شهرستان ادب
1.42K subscribers
4.39K photos
729 videos
14 files
2.07K links
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
ShahrestanAdab.com

ارتباط با مدیر کانال:
@ShahrestaneAdab

ایمیل شهرستان ادب:
[email protected]
Download Telegram
شهرستان ادب
Photo
🔻طوفان گرفت...
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با خوانش بخش آغازین منظومه‌ی #کابوس_شاخه_های_شکسته سروده‌ی #مهدی_زارعی تازه می‌کنیم)

▪️«...طوفان گرفت و گردوغبار از چهارسو
درهم تنید هرچه که در پیش چشم بود
دختر به چشم کوچک خود دید از آسمان
هرچه رسید، درد و بلا، خوف و خشم بود

طوفان چنان گرفت که او را شبیه پر
از خاک کند و خواست به بادِ فنا دهد
اما درخت پیر و کهن‌سالی آن‌طرف
آغوش باز کرد به آن طفل جا دهد

وقتی رساند بر تنه‌ی آن درخت دست
طوفان شدیدتر شد و حتی درخت را
از ریشه کند و گفت: «نشان می‌دهم به تو
شب‌های شوم و غربت ایّام سخت را...»

متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9490

☑️ @ShahrestanAdab
رونمایی مجموعه شعر #کابوس_شاخه‌های_شکسته سروده #مهدی_زارعی

با حضور حمیدرضا شکارسری، میلاد عرفان پور و مبین اردستانی

دوشنبه 8 مهر - ساعت 16

تهران بزرگراه نواب تقاطع پل کمیل، ابتدای کمیل شرقی، فرهنگسرای انقلاب اسلامی

@ShahrestanAdabPub
🔻گزارش تصویری رونمایی از مجموعه شعر #کابوس_شاخه_های_شکسته سروده #مهدی_زارعی در فرهنگسرای انقلاب اسلامی

🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11084

☑️ @ShahrestanAdab
🔻قلب دین
(شعری از #مهدی_زارعی به مناسبت سالروز شهادت #امام_صادق علیه‌السلام)

▪️در احتضار، از لب آیینه خون چکید
شاعر نوشت: توطئه، شب، کینه، سَم، شهید!

آیینه که شکست، غزل ماند و مرگ، بعد
واژه به واژه جان به لب بیت‌ها رسید

ادیان تازه از همه سو شعر را گرفت
هر کس به زعم و سود خودش دینی آفرید

دین نه، که یک مترسک پوشالی مهیب
دین نه، که یک عجوزۀ صد چهرۀ پلید

«صوفی» به اخم، گفت که باید برای دین
کِز کرد و کنج عافیت و عزلتی گُزید

«زندیق» مست و بی‌خود و لایعقل و خراب
خندید و بادِ قهقهه‌اش سمت دین وزید

هر گوشۀ زمین خدا، عنکبوت کفر
تاری به گِرد پیکر زخمی دین تنید

این جای شعر، نوبت او بود، او که شد ـ
بر هر چه قفل بستۀ دین، دست او کلید

او آمد و به کالبد مردگان شهر
با واژه‌های روشن و قدسی‌ش جان دمید

رگ‌های سرد و منجمد مذهبی علیل
لبریز خون تازه شد و قلب دین تپید

هرچه مراد و پیر و بزرگ و عزیز بود
در حلقۀ ارادت آن مرد شد مرید

او که نسیم بود و از این بیت که گذشت
دیگر کسی نشانی از او در غزل ندید

یعنی که باز پنجره را دست باد بست
یعنی گلی شکفت، ولی دست مرگ چید

☑️ @ShahrestanAdab