.one/solseghalam/1401
✔️لينك: گزارش بازديد از مدرسه ابتدايى در ژاپن
https://solsnevis.blogfa.com/post/7
✔️لينك: گزارش تدريس در مدرسه ابتدائي در تويوناكا
https://solsnevis.blogfa.com/post/104
(گزارش اخير نشريه #تايم)
🖊محمدرضا اسلامي
🔷چند روز پيش بود كه مطلبي درباره حقوق #معلمين_آمريكايي در كانال منتشر شد و (به عنوان مثال) به متوسط حقوق معلم سال آخر #دبيرستان در ايالت هاى كاروليناي جنوبي، ميشيگان و كاليفرنيا اشاره شد.
(لينك در پى نوشت🔻)
بعد از انتشار آن مطلب دوستان مختلفي پيام دادند كه مگر پنج هزار دلار درآمد، براي زندگي در مثلا #ميشيگان كم است؟
تقريبا براى همه دوستان توضيح دادم كه مبالغ مورد اشاره در يادداشت مذكور، به نحوي است كه اگر كسي #خانه نداشته باشد، با چنين حقوقي شديدا در عسرت خواهد بود.
به دنبال تنظيم يادداشت ديگري در اين باب بودم كه در كمال شگفتي دو روز پيش (١٣ سپتامبر) نشريه تايم عكسي از يك معلم #دبيرستان آمريكايي روي جلد منتشر كرده و جمله ى زير عكس گوياي شدت وضعيتي است كه در يادداشت قبل، به آن پرداخته شده بود:
با داشتن فوق ليسانس و ١٦سال سابقه كار، دوجاى ديگه هم كار مى كنم ولى براى پرداخت قبض هام پلاسماى خون مى فروشم؛ من يك معلم هستم در آمريكا.
🔷لينك گزارش نشريه تايم درباره حقوق معلمين در ذيل موجود است. جداي از اينكه نشان از زخمى عميق در سيستم آموزش و پرورش آمريكاست ، اما اينكه رسانه ها اينقدر بى پروا از چنين زخم هاي عميق و چركينى سخن مى گويند محل تامل است.
گزارش تايم را حتما مطالعه كنيد:🔻
https://time.com/longform/teaching-in-america/
🔷موضوع ديگرى كه در اين بحث عنوان مي شود اينكه برخى دوستان عنوان مى كنند كه حقوقِ معلم در سيستم آموزش و پرورش #ژاپن چنين نيست و عكسي در تلگرام دست به دست مي شود كه :"در ژاپن حقوق معلم از حقوق #نخست_وزير بيشتر است و اين است #رمز و راز پيشرفتِ ژاپن".
اساسا هدف از اين سلسله يادداشت مقابله با همين تفكر "مدينه فاضله" اى است. در اوايل دوره دانشجويى (براي كسب درآمد كمكى) در مدارس ابتدائي #تويوناكا و #اوساكا درس مي دادم (لينك گزارشها در پى نوشت🔻). در ساختار آموزش و پرورش ژاپن وضعيت حقوق قدري بهتر از اين شرايطِ وخيمِ آمريكاست ولى در آنجا هم چنين نيست كه معلم دغدغه هزينه هاي زندگى نداشته باشد و مثلا در زمستان با خيال راحت گرمايش خانه را استفاده كند و در تابستان شرجى "اِير كانديشنر" را براى خنك كردن خانه روشن نگه دارد. در روشن كردن اين وسائل، فكر (و دغدغه) قبض برق ماهيانه، با طرف همراه است.
در خصوص ارقام پرداختي در ژاپن گزارش بروزى ندارم ولى گزارش زير (از #ژاپن_تايمز)از زمان همكارى در مدارس تويوناكا، خواندني است:🔻
https://blog.japantimes.co.jp/yen-for-living/are-japans-public-school-teachers-paid-too-much/
شايد بتوان گفت كه تفاوت اساسي در ژاپن نسبت به آمريكا در سيستم هاي حمايتي و تامين اجتماعي است كه "متناسب با درآمد افراد" تنظيم مى شود و مثلا هزينه مهدكودك فرزندان يا بيمه خانواده، بر اساس درآمد خانواده محاسبه مى شود. ولى پرداخت و حقوق عجيب و غريب به معلم، صحت ندارد.
اين بحث را در ادامه مباحث مرتبط با #آموزش، ادامه خواهيم داد.
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
✔️لينك: يادداشت نوبت قبل كانال در خصوص حقوق معلم در آمريكا
https://t.iss.one/solseghalam/1401
✔️لينك: گزارش بازديد از مدرسه ابتدايى در ژاپن
https://solsnevis.blogfa.com/post/7
✔️لينك: گزارش تدريس در مدرسه ابتدائي در تويوناكا
https://solsnevis.blogfa.com/post/104
Time
'I Work 3 Jobs And Donate Blood Plasma to Pay the Bills.' This Is What It’s Like to Be a Teacher in America
Millions are fighting in a wage crisis centuries in the making
(ادامه گزارش «ترمی که گذشت (۲)»🔺)
✅ ایمیل ها و انتظار/توقع
ترم قبل در ارزیابی تعدادی از دانشجوها نوشته شده بود که «به ایمیلِ ما پاسخ داده نشده است!» این ترم تلاش شد که به ایمیلها به روز (یا حتی به ساعت) پاسخ بدهم. روز جمعه (13 مارچ) آخرین روزِ ترم بود. روز شنبه (14 مارچ) رئیس دانشگاه ایمیل زد که بخاطر #کرونا تمام امتحانات پایان ترم (این هفته) باید حذف شود و دانشجوها، سه گزینه خواهند داشت:
✔️یک- امتحان را آنلاین بدهند (تا وارد محوطه دانشگاه نشوند)؛
✔️دو- در کارنامه، درس "ناتمام" درج شود تا ترم بهار (بعد از کرونا) برگشته و امتحان بدهند؛
✔️سه- دانشجو می تواند از استاد بخواهد تا بر اساس نمره امتحان میان ترم و همچنین تکالیف طول ترم، نسبت به تعیین نمره فاینال تصمیم بگیرد؛
به محض اعلام این نظر رئیس دانشگاه، رگبار ایمیل دانشجویان سرازیر شد که (اگر بخواهیم گزینه سه باشیم) نمره ما چقدر است؟! تمام روز یکشنبه و دوشنبه این هفته را مشغول برگه صحیح کردن بودم در حالی که اخبار اعلام می کرد «سانفرانسیسکو قرار است #قرنطینه شود» و مواد غذایی تهیه کنید. روز سه شنبه ظهر نمره ها را به همه ایمیل کردم و بالاخره ساعت دو برای خرید مواد غذایی بیرون رفتم. ساعت پنج عصر رئیس گروه تلفن زد که: «یکی از بچه ها ایمیل زده که ما هرچه ایمیل می زنیم استاد جواب ایمیل ما را نمی دهد و ما کلاً بلاتکلیف رها شده ایم (!؟)» گفتم که نمره همه را بر اساس هفت کوئیز و هفت هوم ورک اعلام کرده ام. شاید در فاصله ای که درگیر تصحیح اینهمه برگه و نمره بوده ام ایمیل زده.
به خانه رفتم و دیدم بله! ظاهرا ساعت هشت دیشب ایمیل زده که در نمره یکی از کوئیزهایش اشتباه شده و از هشتِ شب دوشنبه تا ظهرِ سه شنبه، سه ایمیل زده و چون پاسخ نگرفته به رئیس گروه شکایت کرده! خلاصه داستانی است این ایمیل جواب دادنها و توقعِ پاسخ. واقعا وقت زیادی می گیرد (خصوصا وقتی تعداد کلاسها و دانشجو زیاد باشد).
