Forwarded from عکس نگار
#خاطره_شهدایی
يك هفته قبل از شهادتش از سوريه به خانه آمد ،پنجشنبه شب بود نصف شب ديدم صداي ناله و گريه جهاد مي آيد رفتم در اتاقش از همان لاي در نگاه كردم ديدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گريه است و دارد با امام زمان عج صحبت ميكند .دلم لرزيد ولي نخواستم مزاحمش شوم، وانمود كردم كه چيزي نديدم...
صبح موقعي كه جهاد ميخواست برود موقع خداحافظي نتوانستم طاقت بياورم از او پرسيدم پسرم ديشب چي ميگفتي؟ چرا اين قدر بي قراري ميكردي؟ چي شده؟! جهاد خواست طفره برود براي همين به روي خودش نياورد و بحث را عوض كرد، من به خاطره دلهره اي كه داشتم اين بار با جديت بيشتر پرسيدم و سوالم رو با جديت تكرار كردم، گفت چيزي نيست مادر من نماز ميخواندم ديگر...😊
ديدم اينطوري پاسخ داد نخواستم بيشتر از اين پافشاري كنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسيد و بغل كرد و رفت…♥️
يكشنبه ظهر فهميدم آن شب به خداوند و امام زمان عج چه گفته و بينشان چه گذشته و آن لحن پر التماس براي چه بوده است!
🌸راوي مادر شهيد جهاد مغنيه🌸
🌹تهیه شده در موسسه فرهنگی مقاومتی قاف🌹
#جهاد
#شهيد_جهاد_مغنيه
#شهید_جهاد_عماد_مغنیه
#جهاد_ادامه_دارد
#دوست_شهید_من
🌹📿کانال عهدباشهدا📿🌹
@shahidegomnamm
يك هفته قبل از شهادتش از سوريه به خانه آمد ،پنجشنبه شب بود نصف شب ديدم صداي ناله و گريه جهاد مي آيد رفتم در اتاقش از همان لاي در نگاه كردم ديدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گريه است و دارد با امام زمان عج صحبت ميكند .دلم لرزيد ولي نخواستم مزاحمش شوم، وانمود كردم كه چيزي نديدم...
صبح موقعي كه جهاد ميخواست برود موقع خداحافظي نتوانستم طاقت بياورم از او پرسيدم پسرم ديشب چي ميگفتي؟ چرا اين قدر بي قراري ميكردي؟ چي شده؟! جهاد خواست طفره برود براي همين به روي خودش نياورد و بحث را عوض كرد، من به خاطره دلهره اي كه داشتم اين بار با جديت بيشتر پرسيدم و سوالم رو با جديت تكرار كردم، گفت چيزي نيست مادر من نماز ميخواندم ديگر...😊
ديدم اينطوري پاسخ داد نخواستم بيشتر از اين پافشاري كنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسيد و بغل كرد و رفت…♥️
يكشنبه ظهر فهميدم آن شب به خداوند و امام زمان عج چه گفته و بينشان چه گذشته و آن لحن پر التماس براي چه بوده است!
🌸راوي مادر شهيد جهاد مغنيه🌸
🌹تهیه شده در موسسه فرهنگی مقاومتی قاف🌹
#جهاد
#شهيد_جهاد_مغنيه
#شهید_جهاد_عماد_مغنیه
#جهاد_ادامه_دارد
#دوست_شهید_من
🌹📿کانال عهدباشهدا📿🌹
@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊
#با_آنچه_كه_دوست_دارى_محشور_میشوى
⚜در #حديث ريان بن شبيب از #امام_رضا عليه السلام نقل است كه آن حضرت فرمود:
⚜ اى پسر شبيب ! اگر مى خواهى كه به درجات اعلاى #بهشت رسى ، #با_ما_باش ! به غم ما غمگين باش و به شادى ما شاد! و بر تو باد #ولايت ما!
🍃كه هر كس سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن محشور كند.🍃
⚜ #علامه_حسن_زاده :شبى در حشر و معاد خود قكر مى كردم و به #نامه_اعمال_خويش نظر مى افكندم ، و اين كه چگونه به اعمالم رسيدگى خواهد شد كه ديدم چيزى ، لازمه #نفسم شده ، با آن #محشور گشته و از آن جدا نمى شود، وقتى دقت كردم ديدم #كتابى خطى است كه آن را به شدت #دوست دارم .
در اين وقت اين حديث را به ياد آوردم
كه🍃 هر كس سنگى را هم دوست داشته باشد با آن محشور مى شود.🍃 و #كتاب هم مانند، #سنگ ، از جمادات است و از اين جهت با آن فرقى ندارد.
