مدرسه شرف‌الدین
1.45K subscribers
269 photos
37 videos
7 files
240 links
مدرسه تخصصی علوم انسانی و هنر
(دبیرستان و هنرستان متوسطه دور دوم)

برای ثبت‌نام👇🏻
🌐sharafolin.ir
🔗instagram.com/sharafodin
Download Telegram
🔵 صحن و سرای بی‌طبقه

🔸برای اردو عازم به مشهد شده بودیم. سپری کردن وقت در فضای خارجی حرم برایم لذت‌بخش‌تر از فضای داخلی و ساختمان‌ها بود.

🔸صحن هایی پر از صحنه های نمایانگرِ روحی جمعی که ذهنم را به خود مشغول کرده بود. خادمانی با لهجه ها و قومیت های متفاوت که عاشقانه در سرما و شبانه روز، زائران را راهنمایی می‌کنند. زائرانی که فرق نمی‌کند با پوششی ساده باشند یا با لباس‌ها و ساعت‌های گران قیمت؛ هنگام ادای احترام به حضرت در یک ردیف قرار می‌گیرند. هم زمان کودکان فقیر با دمپایی گالشی کنار کودکان پوشیده شده با لباس های گرم در صحن‌ها می‌دوند یا با هم بازی می‌کنند.

🔸هنگام نماز، نه سجّاده‌ای نرم‌تر از دیگری‌ست و نه مهری مرتفع‌تر. هر کس می‌تواند هر جا که می‌خواهد بنشیند و تا هر وقت بخواهد برای خود حریمی عاری از هرنوع مالکیت اما امن و محترم داشته باشد. مکان هایی وجود دارد که اگر جای خواب نداشته باشی می‌توانی از سرمای هوا بدان جا پناه ببری، ممکن است اهل روستایی از سیستان باشی یا ثروتمندی عاشق از تهران که به حرم حضرت پناه آورده‌ای، اما سهم تو از یک پتوی مسافرتی فرقی نمی‌کند؛ و اگر خادمان از وضعیت اضطرار تو با خبر شوند هیچ وقت گرسنه نمی‌مانی.

🔸در خارج از دروازه های حرم ممکن است یک کارگر یا کارخانه‌دار باشی، فرزند خانواده ای مرفه یا کودک کار باشی، پلیس یا تبهکار باشی، مقامی حکومتی یا کشاورزی ساده باشی اما در حریم حضرت تنها از دو طبقه‌ی اجتماعی صحبت می‌شود و آن یا خادمِ زائران است و یا زائر.

🔷 حال در چنین دریایی از ارزش‌های متعالی و عشق فرامادّی‌ست که میتوان ندایی از جامعه‌ی بی‌طبقه را شنید و من معتقدم اگر مارکس عمرش برای دیدن این جامعه‌ی دینی کفاف می‌داد، حتما نظرش در مورد فریب‌کار و ارتجاعی بودن ادیان تغییر می‌کرد.

#تحلیل_دانش_آموزی
#مسیح_ثابت_ایمان دانش‌آموز دبیرستان شرف‌الدین

🔴 @sharafodin_ir
سلام مادر
اینجا کمی تاریک است.
دلم برایت تنگ شده.
می‌دانی؟ تاریکی به انسان فرصت فکر کردن می‌دهد.
.
بین خودمان بماند
به اندازه‌ی تاریکی اینجا،
می‌ترسم!
اما نگران نباش، اینجا تنها نیستم.
دلم کمی گریه می‌خواهد.
از آن اشک‌هایی که در بچگی با چادر سیاهت پاکشان می‌کردی،
تا بشورد روی سیاهم را.
مادر
کاش بزرگ نمی‌شدیم.
غر زدن نیست!
آخر اینجا کمی تنگ است.
شاید امسال را،
سفره‌های افطار پیش هم نباشیم،
دلم برای طعم نان و پنیر تنگ می‌شود!
اینجا همه چیز مزه‌ی خاک می‌دهد.
.
راستی بگمانم به یکی از آرزوهایم رسیدم؛
یادت می‌آید دوست داشتم بازیگر بشوم؟ معروف بشوم؟
نشد؛ اما از آن طرف صدای خبرنگارها می‌آید!
برای ما آمده‌اند.
بگمانم تا زیر بار سنگ‌ها گرفتار نمی‌شدیم، فرصت و بهانه‌ای برای آمدن نداشتند.
آنها هم کارشان سخت است؛
شاید افتتاح‌های پشت‌سرهم دولت‌ها برای پرکردن کارنامه‌شان به آنها فرصت دیدار از ما را نداده.
آخر ما هم حرف بسیار داشتیم که با خود به گور معدن بردیم.
.
راستی
انتخابات نزدیک است
حالا می‌فهمم که شرایط دولت‌مردها چقدر سخت است.
حالا می‌فهمم که در قبال قول‌هایی که می‌دهند، چه بار مسئولیتی را ایجاد می‌کنند.
۴ سالی می‌شود که به پسرم قول خرید دوچرخه‌ای را داده‌ام،
اما حالا روی نگاه کردن در چشمانش را ندارم!
مادر
به آنهایی که پشت تریبون وعده می‌دهند
بگو که تنها نیستن؛
کارگران معدن هم آنها را درک می‌کنند؛
اما بگو وقتی وعده‌ای می‌دهند،
مردم دل‌هایشان جان می‌گیرد،
و وقتی عمل نمی‌کنند،
این دل‌ها هستند که می‌میرند.
اما بگو اگر دست‌هایتان رسید و کاری نکردید یا دست‌هایتان نمی‌رسید و ادعای اشتباه می‌کردید،
این را بدانید که دختران و پسران ما، از کودکی با این قول‌دادن‌ها آشنا شده‌اند و دور نیستند دل‌های مرده‌ای که
رغبت و امید همراهی شما را نخواهند داشت.
به آقای رئیس جمهور حال و آینده بگو که کمی از وعده‌های سنگین‌شان بکاهند، چرا که تنها کمرهای امثال ما زیر آنها خم می‌شود.
مادر
همه‌ی این‌ها را بگو،
اینجا تا دلت بخواهد ذغال برای نوشتن هست،
اما کجاست گوش شنوا؟
مادر فرصت کم است.
تنها یک چیز می‌خواهم؛
اگر پیکر مرا پیدا کردید، آن را درون چادر سیاهت به خاک بسپارید...

#مسیح_ثابت_ایمان دانش‌آموز دبیرستان شرف‌الدین

🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/1hor
🔴 انسان بی‌خود

🔶دکتر علی شریعتی از معدود افرادی است که حباب علوم انسانیِ مصرفیِ عده‌ای قلیل از افراد جامعه را، در توده‌ی مردم ترکاند تا درست اندیشیدن در میان عموم مردم رواج یابد.

🔸«انسان موجودی خودآگاه است و تعریف خودآگاهی ادراک کیفیت و سرشت درون و بیرون و ارتباط بین آن‌هاست.» این انسانی است که دکتر شریعتی در کتاب انسان بی‌خود به وصف آن می‌پردازد؛ انسانی که انتخاب‌کننده است، یعنی تنها موجودی است که می‌تواند در طبیعت، برخلاف طبیعت، بر خلاف نظامی که بر او حاکم است و برخلافِ حتی نیازها و ضرورت‌های جسمانی و روانی‌اش و نیازهای طبیعی و کشش‌های غریزی‌اش، عصیان کند و این عالی‌ترین مرحله‌ی انسان شدن است، انسانی که موجودی سازنده است و خلق از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین صنایع و آثار هنری تجلیِ قدرت آفریدگاری در فطرت اوست.

🔸در این راه چهار جبر وجود دارد که مانع بشر به سمت انسان شدن می‌شود: جبر ماده (ماده‌گرایی)، جبر طبیعت (طبیعت‌گرایی)، جبر تاریخی (تاریخ‌گرایی) و جبر جامعه (جامعه‌گرایی) که همگی وجود دارند و نمی‌توان انکار کرد که انسان در طول تاریخ اندیشه‌هایش، تا چه حد اراده‌ی خود را قربانی این عناصر کرده است.

🔸اما مهم‌ترین جبر یا دشمنی که قرآن نیز از آن یاد کرده است، خویشتن است. آزادی از خویشتن یعنی گذشتن از خویشتن و خود را ندیدن، ایثار کردن و این ایثار چیزی بالاتر از نگاه عقلانی و مادی است، چیزی فراعقلانی و عاشقانه.
عشق یعنی من نه، و فقط تو! عشق یعنی فدا شدن و همواره در طول تاریخ مثال انسان‌هایی که حق خود را در معنی بخشیدن به واژه‌ی عشق و گذشتن از خویشتن ادا کرده‌باشند، بوده است.

🔸کتاب انسان بی‌خود از مسخ‌شدگی می‌گوید؛ دیوانگی‌ای که همه‌ی ما به طوری دچارش هستیم. انسان به میزانی که از طبیعت خود و از کیفیت انسانی‌اش فاصله می‌گیرد، دچار ازخودبیگانگی می‌شود.
شریعتی تا آنجا که می‌توان از تاریخ و فلسفه‌ی غرب مثال می‌زند؛ از ماشینیسم و بروکراسی، مدافعان و مخالفان نظام‌های جوامع بشری، خودبیگانگی در اهداف‌و‌عقاید و ماده‌گرایی‌ و‌ زهدگرایی تا اوج فاجعه‌ی انسان حال را، بخصوص در غرب نشان دهد. حال اینجاست که شریعتی دوربین‌ها را به سمت خودمان می‌گیرد و خطاب به جامعه‌ی اندیشمند می‌گوید سوای همه‌ی این حرف‌ها، تمام مسائلی که ذهنشان را به خود مشغول کرده است، هیچکدام مسائل و دردهای انسان مسلمان شیعه را پوشش نمیدهد. البته بنده‌ی حقیر فکر می‌کنم منظور دکتر این نیست که ما مطلقا بایستی غرب را کنار بگذاریم، بلکه خود را جای آنان نگذاریم و بستر تاریخی خود را که اتفاقا رابطه ی تنگاتنگی در مواجهه با مدرنیته‌ی غرب دارد را در تفلسف‌ها و تفکر‌هایمان لحاظ کنیم.

🔸دردها بومی نیستند و جهان سومی‌ها غصه‌ی غربی‌ها را می‌خورند. این فرایند علمی و منطقی‌ای که در تاریخ ملت ما رخ داد، فرد را از گذشته‌ی خود خالی کرده و دغدغه‌های انسان غربی را بر او تحمیل کرده است. در روانشناسی نیز مطرح شده است که تا وقتی فرد تهی از محتویات انسانی و اصالت شخصی‌اش نشده است، ابزار دست و غلام آدمی نمی‌شود و اگر به جبر باشد همواره به دنبال فرصت طغیان خواهد بود. خالی شدن محتوای جامعه، یعنی حس نکردن گذشته و افتخارات و معنویات و یعنی فراموش کردن تاریخ و نژاد و در نهایت ازخودبیگانگی و پناه بردن به اصالت خارجی که رام شدن و ابزار شدن را به همراه دارد. وی معتقد است نه‌تنها رابطه‌ی نسل حال با گذشته‌ی حقیقیِ خود در حال بریده شدن است، بلکه نسلی از دانشمندان و اندیشمندان و هنرمندان غربی طراحی می‌شود که همگی در حوزه‌ی اسلام و شرق‌شناسی کار هم می‌کنند. این نسل پرورش‌یافته در غرب، علم تولید می‌کند و الگوی جامعه‌ی مذهبی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌سازد تا انسان شرقی خالی خالی نشود، بلکه آن‌طور که آن‌ها می‌خواهند از خود بیزار شود، خجالت بکشد (نفرت از خویش) و به آن ایده‌آلی که آن‌سوی زمین است پناه ببرد.

🔸در ساده‌ترین عبارت، روشنفکران و عالمان و رهبران فکری جهان سومی‌ها کاغذ پیچیده از خارج می‌آیند و ما آنان را همچون کالای مادیِ زنده‌یِ جهت‌دار، مصرف می‌کنیم و ازخودبیگانه می‌شویم، غرایز عصیانگرایانه‌مان کم‌سو می‌شوند و همچون حیوان ناطقی مطیع در کوچه پس‌کوچه‌ها، گداییِ هویت می‌کنیم.

🔶این تمام بشری است که از مستبد تا استعمارشده‌اش توهم انسانیت دارد؛ بی‌خود!!

#معرفی_کتاب #مسیح_ثابت_ایمان، دانش‌آموز دبیرستان شرف‌الدین

🔴@sharafodin_ir

https://t.iss.one/SharafMedia/7