✅ زبان کامپیوتر
در بحث انتقال تنش (stress transformation) پس از معرفی فرمولها و حل چند مساله، گفتم «نمره اضافه» (Extra credit) برای کسانی در نظر گرفته خواهد شد که یک کُد متلب یا برنامه ویژوال بیسیک بنویسند که کامپیوتر بتواند تنش جدید را بر اساس زاویه دوران محاسبه کند. جالب این بود که وقتی از دانشگاه به خانه رسیدم دیدم چهار نفر ایمیل زده اند و کُد را نوشته و ارسال کرده اند! یعنی فقط به فاصله حدودا بیست تا سی دقیقه بعد از اتمام کلاس.
این یکی از تفاوتهای نسل جدید مهندسین جوان امروز با نسل ماست که بچه ها عموما با کامپیوتر آشنا تر هستند و نیازهای برنامه نویسی خود را (حداقل با متلب) می توانند راه بیندازند. بلااستثنا همه ی پنجاه و هفت نفر یک کد فرستادند که خدای نکرده نمره اضافه حیف نشود!
✅ کرونا و کلاسهای آنلاین برای ترم بعد
همچنان که گفته شد تردد در محوطه دانشگاه فعلا (تا یک ماه آینده) ممنوع است و کلاسها باید آنلاین برگزار شود. برای ترم آینده قرار است که طراحی #سازه_فولادی و همچنین دو آزمایشگاه بتن تدریس کنم. هیچ دیدی ندارم که درسِ آزمایشگاهی (که باید در آن قطعه ساخت و شکست!) را چطور می شود آنلاین درس داد؟ مثلا تست کشش فولاد به شکل آنلاین چگونه است؟! ... روزگار کرونایی، ترم کرونایی.
تا چه بازی رخ نماید.
#آموزش_مهندسی
#آموزش
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
ویدئوهای آزمایشگاه مصالح که در طول این ترم در اینستاگرام قرار گرفته بود:
▪️لینک یک،
▪️لینک دو،
▪️لینک سه.
* توضیح اینکه تقویم آموزشی برخی دانشگاهها بر مبنای Semester است و برخی بر مبنای Quarter. در حالت نخست، دو ترم پائیز و بهار در تقویم آموزشی یکسال قرار دارد و در حالت دوم، سه کوارتر پائیز، زمستان، بهار.
یادداشت مرتبط: اقتصاد دانشگاه
✳️این یادداشت در خبرآنلاین امروز ۵ فروردین ۱۳۹۹
✅ ایمیل ها و انتظار/توقع
ترم قبل در ارزیابی تعدادی از دانشجوها نوشته شده بود که «به ایمیلِ ما پاسخ داده نشده است!» این ترم تلاش شد که به ایمیلها به روز (یا حتی به ساعت) پاسخ بدهم. روز جمعه (13 مارچ) آخرین روزِ ترم بود. روز شنبه (14 مارچ) رئیس دانشگاه ایمیل زد که بخاطر #کرونا تمام امتحانات پایان ترم (این هفته) باید حذف شود و دانشجوها، سه گزینه خواهند داشت:
✔️یک- امتحان را آنلاین بدهند (تا وارد محوطه دانشگاه نشوند)؛
✔️دو- در کارنامه، درس "ناتمام" درج شود تا ترم بهار (بعد از کرونا) برگشته و امتحان بدهند؛
✔️سه- دانشجو می تواند از استاد بخواهد تا بر اساس نمره امتحان میان ترم و همچنین تکالیف طول ترم، نسبت به تعیین نمره فاینال تصمیم بگیرد؛
به محض اعلام این نظر رئیس دانشگاه، رگبار ایمیل دانشجویان سرازیر شد که (اگر بخواهیم گزینه سه باشیم) نمره ما چقدر است؟! تمام روز یکشنبه و دوشنبه این هفته را مشغول برگه صحیح کردن بودم در حالی که اخبار اعلام می کرد «سانفرانسیسکو قرار است #قرنطینه شود» و مواد غذایی تهیه کنید. روز سه شنبه ظهر نمره ها را به همه ایمیل کردم و بالاخره ساعت دو برای خرید مواد غذایی بیرون رفتم. ساعت پنج عصر رئیس گروه تلفن زد که: «یکی از بچه ها ایمیل زده که ما هرچه ایمیل می زنیم استاد جواب ایمیل ما را نمی دهد و ما کلاً بلاتکلیف رها شده ایم (!؟)» گفتم که نمره همه را بر اساس هفت کوئیز و هفت هوم ورک اعلام کرده ام. شاید در فاصله ای که درگیر تصحیح اینهمه برگه و نمره بوده ام ایمیل زده.
به خانه رفتم و دیدم بله! ظاهرا ساعت هشت دیشب ایمیل زده که در نمره یکی از کوئیزهایش اشتباه شده و از هشتِ شب دوشنبه تا ظهرِ سه شنبه، سه ایمیل زده و چون پاسخ نگرفته به رئیس گروه شکایت کرده! خلاصه داستانی است این ایمیل جواب دادنها و توقعِ پاسخ. واقعا وقت زیادی می گیرد (خصوصا وقتی تعداد کلاسها و دانشجو زیاد باشد).
✅ زبان کامپیوتر
در بحث انتقال تنش (stress transformation) پس از معرفی فرمولها و حل چند مساله، گفتم «نمره اضافه» (Extra credit) برای کسانی در نظر گرفته خواهد شد که یک کُد متلب یا برنامه ویژوال بیسیک بنویسند که کامپیوتر بتواند تنش جدید را بر اساس زاویه دوران محاسبه کند. جالب این بود که وقتی از دانشگاه به خانه رسیدم دیدم چهار نفر ایمیل زده اند و کُد را نوشته و ارسال کرده اند! یعنی فقط به فاصله حدودا بیست تا سی دقیقه بعد از اتمام کلاس.
این یکی از تفاوتهای نسل جدید مهندسین جوان امروز با نسل ماست که بچه ها عموما با کامپیوتر آشنا تر هستند و نیازهای برنامه نویسی خود را (حداقل با متلب) می توانند راه بیندازند. بلااستثنا همه ی پنجاه و هفت نفر یک کد فرستادند که خدای نکرده نمره اضافه حیف نشود!
✅ کرونا و کلاسهای آنلاین برای ترم بعد
همچنان که گفته شد تردد در محوطه دانشگاه فعلا (تا یک ماه آینده) ممنوع است و کلاسها باید آنلاین برگزار شود. برای ترم آینده قرار است که طراحی #سازه_فولادی و همچنین دو آزمایشگاه بتن تدریس کنم. هیچ دیدی ندارم که درسِ آزمایشگاهی (که باید در آن قطعه ساخت و شکست!) را چطور می شود آنلاین درس داد؟ مثلا تست کشش فولاد به شکل آنلاین چگونه است؟! ... روزگار کرونایی، ترم کرونایی.
تا چه بازی رخ نماید.
#آموزش_مهندسی
#آموزش
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
ویدئوهای آزمایشگاه مصالح که در طول این ترم در اینستاگرام قرار گرفته بود:
▪️لینک یک،
▪️لینک دو،
▪️لینک سه.
* توضیح اینکه تقویم آموزشی برخی دانشگاهها بر مبنای Semester است و برخی بر مبنای Quarter. در حالت نخست، دو ترم پائیز و بهار در تقویم آموزشی یکسال قرار دارد و در حالت دوم، سه کوارتر پائیز، زمستان، بهار.
یادداشت مرتبط: اقتصاد دانشگاه
✳️این یادداشت در خبرآنلاین امروز ۵ فروردین ۱۳۹۹
Instagram
Mohammadreza Eslami
Timber properties in the structure - Today's material lab works - 3 March 2020 انجام تست های ارزیابی رفتار اعضا چوبی در #سازه تحت نیروی #فشاری و #خمشی. (اعمال فشار به موازات خطوط رشد چوب) امروز سه شنبه سوم مارچ، موسوم به سوپر تیوزدی(سه شنبه بزرگ) روز انتخابات…
✍️چرا ایلان ماسک نمی خواهند؟
در نشستی که به منظور بررسی سند آموزش کشور برگزار شد (با توجه به وقت موجود) به بحث مقایسه مسئله «آموزش» در دو کشور ژاپن و آمریکا پرداخته شد. خلاصه بحث این بود که «آموزش» یک فرایند است که از آموزش ابتدایی/متوسطه در «کودکی» شروع و به آموزش عالی در «جوانی» ختم می شود. (ضمن اشاره به حدود یک سال تدریس در مدارس ابتدایی ژاپنی) گفته شد که «ثمره» و «میوه» آموزش در ژاپن می شود تویوتا (یا هوندا، نیسان، پاناسونیک و...) و در آمریکا می شود فورد، جنرال موتورز، تسلا، ایر بی اند بی، آمازون، گوگل و... . «ساختار آموزشی» در #ژاپن به نحوی است که ایلان ماسک نمی خواهند و آن بلایِ عجیب و غریب را هم بر سر آقای کارلوس گون مدیرعامل #نیسان می آورند. این «تفاوت» در روشها، ناشی از تفاوت در پارامترهایی است که در مبانیِ ساختارهای «آموزش» (Education) کشورها لحاظ می شود. سند آموزش کشور #ایران نمی تواند بدون توجه به #تجربیاتِ سایر کشورها تدوین شود و از این منظر، به «دو پارامتر کلیدی» که ضروری است در سند جدید توجه شود پرداختم.
ضمن تشکر از جناب دکتر محمود امانی بابت پرداختن به این موضوع، نکته جالب توجه برایم در این امر، توجه به مسئله «خرد جمعی» در تدوین سند جدید است. اینکه در قالب این سلسله جلسات از نقد و نظرات افرادی همچون آقایان دکتر مجتبی لشکری بلوکی، دکتر محسن رنانی، دکتر مسعود نیلی، دکتر دانش جعفری و... استفاده شده بود و امیدوارم واقعا روزی برسد که در تدوین سایر اسناد، از موضوع خرد جمعی به این شکل استفاده شود و نظرات افراد (فارغ از رویکردهای سیاسی شان) در امور پایه، شنیده شود.
۱۶ آذر ۱۴۰۰
#سیستم_آموزشی
#هویت_ایرانی
#نوآوری
#آموزش
t.iss.one/solseghalam
در نشستی که به منظور بررسی سند آموزش کشور برگزار شد (با توجه به وقت موجود) به بحث مقایسه مسئله «آموزش» در دو کشور ژاپن و آمریکا پرداخته شد. خلاصه بحث این بود که «آموزش» یک فرایند است که از آموزش ابتدایی/متوسطه در «کودکی» شروع و به آموزش عالی در «جوانی» ختم می شود. (ضمن اشاره به حدود یک سال تدریس در مدارس ابتدایی ژاپنی) گفته شد که «ثمره» و «میوه» آموزش در ژاپن می شود تویوتا (یا هوندا، نیسان، پاناسونیک و...) و در آمریکا می شود فورد، جنرال موتورز، تسلا، ایر بی اند بی، آمازون، گوگل و... . «ساختار آموزشی» در #ژاپن به نحوی است که ایلان ماسک نمی خواهند و آن بلایِ عجیب و غریب را هم بر سر آقای کارلوس گون مدیرعامل #نیسان می آورند. این «تفاوت» در روشها، ناشی از تفاوت در پارامترهایی است که در مبانیِ ساختارهای «آموزش» (Education) کشورها لحاظ می شود. سند آموزش کشور #ایران نمی تواند بدون توجه به #تجربیاتِ سایر کشورها تدوین شود و از این منظر، به «دو پارامتر کلیدی» که ضروری است در سند جدید توجه شود پرداختم.
ضمن تشکر از جناب دکتر محمود امانی بابت پرداختن به این موضوع، نکته جالب توجه برایم در این امر، توجه به مسئله «خرد جمعی» در تدوین سند جدید است. اینکه در قالب این سلسله جلسات از نقد و نظرات افرادی همچون آقایان دکتر مجتبی لشکری بلوکی، دکتر محسن رنانی، دکتر مسعود نیلی، دکتر دانش جعفری و... استفاده شده بود و امیدوارم واقعا روزی برسد که در تدوین سایر اسناد، از موضوع خرد جمعی به این شکل استفاده شود و نظرات افراد (فارغ از رویکردهای سیاسی شان) در امور پایه، شنیده شود.
۱۶ آذر ۱۴۰۰
#سیستم_آموزشی
#هویت_ایرانی
#نوآوری
#آموزش
t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
بررسی سند آموزش - 35 مگ - 27 دقیقه (توضیح🔻)
@solseghalam
@solseghalam
✍️آغاز ترم جدید
امروز سال تحصیلی و ترم جدید در دانشگاه آغاز شد. رئیس دانشکده مهندسی در مراسمی که امروز 10 تا 12 صبح برگزار شد درباره مسائل دانشکده سخنرانی کرد (و سپس همه برای مراسم ناهار به فضای باز روبروی دانشکده رفتند). خانم اِیمی فلیشر (Amy Fleischer) با قدرت و استحکام به سخنرانی مبسوطی درباره دستاوردهایش در سال گذشته و برنامه های سال آینده پرداخت. تُن صدا، نحوه ایستادن و زبان بدن خانم ایمی همه دلالت بر قدرت و از موضعِ قوّت سخن گفتن داشت. اینکه یک زن در ادارۀ دانشکده مهندسی اینگونه قوی برخورد می کند شاید چیز عجیب و غریبی در دنیای امروز ما نباشد، اما آمار و ارقامی را که او از حضور بانوان در هیات علمی دانشگاه ارایه کرد، نشان می داد که اساتید زن حدود 25% از اعضای هیات علمی هستند و هنوز 75% از اعضای هیات علمی دانشگاه مرد هستند.
(طی سالهای اخیر) به شکل کاملا جانبدارانه ای جذبِ اعضای هیات علمی زن در دانشگاههای آمریکا تسهیل شده است به نحوی که در رقابت میان دو کاندیدا با رزومه علمی خوب، ارجحیت به جذبِ استاد زن است. برخی معتقدند که سیستم تا حدودی از آن بر پشت بام افتاده، چون گاه کاندیدای دختر با رزومه علمی ضعیفتر (در مقایسه با کاندیدای هیات علمی پسر) انتخاب می شود. هدف از این ارجحیت دادن (Preference) این است که زمینۀ مشارکت فعال بانوان در عرصه های مختلف جامعه فراهم شود.
به گمانم این ماجرایِ از آن سوی پشت بام افتادن، قدری فراتر از چیزی است که گفته می شود. عملا سیاست گذاریِ فعلی در جامعه آمریکا به نحوی است که بها دادن به دختران و زنان باعث شده تا مسائل آنها بسیار پررنگ دیده/مطالبه شود و این بحثی مفصل است که جای گفتگوی جدی دارد.
جامعه ای که زنانِ تحقیرشده و مادرانِ ضعیف می پرود، نمی تواند انتظار داشته باشد که فرزندانِ این مادران با مفهوم قوت و قدرت آشنا باشند. اما در سوی دیگر، جامعه ای که توجهِ ویژه ای مصروف دختران و بانوان کرده، چطور می خواهد به مساله اعتدال بپردازد؟
این مسالۀ تبعیض میان پسر و دختر به گمانم حتی به سالهای نخستین دوره لیسانس/کارشناسی بر می گردد. برای مثال، طی چند سال گذشته، عموما بهترین نمرات در کلاسهایی که تدریس کرده ام را دختران گرفته اند. دختران در آن مقطع سنّی، امکان تمرکزِ ذهنی بیشتری را دارا هستند و برای مثال در درسی مثل مقاومت مصالح، به ندرت می شود که پسرهای کلاس نمره A را کسب کنند و حداقل در تجربه شخصی من عموما نمره A را دختران کلاس کسب می کنند.
به گذشته خانم ایمی نگاه می کنم. مهندسی مکانیک را در دانشگاه Villanova University (در پنسیلوانیا) در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد گذرانده (و به احتمال زیاد نمره درس مقاومت مصالح را A گرفته!). سپس برای دکترا به ایالت سرد مینسوتا در شمال کشور رفته و بعد از چند سال کار در صنعت، در همان دانشگاهی که لیسانس گرفته، به عنوان عضو هیات علمی جذب شده است. در همان دانشگاه، پروفسور شده و همانجا رئیس گروه مهندسی مکانیک شده (و بی گمان دانشگاه، مفتخر بوده که برای یکی از دختران خودش میدان را باز کرده).
سپس از ساحل شرقی به منتهی الیهِ ساحل غربی در کالیفرنیا آمده و در دانشگاه Cal Poly رئیس دانشکده مهندسی شده (از تابستان 2018 تا کنون). ایشان در یک فرایندِ رقابتی به عنوان رییس دانشکده مهندسی انتخاب شد که دهها پروفسور مرد و فارغ التحصیلانِ دانشگاههایِ صاحبنام آمریکا هم (به عنوان کاندیدا) حضور داشتند.
عملا مسیر رشد خانم ایمی توام با تلاش فردی بوده ولی نمی توان انکار کرد که در هر مرحله، سیستم بین او و کاندیدای با جنسیت مخالف، او را برگزیده. (رجحان قائل شده)
این چیزی است که هم اکنون به عنوان نقطۀ قوتِ سیاستگذاری در جامعه آمریکایی عنوان می شود ولی گمان می کنم بزودی گفتگوهای جدی درباره ایرادهای این سیستم (یا حداقل درباره عدم تعادلش) مطرح خواهد شد.
جامعه ای که دختر را ضعیف می خواهد، مادرانِ بیمار پرورش می دهد. اما جامعه ای که به دوپینگ دختران توجه و اهتمام می کند آیا نگرانِ بهم خوردن Equilibrium یا تعادل نیست؟
دخترِ ضعیف و پیچیده در ترس، مادری لرزان است که یا از سرِ ضعف سخن می گوید یا هرگاه که می خواهد قوی باشد پرخاشگری می کند؛ اما (در سمت مقابل) جامعه ای که همۀ ابزارهای رشد را در سرِ راهِ دختر قرار می دهد، آیا نگران نیست که در یک مقطع زمانی، شغلهای دستِ دوم را نصیب پسرانش کند؟
▪️▪️▪️
به گمانم بشر در حال آزمودن و آموختن است. در این میانه، آنچه روشن است اینکه هنوز تا تعادل فاصلۀ بسیار دارد.
▪️▪️▪️
*آمارهای دقیقتر درباره درصد نقش و حضور بانوان حوزه مهندسی در کل دانشگاهها: در این لینک یا این لینک
** ترم جاری، درسهای طراحی سازه های چوبی (Timber Design of Structures) و مقاومت مصالح 1و 2 (CE 208) را تدریس خواهم کرد و در این خصوص بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
#آموزش
t.iss.one/solseghalam
امروز سال تحصیلی و ترم جدید در دانشگاه آغاز شد. رئیس دانشکده مهندسی در مراسمی که امروز 10 تا 12 صبح برگزار شد درباره مسائل دانشکده سخنرانی کرد (و سپس همه برای مراسم ناهار به فضای باز روبروی دانشکده رفتند). خانم اِیمی فلیشر (Amy Fleischer) با قدرت و استحکام به سخنرانی مبسوطی درباره دستاوردهایش در سال گذشته و برنامه های سال آینده پرداخت. تُن صدا، نحوه ایستادن و زبان بدن خانم ایمی همه دلالت بر قدرت و از موضعِ قوّت سخن گفتن داشت. اینکه یک زن در ادارۀ دانشکده مهندسی اینگونه قوی برخورد می کند شاید چیز عجیب و غریبی در دنیای امروز ما نباشد، اما آمار و ارقامی را که او از حضور بانوان در هیات علمی دانشگاه ارایه کرد، نشان می داد که اساتید زن حدود 25% از اعضای هیات علمی هستند و هنوز 75% از اعضای هیات علمی دانشگاه مرد هستند.
(طی سالهای اخیر) به شکل کاملا جانبدارانه ای جذبِ اعضای هیات علمی زن در دانشگاههای آمریکا تسهیل شده است به نحوی که در رقابت میان دو کاندیدا با رزومه علمی خوب، ارجحیت به جذبِ استاد زن است. برخی معتقدند که سیستم تا حدودی از آن بر پشت بام افتاده، چون گاه کاندیدای دختر با رزومه علمی ضعیفتر (در مقایسه با کاندیدای هیات علمی پسر) انتخاب می شود. هدف از این ارجحیت دادن (Preference) این است که زمینۀ مشارکت فعال بانوان در عرصه های مختلف جامعه فراهم شود.
به گمانم این ماجرایِ از آن سوی پشت بام افتادن، قدری فراتر از چیزی است که گفته می شود. عملا سیاست گذاریِ فعلی در جامعه آمریکا به نحوی است که بها دادن به دختران و زنان باعث شده تا مسائل آنها بسیار پررنگ دیده/مطالبه شود و این بحثی مفصل است که جای گفتگوی جدی دارد.
جامعه ای که زنانِ تحقیرشده و مادرانِ ضعیف می پرود، نمی تواند انتظار داشته باشد که فرزندانِ این مادران با مفهوم قوت و قدرت آشنا باشند. اما در سوی دیگر، جامعه ای که توجهِ ویژه ای مصروف دختران و بانوان کرده، چطور می خواهد به مساله اعتدال بپردازد؟
این مسالۀ تبعیض میان پسر و دختر به گمانم حتی به سالهای نخستین دوره لیسانس/کارشناسی بر می گردد. برای مثال، طی چند سال گذشته، عموما بهترین نمرات در کلاسهایی که تدریس کرده ام را دختران گرفته اند. دختران در آن مقطع سنّی، امکان تمرکزِ ذهنی بیشتری را دارا هستند و برای مثال در درسی مثل مقاومت مصالح، به ندرت می شود که پسرهای کلاس نمره A را کسب کنند و حداقل در تجربه شخصی من عموما نمره A را دختران کلاس کسب می کنند.
به گذشته خانم ایمی نگاه می کنم. مهندسی مکانیک را در دانشگاه Villanova University (در پنسیلوانیا) در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد گذرانده (و به احتمال زیاد نمره درس مقاومت مصالح را A گرفته!). سپس برای دکترا به ایالت سرد مینسوتا در شمال کشور رفته و بعد از چند سال کار در صنعت، در همان دانشگاهی که لیسانس گرفته، به عنوان عضو هیات علمی جذب شده است. در همان دانشگاه، پروفسور شده و همانجا رئیس گروه مهندسی مکانیک شده (و بی گمان دانشگاه، مفتخر بوده که برای یکی از دختران خودش میدان را باز کرده).