#حدیث
#سخنان_بزرگان
#الهی_با_شهدا_محشورم_کن
#اللهم_الرزقنی_توفیق_شهادت
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#با_آنچه_كه_دوست_دارى_محشور_میشوى
⚜در #حديث ريان بن شبيب از #امام_رضا عليه السلام نقل است كه آن حضرت فرمود:
⚜ اى پسر شبيب ! اگر مى خواهى كه به درجات اعلاى #بهشت رسى ، #با_ما_باش ! به غم ما غمگين باش و به شادى ما شاد! و بر تو باد #ولايت ما!
🍃كه هر كس سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن محشور كند.🍃
⚜ #علامه_حسن_زاده :شبى در حشر و معاد خود قكر مى كردم و به #نامه_اعمال_خويش نظر مى افكندم ، و اين كه چگونه به اعمالم رسيدگى خواهد شد كه ديدم چيزى ، لازمه #نفسم شده ، با آن #محشور گشته و از آن جدا نمى شود، وقتى دقت كردم ديدم #كتابى خطى است كه آن را به شدت #دوست دارم .
در اين وقت اين حديث را به ياد آوردم
كه🍃 هر كس سنگى را هم دوست داشته باشد با آن محشور مى شود.🍃 و #كتاب هم مانند، #سنگ ، از جمادات است و از اين جهت با آن فرقى ندارد.
#حدیث
#سخنان_بزرگان
#الهی_با_شهدا_محشورم_کن
#اللهم_الرزقنی_توفیق_شهادت
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
✨نمازمان حال خوبی ندارد #دوست_شهید برای خوب شدن حالِ نمازمان دعا ڪن...
حال نماز را خوب میڪند ...
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
حال نماز را خوب میڪند ...
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
Forwarded from 🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
✨نمازمان حال خوبی ندارد #دوست_شهید برای خوب شدن حالِ نمازمان دعا ڪن...
حال نماز را خوب میڪند ...
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
حال نماز را خوب میڪند ...
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_یازدهم
✍دیگر معلوم است که اواخر این جلسهی دو ساعته نزدیک است:
🌼خانوادهی گرامی #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر؛ #پدر_شهید، آقای عبدالرضای مُمبِنی.
آقا از #پدر میپرسد «چرا فامیلها فرق داره؟» پدر میگوید بچهها عوض کردند و من تنها کسی هستم که فامیلیام هنوز مُمبِنی هست و شاید هم عوض کنم. آقا میگوید: «نه، چرا عوض کنید؟ بگذارید باشه.» و پدر میگوید که این نام یک قوم است. در حین همین گفتوگو، #کودکی جلو میآید و #روبهروی آقا میایستد:
- میشه یه چی بهت بگم؟
-بگو!
- میشه یه #یادگاری بهم بدی؟
- «چشم! یه یادگاری هم به ایشون بدین!
جمعیت میخندند؛ وقتی #آقا به #کودکان انگشتر میدهد، همیشه به مسئولان جلسه تأکید میکند که دقت کنند #انگشتر، اندازهی دست بچهها باشد؛ اینبار هم با همان دقت پیگیر بودند.
🌼 #شهید_اطهر در سن 37سالگی به #شهادت رسیده؛ #مادر_!شهید عنوان میکند:
- حمیدرضا خیلی #دوست داشت از نزدیک #شما رو #زیارت کنه ولی نتونست.
- خدا انشاءالله نصیب ما کنه که از نزدیک #شهید شما رو در قیامت زیارت کنیم.
🌼پس از احوالپرسی با #همسر_شهید اطهر، نوبت به اهدای قرآنها و یادگاریها میرسد؛ #فاطمه، #دختر_نوجوان_شهید جلو میآید و به آقا میگوید:
- میشه یه #انگشتر از توی #جیبتون بدین؟!
- «از کجا #فهمیدین که توی جیبم انگشتر هست؟»
- دیدم از دور که داشتین میدادین به بقیه!
-این انگشتر هم خدمت شما! دیگه هم تو جیبم انگشتر نیست، تموم شد!
آقا و دختر و جمعیت با هم میخندند.
🌼 #پسر_کوچکتر_شهید اطهر هم جلو میآید؛ میگویند #مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد:
- اگر #امام_خمینی بود، #شما ازش چی میخواستین؟
آقا #دست_پسر را میگیرد و به #دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید:
- «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم.
- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
- «بهترین چیز #دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم #مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
🌼پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد! آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_یازدهم
✍دیگر معلوم است که اواخر این جلسهی دو ساعته نزدیک است:
🌼خانوادهی گرامی #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر؛ #پدر_شهید، آقای عبدالرضای مُمبِنی.
آقا از #پدر میپرسد «چرا فامیلها فرق داره؟» پدر میگوید بچهها عوض کردند و من تنها کسی هستم که فامیلیام هنوز مُمبِنی هست و شاید هم عوض کنم. آقا میگوید: «نه، چرا عوض کنید؟ بگذارید باشه.» و پدر میگوید که این نام یک قوم است. در حین همین گفتوگو، #کودکی جلو میآید و #روبهروی آقا میایستد:
- میشه یه چی بهت بگم؟
-بگو!
- میشه یه #یادگاری بهم بدی؟
- «چشم! یه یادگاری هم به ایشون بدین!
جمعیت میخندند؛ وقتی #آقا به #کودکان انگشتر میدهد، همیشه به مسئولان جلسه تأکید میکند که دقت کنند #انگشتر، اندازهی دست بچهها باشد؛ اینبار هم با همان دقت پیگیر بودند.
🌼 #شهید_اطهر در سن 37سالگی به #شهادت رسیده؛ #مادر_!شهید عنوان میکند:
- حمیدرضا خیلی #دوست داشت از نزدیک #شما رو #زیارت کنه ولی نتونست.
- خدا انشاءالله نصیب ما کنه که از نزدیک #شهید شما رو در قیامت زیارت کنیم.
🌼پس از احوالپرسی با #همسر_شهید اطهر، نوبت به اهدای قرآنها و یادگاریها میرسد؛ #فاطمه، #دختر_نوجوان_شهید جلو میآید و به آقا میگوید:
- میشه یه #انگشتر از توی #جیبتون بدین؟!
- «از کجا #فهمیدین که توی جیبم انگشتر هست؟»
- دیدم از دور که داشتین میدادین به بقیه!
-این انگشتر هم خدمت شما! دیگه هم تو جیبم انگشتر نیست، تموم شد!
آقا و دختر و جمعیت با هم میخندند.
🌼 #پسر_کوچکتر_شهید اطهر هم جلو میآید؛ میگویند #مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد:
- اگر #امام_خمینی بود، #شما ازش چی میخواستین؟
آقا #دست_پسر را میگیرد و به #دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید:
- «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم.
- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
- «بهترین چیز #دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم #مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
🌼پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد! آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سوم
#فعالیتهای_انقلابی
✍پس از پیروزی انقلاب اسلامی✌️ ابتدا وارد #کمیته_های_انقلاب_اسلامی شد. سپس سال 1358 به عضویت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز درآمد و دوره آموزشی عمومی سپاه را گذراند و بعد از آن در واحد #اطلاعات و #تحقیقات سپاه مشغول خدمت شد.
🍃کار #ستادی و #پشت_میز نشینی را #دوست_نداشت مدام در #بیایان ها بود و به دنبال کارهای سخت می گشت.
🍃قبل ازجنگ که قائله خلق عرب در خوزستان شکل گرفت یکی از مسئولین #مبارزه با خلق عرب شد. آن روزها خلق عرب سبب #بمب_گذاری و #آتش_زدن لوله های نفت خوزستان می شدند و همیشه به دنبال #شناسایی و #دستگیری عوامل ناامنی ها می گشت. کاملا با فرهنگ مردم خوزستان آشنایی داشت و توانسته بود ستون پنجم دشمن که از عوامل نفوذی صدام می شدند را بشناسد تا عوامل را روستا به روستا و شهر به شهر #دستگیر کند. شب و روز خود را برای مبارزه با این ضد انقلاب ها گذاشته بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سوم
#فعالیتهای_انقلابی
✍پس از پیروزی انقلاب اسلامی✌️ ابتدا وارد #کمیته_های_انقلاب_اسلامی شد. سپس سال 1358 به عضویت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز درآمد و دوره آموزشی عمومی سپاه را گذراند و بعد از آن در واحد #اطلاعات و #تحقیقات سپاه مشغول خدمت شد.
🍃کار #ستادی و #پشت_میز نشینی را #دوست_نداشت مدام در #بیایان ها بود و به دنبال کارهای سخت می گشت.
🍃قبل ازجنگ که قائله خلق عرب در خوزستان شکل گرفت یکی از مسئولین #مبارزه با خلق عرب شد. آن روزها خلق عرب سبب #بمب_گذاری و #آتش_زدن لوله های نفت خوزستان می شدند و همیشه به دنبال #شناسایی و #دستگیری عوامل ناامنی ها می گشت. کاملا با فرهنگ مردم خوزستان آشنایی داشت و توانسته بود ستون پنجم دشمن که از عوامل نفوذی صدام می شدند را بشناسد تا عوامل را روستا به روستا و شهر به شهر #دستگیر کند. شب و روز خود را برای مبارزه با این ضد انقلاب ها گذاشته بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_هفتم
#ازدواج 💕
✍زندگیمان خیلی #ساده و #بی_تکلف شروع شد. درست آبان ۱۳۵۸ بود. حاج #حمید همان اول با من #صحبت کرد و گفت #دوست_ندارم مراسم ازدواجمان مثل بقیه فامیل پر تکلف و پر از #تشریفات باشد. من پیشنهادی دارم و اینکه عروسیمان در خود سپاه باشد. با مهمانهای کم. فقط خانواده من و خودت و خیلی ساده. #خریدمان هم #جزئی بود. آن زمان در منطقه ما رسم بر این بود که پول از خانواده پسر میگرفتند و جهیزیه میخریدند. یعنی جهیزیه بر عهده پسر بود. حاج حمید اصلا #اعتقادی به #زندگی پر زرق و برق نداشت. میگفت مگر یک پاسدار میخواهد چقدر #عمر کند؟ یعنی #ازدواجش را بر #مبنای_شهادت شروع کرده بود. ما هیچ چیزی برای جهیزیه نخریدیم. برای خرید عروسی هم یک دست #لباس ساده و مقنعه گرفتم و یک چادر مشکی و #حلقه ساده. که همه هم انتخاب خود حاج حمید بود. #مهریه ما هم مهریه حضرت زهرا(س) بود. من در مراسم عروسی هم همان لباسها را پوشیدم و سید حمید با #لباس_سپاه حاضر شد.روز عروسی هم با یک #پیکان خیلی ساده و معمولی آمد دنبال ما و رفتیم مراسمی که محل کارشان باغ معین (حیاط مرکز سپاه آن موقع اهواز) برایمان تدارک دیده بود. آقای شمخانی آن زمان فرمانده سپاه وقت اهواز بودند که در مراسم ما چند دقیقهای صحبت کردند. یک تئاتر طنز اجرا شد که مرحوم حسین پناهی در آن بازی میکرد با حاج صادق آهنگران به اسم «مرشد بچه مرشد». این مراسم عروسی ما در سپاه بود💐.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_هفتم
#ازدواج 💕
✍زندگیمان خیلی #ساده و #بی_تکلف شروع شد. درست آبان ۱۳۵۸ بود. حاج #حمید همان اول با من #صحبت کرد و گفت #دوست_ندارم مراسم ازدواجمان مثل بقیه فامیل پر تکلف و پر از #تشریفات باشد. من پیشنهادی دارم و اینکه عروسیمان در خود سپاه باشد. با مهمانهای کم. فقط خانواده من و خودت و خیلی ساده. #خریدمان هم #جزئی بود. آن زمان در منطقه ما رسم بر این بود که پول از خانواده پسر میگرفتند و جهیزیه میخریدند. یعنی جهیزیه بر عهده پسر بود. حاج حمید اصلا #اعتقادی به #زندگی پر زرق و برق نداشت. میگفت مگر یک پاسدار میخواهد چقدر #عمر کند؟ یعنی #ازدواجش را بر #مبنای_شهادت شروع کرده بود. ما هیچ چیزی برای جهیزیه نخریدیم. برای خرید عروسی هم یک دست #لباس ساده و مقنعه گرفتم و یک چادر مشکی و #حلقه ساده. که همه هم انتخاب خود حاج حمید بود. #مهریه ما هم مهریه حضرت زهرا(س) بود. من در مراسم عروسی هم همان لباسها را پوشیدم و سید حمید با #لباس_سپاه حاضر شد.روز عروسی هم با یک #پیکان خیلی ساده و معمولی آمد دنبال ما و رفتیم مراسمی که محل کارشان باغ معین (حیاط مرکز سپاه آن موقع اهواز) برایمان تدارک دیده بود. آقای شمخانی آن زمان فرمانده سپاه وقت اهواز بودند که در مراسم ما چند دقیقهای صحبت کردند. یک تئاتر طنز اجرا شد که مرحوم حسین پناهی در آن بازی میکرد با حاج صادق آهنگران به اسم «مرشد بچه مرشد». این مراسم عروسی ما در سپاه بود💐.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_ودوم
#خاطرات
🔷راوی برادر شهید
✍با #شیعیان کشورهای لبنان، عراق، بحرین، سوریه و… آشنایی داشت و گاهی در موردشان چیزهایی میگفت؛ یکبار پرسیدم: شیعیان #لبنان #بهترند یا شیعیان #عراق؟🤔 گفت: شیعههای لبنان مطیعترند ولی شیعههای عراق دچار دستهبندی و تشتت هستند اما در جنگیدن و شجاعت بینظیرند؛ دلشان هم خیلی با #اهلبیت (ع) است طوریکه تا پیششان نام «حسین» و «زینب» و… را میبری #طاقتشان را از دست میدهند.
