« #سیاه_مست_سایه_تاک » تازهترین دفتر شعر #مرتضی_امیری_اسفندقه منتشر شد.
این کتاب شعر، شامل ۱۰۰ قصیده از امیری اسفندقه است که همگی آنها به شخصیتهای فرهنگی کشور تقدیم شده است.
@ShahrestanAdabPub
این کتاب شعر، شامل ۱۰۰ قصیده از امیری اسفندقه است که همگی آنها به شخصیتهای فرهنگی کشور تقدیم شده است.
@ShahrestanAdabPub
« #سیاه_مست_سایه_تاک » تازهترین دفتر شعر #مرتضی_امیری_اسفندقه منتشر شد.
تازهترین دفتر شعر مرتضی امیری اسفندقه با عنوان «سیاه مست سایه تاک» از سوی انتشارات شهرستان ادب روانه بازار کتاب شد.
این کتاب شعر خواندنی شامل ۱۰۰ قصیده از امیری اسفندقه است که همگی آنها به شخصیتهای فرهنگی کشور تقدیم شده است.
این مجموعه شعر که با طرح جلد زیبا، شامل دو دفتر با عناوین «چین کلاغ» و «سوا شب» است. دفتر قصائد «چین کلاغ» که بخش نخست مجموعه را دربرمیگیرد، شامل ۴۴ قصیده است که پیش از این در سال ۱۳۸۳ منتشر و عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را نیز به دست آورده بود. این مجموعه بیش از دوازده سال بود که تجدید چاپ نمیشد.
دفتر قصائد «سوا شب» نیز عنوان تازهترین قصائد منتشر نشده از مرتضی امیری اسفندقه است که در قالب ۵۶ قطعه در این کتاب گردآوری شده است. «سوا شب» نیز همچون بسیاری از عناوین کتابهای دیگر امیری اسفندقه نامی بومی و به گویش اسفندقهای کرمانی، به معنای «فردا شب» است.
از جمله شخصیتهای فرهنگی که در این کتاب قصیدهای به آنها تقدیم شده است میتوان به دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی ، زندهیاد #خسرو_شکیبایی ، دکتر #محمود_مهدوی_دامغانی ، دکتر #سیدعلی_موسوی_گرمارودی ، دکتر #بهاءالدین_خرمشاهی ، استاد #علی_انسانی و استاد #مفتون_امینی اشاره کرد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
—-------------------------------
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
تازهترین دفتر شعر مرتضی امیری اسفندقه با عنوان «سیاه مست سایه تاک» از سوی انتشارات شهرستان ادب روانه بازار کتاب شد.
این کتاب شعر خواندنی شامل ۱۰۰ قصیده از امیری اسفندقه است که همگی آنها به شخصیتهای فرهنگی کشور تقدیم شده است.
این مجموعه شعر که با طرح جلد زیبا، شامل دو دفتر با عناوین «چین کلاغ» و «سوا شب» است. دفتر قصائد «چین کلاغ» که بخش نخست مجموعه را دربرمیگیرد، شامل ۴۴ قصیده است که پیش از این در سال ۱۳۸۳ منتشر و عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را نیز به دست آورده بود. این مجموعه بیش از دوازده سال بود که تجدید چاپ نمیشد.
دفتر قصائد «سوا شب» نیز عنوان تازهترین قصائد منتشر نشده از مرتضی امیری اسفندقه است که در قالب ۵۶ قطعه در این کتاب گردآوری شده است. «سوا شب» نیز همچون بسیاری از عناوین کتابهای دیگر امیری اسفندقه نامی بومی و به گویش اسفندقهای کرمانی، به معنای «فردا شب» است.
از جمله شخصیتهای فرهنگی که در این کتاب قصیدهای به آنها تقدیم شده است میتوان به دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی ، زندهیاد #خسرو_شکیبایی ، دکتر #محمود_مهدوی_دامغانی ، دکتر #سیدعلی_موسوی_گرمارودی ، دکتر #بهاءالدین_خرمشاهی ، استاد #علی_انسانی و استاد #مفتون_امینی اشاره کرد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
—-------------------------------
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
گفت و گو با #مرتضی_امیری_اسفندقه پیرامون «سیاه مست سایه تاک»
تازهترین دفتر شعر مرتضی امیری اسفندقه با عنوان « #سیاه_مست_سایه_تاک » از سوی انتشارات #شهرستان_ادب منتشر شده است. این دفتر شعر که شامل 100 قصیده از امیری اسفندقه است، به شخصیتهای فرهنگی کشور تقدیم شده است.
