شارنامه| صلاح الدین خدیو
13.5K subscribers
747 photos
216 videos
60 files
688 links
ارتباط با من
@Salahkhadiw

اینستاگرام:

https://www.instagram.com/salah.khadiw
Download Telegram
🔺در ستایش صلح و دمکراسی

این روزها برای فعالان دمکراسی خواه و صلح طلب و ملی اندیش دلسوز و راستین، ایامی بغایت تلخ و دشوار است. شرایطی سخت و حساس بر میهنمان می گذرد.
روزهایی به مراتب سخت تر از جنگ هشت ساله و شهریور بیست و قابل قیاس با جنگ های ایران و روس در دویست سال پیش!
هیچ انسان آزاداندیش و شرافتمندی نباید در محکوم کردن جنگ تجاوزکارانه و خلاف قانون اسرائیل لکنت زبان داشته باشد.

کارنامەی بلوک راست افراطی حاکم بر تل آویو در غزه، کرانەی باختری و لبنان و سوریه روشن تر از آنست که داوری در این مورد را دشوار کند.
دلبستگی برخی از اپوزیسیون خارج و جریان سلطنت خواه به قصاب غزه مایەی شرمساری است.
در تاریخ افغانستان شاه شجاع درانی نماد سرسپردگی به بیگانه است.
شاهی که به یاری قوای انگلیس و کمپانی هند شرقی، تاج پادشاهی در کابل به سر گذاشت.
اما چندی بعد در سال 1838 با قیامی مردمی، انگلیسی ها از کابل اخراج و شاه بیگانه آورده توسط شجاعی واقعی بنام شجاع الدوله کشته شد.

جریان پهلوی بهتر است از سرنوشت شاه شجاع افغان عبرت بگیرند. اگر حوصلەی خواندن متون قدیمی را ندارند، نمونه های نزدیک و دم دست تری نیز هست.
ببرک کارمل رئیس جمهور کمونیستی افغانستان را حتما می شناسید. کسی که سوار بر تانک های ارتش سرخ ارگ ریاست جمهوری را فتح و بر سفرەی خون رفیق سابقش حفیظ الله امین نشست.
نقل است که طی هشت سال حکومت پدرش سپهبد محمد حسین - استاندار هرات در رژیم داود  - یکبار هم با او حرف نزد.
پدر شرمسار از سرسپردگی پسر، همیشه می گفت: این شاه شجاع امروز است و به سرنوشت او هم دچار می شود.
همینطور هم شد. همان دستی که او را آورده بود، برش داشت و به اقامت اجباری در مسکو فرستاد.
ببرک در غربت و گمنامی درگذشت و البته افغانستان جنگ زده و اشغالی هم سرنوشتی بد یافت.

اپوزیسیون وابسته و سوپر انقلابی های مقدس نما که احتمالا بخشی از آنها محمل نفوذ و جاسوسی اسرائیل شدند، دو تیغەی یک قیچی اند و ایران و مردم و آیندەی آن را می برند.
تندروهایی که در شیپور جنگ می دمند و منافذ و مجاری دیپلماتیک را می بندند اگر خائن نباشند، دستکم ساده لوح و فاقد فهم و منطق استراتژیک اند.
درست مانند وعاظ و خطیبانی که دویست سال قبل در تنور انتقام از روسیەی تزازی می دمیدند.

هیچ زمانی به اندازەی امروز میان دو مفهوم کلیدی صلح و دمکراسی همبستگی عینی و اخلاقی وجود نداشته است.
این ارتباط زنده و ارگانیک مانند دوگانه سازی " صلح و سوسیالیسم " نیست که زمانی توسط امپراتوری شوروی تبلیغ و تئوریزه می شد.
نقطه عزیمت کرملین در آن زمان قسمی عمل گرایی برخاسته از واقعیت موازنه نیروها بود که به سود آمریکا و به زیان شوروی بود.

پیوند دمکراسی و صلح اما از جنس دیگری است و میان آنها ربطی منطقی و هنجاری وجود دارد. کانت راست می گفت که دمکراسی ها با هم نمی جنگند. البته دنیای بین الملل که مبتنی بر رهیافتی لخت از قدرت است، مناسبتی فوری با این ساده سازی ها ندارد.
اما در همین ساختار ناقص و معیوب هم به زحمت می توان کشور متجاوزی را شناخت که دارای نظام دمکراتیک باشد.
تصور کنید صد سال پس از پایان عهد استعمار، امروز هلند، سوئد، بلژیک و ایتالیا بیایند و خاک آفریقا را به توبره بکشند!
حتی تصورش هم سخت است. اما این کاری است که اسرائیل هر روز در غزه و منطقه انجام می دهد. اسرائیل به سهولت تاریخ را به عقب برگردانده است.
زنده باد صلح، زنده باد دمکراسی!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
👍173👎8745🤔6
🔺نهمین روز جنگ و احتمالات پیش رو

ضرب الاجل دیشب ترامپ تردید اندکی دربارەی ورود مستقیم آمریکا به جنگ علیه ایران باقی گذاشته است.
این چالشی مستقیم علیه استراتژی ایران برای فرسایشی کردن جنگ به قصد کاستن از تاب آوری اسرائیل است.
ایران در مواجهه با برتری فناوری و تفوق هوایی اسرائیل، در پی آنست که با طولانی کردن نبرد، بیشترین حس ناامنی را به دشمن تحمیل کند.
نگه داشتن جمعیت در پناهگاه ها، بالا بردن هزینه های اقتصادی و در نهایت امید به ته کشیدن تیرهای گنبد آهنین رئوس اصلی راهبرد دفاعی تهران را تشکیل می دهد.

به ظن قوی ایران دنبال حصول نتیجەای چون جنگ 33 روزەی اسرائیل با حزب الله است.
جنگی که در پایان آن نه تنها حزب الله جان سالم بدر برد، بلکه توانست در شرایطی نسبتا مساوی، آتش بس را به خصم تحمیل کند.
در مقابل اسرائیل برای اجتناب از این مسیر، مجدانه در پی کشاندن پای آمریکا به جنگ است.

با این تفاصیل، موضع نهایی آمریکا تعیین کننده است.
برای شخص ترامپ ورود مستقیم به جنگ گزینەی مطلوبی نیست. ترجیح او برون سپاری جنگ به پیمانکار امنیتی خود در منطقه یعنی اسرائیل است.
از سوی دیگر به لحاظ روان شناختی، شکیبایی رئیس جمهور جنجالی آمریکا مانند تاب آوری اسرائیل محدود و قابل تخمین است.
ترامپ برخلاف اسلاف خود تمایلی به مذاکرات دشوار و پیچیده ندارد و در پی نتایج آنی و ملموس است.
به طور مثال سر باز کردن دوبارەی بحران کنونی فرضا در شش ماه یا یک سال دیگر برای وی کابوسی شخصی و فاجعەای سیاسی است.
از این رو وی حملات اسرائیل را اهرم فشاری جهت کوتاه آمدن ایران از خواستەی اصلی خود مبنی بر حفظ حق غنی سازی می بیند.
می توان احتمال داد که مهلت دو هفتەای وی به ایران بر اساس ترکیبی از این نگرانی ها و انگیزه ها اتخاذ شده است:
این دو هفته زمانی تقریبی برای اتمام ذخایر سیستم گنبد آهنین اسرائیل و اجبار آمریکا برای ورود به جنگ است.
اگر موشک های رهگیر اسرائیل تمام شوند ایران به راحتی می تواند حتی با موشک های نسل اول عمق آن را هدف قرار دهد.
امری که می تواند واکنش طبیعی آمریکا را برانگیزد. خاطرنشان می شود در جنگ اکتبر 1973 هنگامی که در سه روز اول نشانه های شکست نسبی اسرائیل پدیدار شد، آمریکا با پل هوایی معروف خود، ورق را برگرداند.

همچنین این مهلت می تواند زمان مورد نیاز برای آوردن ناوها و کشتی های جنگی به خلیج فارس جهت آماده سازی برای حمله به ایران باشد.
این تمهیدات برای مقابله با بستن تنگەی هرمز توسط ایران و حملات به پایگاه های آمریکایی در منطقه، حیاتی است.

بعید است که ایران با چشم پوشی از غنی سازی و در شرایط جنگی به روند سیاسی مردەی کنونی بپیوندد.
افزون بر بی اعتمادی شدید به تمهیدات سیاسی به عنوان تاکتیک های فریب و غافلگیری، دست شستن از حق غنی سازی، آخرین ابزارهای چانه زنی و کسب امتیاز را از دستش خارج خواهد کرد.
این امر در شرایط کنونی که آسمان ایران محل تاخت و تاز پرنده و ریزپرنده های متخاصم شده، در حکم یک خودزنی استراتژیک خواهد بود.
تاکتیک کنونی تهران کسب آتش بس و اجتناب از بده بستان زیر آتش است.
ایران در پی ترغیب ترامپ جهت فشار آوردن به اسرائیل جهت پایان عملیات نظامی و سپس آغاز گفتگوهاست. احتمالا مشوقی که در این زمینه ارائه می دهد، پذیرش برخی محدودیت ها فراتر از توافق برجام است.
روزهای آینده سرنوشت ساز و تعیین کننده است. اسرائیل تصمیم خود را گرفته و وارد ماجرایی خطرناک شده است.
اما وضع در تهران و واشنگتن فرق می کند. ترامپ به وضوح امیدوار بود که تحولات نظامی فراتر و سریع تر از روند سیاسی عمل کند و محتاج تصمیم کبری نباشد. امری که تاکنون محقق نشده است.
ایران هم که با جنگی همه جانبه و نیابتی از سوی دنیای غرب روبروست.
اکنون تصمیم ترامپ تعیین کننده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
👍11536👎23🤔3
🔺صلح مسلح چگونه بدست می آید؟

مقایسەی درگیری چهار روزەی هند و پاکستان با جنگ دوازده روزەی ایران و اسرائیل که به فاصلەی کوتاهی از یکدیگر رخ دادند، قابل تامل و درس آموز است.
در مورد اول دو قدرت اتمی با ملاحظەی کسب دستاوردهای سیاسی و احیا و بسط توان بازدارندگی و البته با ملاحظەی حد زیادی از خویشتن داری به مصاف یکدیگر رفتند.
در حالیکە هدف اسرائیل کسب یک امتیاز استراتژیک از طریق امحا یا به عقب راندن برنامه و ظرفیت های هسته ای ایران بود.

علیرغم این تفاوت ها، هواپایه بودن جنگ ویژگی مشترک هر دو درگیری بود. امری که خصیصەی اصلی نبردهای کنونی و آینده است.
نکتەی کانونی جنگ اول، موفقیت پاکستان در حفاظت از آسمان و سرنگونی چهار الی 6 فروند جنگندەی پیشرفتەی رافائل فرانسوی و تعدادی هواگرد روسی بود.
این موفقیت که به یمن جنگندەی j-10  پنهانکار ساخت چین بدست آمد، پاکستان را قادر ساخت تا به موازنەی هوایی در برابر ارتش بزرگ و قوی تر هند دست یابد.
هند همکاری های تنگاتنگ دفاعی با اسرائیل دارد و از این رهگذر به فن آوری های نظامی پیشرفته دسترسی دارد.

موفقیت پاکستان دو حقیقت مهم نظامی و سیاسی را برملا ساخت.
از حیث نظامی دهه هاست که دفاع از آسمان کشور و ایجاد بازدارندگی صرفا متکی به دفاع زمین پایه نیست. بلکه نیروی هوایی سهم مهم تری در مقابله با پرنده ها و ریزپرنده ها اعم از جنگنده و پهپاد بر عهده دارد.
نتیجه گیری سیاسی از این هم مهم تر است. چرا روسیه و چین به عنوان اصلی ترین متحدان ایران در صحنەی جهانی تاکنون حاضر نشدەاند جنگندە های سوخو و یا اژدهای پرندەی چینی را به ایران بدهند.
به ظن قوی دخالت ایران در جنگ اوکراین که هزینه های زیادی بر دوش آن گذاشت و در بحرانی شدن پروندەی هسته ای موثر بود، به امید دریافت جنگنده های سوخو و احیای نیروی هوایی قدیمی ایران صورت گرفت.
امری که روسیه از آن خودداری کرد و احتمالا چین هم به همین سیاق عمل نموده است.

پاسخ این معما در سیاست خارجی ایران و رهیافت های آرمانی و ایدئولوژیک آن نهفته است.
سیاستی که بر مبنای دیدگاه های جنگ سرد و ایدئولوژی های سیاسی محبوب دهەی شصت و هفتاد میلادی، نگاهی الهیاتی به استقلال و عدم وابستگی و تعهد به آرمان فلسطین دارد.
اقتصاد و ارتباطات سیاسی در جهان امروز بسیار بیشتر از گذشته در هم تنیده و بهم مرتبط است.
چین و روسیه هر دو روابطی پیجیده و متنوع با اسرائیل دارند.
برای چین که با نوعی سردی روابط با آمریکا و اروپا دست و پنجه نرم می کند، روابط حسنه با تل آویو به معنای حفظ سرپل تماس با فن آوری فوق پیشرفتەی غربی و تداوم جهت گیری اقتصاد محور آن  در جهان است.

روابط روسیه و اسرائیل از این هم پیچیده تر و نزدیک تر است. توصیف اسرائیل به عنوان کشوری روس زبان در اثنای جنگ با ایران، پرده از پیوند صمیمانەی دو کشور برداشت.
روسیه که با انزوا و تحریم از سوی جهان غربی روبروست، بیش از پیش به بازماندن پنجرەی اسرائیل به روی خود چشم دوخته و از تهاتر سیاسی با آن در پزونده های گوناگون سود می برد.

با این اوصاف سیاست خارجی منزوی ایران که گروگان تجدیدنظر خواهی رمانتیک در نظم بین المللی شده، ظرفیت های اندکی برای بهره گیری از فرصت های سیاسی جهان متنوع و درهم تنیدەی کنونی در اختیار دارد.
چین و روسیه و هند و ترکیه و برزیل و ... و ...قدرت های نوطهوری هستند که در مواردی نظم غربی را به چالش می کشند ولی ناتوان از دگرگونی در یک واقعیت ژئوپلتیک پانصد ساله هستند.
دیدگاه های آرمانی و خالی از منطق ژئوپولتیک اغلب به صخرەی سخت واقعیت می خورد. در جهان امروز به زحمت می توان پدیدەای ناب، خالص و احیانا مطهر یافت.

پس از درگیری اخیر هند و پاکستان، دهلی نو بلافاصلە از روسیه خواست از تحویل موتور جنگندەی j به پاکستان خودداری کند. نسخەی پاکستانی این هواگرد بر خلاف برخی نسخه های چینی دارای موتور روسی است.
اصل این جنگندەی چینی چند منظوره از این هم " حرامزاده تر " است! چه گفته می شود که کپی کاری از یک جنگندەی اسرائیلی بنام لاوی است و فناوری آن در دهەی نود از اسرائیل خریده شده است.
اسرائیل که در دهەی هشتاد اقتصادی کوچک و ارتشی ضعیف تر از اکنون داشت، به قصد صرفه جویی دنبال یک پرندەی مقرون به صرفه در کنار هواپیماهای پیشرفتەی خود بود.
به این منظور پشتیبانی مالی آمریکا را جلب کرد. پروژه در ادامه شاهد شکوفایی تکنولوژیک شد و آمریکا نگران از رقابت لاوی با F16 و حتی F18 فاند خود را قطع کرد. اسرائیل هم ناتوان از پشتیبانی مالی پروژه را متوقف و طرح اولیه را به چین فروخت.
با این تفاصیل چگونه می توان از چین و حتی پاکستان که در جنگ اخیر به لحاظ سیاسی جانب ایران را گرفت، انتظار کمکی موثر و عملی داشت؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
139👍76👎6🤔2
🔺جامعەی سالم و دشمنان آن

جواد لاریجانی باز به میدان آمده و خواهان قطع دسترسی به شبکەی جهانی اینترنت و ادامەی محدودیت های فعلی شده است. وی افزوده که نباید از شعارهایی چون گردش آزادانەی اطلاعات ترسید و باید بی محابا به قلع و قمع ارتباطات پرداخت.
گرچه شنیدن چنین سخنانی از ایشان قابل انتظار است ولی پس از رخدادهای تلخ اخیر بیان آن مستلزم جرات و جسارتی مضاعف است.
چه از هر کسی ساخته نیست که در ملاء عام جای متهم و شاکی را عوض نماید.

در سال های اخیر سخن گفتن الیگارشی های مالی و سیاسی و کارتل های خانوادگی و فرق سیاسی از تریبون منافع ملی به تاکتیکی آشنا بدل شده ست.
اینان اغلب به منظور پوشاتدن تضاد منافع خود با ملت، دیگری خارجی را بیش از حد برجسته می سازند و در تنور خودی و عیرخودی می دمند.
اما سخن این است که در ایران پس از سوم تیر
باید با آسیب شناسی جدی و تشخیص دقیق دوست و دشمن، این صداها را مسکوت و صاحبان آن را به پاسخ گویی واداشت.

پس از برملا شدن میزان نفوذ و عمق شبکه های جاسوسی رژیم اسرائیل و آفریدن فجایع فراوان، عاقلانه ترین کار نشاندن فساد ساختاری و انسداد سیاسی بر جایگاه متهم است، نه اینترنت و شفافیت و مراودات عادی.
تصور این میران از رخنه بدون وجود حفره های بزرگی که فساد فراگیر بر تن نظام سیاسی بر جای گذاشته، غیر ممکن است.
فسادی که حاکمیت قانون را تضعیف، رابطه را جای ضابطه نشانده و راه را بر شایسته گزینی بسته و به روی فرومایگان تملق گو و منفعت طلب گشوده است.

اسب تروای دشمن، کتاب و روزنامه و فیلم و نمایش و محصولات فکری و فرهنگی نیست، بلکه می تواند مزارع پرورش مرغ و شترمرغ و کارخانه های خصولتی شده و شرکت های ظاهرا دانش بنیان و اراضی تصرف شده باشد.

بدون خشکاندن ریشەی فساد و بی عدالتی، نمی توان جلوی رخنه های اطلاعاتی و جاسوسی بیگانه را گرفت.
کارزارهای نمایشی با اهداف تبلیغاتی و با جهت گیری های سیاسی و جناحی پررنگ را نمی توان فساد ستیزی راستین قلمداد کرد.

بدون اصلاحات سیاسی و سیاستی جدی و تن دادن به ارادەی ملی و تنفیذ آن از طریق حاکمیت مطلق و بلامنازع قانون، نمی شود به مصاف اژدهای هفت سر فساد رفت.
کسانی که از موضع انقلابی گری با جامعەی باز و گردش آزادانەی اطلاعات و شفافیت دشمنی می ورزند، حتما ریگی به کفش دارند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
161👍108👎3
🔺خاورمیانەی ابراهیمی میان افسانه و خیال!

هنوز گرد و خاک جنگ دوازده روزەی ایران و اسرائیل فرو ننشسته، که بحث از گسترش طرح صلح ابراهیم بالا گرفته است.
بیلبوردی که بلافاصله پس از توقف جنگ در تل آویو آویخته شد، تصاویر روسای عربستان، سوریه، لبنان، و دولت خودگردان فلسطین را در کنار رهبران آمریکا و اسرائیل نشان می دهد.
بالای آن نوشته شده: اکنون وقت خاورمیانەی جدید است!

نام سوریه به عنوان جدیدترین و محتمل ترین نامزد صلح با اسرائیل مطرح است.
گفته می شود اسلام گرایان حاکم بر دمشق در ماه های اخیر درگیر مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم با اسرائیل بوده و حتی از خواستەی کلیدی خود مبنی بر بازگرداندن بلندی های اشغال شدەی جولان کوتاه آمدەاند.
ورود سوریه به جرگەی صلح ابراهیم به معنای پیوستن خود به خودی لبنان به آن خواهد بود.
بیروت البتە برای عادی سازی روابط با اسرائیل با چالش خلع سلاح حزب الله روبروست. امری که امیدوار است از مسیری کم هزینه و با حفظ غرور و وجهەی نمادین حزب الله انجام شود.

از نگاه زوج سیاسی ترامپ - نتانیاهو شرایط مانند بهار سال 1991 است.
زمانی که در نتیجەی جنگ کویت ماشین جنگی عراق تضعیف و به اصطلاح جبهەی شرقی اعراب علیه اسرائیل فروپاشید.
کنفرانس صلح مادرید که برای نخستین بار دولت های عرب متخاصم و اسرائیل را دور میزی مشترک نشاند، فراوردەی سیاسی این تحول و تبدیل روسیه به بازیگری فرعی در خاورمیانه بر اثر سقوط شوروی بود.
جرج بوش پدر با بوالهوسی از نظم نوین جهانی می گفت و بازتعریف ساختار امنیتی خاورمیانه برایش چون خوردن قهوه در مزرعەی شخصی اش آسان می نمود.

در عمل اما کار اینگونه پیش نرفت. ایران که از کنفرانس مادرید کنار گذاشته شده بود، سنگ بنای مخالفت را گذاشت و بلافاصله با برگزاری کنفرانسی در تهران با شرکت تمام جناح های فلسطینی و کشورهای مخالف فرایند سازش واکنش نشان داد.
روند اسلو میان اسرائیل و ساف هم به تدریج گره خورد و با شعله ور شدن انتفاضەی دوم در سال 2000 فرجامی تلخ و خونبار یافت.
این تحولات به تدریج ایران را در راس محوری منطقه ای بنام محور مقاومت گذاشت و جبهەی جدیدی علیه اسرائیل باز شد.

تبعات و تحولات پس از عملیات هفت اکتبر که به تضعیف و فرسایش جدی محور موسوم به مقاومت انجامید، واشنگتن و تل آویو را به قسمی خوش بینی تازه دچار کرده است.
آنها بر این پندارند که فرصتی که دهەها در پی آن بودند برای تسویەی مساله و دگرگونی منطقه بدست آمده است.حتی ترامپ با شعفی کودکانه ایران را هم کاندیدای پیوستن به طرح صلح ایراهیم کرده و در مخیلەاش به توافقی فراگیر با آن می اندیشد!

در روی زمین واقعیت، آتش جنگ در غزه هنوز زبانه می کشد و ترامپ امیدوار است که در اسرع وقت با توقف جنگ در آنجا، برنامەی خود را پیش ببرد.
گویا راه حل جادویی وی این است که پس از تبعید رهبران حماس، ادارەی غزه به کنسرسیومی عربی سپرده و دولت فلسطین تشکیل شود.
دولتی فاقد اختیارات امنیتی و حاکمیت مطلق سیاسی که می بایست از بخش هایی از کرانەی باختری صرف نظر نماید.
روشن است که مانند سه دهە قبل طرح های روی کاغذ در عمل به آسانی پیش نمی روند.
چالش اصلی بر خلاف دهەی نود ظهور یک قدرت منطقەای تازە نفس ضد صلح مانند ایران و بی میلی جامعەی راست گرای اسرائیل به آن نیست.

بلکه مسالەی اصلی ظهور اسرائیل به عنوان قدرتی هژمونیک در شرایط جدید است. در جریان جنگ اخیر مقامات اسرائیلی بارها بدون پرده پوشی گفتند اکنون هیچ شهری در خاورمیانه نیست که دست ما به آن نرسد!
این تهدیدی است که زنگ خطر را قبل از تهران در ریاض و آنکارا و قاهره به صدا در می آورد.
چه این همان اسرائیلی نیست که سه کشور یاد شده در جستجوی صلح یا مناسبات نزدیک تر با آن بودند.
کشوری که به سیاق قدرتی افسارگسیخته از دست دراز خود و ظرفیت عملیات در دوردست ها و حتی تغییر رژیم سخن می گوید.
این ناهمسنگی و فقدان توازن ممکن است اولویت های راهبردی و جهت گیری های امنیتی قدرت های منطقه ای خاورمیانه را دستخوش تغییر کند و به رقابت های تازه دامن بزند.
اکنون این بیم وجود دارد که خاورمیانەی ابراهیمی نام دیگر خاورمیانەی اسرائیلی باشد و پایتخت های منطقه به آن روی خوش نشان  ندهند.
کشورهایی که زمانی از بیم خطر ایران و گسترش نفوذ آن به اسرائیل نزدیک شدند، حالا نگران یکه تازی تل آویو هستند.

به احتمال قوی پیش شرط عربستان برای گره زدن عادی سازی با تشکیل دولت مستقل فلسطین بازتابی از این نظرگاه استراتژیک است.
دیدگاه دولت مصر از این هم پیچیده تر و علنا در موارد متعدد با ایران هم سویی و هم ذات پنداری می کند.
ترکیه هم که آشکار و پنهان خود را هدف بعدی اسرائیل می داند و در اندیشەی برابرسازی با آن است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
👍15745👎8🤔3
🔺وضعیت نارنجی در تابستان داغ پروندەی هستەای

بر خلاف دیدگاهی که معتقد است که ایران گام به گام دارد وارد دوران ابهام هسته ای می شود، معتقدم که قانون تعلیق همکاری ها با آژانس صرفا تاکتیکی مذاکراتی است، نه راهبردی قطعی و برگشت ناپذیر.

اولویت اصلی تهران در حال حاضر جلوگیری از هجوم مجدد آمریکا و اسرائیل با وسائل سیاسی و از طریق احیای یک چارچوب مذاکراتی بر اساس حسن نیت و احترام متقابل است.
قانون مزبور به اندازەی کافی واضح است: تعلیق همکاری ها تا زمان تامین امنیت تاسیسات و دانشمندان اتمی.

در واقع جمهوری اسلامی دنبال تضمین عدم حملەی مجدد از سوی ترامپ به عنوان پیش شرط  آغاز دوبارەی گفتگوهاست.
در این زمینه عراقچی با اذعان به آسیب جدی سایت فردو در صدد تاثیرگذاری بر سیاست داخلی آمریکا و ارضای حس تظاهر و خودنمایی ترامپ است.
احتمالا با این نگاه؛ که فرصتی جهت خرید زمان و نجات باقیماندەی ظرفیت های هسته ای فراهم آید و از آن به عنوان اهرم فشار در چانه زنی ها استفاده شود.

مشکل اما این جاست که علیرغم نرمش نسبی ایران ممکن است گام امروز، کمکی به پایین آمدن از نردبان تنش نکند و از جانب طرف مقابل به عنوان قسمی ستیزه جویی دیده شود.
به نظر می رسد علیرغم برخی تفاوت های بعضا مهم در اهداف، میان اسرائیل، اروپا و آمریکا اجماعی مهم بر سر پایان دادن به قابلیت هسته ای ایران وجود دارد.
این همسویی پس از جنگ اخیر و موازنه های شکل گرفته پس از آن بیش از قبل تقویت شده است.

از این رو بعید نیست پی آمد اجرای بدون انعطاف  تصمیم امروز ایران، فعال شدن مکانیسم ماشه و حتی آغاز مجدد جنگ باشد.
هرچند به نظر می رسد که دولت ایران تصمیم مذکور را صرفا به قصد شکستن بن بست سیاسی فعلی اتخاذ کرده و در موقع مقتضی انعطاف لازم را نشان خواهد داد.

با این تفاصیل مخاطرەی بستە شدن پنجرەی نیمه باز دیپلماسی وجود دارد و آتش بس کنونی تنها وقفەای کوتاه در تنشی است که به صورت تصاعدی بالا می رود.
تخمین دقیق زمان این وقفه آسان نیست. اما می توان گفت که به عواملی چون برطرف شدن نقاط کور گنبد آهنین، پر شدن دوبارەی زرادخانەی اسرائیل توسط آمریکا و تهمیدات سیاسی نظیر فعال سازی مکانیسم ماشه بستگی دارد.
تا زمانی که غنی سازی در کانون اختلافات قرار دارد و از سوی دو طرف به مسالەای حیثیتی تبدیل شده، امکان شعله ور شدن بحران دور از ذهن نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
👍12939👎7🤔3
🔺بی بی و استالین و بمباران اوین!

نام اوین کە دیرباز با برخی از فرازهای دراماتیک تاریخ معاصر گره خورده، با بمباران توسط اسرائیل با تراژدی تازەای عجین شد.
اسرائیلی ها به قصد ایجاد هرج و مرج و آزادی محبوسان به بمباران هدفمند اوین دست زدند.
اما نه تنها به مقصود خود نرسیدند، بلکه با کشتار دهها نفر محکومیت بین المللی را به جان خریدند.

این ماجرای تلخ ابعادی عبرت آموزتر داشت:
رهبر اسرائیل و فرماندەی به اصطلاح عملیات جنگی آزادی اوین، خود مجرم جنگی است و از طرف دیوان بین المللی کیفری تحت تعقیب است.
این بدان معناست که بی بی خود اکنون باید بجای صدارت باید در محبسی مانند اوبن روزهای محکومیتش را بگذراند.

همین امر خود پرده از تناقض های نظام بین الملل و ریاکاری های اخلاقی آن بر می دارد.
قوای استالین در ژانویەی 1945 به زندان مرگ آشویتس در لهستان رسیده و افتخار آزادی آن از دست ارتش نازی را در تاریخ از آن خود کردند.
این در حالی بود که همزمان در کشور خودشان صدها هزار نفر در گولاک ها محبوس بودند. همچنین به موازات پیشرفت در جبهەی اروپا، پردەی آهنین را هم گسترانیده و ملت های بیش تری را در زندان های بزرگی بنام سوسیاایسم محبوس می نمودند.

نام اوین که در تناقضی غریب در کردی به معنای عشق است، در ایران مدرن با سرکوب و شکنجەی دگراندیشان و مخالفان آمیخته است.
اوین نماد تکامل نهاد زندان و حتی تولد مفهوم زندان به معنای فوکویی آن در ایران معاصر است.
قبل از اوین هم در ایران زندان و سیاهچال و کیفر و شکنجه وجود داشت، اما زایش زندان در معنای نظارت و مراقبت دائم و تسخیر جان و جسم و تخیل زندانی به تمامی مدیون آغاز عصر اوین از ابتدای سال 1350 است.

زندان میزان الحرارەی نظام سیاسی از حیث پایبندی به حاکمیت قانون، امنیت مخالفان و پاسداشت آزادی های مصرح در قانون است.
شوربختانه نام اوین از این حیث زیبندەی هیچ نظام سیاسی نیست.
بدتر از آن این نام با دو فراز تاریخی تلخ گره خورده است؛ انتقام از زندانیان در فروردین 54 و تابستان 67 به دلیل آنچه که در خارج می گذشت و از اساس ارتباطی با داخل نداشت.
سومین فراز تاریخ آن بمباران وحشیانەی آن توسط رژیم دست راستی و افراطی اسرائیل است.
رخدادی تراژیک که زندان را به قلب منازعات سیاسی میان دولت ها آورده و زندانیان بی پناه را به قربانیان مضاعف تبدیل می سازد.

دشوار می توان در پروندەی زندان بە دولت ها حتی در نظام های دمکراتیک نمرەی قبولی داد.
مثال گوانتانامو و زندان فرودگاه بغداد هنوز حاضر است.

#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
👍11439👎33
🔺فردو و جمکران و یوتوپیای محافظه کاری انقلابی! (1)

انقلاب اسلامی به مثابەی رخدادی تاریخ ساز از دل شهر قم و حوزەی آن جوشید، اما در تطورات بعدی نام دو روستای گمنام پیرامون قم را جهانی کرد: فردو و جمکران؛ اولی به نماد عقلانیت فن آوری تبدیل شد و دیگری سمبل رستگاری نهایی و باورهای آخرالزمانی در الهیات شیعەی دوازده امامی.

این رجعت از مرکز به پیرامون، حکایت پوست اندازی و دگردیسی های گفتمان رسمی طی دهەهای اخیر است.
شهر قم در طول تاریخ همواره یک قلعەی تسخیر ناپذیر تشیع بوده است.
به روایت حمدالله مستوفی کاتب کتاب دانشنامەگون نزهةالقلوب، قم در ایران ایلخانی هشت سدە پیش در کنار کاشان جزیرەای از شیعیان باورمند و ثابت قدم در میان دریای اهالی سنی مذهب بوده است.
تا قبل از اشغال عراق توسط آمریکا و برانداختن سنت حکمرانی حاکمان سنی، قم در مرکزیت جهان تشیع، شانه به شانەی حوزەی هزار سالەی نجف پیش می رفت.
حتی به مدد پرستیژ انقلابی و افتخار پروراندن اسلام انقلابی در دامن خود، کمبود اعتبار و سابقەی تاریخی اش را در مقابل حوزەی قدیمی و غیر سیاسی نجف تهاتر می کرد.
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر پهلوی، در تلاشی ناکام برای مقابله با امواج خروشان انقلاب پیشنهاد کرد که قم واتیکان جهان تشیع شود و آیت الله خمینی از آنجا مقام زعامت شیعیان جهان را عهده دار گردد.
بختیار که سکولار و درس خواندەی غرب بود، بیهوده می کوشید سیر تطور چند صد سالەی جدایی کلیسا از دولت را یک شبه در ایران پیاده و  قیصر و پاپ را هر کدام سهم مقتضی خود بدهد.

کار اما اینگونه پیش نرفت و قم و تهران در وحدتی ارگانیک پرچمدار عصری تازه در تاریخ رابطەی دین و  دولت  در ایران معاصر شدند.
این همگونگی به مدد انقلاب اسلامی و اندیشەی ولایت فقیه انجام گرفت که رهبری دنیوی و مینوی را ممزوج و نهاد دولت و نهاد دین را مخلوط نمود.

مقصود این یادداشت کوتاه البته نە توضیح این واضحات بل از اساس چیزی دیگر است و تمرکز آن نه روی شهر قم بلکه پیرامون آنست.
اگر بگویبم نام فردو، روستایی کوچک در حومەی قم به واسطەی وجود تاسیسات هستەای و حملات اخیر آمریکا و اسرائیل پس از تهران معروف ترین مکان ایران است، سخن به گراف نگفته ایم.
جمکران هم چنین است. روستا و مسجدی متروک و منزوی تا چند دهه قبل که اکنون به قلب اسلام مناسکی و رهیافت های هیاتی راه یافته است.
هم فردو و هم جمکران بدون آنکه ربطی معنادار بهم داشته باشند، راوی و چه بسا برسازندەی بخشی از تطور ایدئولوژی حاکم در دو دهەی اخیرند.

در دهەی اول انقلاب البته خبری از هیچ کدام نبود. دولت پساانقلابی با نگاه برگرفته از نظریەی امپریالیسم و وابستگی، ابدا میانەای با انرژی هسته ای و به زیر فرمان درآوردن آن نداشت.
از سوی دیگر فربگی اسلام فقاهتی و شریعت محوری آن در کنار قدرت اقناع سازی اسلام روشنفکرانەی شریعتی، جای چندانی برای مداحان و هیات های عزاداری و مناسک گرایی دینی باقی نمی گذاشت.

می توان گفت هر دوی اینها از موضع قسمی منطق ژئوپولتیک وارد ایدئولوژی در حال فرسایش حاکم شدند.
ضرورت بقا در جهانی متخاصم و در برابر دشمنانی تا دندان مسلح و از سوی دیگر نونوار کردن امر دینی در عصر انقلاب ارتباطات و پرچمداری رسانه و خارج شدن انحصار پروپاگاندا از بنگاه های تبلیغاتی دولتی دال فردو و جمکران را در گفتمان حاکم برجسته ساخت.
فردو و جمکران به ترتیب نمادهای این دگردیسی اند. صد البته این تطور بدون مدد نوعی انقلاب محافظه کارانه و سرلوحه قرار دادن قسمی مدرنیسم ارتجاعی ممکن نبود.

ارج نهادن به عقلانیت تکنولوژیک بدون بها دادن به ارزش های روشنگری و هنجارهایی چون لیبرالیسم و آزادی و اختیار انسان و حق ذاتی آن در تعیین سرنوشت و انتخاب الگوی ساماندهی جامعه در قلب رهیافت مذکور قرار دارد.
فردو در عمق صد متری زمین و در دل صخره های نفوذناپذیر نمودی از ترقی فن آوری در ایران جمهوری اسلامی است.
انرژی هسته ای در ایران اسلامی والاترین نمونەی تبدیل تکنولوژی به فضیلت و انقطاع آن از حوزەی تمدن غربی و انتقال بە فرهنگ اسلام انقلابی است.
فردو دژی  مستحکم است که گرچه در حملەی آمریکا آسیب دید اما همچنان نماد ایستادگی در برابر جهان غرب محور و تجدیدنطر خواهی در قبال نظم بین المللی است.

تقدیس تکنولوژی در این سیاق این امکان را فراهم می آورد که آن را از زمینەی عقل باور غربی آن جدا و به گونه ای با امر سنتی و جهان بینی دینی پیوند زد.
این پیوند نه از ره ایدئولوژی دهەی اول انقلاب، بلکه از طریق برجسته ساختن دال مهدویت در گفتمان حاکم صورت می گیرد.
در این مسیر جمکران بارزترین نشانەی بازسازی ایدئولوژی انقلابی بر مبنای مهدویت و باور به رستگاری نهایی در آخرالزمان موعود است.
از طریق گنبد و مناره های جمکران می توان لاهوت را به ناسوت آورد و به دوگانگی عوالم مادی و معنوی در فرجامی پیروزمندانه خاتمه داد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
53👍18👎9🤔2
🔺فردو و جمکران و یوتوپیای محافظه کاری انقلابی! (2)

همانگونه که اشاره شد، به زحمت می توان در نسخه های دهەی پنجاە و شصت گفتمان حاکم، ردی پررنگ از این باورها و نمادهایشان یافت.
فردو و جمکران در بازتعریف و صورت بندی های هویتی و نظم بخشی به گفتمان رسمی کارکردهایی مجزا دارند.
به زبان ساده جمکران متولی داخل و فردو مسئول خارج است و البته سیاست خارجی همیشه ادامەی سیاست داخلی است.

دین هیاتی و مناسکی شده بر خلاف عطمت طلبی اتمی، نگاهش به داخل است. حکومت دینی نیم قرن پس از استقرار از پاسخ به بسیاری از چالش ها و مسائل جدید و قدیم ناکام مانده است.
راه چاره مدرن کردن امر معنوی و خالی کردن آن از روح راستین است.
در مواردی پوسته سنتی است و هسته مدرن و مواردی هم یافت می شود که روبنا مدرن است و زیربنا دینی و سنتی.
تلفیق فردو و جمکران نوعی بازسازی اندیشەی دینی است که حوزه به اندازەی سابق در کانون آن قرار ندارد.

آیا این تطور و انقلاب محافظه کارانه، تداوم منطقی انقلاب 57 است؟
هم بله و هم نه!
برخی ناظران انقلاب 57 را بخشی از روند مقاومت در برابر مدرنیتەی غربی می دانند که در کشورهای گوناگون بسته به سنن و فرهنگ و تجارب تاریخی و میزان توسعه یافتگی، پدیدارهایی گوناگون یافت.
روسیه، چین، ایران و برخی دولت های اقتدارگرای اروپا در فاصلەی دو جنگ نمونه هایی از این پدیده و تلاش های کامیاب و ناکام برای دستکاری مدرنیتەاند.
این روایت های جایگزین علیرغم تفاوت های بسیار در یک نکته شریکند:
سرزنش تمدن غربی در عین اشتیاق به تکنولوژی و بریدن تکنولوژی از جهان بینی عقل باور آن و بردنش به ساحت ایدئولوژی.

در این ساحت کیش تکنولوژی به تناسب با رمانتیسیسم، ستایش گذشته و نوید آیندەای بهتر، آخرالزمان باوری و ارادەی معطوف به قدرت ترکیب می شود.
انقلابیون روس و چین هر دو خود را در نوک پیکان تکامل تاریخ پنداشته و غیر خود را محکوم به ارتجاع و واپس گرایی می کردند.
اسلام گراهای ایران پا را از این هم فراتر گذاشته و شرق و غرب عالم را تحقیر و مدعی راهی سوم و بدیل بجای کمونیسم و سرمایه داری بودند.
پس از گذشت دهه ها از این تجارب، مجال ارزیابی آنها آسان تر و منصفانه تر است.

اگر این نمونه ها را به عنوان راه های میانبر و بدیل های تحریف شده جهت نوسازی جوامع و نیل به مدرنیته تلقی کنیم، جهت پیکانشان رو به عقب است یا جلو؟
پاسخ چندان آسان نیست. اما یک نکته مسلم است. انقلاب روسیه و چین با توجه به جمیع جهات نمی توانست در تواریخی غیر از ابتدای سدەی بیست و میانەی آن به وقوع بپیوندد.
طبعا در ایران نود و پنج درصد روستایی سال 1906 - سال پیروزی مشروطه - مجالی برای انقلاب اسلامی سال 1979 وجود نداشت.
زیرا از حیث حضور تودەای مردم هنوز سیاست به اندازەی کافی دمکراتیک نشده و خیزش هایی چون جنبش ملی شدن نفت و اصلاحات ارضی و نقاط عطفی چون برقراری آموزش همگانی مانده بود که زمینەی آن را فراهم کند.
با این اوصاف انقلاب محافظه کارانەی زیرپوستی و آهستەی دو دهەی اخیر نیز به عنوان تداوم منطقی و کارکردی انقلاب 57 در نیم قرن قبل امری ممتنع بود.

در سال های قبل از انقلاب جلال الدین فارسی کتابی بنام انقلاب تکاملی اسلام نوشته بود که علیرغم ناروشمندی و ضعف اسناد و منابع تاثیری شگرف بر مبارزان ضد پهلوی گذاشت.
حتی تاثیر آن را در تکوین نهادهای پس از انقلاب نمی توان نادیده گرفت.
فارسی با اقتباسی ناقص از آرای قطب و مودودی  کوشیده بود نوعی تفکر انتقادی اسلامی را جایگزین ایده و برنامەهای نوسازی شاه کند.
اکنون معلوم شده نسل اول ایدئولوگ های اسلام گرا در مصر و پاکستان از تاثیر اندیشه های ضد مدرن متفکران غربی برکنار نبوده اند.
انقلاب تکاملی اسلام در حقیقت مانیفستی ضد غربی بود و با نگاه امروز می توان آن را در قالب مدرنیسم ارتجاعی جای داد.
در این چارچوب رسیدن آن به انقلاب محافظه کارانەی دوم فاقد اشکال منطقی و مبنایی و دارای فواید روشن کارکردی است.
آیا محافظه کاری تکنولوژیک می تواند ناجی ایده ها و آرمان های انقلاب از کهنگی و بعضا تحقق ناپذیری شود؟
این چالش فکری پاسخی فنی دارد! باید منتظر ارزیابی های تازه و بی طرفانه از آسیب های سایت فردو ماند.
چه در طرف مقابل یک ستایشگر بی پروای تکنولوژی و ارادەی معطوف به قدرت وجود دارد که به غلط می پندارد جهان را در مشت خود گرفته و B2 از حکومت قانون و دمکراسی و آزادی و اختیار انسان مهم تر است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
👍6629👎9🤔1
🔺ارومیه و جایزه برای سر ترامپ!

شیخ منصور امامی رئیس سازمان تیلیغات اسلامی آذربایجان غربی، صد میلیارد تومان جایزه برای سر ترامپ تعیین کرده است!
البته بخاطر تنزل ارزش ریال، صد میلیارد تومان پول درشتی نیست و حدود یک میلیون دلار می شود.
اما هزینه های بیان این سخنان نامسئولانه گزاف است و سر به فلک می کشد.
هرچه می اندیشم دلیلی برای این مواضع خالی از تدبیر و حکمت بیابم، عقلم فقط به یک جا می رسد:
اینکه نکند ایشان جهان و نظام بین الملی و چه بسا ایران را با استان هر که به هر که و از هفت دولت آزاد آذربایجان غربی اشتباه گرفته باشد!
لازم است به عرض ایشان رسانده شود این استان تافته ای جدا بافته است و نباید به صرف زندگی در آن به این گمان افتاد که همه جا مثل آن شهر هرت است!
البته در مقام انصاف باید گفت که یک جای استان آذربایجان غربی احتمالا به دارودستەی حاکم بر کاخ سفید می خورد.
ترامپ اوانجلیست است و به بیان ساده تر یک مسیحی صهیونیست می باشد. تلفیق مسیحیت و صهیونیسم به نوعی مشابه ملغمەی سیاسی عجیبی بنام پانترک الهی است که سر همه از درک کردار و گفتارشان گیج می رود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
👍31041👎29🤔1