همسر شهید سرلشگر آزاده #حسین_لشگری :
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
همسر شهید سرلشگر آزاده #حسین_لشگری :
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub
«می دونید ۶۴۱۰ روز اسارت یعنی چی؟ کاش من و شما هم حداقل یک روز یا فقط یک ساعت اسیر بودیم. آن هم نه در عراق، بلکه در چهاردیواری شهرمون، خونه مون ... تا می فهمیدیم این که یه آدمی توی سن جوانی و حدود یک سال بعد از ازدواج با داشتن یه پسر ۴ ماهه میره از وطن و ناموس ما دفاع کنه و ۶۴۱۰ روز اسیر میشه، یعنی چی؟
۱۸ سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان ... »
تقدیم به او ...
جایی برای حرف نمیماند
وقتی که بیقراری و دلتنگی
وقتی میان خانهی خود با جنگ
بیوقفه سالهاست که میجنگی
گاهی به شکل آه میآید غم
گاهی به شکل گریه، زیاد و کم
عمری درآمدهست به هر شکلی
عمری درآمدهست به هر رنگی
در پیکری که عشق تراشیده
جانی نمانده است مدارا کن
بر دوش میکشد غمِ هجران را
چون کوه را به دوش کشد سنگی
از روزِ رفتن تو هزاران سال
گویی گذشته است بر این تندیس
وقتی سپرده چشم به هر راهی
وقتی نشسته گوش به هر زنگی
وقتی تو نیستی به چه امّیدی
گیسوی من شکوفه برویاند
آن روسریِّ مخملِ قرمز هم
دیگر نمیزند به دلم چنگی
هر شب به فکرِ آمدنت تا روز
هر روز فکرِ آمدنت تا شب
این گونه در اسارتِ معشوقم
در اوجِ بیقراری و دلتنگی
#پونه_نیکوی
از کتاب #۶۴۱۰_روز_تنهایی
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان :
@ShahrestanAdabPub