#اختصاصی_سیروان
#درد_دوری
🔹️پینوشتی بر توضیحات دکتر #رمضانزاده
✏چرا بنیاد باران نمیتواند سالیانه پذیرای نشست های هم اندیشی با نویسندگان و فعالان سیاسی و فرهنگی از مناطق مختلف ایران باشد؟
✍ #عبدالعزیز_مولودی
📌 توضیحات آقای دکتر رمضانزاده بر نقدی که بر سخنان ایشان نوشته بودم، گویای آن است که برقراری دیالوگ انتقادی در میان اهل قلم به شکل عام در سطوح مختلف کشور، میتواند راهگشای بخشی از مشکلاتی باشد که وجود دارند و گریزی هم از آن ها نیست. با توجه به توضیحات آقای رمضانزاده، به نوبهی خود بر یک – دو نکته تاکید میکنم:
۱- تلقی من از طرح موضوع اقوام و مذاهب در کشور مخصوصا در آستانهی برگزاری انتخابات، به طور کلی بیان شده است و اگر در این مورد همزمانی ناخواسته میان سخنان منتشر شدهی آقای دکتر رمضانزاده با فصل دیگری از انتخابات در کشور، پیش آمد کرده است، موجب خطایی در تحلیل نبوده است. با شناختی که از ایشان دارم، با موارد مطرح شده در سخنان ایشان، کاملا همنوا هستم و در نقد مطرح شده، سخنان من در واقع خطاب به ایشان نبوده است.
۱- یکی از مشکلات موجود در درک مسائل قومی و مذهبی در کشور، عدم وجود ارتباط مستقیم میان اندیشمندان، شخصیت های سیاسی و استادان حوزه های جامعه شناسی و سیاسی دانشگاه ها از یک سو با آگاهان محلی، نخبگان و اندیشمندان اقوام و مذاهب کشور در مجموع است. اگر در حوزهی قدرت به این موضوع بیشتر نگاه ابزاری وجود دارد و در غیر آن موضوعیت ندارد، برای حوزه های اجتماعی و سیاسی خارج از قدرت، ضروری است که از نزدیک با مسئله برخورد کنند. دیدارهای مشترک در تهران بسیار خوب است. اما به نظر میرسد در ارتباطی دوسویه گاهی حضور در نشست های محلی، می تواند زمینه برای تفاهم و درک بسیاری از مسائل را فراهم آورد.
۳- متاسفانه حتی حضور در مرکز نیز چندان مورد استقبال نیست و این فاصله ها در موارد بسیاری به سوءتفاهم می انجامد. به عنوان مثال چرا بنیاد باران نمی تواند سالیانه پذیرای نشستهای هم اندیشی با نویسندگان و فعالان سیاسی و فرهنگی از مناطق مختلف ایران باشد. در حالی که این امر به آسانی و با کمترین هزینه امکان پذیر است. مطرح کردن این مسائل از سوی آقای دکتر رمضانزاده در #بنیاد_باران را برای اعضای بنیاد، تنها از دور دستی بر آتش داشتن میدانم و نه بیشتر. مسائل یاد شده از جمله گرفتاری های کشور است که از مطرح شدن برنامهی تجدد رضا شاه در بدو تاسیس سلسله ی پهلوی و ایجاد هویت ملی اقتدارگرایانهی آن_ که مستلزم نفی اکثریت هویت های موجود کشور بود_ شکل گرفته و اکنون نیز گریزی از آن نیست.
۴- در اینجا نقل خاطره ای از کلاس درس تاریخ تحولات سیاسی ایران در دانشگاه تهران –دانشکده ی علوم سیاسی- مرحوم دکتر جواد شیخ الاسلامی خالی از لطف نیست. در سالهای نیمه دوم دهه ی شصت در ترم موسوم به ترم موشکی(موشک باران تهران در دوران جنگ) هنگامی که در باره مسائل کردستان صحبت می کردند با توضیح اینکه: "قابل درک نبود که کردها چه می خواهند" اضافه کردند که "جمهوری کردستان با رهبری قاضی محمد در سنندج تشکیل شد"! در آن موقع برای ما دانشجویان هم قابل درک نبود که چرا استاد مسلم تاریخ تحولات کشور که از ریز و درشت مسائل دربار و مناسبات قدرت آگاهی داشتند، نسبت به این موضوع که مرکز جمهوری نه سنندج بلکه مهاباد بود، اطلاع نداشتند؟ آیا این را نباید از نوعی غفلت یا بی توجهی به موضوع دانست؟ این نگاه به موضوع امری نیست که در آن زمان خاتمه یافته باشد. در کلاس درس دوره ی دکترا در سال ۹۵ ، هنگامیکه به حسب وظیفه در کلاس جهان سوم، پیرامون موضوع تعیین شده، میبایست بحثی را ارائه دهم، با شروع بحثم یکی از همکلاسی ها که دارای موقعیت هم بود، دست بلند کردند و از من خواستند که قبل از هرگونه سخنی به ایشان پاسخ دهم آیا کردها خود را ایرانی می دانند؟ در پاسخ به این سوال باید در یک مرکز معتبر دانشگاهی در تهران چه باید گفت؟ آیا این پرسش برای همه قابل طرح است؟ این پرسش همانند این است که پرسیده شود آیا تهرانی ها یا ... خود را ایرانی می دانند؟
۵- بدیهی است که اگر ارتباط وجود داشته باشد، بسیاری از سوءتفاهم ها برطرف یا حداقل یک شناخت متقابل حاصل می شود. در هر صورت از آقای دکتر رمضان زاده برای طرح موضوع و نیز توضیحاتشان بسیار متشکرم.
