🔻برشی از کتاب بایکوت شده #عمران_صلاحی
درباره #هفدهم_شهریور با نام #هفدهم:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab
درباره #هفدهم_شهریور با نام #هفدهم:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 مروری بر بیست شعر کوتاه عاشقانه
( در آستانۀ سال نو و در تازهترین مطلب از پروندۀ #شعر_عاشقانه، با هم بیست شعر کوتاه عاشقانه از شاعران داخل و خارج از ایران را مرور خواهیم کرد. هر یک از این شعرها میتواند پیامک و هدیهای باشد از جانب شما به آنها که دوستشان دارید.)
▪️ #بیژن_نجدی
آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهنات روی طناب رخت
باران را
اگر که میبارد
بر چتر آبی تو
و چون تو نماز میخوانی
من خداپرست شدهام...
***
#عمران_صلاحی
صدایت را جرعهجرعه مینوشم
مستانه سبز میشوم و شاخ و برگ میدهم
جوانهها دهان میگشایند
و نام تو را میخوانند...
***
#منوچهر_آتشی
خانهات سرد است؟
خورشيدی در پاکت میگذارم
و برايت پست میکنم
ستارۀ کوچکی در کلمهای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاريکم...
ادامۀ این اشعار عاشقانه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10077
☑️ @LovePoetries
☑️ @ShahrestanAdab
( در آستانۀ سال نو و در تازهترین مطلب از پروندۀ #شعر_عاشقانه، با هم بیست شعر کوتاه عاشقانه از شاعران داخل و خارج از ایران را مرور خواهیم کرد. هر یک از این شعرها میتواند پیامک و هدیهای باشد از جانب شما به آنها که دوستشان دارید.)
▪️ #بیژن_نجدی
آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهنات روی طناب رخت
باران را
اگر که میبارد
بر چتر آبی تو
و چون تو نماز میخوانی
من خداپرست شدهام...
***
#عمران_صلاحی
صدایت را جرعهجرعه مینوشم
مستانه سبز میشوم و شاخ و برگ میدهم
جوانهها دهان میگشایند
و نام تو را میخوانند...
***
#منوچهر_آتشی
خانهات سرد است؟
خورشيدی در پاکت میگذارم
و برايت پست میکنم
ستارۀ کوچکی در کلمهای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاريکم...
ادامۀ این اشعار عاشقانه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10077
☑️ @LovePoetries
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آوارۀ آبهای عالم
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سهشعر کوتاه از زندهیاد #عمران_صلاحی بهروز میکنیم)
▪️درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفتۀ مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن...
▪️ماندهام در چاهی
عمیقتر از حسرتهای دیرسالم
زلال زلال
گاهی
دلوی میبینم
که میآید و به آب نمیرسد...
▪️از این دریا
چگونه میتوان گذشت
که کوه مغناطیس
میخ از کشتیهایمان میرباید
و بند بند
میگشاید
با تختهپاره ای در آغوش
آوارۀ آبهای عالم شدهایم...
☑️ @ShahrestanAdab
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سهشعر کوتاه از زندهیاد #عمران_صلاحی بهروز میکنیم)
▪️درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفتۀ مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن...
▪️ماندهام در چاهی
عمیقتر از حسرتهای دیرسالم
زلال زلال
گاهی
دلوی میبینم
که میآید و به آب نمیرسد...
▪️از این دریا
چگونه میتوان گذشت
که کوه مغناطیس
میخ از کشتیهایمان میرباید
و بند بند
میگشاید
با تختهپاره ای در آغوش
آوارۀ آبهای عالم شدهایم...
☑️ @ShahrestanAdab
Forwarded from شهرستان ادب
🔻برشی از کتاب بایکوت شده #عمران_صلاحی
درباره #هفدهم_شهریور با نام #هفدهم:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab
درباره #هفدهم_شهریور با نام #هفدهم:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت زندهیاد عمران صلاحی از هفده شهریورِ ۵۷ در کتابِ «هفدهم»
«کتاب #هفدهم... مربوط به وقایع #هفدهم_شهریور است. منظومه ای در ۵٠ صفحه. همهاش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحتتأثیر آن روز، رفتم پشتبام و تا صبح، یکنفس و گریهکنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها دادهام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفتهام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است...
آنچه خواندید اشارهی خود مرحوم #عمران_صلاحی به کتابِ "هفدهم" بود...»
یک
▪️مردم چقدر خوبند
مردم چقدر ماهند
مردم چقدر
در فکر محوِ شاهند
مردم چقدر
معصوم و بیگناهند
مردم چقدر
همدیگر را میخواهند
دو
▪️آتشفشانِ خاموش
با انفجارِ بغضش
از بالا،
جاری شد
خشم و خروشِ مردم
بیداد کرد
تهدیدها
_این میوههای فاسد_
هی ماند و باد کرد!
مشتِ بزرگِ مردم
محکم شد
صدها لباسِ خونی
پرچم شد!
🔗 متن کامل این مطلب و باقی اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
«کتاب #هفدهم... مربوط به وقایع #هفدهم_شهریور است. منظومه ای در ۵٠ صفحه. همهاش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحتتأثیر آن روز، رفتم پشتبام و تا صبح، یکنفس و گریهکنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها دادهام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفتهام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است...
آنچه خواندید اشارهی خود مرحوم #عمران_صلاحی به کتابِ "هفدهم" بود...»
یک
▪️مردم چقدر خوبند
مردم چقدر ماهند
مردم چقدر
در فکر محوِ شاهند
مردم چقدر
معصوم و بیگناهند
مردم چقدر
همدیگر را میخواهند
دو
▪️آتشفشانِ خاموش
با انفجارِ بغضش
از بالا،
جاری شد
خشم و خروشِ مردم
بیداد کرد
تهدیدها
_این میوههای فاسد_
هی ماند و باد کرد!
مشتِ بزرگِ مردم
محکم شد
صدها لباسِ خونی
پرچم شد!
🔗 متن کامل این مطلب و باقی اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔸«بچۀ جوادیه»
( شعری از #عمران_صلاحی)
🔹«من بچّۀ جوادیهام
من بچّۀ منیریه
مختاری
گمرک
فرقی نمیکند
این رودهای خسته به میدان راهآهن میریزند
میدان راهآهن، دریاچهای بزرگ
دریاچۀ لجن
با آن جزیرهاش
و ساکن همیشگی آن جزیرهاش
گفتم همیشگی؟...»
💠 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
( شعری از #عمران_صلاحی)
🔹«من بچّۀ جوادیهام
من بچّۀ منیریه
مختاری
گمرک
فرقی نمیکند
این رودهای خسته به میدان راهآهن میریزند
میدان راهآهن، دریاچهای بزرگ
دریاچۀ لجن
با آن جزیرهاش
و ساکن همیشگی آن جزیرهاش
گفتم همیشگی؟...»
💠 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت زندهیاد عمران صلاحی از هفده شهریورِ ۵۷ در کتابِ «هفدهم»
«کتاب #هفدهم... مربوط به وقایع #هفدهم_شهریور است. منظومه ای در ۵٠ صفحه. همهاش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحتتأثیر آن روز، رفتم پشتبام و تا صبح، یکنفس و گریهکنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها دادهام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفتهام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است...
آنچه خواندید اشارهی خود مرحوم #عمران_صلاحی به کتابِ "هفدهم" بود...»
یک
▪️مردم چقدر خوبند
مردم چقدر ماهند
مردم چقدر
در فکر محوِ شاهند
مردم چقدر
معصوم و بیگناهند
مردم چقدر
همدیگر را میخواهند
دو
▪️آتشفشانِ خاموش
با انفجارِ بغضش
از بالا،
جاری شد
خشم و خروشِ مردم
بیداد کرد
تهدیدها
_این میوههای فاسد_
هی ماند و باد کرد!
مشتِ بزرگِ مردم
محکم شد
صدها لباسِ خونی
پرچم شد!
🔗 در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab
«کتاب #هفدهم... مربوط به وقایع #هفدهم_شهریور است. منظومه ای در ۵٠ صفحه. همهاش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحتتأثیر آن روز، رفتم پشتبام و تا صبح، یکنفس و گریهکنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها دادهام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفتهام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است...
آنچه خواندید اشارهی خود مرحوم #عمران_صلاحی به کتابِ "هفدهم" بود...»
یک
▪️مردم چقدر خوبند
مردم چقدر ماهند
مردم چقدر
در فکر محوِ شاهند
مردم چقدر
معصوم و بیگناهند
مردم چقدر
همدیگر را میخواهند
دو
▪️آتشفشانِ خاموش
با انفجارِ بغضش
از بالا،
جاری شد
خشم و خروشِ مردم
بیداد کرد
تهدیدها
_این میوههای فاسد_
هی ماند و باد کرد!
مشتِ بزرگِ مردم
محکم شد
صدها لباسِ خونی
پرچم شد!
🔗 در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/3874
☑️ @ShahrestanAdab