Forwarded from انتشارات شهرستان ادب
اوّل صبح خیابانم، از هیاهو ها رها هستم
صبحدم مانند خورشیدی باز هم در کوچه ها هستم
سرد هستم مثل بهمن ماه، گرم هستم مثل شهریور
هم نمی دانم کجا هستم، هم نمی دانم چرا هستم
از درخت و گل سرودن من، معنی سرسبز بودن من
برگ هستم، آی آدم ها! برگم امّا زیر پا هستم
گاه از احساس دلتنگی، ریشۀ در خاک را مانم
گاه سرشار از سبک باری، ماورای ابرها هستم
روی سقف خانه های شهر، از کجا این برف باریده ست؟
این غریبه از کجا آمد؟ از کدامین روستا هستم؟
دست هایم را بخوان ای عشق! این خطوط گیج سردرگم
فاش می گوید که من عشقم، عاشقم، دردآشنا هستم
من همینم آبیِ آبی، هرکجا باشم همین رنگم
تا همیشه این چنین بوده است آسمان تا هست تا ... هستم
#علی_داودی
از مجموعه غزل #دیگر
نشر #شهرستان_ادب
کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب:
@ShahrestanAdabPub
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
صبحدم مانند خورشیدی باز هم در کوچه ها هستم
سرد هستم مثل بهمن ماه، گرم هستم مثل شهریور
هم نمی دانم کجا هستم، هم نمی دانم چرا هستم
از درخت و گل سرودن من، معنی سرسبز بودن من
برگ هستم، آی آدم ها! برگم امّا زیر پا هستم
گاه از احساس دلتنگی، ریشۀ در خاک را مانم
گاه سرشار از سبک باری، ماورای ابرها هستم
روی سقف خانه های شهر، از کجا این برف باریده ست؟
این غریبه از کجا آمد؟ از کدامین روستا هستم؟
دست هایم را بخوان ای عشق! این خطوط گیج سردرگم
فاش می گوید که من عشقم، عاشقم، دردآشنا هستم
من همینم آبیِ آبی، هرکجا باشم همین رنگم
تا همیشه این چنین بوده است آسمان تا هست تا ... هستم
#علی_داودی
از مجموعه غزل #دیگر
نشر #شهرستان_ادب
کانال رسمی انتشارات شهرستان ادب:
@ShahrestanAdabPub
📚 آیدی خرید تلگرامی کتب #انتشارات_شهرستان_ادب 📚
@adab_book
📚 سایت خرید اینترنتی 📚
Adabbook.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #شعر_و_تماشا
🔸شعرخوانی #علیرضا_سمیعی
از کتاب #دیگر سرودهٔ #علی_داودی
🔹دور شد از چشمگیهای تو لبهای سفالم
در حرام افتادم و آلوده شد رزق حلالم
و با خودم گفتم: دو روزی دلخوش ابر و بهاری
ریشه زد، رویید باری خارها بر خشکسالم
پس به هر ابلیس آدمرو که دیدم دست دادم
از فریب خود چنینم، دستمالم، پایمالم
گم شدم در چاک پیراهن که چاهی بود بیآب
گرگ خود بودم، شبان خود، بگو از که بنالم؟
ای بهشت دور رفته از خیال شاخههایم
دور از باغ بلوغ چشم تو اندوه کالم
خسته شد شور دویدن، ای مجاور با رسیدن!
آسمان پیر پوسیدهست دیگر زیر بالم
وقف اوقات دگر شد باز این آیینۀ کوژ
بیخبر از حال ماندم، باز با بار سؤالم
عهد سرسبزی سرآمد، شاخهها یکیک تبر شد
دود شد بخت سیاه اما نمیگیرد زغالم
سوختم در این گلستان، ای خدا! خاکسترم کن
تا برآید هیزمی از حرفها، از قیل و قالم
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸شعرخوانی #علیرضا_سمیعی
از کتاب #دیگر سرودهٔ #علی_داودی
🔹دور شد از چشمگیهای تو لبهای سفالم
در حرام افتادم و آلوده شد رزق حلالم
و با خودم گفتم: دو روزی دلخوش ابر و بهاری
ریشه زد، رویید باری خارها بر خشکسالم
پس به هر ابلیس آدمرو که دیدم دست دادم
از فریب خود چنینم، دستمالم، پایمالم
گم شدم در چاک پیراهن که چاهی بود بیآب
گرگ خود بودم، شبان خود، بگو از که بنالم؟
ای بهشت دور رفته از خیال شاخههایم
دور از باغ بلوغ چشم تو اندوه کالم
خسته شد شور دویدن، ای مجاور با رسیدن!
آسمان پیر پوسیدهست دیگر زیر بالم
وقف اوقات دگر شد باز این آیینۀ کوژ
بیخبر از حال ماندم، باز با بار سؤالم
عهد سرسبزی سرآمد، شاخهها یکیک تبر شد
دود شد بخت سیاه اما نمیگیرد زغالم
سوختم در این گلستان، ای خدا! خاکسترم کن
تا برآید هیزمی از حرفها، از قیل و قالم
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید.
☑️ @ShahrestanAdab