🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
صــ🌤ــبح یعنی
لـبِ هر پنجـره ی
رو به زمـان

تـــو !
بتـابی و به مـن
خنــده تعـارف بکنی...😊

#شـهیدحجت_الله_رحیمی
#روزتون_مزین_به_خـنده_شهدا
#دلنوشته

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوسی تسبیح فیروزه ای📿 رنگمو كه تو سجاده جاخوش كرده بود و برداشتم... بی هوا چشمام بارونی شد😢...دلم خیلی گرفته بود...بند بند وجودم خبر از درموندگیم میدادصدای رعد و برق⚡️ باعث شد لرزه به تنم بیوفته...از صداش وحشت كردم...مهره های ابی…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوسی_ویکم

خوبــ نگاهش ڪردم .
ماه تو چشماش هزار تڪه شد، زخم عمیقی که ابروشو شکونده بود ابهتی مثل مالک اشتر بهش می بخشید ، به
همراهش لبخند دلبرانه ای که رو لباش جا خوش کرده بود قشنگ ترین تضاد دنیا بود ...
قلبم مثل گنجشکی که خودشو به در و دیوار می کوبید تا آزاد بشه ، به سینم می کوبید ...حرفی نمی زدم ..فقط نگاهش می کردم ... تا دوباره خط چشمای مردونشو از بر بشم و روحم توی آسمون چشماش پرواز کنه .... تا دوباره عطر جانانشو با ریه هام آشنایی بدم....تا باز هم قامت سرو مانندشو نظاره کنم و دلم براش غنج بره.... حالم مثل فرهادی بود که از دیواره های قصر شیرین بالا رفته تا به معشوقش برسه و حالا داره "شیرین ترین "لبخندشو تجربه میکنه ....با دستای گرمش سردی دستامو لمش کرد ... حسام از خودم بیشتر به حال دلم آگاه بود ... چشمای خمارش جادو می کردن ...خبر داشت به تماشا کردنش قانعم ...آروم جلو اومد و پیشونیمو بوسیدعشق توی چشمام برق زد ... توی گوشم زمزمه کرد :
اگر مجنون دل شوریده ای داشت دل لیلی از او شوریده تر بی
خندیدم... خندید... خطی بین لباش باز شد و دندونای سفیدش نمایان شد .... با صدای آرومی گفت :مرخص فرمودید ؟
جوابی ندادم ... دل کندن ازش مثل جون کندن می موند ....

_ چند روز دیگه هم صبر کنی برمی گردم .... باشه ؟
چشمامو رو هم فشردم . با رضایت و آرامش خاطر گفتم : اطاعت فرمانده ی من!
دستشو آورد بالا و احترام نظامی گذاشت ....

_مواظب خودت باش خاتون

درحالی که عقب عقبکی می رفت برام دست تکون داد و صداش تو گوشم پیچید : التماس دعا
بعد ازین حرف سوار ماشین شد و ماشین حرکت کرد . نورش توی تاریکی کوچه آروم آروم محو شد و لحظاتی بعد ناپدید .... حالا ... انگار بارون رو تارای عصبیم می بارید ... دسته گلا رو نگاه کردم . بارون روشون شبنم کاشته بود . دروب ستم و وارد خونه شدم . چادرمو رو دسته ی مبل انداختم . عطر پیراهنش روی تنم مونده بود ....از روی طاقچه گلدونو برداشتم و توش آب ریختم . وارد اتاق شدمو با وسواس گل ها رو توش چیدم ... گذاشتمشون رو میز توالت ...روی صندلی نشستم و دستمو تکیه گاه چونم قرار دادم ... توی ذهنم این شعر تداعی شد :
امشب نظر به روی تو از خواب خوش تر است ***************با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم . در حالیکه چشمام نیمه باز بود ساعتو نگاه کردم . هفت و نیم بود . این وقت صبج کی می تونست باشه ؟ تلفن بی وقفه زنگ میزد . خمیازه ای کشیدم . صدامو صاف کردمو و گوشی بی سیمو از رو میز توالت برداشتم . دکمشو فشار دادم و جواب دادم .
_ بله ؟
صدای پرشور و نشاط سپیده پیچید تو گوشم : سلااااام . چطوری رفیق جانم ؟
_ السلام علیک یا حبیبتی ... صباح الخیر ...
_شنیدم که حاج آقاتون تشریف آوردن ...
متعجب گفتم : آره ، تو از کجا میدونی ؟
_ بلاخره ریا نشه منم اطلاعاتی هستم واسه خودم ...
ادامه دارد. ...

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻

instagram:basij_shahid_hemat

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
☀️ #حدیث_روز☀️

🔰امام صادق(ع):

🍂هر گاه اندوهی به تو رسید،
فراوان «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ» بگو!
که آن گنجی از گنج های بهشت است.

📚بحارالانوار، 75:201

🕊 @shahidegomnamm 👈
🍂رفتید ولے به یاد ما مےمانید  
در خاطر سرخ لاله ها مےمانید

🍂 سرباختگان راه عشق اے #شهدا     
  ما رفتنے هستیم و شما مےمانید

#شعر

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
#امام_خامنه_ای :

😔یافتن پیکرهاى شهداى مفقودالاثرخدمت به روحیه ملى وعموم مردم است
وبه اضطراب ودلهره خانواده‏ آنان پایان میدهد💖

#سخنان_بزرگان
#مادر_شهید

🌹کانال عهدباشهدا🌹
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق #قسمت_پنجاه_سوم #علمــدار_عشــق😍# + نرگس جان لطفا پاسخ حضرت آقا هم بخون - چشم مرتضی خیلی هستش من فقط اون قسمتش که خیلی مهمه برات میخونم + باشه عزیزم متن نامه ای رهبری به شهید علی خلیلی ایشان فرموده‌اند: دشمن از راه اشاعه‌ى فرهنگ…
بسم رب العشق
#قسمت_پنجاه_چهارم
#علمدار_عشق 😍#


رسیدیم بهشت زهرا
ماشین تو پارکینگ پارک کردیم

سرراهمون دوتا شیشه گلاب خریدیم
با دوتا شاخه گل رز قرمز 🌹🌹

رسیدیم سر مزارشهید علی خلیلی
در گلاب باز کردم
+ نرگس سادات
خانم گل لطفا
شما گلاب بریز
من مزار میشورم
یه وقتی نامحرمی میاد
شایسته نیست

- چشم آقای
مرتضی جان
+جانم
تو کهف الشهدا
تو برام از شهدای اونجا شعر خوندی
اینجا من برات شعر بخونم ؟
- آره عزیزم حتما

«به‌هوش باش و از این دست دوستی بگذر
 به‌هوش باش که از پشت می‌زند خنجر
به‌هوش باش مبادا که سحرمان بکنند
 عجوزه‌های هوس، مطربان خُنیاگر
چنان مکن که کَسان را خیال بردارد
 که بازهم شده این خانه بی‌در و پیکر
بدا به ما که بیاید از آن سر دنیا
 به‌قصد مصلحت دین مصطفی کافر
به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
 مباد این که بنشینیم گوشه سنگر
که از جهاد فقط چند واژه فهمیدیم
 چفیه، قمقمه، پوتین، پلاک، انگشتر
بدا به من که اگر ذوالفقار برگردد
 در آن رکاب نباشم سیاهی لشکر
 بدا به حال من و خوش به حال آن که شدست
 شهید امر به معروف و نهی از منکر  
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
 چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
 که بی‌وضو نتوان خواند سوره کوثر
زبان وحی، تو را پاره تن خود خواند
 زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟
چه شاعرانه خداوند آفریده تو را
 تو را به‌کوری چشمان آن هو الابتر
خدا به خواجه لولاک داده بود ای‌کاش
 هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر
چه عاشقانه، چه زیبا، چه دلنشین وقتی
 تو را به دست خدا می‌سپرد پیغمبر
علیست دست خدا و علیست نفس نبی
 علی قیام و قیامت علی علی محشر
نفس‌نفس کلماتم دوباره مست شدند
 همین که قافیه این قصیده شد حیدر  
عروسی پدرِ خاک بود و مادرِ آب
 نشسته‌اند دو دریا کنار یکدیگر  
شکوهِ عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد
 چنان‌که همسر تو در رکوع انگشتر
همیشه فقر برای تو فخر بوده و هست
 چنان‌که وصله چادر برای تو زیور
یهودیانِ مسلمان ندیده‌اند آری
 از این سیاهیِ چادر دلیل روشن‌تر
حجاب روی زمین طفل بی‌پناهی بود
 تو مادرانه گرفتیش تا ابد در بر  
میان کوچه که افتاد دشمنت از پا
 در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر
میان آتشی از کینه، پایمردی تو
 نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
‏که زیر سایه آن چادر است این کشور
رسیده است قصیده به بیت حسن ختام
 امید فاطمه از راه می‌رسد آخر

+ خیلی قشنگ بود خانم گل
نرگس جانم بریم سر مزار آقا ابراهیم

- بریم آقای

نویسنده بانو... ش

🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸
💠از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند.

#شهیدمهدی_رجب_بیگی
#پیام_شهید

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
👓کانال عَهدباشهدا👓
#دلنوشته #حجاب
🎭آراسته می شویم برایِ نگاه هایی که دوخته میشوند به تنمان،نه وجودمان!!
خودمان را زیبا میکُنیم برای نگاه های غیر؛
🏵[غافل از اینکه از نگاهِ"او"رانده می شویم...
اویی که نگاهش مارا بی نیاز می سازد از هر نگاهی..
@shahidegomnamm
💐کانال عهد با شهدا💐
#شهید_علی_چیت_سازیان
🌸برای ازدیادایمان به گلزار شهدا برو!
پرسیدم:(چطورمیتوانم ایمانم را زیاد کنم؟)
جواب داد:به گلزارشهدا برو.
منبع:دلیل،ص۱۸۹
@shahidegomnamm
همیشه آیه‌ي َجَعَلْنا را زمزمہ میڪرد
‌گفتم: آقا ابراهیم این آیہ براے محافظت در مقابل دشمنہ اینجا کہ دشمن نیسٺ!
نگاه معنا دارے ڪرد گفٺ:
دشمنے بزرگتراز #شیطان هم وجود داره؟

#خاطره

@shahidegomnamm 👈
🍂خیالت برده خواب از ما و
خود آسوده می خوابی

🍂بخواب آسوده،آرامم
که جز این آرزویم نیست

#شهیدمدافع_حرم_محمدرضا_دهقان
#دلنوشته

شبــــتون شهــــدایی

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 187
🔹جزء 10
🔸سوره توبه
🔹آیه 1 الی 6

🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 187
🔹جزء 10
🔸سوره توبه
🔹آیه 1 الی 6

🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👈کلیک
اول صبــح بہ سمت
حرمت روڪردم

‌‎دست برسینہ سلامے
بہ تو دادم ارباب

السلامُ علَى الحُسَینِ
و عَلى عَلىِّ بْنِ الْحسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الحسَیْنِ
و عَلى أصْحابِ الحُسَیْن

@shahidegomnamm 👈
از مشـرق نـگاه شما
خورشـــ🌤ــید مے دمد . . .

صبحـی که با شـما مے شود آغـاز!
دیـدنے ست...

#سـلام_بر_شـهدا
#صبـحتون_منور_به_نـور_شـھدا
#دلنـوشته

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوسی_ویکم خوبــ نگاهش ڪردم . ماه تو چشماش هزار تڪه شد، زخم عمیقی که ابروشو شکونده بود ابهتی مثل مالک اشتر بهش می بخشید ، به همراهش لبخند دلبرانه ای که رو لباش جا خوش کرده بود قشنگ ترین تضاد دنیا بود ... قلبم مثل گنجشکی که خودشو…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوسی_ودوم

_اطلاعاتت ناقصه خواهر اطلاعاتی ... حسام همون دیشب اومدو رفت ...
_عه عه عه امان ازین منابع بی وژدان ... یه لحظه گوشی ( صدای سپیده با داد : اشکااااننننن ... چرا اطلاعات ناقص میدییییییی ؟؟؟؟)
عذر میخوام . رسیدگی شد
خندیدمو گفتم : مگه آقا اشکانم اومده ؟
_ آره دیشب اومد ... میگم پاشو بیا اینجا کارت دارم ....
مکث کردم . دلم میخواست برم خونشون .
قبل ازینکه حرفی بزنم سپیده گفت : نیای با من طرفی ... منتظرتم . خداحافظ .

