✏ادامه یادداشت رزهایی برای رزا
تقديس زني مسيحي تبار بود كه علاوه بر اينكه به پاي فرزند بيپاي كردستان، درد و ملامت كشيد كه روزهاي زيادي پذيرا و ميهماندار دانشجويان، جوانان و شخصيتهاي كرد بود و هنوز هم ميگويد كه در اين خانه در غياب يونسي به روي آنها همواره باز خواهد بود و من خود را از اين مردم ميدانم. چه پاسخي والاتر و بزرگتر به اين همه مهرباني كه اهداي گل به مزار يونسي در روز وداع جاوداني نشاني از احترام به رزا نيز باشد. رزهاي آن روز، رزهايي براي روزهاي رزا بود.
✏ #بازنشر بهبهانه سالمرگ #ابراهیم_یونسی
✏ انتشار اولیه در روزنامه شرق ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#کانال_هفته_نامه_سیروان
@sirwan_weekly
تقديس زني مسيحي تبار بود كه علاوه بر اينكه به پاي فرزند بيپاي كردستان، درد و ملامت كشيد كه روزهاي زيادي پذيرا و ميهماندار دانشجويان، جوانان و شخصيتهاي كرد بود و هنوز هم ميگويد كه در اين خانه در غياب يونسي به روي آنها همواره باز خواهد بود و من خود را از اين مردم ميدانم. چه پاسخي والاتر و بزرگتر به اين همه مهرباني كه اهداي گل به مزار يونسي در روز وداع جاوداني نشاني از احترام به رزا نيز باشد. رزهاي آن روز، رزهايي براي روزهاي رزا بود.
✏ #بازنشر بهبهانه سالمرگ #ابراهیم_یونسی
✏ انتشار اولیه در روزنامه شرق ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#کانال_هفته_نامه_سیروان
@sirwan_weekly
#بازنشر به بهانه پنجمین سالمرگ
🔹️ گفتگوی #فیضالله_پیری از هفته نامه #سیروان با هنرمند فقید #عباس_کمندی
مرد هفت اقلیم هنر و هنرمند مردمی کردستان
📌"عباس كمندی" را معمولا با موسیقی می شناسند اما كمندی 55 ساله تنها یك هنرمند در عرصه موسیقی نیست. او به هفت اقلیم هنر پای نهاده است. شعر می گوید، نقاشی می كند، رمان، نمایشنامه و فیلمنامه می نویسد، مجسمه می سازد، تحقیقات فولكلوریك دارد، كارگردانی می كند و سریال عروسكی می سازد. ["پدر زلف چون کمندش" عباس] ؛رازها نهفته است . یك سینه سخن دارد و می گوید: »منتظر مرگم«! کمندی بازنشسته صدا و سیماست. سال۱۳۹۴ با نمایشنامه مشهور "شه وبو و حه مه شوان" وارد رادیو سنندج شد؛نمایشنامه ای که یاد آور خاطرات دور کردستان برای نسل کهن سال امروز است .اینک بعد از عمری تجربه و تلاش هنری روزگار خوشی نمی گذراند:به قول خودش« دست تهی و خانه به دوشی گواه من » ...
📌ادامه مصاحبه در لینک زیر 👇
https://ghasrefarhad.persianblog.ir/wpgAn15Qr8fooOkZRmNG-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%83%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%85-%D9%87%D9%86%D8%B1
#کانال_هفته_نامه_سیروان
@sirwan_weekly
🔹️ گفتگوی #فیضالله_پیری از هفته نامه #سیروان با هنرمند فقید #عباس_کمندی
مرد هفت اقلیم هنر و هنرمند مردمی کردستان
📌"عباس كمندی" را معمولا با موسیقی می شناسند اما كمندی 55 ساله تنها یك هنرمند در عرصه موسیقی نیست. او به هفت اقلیم هنر پای نهاده است. شعر می گوید، نقاشی می كند، رمان، نمایشنامه و فیلمنامه می نویسد، مجسمه می سازد، تحقیقات فولكلوریك دارد، كارگردانی می كند و سریال عروسكی می سازد. ["پدر زلف چون کمندش" عباس] ؛رازها نهفته است . یك سینه سخن دارد و می گوید: »منتظر مرگم«! کمندی بازنشسته صدا و سیماست. سال۱۳۹۴ با نمایشنامه مشهور "شه وبو و حه مه شوان" وارد رادیو سنندج شد؛نمایشنامه ای که یاد آور خاطرات دور کردستان برای نسل کهن سال امروز است .اینک بعد از عمری تجربه و تلاش هنری روزگار خوشی نمی گذراند:به قول خودش« دست تهی و خانه به دوشی گواه من » ...
📌ادامه مصاحبه در لینک زیر 👇
https://ghasrefarhad.persianblog.ir/wpgAn15Qr8fooOkZRmNG-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%83%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%85-%D9%87%D9%86%D8%B1
#کانال_هفته_نامه_سیروان
@sirwan_weekly
#بازنشر به مناسبت پنجمین سالمرگ
#مرد_هفت_اقلیم_هنر/ بخش اول
🔹️گزارش مرگ عباس_کمندی در سال ۹۳ در #سیروان به قلم #فیضالله_پیری
📌آفتاب پنج شنبه اول خرداد تازه بر فراز آبيدر تابيدن گرفته بود و شهر سنندج تکاپويي نو برای آغاز روزی ديگر آغاز کرده بود که ناگهان خبر رسيد عباس کمندي هم رفت! هنرمند نازک خيال و مرد هفت اقليم هنر، خواننده خاطره آفرين، نقاش چيره دست، نويسنده تاريخ ساز و کارگردان رويدادهاي تاريخی کردستان، جان به جان افرين تسليم کرده بود؛ خبري که شنيدن آن برای خيل اهالی هنر دردناک بود.
📌 چنين بود کاروان تشييع جنازه او آميخته به دريغ و درد اصحاب فرهنگ و هنرمندان و مسئولاني شد تا براي آخرين بار با او وداع کنند؛ وداعي باشکوه اما دردناک و حسرت آلود و يک هفته پيش از رونمايي از ۶ جلد کتاب نو انتشار يافته.
📌خواننده داوودي و نقاس نازک خيال و نويسنده عاشق پيشه در پس ۶۲ سال عمر پژوهش محور و تلاش خستگی ناپذير براي قاب گرفتن هنری فرهنگ و تاريخ کردستان در قالب فيلم و موسيقی و ترانه و تابلو، سرانجام دعوت حق را لبيک گفت و چهره در نقاب خاک کشيد؛ در بيمارستان توحيد سنندج و به روايتي در اثر ايست قلبي.
📌در سن۱۶ سالگي به شعر، قصه نويسي، قصه پردازی مشغول و سال۱۳۴۹ در ۱۸سالگی در يک مسابقه داستان نويسي در راديو سنندج مقام اول را کسب کرد و با توجه به کسب اين مقام، توسط مدير وقت راديو به کار در راديو سنندج دعوت شد.
📌 او خود در اين خصوص به سيروان گفته بود: "راديو كردستان در سال ۱۳۴۹ –آن موقع تلويزيون نبود – فراخواني براي نمايشنامه نويسی منتشر كرد مبنی بر اينكه كسانی كه توانايي اين كار را دارند، آثار خود را ارايه كنند. در پي اين فراخوان نمايشنامه ای كه تقريبا داستانی رمانتيك و فولكلور بود به نام "شهوبو و حهمه شوان" ارايه دادم كه حالت نيمه منظوم داشت. اين كار نيم ساعته من چنان شكفت و مورد استقبال قرار گرفت كه دوبار تقاضاي اجراي آن شد. بار اول آقاي فرشا [ مجري تلويزيون كردستان] و خانم خلقی باهم اجرا كردند. همين اجرا باعث شد كه مردم تقاضاي دوباره كنند. بعدها خودم آمدم به صورت نمايشنامه حرفهاي تر نوشتم و كارگرداني كردم. خدا رحمت كند مرحومان عطااله احمدي (گوينده)، مرحومه »شريفه فرقدانيان« كه دوسه سال پيش فوت كردند و همين آقاي "شاهرخ اورامي" كه شعر ميگفت و چند نفر ديگر با من همكاري كردند. در واقع من به عنوان نويسنده به خدمت راديو درآمدم. بعد از اين در مناسبت های ملی آن وقت، چون اشعار شعراي وقت با سرودها هماهنگ نبود، به مرحوم آقای كامكار گفتم من مي توانم اين گونه اشعار را بگويم".
📌 در سال۱۳۵۰ پس از شرکت در يک شب شعر، مسئوليت ترانه سرايی خانه فرهنگ و هنر به عهده وی گذاشته شد و تا سال ۱۳۵۶ حدود ۹۵ درصد ترانه هايی که در راديو سنندج ضبط مي شد، در خانه فرهنگ و هنر ارايه مي شد. عباس کمندی اجراي بيش از۶۰ آهنگ و ترانه را در كارنامه خود دارد.
📌 گردآوري و تحقيق زندگی نامه شخصيت هاي کرد و تبديل آن به فيلمنامه از آن جمله سنجرخان، سيد عطا کل، زندگي پهلوان حسين گلزار کرمانشاهی، غارت آثار زيويه و مير نوروزی از جمله فعاليت هاي عباس کمندی در طول ۶۲سال زندگي هنری اش است. اسب، يک سبد علف، پرواز در قفس، ارثيه مامه رحيم، عضو جديد اوپک، نبرد رماديه، کوچه سرخ، کاروانسرا، وکيل اول، قلم و شيطان و پهلوان پنبه از جمله فيلم نامه های عباس کمندي هستند.
📌 از اين هنرمند همچنين علاوه بر چندين برنامه تلويزيونی، کتاب های ديوان شعر کردی و فارسی، جمع آوری اشعار ديوان ميرزا شفيع، ورزش باستاني و پهلوانان کرد، زندگي نامه سيد علي اصغر کردستانی، اورامان، رمزگشايي در مظاهر فرهنگي و گردآوری اشعار هجايی ايراني قبل از اسلام به يادگار مانده است.
📌 اخيرا شش کتاب او با نامهاي "پس کوچه هاي سنندج"خالق مقام موسيقي "کالي گيان" که مرحوم محيالدين_حقشناس در کتاب #شارهکهم_سنه اين داستان را روايت کرده است، "حماسه سنجرخان نراني" ، "سارال" ، مجموعه شعر کردی "ههوارگهي ههوار" و مجموعه شعر فارسي "کوچه باغ گل ياس" و داستان "زهر افعي" با موضوع پهلوان گلزار کرمانشاهي و استبداد عصر قاجار توسط انتشارات کالج انتشار يافته و آماده رونمايي با حضور عباس کمندي بود، اما اجل اين فرصت را از او گرفت؛ آثاري که به گفته کمندي، "تا من نميرم اينها ارزش را پيدا نميكنند".
📌عباس کمندی در ميان اهل هنر و به ويژه موسيقی به پژوهشگری و داشتن پشتکار شهره بود و اگر نبود چنين خصلتی در او، بی شک به جايگاهي نمی رسيد که امروز آنجاست. با تکيه بر همين پشتوانه خستگي ناپذير، کارهاي هنری او نزد مخاطبانش از جايگاهي رفيع و ارجمند برخوردار است. اگرچه مرز ۶۰ سالگی را درنورديده بود، اما به مدد ذوق هنرمندانه و ظرافتکاریاش، در هر اثر هنري جامه اي نو به تن مي کرد و چون درختي کهن سال مثمرتر از سال هاي جوانی مي نمود.
@sirwan_weekly
#مرد_هفت_اقلیم_هنر/ بخش اول
🔹️گزارش مرگ عباس_کمندی در سال ۹۳ در #سیروان به قلم #فیضالله_پیری
📌آفتاب پنج شنبه اول خرداد تازه بر فراز آبيدر تابيدن گرفته بود و شهر سنندج تکاپويي نو برای آغاز روزی ديگر آغاز کرده بود که ناگهان خبر رسيد عباس کمندي هم رفت! هنرمند نازک خيال و مرد هفت اقليم هنر، خواننده خاطره آفرين، نقاش چيره دست، نويسنده تاريخ ساز و کارگردان رويدادهاي تاريخی کردستان، جان به جان افرين تسليم کرده بود؛ خبري که شنيدن آن برای خيل اهالی هنر دردناک بود.
📌 چنين بود کاروان تشييع جنازه او آميخته به دريغ و درد اصحاب فرهنگ و هنرمندان و مسئولاني شد تا براي آخرين بار با او وداع کنند؛ وداعي باشکوه اما دردناک و حسرت آلود و يک هفته پيش از رونمايي از ۶ جلد کتاب نو انتشار يافته.
📌خواننده داوودي و نقاس نازک خيال و نويسنده عاشق پيشه در پس ۶۲ سال عمر پژوهش محور و تلاش خستگی ناپذير براي قاب گرفتن هنری فرهنگ و تاريخ کردستان در قالب فيلم و موسيقی و ترانه و تابلو، سرانجام دعوت حق را لبيک گفت و چهره در نقاب خاک کشيد؛ در بيمارستان توحيد سنندج و به روايتي در اثر ايست قلبي.
📌در سن۱۶ سالگي به شعر، قصه نويسي، قصه پردازی مشغول و سال۱۳۴۹ در ۱۸سالگی در يک مسابقه داستان نويسي در راديو سنندج مقام اول را کسب کرد و با توجه به کسب اين مقام، توسط مدير وقت راديو به کار در راديو سنندج دعوت شد.
📌 او خود در اين خصوص به سيروان گفته بود: "راديو كردستان در سال ۱۳۴۹ –آن موقع تلويزيون نبود – فراخواني براي نمايشنامه نويسی منتشر كرد مبنی بر اينكه كسانی كه توانايي اين كار را دارند، آثار خود را ارايه كنند. در پي اين فراخوان نمايشنامه ای كه تقريبا داستانی رمانتيك و فولكلور بود به نام "شهوبو و حهمه شوان" ارايه دادم كه حالت نيمه منظوم داشت. اين كار نيم ساعته من چنان شكفت و مورد استقبال قرار گرفت كه دوبار تقاضاي اجراي آن شد. بار اول آقاي فرشا [ مجري تلويزيون كردستان] و خانم خلقی باهم اجرا كردند. همين اجرا باعث شد كه مردم تقاضاي دوباره كنند. بعدها خودم آمدم به صورت نمايشنامه حرفهاي تر نوشتم و كارگرداني كردم. خدا رحمت كند مرحومان عطااله احمدي (گوينده)، مرحومه »شريفه فرقدانيان« كه دوسه سال پيش فوت كردند و همين آقاي "شاهرخ اورامي" كه شعر ميگفت و چند نفر ديگر با من همكاري كردند. در واقع من به عنوان نويسنده به خدمت راديو درآمدم. بعد از اين در مناسبت های ملی آن وقت، چون اشعار شعراي وقت با سرودها هماهنگ نبود، به مرحوم آقای كامكار گفتم من مي توانم اين گونه اشعار را بگويم".
📌 در سال۱۳۵۰ پس از شرکت در يک شب شعر، مسئوليت ترانه سرايی خانه فرهنگ و هنر به عهده وی گذاشته شد و تا سال ۱۳۵۶ حدود ۹۵ درصد ترانه هايی که در راديو سنندج ضبط مي شد، در خانه فرهنگ و هنر ارايه مي شد. عباس کمندی اجراي بيش از۶۰ آهنگ و ترانه را در كارنامه خود دارد.
📌 گردآوري و تحقيق زندگی نامه شخصيت هاي کرد و تبديل آن به فيلمنامه از آن جمله سنجرخان، سيد عطا کل، زندگي پهلوان حسين گلزار کرمانشاهی، غارت آثار زيويه و مير نوروزی از جمله فعاليت هاي عباس کمندی در طول ۶۲سال زندگي هنری اش است. اسب، يک سبد علف، پرواز در قفس، ارثيه مامه رحيم، عضو جديد اوپک، نبرد رماديه، کوچه سرخ، کاروانسرا، وکيل اول، قلم و شيطان و پهلوان پنبه از جمله فيلم نامه های عباس کمندي هستند.
📌 از اين هنرمند همچنين علاوه بر چندين برنامه تلويزيونی، کتاب های ديوان شعر کردی و فارسی، جمع آوری اشعار ديوان ميرزا شفيع، ورزش باستاني و پهلوانان کرد، زندگي نامه سيد علي اصغر کردستانی، اورامان، رمزگشايي در مظاهر فرهنگي و گردآوری اشعار هجايی ايراني قبل از اسلام به يادگار مانده است.
📌 اخيرا شش کتاب او با نامهاي "پس کوچه هاي سنندج"خالق مقام موسيقي "کالي گيان" که مرحوم محيالدين_حقشناس در کتاب #شارهکهم_سنه اين داستان را روايت کرده است، "حماسه سنجرخان نراني" ، "سارال" ، مجموعه شعر کردی "ههوارگهي ههوار" و مجموعه شعر فارسي "کوچه باغ گل ياس" و داستان "زهر افعي" با موضوع پهلوان گلزار کرمانشاهي و استبداد عصر قاجار توسط انتشارات کالج انتشار يافته و آماده رونمايي با حضور عباس کمندي بود، اما اجل اين فرصت را از او گرفت؛ آثاري که به گفته کمندي، "تا من نميرم اينها ارزش را پيدا نميكنند".
📌عباس کمندی در ميان اهل هنر و به ويژه موسيقی به پژوهشگری و داشتن پشتکار شهره بود و اگر نبود چنين خصلتی در او، بی شک به جايگاهي نمی رسيد که امروز آنجاست. با تکيه بر همين پشتوانه خستگي ناپذير، کارهاي هنری او نزد مخاطبانش از جايگاهي رفيع و ارجمند برخوردار است. اگرچه مرز ۶۰ سالگی را درنورديده بود، اما به مدد ذوق هنرمندانه و ظرافتکاریاش، در هر اثر هنري جامه اي نو به تن مي کرد و چون درختي کهن سال مثمرتر از سال هاي جوانی مي نمود.
@sirwan_weekly
#بازنشر به مناسبت پنجمین سالمرگ
#مرد_هفت_اقلیم_هنر/ بخش دوم
🔹️گزارش مرگ عباس_کمندی در سال ۹۳ در #سیروان به قلم #فیضالله_پیری
📌 انتشار آثار سه گانه عباس کمندی با کامکارها ذهنيت عمومی نسبت به اين هنرمند سنندجی را از نو ساخت و پايه هاي اصلي "کمندي هنرمند" را نزد مردم شکل داد؛ آثاري که شايد سخت بتوان نمونه هاي آن را در عرصه موسيقي کردی ديد و بسيار دشوار است که صدايی چنين، آثاري چنان توليد کند. اين آثار خاطره های ناگفته و نانوشته و رواياتی فولکلور از زندگي مردمانی متمدن به کهنگی تاريخ در دامان کوهساران و چشمه سارها و جاده های پرپيچ و خم و کوهستاني کردستان روايت مي کند و ماندگاري آن، چنان آدمي را در خود فرو مي برد که گويي انسانی ازعهد کهن روايتی از آن دوران را براي نسل جديد بازگو مي کند؛ روايت هاي عاشقانه و شرم آگين، فداکارانه و صدق آميزهمراه با وصف طبيعت و فرهنگ فولکلوريک از آنچه که بوده و بايد باشد. اين گونه است که براي هميشه به ديد مخاطبان آشنا می نمايد و در ذهنشان ماندگار مي شود؛ آثاري با پنجه هاي سحرآميز کامکارها که براي هميشه نزد اهل هنر ثبت است و تکرارش سهل ممتنع.
📌 خالق آهنگ ماندگار "صبري گل فروش" – از جمله با همخواني "شهين طالباني" – و "بي بي خانم" ، پيش از انقلاب به گفته خودش بيش از ۳۰ملودی کردي ساخته و خوانده بود و از همکاران گروه خانوادگي کامکارها بود که حاصل اين همکاري سه اثر ماندگار خاطره ساز اورامان، پرشنگ و گلاويژبود که در زمره پرطرفدارترين آثار موسيقايي در مناطق کردنشين است.
📌 او همچنين اواخر عمر اثری با نام "كيژي كورد" با جليل عندليبي منتشر كرد. صداي حزين و نازک کمندي در اين آثار به شکل شگفت انگيزي، فرهنگ و عاشقانه هاي فولکلوريک را در کنار چشمه سارها و طبيعت و تاريخ کردستان را نقاشي مي کند. آثاری که مايه پژوهشی دارند و خواننده آنها چندی پيش در گفتگو با سيروان از خود و خوانندگي اش ميگفت: "صداي خوب به طور ژنتيكي در خانواده ما موروثي بود. يعني پدربزرگم، پدرم و عمويم صدايي خوش داشتند. صداي خوش خدادادي و ارثی است و اصلا هنر نيست. بعدها كه بتوانی از اين صدا استفاده كنی و از آن چه چيزي بسازي مهم است. اگر با ساير اجزا هماهنگ شد، آن وقت مي شود هنر. ممكن است از هر صد نفر جامعه بيست نفر صداي خوبي داشته باشند".
📌 … سرانجام آفتاب عمر کمندی، بامداد پنج شنبه گذشته غروب کرد و کردستان و زندگي را بدرود گفت. بدرود مرد هفت اقليم هنر!
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
#مرد_هفت_اقلیم_هنر/ بخش دوم
🔹️گزارش مرگ عباس_کمندی در سال ۹۳ در #سیروان به قلم #فیضالله_پیری
📌 انتشار آثار سه گانه عباس کمندی با کامکارها ذهنيت عمومی نسبت به اين هنرمند سنندجی را از نو ساخت و پايه هاي اصلي "کمندي هنرمند" را نزد مردم شکل داد؛ آثاري که شايد سخت بتوان نمونه هاي آن را در عرصه موسيقي کردی ديد و بسيار دشوار است که صدايی چنين، آثاري چنان توليد کند. اين آثار خاطره های ناگفته و نانوشته و رواياتی فولکلور از زندگي مردمانی متمدن به کهنگی تاريخ در دامان کوهساران و چشمه سارها و جاده های پرپيچ و خم و کوهستاني کردستان روايت مي کند و ماندگاري آن، چنان آدمي را در خود فرو مي برد که گويي انسانی ازعهد کهن روايتی از آن دوران را براي نسل جديد بازگو مي کند؛ روايت هاي عاشقانه و شرم آگين، فداکارانه و صدق آميزهمراه با وصف طبيعت و فرهنگ فولکلوريک از آنچه که بوده و بايد باشد. اين گونه است که براي هميشه به ديد مخاطبان آشنا می نمايد و در ذهنشان ماندگار مي شود؛ آثاري با پنجه هاي سحرآميز کامکارها که براي هميشه نزد اهل هنر ثبت است و تکرارش سهل ممتنع.
📌 خالق آهنگ ماندگار "صبري گل فروش" – از جمله با همخواني "شهين طالباني" – و "بي بي خانم" ، پيش از انقلاب به گفته خودش بيش از ۳۰ملودی کردي ساخته و خوانده بود و از همکاران گروه خانوادگي کامکارها بود که حاصل اين همکاري سه اثر ماندگار خاطره ساز اورامان، پرشنگ و گلاويژبود که در زمره پرطرفدارترين آثار موسيقايي در مناطق کردنشين است.
📌 او همچنين اواخر عمر اثری با نام "كيژي كورد" با جليل عندليبي منتشر كرد. صداي حزين و نازک کمندي در اين آثار به شکل شگفت انگيزي، فرهنگ و عاشقانه هاي فولکلوريک را در کنار چشمه سارها و طبيعت و تاريخ کردستان را نقاشي مي کند. آثاری که مايه پژوهشی دارند و خواننده آنها چندی پيش در گفتگو با سيروان از خود و خوانندگي اش ميگفت: "صداي خوب به طور ژنتيكي در خانواده ما موروثي بود. يعني پدربزرگم، پدرم و عمويم صدايي خوش داشتند. صداي خوش خدادادي و ارثی است و اصلا هنر نيست. بعدها كه بتوانی از اين صدا استفاده كنی و از آن چه چيزي بسازي مهم است. اگر با ساير اجزا هماهنگ شد، آن وقت مي شود هنر. ممكن است از هر صد نفر جامعه بيست نفر صداي خوبي داشته باشند".
📌 … سرانجام آفتاب عمر کمندی، بامداد پنج شنبه گذشته غروب کرد و کردستان و زندگي را بدرود گفت. بدرود مرد هفت اقليم هنر!
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
#بازنشر #بخش_اول
🔹️رزهایی برای رزا
✍ #فيضالله_پيری
📌ناميان و ناموران روزگار اگر نام و نشاني از خود برجاي گذاشتهاند، همواره از همراه و هم درد و حامياني سخن ميگويند و گفتهاند كه بيگمان اگر نبود چنين ملالتديدگي و همياري آن ياران صديق، اين بزرگان نيز مفهوم و عينيتي پيدا نميكردند يا دستكم نبودند در مرتبهاي كه هويتشان را ساخته است. تاريخ كمتر مرد موفقي سراغ دارد كه بدون حمايت و همراهي همسري فداكار و از خود گذشته كاري از پيش برده و به جايگاهي رسيده باشد.
📌 اين اشاره از آن رو مورد اشاره قرار گرفت كه بهانه و دليلي شود براي اداي احترام و يادكردن از زني مهربان كه تنها از سر وفاداري و عشق به زندگي، هرآنچه در توان داشت، خالصانه بخشيد و چون شمعي عاشقانه سوخت تا نتيجه اين سوختن، تولد مردي افتخارآفرين در دنياي فرهنگ و تاريخ كرد و ايراني باشد.
📌 نميتوان از ابراهيم يونسي نويسنده و مترجم صاحب سبك كردستاني سخن گفت و جايگاه ممتاز او را تفسير كرد و در عين حال به آساني از كنار نام «رزا خانم» گذشت كه زندگي و سرگذشت زمستاني همسرش را با تمام مشقتها و سختيهاي آن تحمل كرد و تا آخرين ثانيههاي زندگي پيرترجمه و داستان، لحظهاي از ملالتها ابراز ملالت نكرد.
اگر يونسي توانست به خوبي راوي دردهاي يك جغرافيا براي هميشه تاريخ باشد، اگر توانست نداي صلح و دوستي سردهد و دردهاي رنجديدگان و فقرا را فرياد كشد و فضاي ادبيات و تاريخ معاصر كردستان و ايران را تحت تاثير قلم صريح و بيپرده خود قرار دهد، همه به يمن صبر و استقامت و همراهي رزا گلپاشي [گلپاشینی] است؛ دخترمسيحي آشوري كه از ديار درياچه چيچست، بخت افسري ماجراجو شد و ۶۰ سال از بهترين دوران عمر خود را به پاي او ريخت.
📌 عروس جوان كردها هنوز طعم كال كودكي را از ياد نبرده بود و در ۱۶ سالگي هزار روياي جواني به سرداشت كه ناگهان در دومين سال ازدواجش با حادثه قطع پاي يونسي روبهرو ميشود. در ميانه راه او را تا لحظه نوشتن وصيتنامه به مرگ نزديك ميبيند و آشوبي ديگر درونش را ناآرام ميكند؛ بعد دستكم هفت سال زندان و سه سال بيكاري همسر و خلاصه زمستان، زمستان مشقت...، شرايطي كه يونسي هيچ شعري غير از شعر«زمستان» اخوان ثالث، تفسير و تشبيهي براي آن ندارد. بگذريم از روزهاي طولاني فراق به خاطر زنداني شدن يونسي يا تحصيلش در فرانسه و... كه رزا خانم بايد تربيت و تحصيل فرزندان و غم نان و كار در بيرون و سختيهاي زندگي را در غياب همسر تحمل ميكرد. تنها يكي از اين دردها كافي است تا خانوادهاي را از هم بپاشد و از پاي درآورد، اما اين زن مقاوم ذرهاي هم نگسست و نرميد و خم به ابرو نياورد. او قوت قلب و موجب دلگرمي يونسي در ۶۰ سال زندگي مشترك و البته منتقدي جدي براي آثارش بود، چنانكه يونسي بزرگ نزد راقم حقير اين سطور با اداي سوگند به اين حقيقت مهر تاييد زد.
منبع: روزنامه #شرق ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹️رزهایی برای رزا
✍ #فيضالله_پيری
📌ناميان و ناموران روزگار اگر نام و نشاني از خود برجاي گذاشتهاند، همواره از همراه و هم درد و حامياني سخن ميگويند و گفتهاند كه بيگمان اگر نبود چنين ملالتديدگي و همياري آن ياران صديق، اين بزرگان نيز مفهوم و عينيتي پيدا نميكردند يا دستكم نبودند در مرتبهاي كه هويتشان را ساخته است. تاريخ كمتر مرد موفقي سراغ دارد كه بدون حمايت و همراهي همسري فداكار و از خود گذشته كاري از پيش برده و به جايگاهي رسيده باشد.
📌 اين اشاره از آن رو مورد اشاره قرار گرفت كه بهانه و دليلي شود براي اداي احترام و يادكردن از زني مهربان كه تنها از سر وفاداري و عشق به زندگي، هرآنچه در توان داشت، خالصانه بخشيد و چون شمعي عاشقانه سوخت تا نتيجه اين سوختن، تولد مردي افتخارآفرين در دنياي فرهنگ و تاريخ كرد و ايراني باشد.
📌 نميتوان از ابراهيم يونسي نويسنده و مترجم صاحب سبك كردستاني سخن گفت و جايگاه ممتاز او را تفسير كرد و در عين حال به آساني از كنار نام «رزا خانم» گذشت كه زندگي و سرگذشت زمستاني همسرش را با تمام مشقتها و سختيهاي آن تحمل كرد و تا آخرين ثانيههاي زندگي پيرترجمه و داستان، لحظهاي از ملالتها ابراز ملالت نكرد.
اگر يونسي توانست به خوبي راوي دردهاي يك جغرافيا براي هميشه تاريخ باشد، اگر توانست نداي صلح و دوستي سردهد و دردهاي رنجديدگان و فقرا را فرياد كشد و فضاي ادبيات و تاريخ معاصر كردستان و ايران را تحت تاثير قلم صريح و بيپرده خود قرار دهد، همه به يمن صبر و استقامت و همراهي رزا گلپاشي [گلپاشینی] است؛ دخترمسيحي آشوري كه از ديار درياچه چيچست، بخت افسري ماجراجو شد و ۶۰ سال از بهترين دوران عمر خود را به پاي او ريخت.
📌 عروس جوان كردها هنوز طعم كال كودكي را از ياد نبرده بود و در ۱۶ سالگي هزار روياي جواني به سرداشت كه ناگهان در دومين سال ازدواجش با حادثه قطع پاي يونسي روبهرو ميشود. در ميانه راه او را تا لحظه نوشتن وصيتنامه به مرگ نزديك ميبيند و آشوبي ديگر درونش را ناآرام ميكند؛ بعد دستكم هفت سال زندان و سه سال بيكاري همسر و خلاصه زمستان، زمستان مشقت...، شرايطي كه يونسي هيچ شعري غير از شعر«زمستان» اخوان ثالث، تفسير و تشبيهي براي آن ندارد. بگذريم از روزهاي طولاني فراق به خاطر زنداني شدن يونسي يا تحصيلش در فرانسه و... كه رزا خانم بايد تربيت و تحصيل فرزندان و غم نان و كار در بيرون و سختيهاي زندگي را در غياب همسر تحمل ميكرد. تنها يكي از اين دردها كافي است تا خانوادهاي را از هم بپاشد و از پاي درآورد، اما اين زن مقاوم ذرهاي هم نگسست و نرميد و خم به ابرو نياورد. او قوت قلب و موجب دلگرمي يونسي در ۶۰ سال زندگي مشترك و البته منتقدي جدي براي آثارش بود، چنانكه يونسي بزرگ نزد راقم حقير اين سطور با اداي سوگند به اين حقيقت مهر تاييد زد.
منبع: روزنامه #شرق ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
#بازنشر #بخش_دوم و پایانی
🔹️رزهایی برای رزا
✍ #فیضالله_پیری
📌 در سالهاي اخير هرگاه افتخار ديدار با يونسي را پيدا ميكردم، دلدادگي و فداكاريهاي اين بانوي صبور را از نزديك ميديدم كه چگونه عاشقانه يونسي را تنها نميگذاشت و چون پرستاري دلسوز از او مراقبت ميكرد، تنش به ناز طبيبان نيازمند مباد!
📌فراهم كردن خلوت و امنيت براي قلم يونسي نشان ميداد كه رزابانو هم همسرش را از جان و دل دوست دارد و هم جايگاه والاي او را در جامعه درك كرده است. به ويژه در آخرين ديداري كه با قلم به دست پير داشتم، اين فداكاري و اين سوختن را در اوج ديدم، چنانكه در مسير بازگشت، يكي از همراهان گفت: اين زن نه تنها به پاي يونسي، بلكه به پاي كرد و ايراني سوخته است و دستكم كردها بايد همواره به او اداي احترام كنند.
منبع: روزنامه #شرق ۱۵ اسفند ۹۰
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹️رزهایی برای رزا
✍ #فیضالله_پیری
📌 در سالهاي اخير هرگاه افتخار ديدار با يونسي را پيدا ميكردم، دلدادگي و فداكاريهاي اين بانوي صبور را از نزديك ميديدم كه چگونه عاشقانه يونسي را تنها نميگذاشت و چون پرستاري دلسوز از او مراقبت ميكرد، تنش به ناز طبيبان نيازمند مباد!
📌فراهم كردن خلوت و امنيت براي قلم يونسي نشان ميداد كه رزابانو هم همسرش را از جان و دل دوست دارد و هم جايگاه والاي او را در جامعه درك كرده است. به ويژه در آخرين ديداري كه با قلم به دست پير داشتم، اين فداكاري و اين سوختن را در اوج ديدم، چنانكه در مسير بازگشت، يكي از همراهان گفت: اين زن نه تنها به پاي يونسي، بلكه به پاي كرد و ايراني سوخته است و دستكم كردها بايد همواره به او اداي احترام كنند.
منبع: روزنامه #شرق ۱۵ اسفند ۹۰
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly