#تازه_های_نشر
مجموعه شعر #گشایش
#محمد_شکری_فرد
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه کتاب تهران
بخش ناشران عمومی / سالن A3 / راهروی ۵ / غرفه ۱۹
@shahrestanAdabpub
مجموعه شعر #گشایش
#محمد_شکری_فرد
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه کتاب تهران
بخش ناشران عمومی / سالن A3 / راهروی ۵ / غرفه ۱۹
@shahrestanAdabpub
#تازه_های_نشر
مرا چه کار به این زندگی؟! -به خوب و بدش-
که در کنار توام سال های بی عددش
سپندوار به پای زمانه می سوزم
که از تو دور بماند نگاه پر حسدش
من از تو هر چه که دیدم کمال زیبایی ست
بهار هیچ به جز گل نداشت در سبدش
گره گشایی زلفت، گشایش غم هاست
همان که بوده ام از دیرسال در صددش
تو آن زنی که در این چارفصل دلتنگی
شکوفه داده دلم در بهار چارقدش
#محمد_شکری_فرد
مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
غرفه شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب تهران:
بخش ناشران عمومی / سالن A3 / راهروی ۵ / غرفه ۱۹
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
مرا چه کار به این زندگی؟! -به خوب و بدش-
که در کنار توام سال های بی عددش
سپندوار به پای زمانه می سوزم
که از تو دور بماند نگاه پر حسدش
من از تو هر چه که دیدم کمال زیبایی ست
بهار هیچ به جز گل نداشت در سبدش
گره گشایی زلفت، گشایش غم هاست
همان که بوده ام از دیرسال در صددش
تو آن زنی که در این چارفصل دلتنگی
شکوفه داده دلم در بهار چارقدش
#محمد_شکری_فرد
مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
غرفه شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب تهران:
بخش ناشران عمومی / سالن A3 / راهروی ۵ / غرفه ۱۹
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
#تازه_های_نشر
#گشایش
مجموعه شعر #محمد_شکری_فرد
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹
@shahrestanAdabPub
#گشایش
مجموعه شعر #محمد_شکری_فرد
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹
@shahrestanAdabPub
زندگی خوب است، از بالا و پایینش چه باک؟!
مرگ اما خوب تر، از تلخ و شیرینش چه باک؟!
غیر شیدایی فلک خوابی برای من ندید
اینک از تعبیرهای ابن سیرینش چه باک؟!
از شغاد نابرادر زخم خوردن سخت نیست
هفتصد خوان رفته ام، از خوان خونینش چه باک؟!
صخره تنها سهمش از هر موج سیلی خوردن است
صخره ام، می ایستم، از دست سنگینش چه باک؟!
آسمان جایی برای مشق پرواز من است
از عقاب تیز بال و چشم شاهینش چه باک؟!
#محمد_شکری_فرد
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
مرگ اما خوب تر، از تلخ و شیرینش چه باک؟!
غیر شیدایی فلک خوابی برای من ندید
اینک از تعبیرهای ابن سیرینش چه باک؟!
از شغاد نابرادر زخم خوردن سخت نیست
هفتصد خوان رفته ام، از خوان خونینش چه باک؟!
صخره تنها سهمش از هر موج سیلی خوردن است
صخره ام، می ایستم، از دست سنگینش چه باک؟!
آسمان جایی برای مشق پرواز من است
از عقاب تیز بال و چشم شاهینش چه باک؟!
#محمد_شکری_فرد
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
یادداشتی از #سعید_تاج_محمدی بر مجموعه شعر #گشایش سروده #محمد_شکری_فرد منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب
در دنیای شعر و فرهنگ امروز که هر روز و هر ساعت، شاعری و چهره ای جدید، سر بر می آورد و در اغلب موارد هم این چهره، یک جوان است و نیز در اغلب موارد این چهره ها، در بهترین حالت،کپی نصف و نیمه ای از چهره دیگر هستند، کم پیدا می شود جوانی که بشود پای اثرش نشست و تأمل کرد و احساساتی شد و به شور آمد و غمگین شد و به خالق اثر فکر کرد و برایش جایی در میان چهره های مورد اعتنا باز کرد.
محمد شکری فرد، شاعر جوان و خوش ذوق تبریزی، به عنوان هنرمندی جوان و خوش آتیه به این حد از پختگی در شعر رسیده است که بتوان برایش جایگاه مستقل و خاصی در بین چهره های قابل اعتنای شعر جوان باز کرد.
"گشایش" ویترین آثار شاعری است که در عین جوان بودن، دغدغه مند و متعهد است و از این دو موضع کوتاه هم نمی آید.
در گشایش با شاعری طرف هستیم که علیرغم پختگی قابل توجه و رقم خوردن اتفاقات و آنات برجسته در متن آثار، هنوز در راه رسیدن به قله های بلند تر شعر است و این تلاش صعودی را می توان از تجربه های مختلف و متفاوتی که در هر اثر نسبت به اثر بعدی دیده می شود، فهمید.
گشایش به دو بخش مشخص تقسیم می شود که در بخش اول، غزل های عاشقانه و عاطفی شکری فرد آمده و در بخش دیگر، اشعار انقلابی و آیینی در قالب های مطول و بلند که حاصل دغدغه های اجتماعی و انقلابی شاعر است و ارزشمند و قابل احترام. در هردو بخش با شاعری رو به رو می شویم که می داند چه می خواهد بگوید و حرف های مشخص و تجربه شده ای برای گفتن دارد. اساساً شعر خوب در نظر مخاطب خاص، شعری نیست که حرف بزند بلکه شعری است که حرفی برای زدن داشته باشد. گشایش مجموعه ای است که شاعر در آن حرف هایی برای زدن دارد و آن ها را با مخاطب خود در قالب شعر به اشتراک می گذارد نه در قالب حرف های منظوم!
از نظر زبان شعر، محمد شکری فرد را باید شاعری جسور و آگاه دانست. شاعری که در عین رسیدن به یک زبان نئوکلاسیک و یکدست در اغلب آثار، از سرک کشیدن به فضاهای زبانی متفاوت و بعضاً متناقض واهمه ای ندارد و به حدی از توانایی در پرداخت زبانی شعر رسیده است که بتواند واژه ها و تعبیرها و تجربه های مدرن و متفاوت را در دل یک غزل کلاسیک هندی یا عراقی بچیند و مخاطب را هم اذیت نکند. در واقع، در گشایش با شاعری طرفیم که بلد است برای زدن حرف های تازه و جوان و بروز خود، چگونه با ابزار کلاسیک زمینه سازی کند.
با خاطره ها گرم گرفتم تو که رفتی
چندی ست که از تو نه صدایی ست نه سیما!
یا:
تخصص دل من " تو شناسی" ِ محض است
دلم خوش است که در متن امتحان منی
از ویژگی های قابل توجه و نسبتاً خاص شکری فرد در گشایش، رندی خاصی است که در ارائه ی رگه های طنز در دل اشعار جدی و حتی محزون، خودنمایی می کند. طنزی که لزوماً هدفش خنداندن مخاطب نیست بلکه راوی تلخندهای عاشقانه و تطبیق های شاعرانه ی فضاهای عاطفی با غیرعاطفی است. می توان گفت عاشقی کردن شاعر در گشایش، واگویه ی عشق های کهن و تجربه شده در انبوه عاشقانه های کهن و حتی معاصر نیست بلکه عاشقانه هایی خاص و عینی است که امضای محمد شکری فرد را پای خود دارد و این نکته ی مثبتی در کتاب گشایش به شمار می رود.
تمثیل بدیعی است که در شعر بیاید
ویران شدن آنی من با "هیروشیما"
یا:
از جمله ی غم های پس از تو چه بگویم
آمار رسیده است به ارقام نجومی
ردپای زیست بوم و ویژگی های معطوف به زادگاه شاعر در چندین اثر از آثار گشایش دیده می شود. شاعری ترک زبان که از تبریز – خطه ی شهریار و شعر و طبیعت بی نظیر سبلان – در دنیای شعر قدم گذاشته است .
با من قدم قدم همه ی شهر را بگرد
تبریز در کنار تو تبریز عاشقی ست
یا:
"عاشیق اوخویار کن سارادان آغلاییرام من"
دنبال توام در دل هر " ماهنی" بومی
حماسه در دنیای شعری محمد شکری فرد جایگاه خاص خودش را دارد و علاوه بر اشعار آیینی و انقلابی، در عاشقانه های "گشایش" هم می توان شاهدش بود.
صخره تنها سهمش از هر موج، سیلی خوردن است
صخره ام، می ایستم؛از دست سنگینش چه باک!
یا:
کمی قبل از وقوع واقعه بردار ابرو را
کمان داران لشکر هر چقدر آماده تر بهتر
یا:
از لحظه ای که شور حسینی بلند شد
از هر مناره بانگ خمینی بلند شد
راه روشن شعری محمد شکری فرد در گشایش به خوبی باز و فراخ دیده می شود و امید است با تلاش های بیش از پیش خود شاعر و البته توکل و توسل مدام، و نیز حمایت های اساتید، به زودی شاهد شاعر کامل تری از خطه ی تبریز باشیم.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
در دنیای شعر و فرهنگ امروز که هر روز و هر ساعت، شاعری و چهره ای جدید، سر بر می آورد و در اغلب موارد هم این چهره، یک جوان است و نیز در اغلب موارد این چهره ها، در بهترین حالت،کپی نصف و نیمه ای از چهره دیگر هستند، کم پیدا می شود جوانی که بشود پای اثرش نشست و تأمل کرد و احساساتی شد و به شور آمد و غمگین شد و به خالق اثر فکر کرد و برایش جایی در میان چهره های مورد اعتنا باز کرد.
محمد شکری فرد، شاعر جوان و خوش ذوق تبریزی، به عنوان هنرمندی جوان و خوش آتیه به این حد از پختگی در شعر رسیده است که بتوان برایش جایگاه مستقل و خاصی در بین چهره های قابل اعتنای شعر جوان باز کرد.
"گشایش" ویترین آثار شاعری است که در عین جوان بودن، دغدغه مند و متعهد است و از این دو موضع کوتاه هم نمی آید.
در گشایش با شاعری طرف هستیم که علیرغم پختگی قابل توجه و رقم خوردن اتفاقات و آنات برجسته در متن آثار، هنوز در راه رسیدن به قله های بلند تر شعر است و این تلاش صعودی را می توان از تجربه های مختلف و متفاوتی که در هر اثر نسبت به اثر بعدی دیده می شود، فهمید.
گشایش به دو بخش مشخص تقسیم می شود که در بخش اول، غزل های عاشقانه و عاطفی شکری فرد آمده و در بخش دیگر، اشعار انقلابی و آیینی در قالب های مطول و بلند که حاصل دغدغه های اجتماعی و انقلابی شاعر است و ارزشمند و قابل احترام. در هردو بخش با شاعری رو به رو می شویم که می داند چه می خواهد بگوید و حرف های مشخص و تجربه شده ای برای گفتن دارد. اساساً شعر خوب در نظر مخاطب خاص، شعری نیست که حرف بزند بلکه شعری است که حرفی برای زدن داشته باشد. گشایش مجموعه ای است که شاعر در آن حرف هایی برای زدن دارد و آن ها را با مخاطب خود در قالب شعر به اشتراک می گذارد نه در قالب حرف های منظوم!
از نظر زبان شعر، محمد شکری فرد را باید شاعری جسور و آگاه دانست. شاعری که در عین رسیدن به یک زبان نئوکلاسیک و یکدست در اغلب آثار، از سرک کشیدن به فضاهای زبانی متفاوت و بعضاً متناقض واهمه ای ندارد و به حدی از توانایی در پرداخت زبانی شعر رسیده است که بتواند واژه ها و تعبیرها و تجربه های مدرن و متفاوت را در دل یک غزل کلاسیک هندی یا عراقی بچیند و مخاطب را هم اذیت نکند. در واقع، در گشایش با شاعری طرفیم که بلد است برای زدن حرف های تازه و جوان و بروز خود، چگونه با ابزار کلاسیک زمینه سازی کند.
با خاطره ها گرم گرفتم تو که رفتی
چندی ست که از تو نه صدایی ست نه سیما!
یا:
تخصص دل من " تو شناسی" ِ محض است
دلم خوش است که در متن امتحان منی
از ویژگی های قابل توجه و نسبتاً خاص شکری فرد در گشایش، رندی خاصی است که در ارائه ی رگه های طنز در دل اشعار جدی و حتی محزون، خودنمایی می کند. طنزی که لزوماً هدفش خنداندن مخاطب نیست بلکه راوی تلخندهای عاشقانه و تطبیق های شاعرانه ی فضاهای عاطفی با غیرعاطفی است. می توان گفت عاشقی کردن شاعر در گشایش، واگویه ی عشق های کهن و تجربه شده در انبوه عاشقانه های کهن و حتی معاصر نیست بلکه عاشقانه هایی خاص و عینی است که امضای محمد شکری فرد را پای خود دارد و این نکته ی مثبتی در کتاب گشایش به شمار می رود.
تمثیل بدیعی است که در شعر بیاید
ویران شدن آنی من با "هیروشیما"
یا:
از جمله ی غم های پس از تو چه بگویم
آمار رسیده است به ارقام نجومی
ردپای زیست بوم و ویژگی های معطوف به زادگاه شاعر در چندین اثر از آثار گشایش دیده می شود. شاعری ترک زبان که از تبریز – خطه ی شهریار و شعر و طبیعت بی نظیر سبلان – در دنیای شعر قدم گذاشته است .
با من قدم قدم همه ی شهر را بگرد
تبریز در کنار تو تبریز عاشقی ست
یا:
"عاشیق اوخویار کن سارادان آغلاییرام من"
دنبال توام در دل هر " ماهنی" بومی
حماسه در دنیای شعری محمد شکری فرد جایگاه خاص خودش را دارد و علاوه بر اشعار آیینی و انقلابی، در عاشقانه های "گشایش" هم می توان شاهدش بود.
صخره تنها سهمش از هر موج، سیلی خوردن است
صخره ام، می ایستم؛از دست سنگینش چه باک!
یا:
کمی قبل از وقوع واقعه بردار ابرو را
کمان داران لشکر هر چقدر آماده تر بهتر
یا:
از لحظه ای که شور حسینی بلند شد
از هر مناره بانگ خمینی بلند شد
راه روشن شعری محمد شکری فرد در گشایش به خوبی باز و فراخ دیده می شود و امید است با تلاش های بیش از پیش خود شاعر و البته توکل و توسل مدام، و نیز حمایت های اساتید، به زودی شاهد شاعر کامل تری از خطه ی تبریز باشیم.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
موج ها سر به سنگ می کوبند، خون به رقص آمده ست در دریا
بی هوا چشم ها پر از خون شد، بغض هامان شکست در دریا
آسمان را شکافت صاعقه ای، لرزه بر جان کهکشان افتاد
ناگهان پیکر کبوتر ما، غرق در خون نشست در دریا
شاخه گل های سرخ مریم را، آب ها با خروش خود بردند
باز سارای عاشقی دیگر، دل به امواج بست در دریا
خواستار شهادتی سرخ اند، در طلب کردن شهادت خود
همچنان لحظه لحظه می آمد، دست بالای دست در دریا
سالیانی ست از دل دریا، عطر تو در خلیج می پیچد
ماهیان یادبود می گیرند، پیکرت مانده است در دریا
#محمد_شکری_فرد
از کتاب #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
یاد و خاطرۀ 290 #شهید پرواز بی برگشت ایرباس 655 گرامی باد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
بی هوا چشم ها پر از خون شد، بغض هامان شکست در دریا
آسمان را شکافت صاعقه ای، لرزه بر جان کهکشان افتاد
ناگهان پیکر کبوتر ما، غرق در خون نشست در دریا
شاخه گل های سرخ مریم را، آب ها با خروش خود بردند
باز سارای عاشقی دیگر، دل به امواج بست در دریا
خواستار شهادتی سرخ اند، در طلب کردن شهادت خود
همچنان لحظه لحظه می آمد، دست بالای دست در دریا
سالیانی ست از دل دریا، عطر تو در خلیج می پیچد
ماهیان یادبود می گیرند، پیکرت مانده است در دریا
#محمد_شکری_فرد
از کتاب #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
یاد و خاطرۀ 290 #شهید پرواز بی برگشت ایرباس 655 گرامی باد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
زیر آوار سنگ ها ماندی، عرش در عرش آسمان لرزید
داغ بم تازه شد برای همه، باز هم قلب یک جهان لرزید
از دهت درد سرکشی مانده ست، چشم های مشوشی مانده ست
زیر آوار آرشی مانده است؟! تیر در دست هر کمان لرزید
لرزه بر جان روستا افتاد، آه اینبار جای دریاها
خاک بلعید جسم سارا را، کوه از درد "خان چُبان" لرزید
عصر یک روز گرم مردادی، آذری آذری زمین رقصید
آشیقی داشت نغمه سر می داد، تن ت تن تن تتن کنان لرزید
درد را در چکامه ها خواندیم،آخر شاهنامه ها خواندیم
صبح در روزنامه ها خواندیم: عصر دیروز «ورزقان» لرزید
#محمد_شکری_فرد
غزلی از کتاب #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
امروز 21 مرداد، سالروز زلزله #آذربایجان است، پنج سال گذشت. روح درگذشتگان آن حادثه دلخراش، شاد باد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
@ShahrestanAdabPub
داغ بم تازه شد برای همه، باز هم قلب یک جهان لرزید
از دهت درد سرکشی مانده ست، چشم های مشوشی مانده ست
زیر آوار آرشی مانده است؟! تیر در دست هر کمان لرزید
لرزه بر جان روستا افتاد، آه اینبار جای دریاها
خاک بلعید جسم سارا را، کوه از درد "خان چُبان" لرزید
عصر یک روز گرم مردادی، آذری آذری زمین رقصید
آشیقی داشت نغمه سر می داد، تن ت تن تن تتن کنان لرزید
درد را در چکامه ها خواندیم،آخر شاهنامه ها خواندیم
صبح در روزنامه ها خواندیم: عصر دیروز «ورزقان» لرزید
#محمد_شکری_فرد
غزلی از کتاب #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
امروز 21 مرداد، سالروز زلزله #آذربایجان است، پنج سال گذشت. روح درگذشتگان آن حادثه دلخراش، شاد باد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
@ShahrestanAdabPub
نقد و بررسی کتاب « #گشایش » از نشر #شهرستان_ادب
سرودۀ #محمد_شکری_فرد
با حضور ابراهیم اسماعیلی اراضی، میلاد عرفانپور و محمدرضا وحیدزاده
سهشنبه 31 مرداد، ساعت 17، فرهنگسرای انقلاب
@shahrestanAdabPub
سرودۀ #محمد_شکری_فرد
با حضور ابراهیم اسماعیلی اراضی، میلاد عرفانپور و محمدرضا وحیدزاده
سهشنبه 31 مرداد، ساعت 17، فرهنگسرای انقلاب
@shahrestanAdabPub
یادداشت #محمد_حسین_انصاری_نژاد بر مجموعه شعر #گشایش سرودۀ #محمد_شکری_فرد
طیّ مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل یک شبه ره صدساله می رود «حافظ»
به بهانه رونمایی از مجموعه شعر «گشایش»، سرودۀ محمد شکری فرد
از نخستین دیدارم با شاعر خوش قریحه و دوست داشتنی محمد شکری فرد، حدود شش سال می گذرد.بابت آشنایی با شکری فرد عزیز واقعا «از بخت شکر دارم و از روزگار هم»؛ دو سالی از آشنایی مان نگذشته بود که اولین مجموعه شعرش «نصف گمشده» نوازشگر چشم هایم شد.حس و حال آن غزل ها چنان سر ذوقم آورد که بلادرنگ قلم به دست گرفته و یادداشت واره ای بر آن مجموعه غزل نوشتم که در جام جم منتشر شد.در آن یادداشت کوتاه نکاتی چند را به برداشت ناقض خودم مهم و کاربردی بود گوشزد کردم؛ چون به فرداهای بسیار آفتابی این شاعر جوان امیدها بسته بودم.خوشحالم که با گذشت کمتر از سه سال دومین اختر شعر شاعر با شعرهای شورمندتر و متفاوت تر به دستم رسید. بدون کمترین تعارف، باید با خرسندی بگویم شکری فرد بسیار دغدغه مند تر و متاملانه تر به شعر نگریسته و جهش های چشمگیری داشته است.این پیشرفت را هم در فرم و ساختار و هم در محتوامندی ارجمند سروده ها می بینم که براستی ستودنی است.
شاعر می کوشد در عاشقانه ها به جنبة عینی و کاربردی شعر بیشتر توجه کند، با شیفتگی و شفافی، حکمتی زلال را به مخاطب منتقل کند:
زمانه ای ست که گل را ذلیل می شمردند
پرندگان غزلخوان بلند پروازند
(گشایش، غزل سه)
شب دلواپسی ما سپری خواهد شد
دیدن صبح دل انگیز تماشا دارد
(گشایش، غزل پانزده)
یوسف به فکر آمدن قحطسال باش!
این هفت هشت سال به بارندگی گذشت
(گشایش، غزل شانزده)
من از تو هر چه که دیدم کمال زیبایی ست
بهار هیچ به جز گل نداشت در سبدش
(گشایش، غزل هفده)
هفت روز هفته را دلتنگ بودن های من
از غروب تنگ یک آدینه باقی مانده است
(گشایش، غزل هجده)
شاعر گاهی با چاشنی طنز، نمکی بر کلام می زند که ای کاش این رندانگی، بیشتر اتقاق می افتاد:
به گریه گفتمش: ای یار عاشقت هستم!
به عشوه گفت: همه شاعران زبان بازند
(گشایش، غزل سه)
این رندانگی را در بیتی از غزل های او که در این دفتر نیست در ذهن دارم:
نقل می کرده ست بابای من از بابا بزرگ:
«نیست مردی پشت شکری فرد ها را بشکند»
اتفاق بسیار خوب و بشارت دهنده ای که در دفتر شعر گشایش افتاده است روح تعهد و آرمانخواهی و دغدغه های اجتماعی شاعر است که با روشنی و شفافیت و شاعرانگی در شعرها تجلی یافته است.شعرهایی که شکری فرد به شهدا تقدیم کرده است از گشایشِ پنجره های روشن بر آفاق ذهن و ضمیر شاعر خبر می دهد.
شاعر در قالب های چهارپاره و مربع و... موضع مندتر و معترض تر ظاهر شده است.شاید به این علت که جنبة خطابی و تریبونی بودن در این قالب ها بیشتر است.
در مورد هنرمندی های زبانی شعر شکری فرد سخن بسیار است که در این مجال کوتاه فرصت برای پرداختن به آن نیست.البته در بعضی غزل های وی از حیث فرمی و ساختاری و زبانی جای اما و اگرهایی است که چندان مهم به نظر نمی آید.شاعر هنوز بسیار جوان است و راه های نپیموده بسیاری را پیش رو دارد.او کفش های مکاشفه را پوشیده است تا به افق های دوردست شعر بتازد.
انتشار این مجموعه شعر زیبا و خواندنی را به شاعر خوش ذوق، خلاق و فروتن، محمد شکری فرد عزیز صمیمانه شاد باش می گویم.مطمئن هستم که در آینده ای نزدیک، شعرهای درخشان و با رایحه ای متفاوت بسیار از او خواهیم خواند.
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
@ShahrestanAdabPub
طیّ مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل یک شبه ره صدساله می رود «حافظ»
به بهانه رونمایی از مجموعه شعر «گشایش»، سرودۀ محمد شکری فرد
از نخستین دیدارم با شاعر خوش قریحه و دوست داشتنی محمد شکری فرد، حدود شش سال می گذرد.بابت آشنایی با شکری فرد عزیز واقعا «از بخت شکر دارم و از روزگار هم»؛ دو سالی از آشنایی مان نگذشته بود که اولین مجموعه شعرش «نصف گمشده» نوازشگر چشم هایم شد.حس و حال آن غزل ها چنان سر ذوقم آورد که بلادرنگ قلم به دست گرفته و یادداشت واره ای بر آن مجموعه غزل نوشتم که در جام جم منتشر شد.در آن یادداشت کوتاه نکاتی چند را به برداشت ناقض خودم مهم و کاربردی بود گوشزد کردم؛ چون به فرداهای بسیار آفتابی این شاعر جوان امیدها بسته بودم.خوشحالم که با گذشت کمتر از سه سال دومین اختر شعر شاعر با شعرهای شورمندتر و متفاوت تر به دستم رسید. بدون کمترین تعارف، باید با خرسندی بگویم شکری فرد بسیار دغدغه مند تر و متاملانه تر به شعر نگریسته و جهش های چشمگیری داشته است.این پیشرفت را هم در فرم و ساختار و هم در محتوامندی ارجمند سروده ها می بینم که براستی ستودنی است.
شاعر می کوشد در عاشقانه ها به جنبة عینی و کاربردی شعر بیشتر توجه کند، با شیفتگی و شفافی، حکمتی زلال را به مخاطب منتقل کند:
زمانه ای ست که گل را ذلیل می شمردند
پرندگان غزلخوان بلند پروازند
(گشایش، غزل سه)
شب دلواپسی ما سپری خواهد شد
دیدن صبح دل انگیز تماشا دارد
(گشایش، غزل پانزده)
یوسف به فکر آمدن قحطسال باش!
این هفت هشت سال به بارندگی گذشت
(گشایش، غزل شانزده)
من از تو هر چه که دیدم کمال زیبایی ست
بهار هیچ به جز گل نداشت در سبدش
(گشایش، غزل هفده)
هفت روز هفته را دلتنگ بودن های من
از غروب تنگ یک آدینه باقی مانده است
(گشایش، غزل هجده)
شاعر گاهی با چاشنی طنز، نمکی بر کلام می زند که ای کاش این رندانگی، بیشتر اتقاق می افتاد:
به گریه گفتمش: ای یار عاشقت هستم!
به عشوه گفت: همه شاعران زبان بازند
(گشایش، غزل سه)
این رندانگی را در بیتی از غزل های او که در این دفتر نیست در ذهن دارم:
نقل می کرده ست بابای من از بابا بزرگ:
«نیست مردی پشت شکری فرد ها را بشکند»
اتفاق بسیار خوب و بشارت دهنده ای که در دفتر شعر گشایش افتاده است روح تعهد و آرمانخواهی و دغدغه های اجتماعی شاعر است که با روشنی و شفافیت و شاعرانگی در شعرها تجلی یافته است.شعرهایی که شکری فرد به شهدا تقدیم کرده است از گشایشِ پنجره های روشن بر آفاق ذهن و ضمیر شاعر خبر می دهد.
شاعر در قالب های چهارپاره و مربع و... موضع مندتر و معترض تر ظاهر شده است.شاید به این علت که جنبة خطابی و تریبونی بودن در این قالب ها بیشتر است.
در مورد هنرمندی های زبانی شعر شکری فرد سخن بسیار است که در این مجال کوتاه فرصت برای پرداختن به آن نیست.البته در بعضی غزل های وی از حیث فرمی و ساختاری و زبانی جای اما و اگرهایی است که چندان مهم به نظر نمی آید.شاعر هنوز بسیار جوان است و راه های نپیموده بسیاری را پیش رو دارد.او کفش های مکاشفه را پوشیده است تا به افق های دوردست شعر بتازد.
انتشار این مجموعه شعر زیبا و خواندنی را به شاعر خوش ذوق، خلاق و فروتن، محمد شکری فرد عزیز صمیمانه شاد باش می گویم.مطمئن هستم که در آینده ای نزدیک، شعرهای درخشان و با رایحه ای متفاوت بسیار از او خواهیم خواند.
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
@ShahrestanAdabPub
نذر حضرت عباس(ع)
بی هیچ استعاره بیا شاعری کنیم
در سوگ شیرخواره بیا شاعری کنیم
بر جسم پاره پاره بیا شاعری کنیم
روح القدس! دوباره بیا شاعری کنیم
حرفی نگفته مانده، اگر با قلم بگو
از روزگار قافله با محتشم بگو
باید دوباره گفت چه با کاروان شده
زخمی هزار ساله هم اکنون جوان شده
از چشم آسمان و زمین خون دوان شده
هنگام راه بستن آب روان شده
شاعر! پر از اصالت خون کن دوات را
از سر بگیر روضه ی شط فرات را:
قلب حرم شده هدف دشمنان، هلا
برخاست ست بانگ کف دشمنان، هلا
آواز دف د دف ددف دشمنان، هلا
بسته است راه آب صف دشمنان، هلا
شاها! وزیر اول دربار را بخوان
وقتش رسیده است علمدار را بخوان
دریای درد های تو را ساحل است او
در شام غربتت قمر کامل است او
الحق که مرز بین حَق و باطل است او
سقای کربلاست، ابوفاضل است او
دارد به سوی خیمه سرا مشک می برد
دشمن به استقامت او رشک می برد
در کربلا گذاشته سنگ تمام دست
آورده است تا دم آخر دوام دست
هرگز نخواست تا بکشد از امام دست
آورده است آب ولی با کدام دست؟
مشکی پر از فرات به دندان گرفته است
مجنون دوباره راه بیابان گرفته است
زخمی چنان عمیق نشاندند بر تنش
گویی هزار اسب دواندند بر تنش
گله به گله گرگ رهاندند بر تنش
دردا بگو چه ها گذراندند بر تنش
مانده ست جای خالی یک دوست در حرم
طفلی هنوز منتظر اوست در حرم
طفلان بی نوا چه کشیدند بعد از او
روی خوش از زمانه ندیدند بعد از او
دل از دل فرات بریدند بعد از او
تا گوشه ی خرابه رمیدند بعد از او
می خواست رود را بکشاند به خیمه ها
خود را نه! مشک را برساند به خیمه ها
ویرانه دشت معجزه آباد را ببین
در قتلگاه معرکه میلاد را ببین
گلبرگ های پرپر در باد را ببین
طوفان خطبه خوانی سجاد را ببین
ناگاه بانگ خطبه ی زینب بلند شد
از قعر چاه ها مه نخشب بلند شد
#محمد_شکری_فرد
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
بی هیچ استعاره بیا شاعری کنیم
در سوگ شیرخواره بیا شاعری کنیم
بر جسم پاره پاره بیا شاعری کنیم
روح القدس! دوباره بیا شاعری کنیم
حرفی نگفته مانده، اگر با قلم بگو
از روزگار قافله با محتشم بگو
باید دوباره گفت چه با کاروان شده
زخمی هزار ساله هم اکنون جوان شده
از چشم آسمان و زمین خون دوان شده
هنگام راه بستن آب روان شده
شاعر! پر از اصالت خون کن دوات را
از سر بگیر روضه ی شط فرات را:
قلب حرم شده هدف دشمنان، هلا
برخاست ست بانگ کف دشمنان، هلا
آواز دف د دف ددف دشمنان، هلا
بسته است راه آب صف دشمنان، هلا
شاها! وزیر اول دربار را بخوان
وقتش رسیده است علمدار را بخوان
دریای درد های تو را ساحل است او
در شام غربتت قمر کامل است او
الحق که مرز بین حَق و باطل است او
سقای کربلاست، ابوفاضل است او
دارد به سوی خیمه سرا مشک می برد
دشمن به استقامت او رشک می برد
در کربلا گذاشته سنگ تمام دست
آورده است تا دم آخر دوام دست
هرگز نخواست تا بکشد از امام دست
آورده است آب ولی با کدام دست؟
مشکی پر از فرات به دندان گرفته است
مجنون دوباره راه بیابان گرفته است
زخمی چنان عمیق نشاندند بر تنش
گویی هزار اسب دواندند بر تنش
گله به گله گرگ رهاندند بر تنش
دردا بگو چه ها گذراندند بر تنش
مانده ست جای خالی یک دوست در حرم
طفلی هنوز منتظر اوست در حرم
طفلان بی نوا چه کشیدند بعد از او
روی خوش از زمانه ندیدند بعد از او
دل از دل فرات بریدند بعد از او
تا گوشه ی خرابه رمیدند بعد از او
می خواست رود را بکشاند به خیمه ها
خود را نه! مشک را برساند به خیمه ها
ویرانه دشت معجزه آباد را ببین
در قتلگاه معرکه میلاد را ببین
گلبرگ های پرپر در باد را ببین
طوفان خطبه خوانی سجاد را ببین
ناگاه بانگ خطبه ی زینب بلند شد
از قعر چاه ها مه نخشب بلند شد
#محمد_شکری_فرد
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
جشن امضای مجموعه شعر #گشایش
سروده #محمد_شکری_فرد
پنجشنبه ۴ آبان ساعت ۱۷
نمایشگاه بین المللی کتاب تبریز سالن پروین اعتصامی
راهروی ۴
غرفه #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
سروده #محمد_شکری_فرد
پنجشنبه ۴ آبان ساعت ۱۷
نمایشگاه بین المللی کتاب تبریز سالن پروین اعتصامی
راهروی ۴
غرفه #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
نشست #نقد و بررسی مجموعه شعر #گشایش سروده #محمد_شکری_فرد منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب
سه شنبه 17 بهمن
ساعت 16
حوزه هنری استان آذربایجان شرقی
@ShahrestanAdabPub
سه شنبه 17 بهمن
ساعت 16
حوزه هنری استان آذربایجان شرقی
@ShahrestanAdabPub
Forwarded from انتشارات شهرستان ادب
نشست #نقد و بررسی مجموعه شعر #گشایش سروده #محمد_شکری_فرد منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب
سه شنبه 17 بهمن
ساعت 16
حوزه هنری استان آذربایجان شرقی
@ShahrestanAdabPub
سه شنبه 17 بهمن
ساعت 16
حوزه هنری استان آذربایجان شرقی
@ShahrestanAdabPub
برنامه های سه شنبه 17 بهمن ماه 1396 :
- نشست #نقد و بررسی مجموعه شعر #گشایش سروده #محمد_شکری_فرد
ساعت 16
تبریز، مابین چهارراه شریعتی و مصلی، حوزه هنری استان آذربایجان شرقی
- نشست تخصصی #کتابخوان_شعر در بوشهر
ساعت 16
بوشهر، خیابان بعثت، روبروی استانداری، کتابخانه عمومی بانو مصلحیان
- نشست نقد رمان #شاه_کشی اثر #ابراهیم_اکبری_دیزگاه
ساعت 17
تهران، نارمک میدان حلال احمر خیابان گلستان ضلع شمالی بوستان فدک فرهنگسرای گلستان
کانال رسمی #انتشارات_شهرستان_ادب :
@ShahrestanAdabPub
- نشست #نقد و بررسی مجموعه شعر #گشایش سروده #محمد_شکری_فرد
ساعت 16
تبریز، مابین چهارراه شریعتی و مصلی، حوزه هنری استان آذربایجان شرقی
- نشست تخصصی #کتابخوان_شعر در بوشهر
ساعت 16
بوشهر، خیابان بعثت، روبروی استانداری، کتابخانه عمومی بانو مصلحیان
- نشست نقد رمان #شاه_کشی اثر #ابراهیم_اکبری_دیزگاه
ساعت 17
تهران، نارمک میدان حلال احمر خیابان گلستان ضلع شمالی بوستان فدک فرهنگسرای گلستان
کانال رسمی #انتشارات_شهرستان_ادب :
@ShahrestanAdabPub
روایتی غمگین از یک چهارشنبه سوری
با احترام به پدرم،
تقدیم به شهدای زنده ی موجی
شب، شب چارشنبه سوری بود
در هر خانه آتشی، روشن
شهر کوچه به کوچه اش شده بود
به نگاه سیاوشی، روشن
پدرم شمع نیمه سوزی بود
ناگهان با صدای فشفشه ای
زوزة توپ در سرش پیچید
دست کم هفت کوچه آن ورتر
ضجه های مکررش پیچید
موج افتاده بود روی موج
داد می زد که در محاصره ایم
آنسوی خاکریز ناپیداست
غوطه ور در میان خون شده ایم
زیر رگبار دشمن از چپ و راست
سر به دیوار بس که می کوبید
با تمام وجود حس کرده ست
بارها جنگ پر مخاطره را
«یا علی» گفت از زمین برخاست
رفت تا بشکند محاصره را
کودکان محله دورش را...
قهرمانانه دل به دریا زد
هر چه که داشت را زمین انداخت
تا نفس های آخرش جنگید
بعد خود را به روی مین انداخت
روی آسفالت دست و پا می زد
یافتم جسم نیمه جانش را
روی زانوی مادرم در خون
قهرمانانه سر برون آورد
باز هم در مصاف خنجر، خون
عشق با او سر جنون دارد
#محمد_شکری_فرد
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
کانال رسمی نشر #شهرستان_ادب :
@ShahrestanAdabPub
با احترام به پدرم،
تقدیم به شهدای زنده ی موجی
شب، شب چارشنبه سوری بود
در هر خانه آتشی، روشن
شهر کوچه به کوچه اش شده بود
به نگاه سیاوشی، روشن
پدرم شمع نیمه سوزی بود
ناگهان با صدای فشفشه ای
زوزة توپ در سرش پیچید
دست کم هفت کوچه آن ورتر
ضجه های مکررش پیچید
موج افتاده بود روی موج
داد می زد که در محاصره ایم
آنسوی خاکریز ناپیداست
غوطه ور در میان خون شده ایم
زیر رگبار دشمن از چپ و راست
سر به دیوار بس که می کوبید
با تمام وجود حس کرده ست
بارها جنگ پر مخاطره را
«یا علی» گفت از زمین برخاست
رفت تا بشکند محاصره را
کودکان محله دورش را...
قهرمانانه دل به دریا زد
هر چه که داشت را زمین انداخت
تا نفس های آخرش جنگید
بعد خود را به روی مین انداخت
روی آسفالت دست و پا می زد
یافتم جسم نیمه جانش را
روی زانوی مادرم در خون
قهرمانانه سر برون آورد
باز هم در مصاف خنجر، خون
عشق با او سر جنون دارد
#محمد_شکری_فرد
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
کانال رسمی نشر #شهرستان_ادب :
@ShahrestanAdabPub
#ساعت_دیدار
جمعه 21 اردیبهشت ساعت 17
#محمد_شکری_فرد با مجموعه شعر #گشایش در غرفه #انتشارات_شهرستان_ادب
شبستان
سالن ناشران عمومی
راهروی 19
غرفه 25
@ShahrestanAdabPub
جمعه 21 اردیبهشت ساعت 17
#محمد_شکری_فرد با مجموعه شعر #گشایش در غرفه #انتشارات_شهرستان_ادب
شبستان
سالن ناشران عمومی
راهروی 19
غرفه 25
@ShahrestanAdabPub
امروز یازدهم مرداد ماه، زادروز شاعر جوان، محمد شکری فرد است. او متولد 1373 در هشترود آذربایجان شرقی ست و مجموعه شعر او با عنوان "گشایش" در سال نود و شش از سوی #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است.
غزلی از این مجموعه شعر را با هم می خوانیم:
مرا چه کار به این زندگی؟! -به خوب و بدش-
که در کنار توام روزهای بی عددش
سپندوار به پای زمانه می سوزم
که از تو دور بماند نگاه پر حسدش
من از تو هر چه که دیدم کمال زیبایی ست
بهار هیچ به جز گل نداشت در سبدش
گره گشایی زلفت، گشایش غم هاست
همان که بوده ام از دیرسال در صددش
تو آن زنی که در این چارفصل دلتنگی
شکوفه داده دلم در بهار چارقدش
#محمد_شکری_فرد
#گشایش
@ShahrestanAdabPub
غزلی از این مجموعه شعر را با هم می خوانیم:
مرا چه کار به این زندگی؟! -به خوب و بدش-
که در کنار توام روزهای بی عددش
سپندوار به پای زمانه می سوزم
که از تو دور بماند نگاه پر حسدش
من از تو هر چه که دیدم کمال زیبایی ست
بهار هیچ به جز گل نداشت در سبدش
گره گشایی زلفت، گشایش غم هاست
همان که بوده ام از دیرسال در صددش
تو آن زنی که در این چارفصل دلتنگی
شکوفه داده دلم در بهار چارقدش
#محمد_شکری_فرد
#گشایش
@ShahrestanAdabPub
Forwarded from شهرستان ادب
🔻 سه مجموعهشعر شهرستان ادب در جایزه کتاب سال آذربایجان شرقی برگزیده شدند
( #مرا_صدا_کردی؟ ، #پرچم_صلح و #گشایش )
▪️ همزمان با آیین افتتاحیه هفدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تبریز و دهمین نمایشگاه مطبوعات استان، برگزیدگان #جایزه_کتاب_سال_آذربایجان_شرقی معرفی شدند. در اولین دوره کتاب سال استان هفت عنوان کتاب به عنوان کتاب سال و ۱۴ عنوان کتاب به عنوان کتب شایسته تقدیر معرفی شدند.
در بخش شعر این جایزه سه کتاب از شهرستان ادب درخشیدند. کتاب «مرا صدا کردی؟» سروده #لیلا_حسین_نیا برگزیده جایزه کتاب سال آذربایجان شرقی شد و مجموعهشعرهای «پرچم صلح» سروده #شهریار_شفیعی و «گشایش» سروده #محمد_شکری_فرد شایسته تقدیر این جایزه شناخته شدند.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه داستاننویسان همراه با این موسسه موفقیت کسبشده را به خانم حسیننیا و آقایان شفیعی و شکریفرد ، سه شاعر جوان، تبریک میگوید و برای ایشان آرزوی موفقیتهای بیشتر دارد.
☑️ @ShahrestanAdab
( #مرا_صدا_کردی؟ ، #پرچم_صلح و #گشایش )
▪️ همزمان با آیین افتتاحیه هفدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تبریز و دهمین نمایشگاه مطبوعات استان، برگزیدگان #جایزه_کتاب_سال_آذربایجان_شرقی معرفی شدند. در اولین دوره کتاب سال استان هفت عنوان کتاب به عنوان کتاب سال و ۱۴ عنوان کتاب به عنوان کتب شایسته تقدیر معرفی شدند.
در بخش شعر این جایزه سه کتاب از شهرستان ادب درخشیدند. کتاب «مرا صدا کردی؟» سروده #لیلا_حسین_نیا برگزیده جایزه کتاب سال آذربایجان شرقی شد و مجموعهشعرهای «پرچم صلح» سروده #شهریار_شفیعی و «گشایش» سروده #محمد_شکری_فرد شایسته تقدیر این جایزه شناخته شدند.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه داستاننویسان همراه با این موسسه موفقیت کسبشده را به خانم حسیننیا و آقایان شفیعی و شکریفرد ، سه شاعر جوان، تبریک میگوید و برای ایشان آرزوی موفقیتهای بیشتر دارد.
☑️ @ShahrestanAdab