صدای ممتد بوق تلفن پیچید تو گوشم . حتی نتونستم خداحافظی کنم . زیر لب زمزمه کردم : امون از دست تو ...
از جا بلند شدمو رفتم آشپزخونه . آبی به دست و روم زدمو چای گذاشتم ....برگشتم تو اتاق تا لباسامو از کمد دربیارم . نگاهم با گلای نرگس رو میز تلاقی کرد . دلم براشون غنج رفت ... یه سری میون هر گلبرگش بود که بهم آرامش میداد . بلاخره داروی طبیب قلبم بود . می دونست چه مزاجی دارم .... از همه مهم تر این بود که هر کدومشون منو یاد #مولا م می نداخت .... این گلا بوی #دلدادگی میدادن . در کمدو باز کردمو مانتوی فیروزه ای رنگمو پوشیدم . شال آبی آسمونیمو لبنانی بستم . چادرمو دستم گرفتم وارد آشپزخونه شدم .... آب جوش قل قل می کرد . چایو دم کردم و میز صبحونه رو با وسواس چیدم . دو تا لیوانو از چای پر کردم . یکیشو جلوی خودم گذاشتم و یکیشو روبه روم جایی که حسام همیشه می شست .بخار از لیوان چای بلند می شد . نگاهم به عکس حسام که با آهن ربا به در یخچال نصب شده بود خورد . اگر بود الان می گفت : عجب چای دهن سوزی !
بعد با عجله میدویید تا کفشاشو بپوشه و کلاهشو یادش می رفت . اونوقت ازتوی حیاط داد میزد : خداحافظ عیال جان ....
منم میدوییم دنبالش و کلاهشو می ذاشتم رو سرش ....و با مهربونی بهم لبخند میزد .
به چای تو دستم نگاهی انداختم . یخ کرده بود . با بی میلی گذاشتم رو میز . یه شکلات توت فرنگی از قندون برداشتمو گذاشتم تو دهنم . از خونه بیرون اومدمو روکش ماشینو برداشتم .... بعد از خارج کردن ماشین از حیاط و بستن در سوارش شدمو روشنش کردم .شاخه های لخت درختا چهره ی شهرو سرد و بی روح کرده بود . گوینده ی رادیو با شور و نشاط حرف میزد پامو زو گاز فشار دادم .... خیابونا خیلی شلوغ نبود . خودش بود کوچه ی جویباران .... با دیدن گل فروشی سر کوچشون زدم رو پیشونیم . خیلی بد بود بعد از این همه مدت دست خالی می رفتم خونشون . ماشینو پارک کردمو پیاده شدم . وارد گلفروشی شدم . چند تا شاخه گل رز قرمزو سفید انتخا بکردم . بعد از اینکه فروشنده گلا رو تو یه کاغد کاهی پیچید پولشو حساب کردمو اومدم بیرون .از اینجا چند قدم تا خونشون فاصله بود . کوچشون برعکس کوچه ی ما پر بود از ساختمونای سربه فلک کشیده. زنگ درو زدم . صدای بم مردونه ای رو از پشت آیفون شنیدم . اشکان بود ، سرمو انداختم پایین و جواب دادم: منم
#یاحیدر


👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻

instagram:basij_shahid_hemat

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
☀️ #حدیث_روز☀️

🔰حضرت فاطمه زهــــراء (س):

همیشه در خدمت #مــادر و پاے بند
او بــــاش زیرا 👇

بهشت زیر پای مــــادران است.🌺

📚کنزالعمال، 462/16

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
عبـادت‌هایشان از خـالص‌ترین عبـادات...

خنـده‌ و شوخے‌هایشان به دور از گنـاه
و معصـیت..

💚حـــال و هـواے شما رو آرزوسـت💚

#شهداگاهےنگاهے
#دلنوشته

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
ای شهید
اگر #چفیه تو سجاده آسمانیست
و با آن به معراج رفته ای🕊

پس" #چادر "هم
می تواند بال باشد
برای آسمانی شدن من🕊

#شهیدمدافع_حرم_سردارطباطبایی_مهر💐
#دلنوشته
#حجاب

🕊 @shahidegomnamm 👈