🔻قصۀ من
(#شاطرعباس_صبوحی_قمی، شاعر خوشذوق دورۀ قاجار است؛ مردی عامی که دیگران دربارهاش گفتهاند در زمان پخت نان، شعر میسروده است. از این شاعر باقریحه، اشعار عاشقانۀ زیبایی بهجامانده است. شما را به خواندن غزلی از او دعوت میکنیم)
▪️چه خونبها بِه از این کشتگان کوی تو را
که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را
تمام، گمشدگان ره توایم و کنیم
به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را
دم مسیح که گویند روحپرور بود
یقینم آنکه به لب داشت گفتگوی تو را
ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصۀ من
اگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو را
سبوکشان محبّت کشند دوشبهدوش
اگر گناه دو عالم بود سبوی تو را
به خود مناز و مخند اینقدَر به گریۀ من
که آب چشم من، افزوده آبروی تو را
ز آب دیده «صبوحی» وضو مساز که خون
مضاف باشد و باطل کند وضوی تو را
#صبوحی_قمی
☑️ @ShahrestanAdab
(#شاطرعباس_صبوحی_قمی، شاعر خوشذوق دورۀ قاجار است؛ مردی عامی که دیگران دربارهاش گفتهاند در زمان پخت نان، شعر میسروده است. از این شاعر باقریحه، اشعار عاشقانۀ زیبایی بهجامانده است. شما را به خواندن غزلی از او دعوت میکنیم)
▪️چه خونبها بِه از این کشتگان کوی تو را
که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را
تمام، گمشدگان ره توایم و کنیم
به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را
دم مسیح که گویند روحپرور بود
یقینم آنکه به لب داشت گفتگوی تو را
ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصۀ من
اگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو را
سبوکشان محبّت کشند دوشبهدوش
اگر گناه دو عالم بود سبوی تو را
به خود مناز و مخند اینقدَر به گریۀ من
که آب چشم من، افزوده آبروی تو را
ز آب دیده «صبوحی» وضو مساز که خون
مضاف باشد و باطل کند وضوی تو را
#صبوحی_قمی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 و سرانجام روز داوری فرا میرسد
(یادداشتی از #محمدامین_پورحسینقلی بر رمان #روز_داوری نوشتۀ #سجاد_خالقی)
▪️ «... اگر مثل من با داستانهای ژانر معما بهخصوص با پیرنگی پر از گرههای کور و سرنخهای معوج حال میکنید، توصیه میکنم در اسرعوقت و قبل از آنکه کتاب به چاپ دوم برسد و بهخاطر گرانی کاغذ، قیمتش از بیستوپنجهزار تومان به شاید بیشتر از پنجاههزار تومان برسد، آن را سفارش بدهید!...
اصولاً خوانندۀ ایرانی که بهطور حرفهای به ادبیات ژانر میپردازد، با محصولات وطنی زیادی برای انتخاب روبهرو نیست و از این جهت، تلاش سجاد خالقی برای خلق ژانری در حالوهوای ایرانی، ستودنی است. صحنهپردازیهای روایت و لحن دیالوگها باتوجه به زمان وقوع داستان (دهۀ پنجاه شمسی) بهخوبی صحنهپردازی و مدیریت شده است و نشان میدهد که نویسنده تحقیقات گستردهای روی تاریخ آن مقطع از ایران انجام داده است... »
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشتی از #محمدامین_پورحسینقلی بر رمان #روز_داوری نوشتۀ #سجاد_خالقی)
▪️ «... اگر مثل من با داستانهای ژانر معما بهخصوص با پیرنگی پر از گرههای کور و سرنخهای معوج حال میکنید، توصیه میکنم در اسرعوقت و قبل از آنکه کتاب به چاپ دوم برسد و بهخاطر گرانی کاغذ، قیمتش از بیستوپنجهزار تومان به شاید بیشتر از پنجاههزار تومان برسد، آن را سفارش بدهید!...
اصولاً خوانندۀ ایرانی که بهطور حرفهای به ادبیات ژانر میپردازد، با محصولات وطنی زیادی برای انتخاب روبهرو نیست و از این جهت، تلاش سجاد خالقی برای خلق ژانری در حالوهوای ایرانی، ستودنی است. صحنهپردازیهای روایت و لحن دیالوگها باتوجه به زمان وقوع داستان (دهۀ پنجاه شمسی) بهخوبی صحنهپردازی و مدیریت شده است و نشان میدهد که نویسنده تحقیقات گستردهای روی تاریخ آن مقطع از ایران انجام داده است... »
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«رنجهای ساختگی» به روایت #اگزویه_دومستر | از کتاب #سفر_به_دور_اتاقم با ترجمه #احمد_پرهیزی
(بیست و چهارمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«در این فکر بودم که تمجید از سیاحت خود را با گفتن این نکته آغاز کنم که این سفر هیچخرجی روی دستم نگذاشت. این نکتهای است درخور درنگ. درست به همین سبب است که مردمان تنگدست از این پیشنهاد استقبال میکنند و آن را میستایند. با اینهمه، تردید نباید کرد که پیشنهاد من درست به همین سبب، یعنی کمخرجی، به مذاق گروه دیگری از آدمیان نیز خوش میآید و آنان حتی بیش از دیگران پیشنهادم را خواهند پسندید. میپرسید چه کسانی، بله؟ عجب، پس کنجکاوید بدانید؟ منظورم مردمان ثروتمند است. وانگهی، این شیوۀ مسافرت، هرطورکه فکرش را بکنید، مناسب بیماران هم هست! دیگر نیازی نیست از آبوهوای نامساعد و تغییر فصول بهراسند. برای بزدلها نیز مناسب است؛ چون از چنگ راهزنان در امان خواهند بود. نه چالهای پیش پایشان سبز خواهد شد و نه چاهی...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(بیست و چهارمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب)
▪️«در این فکر بودم که تمجید از سیاحت خود را با گفتن این نکته آغاز کنم که این سفر هیچخرجی روی دستم نگذاشت. این نکتهای است درخور درنگ. درست به همین سبب است که مردمان تنگدست از این پیشنهاد استقبال میکنند و آن را میستایند. با اینهمه، تردید نباید کرد که پیشنهاد من درست به همین سبب، یعنی کمخرجی، به مذاق گروه دیگری از آدمیان نیز خوش میآید و آنان حتی بیش از دیگران پیشنهادم را خواهند پسندید. میپرسید چه کسانی، بله؟ عجب، پس کنجکاوید بدانید؟ منظورم مردمان ثروتمند است. وانگهی، این شیوۀ مسافرت، هرطورکه فکرش را بکنید، مناسب بیماران هم هست! دیگر نیازی نیست از آبوهوای نامساعد و تغییر فصول بهراسند. برای بزدلها نیز مناسب است؛ چون از چنگ راهزنان در امان خواهند بود. نه چالهای پیش پایشان سبز خواهد شد و نه چاهی...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سرگردانی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #ملاحظات سرودۀ #امید_مهدی_نژاد بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️صبحِ نورافشانی پیشانیات را دوست دارم
چشمهای بیسبب بارانیات را دوست دارم
ثلث و نستعليقِ اخم و خندهات را میستایم
خال و خط کوفی و دیوانیات را دوست دارم
درد من لب وا کنی خفتهست در آغوش درمان
این عزايمخوانی رحمانیات را دوست دارم
باز لبخندی بزن، نه... خنده دنداننمایی
آن ردیف روشن مرجانیات را دوست دارم
غرق پاییزم، ولی ایکاش برمیگشت روزم
بوسهبارانهای تابستانیات را دوست دارم
پرسشم از عشق بود و پاسخش حزن نگاهت...
پاسخ از ژرفنا عرفانیات را دوست دارم
سربه سقف سینه میکوبی و مینالی، دل ای دل
نالههای در قفس زندانیات را دوست دارم
عشق میگوید بمان و عقل میگوید برو، آه
بین عقل و عشق سرگردانیات را دوست دارم
☑️ @ShahrestanAdab
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #ملاحظات سرودۀ #امید_مهدی_نژاد بهروز میکنیم. گفتنیست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است)
▪️صبحِ نورافشانی پیشانیات را دوست دارم
چشمهای بیسبب بارانیات را دوست دارم
ثلث و نستعليقِ اخم و خندهات را میستایم
خال و خط کوفی و دیوانیات را دوست دارم
درد من لب وا کنی خفتهست در آغوش درمان
این عزايمخوانی رحمانیات را دوست دارم
باز لبخندی بزن، نه... خنده دنداننمایی
آن ردیف روشن مرجانیات را دوست دارم
غرق پاییزم، ولی ایکاش برمیگشت روزم
بوسهبارانهای تابستانیات را دوست دارم
پرسشم از عشق بود و پاسخش حزن نگاهت...
پاسخ از ژرفنا عرفانیات را دوست دارم
سربه سقف سینه میکوبی و مینالی، دل ای دل
نالههای در قفس زندانیات را دوست دارم
عشق میگوید بمان و عقل میگوید برو، آه
بین عقل و عشق سرگردانیات را دوست دارم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B0VFpypBGV-/?igshid=lqb1of5brlkn
▪️تصاویری از #انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبههای به یاد ماندنی
با حضور #علی_محمد_مودب، #محمدمهدی_سیار، #محمدحسین_نعمتی و...
چهارشنبه دوم مردادماه ۱۳۹۸
🔸 لطفا ورق بزنید
☑️ @ShahrestanAdab
▪️تصاویری از #انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبههای به یاد ماندنی
با حضور #علی_محمد_مودب، #محمدمهدی_سیار، #محمدحسین_نعمتی و...
چهارشنبه دوم مردادماه ۱۳۹۸
🔸 لطفا ورق بزنید
☑️ @ShahrestanAdab
Instagram
موسسه فرهنگیهنری شهرستان ادب
. تصاویری از #انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبههای به یاد ماندنی با حضور #علی_محمد_مودب، #محمدمهدی_سیار، #محمدحسین_نعمتی و... چهارشنبه دوم مردادماه ۱۳۹۸. . . لطفا ورق بزنید . . عکس: #شهریار_شفیعی . . #ShahrestanAdab
🔻یادداشت #علی_محمد_مودب بر کتاب #جشن_همگانی
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«...این کتاب "جشن همگانی" است، از نویسنده خوب و توانای امروز، جناب مجید قیصری، که مجموعهای از داستانهای کوتاه است.
داستان کوتاه دو خوبی عمده دارد: هم داستان است و هم کوتاه! برای دوستانی که هنوز اهل خواندن داستان بلند و رمان نیستند داستان کوتاه ورودی خیلی خوبی است که بتوانند وارد دنیای رمان و داستان بلند شوند.
داستانهای کوتاه نویسندگان خوب هرکدام جهانی دارد و اشارههایی که میتواند برای همیشه در وجود آدم ماندگار شود.
مجید قیصری در "جشن همگانی" داستانهای خیلی خوبی دارد که از این نظر ممتازند. یکی از داستانهای خوب و جهاندار و جاندار این مجموعه داستان "هر شب یکی از این گله گم میشود" است...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«...این کتاب "جشن همگانی" است، از نویسنده خوب و توانای امروز، جناب مجید قیصری، که مجموعهای از داستانهای کوتاه است.
داستان کوتاه دو خوبی عمده دارد: هم داستان است و هم کوتاه! برای دوستانی که هنوز اهل خواندن داستان بلند و رمان نیستند داستان کوتاه ورودی خیلی خوبی است که بتوانند وارد دنیای رمان و داستان بلند شوند.
داستانهای کوتاه نویسندگان خوب هرکدام جهانی دارد و اشارههایی که میتواند برای همیشه در وجود آدم ماندگار شود.
مجید قیصری در "جشن همگانی" داستانهای خیلی خوبی دارد که از این نظر ممتازند. یکی از داستانهای خوب و جهاندار و جاندار این مجموعه داستان "هر شب یکی از این گله گم میشود" است...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 سهم آینهها
(امروز، روز زیارتی امام رئوف، علیبنموسیالرضا علیهالسلام، و به روایتی شهادت این امام عزیز است. به این بهانه، شعری میخوانیم از کتاب #پنجره_های_آجری سرودۀ #حسن_دلبری که در حالوهوای زیارت مشهدالرضاست).
▪️اینجا طلسم گنج خدایی، شکسته باش
پابوس لحظههای رضایی، شکسته باش
در کوهسار گنبد و گلدستههای او
حالی بپیچ و مثل صدایی شکسته باش
وقتی به گریه میگذری در رواقها
سهم تمام آینههایی شکسته باش
هر پارهات در آینهای سیر میکند
یعنی اگر مسافر مایی شکسته باش
اینجا درستیِ همگان در شکستگیست
تا از شکستگی بهدرآیی شکسته باش
در انحنای روشن ایوان کنایتی است
یعنی اگرچه غرق طلایی شکسته باش
آنجا شکستی و طلبیدند و آمدی
اینجا که در مقام فنایی شکسته باش
#امام_رضا
#شعر_رضوی
☑️ @ShahrestanAdab
(امروز، روز زیارتی امام رئوف، علیبنموسیالرضا علیهالسلام، و به روایتی شهادت این امام عزیز است. به این بهانه، شعری میخوانیم از کتاب #پنجره_های_آجری سرودۀ #حسن_دلبری که در حالوهوای زیارت مشهدالرضاست).
▪️اینجا طلسم گنج خدایی، شکسته باش
پابوس لحظههای رضایی، شکسته باش
در کوهسار گنبد و گلدستههای او
حالی بپیچ و مثل صدایی شکسته باش
وقتی به گریه میگذری در رواقها
سهم تمام آینههایی شکسته باش
هر پارهات در آینهای سیر میکند
یعنی اگر مسافر مایی شکسته باش
اینجا درستیِ همگان در شکستگیست
تا از شکستگی بهدرآیی شکسته باش
در انحنای روشن ایوان کنایتی است
یعنی اگرچه غرق طلایی شکسته باش
آنجا شکستی و طلبیدند و آمدی
اینجا که در مقام فنایی شکسته باش
#امام_رضا
#شعر_رضوی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 انتقام گربهای
(یادداشت #طاهره_احمدنژاد بر رمان نوجوان #چشمهای_سبز_هی_هو_ها_ما نوشتۀ #ریحانه_جعفری)
▪️«...رمان "چشمهای سبز هیهوهاما" داستانی است که از نفرت به گربهها شروع میشود. نوجوان قصۀ ما که اسمش کیوان است، کافی است چشمش به یکگربه بیفتد، آنوقت دیگر معلوم نیست چه بلایی به سرش خواهد آورد. البته ریشۀ این نفرت بهخاطر این است که مرغعشقهای نازنینش، قربانی دستدرازیهای یکگربه شده است...
کیوان که با عالم و آدم قهر است و نمیتواند مشکل جدیدش را برای کسی بازگو کند، مجبور میشود که آن را طوری پنهان کند، اما ترس اینکه هرچه زودتر آشکار میشود او را رها نمیکند. تا اینکه مجبور میشود قضیه را به خواهرش ویدا بگوید، اما آیا این دو میتوانند از پس این مشکل بربیایند؟
مبنای رمان خانم جعفری، تخیل است و البته در بعضی بخشها ترسناک هم میشود، اما وقتی به پایان قصه میرسید میبینید که اهداف بلند اجتماعی و فرهنگی را دنبال میکرده است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #طاهره_احمدنژاد بر رمان نوجوان #چشمهای_سبز_هی_هو_ها_ما نوشتۀ #ریحانه_جعفری)
▪️«...رمان "چشمهای سبز هیهوهاما" داستانی است که از نفرت به گربهها شروع میشود. نوجوان قصۀ ما که اسمش کیوان است، کافی است چشمش به یکگربه بیفتد، آنوقت دیگر معلوم نیست چه بلایی به سرش خواهد آورد. البته ریشۀ این نفرت بهخاطر این است که مرغعشقهای نازنینش، قربانی دستدرازیهای یکگربه شده است...
کیوان که با عالم و آدم قهر است و نمیتواند مشکل جدیدش را برای کسی بازگو کند، مجبور میشود که آن را طوری پنهان کند، اما ترس اینکه هرچه زودتر آشکار میشود او را رها نمیکند. تا اینکه مجبور میشود قضیه را به خواهرش ویدا بگوید، اما آیا این دو میتوانند از پس این مشکل بربیایند؟
مبنای رمان خانم جعفری، تخیل است و البته در بعضی بخشها ترسناک هم میشود، اما وقتی به پایان قصه میرسید میبینید که اهداف بلند اجتماعی و فرهنگی را دنبال میکرده است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جشن باغ صدری
(چهارم مردادماه، سالمرگ رضاشاه است. از جمله خیانتهای این شاه پهلوی به ملت ایران، قانون کشف حجاب بود که در زمان خود با مقاومتها و مقابلههای گستردهای از سوی مردم مواجه شد. #جشن_باغ_صدری داستانی است از خانم #سیده_عذرا_موسوی که حالوهوای مردم کوچه و بازار را در همان روزهای قانون کشف حجاب روایت میکند. این داستان در مجموعهداستانی به همین نام توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است و پیشتر پروندهکتابی نیز در سایت شهرستان ادب به آن اختصاص یافته).
▪️«...هنوز سفرۀ شام را نینداخته بودیم که پدر خبر دعوت اداره را به مادر داد. مادر قشقرقی بهپا کرد که بیا و ببین. زمین و زمان را به هم دوخت. صدایش کمی بالا رفت و برافروخته به پدر گفت: «یک روز آمدی و گفتی روبنده نینداز، حجاب اختیاری شده، گفتم چشم. فردا آمدی و گفتی پیچه نبند، دولت به ادارهجاتیها سخت گرفته، گفتم چشم. یک روز دیگر آمدی و گفتی چاقچور نپوش، از این جورابهای ساق بلند ماشینی به پا کن، گفتم چشم؛ ولی به فاطمهی زهرا با کفن از این خانه بیرون میروم، بیچادر نمیروم!...»
🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(چهارم مردادماه، سالمرگ رضاشاه است. از جمله خیانتهای این شاه پهلوی به ملت ایران، قانون کشف حجاب بود که در زمان خود با مقاومتها و مقابلههای گستردهای از سوی مردم مواجه شد. #جشن_باغ_صدری داستانی است از خانم #سیده_عذرا_موسوی که حالوهوای مردم کوچه و بازار را در همان روزهای قانون کشف حجاب روایت میکند. این داستان در مجموعهداستانی به همین نام توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است و پیشتر پروندهکتابی نیز در سایت شهرستان ادب به آن اختصاص یافته).
▪️«...هنوز سفرۀ شام را نینداخته بودیم که پدر خبر دعوت اداره را به مادر داد. مادر قشقرقی بهپا کرد که بیا و ببین. زمین و زمان را به هم دوخت. صدایش کمی بالا رفت و برافروخته به پدر گفت: «یک روز آمدی و گفتی روبنده نینداز، حجاب اختیاری شده، گفتم چشم. فردا آمدی و گفتی پیچه نبند، دولت به ادارهجاتیها سخت گرفته، گفتم چشم. یک روز دیگر آمدی و گفتی چاقچور نپوش، از این جورابهای ساق بلند ماشینی به پا کن، گفتم چشم؛ ولی به فاطمهی زهرا با کفن از این خانه بیرون میروم، بیچادر نمیروم!...»
🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻دریچهای به بازشناسی وطن در ادبیات | یادداشت #سعید_تشکری بر رمان #نقل_گیتی اثر #محمد_خسروی_راد
▪️«...اعتقاد دارم نویسندگان شهری، در ادبیات و رمان باید وطن را بسازند و نه در آن فقط جا خوش کنند و طلبکار باشند. وطن یعنی تو و نه جزیرهای بیهویت. همۀ ما هویتمان را از وطنمان و بالطبع از شهرمان میگیریم؛ پس باید از آزمونهای سخت و بسیار پیچیده عبور کنیم. کاری که رمان نقل گیتی انجام می دهد.
گیتی، قهرمان زن در رمان کارکردی چندگانه و چندسویه با کارکردهای وطندوستی دارد و البته دیرگاهی است که این وطن در ادبیات ملی ما گمشده است و یادمان رفته وطن همانجایی است که باید آن را ساخت و نه اینکه ببازیاش.
گذر از آزمونهای سخت و بسیار پیچیده در رمان کاملاً جذاب است؛ پلاستیکی و توضیحی نیست، سرشار از پراتیک است. قهرمانان ادبی رمان، بازگذر از یک پروسه، همه پاشنه آشیل شهری دارند و اصلاً هم رویینتن نیستند. عبور از آتش میکنند تا با عشق، پاک شوند. هنر رماننویسی آقای خسرویراد در نقل گیتی چندگانه است. زن و خاک در متن او بسیار عالمانه و گزنده به کار گرفته شده است...»
🔗 این یادداشت را در شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
▪️«...اعتقاد دارم نویسندگان شهری، در ادبیات و رمان باید وطن را بسازند و نه در آن فقط جا خوش کنند و طلبکار باشند. وطن یعنی تو و نه جزیرهای بیهویت. همۀ ما هویتمان را از وطنمان و بالطبع از شهرمان میگیریم؛ پس باید از آزمونهای سخت و بسیار پیچیده عبور کنیم. کاری که رمان نقل گیتی انجام می دهد.
گیتی، قهرمان زن در رمان کارکردی چندگانه و چندسویه با کارکردهای وطندوستی دارد و البته دیرگاهی است که این وطن در ادبیات ملی ما گمشده است و یادمان رفته وطن همانجایی است که باید آن را ساخت و نه اینکه ببازیاش.
گذر از آزمونهای سخت و بسیار پیچیده در رمان کاملاً جذاب است؛ پلاستیکی و توضیحی نیست، سرشار از پراتیک است. قهرمانان ادبی رمان، بازگذر از یک پروسه، همه پاشنه آشیل شهری دارند و اصلاً هم رویینتن نیستند. عبور از آتش میکنند تا با عشق، پاک شوند. هنر رماننویسی آقای خسرویراد در نقل گیتی چندگانه است. زن و خاک در متن او بسیار عالمانه و گزنده به کار گرفته شده است...»
🔗 این یادداشت را در شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
📷 #نیابت_زیارت یکی از شاعران عزیز از شهرستان ادبیها در مدینه،
حرم حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم
☑️ @ShahrestanAdab
حرم حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«گور سفید» تریلری نمادین | یادداشت #سیدمحمد_قارونی بر کتاب #گور_سفید
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"مجید قیصری"، داستاننویس مطرح دو دهۀ اخیر ایران را بیشتر به داستانهای کوتاهاش با مضمون جنگ میشناسند. فعالیت داستانی او در دهۀ حاضر بهسوی مضامین متنوعتری چون دینی، اسطورهای و اجتماعی گسترش پیدا کرده است. قیصری از سال ۱۳۷۴ تاکنون و طی یکفعالیت مستمر، ۱۵ اثر داستانی را در قالبهای بلند و کوتاه منتشر کرده است. آخرین کتاب مجید قیصری رمان "گور سفید" است که در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شد. نثر ساده، روان و موجز که هرازگاه با توصیفی بدیع همراه میگردد، از ویژگیهای بارز اکثر آثار قیصری است که شامل این اثر هم میشود...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(پروندهپرترۀ #مجید_قیصری)
▪️«"مجید قیصری"، داستاننویس مطرح دو دهۀ اخیر ایران را بیشتر به داستانهای کوتاهاش با مضمون جنگ میشناسند. فعالیت داستانی او در دهۀ حاضر بهسوی مضامین متنوعتری چون دینی، اسطورهای و اجتماعی گسترش پیدا کرده است. قیصری از سال ۱۳۷۴ تاکنون و طی یکفعالیت مستمر، ۱۵ اثر داستانی را در قالبهای بلند و کوتاه منتشر کرده است. آخرین کتاب مجید قیصری رمان "گور سفید" است که در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شد. نثر ساده، روان و موجز که هرازگاه با توصیفی بدیع همراه میگردد، از ویژگیهای بارز اکثر آثار قیصری است که شامل این اثر هم میشود...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در تیرماه ۱۳۹۸ در حوزههای مختلفِ شعر و داستان به ترتیب میزان بازدید از این قرارند:
▪️رازوارگیِ سیال | یادداشتی از «آزاده جهاناحمدی» بر کتاب «جشن همگانی»
▪️پرونده تخصصی شعر رضوی در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد
▪️نتایج نظرسنجی ۵ کتاب برتر ادبیات کودک و نوجوان ایران در این چهلسال
▪️آخرین ایستگاه | شعری از شهریار شفیعی
▪️سیمای امام رضا علیهالسلام در آیینه شعر کهن فارسی و عرب | یادداشتی از الهه عزیزیفرد
▪️بیخضر در خرابات | داستان کوتاهی از مجید اسطیری
▪️معرفی کتابهای کودک و نوجوان با موضوع حجاب | یادداشتی از سیدهزهرا محمدی
▪️آفتاب عشق | شعری از نصرالله مردانی
▪️دخترانِ قهرمان | یادداشتی از مریم رحیمیپور به مناسبت روز دختر
▪️چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟ | یادداشتی از سعید داودی
▪️شاعرِ اکنون | یادداشتی بر مجموعهشعر «دعوتنامه» سرودۀ مریم کرباسی
▪️در دهۀ کرامت برای فرزندانمان چه کتابهای بخوانیم؟ | یادداشتی از مرضیه حقخواه
▪️«یادگاریها» | شعرخوانی زندهیاد مرتضی حنیفی
▪️چرا چهاردهم تیرماه «روز قلم» نامگذاری شده است؟
#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
▪️رازوارگیِ سیال | یادداشتی از «آزاده جهاناحمدی» بر کتاب «جشن همگانی»
▪️پرونده تخصصی شعر رضوی در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد
▪️نتایج نظرسنجی ۵ کتاب برتر ادبیات کودک و نوجوان ایران در این چهلسال
▪️آخرین ایستگاه | شعری از شهریار شفیعی
▪️سیمای امام رضا علیهالسلام در آیینه شعر کهن فارسی و عرب | یادداشتی از الهه عزیزیفرد
▪️بیخضر در خرابات | داستان کوتاهی از مجید اسطیری
▪️معرفی کتابهای کودک و نوجوان با موضوع حجاب | یادداشتی از سیدهزهرا محمدی
▪️آفتاب عشق | شعری از نصرالله مردانی
▪️دخترانِ قهرمان | یادداشتی از مریم رحیمیپور به مناسبت روز دختر
▪️چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟ | یادداشتی از سعید داودی
▪️شاعرِ اکنون | یادداشتی بر مجموعهشعر «دعوتنامه» سرودۀ مریم کرباسی
▪️در دهۀ کرامت برای فرزندانمان چه کتابهای بخوانیم؟ | یادداشتی از مرضیه حقخواه
▪️«یادگاریها» | شعرخوانی زندهیاد مرتضی حنیفی
▪️چرا چهاردهم تیرماه «روز قلم» نامگذاری شده است؟
#پربازدیدترینها
☑️ @ShahrestanAdab
🔻گستردن زمین
(فردا به نام #دحوالارض نامگذاری شده است؛ روزی که گفته میشود زمین از زیر آب بیرون آمد و آن نخستین تکه از زمین، جایگاه کعبه بود. به این مناسبت شعری میخوانیم از بانوی شعر انقلاب،زندهیاد #طاهره_صفارزاده که به این روز اختصاص دارد)
▪️«گسترده شد زمین
از پای کعبه
که جای بیشتری باشد
برای بودن انسان
برای گسترش انسانیها
بعد از قساوت قابیل
اجدادمان قیامگری کردند
با قلبهای پاک
با ذکر «ایاک نعبند و ایاک نستعین»
با دست و پای خیر
برای چیرگی انسان
بر ناانسانیها
و سرنهادند
بر سختی زمین
از باب سجدۀ شکر
گسترده شد زمین
از پای کعبه
که آن بزرگزمان
قدم بردارد
از تکیهگاه کعبه
به سوی مقصد دین
به سوی حاکمیت عقل و خرد
در باغ خرم همزیستی
در سرزمین درستیها
تاریخ گسترش
به ذهن بینایان
وارد شدهست
چون آفریدگار
از آسمان
به بسط زمین پرداخت
فرمود
دشوار نیست
برای صاحب عرش
نگاهداری هردو
آسمان و زمین
با هم
رسول رحمت
از عصر فتنه
از عصر ما
خبرها داشت
که آمدن عادل را
سردار امن و امان را
به ما خبر داده است
خبر...»
🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(فردا به نام #دحوالارض نامگذاری شده است؛ روزی که گفته میشود زمین از زیر آب بیرون آمد و آن نخستین تکه از زمین، جایگاه کعبه بود. به این مناسبت شعری میخوانیم از بانوی شعر انقلاب،زندهیاد #طاهره_صفارزاده که به این روز اختصاص دارد)
▪️«گسترده شد زمین
از پای کعبه
که جای بیشتری باشد
برای بودن انسان
برای گسترش انسانیها
بعد از قساوت قابیل
اجدادمان قیامگری کردند
با قلبهای پاک
با ذکر «ایاک نعبند و ایاک نستعین»
با دست و پای خیر
برای چیرگی انسان
بر ناانسانیها
و سرنهادند
بر سختی زمین
از باب سجدۀ شکر
گسترده شد زمین
از پای کعبه
که آن بزرگزمان
قدم بردارد
از تکیهگاه کعبه
به سوی مقصد دین
به سوی حاکمیت عقل و خرد
در باغ خرم همزیستی
در سرزمین درستیها
تاریخ گسترش
به ذهن بینایان
وارد شدهست
چون آفریدگار
از آسمان
به بسط زمین پرداخت
فرمود
دشوار نیست
برای صاحب عرش
نگاهداری هردو
آسمان و زمین
با هم
رسول رحمت
از عصر فتنه
از عصر ما
خبرها داشت
که آمدن عادل را
سردار امن و امان را
به ما خبر داده است
خبر...»
🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻موسیقی امروز بیش از هرچیز به ترانهسرایان خوب نیاز دارد
(گفتوگوی #نیلوفر_بختیاری با #اهورا_ایمان در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)
▪️«...برای ارائۀ تعریفی از ترانه باید ویژگیهای مختلفی که در طول هزارسال گذشته این قالب را دچار دگرگونی کردهاند، بررسی کنیم و این کار خیلی سادهای نیست. ما از هزارسال پیش برای ترانه تعاریفی داشتهایم. یکی از کهنترین منابع پژوهشی و نقد ادبی ما مقالۀ نظامی عروضی سمرقندی است. او در کتاب "چهار مقاله" میگوید ترانه، شعری است که زاهد و عامی و دختر و پسر و دیندار و بیدین و... را به رقص و طرب و شعف وامیدارد. سپس بهعنوان شاهدمثال یکدوبیتی میآورد. ما امروز نمیتوانیم این تعریف را اشتباه بدانیم؛ زیرا در آن ویژگیهایی هست که هنوز هم بخشی از تعریف ترانه را دربرمیگیرد. یکی از این ویژگیها مسألۀ موسیقیپذیربودن ترانه است؛ یعنی کلامی که در همراهی و سازگاری با موسیقی سروده میشود...»
🔗 متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(گفتوگوی #نیلوفر_بختیاری با #اهورا_ایمان در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی)
▪️«...برای ارائۀ تعریفی از ترانه باید ویژگیهای مختلفی که در طول هزارسال گذشته این قالب را دچار دگرگونی کردهاند، بررسی کنیم و این کار خیلی سادهای نیست. ما از هزارسال پیش برای ترانه تعاریفی داشتهایم. یکی از کهنترین منابع پژوهشی و نقد ادبی ما مقالۀ نظامی عروضی سمرقندی است. او در کتاب "چهار مقاله" میگوید ترانه، شعری است که زاهد و عامی و دختر و پسر و دیندار و بیدین و... را به رقص و طرب و شعف وامیدارد. سپس بهعنوان شاهدمثال یکدوبیتی میآورد. ما امروز نمیتوانیم این تعریف را اشتباه بدانیم؛ زیرا در آن ویژگیهایی هست که هنوز هم بخشی از تعریف ترانه را دربرمیگیرد. یکی از این ویژگیها مسألۀ موسیقیپذیربودن ترانه است؛ یعنی کلامی که در همراهی و سازگاری با موسیقی سروده میشود...»
🔗 متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻اصالت زنانه در شعر
(یادداشت #پژمان_سرلک بر مجموعهشعر #پری_روز سرودۀ #حسنا_محمدزاده)
▪️«...محمدزاده آنقدر روشن سروده که هرانسانی را تنها با ذرهای ادراک شاعرانه جذب و میخکوب خواهد کرد.
شعر محمدزاده پر است از ایهام. او شاعرانه رفتار میکند و میسراید. شاعری در میان ما، در خیابان، روی بام، در اتوبوس و هرجا... باید چشم گرداند و او را دید که مشتاقانه سر تکان میدهد و در دفترچۀ صورتیاش چیز مینویسد و با شیطنتی دخترانه هرچیزی را که بخواهد با شکلی دوستداشتنی جان میبخشد و مال خود میکند:
سگرمههای خیابان همیشه درهم بود
که ردپای تو در داستان من کم بود (نبض صدا)
خیابان در حالت طبیعی و در نگاه انسان عادی اخم نمیکند، تحرک ندارد، تنها خیابان است و جادهندۀ آدمها و ماشینها در خود و این تفاوت بزرگ شاعر با انسانی عادی است. شاعر در هرزمانی و از هرچیزی در شعرش سود میجوید و این در شعر محمدزاده کاملاً محسوس است. در این اثر همهچیز زنده است و میتواند خود روح داشته باشد تا شعر او را خواندنیتر کند...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #پژمان_سرلک بر مجموعهشعر #پری_روز سرودۀ #حسنا_محمدزاده)
▪️«...محمدزاده آنقدر روشن سروده که هرانسانی را تنها با ذرهای ادراک شاعرانه جذب و میخکوب خواهد کرد.
شعر محمدزاده پر است از ایهام. او شاعرانه رفتار میکند و میسراید. شاعری در میان ما، در خیابان، روی بام، در اتوبوس و هرجا... باید چشم گرداند و او را دید که مشتاقانه سر تکان میدهد و در دفترچۀ صورتیاش چیز مینویسد و با شیطنتی دخترانه هرچیزی را که بخواهد با شکلی دوستداشتنی جان میبخشد و مال خود میکند:
سگرمههای خیابان همیشه درهم بود
که ردپای تو در داستان من کم بود (نبض صدا)
خیابان در حالت طبیعی و در نگاه انسان عادی اخم نمیکند، تحرک ندارد، تنها خیابان است و جادهندۀ آدمها و ماشینها در خود و این تفاوت بزرگ شاعر با انسانی عادی است. شاعر در هرزمانی و از هرچیزی در شعرش سود میجوید و این در شعر محمدزاده کاملاً محسوس است. در این اثر همهچیز زنده است و میتواند خود روح داشته باشد تا شعر او را خواندنیتر کند...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«دریای زمین» و یگانگی تضادها
(یادداشت #محمدامین_پورحسینقلی بر مجموعۀ #دریای_زمین نوشتۀ #اورسلاکی_لوژان در پرونده #رمان_فانتزی شهرستان ادب)
▪️«...نامهای حقیقی در برابر نامهای ساختگی، قراردادی و یا کاربردی قرار دارند و هر انسانی، نامی حقیقی دارد که اگر دیگران آن را بدانند، میتوانند قدرتهای او را مهار کنند. دریای زمین، قهرمانان مختلف و روایتهای گوناگونی را در پنججلدش معرفی میکند، اما مهمترین آنها جادوگری است با نام حقیقی گِد و نام کاربردی اسپارو هاوک (جوجهشاهین) که مجموعۀ رمان دربرگیرندۀ سیر زندگی او (از نوجوانی تا پیری) است؛ سیری که هم آفاقی و هم انفسی است.
چالشهای داستان و نبردهایی که در طول آن بهوقوع میپیوندد، برخلاف نبردهای واضح بین خیر و شر و نور و تاریکی است. نیروهای تاریکی وجود دارند، بهخصوص در میانههای رمان... اما ادامۀ داستان و بهخصوص پایانبندی اولین و آخرین قسمت از این پنجگانه، چیزی جز اندیشۀ وحدت وجودی بین همۀ شئون و ارکان جهان و حتی میان خصلتهای نیک و بد خود انسان نیست...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #محمدامین_پورحسینقلی بر مجموعۀ #دریای_زمین نوشتۀ #اورسلاکی_لوژان در پرونده #رمان_فانتزی شهرستان ادب)
▪️«...نامهای حقیقی در برابر نامهای ساختگی، قراردادی و یا کاربردی قرار دارند و هر انسانی، نامی حقیقی دارد که اگر دیگران آن را بدانند، میتوانند قدرتهای او را مهار کنند. دریای زمین، قهرمانان مختلف و روایتهای گوناگونی را در پنججلدش معرفی میکند، اما مهمترین آنها جادوگری است با نام حقیقی گِد و نام کاربردی اسپارو هاوک (جوجهشاهین) که مجموعۀ رمان دربرگیرندۀ سیر زندگی او (از نوجوانی تا پیری) است؛ سیری که هم آفاقی و هم انفسی است.
چالشهای داستان و نبردهایی که در طول آن بهوقوع میپیوندد، برخلاف نبردهای واضح بین خیر و شر و نور و تاریکی است. نیروهای تاریکی وجود دارند، بهخصوص در میانههای رمان... اما ادامۀ داستان و بهخصوص پایانبندی اولین و آخرین قسمت از این پنجگانه، چیزی جز اندیشۀ وحدت وجودی بین همۀ شئون و ارکان جهان و حتی میان خصلتهای نیک و بد خود انسان نیست...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کبابماهی
(ستون داستان سایت شهرستان ادب را با داستان تازهای از #امیرحسین_روح_نیا بهروز میکنیم)
▪️«لطیف، یککمچۀ دیگر ذغال به منقل کبابی ریخت. گرد سیاه به هوا برخواست و به هرسو پراکنده شد. با انبر، ذغالها را روی هم انباشت. دستهایش را تکاند و دورش را فوت قایمی کرد تا گرد ذغال را از اطرافش براند. فاضل از نردۀ بالکن جدا شد و از مسیر ابرِ سیاهِ لطیف، کنار رفت و گفت: "... این انصاف نیست".
ـ چی انصافِ که این نیست؟!
ـ بالأخره یکجا باید قال قضیه رو بکنیم.
ـ به تو چه؟ ... قَیِّمِ مَردمی؟
ـ نمیشه دست رو دست گذاشت، نگاه کرد.
لطیف، شیشۀ نفت را از کنار ستون برداشت. شَستش را حائل در بطری کرد و نفت را به ذغالها پاشید. صدای جِرقوجِرق از منقل برخواست. انگار که تگرگ به خشکهدرختان باغ زده باشد...»
🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(ستون داستان سایت شهرستان ادب را با داستان تازهای از #امیرحسین_روح_نیا بهروز میکنیم)
▪️«لطیف، یککمچۀ دیگر ذغال به منقل کبابی ریخت. گرد سیاه به هوا برخواست و به هرسو پراکنده شد. با انبر، ذغالها را روی هم انباشت. دستهایش را تکاند و دورش را فوت قایمی کرد تا گرد ذغال را از اطرافش براند. فاضل از نردۀ بالکن جدا شد و از مسیر ابرِ سیاهِ لطیف، کنار رفت و گفت: "... این انصاف نیست".
ـ چی انصافِ که این نیست؟!
ـ بالأخره یکجا باید قال قضیه رو بکنیم.
ـ به تو چه؟ ... قَیِّمِ مَردمی؟
ـ نمیشه دست رو دست گذاشت، نگاه کرد.
لطیف، شیشۀ نفت را از کنار ستون برداشت. شَستش را حائل در بطری کرد و نفت را به ذغالها پاشید. صدای جِرقوجِرق از منقل برخواست. انگار که تگرگ به خشکهدرختان باغ زده باشد...»
🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻قهرمانِ قلعۀ جنی
(یادداشت #سمیه_آورند بر رمان نوجوان #هیچکس_جرئتش_را_ندارد در پروندهپرترۀ #حمیدرضا_شاه_آبادی)
▪️«رمان "هیچکس جرئتش را ندارد" در روستای بهرامآباد اتفاق میافتد که هیچیک از اهالی، زندگی تجملاتی ندارند. سر جادۀ روستا قلعهای وجود دارد که از اموال خان آن روستا بوده و بعد از فوت او به قلعۀ تکیه معروف میشود. اما حالا سهسال است که به قلعۀ جنی مشهور شده و هیچکس پا به آنجا نمیگذارد؛ زیرا یکی از اهالی که ساحره است، علائم وجود جنها را دیده و مردم جرأت پاگذاشتن به قلعه را ندارند.
روزی یکی از اهالی پیر و سرشناس محل، حالش وخیم میشود و آرزو میکند که در روزهای پایان عمرش دستمال تعزیهخوانیاش را روی سینهاش بگذارند. حال آنکه دستمال در قلعۀ جنی جا مانده است. حمید، فتاح، یونس و قادر که از نوجوانان ده بودند، تصمیم میگیرند که هرطورشده وارد قلعۀ جنی شوند و آن دستمال را بیاورند؛ اینجاست که تازه اتفاقهای رمان آغاز میشود...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #سمیه_آورند بر رمان نوجوان #هیچکس_جرئتش_را_ندارد در پروندهپرترۀ #حمیدرضا_شاه_آبادی)
▪️«رمان "هیچکس جرئتش را ندارد" در روستای بهرامآباد اتفاق میافتد که هیچیک از اهالی، زندگی تجملاتی ندارند. سر جادۀ روستا قلعهای وجود دارد که از اموال خان آن روستا بوده و بعد از فوت او به قلعۀ تکیه معروف میشود. اما حالا سهسال است که به قلعۀ جنی مشهور شده و هیچکس پا به آنجا نمیگذارد؛ زیرا یکی از اهالی که ساحره است، علائم وجود جنها را دیده و مردم جرأت پاگذاشتن به قلعه را ندارند.
روزی یکی از اهالی پیر و سرشناس محل، حالش وخیم میشود و آرزو میکند که در روزهای پایان عمرش دستمال تعزیهخوانیاش را روی سینهاش بگذارند. حال آنکه دستمال در قلعۀ جنی جا مانده است. حمید، فتاح، یونس و قادر که از نوجوانان ده بودند، تصمیم میگیرند که هرطورشده وارد قلعۀ جنی شوند و آن دستمال را بیاورند؛ اینجاست که تازه اتفاقهای رمان آغاز میشود...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پریشانی زبان و زمان، ذهن و زمانه
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان #خشم_و_هیاهو اثر معروف #ویلیام_فاکنر)
▪️«...نباید تصور کنیم که موضوع اصلی رمان فاکنر، پریشانی ذهن انسانهاست، که البته هست؛ ولی مهمتر از آن پریشانی زمانه است. اهمیت خشم و هیاهو در اینباره نیست که نشان میدهد ذهن انسان پریشان شده، که پیش از او به این سخن اشاره شده بود و امروز حرفی بسیار پیش پا افتاده است؛ اهمیت این اثر در این است که میگوید «پریشانی ذهن ما از پریشانی زمان است»، وقتی زمان پریشان باشد، پریشانی امری وجودی میشود که خود را در همهجا، ازجمله ذهن انسانها نشان میدهد. بنابراین با راهحلهای تکنیکی و دمدستی نمیتوان آن را حل کرد، اما چرا فاکنر برای نمایش این مسأله، این همه خودش را به آب و آتش زده است؟...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان #خشم_و_هیاهو اثر معروف #ویلیام_فاکنر)
▪️«...نباید تصور کنیم که موضوع اصلی رمان فاکنر، پریشانی ذهن انسانهاست، که البته هست؛ ولی مهمتر از آن پریشانی زمانه است. اهمیت خشم و هیاهو در اینباره نیست که نشان میدهد ذهن انسان پریشان شده، که پیش از او به این سخن اشاره شده بود و امروز حرفی بسیار پیش پا افتاده است؛ اهمیت این اثر در این است که میگوید «پریشانی ذهن ما از پریشانی زمان است»، وقتی زمان پریشان باشد، پریشانی امری وجودی میشود که خود را در همهجا، ازجمله ذهن انسانها نشان میدهد. بنابراین با راهحلهای تکنیکی و دمدستی نمیتوان آن را حل کرد، اما چرا فاکنر برای نمایش این مسأله، این همه خودش را به آب و آتش زده است؟...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab