🔻#مدرسه_رمان برگزیدگان پنجمین دوره خود را شناخت!
▪️پس از طی مراحل نهایی داوری توسط اساتید مدرسه رمان، اسامی برگزیدگان دوره پنجم مشخص گردید. طرح رمانی که هر کدام از این هنرجویان ارسال کردهبودند مورد داوری اساتید مدرسه رمان قرار گرفت و حائز نمره قبولی شد.
اسامی پذیرفته شدگان پنجمین دوره مدرسه رمان به این شرح است:
#مرضیه_محمدپور، #اعظم_ایزدیار، #ربابه_سلیمانی، #علیرضا_عیوضی، #مهراب_اکبری، #سمیه_آورند، #معصومه_انواری، #بشری_صاحبی و #معصومه_صفایی_راد
☑️ @ShahrestanAdab
▪️پس از طی مراحل نهایی داوری توسط اساتید مدرسه رمان، اسامی برگزیدگان دوره پنجم مشخص گردید. طرح رمانی که هر کدام از این هنرجویان ارسال کردهبودند مورد داوری اساتید مدرسه رمان قرار گرفت و حائز نمره قبولی شد.
اسامی پذیرفته شدگان پنجمین دوره مدرسه رمان به این شرح است:
#مرضیه_محمدپور، #اعظم_ایزدیار، #ربابه_سلیمانی، #علیرضا_عیوضی، #مهراب_اکبری، #سمیه_آورند، #معصومه_انواری، #بشری_صاحبی و #معصومه_صفایی_راد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻قهرمانِ قلعۀ جنی
(یادداشت #سمیه_آورند بر رمان نوجوان #هیچکس_جرئتش_را_ندارد در پروندهپرترۀ #حمیدرضا_شاه_آبادی)
▪️«رمان "هیچکس جرئتش را ندارد" در روستای بهرامآباد اتفاق میافتد که هیچیک از اهالی، زندگی تجملاتی ندارند. سر جادۀ روستا قلعهای وجود دارد که از اموال خان آن روستا بوده و بعد از فوت او به قلعۀ تکیه معروف میشود. اما حالا سهسال است که به قلعۀ جنی مشهور شده و هیچکس پا به آنجا نمیگذارد؛ زیرا یکی از اهالی که ساحره است، علائم وجود جنها را دیده و مردم جرأت پاگذاشتن به قلعه را ندارند.
روزی یکی از اهالی پیر و سرشناس محل، حالش وخیم میشود و آرزو میکند که در روزهای پایان عمرش دستمال تعزیهخوانیاش را روی سینهاش بگذارند. حال آنکه دستمال در قلعۀ جنی جا مانده است. حمید، فتاح، یونس و قادر که از نوجوانان ده بودند، تصمیم میگیرند که هرطورشده وارد قلعۀ جنی شوند و آن دستمال را بیاورند؛ اینجاست که تازه اتفاقهای رمان آغاز میشود...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
(یادداشت #سمیه_آورند بر رمان نوجوان #هیچکس_جرئتش_را_ندارد در پروندهپرترۀ #حمیدرضا_شاه_آبادی)
▪️«رمان "هیچکس جرئتش را ندارد" در روستای بهرامآباد اتفاق میافتد که هیچیک از اهالی، زندگی تجملاتی ندارند. سر جادۀ روستا قلعهای وجود دارد که از اموال خان آن روستا بوده و بعد از فوت او به قلعۀ تکیه معروف میشود. اما حالا سهسال است که به قلعۀ جنی مشهور شده و هیچکس پا به آنجا نمیگذارد؛ زیرا یکی از اهالی که ساحره است، علائم وجود جنها را دیده و مردم جرأت پاگذاشتن به قلعه را ندارند.
روزی یکی از اهالی پیر و سرشناس محل، حالش وخیم میشود و آرزو میکند که در روزهای پایان عمرش دستمال تعزیهخوانیاش را روی سینهاش بگذارند. حال آنکه دستمال در قلعۀ جنی جا مانده است. حمید، فتاح، یونس و قادر که از نوجوانان ده بودند، تصمیم میگیرند که هرطورشده وارد قلعۀ جنی شوند و آن دستمال را بیاورند؛ اینجاست که تازه اتفاقهای رمان آغاز میشود...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«طلیعۀ لبخند »
( شگردهای طنز در آثار #محمدعلی_جمالزاده یادداشتی از #سمیه_آورند)
🔹«طنز یکی از ابزارهای مهمّ ادبی به شمار میآید که شاعران و نویسندگان، همواره برای بیان مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از آن بهره میبرند. محمّدعلی جمالزاده را پدر داستان فارسی لقب دادهاند. او نخستین نویسندهای است که توانست تکنیک داستاننویسی اروپایی را آگاهانه به کار گیرد و در عین حال، یکسره تسلیم تکنیک داستانپردازی غربی هم نشود. جمالزاده با دمیدن روحی ایرانی به روشی که از غرب وام گرفته بود، توانست آن را در قالبی هماهنگ با ذوق و حوصله و نیاز فرهنگی زمان، به هموطنانش هدیه کند...»
💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
( شگردهای طنز در آثار #محمدعلی_جمالزاده یادداشتی از #سمیه_آورند)
🔹«طنز یکی از ابزارهای مهمّ ادبی به شمار میآید که شاعران و نویسندگان، همواره برای بیان مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از آن بهره میبرند. محمّدعلی جمالزاده را پدر داستان فارسی لقب دادهاند. او نخستین نویسندهای است که توانست تکنیک داستاننویسی اروپایی را آگاهانه به کار گیرد و در عین حال، یکسره تسلیم تکنیک داستانپردازی غربی هم نشود. جمالزاده با دمیدن روحی ایرانی به روشی که از غرب وام گرفته بود، توانست آن را در قالبی هماهنگ با ذوق و حوصله و نیاز فرهنگی زمان، به هموطنانش هدیه کند...»
💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab