مدرسه شرف‌الدین
1.47K subscribers
269 photos
37 videos
7 files
240 links
مدرسه تخصصی علوم انسانی و هنر
(دبیرستان و هنرستان متوسطه دور دوم)

برای ثبت‌نام👇🏻
🌐sharafolin.ir
🔗instagram.com/sharafodin
Download Telegram
"قسط اسلام در دادگاه داد فردوسی"

همایون کاتوزیان کتابی دارد به نام "ایران جامعه کوتاه مدت ". در این کتاب چهار مقاله از کاتوزیان را جمع کرده‌اند و نشر داده‌اند. ایده اصلی سه مقاله اول این کتاب کوتاه مدت بودن جامعه ایران و تغییرات در آن است. در این کتاب ایشان اشاره می‌کند که پادشاهان در قرون گذشته -قبل از اسلام و بعد از اسلام- زمانی که فره ایزدی خود را از دست می‌دادند که بیدادگری کنند و به مردم خویش ستم روا دارند و از شاهنامه شاهد مثال هایی می‌آورد.

"داد" احیاناً همان واژه‌ای است که در عربی و در ادبیات دینی به آن "عدل" می‌گوییم. اما مساله دقیقاً همینجاست که تلقی قدما از مفهوم داد خیلی متفاوت بوده است با آنچه ما امروز "عدالت" می نامیم. در همان کتاب، آقای کاتوزیان داد را معنا می‌کند. می‌گوید داد یعنی اینکه پادشاه در برابر قدرت بیگانه مقاوم و مواظب باشد و از مردم حمایت و حراست کند تا مردم بتوانند در این جامعه رشد کنند.

این بیشتر تعریف "امنیت" است تا عدالت. حفظ کشور از نفوذ بیگانگان و فراهم آوردن شرایطی آرام، یعنی امنیت نه عدالت. اما گذشتگان ما این امر را داد می‌نامیده‌اند و عدالت در نزد آنها همین امنیت بود. نه تنها درکی که ما از آزادی سیاسی به مفهوم امروزی کلمه داریم را نداشته‌اند بلکه عدالت را هم با معنای متفاوتی درک می‌کرده‌اند. ایشان عدالت را مفهومی اخلاقی می‌پنداشتند و آن را فضیله‌ای اخلاقی می‌شمردند.

فردوسی داد را با انصاف و همچنین با آبادی هم‌عنان می‌داند. علی‌الخصوص شاهد مثال‌هایی داریم که فردوسی آبادی را به معنی داد آورده‌است. دادگری یعنی آبادانی کشور و این چیزی جز امنیت نیست. در بهترین حالت امنیت اقتصادی برای تمام مردم.

اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد و از داد شاد

یا:
بدانگه که اندر جهان داد بود
از ایشان جهان اکثر آباد بود

نکته دیگر این است که چهره سلطان محمود در شاهنامه دادگرانه است حال اینکه همین شاه 17 بار به هندوستان حمله برده است و آن را تاراج کرده‌است. پس داد بیشتر به معنای امنیت است و به معنای اقتدار و قدرت کشور در برابر قدرت‌های بیگانه است و همچنین سطح قابل قبول معیشت مردم یعنی امنیت ملی و امنیت اقتصادی نه رفع اختلافات طبقاتی و نفی تجمل گری‌های شاهانه که معنای قسط در ادبیات دینی است.

راجع به سلطان محمود:

بیاراست روی زمین را به داد
بپرداخت از آن تاج بر سر نهاد

جای دیگر همه‌ی آبادی و پیشرفت‌های ایران را به عدل سلطان مربوط دانسته است:

به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم، همه یاد اوست

حسین رزمجو در "عدالت جویی و ظلم ستیزی فردوسی" می گوید:
اصولاً اندیشه‌ی ظلم ستیزی و عدالت‌خواهی فردوسی که رکن اساسی بینش و جهان بینی سیاسی، دینی او را تشکیل می‌دهد، ترکیبی است از عناصر اعتقادی آیین مزدایی و اساطیر زردشتی با معتقدات کهن قوم ایرانی و عمدتاً از اصل اعتقادی عدل، که از ارکان مذهب تشیع که کیش فردوسی است، نشئت می‌گیرد.

ارتباط این نوع عدالت‌خواهی با آنچه در ادبیات دینی به نام "قسط" آمده است را ما امروزه درک نمی کنیم زیرا قسط مخالف اختلاف طبقاتی و تجمل گری شاهانه است که در شاهنامه ستایش و تمجید شده‌است. مثلا در جنگ ایران و اعراب و پادشاهی یزدگرد، ایرانیان یکی از برتری‌های خود را بر اعراب، نژاد و تجملات شاهانه می‌دانند.

#دادشناسی در آثار قدما ۱/۳
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیر_حسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین

🔴 @sharafodin_ir
عدالت به زبان سهل ممتنع

(این مطلب با کمک از مجله علوم انسانی اینترنتی حقیق نوشته شده است. )
هدف از انتشار این یادداشت‌ها نگاهی به برخی متون کهن فارسی و بررسی مفهوم عدالت در آنها است. می‌خواهیم بدانیم قدما چه تلقی ای از عدالت داشته‌اند؟ اختلافات طبقاتی در نزد ایشان ناشی از چه بوده است؟ راه حل ایشان در برابر فقر چیست؟و...

در مطلب پیشین به سراغ بزرگ‌مرد شعر پارسی یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی رفتیم. حال در محضر شیخ سعدی می‌نشینیم. از اینجا شروع می‌کنیم که عدالت از منظر او یعنی چه؟

سعدی می گوید:
"آنچه بر نفس خویش نپسندی/نیز بر نفس دیگری نپسند"
سعدی در این شعر مفهوم عدالت و برابری را بیان کرده است. گرچه از این لفظ نامی نمی‌برد. این بیان او در جایگاه یک واعظ اخلاقی و مصلح فردی است نه کسی که در قامت یک مصلح اجتماعی نگران بی‌عدالتی در جامعه است.

اساسا آنطور که من فهمیده‌ام درک ساختاری در قدما نبوده. درست یا نادرست حداقل سعدی با این بیتش نشان می‌دهد که بی‌عدالتی ناشی از رفتار آدمی است نه ساختارهای سیاسی. و اگر آدم‌ها این جمله را رعایت کنند جامعه عادلانه می‌شود.

سعدی چون درکِ جبر‌گرا و غیرِ ساختاری دارد، راهی جز پذیرش اختلاف طبقاتی پیدا نمی‌کند و گرچه به توانگران سفارش نیکی به فقرا می‌کند اما نمی‌تواند لب به انتقادات ساختاری و اساسی از بی‌عدالتی موجود در جامعه بگشاید.

در باب هفتم گلستان بخش آخر قسمتی دارد به نام "جدال سعدی با مدعی"در اینجا سعدی دفاع عجیبی از توانگران کرده و فقر را موجب بدبختی می‌شمارد.

خوب تا اینجا درست. در تعالیم دینی هم داریم که: کاد الفقر ان یکون الکفر. سعدی دقیقا این حدیث را می‌آورد اما برداشت او این است که فقر بد است و فقیران بدتراند. فقیران گدایانی‌اند طماع که چون عرضه به دست آوردن مال را ندارند به ثروتمندان و توانگران جامعه بد و بیراه می‌گویند. ائمه ما این تلقی را از فقر نداشته و علت فقر را همین توانگران می‌دانند.
روح جبری مسلک خاصی بر این حکایت و دیگر حکایات سعدی حاکم است. البته در اکثر متون مثل تاریخ بیهقی،شاهنامه و.... نیز همین غلبه دیده می‌شود.
در قسمتی از این حکایت می‌گوید:
"قاضی چون سخن بدین غایت رسانید و از حد قیاس ما اسب مبالغه در گذرانید به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما مضی گذشتیم."
توجه کنید: به مقتضای حکم قضا رضا دادیم." حکم قضا چیست؟اینکه عده‌ای ثروتمند و عده‌ای درویش و فقیر باشند. ناگزیریم. این اختلاف طبقاتی تقصیر ما نیست. حکم قضاست.
و در نهایت از زبان این قاضی می گوید:
"مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش/که تیره بختی اگر هم براین نسق(شیوه) مردی
توانگرا،چو دل و دست کامرانت هست /بخور،ببخش که دنیا و آخرت بردی"
که در این جا نیز روح موعظه‌گری و توصیه را می‌بینید و چهره‌ی واعظی اخلاقی و سفارش‌کننده‌ی خوبی. نه مصلحی اجتماعی و فریادگری در برابر ظلم و ستم. لحن گفتار شیخ با توانگران از سر دوستی و خیرخواهی است نه از سر بی‌مهری، کینه و عداوت.
اما علت این فقر چیست؟آیا سعدی و امثاله اشتباه نکرده‌اند که فقر را به قضا و قدر حواله کرده و تازه گاهی خود فقیر را مقصر دانسته‌اند؟
پیامبر اکرم می فرماید:
"ان الله جعل ارزاق الفقراء فی اموال الاغنیاء فان جاعوا و عروا فبذنب الاغنیاء "
خداوند به طور قطع روزی مستمندان را در میان اموال توانگران و اغنیاء قرار داده است، پس اگر محرومان گرسنه و برهنه بمانند و دارای هرگونه کمبودی باشند،این از گناه توانگران و ثروتمندان است.

و همچنین امام حسن عسگری:
" اغنیاوهمُ، یَسرقونَ زادَ الفُقرا"
این اغنیا و ثروتمندانند که امکانات زندگی فقرا و مستمندان را می‌دزدند.

#دادشناسی در آثار قدما ۳/۲
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانش‌آموز دبیرستان شرف‌الدین

🔴 @sharafodin_ir