خلاصه ای از یادداشت #پرستو_علی_عسکر_نجاد پیرامون رمان « #پرتاب » نوشته #مهدی_صفری منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب
از آغازین سالهای دهه هشتاد به این سو که به قول محمدحسن شهسواری، «ستارگان #ادبیات ما شدند چند نویسنده کار اولی» انتخاب یک #رمان یا #مجموعه_داستان تازهمنتشرشده برای خواندن و لذت بردن، کاری بس دشوار مینماید. از یک سو، مطالعه آثار بزرگان ادبیات داستانی ایران، سلیقه مخاطب را ارتقا داده و از دیگرسو، تجربه همراه شدن با نوآوریها و فضاهای تازهای که نویسندگان جوان در آثار خود میآفرینند، اتفاقی خوشایند است. در این بین، شاید انتخاب مؤلفهای شخصی و متناسب با ذائقه انحصاری هر خواننده، کار را برای انتخاب آسان کند. بدین معنا که عدهای، علاقهمند به فراز و فرودهای متن و بازیهای واژگانی و زیباییهای کلامیاند و عدهای دیگر، بیش از آنکه درگیر کلمات شوند، به عمق و مفهوم مدنظر خواننده نگاه میکنند. بیشک، هیچ یک از این دو، بر دیگری ارجحیت ندارد، چرا که ادبیات، آمیزهای است از سطح و معنای کلمات که در کنار هم، یک اثر را شکل میدهند و اگر اثری با مفهومی والا و عمیق عرضه میشود، این عرضه، طبیعتاً میبایست در قالبی مخاطبپسند و در زرورقی از کلمات زیبا رخ دهد تا خوشایند خواننده واقع شود. «پرتاب»، رمان کمحجم «مهدی صفری» اثری است کاملاً متناسب با ذائقه خوانندگان دسته دوم و بهشدت متضاد با سلیقه دسته اول!
این کتاب که اینک چاپ دومش به بازار نشر عرضه شده، اثری است که از همان آغاز، لایهای از شخصیت نویسنده خود را به مخاطبش معرفی میکند و فریاد میزند: «خالق من، نویسندهای است که به ایران و در وهله بعد، جمهوری اسلامی، اعتقاد و التزام عملی دارد و اگر قلم در دست گرفته، رسالتی بر شانه خود احساس کرده است. پس بیایید من را بخوانید تا با دغدغه او آشنا شوید».
چرا این را میگوییم؟ چون موضوع کتاب و درونمایه کلی آن در یک عبارت، «قضیه #موشکی_ایران» است و این کلمات، خود، دارای چنان عقبه سیاسی- اعتقادی وسیعی هستند که دست نویسنده را رو میکنند و او را جانب یکی از دو جهتگیری شناختهشده در این امر مینشانند که طبیعتاً، سوی موافق ماجراست. البته، نویسنده در کتاب 178 صفحهای خود، بهشدت کوشیده از خلق یک شخصیت شعاری آشنا که برای مخاطب حرفهای خوشایند نیست، اجتناب کرده؛ نگاه دیگری به یک مهندس موشکی ایران بیفکند. هم از این روست که رمان او، به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم میشود: زندگی کاری نیما و شرح دقیق و مفصل اتفاقات اداره و شرکتی که بعدها در آن مشغول به کار میشود و زندگی خصوصی او که در زمان اندکی پس از ازدواج، با تولد دوقلوهایش، دستخوش بحران شده. گفتیم که این دو بخش کاملاً مجزا هستند، اما باید خاطرنشان کنیم نویسنده کاملاً در تلاش بوده با پیوند این دو، دشواریهای پیش روی این مهندس را در مسیر خدمت به نظام، به خوانندگان نشان دهد.
در فضایی که بیشتر آثار نویسندگان جوان را روابط عاشقانه دمدستی و روزمرگیهای پیشپاافتاده احاطه کرده است، توجه به درونمایه و محتوایی چون مسأله موشکی ایران که مسأله نظام است، شایان تقدیر است. اطلاعات خوب نویسنده در این زمینه، شخصیت نیما را به عنوان یک مهندس کاربلد، برای خواننده باورپذیر میکند و او گاه حتی مشتاق میشود دفاعیه پایاننامه نیما را با جزئیات بیشتری بخواند و حتی با او، در جلسات مهندسان شرکت کند و از نزدیک با طرز ساخت یک موشک آشنا شود. از همین رو، پایانبندی داستان، احساس غرور و افتخار را در دل هر مخاطبی مینشاند تا همراه با نیما، شاهد پرتاب ثمره همه تلاشهای او و تیمش به اوج آسمان باشد.
کاملِ این یادداشت در این آدرس:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/6992
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
از آغازین سالهای دهه هشتاد به این سو که به قول محمدحسن شهسواری، «ستارگان #ادبیات ما شدند چند نویسنده کار اولی» انتخاب یک #رمان یا #مجموعه_داستان تازهمنتشرشده برای خواندن و لذت بردن، کاری بس دشوار مینماید. از یک سو، مطالعه آثار بزرگان ادبیات داستانی ایران، سلیقه مخاطب را ارتقا داده و از دیگرسو، تجربه همراه شدن با نوآوریها و فضاهای تازهای که نویسندگان جوان در آثار خود میآفرینند، اتفاقی خوشایند است. در این بین، شاید انتخاب مؤلفهای شخصی و متناسب با ذائقه انحصاری هر خواننده، کار را برای انتخاب آسان کند. بدین معنا که عدهای، علاقهمند به فراز و فرودهای متن و بازیهای واژگانی و زیباییهای کلامیاند و عدهای دیگر، بیش از آنکه درگیر کلمات شوند، به عمق و مفهوم مدنظر خواننده نگاه میکنند. بیشک، هیچ یک از این دو، بر دیگری ارجحیت ندارد، چرا که ادبیات، آمیزهای است از سطح و معنای کلمات که در کنار هم، یک اثر را شکل میدهند و اگر اثری با مفهومی والا و عمیق عرضه میشود، این عرضه، طبیعتاً میبایست در قالبی مخاطبپسند و در زرورقی از کلمات زیبا رخ دهد تا خوشایند خواننده واقع شود. «پرتاب»، رمان کمحجم «مهدی صفری» اثری است کاملاً متناسب با ذائقه خوانندگان دسته دوم و بهشدت متضاد با سلیقه دسته اول!
این کتاب که اینک چاپ دومش به بازار نشر عرضه شده، اثری است که از همان آغاز، لایهای از شخصیت نویسنده خود را به مخاطبش معرفی میکند و فریاد میزند: «خالق من، نویسندهای است که به ایران و در وهله بعد، جمهوری اسلامی، اعتقاد و التزام عملی دارد و اگر قلم در دست گرفته، رسالتی بر شانه خود احساس کرده است. پس بیایید من را بخوانید تا با دغدغه او آشنا شوید».
چرا این را میگوییم؟ چون موضوع کتاب و درونمایه کلی آن در یک عبارت، «قضیه #موشکی_ایران» است و این کلمات، خود، دارای چنان عقبه سیاسی- اعتقادی وسیعی هستند که دست نویسنده را رو میکنند و او را جانب یکی از دو جهتگیری شناختهشده در این امر مینشانند که طبیعتاً، سوی موافق ماجراست. البته، نویسنده در کتاب 178 صفحهای خود، بهشدت کوشیده از خلق یک شخصیت شعاری آشنا که برای مخاطب حرفهای خوشایند نیست، اجتناب کرده؛ نگاه دیگری به یک مهندس موشکی ایران بیفکند. هم از این روست که رمان او، به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم میشود: زندگی کاری نیما و شرح دقیق و مفصل اتفاقات اداره و شرکتی که بعدها در آن مشغول به کار میشود و زندگی خصوصی او که در زمان اندکی پس از ازدواج، با تولد دوقلوهایش، دستخوش بحران شده. گفتیم که این دو بخش کاملاً مجزا هستند، اما باید خاطرنشان کنیم نویسنده کاملاً در تلاش بوده با پیوند این دو، دشواریهای پیش روی این مهندس را در مسیر خدمت به نظام، به خوانندگان نشان دهد.
در فضایی که بیشتر آثار نویسندگان جوان را روابط عاشقانه دمدستی و روزمرگیهای پیشپاافتاده احاطه کرده است، توجه به درونمایه و محتوایی چون مسأله موشکی ایران که مسأله نظام است، شایان تقدیر است. اطلاعات خوب نویسنده در این زمینه، شخصیت نیما را به عنوان یک مهندس کاربلد، برای خواننده باورپذیر میکند و او گاه حتی مشتاق میشود دفاعیه پایاننامه نیما را با جزئیات بیشتری بخواند و حتی با او، در جلسات مهندسان شرکت کند و از نزدیک با طرز ساخت یک موشک آشنا شود. از همین رو، پایانبندی داستان، احساس غرور و افتخار را در دل هر مخاطبی مینشاند تا همراه با نیما، شاهد پرتاب ثمره همه تلاشهای او و تیمش به اوج آسمان باشد.
کاملِ این یادداشت در این آدرس:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/6992
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
خلاصۀ یادداشت #پرستو_علی_عسکر_نجاد بر کتاب « #بخارهای_رنگی » نوشته #سید_میثم_موسویان منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب
مجموعهداستان تازۀ یک نویسندۀ دههشصتی که این خطر را پذیرفته و در پیشانی کتابش نوشته «مجموعهداستان مذهبی» و پیه از دست دادن مخاطبان شبهروشنفکرش را به تن مالیده؛ چرا که بیتعارف باید گفت و نوشت که این ردهبندی، عدهای از خوانندگان- ای بسا حرفهای و کتابخوان-گریزان از مذهب را خواهد تاراند و نویسنده باید نگاهی بلندتر از همان مقاصد دنیوی مذکور داشته باشد تا تن به خلق چنین اثری بدهد.
«بخارهای رنگی»، کتابی است مشتمل بر 17 داستان کوتاه که همه در یک نشانی مشترکاند؛ همگی بر مبنای واقعهای مذهبی- تاریخی نوشته شدهاند. تفاوت در اینجاست که گاه، تاریخ، خود به تفصیل واقعه را ذکر کرده و سید میثم موسویان قلم توانایش را بهکار گرفته و مشغول «بازنویسی»اش شده و گاه تنها رگهای داستانی در دل واقعهای پنهان بوده و نویسنده با چشم نافذش، آن را دیده و به مدد خیال، «بازآفرینی»اش کرده، مانند آنچه در داستان «پرواز» رخ داده؛ روایت عدهای رقاصه در دربار امیری مست که به قصد جادو و دزدی به رقص درآمدهاند و حضور مبارک حضرت صادق (ع)، بساطشان را برمیچیند. این اتفاق ظریف که موسویان آن را از لابلای روایات و مستندات بیرون کشیده، آنقدر به زیبایی بازآفرینی شده که مخاطب از خاطر میبرد با یک بازنویسی از واقعهای تاریخی روبروست.
زمان داستانها سیال است، گاه به عصر حاضر نزدیک میشویم، مانند داستان «روی نگین» که از موفقترین داستانهای این مجموعه است و حکایت امروز آن انگشتری عزیز است که مولا (ع) در رکوع به مسکینی بخشید و گاه، به خانۀ آن شیخی میرویم که گوسالۀ مشهور قوم موسی را صدا بخشید و بنیاسرائیل را به ضلالت رساند. در همۀ این روایتها با این بازۀ زمانی گسترده، نویسنده یک اصل را رعایت کرده: «ساده نوشته است و صمیمی». همین امر موجب شده مجموعۀ او به یکی از بهترینها در میان اندکآثار مشابه تبدیل شود؛ بالاخص برای مخاطبی که تمایل چندانی به خواندن کتب تاریخی ندارد و ترجیح میدهد گذشته را در قالب داستان بخواند.
کاملِ این یادداشت در آدرس زیر:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7163
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
مجموعهداستان تازۀ یک نویسندۀ دههشصتی که این خطر را پذیرفته و در پیشانی کتابش نوشته «مجموعهداستان مذهبی» و پیه از دست دادن مخاطبان شبهروشنفکرش را به تن مالیده؛ چرا که بیتعارف باید گفت و نوشت که این ردهبندی، عدهای از خوانندگان- ای بسا حرفهای و کتابخوان-گریزان از مذهب را خواهد تاراند و نویسنده باید نگاهی بلندتر از همان مقاصد دنیوی مذکور داشته باشد تا تن به خلق چنین اثری بدهد.
«بخارهای رنگی»، کتابی است مشتمل بر 17 داستان کوتاه که همه در یک نشانی مشترکاند؛ همگی بر مبنای واقعهای مذهبی- تاریخی نوشته شدهاند. تفاوت در اینجاست که گاه، تاریخ، خود به تفصیل واقعه را ذکر کرده و سید میثم موسویان قلم توانایش را بهکار گرفته و مشغول «بازنویسی»اش شده و گاه تنها رگهای داستانی در دل واقعهای پنهان بوده و نویسنده با چشم نافذش، آن را دیده و به مدد خیال، «بازآفرینی»اش کرده، مانند آنچه در داستان «پرواز» رخ داده؛ روایت عدهای رقاصه در دربار امیری مست که به قصد جادو و دزدی به رقص درآمدهاند و حضور مبارک حضرت صادق (ع)، بساطشان را برمیچیند. این اتفاق ظریف که موسویان آن را از لابلای روایات و مستندات بیرون کشیده، آنقدر به زیبایی بازآفرینی شده که مخاطب از خاطر میبرد با یک بازنویسی از واقعهای تاریخی روبروست.
زمان داستانها سیال است، گاه به عصر حاضر نزدیک میشویم، مانند داستان «روی نگین» که از موفقترین داستانهای این مجموعه است و حکایت امروز آن انگشتری عزیز است که مولا (ع) در رکوع به مسکینی بخشید و گاه، به خانۀ آن شیخی میرویم که گوسالۀ مشهور قوم موسی را صدا بخشید و بنیاسرائیل را به ضلالت رساند. در همۀ این روایتها با این بازۀ زمانی گسترده، نویسنده یک اصل را رعایت کرده: «ساده نوشته است و صمیمی». همین امر موجب شده مجموعۀ او به یکی از بهترینها در میان اندکآثار مشابه تبدیل شود؛ بالاخص برای مخاطبی که تمایل چندانی به خواندن کتب تاریخی ندارد و ترجیح میدهد گذشته را در قالب داستان بخواند.
کاملِ این یادداشت در آدرس زیر:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7163
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
Shahrestanadab
یادداشتی بر کتاب «بخارهای رنگی» نوشته سیدمیثم موسویان
شهرستان ادب: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهندۀ اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام ائمۀ هدی (ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگان تاریخ ت...