«سیاه مست سایه تاک» ویژگیهای متعددی دارد، از جمله اینکه تمامی سرودهها در قالب قصیده است. به عبارت دیگر، این اثر پس از «چین کلاغ»، دومین مجموعه قصاید امیری اسفندقه است که در موضوعات مختلف سروده شدهاند. مجموعه حاضر، کاملترین اثر شاعر در زمینه قصیده است که نگاه و سبک شعری او را به طور کامل و جامع به مخاطب شعر دوست امروز نشان میدهد. هرچند قصیده، به گفته بزرگان ادب، ام القوالب است، اما کاربرد آن در مجموعه حاضر اقدامی نو است، آن هم در زمان و زمانهای که قصیده، قالبی مهجور است. گویا امیری اسفندقه قصد دارد با انتشار این اثر، به شاعران یادآوری کند که این قالب همچنان کاربرد دارد و میتوان با آن حرفهای جدیدی گفت.
امیری اسفندقه در این گفتوگو، قصیده را قالبی کاملی میداند که همانند پیرمردی است در هجمه و هجوم. به گفته او؛ قصیده عاشق و رند و نظرباز است، اما ما این پیرمرد را به خانه سالمندان سپردیم. این گفتوگو بهانهای شد تا شاعر گریزی به تغییر ذائقه ما ایرانیها نیز بزند. به گفته شاعر «سیاه مست سایه تاک»؛ ما دچار سوء تفاوت شدهایم؛ انگار پاپیون و کراوات زدن و سلفی گرفتن بیشتر از شاعری برایمان آمد دارد.
مشروح گفتوگو با این شاعر صاحبسبک را در آدرس زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7058
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
تازهترین دفتر شعر مرتضی امیری اسفندقه با عنوان « #سیاه_مست_سایه_تاک » از سوی انتشارات #شهرستان_ادب منتشر شده است. این دفتر شعر که شامل 100 قصیده از امیری اسفندقه است، به شخصیتهای فرهنگی کشور تقدیم شده است.
«سیاه مست سایه تاک» ویژگیهای متعددی دارد، از جمله اینکه تمامی سرودهها در قالب قصیده است. به عبارت دیگر، این اثر پس از «چین کلاغ»، دومین مجموعه قصاید امیری اسفندقه است که در موضوعات مختلف سروده شدهاند. مجموعه حاضر، کاملترین اثر شاعر در زمینه قصیده است که نگاه و سبک شعری او را به طور کامل و جامع به مخاطب شعر دوست امروز نشان میدهد. هرچند قصیده، به گفته بزرگان ادب، ام القوالب است، اما کاربرد آن در مجموعه حاضر اقدامی نو است، آن هم در زمان و زمانهای که قصیده، قالبی مهجور است. گویا امیری اسفندقه قصد دارد با انتشار این اثر، به شاعران یادآوری کند که این قالب همچنان کاربرد دارد و میتوان با آن حرفهای جدیدی گفت.
امیری اسفندقه در این گفتوگو، قصیده را قالبی کاملی میداند که همانند پیرمردی است در هجمه و هجوم. به گفته او؛ قصیده عاشق و رند و نظرباز است، اما ما این پیرمرد را به خانه سالمندان سپردیم. این گفتوگو بهانهای شد تا شاعر گریزی به تغییر ذائقه ما ایرانیها نیز بزند. به گفته شاعر «سیاه مست سایه تاک»؛ ما دچار سوء تفاوت شدهایم؛ انگار پاپیون و کراوات زدن و سلفی گرفتن بیشتر از شاعری برایمان آمد دارد.
مشروح گفتوگو با این شاعر صاحبسبک را در آدرس زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7058
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
رونمایی از کتاب #سیاه_مست_سایه_تاک
شنبه 7 بهمن ساعت 17 فرهنگسرای نیاوران
با حضور
#علی_معلم_دامغانی
#بهاءالدین_خرمشاهی
#علی_موسوی_گرمارودی
#بهرام_پروین_گنابادی
#محمدکاظم_کاظمی
@ShahrestanAdabPub
شنبه 7 بهمن ساعت 17 فرهنگسرای نیاوران
با حضور
#علی_معلم_دامغانی
#بهاءالدین_خرمشاهی
#علی_موسوی_گرمارودی
#بهرام_پروین_گنابادی
#محمدکاظم_کاظمی
@ShahrestanAdabPub
Forwarded from شهرستان ادب
🔻 قصیدههایی که کوه آتشفشان هستند
یادداشت #محمدکاظم_کاظمی درباره #سیاه_مست_سایه_تاک
کتاب تازه #مرتضی_امیری_اسفندقه
▪️«...من دوست میدارم آنچه را درباره زبان گفتم، کمابیش به عرصه محتوا نیز بکشانم. بهطور کلّی محتوا، مضامین و لحن بیان امیری در این قصاید، بسیار نزدیک است به زندگی، زندگی مردم امروز. امیری در قصیده هم آن کاری را کردهاست که پیش از این، دیگران در غزل کردهبودند، یعنی برخورداری از تجربیات ساده زندگی و شخصیکردن فضای شعر.
واقعیت این است که قصیدهسرایان، تاکنون هم گویا از مردم دور بودهاند و با زبانی دور از دسترس، چیزهایی دور از دسترس را میگفتهاند. عمده مضامین، همان مضامین مشترک بوده است و از چشمدیدهای شخصی شاعران، کمتر چیزی در قصاید میشد یافت.
اگر این تعبیر درست باشد، من میگویم امیری قصیده را بسیار زمینی کرده است. این شاید در چشم بسیار مردم نوعی هبوط باشد، ولی حداقل خاطر مخاطب را جمع میکند که برای دریافت این شعر، نیازی به هیچ تشریفاتی نیست. او با این گونه شعر برخوردی مستقیم دارد، نه تماسی با واسطه و از مسیر یک سلسله علوم و فنون و معانی و تصاویر مشترک...»
https://goo.gl/bFaCVw
متن کامل یادداشت محمدکاظم کاظمی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7772/
☑️ @ShahrestanAdab
یادداشت #محمدکاظم_کاظمی درباره #سیاه_مست_سایه_تاک
کتاب تازه #مرتضی_امیری_اسفندقه
▪️«...من دوست میدارم آنچه را درباره زبان گفتم، کمابیش به عرصه محتوا نیز بکشانم. بهطور کلّی محتوا، مضامین و لحن بیان امیری در این قصاید، بسیار نزدیک است به زندگی، زندگی مردم امروز. امیری در قصیده هم آن کاری را کردهاست که پیش از این، دیگران در غزل کردهبودند، یعنی برخورداری از تجربیات ساده زندگی و شخصیکردن فضای شعر.
واقعیت این است که قصیدهسرایان، تاکنون هم گویا از مردم دور بودهاند و با زبانی دور از دسترس، چیزهایی دور از دسترس را میگفتهاند. عمده مضامین، همان مضامین مشترک بوده است و از چشمدیدهای شخصی شاعران، کمتر چیزی در قصاید میشد یافت.
اگر این تعبیر درست باشد، من میگویم امیری قصیده را بسیار زمینی کرده است. این شاید در چشم بسیار مردم نوعی هبوط باشد، ولی حداقل خاطر مخاطب را جمع میکند که برای دریافت این شعر، نیازی به هیچ تشریفاتی نیست. او با این گونه شعر برخوردی مستقیم دارد، نه تماسی با واسطه و از مسیر یک سلسله علوم و فنون و معانی و تصاویر مشترک...»
https://goo.gl/bFaCVw
متن کامل یادداشت محمدکاظم کاظمی را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7772/
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 خلاصهٔ آیین رونمایی از کتاب
#سیاه_مست_سایه_تاک تازه ترین اثر
#مرتضی_امیری_اسفندقه در فرهنگسرای نیاوران
☑️ @ShahrestanAdab
#سیاه_مست_سایه_تاک تازه ترین اثر
#مرتضی_امیری_اسفندقه در فرهنگسرای نیاوران
☑️ @ShahrestanAdab
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد كه آغشته به بوی نفس توست
از كوچه ما كاش گذر داشته باشد
هر هفته سر خاک تو می آیم، اما
این خاک اگر قرص ِقمر داشته باشد
این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک ؟
از تو خبری چند مگر داشته باشد
خاکستری از آن همه آتش، دل این خاک
از سینه ی من سوخته تر داشته باشد
*
آن روز كه ميبستي بار سفرت را
گفتي به پدر هر كه هنر داشته باشد
بايد برود هرچه شود گو بشو و باش
بگذار كه اين جاده خطر داشته باشد
گفتی : نتوان ماند از اين بيش ، یزیدی است
هر كس كه در اين معركه سر داشته باشد
بايد بپرد هر كه در اين پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
كوه است دل مرد، ولی كوه، نه هر كوه
آن كوه كه آتش به جگر داشته باشد
كوهی كه بنوشد، بمكد، شيره ی خورشيد
كوهی كه ستاره، كه سحر داشته باشد
آن كوه كه نایاب ترین معدن دُر اوست
آن کوه که در سینه گهر داشته باشد
كوهی كه جوابت بدهد هر چه بگویی
كوهی كه در آن نعره اثر داشته باشد
كوهی كه عبا باشدش از شعشعه ی نور
عمامهای از ابر به سر داشته باشد
آن کوه که یاقوت ، که یاقوت شهادت
در دامنه، در کتف و کمر داشته باشد
اين تاك كه با خون شهيدان شده سيراب
تا چند در آغوش تبر داشته باشد
دردا اگر از خوشه ی اين شاخه ی سرشار
بيگانه ثمر چيده و بر داشته باشد
باید بروم هر چه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده خطر داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
اين نيست بلایی كه سپر داشته باشد
*
رفتی و من آن روز نبودم، دل من هم
تا با تو سر ِسير و سفر داشته باشد
رفتی و زنت منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر : کاش پسر داشته باشد
گفتی که پس از من چه پسر بود، چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد
باید که خودش باشد : آزاده و آزاد
نه زور و نه تزویر و نه زر داشته باشد
*
اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد
*
برگرد ، سفر طول كشيد ای نفس سبز
تا كی دل من چشم به در داشته باشد؟!
#مرتضی_امیری_اسفندقه
قصیده ای از کتاب #سیاه_مست_سایه_تاک
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد كه آغشته به بوی نفس توست
از كوچه ما كاش گذر داشته باشد
هر هفته سر خاک تو می آیم، اما
این خاک اگر قرص ِقمر داشته باشد
این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک ؟
از تو خبری چند مگر داشته باشد
خاکستری از آن همه آتش، دل این خاک
از سینه ی من سوخته تر داشته باشد
*
آن روز كه ميبستي بار سفرت را
گفتي به پدر هر كه هنر داشته باشد
بايد برود هرچه شود گو بشو و باش
بگذار كه اين جاده خطر داشته باشد
گفتی : نتوان ماند از اين بيش ، یزیدی است
هر كس كه در اين معركه سر داشته باشد
بايد بپرد هر كه در اين پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
كوه است دل مرد، ولی كوه، نه هر كوه
آن كوه كه آتش به جگر داشته باشد
كوهی كه بنوشد، بمكد، شيره ی خورشيد
كوهی كه ستاره، كه سحر داشته باشد
آن كوه كه نایاب ترین معدن دُر اوست
آن کوه که در سینه گهر داشته باشد
كوهی كه جوابت بدهد هر چه بگویی
كوهی كه در آن نعره اثر داشته باشد
كوهی كه عبا باشدش از شعشعه ی نور
عمامهای از ابر به سر داشته باشد
آن کوه که یاقوت ، که یاقوت شهادت
در دامنه، در کتف و کمر داشته باشد
اين تاك كه با خون شهيدان شده سيراب
تا چند در آغوش تبر داشته باشد
دردا اگر از خوشه ی اين شاخه ی سرشار
بيگانه ثمر چيده و بر داشته باشد
باید بروم هر چه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده خطر داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
اين نيست بلایی كه سپر داشته باشد
*
رفتی و من آن روز نبودم، دل من هم
تا با تو سر ِسير و سفر داشته باشد
رفتی و زنت منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر : کاش پسر داشته باشد
گفتی که پس از من چه پسر بود، چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد
باید که خودش باشد : آزاده و آزاد
نه زور و نه تزویر و نه زر داشته باشد
*
اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد
*
برگرد ، سفر طول كشيد ای نفس سبز
تا كی دل من چشم به در داشته باشد؟!
#مرتضی_امیری_اسفندقه
قصیده ای از کتاب #سیاه_مست_سایه_تاک
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸دیدار #مرتضی_امیری_اسفندقه و #امیرحسین_مدرس
📚 معرفی کتاب #سیاه_مست_سایه_تاک از نشر #شهرستان_ادب در برنامه #کتابخوان
@ShahrestanAdabPub
📚 معرفی کتاب #سیاه_مست_سایه_تاک از نشر #شهرستان_ادب در برنامه #کتابخوان
@ShahrestanAdabPub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دقایقی با اختتامیه جشنواره #قلم_زرین
#سیاه_مست_سایه_تاک اثر "برگزیده"
#باغ_خرمالو اثر "شایسته تقدیر"
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
#سیاه_مست_سایه_تاک اثر "برگزیده"
#باغ_خرمالو اثر "شایسته تقدیر"
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
یادداشت استاد بهاءالدین خرمشاهی در مجله بخارا درباره مجموعه قصیده #سیاه_مست_سایه_تاک اثر استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه
در سایت #انتشارات_شهرستان_ادب بخوانید:
yon.ir/quzq3
@ShahrestanAdabPub
در سایت #انتشارات_شهرستان_ادب بخوانید:
yon.ir/quzq3
@ShahrestanAdabPub
نشست نقد و بررسی مجموعه قصیده #سیاه_مست_سایه_تاک سروده استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه در خبرگزاری مهر
با حضور استاد #یوسفعلی_میرشکاک و جناب #سعید_بیابانکی
با اجرای #محمد_امین_اکبری
پنجشنبه 6 دی ساعت 15
خیابان نجات اللهی بعد از سمیه کوچه بیمه
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
با حضور استاد #یوسفعلی_میرشکاک و جناب #سعید_بیابانکی
با اجرای #محمد_امین_اکبری
پنجشنبه 6 دی ساعت 15
خیابان نجات اللهی بعد از سمیه کوچه بیمه
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
نشست نقد و بررسی مجموعه قصیده #سیاه_مست_سایه_تاک سروده استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه روز پنج نشبه 6 دی ماه در خبرگزاری مهر برگزار شد.
در این جلسه، استاد #یوسفعلی_میرشکاک و جناب #سعید_بیابانکی به عنوان منتقد حضور داشتند.
اجرای این جلسه بر عهده ی #محمد_امین_اکبری بود.
عکاس : #شهریار_شفیعی
گزارش تصویری این رویداد را در سایت #انتشارات_شهرستان_ادب به آدرس زیر مشاهده فرمایید: 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
yon.ir/dyyxo
@ShahrestanAdabPub
در این جلسه، استاد #یوسفعلی_میرشکاک و جناب #سعید_بیابانکی به عنوان منتقد حضور داشتند.
اجرای این جلسه بر عهده ی #محمد_امین_اکبری بود.
عکاس : #شهریار_شفیعی
گزارش تصویری این رویداد را در سایت #انتشارات_شهرستان_ادب به آدرس زیر مشاهده فرمایید: 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
yon.ir/dyyxo
@ShahrestanAdabPub
شوکران درد نوشیدم، دوا آموختم
غوطه در افتادگی خوردم، شنا آموختم
شهریان را خون اندیشه به جوش آورده است
آنچه من در سنگلاخ روستا آموختم
سقف چوبی، فرش خاکی، چینههای کاهگل
بیتنش، بیمعرکه، بیادعا آموختم
زیر نور خستهی فانوس در کنجی نمور
روشنی را فتح کردم، روشنا آموختم
پشت دریاها چه شهری بود و پشت کوهها؟
عافیت را وانهادم، ماجرا آموختم
مثل من در من کسی، از من ولی بسیار دور
گم شدم، چیزی از این همسایهها آموختم
تا ببینم این من مثل من مرموز را
شاعرانه هم بهانه، هم بها آموختم
پشت در پشتم ترنم گوی و شاعر بوده اند
شعر گفتن را نه پشت میزها آموختم
در خراسان رشد کردم - کعبه شعر و شعور
همت از پیران گرفتم، از رضا آموختم
ای طلا آجین ضریحت، روزنههای امید
با غبار بارگاهت کیمیا آموختم
با تو بودم، با تو ای گلدستهی باغ شهود
هر کجا اندیشه کردم، هر کجا آموختم
با تو بودم با تو ای قطب مدار دوستی
گر نهان آموختم یا برملا آموختم
یاد باد آن روزهای روزه، آن شبهای ذکر
آنچه در صحن مطهر جا به جا آموختم
بیتو گر افروختم شمعی، هوس خاموش کرد
بیتو گر آموختم چیزی، هوا آموختم
من شریعت را در این آموختم ایوان دیدهام
من طریقت را در این عصمت سرا آموختم
یاد باد آن روزهای باد و باران حرم
آن اجابتها که در کنج دعا آموختم
در حرم بودم اگر ایمان مرا تطهیر کرد
در حرم بودم اگر حجب و حیا آموختم
نسخه میپیچد برایم این حریم محترم
من سلامت را در این دارالشفا آموختم
در حرم یا نه! بگو در کعبه، در قدس شریف
در حرم یا نه! بگو در کبریا آموختم
در حرم بودم که فهمیدم نبوت ختم شد
در حرم آموختم، ها! در حرا آموختم
معذرت می خواهم از «تو» گفتن ای مولای من
از شما آموختم من، از شما آموختم
از شما - من - ای شما سرشار از امن و امان
از شما - من - ای شما مشکل گشا آموختم
از شما - من - ای شما شرح شریف لا اله
از شما - من - ای شما روح خدا آموختم
از شما - دور ای امام مهربان افتادهام
من خطا دور از شما - ها - من خطا آموختم
هم مگر لطف شمایم دست گیرد ای امام
من و گرنه هر سزا را - ناسزا آموختم
استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه
قصیده واره از مجموعه #سیاه_مست_سایه_تاک
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
غوطه در افتادگی خوردم، شنا آموختم
شهریان را خون اندیشه به جوش آورده است
آنچه من در سنگلاخ روستا آموختم
سقف چوبی، فرش خاکی، چینههای کاهگل
بیتنش، بیمعرکه، بیادعا آموختم
زیر نور خستهی فانوس در کنجی نمور
روشنی را فتح کردم، روشنا آموختم
پشت دریاها چه شهری بود و پشت کوهها؟
عافیت را وانهادم، ماجرا آموختم
مثل من در من کسی، از من ولی بسیار دور
گم شدم، چیزی از این همسایهها آموختم
تا ببینم این من مثل من مرموز را
شاعرانه هم بهانه، هم بها آموختم
پشت در پشتم ترنم گوی و شاعر بوده اند
شعر گفتن را نه پشت میزها آموختم
در خراسان رشد کردم - کعبه شعر و شعور
همت از پیران گرفتم، از رضا آموختم
ای طلا آجین ضریحت، روزنههای امید
با غبار بارگاهت کیمیا آموختم
با تو بودم، با تو ای گلدستهی باغ شهود
هر کجا اندیشه کردم، هر کجا آموختم
با تو بودم با تو ای قطب مدار دوستی
گر نهان آموختم یا برملا آموختم
یاد باد آن روزهای روزه، آن شبهای ذکر
آنچه در صحن مطهر جا به جا آموختم
بیتو گر افروختم شمعی، هوس خاموش کرد
بیتو گر آموختم چیزی، هوا آموختم
من شریعت را در این آموختم ایوان دیدهام
من طریقت را در این عصمت سرا آموختم
یاد باد آن روزهای باد و باران حرم
آن اجابتها که در کنج دعا آموختم
در حرم بودم اگر ایمان مرا تطهیر کرد
در حرم بودم اگر حجب و حیا آموختم
نسخه میپیچد برایم این حریم محترم
من سلامت را در این دارالشفا آموختم
در حرم یا نه! بگو در کعبه، در قدس شریف
در حرم یا نه! بگو در کبریا آموختم
در حرم بودم که فهمیدم نبوت ختم شد
در حرم آموختم، ها! در حرا آموختم
معذرت می خواهم از «تو» گفتن ای مولای من
از شما آموختم من، از شما آموختم
از شما - من - ای شما سرشار از امن و امان
از شما - من - ای شما مشکل گشا آموختم
از شما - من - ای شما شرح شریف لا اله
از شما - من - ای شما روح خدا آموختم
از شما - دور ای امام مهربان افتادهام
من خطا دور از شما - ها - من خطا آموختم
هم مگر لطف شمایم دست گیرد ای امام
من و گرنه هر سزا را - ناسزا آموختم
استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه
قصیده واره از مجموعه #سیاه_مست_سایه_تاک
#انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub