حضور خانم #پونه_نیکوی که کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی از ایشان در #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده و حجت الاسلام محمدرضا زائری در غرفه #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
@ShahrestanAdabPub
باز خنده ی انار را بهانه می کند
می رود برای من انار دانه می کند
باغ غنچه ی انار می شود لباس او
كاسه ی بلور را پر از جوانه می كند
مثل زخم های او شكاف می خورد انار
درد بین استخوانش آشیانه می كند
درد پنجه می كشد دوباره روی دست او
گیسوی مرا دوباره آب و شانه می كند
جنگ حمله می کند به آسمان خانه ام
یك كبوتر سفید را نشانه می كند....
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
می رود برای من انار دانه می کند
باغ غنچه ی انار می شود لباس او
كاسه ی بلور را پر از جوانه می كند
مثل زخم های او شكاف می خورد انار
درد بین استخوانش آشیانه می كند
درد پنجه می كشد دوباره روی دست او
گیسوی مرا دوباره آب و شانه می كند
جنگ حمله می کند به آسمان خانه ام
یك كبوتر سفید را نشانه می كند....
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
#تازه_های_نشر
#۶۴۱۰_روز_تنهایی
مجموعه شعر #پونه_نیکوی
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹
@shahrestanAdabPub
#۶۴۱۰_روز_تنهایی
مجموعه شعر #پونه_نیکوی
نشر #شهرستان_ادب
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹
@shahrestanAdabPub
جوانه می زند انگار تاول از بدنت
در آستانه ی گل دادن است پیرهنت
یکی دو تاول کوچک شکفته خواهد شد
و چند لکه که گل شد به سبزه ی بدنت
به دوست داشتنت خیره می شوم وقتی
که شاخه ی گل سرخی ست گوشه ی دهنت
به دوست داشتنم خیره می شوی وقتی
که من نمی گذرم از چروک پیرهنت
شنیده ای که به آهوی تو چه می گویند
شنیده ای که مرا خوانده اند شیر زنت؟!
شگرد فتح تو بر دشمنت چه بود ای مرد
که چند سرفه مرا می کِشد به باختنت
امان نمی دهد این سرفه عاشقم باشی
همیشه در دل تو مانده نیمی از سخنت
#پونه_نیکوی
از مجموعه شعر #6410_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
در آستانه ی گل دادن است پیرهنت
یکی دو تاول کوچک شکفته خواهد شد
و چند لکه که گل شد به سبزه ی بدنت
به دوست داشتنت خیره می شوم وقتی
که شاخه ی گل سرخی ست گوشه ی دهنت
به دوست داشتنم خیره می شوی وقتی
که من نمی گذرم از چروک پیرهنت
شنیده ای که به آهوی تو چه می گویند
شنیده ای که مرا خوانده اند شیر زنت؟!
شگرد فتح تو بر دشمنت چه بود ای مرد
که چند سرفه مرا می کِشد به باختنت
امان نمی دهد این سرفه عاشقم باشی
همیشه در دل تو مانده نیمی از سخنت
#پونه_نیکوی
از مجموعه شعر #6410_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
همسر شهید سرلشگر آزاده #حسین_لشگری :
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
عصر #شعر روز تنهایی
همراه با آیین رونمایی و نقد کتاب #6410_روز_تنهایی اثر #پونه_نیکوی
دوشنبه اول آبان - ساعت 16/30
منطقه آزاد انزلی فاز تجارت و گردشگری مجتمع کاسپین
#شهرستان_ادب
@ShahrestanadabPub
همراه با آیین رونمایی و نقد کتاب #6410_روز_تنهایی اثر #پونه_نیکوی
دوشنبه اول آبان - ساعت 16/30
منطقه آزاد انزلی فاز تجارت و گردشگری مجتمع کاسپین
#شهرستان_ادب
@ShahrestanadabPub
عرصه را تنگ مي كند برمن مهرباني و سربه زيري تو
من اسارت كشيده ام اما نه به اندازهي اسيري تو
آه اين موج نيست طوفان است همچو مويت جهان پريشان است
گيسوانت ميان مشت من است تازه پي مي برم به پيري تو
گونه هايت شبيه سيب گلاب بي نياز از شگرد رنگ و لعاب
بشكند دست من اگر انداخت نقش بر گونهي حريري تو
غرق در موج مي شوم هر بار مرگ مي بارد از در و ديوار
مثل طفلي كه خورده است زمين، چشم دارم به دستگيري تو
درد خوب است تا تو درماني، من كويرم ولي تو باراني
حال و روز مرا تو مي داني، به فداي تب كويري تو
#پونه_نیکوی
از کتاب #6410_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی شعر و داستان:
@ShahrestanAdabPub
-------------------------------------
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
من اسارت كشيده ام اما نه به اندازهي اسيري تو
آه اين موج نيست طوفان است همچو مويت جهان پريشان است
گيسوانت ميان مشت من است تازه پي مي برم به پيري تو
گونه هايت شبيه سيب گلاب بي نياز از شگرد رنگ و لعاب
بشكند دست من اگر انداخت نقش بر گونهي حريري تو
غرق در موج مي شوم هر بار مرگ مي بارد از در و ديوار
مثل طفلي كه خورده است زمين، چشم دارم به دستگيري تو
درد خوب است تا تو درماني، من كويرم ولي تو باراني
حال و روز مرا تو مي داني، به فداي تب كويري تو
#پونه_نیکوی
از کتاب #6410_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی شعر و داستان:
@ShahrestanAdabPub
-------------------------------------
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
یادداشتی بر کتاب #6410_روز_تنهایی سردۀ #پونه_نیکوی / نشر #شهرستان_ادب
به قلم #المیرا_شاهان
نخستینبار که «6410 روز تنهایی» را روی میز غرفۀ انتشارات شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب تهران دیدم، آن را داغ و تر و تازه از زیر چاپ، مستقیماً به نمایشگاه آورده بودند و من با خود فکر کردم 6410 روز یعنی چه؟ حتّی بدون اینکه تورّقی کنم، در ذهنم شروع کردم به محاسبه و حلّ این معمّا، و تقسیم این عدد به 365 روز سال. میخواستم بدانم این-همه روز، به هیأت چند سال و چند ماه و چند روز در میآید؟ دیدم قصّه، قصّۀ یکیدو سال نیست؛ 6410 روز یعنی چیزی نزدیک به هفده_هیجده سال! رقم قابل توجّهی بود؛ اگر این همهسال تنهایی، متعلّق به «پونه نیکوی»، شاعر سی و چند سالۀ این مجموعه باشد هم، رقم قابل توجّهیست... کافی بود اندازۀ بیست و دو_سه صفحه صبوری کنم تا برسم به نهمین غزل و بریدهای از یک مصاحبه:
«میدونید 6410 روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حدّاقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم، آن هم نه در عراق، بلکه توی چهاردیواری شهرمون، خونهمون... تا میفهمیدیم، اینکه یه آدمی توی سنّ جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج، با داشتن یه پسر 4 ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و 6410 روز اسیر میشه، یعنی چی؟ 18 سال حسرت نوشیدن جرعهای آب خنک و یک لقمه نان».
و اینها را همسر شهید سرلشگرِ آزاده، «حسین لشگری» گفتهبود و وجه تسمیۀ این کتاب شد. پونه نیکوی هم زیباترین غزل این مجموعه را تقدیمِ او کرده:
جایی برای حرف نمیماند، وقتیکه بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانۀ خود با جنگ، بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم، گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی، عمری درآمدهست به هر رنگی... (ص 23)
ادامۀ این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7453
کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب
@ShahrestanAdabPub
به قلم #المیرا_شاهان
نخستینبار که «6410 روز تنهایی» را روی میز غرفۀ انتشارات شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب تهران دیدم، آن را داغ و تر و تازه از زیر چاپ، مستقیماً به نمایشگاه آورده بودند و من با خود فکر کردم 6410 روز یعنی چه؟ حتّی بدون اینکه تورّقی کنم، در ذهنم شروع کردم به محاسبه و حلّ این معمّا، و تقسیم این عدد به 365 روز سال. میخواستم بدانم این-همه روز، به هیأت چند سال و چند ماه و چند روز در میآید؟ دیدم قصّه، قصّۀ یکیدو سال نیست؛ 6410 روز یعنی چیزی نزدیک به هفده_هیجده سال! رقم قابل توجّهی بود؛ اگر این همهسال تنهایی، متعلّق به «پونه نیکوی»، شاعر سی و چند سالۀ این مجموعه باشد هم، رقم قابل توجّهیست... کافی بود اندازۀ بیست و دو_سه صفحه صبوری کنم تا برسم به نهمین غزل و بریدهای از یک مصاحبه:
«میدونید 6410 روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حدّاقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم، آن هم نه در عراق، بلکه توی چهاردیواری شهرمون، خونهمون... تا میفهمیدیم، اینکه یه آدمی توی سنّ جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج، با داشتن یه پسر 4 ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و 6410 روز اسیر میشه، یعنی چی؟ 18 سال حسرت نوشیدن جرعهای آب خنک و یک لقمه نان».
و اینها را همسر شهید سرلشگرِ آزاده، «حسین لشگری» گفتهبود و وجه تسمیۀ این کتاب شد. پونه نیکوی هم زیباترین غزل این مجموعه را تقدیمِ او کرده:
جایی برای حرف نمیماند، وقتیکه بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانۀ خود با جنگ، بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم، گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی، عمری درآمدهست به هر رنگی... (ص 23)
ادامۀ این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7453
کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب
@ShahrestanAdabPub
📚 یک ماه، یک کتاب
بررسی کتاب «۶۴۱۰ روز تنهایی»؛
سروده #پونه_نیکوی
نشر #شهرستان_ادب
دوشنبه ۲۸ خرداد، ساعت ۱۶، حوزه هنری، سالن سلمان هراتی
@ShahrestanAdabPub
بررسی کتاب «۶۴۱۰ روز تنهایی»؛
سروده #پونه_نیکوی
نشر #شهرستان_ادب
دوشنبه ۲۸ خرداد، ساعت ۱۶، حوزه هنری، سالن سلمان هراتی
@ShahrestanAdabPub
خدا کوه را آفرید، خدا سنگ را آفرید
خدا عشق را آفرید، دل تنگ را آفرید
خدا خواست عاشق شود تو را و مرا آفرید
جهان خواست زیبا شود خدا رنگ را آفرید
گل سرخ وقتی شکفت سخن با دل تنگ گفت
قلم زد قناری پرید و آهنگ را آفرید
برادرکشی باب شد بشر ترش و بی تاب شد
به یک چشم برهم زدن بشر ننگ را آفرید
زمین طاقتش طاق شد زمین سرخ شد داغ شد
شب دل بریدن رسید، «طمع» جنگ را آفرید
منم کوهی از رنجها به ترشی نارنجها
زنی که پس از خلقتش خدا سنگ را آفرید
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
خرید این مجموعه شعر از سایت #ادب_بوک :
https://adabbook.com/6410-روز-تنهایی
کانال رسمی #انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
خدا عشق را آفرید، دل تنگ را آفرید
خدا خواست عاشق شود تو را و مرا آفرید
جهان خواست زیبا شود خدا رنگ را آفرید
گل سرخ وقتی شکفت سخن با دل تنگ گفت
قلم زد قناری پرید و آهنگ را آفرید
برادرکشی باب شد بشر ترش و بی تاب شد
به یک چشم برهم زدن بشر ننگ را آفرید
زمین طاقتش طاق شد زمین سرخ شد داغ شد
شب دل بریدن رسید، «طمع» جنگ را آفرید
منم کوهی از رنجها به ترشی نارنجها
زنی که پس از خلقتش خدا سنگ را آفرید
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
خرید این مجموعه شعر از سایت #ادب_بوک :
https://adabbook.com/6410-روز-تنهایی
کانال رسمی #انتشارات_شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خلاصه ای از جلسه نقد مجموعه شعر #6410_روز_تنهایی اثر #پونه_نیکوی نشر #شهرستان_ادب در حوزه هنری تهران(جلسه یک ماه، یک کتاب)
با حضور #فریبا_یوسفی
#غلامرضا_طریقی و #کبری_موسوی_قهفرخی
@ShahrestanAdabPub
با حضور #فریبا_یوسفی
#غلامرضا_طریقی و #کبری_موسوی_قهفرخی
@ShahrestanAdabPub
همسر شهید سرلشگر آزاده #حسین_لشگری :
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub