انتشارات شهرستان ادب
266 subscribers
1.05K photos
92 videos
1 file
426 links
انتشارات شهرستان ادب، ناشر تخصصی شعر و داستان

برای خرید کتاب‌ها، ادب بوک همیشه همراه شماست📚
آیدی ثبت سفارش
@adab_book
سایت خرید آنلاین
Adabbook.com
ارسال کتاب در کوتاهترین زمان
Download Telegram
#تازه_های_نشر

#راهبندان

جدیدترین مجموعه رباعیِ #میلاد_عرفان_پور
نشر #شهرستان_ادب

نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹

@shahrestanAdabPub
#تازه_های_نشر

#راهبندان

جدیدترین مجموعه رباعیِ #میلاد_عرفان_پور
نشر #شهرستان_ادب

نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران
بخش ناشران عمومی
سالن A3 راهروی ۵ غرفه ۱۹

@shahrestanAdabPub
Forwarded from شهرستان ادب
پرفروش ترین کتاب‌های شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب در روز هفتم را در سطور زیر ببینید. (کتابهایی که در این فهرست برای اولین بار در نمایشگاه کتاب عرضه میشوند با عنوان "جدید" مشخص شده اند)


#عشق_سوزان_است
سروده‌ی #مهدی_جهاندار (جدید)

#راهبندان
سروده‌ی #میلاد_عرفان_پور (جدید)

#مرز_ما_عشق_است
سروده‌ی #سید_مهدی_شفیعی (جدید)

#بی‌کتابی
نوشته‌ی #محمد_رضا_‌شرفی_خبوشان (جدید)

#قاف
نوشته‌ی #یاسین_حجازی

#دخیل_هفتم
نوشته‌ی #محمد_رودگر (جدید)

#وقتی_دلی
نوشته‌ی #محمد_حسن_شهسواری

#لیلی_آذر
سروده‌ی #اعظم_سعادتمند (جدید)

#رودخوانی
سروده‌ی #محمد_مهدی_سیار

#در_کلماتم_باران_می_بارد (جدید)
سروده‌ی #علیرضا_قزوه

#‌شاه_کشی
نوشته‌ی #ابراهیم_اکبری_دیزگاه (جدید)

#واقعه
سروده‌ی #غلامرضا_کافی (جدید)

#آیینه_کاری_سکوت
سروده‌ی #نیلوفر_بختیاری (جدید)

نشانی غرفه شهرستان ادب:
سالن A3 . راهروی ۵. غرفه شماره ۱۹

#شهروند_کتاب_های_خود_باشید !

@ShahrestanAdab
@ShahrestanAdabPub
تنها و غریب مانده انسان در شهر
سنگین شده سایه ی رفیقان در شهر

محتاج درنگیم در این کثرت رنگ
این است دلیل راهبندان در شهر

#میلاد_عرفان_پور

از جدیدترین مجموعه #رباعی این شاعر، #راهبندان
نشر #شهرستان_ادب

کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:

https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
خلاصه ای از یادداشت #عابد_نظری پیرامون کتاب #راهبندان سروده #میلاد_عرفان‌_پور منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب

با عقلی که کوچکتر بود، فکر می کردم دلیل رونق دوباره رباعی با ایرج زبردست، بیژن ارژن و جلیل صفر بیگی، مدرنیته و سرعت ذاتی آن است. فکر میکردم در عصر پیام کوتاه، رباعی چکیده دوستت دارم، به بیانی بدیع می تواند باشد. بقول غلامرضا طریقی :"ای فدای بلندی قدت/ عصر، عصر پیام کوتاه است." رفته رفته اما؛ بدیهیاتی را بازشناختم که این فرض را نقض کرد. یکی خود عمر رباعی است. آیا در عصر ابوسعید، در دوره ی رودکی و خیام و این ها هم سرسام سرعت بوده؟ ازدحام مترو و شلوغی بی.آر.تی و پهن پیکری بوئینگ بوده؟ از طرفی، در همین زمان سرعت و گذر، رمان های چند صد صفحه ای در کشور ما و مترقی ترها به تیراژ بالا فروخته و خوانده می شود. اما در این هر دو، پرداخت هنرمندانه اشتراک دارد و در رباعی ایجاز شاعرانه ست که اختصاصی شده. این ایجاز که حتما باید صاحب خیال باشد، رمزی ست که حالا بازیافته شده و یکی از صاحبان رمز، میلاد عرفانپور است. از نوجوانی صاحب ذوق بود و شکر خدا، قدم قدم پیشرفت داشت. تا رسیدیم به امروز و "راهبندان" اش.

رباعی برای میلاد عرفانپور جدی است. تفننی لابه‌لای دفتری غزل نیست. این جدی بودن، باعث شده او هرچه فن بلد است را پیاده کند. عرفانپور با استفاده از فنون بیانی، به زبانی اختصاصی رسیده است. فکر می کنم او باید خوشحال باشد که کسی او را مثلا نوجوانی خیام نخوانده است. ساختار رباعی او از سادگی خودش شروع شده و به صمیمیت خودش هم ختم می شود. این سادگی و صمیمیت البته هیچ تناقضی با آراستگی ندارد.

ازدل، تنها رنگ شکستی مانده است

از تاک ترانه های مستی مانده است

ای پیشانی کجا نشاندی مارا

بر پیشانی، صدای دستی مانده است

می توانم این رباعی را نه فقط تصویری، که صوتی و تصویری بگویم. صدای دستی بر پیشانی و کنایه ی افسوس. این کنایه از فرهنگ روزمره مردم استخراج شده. این سادگی ست. با آشنایی زدایی و کمینه-گویی، افسوس حاصل از فهم دوباره ی کنایه را ضریب میدهد. این فن است و آراستگی. به همین راحتی.

دیگر درون مایه ی محبوب شاعر –ایضا بنده- مرگ است. او به این نتیجه درست رسیده، که مرگ آخر تمام زندگی چند ساله در این دنیاست، پس ترجیح می دهد برای آمدنش آماده باشد.

از یاد تو را می برد آخر دنیا

بسپار به خاطر این فراموشی را

حتی به پیشواز می رود:

تا فاتحه ی تورا نخواندست، بمیر

و این پیشواز نه به خاطر هیچ انگاری و علاقه به اتمام این پوچ دنیاست، که حیات را در مرحله ی دیگری از زیستن و نوع دیگری از بودن می طلبد:

رسوای جهانیم، کجایی ای مرگ؟

ما را به جهان دیگری باید برد

و آخر اینکه، آن دیگر درونمایه ی دوست داشتنی شعر های عرفانپور، حتی اگر به قدر نمک باشد، مزه و کیفیت مهمی در او دارد. شاعر، اصلا هنرمند، باید که آرمانی داشته باشد و قله ای. مخاطب، سرزمین پست و بی منظره نمی خواهد. و تپه های کوچک هم به زودی فتح می شود و هنرش هم از دهن می افتد. عرفانپور اما به بلندای خوب اوجی دخیل بسته . و به خوبی هم چنین کرده.

چون رود، زلال تربیت شد دل من

بی تاب وصال، تربیت شد دل من

سرمایه ی او فقط غمت بود حسین!

با رزق حلال، تربیت شد دل من

کاملِ این یادداشت:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7134

کانال تخصصی کتب شعر و داستان:

https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
روز آمده آفتاب تقسیم کند
شب آمده قرص خواب تقسیم کند

در برزخ روز و شب، غروب آمده است
تا بین همه شراب تقسیم کند

#میلاد_عرفان_پور

از جدیدترین مجموعه #رباعی اش، #راهبندان
نشر #شهرستان_ادب

کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:

https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
جلسه نقد کتاب #راهبندان سرودهٔ #میلاد_عرفان_پور نشر #شهرستان_ادب

سه شنبه ۲۰ تیر از ساعت ۱۷
بلوار کشاورز، جمالزاده شمالی، کوچه شیرزاد پلاک ۱۲، #خبرگزاری_تسنیم

@ShahrestanAdabPub
سرخوش به گمان که در حساب آمده اند
در محضر مرگ چون حباب آمده اند

قلاب چه پرسید که این ماهی ها
در پاسخ آن به روی آب آمده اند

#میلاد_عرفان_پور

از مجموعه رباعی #راهبندان
نشر #شهرستان_ادب

کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:

@ShahrestanAdabPub
یادداشتی بر کتاب « #راهبندان » سروده #میلاد_عرفان_پور
به قلم #محمد_قائم_خانی :
فصل سوم «راهبندان» میلاد عرفان‌پور، جای تأمل است. هم جای تأمل مخاطب است هم جای تأمل منتقد. جای تأمل مخاطب است به خاطر تغییر فضای ناگهانی فصل. وسط رباعی‌هایی با حال و هوای مورد انتظار، ناگهان شاعر تو را به وسط خیابان های شهر پرت می کند. صدای ماشین ها به گوشت می رسد. دست فروشان را می بینی. بوی نامطبوع به مشامت می رسد. هوای آلوده را استشمام می کنی. و در عین حال هنوز بر بال رباعی سواری. رباعی های این فصل راهبندان، عکس هایی هستند که پرونده ای سبک بال از شهر رو به زوال زیر بال هایش گرفته. عکس هایی ساده که دیدن جزئیاتی پیش چشم همه از آن بالا، خاص شان کرده. در پرواز پرنده رباعی، انتظار ما دیدن درختان و آسمان است. و شنیدن صدای آسمان، و توجه به ملکوت. اما این پرنده کوچک تیزپرواز، در فصل سوم سر از آسمان به زیر کشیده و به ماشین ها و آدم های سردرگم خیره شده است. هنوز لطیف است و تیزرو، اما نگاهش به زمین است، به آدم هاست، به نقائص است، به دوری هاست، به نرسیدن ها، ندیدن ها، نبودن ها. و همین توجه به انسان هاست که خصلتی روایی به این فصل بخشیده. درست است که رباعی با همه قواعدش در این جا هم حضور دارد. نگاهی کوچک است به کنجی یا افقی، صوتی است که از کرانه ای برمی جهد و ساکت می شود، اما مجموعه فصل با کنار هم نهادن تصاویر، روایتی از شهر ارائه می دهد. روایتی که از موضع شاعر برمی‌خیزد.
اگر هیچ چیز مهمی در این فصل نبود، که هست؛ اگر هیچ شاعرانگی در رباعی‌ها نبود، که هست؛ و اگر زبان یله و رها بود، که نیست؛ همین موضع شاعر به مثابه یک راوی، در درون شهر اما با همان قالب کهن رباعی، غنیمتی است در زمانه ما که باید قدرش را دانست. شاعر در این فصل به «درون» شهر قدم گذاشته و به «میان» آدم‌ها رفته است. شهر در شعرش هویت پیدا کرده و روابط میان آدم‌ها از دوگانه‌های عشق و نفرت پیچیده‌تر شده است. یک التفات یا عدم التفات می‌تواند امری را سبب شود، دلی را بشکند، کسی را طرد کند، و شخصی را بر صدر بنشاند. این‌ها پیچیدگی‌های روابط شهری است که حضورش در قالب رباعی بسیار غنیمت است. نگرانی شاعر برای شهری که زندگی را می‌بلعد، ستودنی است. منتها هنوز کافی نیست. برای اینکه پرنده رباعی بتواند ما را به درون «شهر» ببرد و «جهان» شهر را برایمان بسازد، نیاز به عکس‌های بیشتری هست. عکس‌هایی با همین شناسنامه، که هم بر بال خیال شاعرانه نشسته باشند و هم وزانت و پختگی قالب کهن رباعی را داشته باشند. شاید اگر میلاد عرفان‌پور عکس‌های متعددی از زوایای مختلف شهر با همین سبک و سیاق بگیرد و در دفتری گرد آورد، بتواند ما را به «جهان» شهری که در منظرش قرار دارد بکشاند و روایتی یک‌دست از طریق رباعی به ما ارائه دهد. ما تشنگان جهان‌های شاعرانه، منتظر آن دفتر می‌مانیم.

کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :

@ShahrestanAdabPub