سپس از ساحل شرقی به منتهی الیهِ ساحل غربی در کالیفرنیا آمده و در دانشگاه Cal Poly رئیس دانشکده مهندسی شده (از تابستان 2018 تا کنون). ایشان در یک فرایندِ رقابتی به عنوان رییس دانشکده مهندسی انتخاب شد که دهها پروفسور مرد و فارغ التحصیلانِ دانشگاههایِ صاحبنام آمریکا هم (به عنوان کاندیدا) حضور داشتند.
عملا مسیر رشد خانم ایمی توام با تلاش فردی بوده ولی نمی توان انکار کرد که در هر مرحله، سیستم بین او و کاندیدای با جنسیت مخالف، او را برگزیده. (رجحان قائل شده)
این چیزی است که هم اکنون به عنوان نقطۀ قوتِ سیاستگذاری در جامعه آمریکایی عنوان می شود ولی گمان می کنم بزودی گفتگوهای جدی درباره ایرادهای این سیستم (یا حداقل درباره عدم تعادلش) مطرح خواهد شد.
جامعه ای که دختر را ضعیف می خواهد، مادرانِ بیمار پرورش می دهد. اما جامعه ای که به دوپینگ دختران توجه و اهتمام می کند آیا نگرانِ بهم خوردن Equilibrium یا تعادل نیست؟
دخترِ ضعیف و پیچیده در ترس، مادری لرزان است که یا از سرِ ضعف سخن می گوید یا هرگاه که می خواهد قوی باشد پرخاشگری می کند؛ اما (در سمت مقابل) جامعه ای که همۀ ابزارهای رشد را در سرِ راهِ دختر قرار می دهد، آیا نگران نیست که در یک مقطع زمانی، شغلهای دستِ دوم را نصیب پسرانش کند؟
▪️▪️▪️
به گمانم بشر در حال آزمودن و آموختن است. در این میانه، آنچه روشن است اینکه هنوز تا تعادل فاصلۀ بسیار دارد.
▪️▪️▪️
*آمارهای دقیقتر درباره درصد نقش و حضور بانوان حوزه مهندسی در کل دانشگاهها: در این لینک یا این لینک
** ترم جاری، درسهای طراحی سازه های چوبی (Timber Design of Structures) و مقاومت مصالح 1و 2 (CE 208) را تدریس خواهم کرد و در این خصوص بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
#آموزش
t.iss.one/solseghalam
ارزیابی شتابزده
✍️ترمی که گذشت (گزارش شماره 3) سرانجام این ترم کرونایی به پایان رسید. برنامۀ این ترم بهار، یک درس طرح سازه فولادی، دو آزمایشگاه فولاد و دو آزمایشگاه طرح اختلاط بتن بود. سرجمع، در میان چهارده کلاسِ یکسال گذشته، حتی یک دانشجوی سیاه پوست هم نداشته ام. نمونه…
✍️ ترمیکه گذشت
حوادث و روزها به سرعت می گذرند و در هر مقطعی از عمر، احوال انسان مختلف است. لذا اگر در هر بازه از زمان، مسائل آن ثبت نشود از ذهن گم می شوند (یا با مسائل جدید جایگزین می شوند). به روال سالهای قبل، در چند کلامی به ترم گذشته و دغدغه هایش پرداخته می شود. این مشاهدات مربوط به یک درس طراحی سازه های چوبی (همراه با دو جلسه آزمایشگاه در هفته) و یک درس مقاومت مصالح (دو جلسه در هفته) است.
خلاصه ترم گذشته:
1️⃣- اعتماد به نفس، ساختن یا شکستن؟
مقاومت مصالح با بچه هایی که در اصطلاح ترنسفر هستند (Transfer Students) برگزار شد. این اصطلاح به دانشجویانی که از
Community College
به دانشگاه می آیند اطلاق می شود.
«کامیونیتی کالج» به مراکز آموزشی گفته می شود که دو ساله هستند و مدرک معادل «دوره کاردانی» می دهند.
امسال هم مشابه سال قبل در یک کلاس سی نفره حدود 4 یا 5 دانشجوی بسیار مستعد حضور داشتند که هم از توان محاسباتی بالا برخوردار بودند و هم در گفتگوهای کلاس مشارکت دایم می کردند. اما جدای از آن چند نفر، نحوۀ مشارکت سایرین در این درس (و حتی حالتِ نشستن) به شدت تحت تاثیر «اعتماد به نفس دانشجو» قرار دارد. دیگر کاملا برایم مشخص شده که این بچه ها چون که قبلا «برچسب کامیونیتی کالج» بر پیشانیشان خورده، احساس رضایت از خود و اعتماد به نفس کمتری دارند. پسر یا دختر دانشجو خودش را دست کم می گیرد، توان محاسباتی و ذهنی خودش را «معمولی/عادی» قلمداد می کند و این بسیار خطرناک است.
این متاسفانه یکی از واقعیات #آموزش_مهندسی در دنیای ماست که «حس فرد» نسبت به خودش به شدت به دانشگاهی که «محل تولدِ علمی» او بوده بستگی دارد. ای بسا دانشجوی متوسط/معمولی که به دلیل برخورداریِ خانوادگی و دسترسی به دبیرستان خوب، وارد دانشگاه ممتاز شده و حس رضایتمندی از خویش دارد، و ای بسا دانشجوی مستعد که به دلیل اینکه «زادگاه علمی» او در کامیونیتی کالج بوده، حس خوبی به خودش ندارد.
در این کلاس یکی از مهمترین مباحثی که کار می کنم تلاش برای ساختن اعتماد به نفس بچه ها و پرورش «انگیزه» در آنهاست.
اما در این بحث، یکی از بدترین مسایلی که این سالها دیده ام افرادی هستند که به دلیل عدم کارنامه موفق تحصیلی در مقطع دبیرستان و ورود به دانشگاه غیرممتاز، بخشی از سالهای جوانی را با حس مذکور می گذرانند «ولی» وقتی که در مسیر شغلی به موفقیتهای معمولی/متعارف دست پیدا می کنند دچار غرور و نخوت عجیبی می شوند. و این تناقض عجیبی است!
کسی که تا سالها خودش را معمولی می دانسته، یکباره خودش را «ویژه» می پندارد.
در مجموع ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس در دانشجو باید همراه با این تبصره باشد که فرد در آینده از تواضع رفتاری دور نشده و دچار توهّم مدیریت جهان نشود.
2️⃣- نازپروردِ تنعم
دربارۀ درس سازه های چوبی (Design of Timber Structures) چند نوبت در طول ترم + صحبت شد. اما جدای از مباحث فنی، نکته ای که بسیار حائز اهمیت بود جدیت بچه ها و حضور در کلاس (صبح زود) بود. چون به این بحث قبلا در یادداشت نسل زد + اشاره شده نیازی به تکرار بحث نیست ولی ذکر یک خاطره جالب توجه است: هفته آخر به دلیل شرکت در کنفرانس موفق به تشکیل جلسه رفع اشکال (یا Office Hours) نشدم. لذا به همه ایمیل زده شد که اگر کسی اشکالی دارد در تعطیلی پایان هفته می توانیم گفتگو کنیم. روز شنبه چندین نفر ایمیل زدند که منتظریم! گفتم یکشنبه عصر در دفتر خواهم بود. یکشنبه عصر ساعت 5 (مشابه جمعه عصر ایران) وقتی که به دفتر رسیدم حدود ده نفر منتظر بودند! متعجب شدم. از ساعت 5 که شروع کردیم تا حدود 9:30 شب طول کشید که دربارۀ یک به یک سوالات گفتگو شود!
از گذشته این ذهنیت اشتباه با من بود که بچه های خانواده های ثروتمند اهل تلاش نیستند و خوب درس نمی خوانند و... ولی اینها فرزندان خانواده های ثروتمند منطقه اورنج کانتی و سلیکن ولی هستند و عموما از خانواده هایی برخوردار.
«نازپرورد تنعم» هایی (به تعبیر حافظ) که قدر و ارزش زندگی را می دانند.
این ذهنیت اشتباهی است که از طریق نوشته های دکتر شریعتی یا غزلیات حافظ به ما منتقل شده بود.
مسئله ای که باعث «عدم جدیت» می شود «رفاه» نیست بلکه عدم آگاهی در جوان است.
3️⃣-بدخوابی
بدترین چالش ترم قبل بدخوابی یا بیخوابی بود. حسب اتفاق در روز نخست ترم گذشته در یادداشتی + به مساله «زن در جامعه آمریکا» پرداختم. دو سه روز بعد، اتفاق مهسا امینی رخ داد و ماجراها…
روند به این شکل شد که روزها سرپا و مشغول به کار و دویدن و… و شب (مقارن با آغاز روز در ایران) رگبار خبرها... این سیکل کار روز و کابوس شب از یک جایی به بعد تو را مستهلک می کند. عملا چالش بیخوابی از جایی به بعد مثل یک شکنجه عمل می کند. بیماری مادر و دو عمل جراحی ایشان (و دستان بسته از این سر عالم) هم مزید بر همه چیز شد و... ای سال برنگردی.
t.iss.one/solseghalam
حوادث و روزها به سرعت می گذرند و در هر مقطعی از عمر، احوال انسان مختلف است. لذا اگر در هر بازه از زمان، مسائل آن ثبت نشود از ذهن گم می شوند (یا با مسائل جدید جایگزین می شوند). به روال سالهای قبل، در چند کلامی به ترم گذشته و دغدغه هایش پرداخته می شود. این مشاهدات مربوط به یک درس طراحی سازه های چوبی (همراه با دو جلسه آزمایشگاه در هفته) و یک درس مقاومت مصالح (دو جلسه در هفته) است.
خلاصه ترم گذشته:
1️⃣- اعتماد به نفس، ساختن یا شکستن؟
مقاومت مصالح با بچه هایی که در اصطلاح ترنسفر هستند (Transfer Students) برگزار شد. این اصطلاح به دانشجویانی که از
Community College
به دانشگاه می آیند اطلاق می شود.
«کامیونیتی کالج» به مراکز آموزشی گفته می شود که دو ساله هستند و مدرک معادل «دوره کاردانی» می دهند.
امسال هم مشابه سال قبل در یک کلاس سی نفره حدود 4 یا 5 دانشجوی بسیار مستعد حضور داشتند که هم از توان محاسباتی بالا برخوردار بودند و هم در گفتگوهای کلاس مشارکت دایم می کردند. اما جدای از آن چند نفر، نحوۀ مشارکت سایرین در این درس (و حتی حالتِ نشستن) به شدت تحت تاثیر «اعتماد به نفس دانشجو» قرار دارد. دیگر کاملا برایم مشخص شده که این بچه ها چون که قبلا «برچسب کامیونیتی کالج» بر پیشانیشان خورده، احساس رضایت از خود و اعتماد به نفس کمتری دارند. پسر یا دختر دانشجو خودش را دست کم می گیرد، توان محاسباتی و ذهنی خودش را «معمولی/عادی» قلمداد می کند و این بسیار خطرناک است.
این متاسفانه یکی از واقعیات #آموزش_مهندسی در دنیای ماست که «حس فرد» نسبت به خودش به شدت به دانشگاهی که «محل تولدِ علمی» او بوده بستگی دارد. ای بسا دانشجوی متوسط/معمولی که به دلیل برخورداریِ خانوادگی و دسترسی به دبیرستان خوب، وارد دانشگاه ممتاز شده و حس رضایتمندی از خویش دارد، و ای بسا دانشجوی مستعد که به دلیل اینکه «زادگاه علمی» او در کامیونیتی کالج بوده، حس خوبی به خودش ندارد.
در این کلاس یکی از مهمترین مباحثی که کار می کنم تلاش برای ساختن اعتماد به نفس بچه ها و پرورش «انگیزه» در آنهاست.
اما در این بحث، یکی از بدترین مسایلی که این سالها دیده ام افرادی هستند که به دلیل عدم کارنامه موفق تحصیلی در مقطع دبیرستان و ورود به دانشگاه غیرممتاز، بخشی از سالهای جوانی را با حس مذکور می گذرانند «ولی» وقتی که در مسیر شغلی به موفقیتهای معمولی/متعارف دست پیدا می کنند دچار غرور و نخوت عجیبی می شوند. و این تناقض عجیبی است!
کسی که تا سالها خودش را معمولی می دانسته، یکباره خودش را «ویژه» می پندارد.
در مجموع ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس در دانشجو باید همراه با این تبصره باشد که فرد در آینده از تواضع رفتاری دور نشده و دچار توهّم مدیریت جهان نشود.
2️⃣- نازپروردِ تنعم
دربارۀ درس سازه های چوبی (Design of Timber Structures) چند نوبت در طول ترم + صحبت شد. اما جدای از مباحث فنی، نکته ای که بسیار حائز اهمیت بود جدیت بچه ها و حضور در کلاس (صبح زود) بود. چون به این بحث قبلا در یادداشت نسل زد + اشاره شده نیازی به تکرار بحث نیست ولی ذکر یک خاطره جالب توجه است: هفته آخر به دلیل شرکت در کنفرانس موفق به تشکیل جلسه رفع اشکال (یا Office Hours) نشدم. لذا به همه ایمیل زده شد که اگر کسی اشکالی دارد در تعطیلی پایان هفته می توانیم گفتگو کنیم. روز شنبه چندین نفر ایمیل زدند که منتظریم! گفتم یکشنبه عصر در دفتر خواهم بود. یکشنبه عصر ساعت 5 (مشابه جمعه عصر ایران) وقتی که به دفتر رسیدم حدود ده نفر منتظر بودند! متعجب شدم. از ساعت 5 که شروع کردیم تا حدود 9:30 شب طول کشید که دربارۀ یک به یک سوالات گفتگو شود!
از گذشته این ذهنیت اشتباه با من بود که بچه های خانواده های ثروتمند اهل تلاش نیستند و خوب درس نمی خوانند و... ولی اینها فرزندان خانواده های ثروتمند منطقه اورنج کانتی و سلیکن ولی هستند و عموما از خانواده هایی برخوردار.
«نازپرورد تنعم» هایی (به تعبیر حافظ) که قدر و ارزش زندگی را می دانند.
این ذهنیت اشتباهی است که از طریق نوشته های دکتر شریعتی یا غزلیات حافظ به ما منتقل شده بود.
مسئله ای که باعث «عدم جدیت» می شود «رفاه» نیست بلکه عدم آگاهی در جوان است.
3️⃣-بدخوابی
بدترین چالش ترم قبل بدخوابی یا بیخوابی بود. حسب اتفاق در روز نخست ترم گذشته در یادداشتی + به مساله «زن در جامعه آمریکا» پرداختم. دو سه روز بعد، اتفاق مهسا امینی رخ داد و ماجراها…
روند به این شکل شد که روزها سرپا و مشغول به کار و دویدن و… و شب (مقارن با آغاز روز در ایران) رگبار خبرها... این سیکل کار روز و کابوس شب از یک جایی به بعد تو را مستهلک می کند. عملا چالش بیخوابی از جایی به بعد مثل یک شکنجه عمل می کند. بیماری مادر و دو عمل جراحی ایشان (و دستان بسته از این سر عالم) هم مزید بر همه چیز شد و... ای سال برنگردی.
t.iss.one/solseghalam
✍️ ترمی که گذشت (گزارش شماره ۶)
این ترم پائیز هم به پایان رسید و این یکی دفتر هم به پایان آمد. طبق روال گذشته گزارش کوتاهی از هشتگ #آموزش_مهندسی و آنچه در چند ماه اخیر گذشت:
🔵۱- برنامه ترم گذشته شامل تدریس یک کلاس ۱۷۰ نفری مقاومت مصالح (۲) و یک کلاس ۴۰ نفری مقاومت مصالح (۱و۲) بود. همچنین یک پایان نامه کارشناسی ارشد که دفاع باید تا آذرماه انجام می شد (وگرنه دانشجوی ممتاز مشمول سنوات می شد). عملا پس از پنج سال این اولین باری بود که در طول یک ترم تحصیلی فقط درگیر یک مبحث (مکانیک جامدات) بوده و امکان تمرکز بر روی کارهای پژوهشی و مهندسی مشاور فراهم بود.
🔵۲- در کلاس ۴۰ نفره همه دانشجویان Transfer Students بودند. قبلا درباره دانشجویان ترنسفر در اینجا + توضیح داده شده بود.
اینها دانشجویانی هستند که قبلا در کامیونیتی کالج (Community College) ها بوده اند ولی خود را به دانشگاه (University) منتقل کرده اند.
یعنی نمره تحصیلی دوره دبیرستان اینها در حد پذیرش در دانشگاه نبوده ولی بعدا توانسته اند خود را در میانه مسیر تحصیل، منتقل کنند.
به همین دلیل تک تک دانشجویان این کلاس مهم هستند چون اینها کسانی هستند که ممکن است قدری از ضعف اعتماد به نفس برخوردار باشند. در انتهای این کلاس، نباید با یک نمره بد پاس شوند؛ بلکه باید با نمره خوب و با حس قوت به ترم بعدی بروند. از روزگار ۲۳ سالگی صدای مرحوم دکتر قالیبافیان در گوشم هست آن روزی که در سالن کنفرانس پژوهشگاه زلزله با آن صدای محکمش گفت: تو خوبی! تو خیلی هم خوبی (+). آن حسی که قالیبافیان دائما به جوانان منتقل می کرد باید با وسواس به دانشجوی ترنسفر منتقل شود. اینکه «تو خوبی»، هرچند که در دبیرستان خوب نبوده راندمانت.
✔️بحث بالا به مفهوم «آسان گرفتن» بر دانشجو نیست بلکه استراتژی آموزشی باید این باشد که بجای یک آزمون میان ترم و پایان ترم، آزمونها شکسته شود به تمامِ جلسات کلاس. هر جلسه یک Quiz.
مقاومت مصالح ۱ و ۲ باهم «در یک ترم» یعنی که مطابق سیلابس حدودا ۲۰ سرفصل آموزشی باید تدریس شود. اگر هر جلسه یک آزمون کوچک (Quiz) وجود داشته باشد، دانشجو حدودا 14 تا 15 آزمون می دهد و این کار «توان حل مساله» او را بالا می برد (مشروط به اینکه بلافاصله بعد از هر کوئیز، همان مساله در کلاس حل شود و تکنیک حل کاملا حلاجی شود).
این کار با اینکه حجم زیادی تصحیح برگه می تراشد، ولی بچه ها را در طول ترم کاملا درگیر (Involved) می کند.
قبلا درباره یکی از این دانشجویان کامیونیتی کالج که اکنون در آزمایشگاه لارنس دانشگاه برکلی مدیر پژوهشی است در اینجا+ صحبت شد.
🔵۳- در کلاس ۱۷۰ نفره چالش اصلی این است که همهمه در انتهای کلاس شروع نشود. اگر سر و صدا آغاز شد دیگر جمع کردنی نیست! متلک انداختن ها و شوخی کردن آغاز می شود. آن وقت با داد و فریاد هم کلاس بزرگ ساکت نمی شود. تنها یک راه دارد و آن «مسئله» است! به محض شروع همهمه در انتهای تالار کلاس، باید یک مسئله (از قبل) آماده داشت و گفت: سه دقیقه وقت دارید حل کنید.
دو اتفاق می افتد؛ اول اینکه ذهن دانشجو درگیر حل مساله می شود و ثانیا بخش زیادی از افراد متوجه می شوند که نمی توانند یک مسیله ساده را حل کنند. نمی توانند نیروهای داخلی یک تیر را یا تنش یک مخزن تحت فشار را محاسبه کنند. سکوت مجددا حکمفرما می شود و امکان ادامه بحث فراهم خواهد بود.
✔️قبلا گمان می کردم که این چالش فقط برای من مطرح است که کلاس شلوغ با همهمه از دست خارج نشود ولی بعد که با یکی از همکاران صحبت می کردم می گفت: در کلاسهای شلوغ (خصوصا دوره کارشناسی) اگر کلاس از دست در رفت
They will eat you!
یعنی می خورندت. می گفت من خیلی مراقبم که نخورند من را.
🔵۴- دانشجویان (در دروس پایه) ساعت «حل تمرین» (Office Hours) را جدی می گیرند. به گمانم این به دوره دبیرستان بچه ها برمی گردد. عملا می آیند و بست می نشینند و شروع می کنند مشق هفتگی را کنار دست مدرس آن درس انجام می دهند! به محض اینکه استاد در ساعت اعلام شده برای حل تمرین در دفترش حاضر نباشد به رئیس دپارتمان شکایت می کنند!
قبلا احساس کلافگی داشتم از این ساعت ولی الان این تبدیل شده به بخشی از طعم خوب تدریس! اینکه بیرون از فضای کلاس، فرصتی باشد که درباره روش حل مساله با بچه ها گپ بزنیم و گفتگو.
مشکلی که این ترم بود، مربوط به ساعت حل تمرین آن یکی کلاس شلوغ بود. عملا در ساعت حل تمرین بین بیست تا سی نفر دانشجو می آمدند و شلوغی و سروصدا مجاور دفتر کار همکاران ایجاد می شد.
🔵۵- آزمون پایانی در این ترم از همه ترم های گذشته آسان تر بود. عملا هر ترم که می گذرد بیشتر به این باور می رسم که باید فکری برای این خشونت آموزشی که در دنیا نهادینه شده کرد. واقعا طراحیِ سوال مشکل برای این درس کار بسیار آسانی است. چیزی که مشکل است طراحی آزمونِ آسان است.
t.iss.one/solseghalam
▪️
📌گزارش ۵
این ترم پائیز هم به پایان رسید و این یکی دفتر هم به پایان آمد. طبق روال گذشته گزارش کوتاهی از هشتگ #آموزش_مهندسی و آنچه در چند ماه اخیر گذشت:
🔵۱- برنامه ترم گذشته شامل تدریس یک کلاس ۱۷۰ نفری مقاومت مصالح (۲) و یک کلاس ۴۰ نفری مقاومت مصالح (۱و۲) بود. همچنین یک پایان نامه کارشناسی ارشد که دفاع باید تا آذرماه انجام می شد (وگرنه دانشجوی ممتاز مشمول سنوات می شد). عملا پس از پنج سال این اولین باری بود که در طول یک ترم تحصیلی فقط درگیر یک مبحث (مکانیک جامدات) بوده و امکان تمرکز بر روی کارهای پژوهشی و مهندسی مشاور فراهم بود.
🔵۲- در کلاس ۴۰ نفره همه دانشجویان Transfer Students بودند. قبلا درباره دانشجویان ترنسفر در اینجا + توضیح داده شده بود.
اینها دانشجویانی هستند که قبلا در کامیونیتی کالج (Community College) ها بوده اند ولی خود را به دانشگاه (University) منتقل کرده اند.
یعنی نمره تحصیلی دوره دبیرستان اینها در حد پذیرش در دانشگاه نبوده ولی بعدا توانسته اند خود را در میانه مسیر تحصیل، منتقل کنند.
به همین دلیل تک تک دانشجویان این کلاس مهم هستند چون اینها کسانی هستند که ممکن است قدری از ضعف اعتماد به نفس برخوردار باشند. در انتهای این کلاس، نباید با یک نمره بد پاس شوند؛ بلکه باید با نمره خوب و با حس قوت به ترم بعدی بروند. از روزگار ۲۳ سالگی صدای مرحوم دکتر قالیبافیان در گوشم هست آن روزی که در سالن کنفرانس پژوهشگاه زلزله با آن صدای محکمش گفت: تو خوبی! تو خیلی هم خوبی (+). آن حسی که قالیبافیان دائما به جوانان منتقل می کرد باید با وسواس به دانشجوی ترنسفر منتقل شود. اینکه «تو خوبی»، هرچند که در دبیرستان خوب نبوده راندمانت.
✔️بحث بالا به مفهوم «آسان گرفتن» بر دانشجو نیست بلکه استراتژی آموزشی باید این باشد که بجای یک آزمون میان ترم و پایان ترم، آزمونها شکسته شود به تمامِ جلسات کلاس. هر جلسه یک Quiz.
مقاومت مصالح ۱ و ۲ باهم «در یک ترم» یعنی که مطابق سیلابس حدودا ۲۰ سرفصل آموزشی باید تدریس شود. اگر هر جلسه یک آزمون کوچک (Quiz) وجود داشته باشد، دانشجو حدودا 14 تا 15 آزمون می دهد و این کار «توان حل مساله» او را بالا می برد (مشروط به اینکه بلافاصله بعد از هر کوئیز، همان مساله در کلاس حل شود و تکنیک حل کاملا حلاجی شود).
این کار با اینکه حجم زیادی تصحیح برگه می تراشد، ولی بچه ها را در طول ترم کاملا درگیر (Involved) می کند.
قبلا درباره یکی از این دانشجویان کامیونیتی کالج که اکنون در آزمایشگاه لارنس دانشگاه برکلی مدیر پژوهشی است در اینجا+ صحبت شد.
🔵۳- در کلاس ۱۷۰ نفره چالش اصلی این است که همهمه در انتهای کلاس شروع نشود. اگر سر و صدا آغاز شد دیگر جمع کردنی نیست! متلک انداختن ها و شوخی کردن آغاز می شود. آن وقت با داد و فریاد هم کلاس بزرگ ساکت نمی شود. تنها یک راه دارد و آن «مسئله» است! به محض شروع همهمه در انتهای تالار کلاس، باید یک مسئله (از قبل) آماده داشت و گفت: سه دقیقه وقت دارید حل کنید.
دو اتفاق می افتد؛ اول اینکه ذهن دانشجو درگیر حل مساله می شود و ثانیا بخش زیادی از افراد متوجه می شوند که نمی توانند یک مسیله ساده را حل کنند. نمی توانند نیروهای داخلی یک تیر را یا تنش یک مخزن تحت فشار را محاسبه کنند. سکوت مجددا حکمفرما می شود و امکان ادامه بحث فراهم خواهد بود.
✔️قبلا گمان می کردم که این چالش فقط برای من مطرح است که کلاس شلوغ با همهمه از دست خارج نشود ولی بعد که با یکی از همکاران صحبت می کردم می گفت: در کلاسهای شلوغ (خصوصا دوره کارشناسی) اگر کلاس از دست در رفت
They will eat you!
یعنی می خورندت. می گفت من خیلی مراقبم که نخورند من را.
🔵۴- دانشجویان (در دروس پایه) ساعت «حل تمرین» (Office Hours) را جدی می گیرند. به گمانم این به دوره دبیرستان بچه ها برمی گردد. عملا می آیند و بست می نشینند و شروع می کنند مشق هفتگی را کنار دست مدرس آن درس انجام می دهند! به محض اینکه استاد در ساعت اعلام شده برای حل تمرین در دفترش حاضر نباشد به رئیس دپارتمان شکایت می کنند!
قبلا احساس کلافگی داشتم از این ساعت ولی الان این تبدیل شده به بخشی از طعم خوب تدریس! اینکه بیرون از فضای کلاس، فرصتی باشد که درباره روش حل مساله با بچه ها گپ بزنیم و گفتگو.
مشکلی که این ترم بود، مربوط به ساعت حل تمرین آن یکی کلاس شلوغ بود. عملا در ساعت حل تمرین بین بیست تا سی نفر دانشجو می آمدند و شلوغی و سروصدا مجاور دفتر کار همکاران ایجاد می شد.
🔵۵- آزمون پایانی در این ترم از همه ترم های گذشته آسان تر بود. عملا هر ترم که می گذرد بیشتر به این باور می رسم که باید فکری برای این خشونت آموزشی که در دنیا نهادینه شده کرد. واقعا طراحیِ سوال مشکل برای این درس کار بسیار آسانی است. چیزی که مشکل است طراحی آزمونِ آسان است.
t.iss.one/solseghalam
▪️
📌گزارش ۵
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✍️ دبیرستان به مثابه ماشین کنکور (خط تولید پرورش رتبه های برتر کنکور) یا
مرکز «آموزش مهارت»؟
🔵 بازدید از دبیرستانی که خروجیهای آن فقط برای رفتن به دانشگاه استنفورد/برکلی/UCLA نیست، بلکه به مسأله «بازار کار» هم فکر می کند.
🔵 عملا دبیرستان دولتی فقط به فکر «تربیت مهندس/پزشک» نیست بلکه به «تربیت تکنسین» هم جدی فکر می کند.
دغدغه «مدیر دبیرستان» این نیست که به والدین گزارشِ رتبه های برتر ورودی به دانشگاههای برتر را بدهد. بلکه مدیر دبیرستان به تیمهای ورزشی مدرسه، امکانات جوشکاری، امکانات سی ان سی، کارگاه نجاری، و کارگاه تعمیرات گیربکس خودرو هم فکر می کند.
▪️۴۲ مگ - ۸ دقیقه
#آموزش
#کنکور
#مهارت
t.iss.one/solseghalam
مرکز «آموزش مهارت»؟
🔵 بازدید از دبیرستانی که خروجیهای آن فقط برای رفتن به دانشگاه استنفورد/برکلی/UCLA نیست، بلکه به مسأله «بازار کار» هم فکر می کند.
🔵 عملا دبیرستان دولتی فقط به فکر «تربیت مهندس/پزشک» نیست بلکه به «تربیت تکنسین» هم جدی فکر می کند.
دغدغه «مدیر دبیرستان» این نیست که به والدین گزارشِ رتبه های برتر ورودی به دانشگاههای برتر را بدهد. بلکه مدیر دبیرستان به تیمهای ورزشی مدرسه، امکانات جوشکاری، امکانات سی ان سی، کارگاه نجاری، و کارگاه تعمیرات گیربکس خودرو هم فکر می کند.
▪️۴۲ مگ - ۸ دقیقه
#آموزش
#کنکور
#مهارت
t.iss.one/solseghalam