تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی
هر شب بپرم از دل خوابی که تو باشی
جا داد خدا در صدف سینهام آرام
با دست خودش گوهرنابی که تو باشی
آن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزد
یک لحظه از این حالخرابی که تو باشی
من لب نزدم بر لب جامت که همیشه
مستم کند از بوی شرابی که تو باشی
قلبم گلسرخی ست که میخواست بجوشد
هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی
از سوختن ِ بی تو نباید بهراسم
همسنگ بهشت است عذابی که تو باشی
#حسنا_محمدزاده
از کتاب ِ #قفس_تنگی
نشر:
#شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
هر شب بپرم از دل خوابی که تو باشی
جا داد خدا در صدف سینهام آرام
با دست خودش گوهرنابی که تو باشی
آن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزد
یک لحظه از این حالخرابی که تو باشی
من لب نزدم بر لب جامت که همیشه
مستم کند از بوی شرابی که تو باشی
قلبم گلسرخی ست که میخواست بجوشد
هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی
از سوختن ِ بی تو نباید بهراسم
همسنگ بهشت است عذابی که تو باشی
#حسنا_محمدزاده
از کتاب ِ #قفس_تنگی
نشر:
#شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
ناز شست روزها !حسی غریبم داده اند
ظاهری آرام و قلبی ناشکیبم داده اند
چارشنبه سوری ام ، پایان سالی آتشین
روز و شب با شوق دیدارت لهیبم داده اند
نیم خورده روی دست زندگی افتاده است
از بهشت گونه هایت هرچه سیبم داده اند
من زمین را دوست دارم با تمام تنگی اش
راضی ام از اینکه چشمانت فریبم داده اند
رودهای من به آغوشت سرازیرند باز
رو به اقیانوس آرام تو شیبم داده اند
بیش از این ای بغض کهنه ! میخکوب من مباش
من درختی زخمی ام ، طرح صلیبم داده اند
می نشینم دانه های اشک را بر نخ کنم
باز هم تسبیحی از《امن یجیبم》 داده اند
#حسنا_محمدزاده
از کتاب #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
ظاهری آرام و قلبی ناشکیبم داده اند
چارشنبه سوری ام ، پایان سالی آتشین
روز و شب با شوق دیدارت لهیبم داده اند
نیم خورده روی دست زندگی افتاده است
از بهشت گونه هایت هرچه سیبم داده اند
من زمین را دوست دارم با تمام تنگی اش
راضی ام از اینکه چشمانت فریبم داده اند
رودهای من به آغوشت سرازیرند باز
رو به اقیانوس آرام تو شیبم داده اند
بیش از این ای بغض کهنه ! میخکوب من مباش
من درختی زخمی ام ، طرح صلیبم داده اند
می نشینم دانه های اشک را بر نخ کنم
باز هم تسبیحی از《امن یجیبم》 داده اند
#حسنا_محمدزاده
از کتاب #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
دو #مجموعه_شعر از نشر #شهرستان_ادب نامزد پانزدهمین دوره جشنواره کتاب سال #قلم_زرین شدند:
دبیرخانه پانزدهمین جایزه ی کتاب سال قلم زرین از بین کتاب های منتشر شده ی سال نود و پنج در حوزه #شعر بزرگسال کتاب های زیر را به عنوان نامزدهای این جایزه معرفی کرد :
۱- «گلهای تاریکی» / سینا سنجری / انتشارات فصل پنجم
۲- «سلام بر زندان» / هادی خورشاهیان / انتشارات مشکی
۳- «پنکه قدیمی» / آرش شفاعی / انتشارات نیماژ
۴- « #قفس_تنگی» / #حسنا_محمدزاده / انتشارات شهرستان ادب
۵- «زلف ضریح» / عارفه دهقانی / انتشارات جمهوری
۶- «عدم» / محمود حبیبی کسبی / انتشارات سوره مهر
۷- «آیه ۸۸» / محمدجواد غفورزاده (شفق) / انتشارات جمهوری
۸- « #بی_چشمداشت » / #موسی_عصمتی / انتشارات شهرستان ادب
۹- دورتر» / امیرعلی سلیمانی / انتشارات فصل پنجم
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
دبیرخانه پانزدهمین جایزه ی کتاب سال قلم زرین از بین کتاب های منتشر شده ی سال نود و پنج در حوزه #شعر بزرگسال کتاب های زیر را به عنوان نامزدهای این جایزه معرفی کرد :
۱- «گلهای تاریکی» / سینا سنجری / انتشارات فصل پنجم
۲- «سلام بر زندان» / هادی خورشاهیان / انتشارات مشکی
۳- «پنکه قدیمی» / آرش شفاعی / انتشارات نیماژ
۴- « #قفس_تنگی» / #حسنا_محمدزاده / انتشارات شهرستان ادب
۵- «زلف ضریح» / عارفه دهقانی / انتشارات جمهوری
۶- «عدم» / محمود حبیبی کسبی / انتشارات سوره مهر
۷- «آیه ۸۸» / محمدجواد غفورزاده (شفق) / انتشارات جمهوری
۸- « #بی_چشمداشت » / #موسی_عصمتی / انتشارات شهرستان ادب
۹- دورتر» / امیرعلی سلیمانی / انتشارات فصل پنجم
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
خلاصه ای از یادداشت خانم #مریم_سپهری بر کتاب « #قفس_تنگی » سرودۀ #حسنا_محمدزاده منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب:
تاکنون تعریفهای زیادی از شعر شنیدهایم «جبرانخلیلجبران» معتقد است که شعر عبارت است از «مقدار زیادی شادی، رنج و سرگشتگی به اضافهی مقدار کمی لفظ و لغت» اما جامعترین تعریف از شعر را دکتر شفیعی کدکنی ارائه داده است : «شعر گرهخوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکلمیگیرد»
بیگمان مهمترین عنصر شعر که باید دیگر عناصر در خدمت آن باشند عنصر عاطفه است آنجا که عاطفه نباشد پویایی حیات و شریان زندگی وجود ندارد شعر بیعاطفه شعری مرده است و هر قدر عناصر دیگر در آن چشمگیر باشند نمیتوانند جای ضعف و کمبود حیات را در آن جبرانکنند (شفیعی کدکنی)
«تقی پور نامداریان» دراین باره مینویسد: عاطفه حالت اندوه و شادی و یأس و امید و حیرت و اعجابیست که حوادث عینی یا ذهنی، در ذهن شاعر ایجادمیکند و وی میکوشد که این حالت و تأثر ناشی از رویدادها را آنچنان که برای خودش تجربه شدهاست، به دیگران هم منتقلکند.
جوهر اصلی و فصل مقوّم شعر، عنصر خیال است و بیگمان کمال تخیل در بار عاطفی آن است بر همین اساس است که حافظ بسیاری از صورخیال شاعران قبل از خود را که زیبا بودهاند اما از بار عاطفی نیرومند تهی بودهاند با زمینهی عاطفی انسانی خود سرشار کرده و در شعر خود ابدیت بخشیده است اگر تخیل نتواند بار عاطفی با خود همراه کند چیز هرز و بیفایده ایست مثل شعر اغلب گویندگان سبکهندی و بسیاری از نوپردازان....
با این پیشگفتار میخواهم به سراغ شعرهای حسنا محمدزاده در کتاب «قفستنگی» بروم که یکی از نامزدهای جایزهی قلم زرین امسال بود و شور و جنون حاکم برشعرهایش توجهم را بهخود جلبکرد و بعد از بارها تورق وتفحص در آن ، عاطفه و تخیل و گرهخوردگی این دو عنصر با هم را بارزترین وجه اشعاریافتم این کتاب هشتمین اثر منتشر شدهی شاعر است شاعری که بسیار جدی و هدفمند مینویسد و غزلسراییست موفق ؛ کتابهای قبلیاش بارها در جایزههای مختلف از فیلترها گذشته و مورد استقبال و تقدیر قرارگرفتهاند حسنا محمدزاده شاعریست عاطفی و زنیست که با عواطف زنانهی منحصر بهفردش به شعر رنگ و بویی دلنشین بخشیدهاست عاطفه با ابعاد و عناصر مختلف شعراو درآمیخته و آن را از ظرفیتی تازه برخوردارساختهاست دنیایی که محمدزاده در شعرهایش خلق کرده دنیای زیبا و جذابیست فضای شعرش تاریک و مبهم نیست برعکس حتی در مواردی هم که یاس و دلسردی او را بهسرودن واداشته رگههای محبت و امید زیرپوست شعرش پیداست.
مخاطب درشعرهای قفستنگی، ناخواسته، شخصیت و موجودیتی زنانه مییابد بیآنکه شاعر به زن بودنش اشارهی مستقیمی کردهباشد آن هم در رویارویی با احساسات، آرزوها و حساسیتها و زودرنجیهایزنانه که شاعر در بیانشان جسارت، صراحت و صمیمتی خاصی بهخرج دادهاست.او امتیازات شعر خود را مدیون زنبودنِ خویش است. زیباییهای شعر وی، از کتماننکردن عاطفه و صادقبودن او در بیان دلمشغولی هایش سرچشمه میگیرد که سرآغاز کشفهای شاعرانه و ابتدای حرکت وی درجهت رسیدن به تخیل و اندیشههای شعریِ تازه است:
« لباس نو نخریدم به شوق آن روزی / که رنگ پیرهنم را تو انتخابکنی»
«آب و ریحان پشت پای چشمهایت ریختم/برنگشتن از سفر رسم مسافرها نبود»
«قابهای عکس روی طاقچه کز کردهاند / خسته و دلتنگ هم مثل همین حالای ما »
...
کاملِ این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://www.farsnews.com/13960419000577
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
تاکنون تعریفهای زیادی از شعر شنیدهایم «جبرانخلیلجبران» معتقد است که شعر عبارت است از «مقدار زیادی شادی، رنج و سرگشتگی به اضافهی مقدار کمی لفظ و لغت» اما جامعترین تعریف از شعر را دکتر شفیعی کدکنی ارائه داده است : «شعر گرهخوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکلمیگیرد»
بیگمان مهمترین عنصر شعر که باید دیگر عناصر در خدمت آن باشند عنصر عاطفه است آنجا که عاطفه نباشد پویایی حیات و شریان زندگی وجود ندارد شعر بیعاطفه شعری مرده است و هر قدر عناصر دیگر در آن چشمگیر باشند نمیتوانند جای ضعف و کمبود حیات را در آن جبرانکنند (شفیعی کدکنی)
«تقی پور نامداریان» دراین باره مینویسد: عاطفه حالت اندوه و شادی و یأس و امید و حیرت و اعجابیست که حوادث عینی یا ذهنی، در ذهن شاعر ایجادمیکند و وی میکوشد که این حالت و تأثر ناشی از رویدادها را آنچنان که برای خودش تجربه شدهاست، به دیگران هم منتقلکند.
جوهر اصلی و فصل مقوّم شعر، عنصر خیال است و بیگمان کمال تخیل در بار عاطفی آن است بر همین اساس است که حافظ بسیاری از صورخیال شاعران قبل از خود را که زیبا بودهاند اما از بار عاطفی نیرومند تهی بودهاند با زمینهی عاطفی انسانی خود سرشار کرده و در شعر خود ابدیت بخشیده است اگر تخیل نتواند بار عاطفی با خود همراه کند چیز هرز و بیفایده ایست مثل شعر اغلب گویندگان سبکهندی و بسیاری از نوپردازان....
با این پیشگفتار میخواهم به سراغ شعرهای حسنا محمدزاده در کتاب «قفستنگی» بروم که یکی از نامزدهای جایزهی قلم زرین امسال بود و شور و جنون حاکم برشعرهایش توجهم را بهخود جلبکرد و بعد از بارها تورق وتفحص در آن ، عاطفه و تخیل و گرهخوردگی این دو عنصر با هم را بارزترین وجه اشعاریافتم این کتاب هشتمین اثر منتشر شدهی شاعر است شاعری که بسیار جدی و هدفمند مینویسد و غزلسراییست موفق ؛ کتابهای قبلیاش بارها در جایزههای مختلف از فیلترها گذشته و مورد استقبال و تقدیر قرارگرفتهاند حسنا محمدزاده شاعریست عاطفی و زنیست که با عواطف زنانهی منحصر بهفردش به شعر رنگ و بویی دلنشین بخشیدهاست عاطفه با ابعاد و عناصر مختلف شعراو درآمیخته و آن را از ظرفیتی تازه برخوردارساختهاست دنیایی که محمدزاده در شعرهایش خلق کرده دنیای زیبا و جذابیست فضای شعرش تاریک و مبهم نیست برعکس حتی در مواردی هم که یاس و دلسردی او را بهسرودن واداشته رگههای محبت و امید زیرپوست شعرش پیداست.
مخاطب درشعرهای قفستنگی، ناخواسته، شخصیت و موجودیتی زنانه مییابد بیآنکه شاعر به زن بودنش اشارهی مستقیمی کردهباشد آن هم در رویارویی با احساسات، آرزوها و حساسیتها و زودرنجیهایزنانه که شاعر در بیانشان جسارت، صراحت و صمیمتی خاصی بهخرج دادهاست.او امتیازات شعر خود را مدیون زنبودنِ خویش است. زیباییهای شعر وی، از کتماننکردن عاطفه و صادقبودن او در بیان دلمشغولی هایش سرچشمه میگیرد که سرآغاز کشفهای شاعرانه و ابتدای حرکت وی درجهت رسیدن به تخیل و اندیشههای شعریِ تازه است:
« لباس نو نخریدم به شوق آن روزی / که رنگ پیرهنم را تو انتخابکنی»
«آب و ریحان پشت پای چشمهایت ریختم/برنگشتن از سفر رسم مسافرها نبود»
«قابهای عکس روی طاقچه کز کردهاند / خسته و دلتنگ هم مثل همین حالای ما »
...
کاملِ این یادداشت را در آدرس زیر بخوانید:
https://www.farsnews.com/13960419000577
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
خبرگزاری فارس
قدرت اعجازِ عاطفه در شعر
مریم سپهری در نقد کتاب «قفس تنگی» سروده حسنا محمد زاده به قدرت اعجاز عاطفه در شعر تاکید کرده است.
یادداشت #آرش_شفاعی بر کتاب " #قفس_تنگی" سروده #حسنا_محمدزاده :
«قفستنگی» مجموعهای است از غزلهای حسنا محمدزاده که انتشارات #شهرستان_ادب آن را منتشر کرده است. این مجموعه، از معدود مجموعههای غزلی است که در اینسالها خواندهایم و فراز و فرودی آزاردهنده در آن دیده نمیشود. شاعر معدل قابلقبولی ازنظر شعرهای خوب دارد و به اصطلاح غثوثمین در کار او کم است.
غزلهای این مجموعه، عمدتاً از آسیبهای معمول غزلهای بسیاری از شاعران مانند ضعفتألیف، مضمونیابیهای سبک هندیوار، دنبالهروی شدید از قافیه و ابتذال در صمیمت بهدور است و شاعر سعی کرده با رعایت سختگی زبان، از ضعفهای غزل امروز دور باشد.
یکی از مهمترین آسیبهایی که غزلسرایان این روزگار به آن مبتلا میشوند، این است که برای نزدیکشدن به زبان امروز و دورشدن از اتهام کهنگی زبان و اندیشه، زبان را از چهارچوبهای معمول و رایج در غزل خارج میکنند و از آنسوی بام میافتند. برای همین است که در غزلهای بسیاری از شاعران امروز میبینید شاعر در یک بیت مانند شاعران قرن هفتم از زلف و گیسو میگوید و در یک بیت از آسانسور و ترافیک؛ و همین فضاهای نامتجانس باعث میشود درمجموع با غزلهای «شترگاوپلنگ» روبهرو شویم.
حسنا محمدزاده بهجای اینکه فضای غزل خود را که بهشدت وامدار فضا و زبان سنتی غزل است، دگرگون کند، سعی کرده با واردکردن اصطلاحات روزمره در شعر، حالوهوایی تازه به سرودههایش بدهد. در شعر او تصویرهای قرن بیستویکی، کار تازهشدن حسوحال شعر را برعهده ندارند، بلکه این اتفاق در زبان روی میدهد. مثلاً او عبارت «دلدل کردن» را از زبان روزمره مردم اخذ و وارد غزل خود کرده است:
کولهبار بسته دارد باز دلدل میکند
من ولی با اولین پرواز فردا راهیام
یا در این بیت شاعر با اصطلاح «قند در دل آبشدن» کار کرده است:
چهسالها که دو فنجان چای منتظرند
دوباره در دل این خانه قند آب کنی
آوانگارد شدن کافی است
استفاده شاعر از امکانات زبان روزمره مردم، گاهی فراتر از این میرود و او سعی میکند در زبان کار ویژهتری بکند؛ مثلاً در این بیت:
سیبمان را آب با خود برد و سال نو رسید
غیر سیروسرکه پای هفتسین پیدا نشد
خوانش نخست شعر، همین است که سفره هفتسینمان امسال بدون سیب بود. سیب هم که استعارهای است از سرخرویی، شادی و شیرینی. پس در اولیننگاه چیزیکه از این بیت دستگیرمان میشود این است که عید امسالمان بدون شادی و سرخوشی گذشت. اما استفاده شاعر از دو واژه سیروسرکه، ذهن را بهسمت اصطلاحی در زبان روزمره میبرد: «دلم مثل سیروسرکه میجوشد»، پس شعر میتواند خوانش دیگری هم داشته باشد؛ عید ما نهتنها شاد نبود، بلکه با نگرانی و جوشزدن هم همراه بود. در این بیت استفاده خلاقانه از اصطلاحات زبان، کارکرد هنرمندانهتری دارد و اگر شاعر از این ظرفیت شعرش بیشتر استفاده کند، موفقیت او در سرودن غزلی ویژه خود او بیشتر میشود.
این نکته مهمی است که هر شاعری، ظرفیتها و اختصاصات شعر خود را بشناسد و سعی کند با تقویت آنها، شعرهایی بسراید که مهرونشان ویژه خود او را بر پیشانی دارند. این آگاهی باعث میشود سودای تازه و مدرن شدن، شاعر را به بیان چنین بیتهایی سوق ندهد:
پر از اسطوره جمشیدی و مبهوت میمانم
چرا از موزههای لوور پیدا میشود جامت؟
مشخص است که عبارت «موزههای لوور» غلط است، چون یک موزه لوور بیشتر نداریم. ازطرف دیگر «از موزههای لوور پیدا میشود جامت» هم غلط است، چراکه جام «در» موزه پیدا میشود، نه «از» موزه، و میشود آن را در موزه دید! شاعری که میتواند چنین ساده و راحت حرف دلش را بگوید که: (لباس نو نخریدم بهشوق آنروزی/ که رنگ پیرهنم را تو انتخاب کنی)، به چنین آوانگاردبازیهایی نیاز ندارد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
«قفستنگی» مجموعهای است از غزلهای حسنا محمدزاده که انتشارات #شهرستان_ادب آن را منتشر کرده است. این مجموعه، از معدود مجموعههای غزلی است که در اینسالها خواندهایم و فراز و فرودی آزاردهنده در آن دیده نمیشود. شاعر معدل قابلقبولی ازنظر شعرهای خوب دارد و به اصطلاح غثوثمین در کار او کم است.
غزلهای این مجموعه، عمدتاً از آسیبهای معمول غزلهای بسیاری از شاعران مانند ضعفتألیف، مضمونیابیهای سبک هندیوار، دنبالهروی شدید از قافیه و ابتذال در صمیمت بهدور است و شاعر سعی کرده با رعایت سختگی زبان، از ضعفهای غزل امروز دور باشد.
یکی از مهمترین آسیبهایی که غزلسرایان این روزگار به آن مبتلا میشوند، این است که برای نزدیکشدن به زبان امروز و دورشدن از اتهام کهنگی زبان و اندیشه، زبان را از چهارچوبهای معمول و رایج در غزل خارج میکنند و از آنسوی بام میافتند. برای همین است که در غزلهای بسیاری از شاعران امروز میبینید شاعر در یک بیت مانند شاعران قرن هفتم از زلف و گیسو میگوید و در یک بیت از آسانسور و ترافیک؛ و همین فضاهای نامتجانس باعث میشود درمجموع با غزلهای «شترگاوپلنگ» روبهرو شویم.
حسنا محمدزاده بهجای اینکه فضای غزل خود را که بهشدت وامدار فضا و زبان سنتی غزل است، دگرگون کند، سعی کرده با واردکردن اصطلاحات روزمره در شعر، حالوهوایی تازه به سرودههایش بدهد. در شعر او تصویرهای قرن بیستویکی، کار تازهشدن حسوحال شعر را برعهده ندارند، بلکه این اتفاق در زبان روی میدهد. مثلاً او عبارت «دلدل کردن» را از زبان روزمره مردم اخذ و وارد غزل خود کرده است:
کولهبار بسته دارد باز دلدل میکند
من ولی با اولین پرواز فردا راهیام
یا در این بیت شاعر با اصطلاح «قند در دل آبشدن» کار کرده است:
چهسالها که دو فنجان چای منتظرند
دوباره در دل این خانه قند آب کنی
آوانگارد شدن کافی است
استفاده شاعر از امکانات زبان روزمره مردم، گاهی فراتر از این میرود و او سعی میکند در زبان کار ویژهتری بکند؛ مثلاً در این بیت:
سیبمان را آب با خود برد و سال نو رسید
غیر سیروسرکه پای هفتسین پیدا نشد
خوانش نخست شعر، همین است که سفره هفتسینمان امسال بدون سیب بود. سیب هم که استعارهای است از سرخرویی، شادی و شیرینی. پس در اولیننگاه چیزیکه از این بیت دستگیرمان میشود این است که عید امسالمان بدون شادی و سرخوشی گذشت. اما استفاده شاعر از دو واژه سیروسرکه، ذهن را بهسمت اصطلاحی در زبان روزمره میبرد: «دلم مثل سیروسرکه میجوشد»، پس شعر میتواند خوانش دیگری هم داشته باشد؛ عید ما نهتنها شاد نبود، بلکه با نگرانی و جوشزدن هم همراه بود. در این بیت استفاده خلاقانه از اصطلاحات زبان، کارکرد هنرمندانهتری دارد و اگر شاعر از این ظرفیت شعرش بیشتر استفاده کند، موفقیت او در سرودن غزلی ویژه خود او بیشتر میشود.
این نکته مهمی است که هر شاعری، ظرفیتها و اختصاصات شعر خود را بشناسد و سعی کند با تقویت آنها، شعرهایی بسراید که مهرونشان ویژه خود او را بر پیشانی دارند. این آگاهی باعث میشود سودای تازه و مدرن شدن، شاعر را به بیان چنین بیتهایی سوق ندهد:
پر از اسطوره جمشیدی و مبهوت میمانم
چرا از موزههای لوور پیدا میشود جامت؟
مشخص است که عبارت «موزههای لوور» غلط است، چون یک موزه لوور بیشتر نداریم. ازطرف دیگر «از موزههای لوور پیدا میشود جامت» هم غلط است، چراکه جام «در» موزه پیدا میشود، نه «از» موزه، و میشود آن را در موزه دید! شاعری که میتواند چنین ساده و راحت حرف دلش را بگوید که: (لباس نو نخریدم بهشوق آنروزی/ که رنگ پیرهنم را تو انتخاب کنی)، به چنین آوانگاردبازیهایی نیاز ندارد.
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
یا ابوالفضل (ع)
به دریا آشنا کن خاک خشک این طرف ها را
پر از در وجودت کن دل سرد صدف ها را
برو ای مرد ! دریا چشم در راه است مشکت را
بیاور تا سکوت خیمه ها شور و شعف ها را
یتیمانی که تا دیروز فرزند علی بودند
همین هایند ،حتما دیده ای این ناخلف ها را
دو دستت را ببر با خود ،نگاه خسته ات را هم
محیا کن برای تیر نامردان هدف ها را
میان تیغ ها و نیزه ها جشنی شده بر پا
به گوش بادها پیچانده ضرب آهنگ دف ها را
همیشه رو به ساحل می برند امواج سرگردان
برای دیدن لب های بی تابت صدف ها را
#حسنا_محمدزاده
از کتاب #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
به دریا آشنا کن خاک خشک این طرف ها را
پر از در وجودت کن دل سرد صدف ها را
برو ای مرد ! دریا چشم در راه است مشکت را
بیاور تا سکوت خیمه ها شور و شعف ها را
یتیمانی که تا دیروز فرزند علی بودند
همین هایند ،حتما دیده ای این ناخلف ها را
دو دستت را ببر با خود ،نگاه خسته ات را هم
محیا کن برای تیر نامردان هدف ها را
میان تیغ ها و نیزه ها جشنی شده بر پا
به گوش بادها پیچانده ضرب آهنگ دف ها را
همیشه رو به ساحل می برند امواج سرگردان
برای دیدن لب های بی تابت صدف ها را
#حسنا_محمدزاده
از کتاب #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
تو به دریا ریختی و من کماکان ماهیام
بازهم ای رود ! ممنون از همین همراهیام
کاروانی تشنه بود و یوسفی درچاه و من
من : طنابی که فقط شرمنده از کوتاهیام
سکههایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا
تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهیام
ماه با سردی به گوش موجِ عاشق پیشه گفت :
هرچه از تو دور باشم بیشتر می خواهیام
رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم
من کبوتر هم اگر باشم کبوتر چاهیام
کوله بارِ بسته دارد باز دل دل میکند
من ولی با اولین پروازِ فردا ، راهیام
#حسنا_محمدزاده
از مجموعه شعر #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
------------------------------------
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
بازهم ای رود ! ممنون از همین همراهیام
کاروانی تشنه بود و یوسفی درچاه و من
من : طنابی که فقط شرمنده از کوتاهیام
سکههایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا
تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهیام
ماه با سردی به گوش موجِ عاشق پیشه گفت :
هرچه از تو دور باشم بیشتر می خواهیام
رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم
من کبوتر هم اگر باشم کبوتر چاهیام
کوله بارِ بسته دارد باز دل دل میکند
من ولی با اولین پروازِ فردا ، راهیام
#حسنا_محمدزاده
از مجموعه شعر #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
------------------------------------
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
#ساعت_دیدار
جمعه 21 اردیبهشت ساعت 15
خانم #حسنا_محمدزاده با مجموعه شعر #قفس_تنگی در غرفه #انتشارات_شهرستان_ادب
شبستان
سالن ناشران عمومی
راهروی 19
غرفه 25
@ShahrestanAdabPub
جمعه 21 اردیبهشت ساعت 15
خانم #حسنا_محمدزاده با مجموعه شعر #قفس_تنگی در غرفه #انتشارات_شهرستان_ادب
شبستان
سالن ناشران عمومی
راهروی 19
غرفه 25
@ShahrestanAdabPub
یا ابوالفضل (ع)
به دریا آشنا کن خاک خشک این طرف ها را
پر از در وجودت کن دل سرد صدف ها را
برو ای مرد ! دریا چشم در راه است مشکت را
بیاور تا سکوت خیمه ها شور و شعف ها را
یتیمانی که تا دیروز فرزند علی بودند
همین هایند ،حتما دیده ای این ناخلف ها را
دو دستت را ببر با خود ،نگاه خسته ات را هم
محیا کن برای تیر نامردان هدف ها را
میان تیغ ها و نیزه ها جشنی شده بر پا
به گوش بادها پیچانده ضرب آهنگ دف ها را
همیشه رو به ساحل می برند امواج سرگردان
برای دیدن لب های بی تابت صدف ها را
#حسنا_محمدزاده
از کتاب #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub
به دریا آشنا کن خاک خشک این طرف ها را
پر از در وجودت کن دل سرد صدف ها را
برو ای مرد ! دریا چشم در راه است مشکت را
بیاور تا سکوت خیمه ها شور و شعف ها را
یتیمانی که تا دیروز فرزند علی بودند
همین هایند ،حتما دیده ای این ناخلف ها را
دو دستت را ببر با خود ،نگاه خسته ات را هم
محیا کن برای تیر نامردان هدف ها را
میان تیغ ها و نیزه ها جشنی شده بر پا
به گوش بادها پیچانده ضرب آهنگ دف ها را
همیشه رو به ساحل می برند امواج سرگردان
برای دیدن لب های بی تابت صدف ها را
#حسنا_محمدزاده
از کتاب #قفس_تنگی
نشر #شهرستان_ادب
@ShahrestanAdabPub