⚛گفتم #شیعه_های_ایران کجای کارند؟ با #لحن خاصی گفت: شیعههای ایران هیچ جای دنیا #پیدا نمیشوند! خیلی عشق خدمت داشت به بچه شیعهها؛ این را از فیلمی که یکبار نشانم داد، فهمیدم؛ موقع #دفن_پیکرش، داخل قبر بودم که کسی آمد بالای سرم و گفت: محمودرضا یک #دوست_عراقی به اسم … دارد که پیغام داده به برادرش بگویید #صورت محمودرضا را داخل قبر از طرف من #ببوسد!
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_ودوم
#خاطرات
🔷راوی برادر شهید
✍با #شیعیان کشورهای لبنان، عراق، بحرین، سوریه و… آشنایی داشت و گاهی در موردشان چیزهایی میگفت؛ یکبار پرسیدم: شیعیان #لبنان #بهترند یا شیعیان #عراق؟🤔 گفت: شیعههای لبنان مطیعترند ولی شیعههای عراق دچار دستهبندی و تشتت هستند اما در جنگیدن و شجاعت بینظیرند؛ دلشان هم خیلی با #اهلبیت (ع) است طوریکه تا پیششان نام «حسین» و «زینب» و… را میبری #طاقتشان را از دست میدهند.
⚛گفتم #شیعه_های_ایران کجای کارند؟ با #لحن خاصی گفت: شیعههای ایران هیچ جای دنیا #پیدا نمیشوند! خیلی عشق خدمت داشت به بچه شیعهها؛ این را از فیلمی که یکبار نشانم داد، فهمیدم؛ موقع #دفن_پیکرش، داخل قبر بودم که کسی آمد بالای سرم و گفت: محمودرضا یک #دوست_عراقی به اسم … دارد که پیغام داده به برادرش بگویید #صورت محمودرضا را داخل قبر از طرف من #ببوسد!
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#دلنوشته❤️
دلم بدجور #هواےشهادت دارد ...
مےخواهم #شهید شوم !😔❤️
ولے !!
#مےترسم با شهادتم
آبروی #شهدا را هم ببرم😥
درست ...
اهل #شهادت نیستم...!
فقط #عاشق شهادتم❤
#اما...
#آرزو که عیب نیست ... #هست ؟!
آن هم برای #جوانان 😔
#مرا_دریاب... ای شهید...
مو بر تنم سیخ مےشود ...!
از یادآوری اینکه روزی #بمیرم😰
اگر #دوست_شھید داشته باشی
ڪم ڪم شبیه اش میشوی...
آنقدر شبیه ڪه حتی ؛
#ظاهرت هم مثل #او میشود...
و تا آنجا #پیش خواهی رفت ڪه
دوست #شھیدت نمیگذارد #بمیری...
و آخر #شھیدت می کند...❤️
یڪ #دوست شهید انتخاب کن
و سعی ڪن #شبیهش شوی ...
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
دلم بدجور #هواےشهادت دارد ...
مےخواهم #شهید شوم !😔❤️
ولے !!
#مےترسم با شهادتم
آبروی #شهدا را هم ببرم😥
درست ...
اهل #شهادت نیستم...!
فقط #عاشق شهادتم❤
#اما...
#آرزو که عیب نیست ... #هست ؟!
آن هم برای #جوانان 😔
#مرا_دریاب... ای شهید...
مو بر تنم سیخ مےشود ...!
از یادآوری اینکه روزی #بمیرم😰
اگر #دوست_شھید داشته باشی
ڪم ڪم شبیه اش میشوی...
آنقدر شبیه ڪه حتی ؛
#ظاهرت هم مثل #او میشود...
و تا آنجا #پیش خواهی رفت ڪه
دوست #شھیدت نمیگذارد #بمیری...
و آخر #شھیدت می کند...❤️
یڪ #دوست شهید انتخاب کن
و سعی ڪن #شبیهش شوی ...
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
|🌸🍃 #خاطره👆
🌾 خیلی بهش #حساس بودم
#دوست داشتم فقط برای من 😍 باشه
آخرین دفعه🍂 بهش گفتم : میخواهی بروی #اجازه میدهم ولی ...🥀
#شهید_رضا_حاجی_زاده🕊
🌸
🌾🌸
🌸🌾🌸
🔜🆔 @Shahidegomnamm
➖➖➖➖➖➖➖
🌾 خیلی بهش #حساس بودم
#دوست داشتم فقط برای من 😍 باشه
آخرین دفعه🍂 بهش گفتم : میخواهی بروی #اجازه میدهم ولی ...🥀
#شهید_رضا_حاجی_زاده🕊
🌸
🌾🌸
🌸🌾🌸
🔜🆔 @Shahidegomnamm
➖➖➖➖➖➖➖
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#گیف💕
#امیرالمومنین (ع) می فرمایند:
هرڪس #گوش به حرف
#سخن_چین سپارد،
#دوست را از دست بدهد.
#میزان_الحڪمه_جلد6_ص203
iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
#امیرالمومنین (ع) می فرمایند:
هرڪس #گوش به حرف
#سخن_چین سپارد،
#دوست را از دست بدهد.
#میزان_الحڪمه_جلد6_ص203
iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
Forwarded from عکس نگار
🍃🌸🍃🌸🍃
✨ #یا_رَفِیقَ_مَنْ_لارَفِیقَ_لَہ ✨ُ
🔴خون زيادے از پاي من رفتہ بود. بي حس شده بودم.عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
✨《يا صاحب الزمان ادركنی》✨
🍀هوا تاريڪ شده بود. #جوانے خوش سيما و #نورانے بالاي سرم آمد. چشمانم را بہ سختے باز ڪردم.
🍀مرا بہ آرامے بلند ڪرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ اي امن مرا روے زمين گذاشت. آهستہ و آرام.
🍀 من دردے حس نمےڪردم! آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: " #ڪسي مےآيد و شما را #نجات مي دهد.👌 #او_دوست_ماست!"
🍀لحظاتے بعد #ابراهيم آمد.با همان #صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نوراني، #ابـراهيــم را #دوست خود #معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...
🥀 #شهید_ابراهیم_هادی
📚سلام بر ابراهیم1/ ص۱۱۸
🍁 #خاطره
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
✨ #یا_رَفِیقَ_مَنْ_لارَفِیقَ_لَہ ✨ُ
🔴خون زيادے از پاي من رفتہ بود. بي حس شده بودم.عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
✨《يا صاحب الزمان ادركنی》✨
🍀هوا تاريڪ شده بود. #جوانے خوش سيما و #نورانے بالاي سرم آمد. چشمانم را بہ سختے باز ڪردم.
🍀مرا بہ آرامے بلند ڪرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ اي امن مرا روے زمين گذاشت. آهستہ و آرام.
🍀 من دردے حس نمےڪردم! آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: " #ڪسي مےآيد و شما را #نجات مي دهد.👌 #او_دوست_ماست!"
🍀لحظاتے بعد #ابراهيم آمد.با همان #صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نوراني، #ابـراهيــم را #دوست خود #معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...
🥀 #شهید_ابراهیم_هادی
📚سلام بر ابراهیم1/ ص۱۱۸
🍁 #خاطره
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_سه📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• درحالیکه دستام تو دستای #حسام بود ،آهسته به سمت #اتاق نی نی قدم بر داشتم #چشمامو به اصرار حسام بسته بودم بعد از برداشتن چند تا قدم ،خسام دستامو #رها کرد و با صدای مردونش تو گوشم…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_چهار📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• گرفتمش رو به روم با #عشق نگاهش کردمو بعد همون نگاه عاشقانمو به حسام دوختم #حسام بهم نزدیک شد و گفت: از صبحه تو دلم یه شوری دارم تا اینو ببینی می دونستم #خوشت میاد بردمش یه خیاط دوخته دفعه ی قبل بردمش #سوریه متبرکش کردم میخوام دفعه ی بعد که برگشتم اینو #تنش کرده باشی
حالت #صورتم جدی شد ابروهام توی هم گره خورد به شکمم نگاه کردمو
دوباره چشم دوختم به #حسام
#التماس گونه خطابش کردم: حسام ؟ مگه میخوای بری؟! سرشو به علامت #مثبت تکون داد با صدای بغض آلودی گفتم : خیلی #نامردی چجوری دلت میاد دو نفرو چشم به راه بذاری؟!
با تموم شدن جملم بغضم امون ندادو #اشکام سرازیر شد.
❥• حسام بهم نزدیک تر شد و با جدیت گفت: #فاطمه؟ مگه نگفتم ازم دل بکن ؟ بابا اینقد #دوسم نداشته باش #قلبت شده سد #شهادت من!
بدون هیچ حرفی سرمو گذاشتم رو شونشو هق هقم اوج گرفت با حالت زاری گفتم : نمیخوام دلم میخواد تو دوست داشتنت #اسراف کنم حتی اگه دیگه دوسم نداشته باشی، من مثه یه معتاد ترک کرده تو این پنج ماه با نبودنت کنار اومدم ولی وقتی برگشتی دوباره عاشقت شدم من هر بار که می بینمت دوباره #عاشقت میشم هزار و یک بار عاشقت شدم چجوری از تو #دل بکشم ؟
حسام دستشو گذاشت پشتمو با مهربونی به #آغوشم کشید،
❥• از ته دلم زار زدمو محکم دستامو دور کمرش حلقه کردم ثانیه به ثانیه بیشتر بهش #وابسته میشدم اگه بری کی برمیگردی؟ میام روزی که اقا #امیر علی میاد به خونه یه تای ابرومو انداختم بالا و گفتم:امیرعلی؟ من دوست داشتم اسم پسرم #علی داشته باشه یهو ب ذهنم رسید، اشکامو پاک کردمو گفتم: نه همین اسم خیلی #عالیه اینکه یهو از دلت گذشته برام #دوست داشتنیه
اگه میخواست از دل تو بگذره چی؟
همون اقا #امیر_علی
❥• حصار دستاشو تنگ تر کرد و روی سرم بوسه ای کاشت #غرق ارامش بودم وقتی کنارم #نفس میکشید #تـو شدی منبعِ هر #شعر و #کلام و #نفسم ؛
این چه تکرار #قشنگیست که #تکراری نیست...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_چهار📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• گرفتمش رو به روم با #عشق نگاهش کردمو بعد همون نگاه عاشقانمو به حسام دوختم #حسام بهم نزدیک شد و گفت: از صبحه تو دلم یه شوری دارم تا اینو ببینی می دونستم #خوشت میاد بردمش یه خیاط دوخته دفعه ی قبل بردمش #سوریه متبرکش کردم میخوام دفعه ی بعد که برگشتم اینو #تنش کرده باشی
حالت #صورتم جدی شد ابروهام توی هم گره خورد به شکمم نگاه کردمو
دوباره چشم دوختم به #حسام
#التماس گونه خطابش کردم: حسام ؟ مگه میخوای بری؟! سرشو به علامت #مثبت تکون داد با صدای بغض آلودی گفتم : خیلی #نامردی چجوری دلت میاد دو نفرو چشم به راه بذاری؟!
با تموم شدن جملم بغضم امون ندادو #اشکام سرازیر شد.
❥• حسام بهم نزدیک تر شد و با جدیت گفت: #فاطمه؟ مگه نگفتم ازم دل بکن ؟ بابا اینقد #دوسم نداشته باش #قلبت شده سد #شهادت من!
بدون هیچ حرفی سرمو گذاشتم رو شونشو هق هقم اوج گرفت با حالت زاری گفتم : نمیخوام دلم میخواد تو دوست داشتنت #اسراف کنم حتی اگه دیگه دوسم نداشته باشی، من مثه یه معتاد ترک کرده تو این پنج ماه با نبودنت کنار اومدم ولی وقتی برگشتی دوباره عاشقت شدم من هر بار که می بینمت دوباره #عاشقت میشم هزار و یک بار عاشقت شدم چجوری از تو #دل بکشم ؟
حسام دستشو گذاشت پشتمو با مهربونی به #آغوشم کشید،
❥• از ته دلم زار زدمو محکم دستامو دور کمرش حلقه کردم ثانیه به ثانیه بیشتر بهش #وابسته میشدم اگه بری کی برمیگردی؟ میام روزی که اقا #امیر علی میاد به خونه یه تای ابرومو انداختم بالا و گفتم:امیرعلی؟ من دوست داشتم اسم پسرم #علی داشته باشه یهو ب ذهنم رسید، اشکامو پاک کردمو گفتم: نه همین اسم خیلی #عالیه اینکه یهو از دلت گذشته برام #دوست داشتنیه
اگه میخواست از دل تو بگذره چی؟
همون اقا #امیر_علی
❥• حصار دستاشو تنگ تر کرد و روی سرم بوسه ای کاشت #غرق ارامش بودم وقتی کنارم #نفس میکشید #تـو شدی منبعِ هر #شعر و #کلام و #نفسم ؛
این چه تکرار #قشنگیست که #تکراری نیست...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#نسیم صب🌤ح پنداری زڪوی
#یار می آید
به جانها #مژده می آردڪه آن
#دلدار می آید
به صد #اڪرام می بایدبه
#استقبال او رفتن
ڪه ب🌺وی #دوست می آرد
زڪوی #یار می آید
#روزتون_شهدایی🍃🌼
❥• @Shahidegomnamm🕊
#یار می آید
به جانها #مژده می آردڪه آن
#دلدار می آید
به صد #اڪرام می بایدبه
#استقبال او رفتن
ڪه ب🌺وی #دوست می آرد
زڪوی #یار می آید
#روزتون_شهدایی🍃🌼
❥• @Shahidegomnamm🕊
🍃🌸•°
#حدیث📜
🖇 #امام_علی(ع)
از #همنشینی با دوستان #بد
بپرهیزید،
ڪه #دوست بد همنشین خود را به #هلاڪت می افڪند
و #یار خود را به #نابودی
می ڪشاند.
#غررالحڪم_حدیث۲۵۹۹📕✒️
🍃🌸•° @Shahidegomnamm
#حدیث📜
🖇 #امام_علی(ع)
از #همنشینی با دوستان #بد
بپرهیزید،
ڪه #دوست بد همنشین خود را به #هلاڪت می افڪند
و #یار خود را به #نابودی
می ڪشاند.
#غررالحڪم_حدیث۲۵۹۹📕✒️
🍃🌸•° @Shahidegomnamm
🖇 #کلام_شهید
می خواهم...
آن ڪسی باشم ڪه #دوست دارم
نه آن چیزی ڪه یڪ ذهن #مریض
از من ساخته است...
#شهید_عباس_دانشگر💐
#مدافع_حرم🕊
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm
می خواهم...
آن ڪسی باشم ڪه #دوست دارم
نه آن چیزی ڪه یڪ ذهن #مریض
از من ساخته است...
#شهید_عباس_دانشگر💐
#مدافع_حرم🕊
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm
#همیشه فڪر می ڪنم ڪه #خواب
و #استراحت بی جا فقط #وقت تلف ڪردن است #دوست دارم هر #لحظه
و #زمان چیز #جدیدی یاد بگیرم
و به #علم...
#شهید_مدافع_حرم🚩
#رسول_خلیلی🕊
#دلنوشته💔
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm
و #استراحت بی جا فقط #وقت تلف ڪردن است #دوست دارم هر #لحظه
و #زمان چیز #جدیدی یاد بگیرم
و به #علم...
#شهید_مدافع_حرم🚩
#رسول_خلیلی🕊
#دلنوشته💔
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm
🌜
من از #عهد آدم #تُ را دوست دارم
از آغاز #عالم تُ را دوست دارم
چه شـب ها #من و #آسمان
تا دم #صبـح
سرودیم #نم_نم ؛
تُ را #دوست دارم🍃🌺
#شهیدعلیرضانوری🕊
#شبتون_شهدایی🌙
➬ID @Shahidegomnamm ✍
من از #عهد آدم #تُ را دوست دارم
از آغاز #عالم تُ را دوست دارم
چه شـب ها #من و #آسمان
تا دم #صبـح
سرودیم #نم_نم ؛
تُ را #دوست دارم🍃🌺
#شهیدعلیرضانوری🕊
#شبتون_شهدایی🌙
➬ID @Shahidegomnamm ✍
#همیشه فڪر می ڪنم ڪه #خواب
و #استراحت بی جا فقط #وقت تلف ڪردن است #دوست دارم هر #لحظه
و #زمان چیز #جدیدی یاد بگیرم
و به #علم...
#شهید_مدافع_حرم🚩
#رسول_خلیلی🕊
#دلنوشته💔
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm
و #استراحت بی جا فقط #وقت تلف ڪردن است #دوست دارم هر #لحظه
و #زمان چیز #جدیدی یاد بگیرم
و به #علم...
#شهید_مدافع_حرم🚩
#رسول_خلیلی🕊
#دلنوشته💔
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm