روزی كه #كوروش بزرگ، #بنيادگذار_ايران از اين دنيا رفت
👍كوروش بزرگ بنيادگذار كشور ايران ـ مردي كه عموم تاريخ نگاران او را «انديشمند، انساندوست، دادگستر و مهربان» توصيف کرده اند در مارس سال 530 پيش از ميلاد فوت شد. وي يازده سال پس از ايجاد دولت واحدي از سه طايفه مهاجر قوم آرين: پارس، پارت و ماد، شهر بابل (واقع در جنوب غربی عراق امروز و پايتخت يک امپراتوري به همان نام) را تصرف و در آنجا در اكتبر سال 539 پيش از ميلاد ايجاد جامعه مشترك المنافع ايران را اعلام كرده بود [به نوشته پاره ای از مورخان، امپراتوری مشترک المنافع ایران]. طبق نوشته برخي از مورّخان و تطبيق تقويم ها، فوت كوروش در چهارم مارس ( مصادف با 13 اسفند در سال 1393) اتفاق افتاد.
👍امپراتوري ايران در زمان كوروش كه نام او در غرب با قَلب تلفظ حروف يوناني، سيروس و سايرس، گفته مي شود از هند تا مرمره و از سيردريا (رود سیحون) تا درياي سرخ امتداد داشت که پسر او کامبیر (کامبوزيا = کامبوجیا = کمبوجیه) بر وسعت آن افزود و داریوش بزرگ پدر ناسیونالیسم ایرانی و پسرش خشایارشا قلمرو ایران را گسترش بیشتری دادند که بیش از دو قرن بزرگترین قدرت و تنها ابرقدرت جهان بود با فرهنگ و تمدنی درخشان و بیمانند.
👍كوروش براي اخراج طوايف آرال که از سیردریا گذشته وارد سُغدیانا و سرزمين پارسیان در فرارود (تاجيكستان امروز و ...) شده بودند به اين منطقه رفته بود كه به سوي او كه سوار بر ارّابه بود و سربازانش را در ميدان نبرد هدايت مي كرد زوبيني پرتاب شد و عمر وي پايان يافت.
👍با وجود درگذشت كوروش، سربازان او جنگ را بردند و مهاجمان را به آن سوی سیردریا عقب راندند. [سُغد اینک یک ایالت تاجیکستان و فرماندارنشین آن، شهر باستانی خُجَند است]. برخي از مورّخان درگذشت کوروش بزرگ را در منطقه فرارود نتيجه بيماري نوشته اند، نه اصابت زوبين. آرالي ها تمدني عقب مانده و غير قابل قبول براي ايرانيان داشتند و كوروش مايل به آلوده شدن ايرانيان به اين تمدن نبود.
👍مؤسس و پدر كشور ايران كه مادرش از طایفه ماد و پدرش از طایفه پارس بود در ميدان هاي جنگ، هميشه در ميان سربازان بود و از آنان جدا نمي شد و (اگر نوشته مورخان يوناني درست باشد) جان خود را بر سر همين روش گذارد. او بارها گفته بود كه نبايد سرباز جان بركف نهد و بجنگد و افتخار پيروزي نصيب شاه شود كه به دور از ميدان جنگ در چادر خود درميان نيروهاي محافظ و اسبان آماده براي فرار مي آسايد.
👍جنازه كوروش همچنان كه وصيت كرده بود به پاسارگاد منتقل و مدفون شد که آرامگاه او تا به امروز باقي مانده و ایرانیان پس از 25 قرن همچنان برای ادای احترام نسبت به او به پاسارگاد می روند. كوروش در بابل و پس از صدور اعلامیه ای که امروزه از آن به عنوان نخستین منشور اتحاد ملل و حقوق بشر نام برده می شود وصیت کرده بود صرف نظر از محل مرگ او، باید در پاسارگاد دفن شود.
👍کوروش هنگام تعيين محل دفن خود، از اين كه براي مدتي بسيار طولاني، جسد او قطعه زميني را از ثمر دادن باز مي دارد از مردم ايران [قبلا] پوزش خواسته بود. اگر اندیشه و تلاش کوروش نبود، کشوری بنام ایران هم به وجود نمی آمد و ... و باید سپاسگزار او بود.
👍 برخی که تفکّر عمیق ندارند نسبت به انتقال جسد کوروش از فرارود به پاسارگاد تردید دارند. اینان باید بدانند که پیش از پیدایش یخچال صنعتی و مومیایی کردن به شیوه مدرن، اجسادِ هزاران تَن از بزرگان ملل را از نقطه ای بسیار دوردست به محل تعیین شده انتقال داده و مدفون ساخته اند.
👍دفن استخوانها کافی بود. برای مثال؛ جسد ناپلئون بناپارت را دهها سال پس از فوت، از جزیره سنت هلنا در اقیانوس اطلس به فرانسه منتقل کردند و جنازه آغامحمدشاه قاجار را از ایران به عراق جهت دفن. همچنین باید دانست که ایرانیان باستان برای حفظ محیط زیست از آلودگی، پس از دخمه گذاری اجساد، تنها استخوانهای یک مرده را دفن می کردند.
پیش از کوروش، در منطقه جنوب غربی ایرانِ امروز که نفت عمدتا از آنجا است کشوری باستانی و مستقل به نام عیلام (ایلام) وجود داشت. بسیاری از مسیحیان مغرب زمین، کوروش را «کورِش» تلفظ می کنند.
👍كوروش جهاني فكر مي كرد و همه ملت ها را متساوي الحقوق مي دانست و عقيده به ايجاد يك دولت جهاني مجهز به اخلاقیات داشت تا جنگها و خونريزي ها که عمدتا ناشی از جاه طلبی و با هدف سلطه است پايان يابد و يک قانون واحد، حاكم بر روابط ملّت ها باشد.
👍اعلاميه او پس از فتح بابل كه سلطانش به آزار دادن ساير ملل و نيز اتباع خود شهرت داشت، #نخستين_منشور_ملل_و_اعلاميه_حقوق_بشر شناخته شده و نگهداري مي شود.
👍كوروش بزرگ بنيادگذار كشور ايران ـ مردي كه عموم تاريخ نگاران او را «انديشمند، انساندوست، دادگستر و مهربان» توصيف کرده اند در مارس سال 530 پيش از ميلاد فوت شد. وي يازده سال پس از ايجاد دولت واحدي از سه طايفه مهاجر قوم آرين: پارس، پارت و ماد، شهر بابل (واقع در جنوب غربی عراق امروز و پايتخت يک امپراتوري به همان نام) را تصرف و در آنجا در اكتبر سال 539 پيش از ميلاد ايجاد جامعه مشترك المنافع ايران را اعلام كرده بود [به نوشته پاره ای از مورخان، امپراتوری مشترک المنافع ایران]. طبق نوشته برخي از مورّخان و تطبيق تقويم ها، فوت كوروش در چهارم مارس ( مصادف با 13 اسفند در سال 1393) اتفاق افتاد.
👍امپراتوري ايران در زمان كوروش كه نام او در غرب با قَلب تلفظ حروف يوناني، سيروس و سايرس، گفته مي شود از هند تا مرمره و از سيردريا (رود سیحون) تا درياي سرخ امتداد داشت که پسر او کامبیر (کامبوزيا = کامبوجیا = کمبوجیه) بر وسعت آن افزود و داریوش بزرگ پدر ناسیونالیسم ایرانی و پسرش خشایارشا قلمرو ایران را گسترش بیشتری دادند که بیش از دو قرن بزرگترین قدرت و تنها ابرقدرت جهان بود با فرهنگ و تمدنی درخشان و بیمانند.
👍كوروش براي اخراج طوايف آرال که از سیردریا گذشته وارد سُغدیانا و سرزمين پارسیان در فرارود (تاجيكستان امروز و ...) شده بودند به اين منطقه رفته بود كه به سوي او كه سوار بر ارّابه بود و سربازانش را در ميدان نبرد هدايت مي كرد زوبيني پرتاب شد و عمر وي پايان يافت.
👍با وجود درگذشت كوروش، سربازان او جنگ را بردند و مهاجمان را به آن سوی سیردریا عقب راندند. [سُغد اینک یک ایالت تاجیکستان و فرماندارنشین آن، شهر باستانی خُجَند است]. برخي از مورّخان درگذشت کوروش بزرگ را در منطقه فرارود نتيجه بيماري نوشته اند، نه اصابت زوبين. آرالي ها تمدني عقب مانده و غير قابل قبول براي ايرانيان داشتند و كوروش مايل به آلوده شدن ايرانيان به اين تمدن نبود.
👍مؤسس و پدر كشور ايران كه مادرش از طایفه ماد و پدرش از طایفه پارس بود در ميدان هاي جنگ، هميشه در ميان سربازان بود و از آنان جدا نمي شد و (اگر نوشته مورخان يوناني درست باشد) جان خود را بر سر همين روش گذارد. او بارها گفته بود كه نبايد سرباز جان بركف نهد و بجنگد و افتخار پيروزي نصيب شاه شود كه به دور از ميدان جنگ در چادر خود درميان نيروهاي محافظ و اسبان آماده براي فرار مي آسايد.
👍جنازه كوروش همچنان كه وصيت كرده بود به پاسارگاد منتقل و مدفون شد که آرامگاه او تا به امروز باقي مانده و ایرانیان پس از 25 قرن همچنان برای ادای احترام نسبت به او به پاسارگاد می روند. كوروش در بابل و پس از صدور اعلامیه ای که امروزه از آن به عنوان نخستین منشور اتحاد ملل و حقوق بشر نام برده می شود وصیت کرده بود صرف نظر از محل مرگ او، باید در پاسارگاد دفن شود.
👍کوروش هنگام تعيين محل دفن خود، از اين كه براي مدتي بسيار طولاني، جسد او قطعه زميني را از ثمر دادن باز مي دارد از مردم ايران [قبلا] پوزش خواسته بود. اگر اندیشه و تلاش کوروش نبود، کشوری بنام ایران هم به وجود نمی آمد و ... و باید سپاسگزار او بود.
👍 برخی که تفکّر عمیق ندارند نسبت به انتقال جسد کوروش از فرارود به پاسارگاد تردید دارند. اینان باید بدانند که پیش از پیدایش یخچال صنعتی و مومیایی کردن به شیوه مدرن، اجسادِ هزاران تَن از بزرگان ملل را از نقطه ای بسیار دوردست به محل تعیین شده انتقال داده و مدفون ساخته اند.
👍دفن استخوانها کافی بود. برای مثال؛ جسد ناپلئون بناپارت را دهها سال پس از فوت، از جزیره سنت هلنا در اقیانوس اطلس به فرانسه منتقل کردند و جنازه آغامحمدشاه قاجار را از ایران به عراق جهت دفن. همچنین باید دانست که ایرانیان باستان برای حفظ محیط زیست از آلودگی، پس از دخمه گذاری اجساد، تنها استخوانهای یک مرده را دفن می کردند.
پیش از کوروش، در منطقه جنوب غربی ایرانِ امروز که نفت عمدتا از آنجا است کشوری باستانی و مستقل به نام عیلام (ایلام) وجود داشت. بسیاری از مسیحیان مغرب زمین، کوروش را «کورِش» تلفظ می کنند.
👍كوروش جهاني فكر مي كرد و همه ملت ها را متساوي الحقوق مي دانست و عقيده به ايجاد يك دولت جهاني مجهز به اخلاقیات داشت تا جنگها و خونريزي ها که عمدتا ناشی از جاه طلبی و با هدف سلطه است پايان يابد و يک قانون واحد، حاكم بر روابط ملّت ها باشد.
👍اعلاميه او پس از فتح بابل كه سلطانش به آزار دادن ساير ملل و نيز اتباع خود شهرت داشت، #نخستين_منشور_ملل_و_اعلاميه_حقوق_بشر شناخته شده و نگهداري مي شود.
نظر #مورخ_سويسي درباره #کوروش، فرضیه جامعه مشترک المنافع جهانی او و ايرانيان
پنجم فوريه زادروز #اجيديوس_تشودي (آژيديوس) Aegidus Tschudi تاريخنگار و فيلسوف سويسي است كه در 1505 به دنيا آمد و 67 سال عُمر كرد و سه اثر بزرگ از او باقي مانده است. وي در تاليفات خود اشاره كرده است كه تا جهان به صورت يك جامعه مشترک المنافع و كنفدراسيون درنيايد كه هر جامعه آن يك كاميونيتي دمكراتيك باشد، بشر روي آرامش و آسايش كامل به خود نخواهد ديد و در چنين وضعيتي، ملل كوچك و ضعيف مجبورند دائما از ملل قويتر در هراس باشند و در جوامع داخلي نيز مبارزه و درگيري برسر كسب قدرت مانع از تأمين حَلاوت زندگاني براي افراد (اتباع معمولي ـ عوام الناس) خواهد شد و به عبارت ديگر؛ انسان در اين وضعيت، زندگاني خوش و ارزشمند نخواهد داشت. رئيس و مديران يک ملت بايد #صديق و بي نظر و هدفشان تامين سعادت همگان باشد [ذاتا خویشتَن خواه نباشند].
آژيديوس عقيده داشته است که تا روزي كه ايجاد يك كنفدراسيون جهاني ـ #فرضیه_کوروش ـ عملي نشود، بايد مللي كه داراي فرهنگ و تبار مشترك هستند و در طول زمان به عللي از هم جدا افتاده اند برادروار و بدون دشواري هاي مرزي و از اين قبيل با يكديگر روابط، همگاري و همياري داشته باشند.
Aegidus Tschudi
در کتاب خود ـ کنفدراسیون ـ نوشته است که راه حل مسائل انسان از جمله قطع #جنگ، #جنایت، #فقر و بدبختی ایجاد یک جامعه مشترک المنافع جهانی و نوعی کنفدراسیون مرکب از همه ملل است و این، راه حل تازه ای نیست؛ کوروش بزرگ ـ رهبر ایرانیان پنج قرن پیش از ولادت مسیح فرضیه ایجاد یک #جامعه_مشترک_المنافع جهانی را اعلام داشت و به اجرا درآورد که پس از او، ناسیونالیسم ایرانی غلبه کرد و انترناسیونالیسم کوروش در آن محو شد.
آژيديوس (تلفظ فرانسوي اين نام)، #كوروش ایرانی را شايسته ترين رهبر، فرضیه پرداز و #انساندست و فرهنگ خواه در طول تاريخ معرفي كرده و نوشته است: از ديد کوروش (سايرس = سيروس) انسان بدون داشتن جهانی #کنفدراتیو زندگاني خوش و ارزشمند نخواهد داشت.
آژیدیوس در نوشته های خود سپس وارد ریشه و نژاد کوروش شده و نوشته است: ایرانیانِ آرین که #کوروش (سایرس = سیروس) یکی از آنان بود هيچگاه بُت پرست نبودند، #زرتشت را يك آموزگار كامل و راهنما مي دانستند نه فرستاده از سوي خدا. در ميان آنان #روسپيگري (خودفروشي زنان كه در يونان باستان و ... ديده مي شد) وجود نداشت، #مهربان و باگذشت بودند، به مال و دسترنج ديگران طمع نمي كردند، $دروغ نمی گفتند، ریا و #تزویر را نمی شناختند و بنابراين شايسته صفت «نجيب = نوبل» هستند كه مورخانِ همراه اسکندر مقدونی در جریان تعرّض او به ایران این صفات را در میان ایرانیان کشف کرده و برنگاشته اند. #کوروش از میان این مردمِ دارای این صفات پا به عرصه وجود گذارد.
آژيديوس در تألیفاتش سويسي ها را ستوده و آنان را انسانهايي كه باهم دشمني و سر نزاع ندارند توصيف كرده است. وي نوشته است كه يك دولت رشيد، بالغ و بدون عيب همواره نگران رفاه و احوال اتباع بويژه سالخوردگان است ـ اتباعي كه به پايان عُمر چشم دوخته اند و اميد ندارند.
///
پنجم فوريه زادروز #اجيديوس_تشودي (آژيديوس) Aegidus Tschudi تاريخنگار و فيلسوف سويسي است كه در 1505 به دنيا آمد و 67 سال عُمر كرد و سه اثر بزرگ از او باقي مانده است. وي در تاليفات خود اشاره كرده است كه تا جهان به صورت يك جامعه مشترک المنافع و كنفدراسيون درنيايد كه هر جامعه آن يك كاميونيتي دمكراتيك باشد، بشر روي آرامش و آسايش كامل به خود نخواهد ديد و در چنين وضعيتي، ملل كوچك و ضعيف مجبورند دائما از ملل قويتر در هراس باشند و در جوامع داخلي نيز مبارزه و درگيري برسر كسب قدرت مانع از تأمين حَلاوت زندگاني براي افراد (اتباع معمولي ـ عوام الناس) خواهد شد و به عبارت ديگر؛ انسان در اين وضعيت، زندگاني خوش و ارزشمند نخواهد داشت. رئيس و مديران يک ملت بايد #صديق و بي نظر و هدفشان تامين سعادت همگان باشد [ذاتا خویشتَن خواه نباشند].
آژيديوس عقيده داشته است که تا روزي كه ايجاد يك كنفدراسيون جهاني ـ #فرضیه_کوروش ـ عملي نشود، بايد مللي كه داراي فرهنگ و تبار مشترك هستند و در طول زمان به عللي از هم جدا افتاده اند برادروار و بدون دشواري هاي مرزي و از اين قبيل با يكديگر روابط، همگاري و همياري داشته باشند.
Aegidus Tschudi
در کتاب خود ـ کنفدراسیون ـ نوشته است که راه حل مسائل انسان از جمله قطع #جنگ، #جنایت، #فقر و بدبختی ایجاد یک جامعه مشترک المنافع جهانی و نوعی کنفدراسیون مرکب از همه ملل است و این، راه حل تازه ای نیست؛ کوروش بزرگ ـ رهبر ایرانیان پنج قرن پیش از ولادت مسیح فرضیه ایجاد یک #جامعه_مشترک_المنافع جهانی را اعلام داشت و به اجرا درآورد که پس از او، ناسیونالیسم ایرانی غلبه کرد و انترناسیونالیسم کوروش در آن محو شد.
آژيديوس (تلفظ فرانسوي اين نام)، #كوروش ایرانی را شايسته ترين رهبر، فرضیه پرداز و #انساندست و فرهنگ خواه در طول تاريخ معرفي كرده و نوشته است: از ديد کوروش (سايرس = سيروس) انسان بدون داشتن جهانی #کنفدراتیو زندگاني خوش و ارزشمند نخواهد داشت.
آژیدیوس در نوشته های خود سپس وارد ریشه و نژاد کوروش شده و نوشته است: ایرانیانِ آرین که #کوروش (سایرس = سیروس) یکی از آنان بود هيچگاه بُت پرست نبودند، #زرتشت را يك آموزگار كامل و راهنما مي دانستند نه فرستاده از سوي خدا. در ميان آنان #روسپيگري (خودفروشي زنان كه در يونان باستان و ... ديده مي شد) وجود نداشت، #مهربان و باگذشت بودند، به مال و دسترنج ديگران طمع نمي كردند، $دروغ نمی گفتند، ریا و #تزویر را نمی شناختند و بنابراين شايسته صفت «نجيب = نوبل» هستند كه مورخانِ همراه اسکندر مقدونی در جریان تعرّض او به ایران این صفات را در میان ایرانیان کشف کرده و برنگاشته اند. #کوروش از میان این مردمِ دارای این صفات پا به عرصه وجود گذارد.
آژيديوس در تألیفاتش سويسي ها را ستوده و آنان را انسانهايي كه باهم دشمني و سر نزاع ندارند توصيف كرده است. وي نوشته است كه يك دولت رشيد، بالغ و بدون عيب همواره نگران رفاه و احوال اتباع بويژه سالخوردگان است ـ اتباعي كه به پايان عُمر چشم دوخته اند و اميد ندارند.
///
روز غم انگيزي كه #كوروش بزرگ، بنيادگذار ايران از اين دنيا رفت
#كوروش جهاني فكر مي كرد و همه ملت ها را متساوي الحقوق مي دانست و عقيده به ايجاد يك دولت جهاني مجهز به اخلاقیات داشت تا جنگها و خونريزي ها که عمدتا ناشی از جاه طلبی و با هدف سلطه است پايان يابد و يک قانون واحد، حاكم بر روابط ملّت ها باشد.
////
#كوروش جهاني فكر مي كرد و همه ملت ها را متساوي الحقوق مي دانست و عقيده به ايجاد يك دولت جهاني مجهز به اخلاقیات داشت تا جنگها و خونريزي ها که عمدتا ناشی از جاه طلبی و با هدف سلطه است پايان يابد و يک قانون واحد، حاكم بر روابط ملّت ها باشد.
////
نظرات «کانت» برای ایجاد #جامعهای_بهتر
#ايمانوئل_كانت انديشمند آلماني 22 اپریل 1724 در كالينينگراد به دنيا آمد و هشتاد سال عمر كرد. در آن زمان، كالينينگراد جزيي از پروس (آلمان) بود كه اينك متعلق به روسيه فدراتيو است. «كانت» در ژوئن 1795 اثر خود «صلح پايدار» را منتشر كرد.
کانت در کتاب «صلح پايدار» نوشته است كه اگر دمكراسي در يک جامعه تحقق يابد پدیدآورنده افرادي خواهد بود كه در نهايت دقّت، و رعايت منطق و منافع جامعه به تصميم گيري خواهند پرداخت. #تصمیمات_دولتی ـ جز در مورد عملیات نظامی ـ باید علنی باشد و انتشار یابد تا اندیشمندان و کارشناسان به موقع اظهار نظر کنند و پیشنهاد اصلاحی دهند.
كانت مي گويد: #پنهانكاری_دولت است که مآلا باعث نفاق و حتی نزاع می شود. به باور کانت، مبارزه برسر کسب قدرت بزرگترین آفت یک جامعه است. دولت های معاند خارجي ممكن است از فرصتي که چنین مبارزه داخلی به دست داده استفاده کنند، آن را دامن بزنند كه جنگ ـ داخلي يا خارجي ـ در جهت منافع توده مردم نيست.
«كانت» همانند #كوروش بنيادگذار ايران كه دو هزار و سيصد و اندي سال پيش از او مي زيست عقيده داشت كه براي پايان يافتن برخورد ملل با هم و قطع توطئه بر ضد يكديگر و استفاده بهينه ملل از امكانات اقتصادي كره زمين بايد كشورها با حفظ حاكميت ملي و آزادي عمل، يك اتحاديه و سازمان جهانی [طبق برخی تفسیرهای نظرات کانت، نوعي جامعه مشترک المنافع جهاني] به وجود آورند كه در اين صورت، دمكراسي در هريك از اعضاي اتحاديه كه ديگر نگران منازعه و جنگ و دغدغه سياست خارجي و تجارت خارجی نخواهد بود به كمال خواهد رسيد و نيكبختي بشر تأمين خواهد شد.
منبع: iranianshistoryonthisday
///
#ايمانوئل_كانت انديشمند آلماني 22 اپریل 1724 در كالينينگراد به دنيا آمد و هشتاد سال عمر كرد. در آن زمان، كالينينگراد جزيي از پروس (آلمان) بود كه اينك متعلق به روسيه فدراتيو است. «كانت» در ژوئن 1795 اثر خود «صلح پايدار» را منتشر كرد.
کانت در کتاب «صلح پايدار» نوشته است كه اگر دمكراسي در يک جامعه تحقق يابد پدیدآورنده افرادي خواهد بود كه در نهايت دقّت، و رعايت منطق و منافع جامعه به تصميم گيري خواهند پرداخت. #تصمیمات_دولتی ـ جز در مورد عملیات نظامی ـ باید علنی باشد و انتشار یابد تا اندیشمندان و کارشناسان به موقع اظهار نظر کنند و پیشنهاد اصلاحی دهند.
كانت مي گويد: #پنهانكاری_دولت است که مآلا باعث نفاق و حتی نزاع می شود. به باور کانت، مبارزه برسر کسب قدرت بزرگترین آفت یک جامعه است. دولت های معاند خارجي ممكن است از فرصتي که چنین مبارزه داخلی به دست داده استفاده کنند، آن را دامن بزنند كه جنگ ـ داخلي يا خارجي ـ در جهت منافع توده مردم نيست.
«كانت» همانند #كوروش بنيادگذار ايران كه دو هزار و سيصد و اندي سال پيش از او مي زيست عقيده داشت كه براي پايان يافتن برخورد ملل با هم و قطع توطئه بر ضد يكديگر و استفاده بهينه ملل از امكانات اقتصادي كره زمين بايد كشورها با حفظ حاكميت ملي و آزادي عمل، يك اتحاديه و سازمان جهانی [طبق برخی تفسیرهای نظرات کانت، نوعي جامعه مشترک المنافع جهاني] به وجود آورند كه در اين صورت، دمكراسي در هريك از اعضاي اتحاديه كه ديگر نگران منازعه و جنگ و دغدغه سياست خارجي و تجارت خارجی نخواهد بود به كمال خواهد رسيد و نيكبختي بشر تأمين خواهد شد.
منبع: iranianshistoryonthisday
///
قتل #بزرگمهر ـ كنار گذاشتن و بازداشت مديران مجرّب و ايراندوست و پايان کار ساسانيان ـ اهميت #انديشه، #دانش و #تجربه براي يک ملت
مورخان اروپايي ماه مي سال 590 ميلادي را به دلايل متعدد آغاز پايان كار دودمان ساسانيان ايران نوشته اند كه يكي از اين دلايل؛ كنار گذاشتن، بازداشت و احيانا قتل مديران مجرّب و ايراندوست كشوري و لشكري بود. در اين ماه، «#بزرگمهر» وزير معروف و باتدبير خسروانوشيروان نيز به دستور خسروپرويز كشته شد و ايرانيان از داشتن يك مدير شايسته، مدبّر، انديشمند و #ميهندوست عاري شدند.
يك سال پس از قتل بزرگمهر، خسروپرويز به توصيه دلسوزان ايران كه اسپهبد #بهرام_چوبين را ببخشد و اين نابغه نظامي را از دست ندهد اعتنا نكرد و در سال 594 هم نقشه قتل سپهبد بستام ساساني (بيستام، امروزه: بَسطام) را كشيد كه فرار كرد و در غربت درگذشت. در عهد خسروپروير بسياري از ژنرالهاي برجسته ايران در جنگهاي غير ضروري او كشته و يا قرباني سوء ظن وي شدند و جان باختند. مديران اداري شايسته هم از گزند او در امان نماندند، بنابراين ديگر شخصيتي باقي نمانده بود كه امپراتوري كهنسال ايرانيان را با تدبير و نيرو حفظ كند و ظرف چند دهه از هم گسيخت.
در كتاب «#مديريت_در_ايرانباستان» تاليف «تاراپور» آمده است كه از زمان تاسيس ايران واحد به دست #كوروش بزرگ، رسم بود كه از #مديران_شايسته (نظامي و اداري) و #مردان_انديشه و دانش تا سالهاي پاياني عُمر استفاده مي كردند و در مورد مديران امور كه گردانندگان چرخهاي امپراتوري بودند؛ زماني از كارشان (به صورت مدير و مقام) و زماني ديگر از تجربه و مغز آنان (به صورت مشاور و اندرزگو).
اين رسم پسنديده پس از سلطه عرب و تا حمله مغول هم كم و بيش رعايت مي شد و امويان و عباسيان روش ها و تجربيات #مديريت_امپراتوري_ايرانيان را بكار بستند و موفق بودند. ايلخانان مغول و اميرزادگان تيموري نيز اين روش را تا حدي دنبال مي كردند ولي با اندك سعايتي، مدير ايراني را منهدم و يا از صحنه بيرون مي انداختند و به همين دليل دركار خود موفق نبودند و دولتي مستعجل داشتند. صفويه، جز شاه عباس يكم، معتقد به نقش تجربه و مغز (انديشه و دانش) نبود كه افشاريه و به ويژه زنديه بازگشت به اصل (دوران امپراتوري باستاني) كردند.
در عصر قاجاريه، تنها #اميركبير را با #بزرگمهر قابل مقايسه دانسته اند.
در كشورهاي پيشرفته، از دير زمان وزيران، مديران و ژنرالها را پس از اتمام دوره و يا در زمان بازنشستگي به عنوان مشاور، استاد و اندرزگو بكار مي گيرند. حتي رسانه هاي اين ممالك هنگام ضرورت نظر آنان را درباره «موضوع روز» مي پرسند و راهنمايي هايشان را منتشر مي سازند و روي اين نظرات بحث طولاني مي كنند تا جامعه به بيراهه نيافتد.
منبع: iranianshistoryonthisday
////
مورخان اروپايي ماه مي سال 590 ميلادي را به دلايل متعدد آغاز پايان كار دودمان ساسانيان ايران نوشته اند كه يكي از اين دلايل؛ كنار گذاشتن، بازداشت و احيانا قتل مديران مجرّب و ايراندوست كشوري و لشكري بود. در اين ماه، «#بزرگمهر» وزير معروف و باتدبير خسروانوشيروان نيز به دستور خسروپرويز كشته شد و ايرانيان از داشتن يك مدير شايسته، مدبّر، انديشمند و #ميهندوست عاري شدند.
يك سال پس از قتل بزرگمهر، خسروپرويز به توصيه دلسوزان ايران كه اسپهبد #بهرام_چوبين را ببخشد و اين نابغه نظامي را از دست ندهد اعتنا نكرد و در سال 594 هم نقشه قتل سپهبد بستام ساساني (بيستام، امروزه: بَسطام) را كشيد كه فرار كرد و در غربت درگذشت. در عهد خسروپروير بسياري از ژنرالهاي برجسته ايران در جنگهاي غير ضروري او كشته و يا قرباني سوء ظن وي شدند و جان باختند. مديران اداري شايسته هم از گزند او در امان نماندند، بنابراين ديگر شخصيتي باقي نمانده بود كه امپراتوري كهنسال ايرانيان را با تدبير و نيرو حفظ كند و ظرف چند دهه از هم گسيخت.
در كتاب «#مديريت_در_ايرانباستان» تاليف «تاراپور» آمده است كه از زمان تاسيس ايران واحد به دست #كوروش بزرگ، رسم بود كه از #مديران_شايسته (نظامي و اداري) و #مردان_انديشه و دانش تا سالهاي پاياني عُمر استفاده مي كردند و در مورد مديران امور كه گردانندگان چرخهاي امپراتوري بودند؛ زماني از كارشان (به صورت مدير و مقام) و زماني ديگر از تجربه و مغز آنان (به صورت مشاور و اندرزگو).
اين رسم پسنديده پس از سلطه عرب و تا حمله مغول هم كم و بيش رعايت مي شد و امويان و عباسيان روش ها و تجربيات #مديريت_امپراتوري_ايرانيان را بكار بستند و موفق بودند. ايلخانان مغول و اميرزادگان تيموري نيز اين روش را تا حدي دنبال مي كردند ولي با اندك سعايتي، مدير ايراني را منهدم و يا از صحنه بيرون مي انداختند و به همين دليل دركار خود موفق نبودند و دولتي مستعجل داشتند. صفويه، جز شاه عباس يكم، معتقد به نقش تجربه و مغز (انديشه و دانش) نبود كه افشاريه و به ويژه زنديه بازگشت به اصل (دوران امپراتوري باستاني) كردند.
در عصر قاجاريه، تنها #اميركبير را با #بزرگمهر قابل مقايسه دانسته اند.
در كشورهاي پيشرفته، از دير زمان وزيران، مديران و ژنرالها را پس از اتمام دوره و يا در زمان بازنشستگي به عنوان مشاور، استاد و اندرزگو بكار مي گيرند. حتي رسانه هاي اين ممالك هنگام ضرورت نظر آنان را درباره «موضوع روز» مي پرسند و راهنمايي هايشان را منتشر مي سازند و روي اين نظرات بحث طولاني مي كنند تا جامعه به بيراهه نيافتد.
منبع: iranianshistoryonthisday
////