اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
192 subscribers
46 photos
6 videos
6 files
45 links
درباره‌ی دین، دوران و دور و بر

ارسال پیام
@smj_miry


.
.
.
Download Telegram
@smjmiry
[آن مرد]


زهر شمشیر ابن‌ملجم کار خودش را کرده.
تجویز پزشک شیر است.
یتیمان، بیرون خانه، شیر به‌دست ایستاده‌اند.
اهل بیت و یاران در خانه، نگران علی‌اند. و علی در آخرین وصیتش به حسن و حسین، نگران مردم:
- به شما دو تن و همه‌ی فرزندان و خانواده‌ام و هر کس که سخنم به او می‌رسد، «خداترسی» و «نظم» و «آشتی‌دادن بین مردم» را وصیت می‌کنم...
جان شما و جان ایتام...
جان شما و جان همسایگان...
جان شما و جان قرآن...
جان شما و جان نماز...

زهر شمشیر ابن‌ملجم کار خودش را کرده. تجویز پزشک، شیر است. یتیمان، بیرون خانه، شیر به‌دست ایستاده‌اند. علی نیمی از شیر را خود می‌خورد. و نیم دیگر را... .
- به اسیرتان شیر داده‌اید؟



از کتاب #آن_مرد | سیره‌ی اجتماعی #امام_علی علیه السلام | محمدجواد میری | انتشارات سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری مشهد، چاپ سوم، آذر ۱۳۸۹
@smjmiry
🔵 وحید آقا

بخش‌هایی از متن مستند «وحیدآقا»، درباره زندگی و مبارزات شهید ۷ تیر، دکتر دیالمه، در کانال اما بعد... 👇
@smjmiry
@smjmiry
🔵 وحید آقا
به یاد شهید دکتر #دیالمه نماینده مردم مشهد در اولین دوره #مجلس_شورای_اسلامی و از شهدای #هفتم_تیر


⭕️ قرار بود ایران، ایران دیگری بشود، به زورِ کلاه شاپو و لباس متحدالشکل و کاباره‌ها و البته یک مشت صنایع خارجی که حداکثر توی ایران مونتاژشان می‌شد کرد.
قرار بود جشن‌های 2500 ساله و فرّه ایزدی همایونی سر توده‌ها را به شکوه باستانی کشورشان گرم کند. قرار بود مردم به پیشینه هخامنشی‌شان مفتخر باشند و از حالِ پهلوی‌شان راضی. و نسل‌های پیر و جوان، پشتگرم به #اصلاحات_رضاخانی، چشم به فردایی رویایی بدوزند که در آن، #سبک_زندگی را دنیای متجدد تعیین می‌کرد: سپردن سرمایه‌ها به ممالک راقیه. مصرف کردن محصولات صنعتی، لوازم آرايشي، پنیرهای قالبی، گوشت‌های یخی و تئوری‌های مملکت‎داری.
قرار بود ایران، #ایران دیگری بشود. قرار بود مدرسه‌ها نسل جدید را برای دنیای جدید آموزش دهند و دانشگاه‌ها جوانان را برای اداره کشوری متفاوت مهیاکنند. کشوری که در آن، #اروپا و #امریکا آرمان توسعه‌یافتگی بودند و دین و سنت‌ها، مزاحم #پیشرفت .

⭕️ قرار بود هر چیزی که رنگ #دين دارد محو شود. البته نه هر چیزی. کسی به نماز و روزه پیرمردها و پیرزن‌ها کاری نداشت. دینی که بخواهد چشم و گوش جوان‌ها را باز کند، خطرناک بود و ممنوع.... قرار بود دین را #آخوندهای_درباری و #مقدسین گوشه‌نشین تفسیر کنند و #شاهِ شیعه، #سایه_خدا معرفی شود و مردم هم سرشان گرم دنیای جدیدی بشود که اربابان واقعی حضرت سایه نقشه‌اش را کشیده بودند.
تنها چیزی که در رویاهای مدرن #شاهنشاهی قرار نبود، این بود که نسل جدید، به سنت‌هایی برگردد که ریشه در دین دارند و آرمان‌هایی که با نظم نوین جهانی سر آشتی نداشتند. قرار نبود جوانان ایرانی به چیزی فراتر از پرستش در و دیوار تخت جمشید و نبش قبر کوروش فکر کنند. نه، قرار نبود دانشگاه بشود جای امثال عبدالحمید...

⭕️ آن روزها #دانشگاه مرکز درگیری‌ها بود. نه فقط زد و خوردهای آشکار، که بیشتر از همه، غوغا و قشون‌کشی ایدئولوژی‌های مختلف. و این وسط جو برای بچه مسلمان‌ها از همه سنگین‌تر بود. غربگراها مذهب را ارتجاع قرون وسطایی می‌دانستند و شرقگراها دین را تریاک سست‌کننده توده‌ها. و هیچ کدام نمی‌توانستند قبول کنند مقلدان #امام_خمینی پیشرو مبارزه با ظلم و جهل حاکم باشند. امثال وحیدآقا به آخوندیسم متهم بودند و باید همزمان با مبارزه‌شان با رژیم، با این تصورات موهوم و این ‌کوته‌فکری مبارزان هم مقابله می‌کردند. دانشگاه -نه مثل امروز، سرد و ساکت- میدان اصلی #مبارزه فکری و فرهنگی بود. خانه دانشجویی عبدالحمید که حالا دیگر بین بچه‌ها مشهور شده بود به #وحید_آقا با آن کتاب‌ها و نوارها و اعلامیه‌های ممنوعه‌اش، و با آن بحث‌های شبانه روزی ایدئولوژیک و سیاسی‌اش، در چنین وضعی پاگرفت. وحید آقا همان قدر که کار تشکیلاتی و فکری و سیاسی را مبارزه می‌دانست، سر زدن به کپرنشین‌های بشاگرد و سیستان و ثبت و انعکاس رنج‌های آنان را هم جزو مبارزه می‌دانست.

⭕️ خون شهید و اشک یتیم، سیل خروشنده انقلاب را جاری کرد و آن واقعه بزرگ رخ داد. خیلی‌ها مثل #بازرگان معتقد بودند، انقلاب انجام یافت و مردم باید به خانه هایشان برگردند. اما شاگردان امام می‌دانستند که #انقلاب تازه شروع شده. #پهلوی رفته بود اما پشت صحنه‌هایش هنوز بودند: نسخه‌های خارجی برای مدیریت کشور، اخلاق اقتصاد مصرفی، قلم به دست‌های خودباخته، سرمایه‌سالاران سودجو، #مذهبی‌های_ضدانقلاب و مذهب‌های بخور و بخوابی، دانشگاه‌های وابسته و چشم امید بسته به خارج. و هزار گره باز نشده دیگری که انقلاب برای گشودنشان آمده بود. پس کار تمام که نشده بود هیچ، سخت‌تر از قبل هم بود. امثال آقا وحید حالا دیگر هم باید با دشمن نقاب‌زده می‌جنگیدند و هم طرحی نو در می‌انداختند. در جامعه، در دانشگاه، در دانشگاهی‌ها...



بخش‌هایی از متن مستند «وحیدآقا» (به قلم محمدجواد میری، ۱۳۸۷) درباره زندگی و مبارزات شهید عبدالحمید #دیالمه به کارگردانی #حجت_احمدی‌زر و #محمدمهدی_خالقی
@smjmiry
@smjmiry
🔵 بشارت داوود
فصلی از یک منظومه‌ی بلند دربارۀ قدس

دو سه سال پیش در اوج حملات #اسرائیل به فلسطینیان، در جستجوی مفاهیمی مشترک میان #ادیان_ابراهیمی برای نفی اسرائیل بودم. مجموعۀ #عهدین را در کنار #قرآن کریم تورق می‌کردم و هر چه در شرح حال #بنی‌اسرائیل و جنایات و مکافات ایشان بیش‌تر می‌جستم، می‌دیدم که مشترکات ادیان ابراهیمی در سرزنش ستمگری و فریبکاری این قوم و درباره سرنوشت پرمخاطرۀشان، بسیار بیشتر از یکی دو گزارۀ مشهور از قبیل این است که منجی #موعود به #بیت_‌المقدس می‌آید و تکلیف بشر در آن جا روشن می‌شود و... . عهد قدیم خود سرشار از بیم‌ها و اخطارها دربارۀ این جماعت بدعهد است.

القصه، این تورق‌ها بعداً به تولید دو چیز کمک کرد؛ یکی پوستر #بشنو_اسرائیل در جلسات ایده‌پردازی #نهضت_مردمی_پوستر_انقلاب و دیگری منظومه‌ای بلند و البته ناتمام در ذهن خودم. منظومه می‌گویم چون شاید نظمی بلند برای ثبت ماحصل آن جستجوها شده باشد اما تا شعر بودن فرسنگ‌ها فاصله دارد. چیزی است از قبیل تلاش قدما برای ثبت منظوم دغدغه‌هاشان. یا در بهترین حالت تقلیدی خام‌دستانه از حال و هوای اشعار امثال #علی_معلم. به هر حال در این نگارش، کوشیدم از تاریخ جنایت‌ها و بدعهدی‌های بنی‌اسرائیل آغاز و به سرنوشت ایشان ختم کنم. ابیات زیر که مبنی بر یک‌ذات‌پنداری #مهدی موعود با #پیامبر_اعظم (ص) و خلاصه شدن تمام انبیا و اولیا در ایشان است، برشی از فصول انتهایی همان منظومه ناتمام است که فعلاً #بشارت_داوود نامش نهاده‌ام.



[فصل روح‌الله]
الا برادر صالح، صبور باش، صبور *
ببین که خوش‌خبرم از ترانه‌های زبور
که وارثان زمین -گفته است- نیکانند (۱)
که گفته است: در این ارث بی‌شریکانند
نخست، قوم به‌تاراج‌رفته را مانند
سپس سپاه به‌معراج‌رفته را مانند
نخست رعد پراکنده، باد سرگردان
سپس به معجزه، یک‌پاره عود و آتشدان...
چو رعد و برق به سوی کُتِل سوار بُراق (۲)
رسیده لشگر کشمیر و سبزوار و عراق
به رغم ساحر و فرعون و شیخ و کاهن و شاه
به عزم موسوی‌اش سر رسیده روح‌الله (۳)
و گفته بر سر ناقوس‌ها صدا بزنند
دعای «مرگ بر این دیو» را صلا بزنند (۴)
سپاه کاوه به میعاد جنگ راهی شد
به جنگ ارتش دِژهوخت‌گَنگ راهی شد (۵)
سر از شریعت و انذار موسوی سرشار
دل از طریقت و تبشیر عیسوی سرشار
به چهره، بر اثر بندگی، نشانۀشان
شگفت سخت‌شده مایۀ جوانۀشان (۶)
به فتح مسجد الاقصای چَست‌خیز شدند
کلیددار کلیسای رستخیز شدند (۷)
نوای ندبه به دیوار ندبه سر دادند
به نام نامی الله خطبه سر دادند
طلسم سلطۀ ضحاک ماردوش شکست
بلور حیلۀ دجال دلق‌پوش شکست

[فصل موعود]
وضو گرفت گل نرگس از دل شبنم
شکُفت پشت نمازش، گل از گل مریم
تمام هفت فلک را سپیده‌باران کرد
به روشناییِ ساعیر و طور و فاران کرد (۸)
ندا رسید که موعود اولیا این است
کسی به هیبت شمعون و ایلیا این است (۹)
سِلاه! موسیِ برگشته از بیابان را! (۱۰)
نظاره کن پسر بی‌نظیر انسان را! (۱۱)
ز سوی مدیَن و میقات بازگشته کلیم
فرود آمده از غارِ غُربت ابراهیم
به کف گرفته ترازوی داد را داوود
به اوج برده شگفتی، مسیحِ رازآلود
عصای آهن و شمشیر آهنین بر کف (۱۲)
هزار «رایَت منصور» پیش او در صف **
نگین حلقۀ عِقد است؛ هان! سلیمان است (۱۳)
سَکینه حلقۀ عقدش به دست سلمان است (۱۴)
بشارت حبَقوق است برده هوش جهان
به فن مُعجز برهان، کشیده تیغ بیان (۱۵)
تلاوتش بشنو، یوشَع است و تورات است
طراوتش، طرب پطروس از بشارات است (۱۶)
جهان، مسخّر ساعیر و طور و فاران و...
تمام هفت فلک، در سپیده‌باران و...
سپیده نزد خِیام سیاهِ قیدار است (۱۷)
هلا! به قدس درآیید، وقت دیدار است...


* ای قدس، ای بلاد بلاکش، صبور باش (علی معلم دامغانی)
** بیا که رایت منصور پادشاه رسید (حافظ)

محمدجواد میری
@smjmiry


⭕️ پانوشت‌ها در این لینک:
https://telegram.me/smjmiry/46
@smjmiry
🔵 بشارت داوود
فصلی از یک منظومه‌ی بلند دربارۀ قدس


⭕️ پانوشت‌ها:
(۱) و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (قرآن کریم، #انبیاء : 105) معادل مضامینی در #زبور موجود از جمله: مزامیر داوود، 37: 29.
(۲) کُتِل در زبان عبری دیوار است. بر روی تپه موریا در شهر #قدس دیواری است که نزد #یهودیان قبله نماز است و #دیوار_ندبه نام دارد و مسلمانان آن را ایستگاه معراج پیامبر پس از بستن #براق می‌دانند و دیوار براق نامیده‌اند.
(۳) مبشر ظهور در عصر ما، از قضا هم #روح_‌الله است و همنام عیسی و هم #موسوی است و منسوب به نام مبارک موسی.
(۴) نوید برخاستن صدای مرگ بر آمریکا از ناقوس کلیساهای جهان در پیام ۲۹ تیر ۶۷ #امام_خمینی آمده است و خود نویدی است به بازگشت مسیح #عیسی‌ بن مریم علیهما السلام و بازگشت مسیحیت به اصول خویش.
(۵) در #شاهنامه فردوسی دژهوخت‌گنگ (یا گنگدژهوخت یا دژهودج) نامی معادل #بیت_المقدس است که در نبرد نهایی با #ضحاک از چنگ او بیرون آمد: به دژهوخت‌گنگ آمد از راه شام/ که خوانی‌ش بیت‌المقدس به‌نام.
(۶) «...نشان آنان بر اثر سجود، در چهره‌هاشان است. این صفت ایشان در #تورات است. و مَثل آنان در #انجیل چون کِشته‌ای است که جوانۀ خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‌هایش بایستد آن طور که دهقانان را به شگفت آورد، تا کافران را به خشم وادارد» (قرآن کریم، #فتح : 29) مشابه مضمون تشبیهی که از عیسی (ع) درباره ایمان و ملکوت خدا نقل شده است (انجیل مرقس، 4: 3-32)
(۷) کلیسای رستاخیز یا قیامت که به اعتقاد #مسیحیان محل عروج عیسی (ع) به آسمان پس از دفن است، در بیت المقدس قرار دارد.
(۸) نام سه کوهی که طبق آخرین سخنان موسی به روایت تورات (تثنیه، 33: 2) نور الاهی از آن‌ها تابیده است. طور در صحرای سینا، ساعیر در ناصره فلسطین و فاران باز به روایت تورات (پیدایش، 21: 20 و 21) محل زندگی #هاجر و #اسماعیل است.
(۹) #شمعون یا همان پطروس، وصی عیسی (ع) و جد اعلای #نرجس_خاتون است که کلیسای #واتیکان بر مدفن همو ساخته شده است. و #ایلیا هم در برخی متون شیعی نامی برای سیدالاوصیا #علی (ع) است و هم در جای جای کتاب مقدس، نام #الیاس (ع)، پیامبرِ به معراج رفته و مفقود بنی‌اسرائیل است.
(۱۰) سلاه (selah) نهیبی آشنا و پرتکرار در تورات و زبور است که شاید بتوان این گونه‌اش معنا کرد: هان! نیک درنگ کن!
(۱۱) #پسر_انسان تعبیری است که در کنار #مسیح بارها در #عهد_جدید آمده. (انجیل متی، 24: 37 و مکاشفه یوحنا 3: 13 و...)
(۱۲) کتاب #مکاشفه_یوحنا از حکمرانی پسر انسان بر جهان با عصای آهن سخن می‎گوید. قرآن نیز در سوره #حدید به نیروی شدید آهن اشاره دارد.
(۱۳) جمعیت ده هزار نفری را عِقد گویند. گفته‌اند شمار لشگر اسلام در فتح مکه و نیز سپاه #مهدی امت در آخرالزمان ده هزار است. نیز در بخشی از کتاب #غزل‌های_سلیمان (از کتب #عهد_قدیم) که شامل گفتگوهای یک مرد (ظاهراً سلیمان) و یک زن (ظاهرا به تفسیر برخی،نماد سکینه یا محبت الهی) است، مرد شخصی بی‌نظیر میان ده هزار جوان وصف شده و با لفظ عبری #محمدیم (خواستنی و ستودنی) با اوصافی ستوده می‌شود که پر بی‌شباهت به توصیفات مسلمانان از پیامبر (ص) و شیعیان از مهدی (عج) نیز نیست. (غزل‌های سلیمان، 5: 10-16)
(۱۴) #سکینه (شخینا) آرامشی الاهی است که برای بنی‌اسرائیل در #صندوق_عهد جلوه‌گر می‌شد (قرآن کریم، #بقره : 248) و برای #پیامبر (ص) و #مسلمانان بر دل‌هاشان نازل می‌شد (قرآن کریم، #توبه : 40 و 26، #فتح : 4 و 18 و 26). #سلمان محمدی نیز نماد جستجوی حقیقت در میان ادیان گوناگون و غلبه نهایی #اسلام است.
(۱۵) در پیشگویی #حبقوق نبی (ع) نقل شده است: خدا از کوه فاران بیان را آورد (حبقوق، 3: 3). در مکاشفه یوحنا (19: 11) نیز سخن از سواری است که #امین نام دارد و با شمشیری که از دهانش بیرون می‌آید بر دیگران غلبه می‌کند. و باز معارف شیعی، قرآن (بیان) و عقل را حجت الاهی در دوره پیامبر آخرالزمان می‌دانند.
(۱۶) #یوشع بن نون (ع) وصی موسی (ع) و نبی بعد از آن حضرت بود. #پطروس نام یونانی شمعون، وصی عیسی (ع) است و #انجیل لفظاً به معنای #بشارت و برخلاف متن پرهشدار #تورات، حامل بشارات متعدد است.
(۱۷) #قیدار فرزند #اسماعیل (ع) و جد اعلای پیامبر (ص) و #امام_زمان (عج) است که در کتاب غزل‌های سلیمان، «زیبایی در عین سیاه‌فامی» به خیمه‌ها و چادرهای سیاه او تشبیه شده است. (غزل‌های سلیمان، 1: 5)
@smjmiry



متن شعر در این لینک:
https://telegram.me/smjmiry/45
همبستگی #مشهدی_ها با مردم #عراق
در هفتم شهدای انفجار تروریستی #الکراده بغداد

یک‌شنبه، 20 تیر 95، ساعت9 تا 11شب
نبش بولوار فردوسی22، كنسولگري عراق در مشهد

@smjmiry
@smjmiry
[مو فقط بالُم تیر خورده...]

روایتی از قیام خونین گوهرشاد یا به تعبیر قدیمی‌ها #جنگ_مسجد (۲۱ تیر ۱۳۱۴ هجری شمسی) در اعتراض به سیاست‌های رضاخانی و مقدمات کشف حجاب



⭕️ #روشنفکران آن دوره با تمام دک و پزشان و بعد از همه ادعاهایشان علیه استبداد و سلطنت، حالا شده بودند مشاوران و معاونان #رضاخان! #استبداد رضاخانی دیگر برایشان بد نبود، شاید چون به نفع #استعمار هم بود. مشیرالدوله و مصدق السلطنه مرتب با رضاخان جلسات مشاوره داشتند. اسکندرمیرزا و تقی‌زاده و داور و فروغی هم که شده بودند وزرای دولتش.

⭕️ شهربانی خراسان مأمور بود به هر قیمتی شده مردم را به گذاشتن #کلاه_شاپو مجبور کند. خبر به #آیت_الله_قمی که رسید، تصمیم گرفت خودش به تهران برود و با شاه صحبت کند. اما تا پایش رسید به تهران، در محل اقامتش در شاه عبدالعظیم تحت نظر قرار گرفت. بعد دستگیری آیت الله قمی، توی مشهد ولوله شد. شوشتری، خفیه‌نویس شاه، به علما پیشنهاد داد نامه‌ای به شاه بنویسند و درخواست آزادی آیت الله را مطرح کنند. نامه نوشته شد و 150 نفر از علما و تجار و کسبه و افراد بانفوذ مشهد زیرش را امضا کردند. به محض رسیدن تلگراف به تهران، تمام 150 نفر دستگیر شدند. هیجان در شهر باز هم بیشتر شد.

⭕️ مردم #بهلول را در #مسجد_گوهرشاد روی منبر امام زمان (عج) نشاندند. رئیس اطلاعات شهربانی خودش را به منبر رساند و به بهلول گفت حق ندارد منبر برود. مردم ریختند سرش و کتکش زدند و از مسجد بیرونش کردند. جمعیت فریاد می‌زد: #مرگ_بر_شاه... زنده باد اسلام... مرده باد کفر... بر دشمن علما لعنت...
بهلول روی منبر سر به زانو فرو برده برد و فکر می‌کرد. بالأخره مسجد ساکت شد. بهلول روی منبر ایستاد: «برادرها چرا نظم را به هم زدید؟ ما این را نمی خواستیم... لکن کاری که نمی‌بایست بشود، شد... اکنون ما هرقدر پیش مأمورین دولت، عجز و کوچکی نشان دهیم، دولت ظالم و جانی دست از سر ما برنمی دارد... لهذا وظیفه‌ی ما این است که کمرها را محکم ببندیم و دست از جان شسته، برای جهاد دینی حاضر شویم و بکوشیم حضرت آیت الله العظمی آقای قمی را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم، یا دولت موجود را براندازیم... . اکنون اهالی #مشهد بروند مایحتاج یک هفته را آماده کنند... فردا صبح هرکس با ما یار است، با هر سلاحی که دارد، در مسجد حاضر شود».

⭕️ شرایط بهلول برای پایان تحصن این بود که در مشهد هرکس هر کلاه و لباسی خواست بپوشد و هرکس خواست عمامه بگذارد. آیت‌الله قمی به مشهد برگردانده شود، محبوسان آزاد شوند و کسانی که در اطراف حرم، مردم بی‌‌گناه را کشته بودند، مجازات شوند. از آن سو رضاخان دستور داده بود «مطبوعی»، فرمانده‌‌ی لشکر شرق کشور، کار را یکسره کند. مطبوعی دربه در دنبال کسی می‌‌گشت که مأموریت ختم غائله را انجام دهد. کسی جرأت اهانت به #حرم را نداشت. سرهنگ شیخ‌‌لی -که سنی بود- صریحاً گفته بود «نه»... اما سرانجام پیاده نظام به سرکردگی «سرگرد قادری» وارد میدان شد. عقربه های ساعت به دقایق آخر روز شنبه بیست و یک تیر 1314، نزدیک می‌‌شد. باید ساعت حرم دوازده ضربه می نواخت تا ...

⭕️ مردم در مسجد فریاد «یا الله» و «یا علی، یا علی» سر می‌‌دادند. مأموران عده‌‌ای از علمای سرشناس را بیرون بردند که بعداً به خون‌‌خواهی آنان قیامی برپا نشود. و در این میان، متحصنین که خیلی‌شان از #خاوری‌‌ها هم بودند، محکم برعقیده‌‌شان ایستاده بودند. بالأخره، ساعت دوازده ضربه‌‌اش را نواخت...
درِ مسجد شکسته شد. نظامی‌‌ها از همه طرف ریختند. هنوز صدای ساعت در فضا طنین‌‌انداز بود که صدای رگبار مسلسل‌‌ها از بالای بام‌‌ها و گلدسته‌‌ها بلند شد. جمعیت را درو کردند. همه‌‌ی راه‌‌های فرار بسته شده بود. صدای مسلسل‌‌ها که قطع شد، سکوت وحشتناکی فضای شهر را پر کرده بود. همه را به گورهای دسته‌جمعی سپردند. حتی آن‌‌ها که با ناله‌‌هاشان فریاد زندگی سرمی‌‌دادند. یکی مظلومانه زیر خاک فریاد می‌‌زد: «به حضرت رضا ولُم کنِن، مو فقط بالُم تیر خورده»...

⭕️ دسته دیگری از علما بعد کشتار دستگیر شدند. رضا خان با یک تیر دو نشان زده بود و عملاً #حوزه_علمیه_مشهد را هم تعطیل کرده بود. اسدی، تولیت آستانه، مقصر کشتار جلوه داده شد و چند ماه بعد اعدام شد. بعد از مرگ رضاخان، فرزندان اسدی از فرصت استفاده کردند و پرونده پدرشان را دوباره باز کردند. دادگاه، نوایی را به جرم پرونده سازی برای اسدی و زجر و شکنجه چند تن از علما و معتمدین مشهد به 5 سال زندان محکوم کرد. نوایی در زندان مرد. چند نفر دیگر هم به خاطر فاجعه گوهرشاد محکوم و زندانی شدند؛ ولی هیچ کس برای رضاخان و نظریه‌پردازان #تجدد و ترقی‌اش پرونده‌ای تشکیل نداد... .



محمدجواد میری
برش‌هایی از کتاب #ضربه_دوازدهم | روایتی کوتاه از #قیام_گوهرشاد | انتشارات به‌نشر و سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری مشهد، چاپ اول، ۱۳۸۷
@smjmiry
#کارگاه_نویسندگی عمومی و خلاق
مدرس: محمدجواد میری

یک دوره ۱۰ جلسه‌ای مقدماتی است برای بهتر خواندن و بهتر #نوشتن؛ هفته‌ای یک نشست عصرگاهی.

#مؤسسه_آرمان
ثبت نام تا ۳۰ تیر: 09155250069

@smjmiry
#توصیه

"پرواز با کتاب، تا اوج آسمان"
مشهد، کتابخانه #بچه_های_آسمان

اولین کتابخانه تخصصی ویژه #کودک در کشور
و #کتابخانه نمونه کشوری در سال ۱۳۹۴
05136063453

@ketabkhanehkoodak
@smjmiry
🔵 اگر از اصحاب جعفری...
سه قصه از سیره‌ی #امام_صادق (علیه السلام)


⭕️ #توحید_مفضل

بین منبر و قبر رسول خدا غرق افكارم درباره‌ی پیامبر بودم كه #ابن_ابی_العوجاء را دیدم. آن قدر نزدیك بود كه می‌توانستم صدای حرف زدن او و همراهانش را بشنوم.
ـ صاحب این قبر، به درجات بالایی رسید که کمتر کسی رسیده بود.
ـ بله... نابغه بود و ادعاهای بزرگی هم داشت. برای ادعایش معجزاتی هم آورد... نام او و آن چه خود را فرستاده‌ی او می‌دانست، در دشت و صحرا و كوه و دریا پیچیده...
ـ درباره‌اش بیشتر حرف نزن كه من خودم از او حیران مانده‌ام. نمی‌دانم معمای محمد را چطور باید حل کرد؟...
حرف ابن ابی‌العوجاء کم کم از پیامبر کشید به آفرینش. طبیعت را قائم به ذات می‌خواند و تدبیر خدا را انکار می‌کرد. وقتی دیدم جدی جدی دارد کفر می‌گوید، دیگر خونم به جوش آمد. بلند شدم و داد کشیدم:
ـ آهای دشمن خدا، آفریننده‌ی خودت را انكار می‌كنی؟ اگر درست به خودت و اطرافت نگاه کنی، نشانه‌هایش را می‌بینی...
ابن ابی العوجاء برگشت رو به من:
ـ تو که هستی دیگر؟ چه می‌گویی برای خودت؟ اگر اهل کلام هستی با تو بحث عقلی می‌كنیم؛ وگرنه ساكت باش. اگر هم از اصحاب جعفر هستی، بدان كه او هیچ وقت با ما تند صحبت نمی‌كند. حرفهایمان را كامل به او می‌زنیم و آن لحظه‌ای كه فكر می‌كنیم با استدلال‌هامان شكستش داده‌ایم، شروع می‌كند به جواب دادن. طوری هم جواب می‌دهد كه چیزی برای‌مان باقی نمی‌ماند تا دفاع كنیم!

من، مُفضَّل بن عمر، از مسجد النبی مستقیم پیش امام رفتم و ماجرا را گفتم. گفت: «فردا صبح پیشم بیا تا حکمت خدا در آفرینش جهان را برایت بگویم...»


⭕️ نقد #صوفی

- دیروز رفته بودم پیش جعفر بن محمد. یک لباس سفید پوشیده بود مثل چه بگویم... مثل پرده‌ی نازکی که بین سفیده‌ی تخم مرغ و پوستش هست؛ این‌قدر لطیف. آمدم نهی از منکرش کنم. گفتم تو مثلاً باید اهل #زهد و تقوا باشی، نه این که این جور غرق زیورهای دنیا بشوی.
- احسنت! تقبل الله... خب، چه کار کرد؟
- چه کار کرد؟! در کمال آرامش گفت اگر داری با تنگدستی پیامبر و اصحابش مقایسه می‌کنی، آن مال وضعیتی بود که همه تنگدست بودند. اما وقتی نعمت‌های خدا فراهم باشد، صالحان برای استفاده کردن سزاوارترند تا بدکاران...
- عجب! سبحان الله... خب، تو چه گفتی؟
- چه گفتم؟ چه می‌توانستم بگویم؟!

فردا دسته‌جمعی رفتیم پیش جعفر. گفتم:
- دیروز #سفیان_ثوری آمده و نتوانسته خوب دلایلش را توضیح بدهد. حالا ما می‌خواهیم با دلایل محکم قرآنی، محکومت کنیم.
گفت:
- چه بهتر از دلیل قرآنی؟ می‌شنوم.
شروع کردیم. آیه «و یُؤثِرون علی أنفسِهم و لو کان بهم خَصاصة» را خواندیم. به «یُطعمون الطعامَ علی حُبِّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» استناد کردیم. از کسانی حرف زدیم که کمترین دارایی‌شان را هم بخشیدند و خدا هم در قرآن مدحشان کرد...
خوب که شنید، پرسید:
- شما که به قرآن استناد می‌کنید، ناسخ و منسوخش را می‌شناسید؟ محکم و متشابهش را از هم تشخیص می‌دهید؟
- یک چیزهایی می‌دانیم البته، اما خب... راستش... چطور؟
- بدبختی شما از همین است. احادیث #پیامبر هم مثل #قرآن. تا درست نشناسی، نمی‌توانی حکم صادر کنی. این آیات ربطی به حرام بودن نعمت‌های خدا ندارد. ستایش مردمی‌است که آن‌چه مخصوص خودشان است را -بی آن‌که واجب باشد- به اختیار خود به دیگران می‌دهند و خدا هم پاداششان می‌دهد. بعد از آن هم خدا دستور جدیدی داد که بر اساس آن، کسی که خانواده‌اش نیازمند است، اول باید به خانواده‌اش برسد...
گفت و گفت. از این که #ابوبکر هم فقط یک‌پنجم مالش را برای غیر ورثه‌اش وصیت کرد. این که #سلمان هم ذخیره‌ی سالیانه داشت و #ابوذر هم از شتران و گوسفندان خودش می‌خورد و می‌بخشید. که اگر هدف، فقیرانه زیستن بود، خدا دستور نمی‌داد ثروتمندان خمس و زکات بدهند و فقرا را از فقر دربیاورند. از حکومت #سلیمان گفت و خزانه‌داری #یوسف و توانایی #ذوالقرنین. او می‌گفت و ما آب می‌شدیم. خوب که دلایل‌مان را شست و گذاشت کنار، گفت:
- در مسائلی که اطلاع ندارید، نظر ندهید. به اهل فهمش رجوع کنید. جهالت را هم بگذارید برای اهلش، که برخلاف دانش، طرفدار زیاد دارد!


⭕️ قرُق!

یک مدینه بود و یک جعفر بن محمد. قدم که به حمامم گذاشت، پریدم جلو.
- خوش آمدی پسر پیغمبر... زودتر اطلاع می‌دادید... چند لحظه صبر بفرمایید حمام را قرق کنم.
- قُرُق چرا؟ لازم نیست.
سنت رایج کار ما بود. نه فقط امرا، هر کسی از محترمان و بزرگان که می‌آمد حمام را قرق می‌کردیم. گفتم:
- تعارف نکنید؛ چرا لازم نیست؟
گفت: «مؤمن، سبکبارتر از این حرف هاست».



برش‌هایی از کتاب #داستان_راستان_در_هشتاد_دقیقه | محمدجواد میری | بازنویسی اثر ماندگار استاد شهید مرتضی مطهری | انتشارات میراث اهل قلم (کتاب دانشجویی)، چاپ اول، ۱۳۸۹
@smjmiry
@smjmiry
🔵 علی بن موسی الرضا (علیه السلام)؛ شاه یا امام؟!


⭕️ السلطان علی بن موسی الرضا (ع)؛ این هنوز یکی از پرکاربردترین اوصاف #امام_رضا (ع) است و برای خیلی از گوش‌ها طنینی خوش دارد. اما آیا امام رضا (ع) #سلطان است؟!

⭕️ ۲۵۰۰ سال حاکمیت نظام #شاهنشاهی بر ایران، گفتمان «شاه - رعیت» را در ذهن‌ها رسوب داده و بر ادبیات آیینی‌مان نیز تحمیل کرده است. اشعار سنتی ما سرشار از مفاهیم تقدیس‌شده ی سلطان و خسرو و شاه و شهریار است. اهالی #عرفان و #تصوف این سرزمین نیز کوشیدند به‌جای ستیزه کردن با شاهان، آن مقام هیبت‌مند و دور از دسترس را که عوام برای «شاه» قائل بودند دستاویز قرار دهند و این وصف را در معرفی انسان کامل مورد نظر خود به کار گیرند. از کاملان حقیقی همچون #ائمه اطهار گرفته تا آن جماعت #صوفی «درویش!»صفت که از خود مجذوبعلی‌شاه‌ها و نورعلی‌شاه‌ها ساختند!

⭕️ جریان #غلوّ نیز -که بارها از سوی ائمه درباره آن هشدار داده شده- اگر نتوانست تصور کبریای الاهی برای ائمه را به ما بباورانَد، لااقل کمک کرد تا اذهان #مذهبی_سنتی، کبریای دروغین #شاه و خواری متقابل رعیت‌ را تعبیری مناسب برای اظهار خاکساری اغراق شده اما شیرین و صوفیانه خود در برابر مقام شامخ ائمه اطهار بیابند.
در این میان بسیاری از اهل تدین نیز سال‌ها #امام_زمان (عج) و امام رضا (ع) را شاه ‌خواندند، شاید تا بگویند سلطان واقعی در نظر آنان کسانی برتر از شاهان ستمگر دورانند. غافل از آن که دارند مصادیق شاهنشاهی را ذیل مفهوم آن به نقد می‌کشند و این گونه همچنان تقدس ذاتی این مفهوم را تثبیت می‌کنند!

⭕️ #عالمان دینی نیز در طول قرن‌ها، یا برای حفظ مرزهای اسلام یا از سر تقیه و یا به هر دلیل دیگری، ناچار با شاهان مدارا کردند و فرصت تشریح نسبت #امام_و_امت را به‌جای «شاه و رعیت» نیافتند. تا جایی که #میرزای_نائینی هم در کتاب #تنبیه_الامة خود، پیش از آن که امت را متنبه این نظام مترقی کند، خود را با تمسک به نوعی واقعگرایی، از تشریح نظریه #ولایت_فقیه معذور ‌داشته و علی‌البدل، از نظام سلطنت #مشروطه در برابر #استبداد سلطانی دفاع کرد.

⭕️ اما سرانجام این #امام_خمینی بود که شجاعانه، سلطنت را در مفهوم و مصداق زیر سوال برد و در گفتارهای #ولایت_فقیه خود نشان داد یکی دو حدیث مانند «السلطان ظل الله» (شاه سایه خداست!) نیز از نظر علمی غیرقابل استناد و احتمالاً ساختگی‌اند.
همو بود که در معرفی #اسلام_ناب محمدی (ص)، #عاشورا را چنین تفسیر کرد: «خطای #یزید این نبود که #سید_الشهدا را کشته، این یکی از خطاهای کوچکش بود، خطای بزرگ این بود که اسلام را وارونه‌اش کرده بودند...» (صحیفه نور، ۸: ۵۲۶) و «خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت #سلطنت در می‌خواستند بیاورند... این خطر را #سیدالشهداء دفع کرد...» (صحیفه نور، ۷: ۳۷ و ۱۷: ۵۸).

⭕️ #انقلاب_اسلامی_ایران به رهبری «امام» خمینی، #مرگ_بر_شاه را عملی کرد و نظام #امت_و_امامت را در قالب #جمهوری_اسلامی محقق ساخت. این تحول در ادبیات آیینی ما نیز منعکس شد. از خاطرات منتشرشده استاد #سیدرضا_مؤید است که در ایام انقلاب، به‌همراه جمعی از اهالی #شعر_آیینی عزم کرده بودند دیگر از القاب شاه و سلطان برای مدح ائمه علیهم السلام بهره نبرند.
آری در صدر انقلاب، مفهوم شاه منفور بود اما در گذر زمان، دوباره نگین #ادبیات_آیینی و رضوی ما دوباره این شد که: آمدم ای شاه، پناهم بده...!

⭕️ فراموش نکنیم همنشینی‌ #امام_رضا (ع) با غلامان، تواضعش در کلام و رفتار، سادگی‌اش در اقامه نماز عید فطر و... از امامت او نشان داشت و از سلطنتش نه! و از همه مهمتر آن که مقام والای #امام یعنی پیشوا و جلودار امت و خلیفه خدا بر زمین، برتر و عمیق‌تر از آن است که با نام پوچ شاه وصف شود.
در مقابل مفهوم سلطان -این طبل پرطمطراق اما توخالی- یادمان باشد که به‌قول خود امام رضا (ع)، «#امام، دوستی همدل، پدری دلسوز و برادری تنی است» که می توان همرنگ و همراه او شد. اگر از چنین الگویی که #رئوف است، #عالم_آل_محمد (ص) است و در راه دینداری خود مجاهدی صدّیق و #شهید و به‌تعبیر رهبر انقلاب اهل #مبارزه_خستگی‌_ناپذیر است، غافل شویم، در معرفی هر چه بیشتر او به عموم #مذاهب_اسلامی -که از محبان اویند- و نیز سایر «من فوق الارض» نیز ناتوان خواهیم بود.

⭕️ خلاصه، هرچند نام شاه و سلطان، تقدس احساس‌برانگیزی یافته، اما فریب احساسات سنتی مقدس‌مآبانه را نباید خورد. به قول «امام» خمینی: «باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال #اسلام_محمدی (ص) برسیم. و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن شوم» (صحیفه امام، ۲۱: ۱۶۰). پس باید چندباره تردید کرد و پرسید: آیا از غربت این امام مظلوم، یکی همین نیست که او را شاه می‌نامیم؟

محمدجواد میری
@smjmiry
اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
@smjmiry 🔵 علی بن موسی الرضا (علیه السلام)؛ شاه یا امام؟! ⭕️ السلطان علی بن موسی الرضا (ع)؛ این هنوز یکی از پرکاربردترین اوصاف #امام_رضا (ع) است و برای خیلی از گوش‌ها طنینی خوش دارد. اما آیا امام رضا (ع) #سلطان است؟! ⭕️ ۲۵۰۰ سال حاکمیت نظام #شاهنشاهی بر…
@smjmiry

در باب یادداشت اخیرم (علی بن موسی الرضا -علیه السلام- شاه یا امام؟) که به لطف دوستان، چندجایی بازنشر هم شده، نقدهایی از این سو و آن سو به دستم رسیده است. به امید خدا قصد پاسخگویی مفصل به تک تک نکات انتقادی را دارم.
درخواست می کنم باز هم هر کس نقدی بر این یادداشت دارد یا بازخوری منفی درباره آن دریافت کرده به حقیر منتقل کند تا بتوانم بحثی جامع تر و دقیق تر ارائه کنم. ان شاء الله. شناسه تلگرام من:
@smj_miry


@smjmiry | کانال اما بعد
@smjmiry
🔵 فرزند ملت

چند آینه دربرابر دولتمرد انقلابی، شهید #هشت_شهریور، محمدعلی #رجایی



⭕️ قند توی بازار كم بود. برای سمینار تربیت معلم تقاضا كردند قدری حواله‌ی قند بهشان بدهد. گفت:
- از طرف من به آقایان بگویید به جای قند از خرما استفاده كنند كه یك فرآورده‌ی داخلی است و تهیه‌اش نیازی به خارج شدن ارز از كشور هم ندارد!

⭕️ رانندگی بلد بود اما گواهینامه نگرفته بود. گفتم: «خوب است بروید امتحان بدهید و گواهی‌نامه بگیرید.»
گفت: «نه، الآن با این موقعیتی كه دارم، تا مراجعه كنم فوراً گواهی‌نامه را می‌دهند. وقتی از این مسئولیت كنار رفتم مثل یك فرد عادی مراجعه می‌‌كنم.» آن موقع وزیر بود.

⭕️ بازدیدش تمام شده بود. آمد سوار شود كه راننده در عقب ماشین را باز كرد. سوار نشد. در عقب را بست و رفت جلو نشست تا راننده یاد بگیرد كه دیگر قرار نیست دیگران در ماشین را برای وزیر باز كنند.

⭕️ بنی‌صدر مثل همیشه دیرتر از همه آمد. همه جلوی پایش بلند شدند. پشت به رجایی نشست و شروع كرد.
- من از انتخاب مجلس خیلی متأسفم. قبلاً هم گفته‌ام كه ایشان را یك درشكه‌چی بیشتر نمی‌دانم. شما مثل سقیفه عمل كردید... .
همه میخكوب بودند. منتظر که رجایی چه كار می‌كند.
- برادر، رئیس جمهور، خواهش می‌كنم در به كار بردن الفاظ و عباراتتان تجدید نظر كنید. این الفاظ در شأن یك رئیس جمهور نظام اسلامی نیست.

⭕️ وقتی قرار شد در نخست وزیری مستقر شوند، رفت بازدید ساختمان. اتاق نخست وزیر شاه را نشانش دادند. گفت: «خیلی قشنگ است ولی به درد موزه‌ می‌خورد.»
اتاق منشی نخست وزیر، حالا شده بود دفتر خود نخست وزیر. البته طبق دستور خودش، كسی حق نداشت بنویسد «نخست وزیر». ناچار همه‌ی نامه‌ها هم این طوری شروع می‌شد: برادر رجایی...

⭕️ آشپزخانه كابینت نداشت. آب‌گرمكن هم نداشتند كه لااقل ظرف‌ها و لباس‌ها را با آب گرم بشویند. كولری هم در كار نبود. باز هم وقتی می‌خواستند از تلویزیون بیایند از نزدیك زندگی‌اش را نشان بدهند، می‌گفت: «من از مردم كشورم خجالت می‌كشم. بعضی شان سرپناهی ندارند و آن وقت شما می‌خواهید خانه‌ی مرا به تصویر بكشید.»

⭕️ خواهر می‌گفت: «محمدجان، شما نخست وزیر مملكتی. از خیر این كت و شلوار بگذرید، یک لباس مناسب بپوشید.» به خواهر گفت: «آبجی جان، دعا كنید خدا به من لطف كند و من عوض نشوم... دعا كنید كت و شلوارم هم عوض نشود.»

⭕️ بكوب كار می‌كرد. به خودش نمی‌رسید. یك پرتقال پوست كندم و برایش بردم توی اتاق. تا چشمش افتاد به پرتقال گفت: «اگر این میوه برای همه است، من هم می‌خورم و گرنه نمی‌خورم. #شاه و #بنی_صدر هم از اول روحیه‌ی شاهی و بنی‌صدری نداشتند. اطرافیانشان اول یك گلابی برایشان پوست كندند، بعد دو تا پرتقال و این حالت فرعونی در آنها ایجاد شد.»

⭕️ جلسه داشتیم. بوی آبگوشت بلند شد. گفت: «هر پانزده روز یك بار با مدیران مناطق تهران جلسه داریم و چون جلسه‌مان تا ظهر طول می‌كشد، ناهار آبگوشت می‌دهیم.»
نشسته بودم منتظر آبگوشت. گفت: «كار شما با من تمام شده؟»
- بله.
- خب پس تشریف ببرید. حتماً منزل خودتان هم آبگوشت دارید!

⭕️ گفتم: «عموجان، این جنگ كی تمام می‌شود؟»
گفت: «اصلاً تمام نمی‌شود.»
- چرا نشود؟ مردم دارند بیچاره می‌شوند.
- #جنگ بین اسلام و كفر كه تمام شدنی نیست.
- آن جنگ را نمی‌گویم. جنگ ایران و عراق را می‌گویم.
گفت: «چند وقت دیگر تمام می‌شود.»

⭕️ عكسی داشت با یك پیرمرد. همان را كردیم پوستر انتخاباتی‌ و زیرش نوشتیم: «من از تو حمایت می‌كنم ولی از تو می‌خواهم اسلام را پیاده كنی.» مخالفت كرد: «این دروغ است. این پیرمرد چیز دیگری به من گفته بود.»
هر چه گفتیم كار تبلیغاتی است، راضی نشد.

بعضی‌ها مسخره می‌كردند که رئیس‌جمهورمان مکتبخانه‌ای است! ولی او باافتخار خودش را #مکتبی و مقلد #امام و فرزند ملت معرفی می‌كرد. البته می‌گفت كسی می‌تواند خودش را در #خط_امام بداند كه آرمان‌های امام را در تمام ابعاد قبول داشته باشد. می‌گفت: به مردم توصیه می‌كنم هرچه زودتر از #مسئولان بعد از رهبری عبور كنند و خودشان را با رهبر پیوند دهند.

⭕️ خبرنگارها جمع شده بودند تا از #رئیس_جمهور ایران درباره‌ی گروگان‌های آمریكایی در ایران بپرسند.
گفت: «كشور ما ۲۵ سال مستقیماً زیر سلطه‌ی كشور شما بوده و خود من یكی از كسانی بوده‌ام كه تنها به دلیل مخالفت با سیاست‌های استعماری #آمریكا زندانی شدم.»
پایش را از كفش درآورد و جوراب را از پا.
- این هم نمونه‌ی آثار شكنجه‌هایی كه رژیم دست نشانده‌ی دولت شما به من داده‌اند.

⭕️ رو كرد به من که: «هرگز نباید فراموش كنم كه یك معلم بوده‌ام و هستم و این‌ها برای آزمایش من است... فكر می‌كنم دیگر چیزی از عمرم باقی نمانده. این چهارده روز را باید سپری كرد.»
چهارده روز بعد فقط یك بدن سوخته از او مانده بود.



محمدجواد میری
مجله #آینده_سازان | شهریور ۸۳
@smjmiry
آخرین جلسه #آوینی شناسی:
" تمایز شهید آوینی از تجددستیزان "

مهمانان: محمدجوادمیری، دکتر جمال یزدانی

سه شنبه 16 شهریور، ساعت 15
دفتر #نهضت_مردمی_پوستر_انقلاب (مشهد، خیابان امام خمینی(ره)، بین 48و50، ساختمان 902)

@postermovement
@smjmiry
اما بعد... | یادداشت‌های محمدجواد میری
https://www.instagram.com/p/BKc3FoaAKwo9ndtJTHww-ILyFuIIt2D8zI0CF40/
🔴 چراغ لاله عجم

روز #شعر و ادب پارسی است. بهانه ای برای تبریک به همه رفقای اهل شعر و ادب، و یاد کردن از شاعری که به او عشق می ورزم؛ محمداقبال لاهوری. #اقبال به قول #شریعتی، شیعه ترین سنی و ایرانی ترین غیر ایرانی است! هرچند سنی و پاکستانی بودن او چیزی از ارزش هایش کم نمی کند! جالب است که اقبال #فارسی را تکلم نمی کرده و در عین حال در واژه پردازی و ترکیب سازی، فراوان غوغا کرده است. من اقبال را واقعی دوست دارم. آن قدر که برایش فاتحه ای بخوانم و بخواهم بخوانید.

@smjmiry
🔵 محروم

خدا نیستی
وگرنه اینقدر نمی گریستی
و نه بشری
تویی که پیش از ابوالبشری
و نه فرشته
فرشتگان که زخم بر نمی دارند

چرا بزرگ بخوانمت
وقتی خانه ات به بزرگان نمی آید
یا عالم بدانمت
وقتی که عاملی

نه!
تو تا ابد محروم خواهی ماند
از این که در باور ما بگنجی...



🔴 الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و الائمة المعصومين عليهم السلام 🔴

🔵 غدیر، #عید_برادری، بر شیعیان راستین #علی ع و عموم محبانش مبارک

@smjmiry
🔵 چراغِ خانه
از زبان شهید #مدافع_حرم، مرتضی عطایی (ابوعلی)، مؤسس کانال "دمِ عشق، دمشق"


برای ماندن ما کو بهانه‌ای دیگر
گرفته حرمله وقتی نشانه‌ای دیگر

شبیه‌خوانی اهل حرم حوالت ماست
ببین به گُرده‌ی ما تازیانه‌ای دیگر

کبوترانه سفر می‌کنم حرم به حرم
وداع می‌کنمت با ترانه‌ای دیگر:

«از آستان رضایم خدا جدا نکند»
مگر فدا شوم از آستانه‌ای دیگر...

چراغ خانه ‌ام و حکم «جار ثم الدار»
مرا نشانده به ایوان خانه‌ای دیگر

به پیشواز خطر، فرقِ باز باید برد
بزن به مویم از این دست، شانه‌ای دیگر

دمشق، مشقِ «ندیدن به‌غیر زیبایی»ست
سرودم از دمِ عشق عاشقانه‌ای دیگر


محمدجواد میری



#مرتضی_عطایی هم "زیبایی" می‌دید و هم به‌زیبایی "می‌دید".
از #مدافعان_حرم و مناطق عملیاتی #سوریه انبوهی عکس و فیلم ثبت کرد و نشر داد. در روز عرفه، جان به مقصود رساند. و امروز، هفتمین روزی است که تنش خاک مشهد را متبرک‌تر کرده است.
و او هنوز از قاب عکس‌هایش، دلبرانه به ما می‌خندد...
@Labbaykeyazeinab دم عشق، دمشق
@smjmiry اما بعد
@smjmiry

🔵 آمریکا، آمریکای عزیز...


🔹 آمریکای متفاوت...
آیا می‌دانید آمریکا به کنوانسیون‌های حقوق کودک، منع شکنجه، رفع تبعیض علیه زنان، ضدنژادپرستی، جلوگیری از گرمایش جهانی، منع مین‌های ضدنفر، منع سلاح‌های شیمیایی و... و بسیاری از معاهدات بین‌المللی دیگر نپیوسته یا از آن‌ها خارج شده است؟

🔹 آمریکای زرنگ...
آیا می‌دانید شکنجه‌گاه گوانتانامو در زمینی اجاره‌ای خارج از آمریکاست و زندانی و شکنجه کردن افراد در آن بدون صدور حکم قضایی و خارج از هرگونه چارچوب قضایی آمریکایی یا جهانی است؟

🔹 آمریکای زحمت‌کش...
آیا می‌دانید ناوهای آمریکا در 29 فروردین 67 با حضور مستقیم در جنگ تحمیلی، در عملیاتِ به آتش کشیدن دو سکوی نفتی ایران شرکت کردند؟

🔹 آمریکای بخشنده...
آیا می‌دانید پانصد تن مادۀ شیمیایی مرگ‌آور قابل تبدیل به گاز سمی خردل، تنها یکی از هدایای آمریکا به ارتش صدام برای تأمین حملات شیمیایی‌اش بود؟

🔹 آمریکای قدرشناس...
آیا می‌دانید فرمانده ناو وینسنس آمریکا که 66 کودک و 232 بزرگسال مسافر هواپیمای ایرباس را در 12 تیر 1367 قربانی کرد، چندسال بعد از رئیس جمهور وقت آمریکا نشان لیاقت گرفت؟

🔹 آمریکای قانون‌مدار...
آیا می‌دانید پس از ملی شدن صنعت نفت، آمریکا با حضور در «عملیات آژاکس»، در کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت مصدق مشارکت کرد و یک سال بعد طی قراردادی ننگین‌تر از قبل، 40 درصد نفت ایران به دست شرکت‌های آمریکایی افتاد؟

🔹 آمریکای فرهنگ‌دوست...
آیا می‌دانید در سال ۲۰۰۶ یک دادگاه فدرال آمریکا دستور مصادره یکی از بزرگ‌ترین کلکسیون‌های باستان‌شناختی تخت جمشید متعلق به ایران را صادر کرد؟

🔹 آمریکای رو به رشد...
آیا می‌دانید آمریکا هر چند سال یک بار یک تحریم جدید اقتصادی، دارویی، علمی، بانکی، نظامی، صنعتی، بیمه‌ای و... علیه ایران وضع کرده است؟

🔹 آمریکای آبرودار...
آیا می‌دانید تا کنون آمریکا پیمان‌های اتمی خود با کشور روسیه، کره شمالی و لیبی را زیر پا گذاشته و جاسوسی و شنود او از کشورهای مختلف جهان مثل آلمان افشا شده است؟

🔹 آمریکای بی‌آزار...
آیا می‌دانید آمریکا تقریباً به همه نقاط دنیا لشگرکشی کرده، در کشورهای مختلف اطراف ایران پایگاه نظامی دارد و 70 ناو آن در خلیج فارس به شکل دائمی مستقرند؟

🔹 آمریکای بی‌طرف...
آیا می‌دانید آمریکا با چندین قرارداد پرسود و پروژه بزرگ گازی و نفتی بین ایران و کشورهای آسیایی (ترکمنستان، هند، پاکستان و...) مخالفت کرده و در مسیر تحقق آن سنگ‌اندازی کرده است؟

🔹 آمریکای عزیز...
آیا می‌دانید در خارج از آمریکا افرادی هستند که به آمریکا اعتماد دارند؟



@smjmiry
@smjmiry

🔵 جغرافیای عشق
به یاد عاشوراییانِ به‌خون‌تپیده‌ی نیجریه و کشمیر



هم اولین ضریح تو شد بی‌ریا، حسین!
هم بود آخرین زرهت: «بوریا»، حسین!

آنَک ضریح تازه‌ات از بصره تا نجف؛
زنجیره‌ی مکرّرِ «لبیک یا حسین»

کوفه دوباره پر شده از هانی و حبیبب
نجوای مُسلم است که «حالا بیا، حسین!»

«هیهاتِ» توست مبدأ تقسیم مرزها
ای مُبدع دوبارۀ جغرافیا، حسین!

آن سو شعار ولولۀ اشقیا: هُبَل!
این سو سرود سلسلۀ اولیا: حسین!

هم نوح نوحه‌خوان تو، هم آدم عاشقت
ای بانی حسینیۀ انبیا، حسین...

باز این چه شورش است... که فریاد می‌کشند
کشمیر و غزّه و حلَب و زاریا: حسین!


محمدجواد میری

@smjmiry
@smjmiry
🔵 ناسور؛ روایتی لطیف از عاشورا؛ رویشی نو در انیمیشن انقلاب

انیمیشن #ناسور را سرانجام چند شب پیش در سینما دیدم. کاری از برادران دالوند از بچه های خوب #لرستان که پیش‌تر هم آثاری در عرصۀ پویانمایی ساخته اند. #انیمیشن در سال‌های اخیر از مزیت‌های هنر انقلابی ما بوده و #رویش‌ها به خود دیده. اما به طور خاص، ناسور در مقایسه با اغلب کارهای انیمیشنی که در این سال‌ها تولید شده، از نظر فنی معمولی و در عین حال از نظر فیلمنامه قابل تحسین است. بالاخص آن که تکلیفش در انتخاب محور اصلی فیلم روشن است و توانسته داستان #عاشورا را از منظر انتخاب شجاعانه و بهنگام روایت کند.

شاید بهره‌گیری از ساده‌ترین جلوه‌های بصری و تکنیک‌های فنی باعث شده باشد ناسور در تراز رقبای جهانی ظاهر نشود، ولی از آن سو اصالت محتوا، ایجاز، انتخاب زاویه دید مناسب، قصه‌پردازی و شخصیت‌پردازی منسجم و نهایتاً رسیدن به لحنی لطیف و متمایز در بیان سینمایی، از ناسور اثری قابل دفاع و قابل #توصیه ساخته است. هرچند می‌شود گفت اگر فیلمنامه ناسور از گفتگونویسی بهتر و نیز قصه‌های فرعی نوتر و به دنبال آن تعلیق بالاتری برخوردار می‌بود، می‌توانست جاذبه‌ای دوچندان یابد و همآورد بطلبد، اما همین که برخلاف بسیاری آثار پرادعا، حداقل‌های قصه‌پردازی را دارد، برای انیمیشن متعهد کشور -که بیش از سایر انواع #سینما در جبهه فرهنگی انقلاب، از ضعف قصه و فیلمنامه رنج می‌برد- نقطه امیدبخشی محسوب می‌شود.

نباید فراموش کرد که مزیت نهایی ما در رقابت با هنر و رسانه دشمن، محتوای ماست و نقطه آسیب‌مان نیز دقیقاً اتکای به محتواهای خوب اما خام‌مان، بدون توجه به اصول محتواپردازی و قصه‌سازی است. اصولی که البته ناسور به آن متعهد بوده است. روزی روزگاری مکتب زاگرب -که #پروفسور_بالتازار ش معرف حضور همه ما هست- به عنوان یکی از جریانات جدی در انیمیشن اروپا، از سر رقابت با انیمیشن‌های امریکایی و به رخ کشیدن مزیت‌های محتوایی و داستانی دربرابر جلوه‌های پر زرق و برق والت‌دیزنی پاگرفت. نمی‌خواهم بگویم ما در عرصه فنی محکوم به شکستیم و الگوی ما لزوماً #مکتب_زاگرب است! نه. اما در میدان جنگ، شکست سرنوشت کسی است که از ظرفیت‌ها و مزیت‌های خود غافل شود. و ناسور دچار این غفلت فراگیر نیست.

در هر حال، ناسور فیلمی است که تبلیغات هنگفت ندارد اما حرف دارد، قصه دارد و حتی جلوه‌های بصری و موسیقی‌ ساده‌اش هویتی شرقی و ایرانی دارد. پس ارزش یک بار دیدن را دارد و می‌شود با طیب خاطر آن را به سنین مختلف و خانواده‌ها #توصیه کرد.

فروش ناسور در سایت سینماتیکت:
https://cinematicket.org/?p=filmdetail&fid=1257&fileid=2039&t=%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B1-(%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%86)#ticket


کانال اما بعد... | @smjmiry