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
#درد_دوری
🔹️پینوشتی بر توضیحات دکتر #رمضانزاده
✏چرا بنیاد باران نمیتواند سالیانه پذیرای نشست های هم اندیشی با نویسندگان و فعالان سیاسی و فرهنگی از مناطق مختلف ایران باشد؟
✍ #عبدالعزیز_مولودی
📌 توضیحات آقای دکتر رمضانزاده بر نقدی که بر سخنان ایشان نوشته بودم، گویای آن است که برقراری دیالوگ انتقادی در میان اهل قلم به شکل عام در سطوح مختلف کشور، میتواند راهگشای بخشی از مشکلاتی باشد که وجود دارند و گریزی هم از آن ها نیست. با توجه به توضیحات آقای رمضانزاده، به نوبهی خود بر یک – دو نکته تاکید میکنم:
۱- تلقی من از طرح موضوع اقوام و مذاهب در کشور مخصوصا در آستانهی برگزاری انتخابات، به طور کلی بیان شده است و اگر در این مورد همزمانی ناخواسته میان سخنان منتشر شدهی آقای دکتر رمضانزاده با فصل دیگری از انتخابات در کشور، پیش آمد کرده است، موجب خطایی در تحلیل نبوده است. با شناختی که از ایشان دارم، با موارد مطرح شده در سخنان ایشان، کاملا همنوا هستم و در نقد مطرح شده، سخنان من در واقع خطاب به ایشان نبوده است.
۱- یکی از مشکلات موجود در درک مسائل قومی و مذهبی در کشور، عدم وجود ارتباط مستقیم میان اندیشمندان، شخصیت های سیاسی و استادان حوزه های جامعه شناسی و سیاسی دانشگاه ها از یک سو با آگاهان محلی، نخبگان و اندیشمندان اقوام و مذاهب کشور در مجموع است. اگر در حوزهی قدرت به این موضوع بیشتر نگاه ابزاری وجود دارد و در غیر آن موضوعیت ندارد، برای حوزه های اجتماعی و سیاسی خارج از قدرت، ضروری است که از نزدیک با مسئله برخورد کنند. دیدارهای مشترک در تهران بسیار خوب است. اما به نظر میرسد در ارتباطی دوسویه گاهی حضور در نشست های محلی، می تواند زمینه برای تفاهم و درک بسیاری از مسائل را فراهم آورد.
۳- متاسفانه حتی حضور در مرکز نیز چندان مورد استقبال نیست و این فاصله ها در موارد بسیاری به سوءتفاهم می انجامد. به عنوان مثال چرا بنیاد باران نمی تواند سالیانه پذیرای نشستهای هم اندیشی با نویسندگان و فعالان سیاسی و فرهنگی از مناطق مختلف ایران باشد. در حالی که این امر به آسانی و با کمترین هزینه امکان پذیر است. مطرح کردن این مسائل از سوی آقای دکتر رمضانزاده در #بنیاد_باران را برای اعضای بنیاد، تنها از دور دستی بر آتش داشتن میدانم و نه بیشتر. مسائل یاد شده از جمله گرفتاری های کشور است که از مطرح شدن برنامهی تجدد رضا شاه در بدو تاسیس سلسله ی پهلوی و ایجاد هویت ملی اقتدارگرایانهی آن_ که مستلزم نفی اکثریت هویت های موجود کشور بود_ شکل گرفته و اکنون نیز گریزی از آن نیست.
۴- در اینجا نقل خاطره ای از کلاس درس تاریخ تحولات سیاسی ایران در دانشگاه تهران –دانشکده ی علوم سیاسی- مرحوم دکتر جواد شیخ الاسلامی خالی از لطف نیست. در سالهای نیمه دوم دهه ی شصت در ترم موسوم به ترم موشکی(موشک باران تهران در دوران جنگ) هنگامی که در باره مسائل کردستان صحبت می کردند با توضیح اینکه: "قابل درک نبود که کردها چه می خواهند" اضافه کردند که "جمهوری کردستان با رهبری قاضی محمد در سنندج تشکیل شد"! در آن موقع برای ما دانشجویان هم قابل درک نبود که چرا استاد مسلم تاریخ تحولات کشور که از ریز و درشت مسائل دربار و مناسبات قدرت آگاهی داشتند، نسبت به این موضوع که مرکز جمهوری نه سنندج بلکه مهاباد بود، اطلاع نداشتند؟ آیا این را نباید از نوعی غفلت یا بی توجهی به موضوع دانست؟ این نگاه به موضوع امری نیست که در آن زمان خاتمه یافته باشد. در کلاس درس دوره ی دکترا در سال ۹۵ ، هنگامیکه به حسب وظیفه در کلاس جهان سوم، پیرامون موضوع تعیین شده، میبایست بحثی را ارائه دهم، با شروع بحثم یکی از همکلاسی ها که دارای موقعیت هم بود، دست بلند کردند و از من خواستند که قبل از هرگونه سخنی به ایشان پاسخ دهم آیا کردها خود را ایرانی می دانند؟ در پاسخ به این سوال باید در یک مرکز معتبر دانشگاهی در تهران چه باید گفت؟ آیا این پرسش برای همه قابل طرح است؟ این پرسش همانند این است که پرسیده شود آیا تهرانی ها یا ... خود را ایرانی می دانند؟
۵- بدیهی است که اگر ارتباط وجود داشته باشد، بسیاری از سوءتفاهم ها برطرف یا حداقل یک شناخت متقابل حاصل می شود. در هر صورت از آقای دکتر رمضان زاده برای طرح موضوع و نیز توضیحاتشان بسیار متشکرم.
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly