🌷 کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
🔷به #سفره شان بنگر!
🍂همه شان #رهبــــران بهــشتیانند ..
که #رسول اکرم(ص) فرمود:
✨مجاهدین في #سبیل الله قُــوّادُ أهل الجنـة
🍁مجاهدان راه خدا، #رهبــــران اهل بهشتند.
🌿بحار الأنوار/ج۸/ص۱۹۹
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
@shahidegomnamm
🔷به #سفره شان بنگر!
🍂همه شان #رهبــــران بهــشتیانند ..
که #رسول اکرم(ص) فرمود:
✨مجاهدین في #سبیل الله قُــوّادُ أهل الجنـة
🍁مجاهدان راه خدا، #رهبــــران اهل بهشتند.
🌿بحار الأنوار/ج۸/ص۱۹۹
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXesPLahuOSdckQ
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
#سفره_انقلاب
دعاهای قبل از غذا بیشتر همان عبارت معروف بود، چون: «اللهم ارزقنا رزقا حلالاً طیباً واسعاً» و نظیر آن که گاه جمله های کوتاهی چون: «زوجنا من الحور العین» را بدان می افزودند و به شوخی یا جدی یکپارچه با صدای بلند تکرار می کردند، یا آن چه در نیات یا اغراضشا ن بود و بعضی اظهار می کردند، از جمله این که: «خدایا به قوت و غذا برای بنیه ی دفاعی داشتن و حفاظت از حریم و حدود تو روی می آوریم.»
بیشتر بعد از دور زدن دعا که رسم بود نفر به نفر چیزی بگویند و حاضران با آمین جواب بدهند، نوبت به شوخ طبعی هایی می رسید که به نسبت آمادگی بچه ها گُل می کرد، چون: خواندن دعاهای آغازین سفره در آخر غذا، کنایه از این که: «ما سیر نشده ایم آقای شهردار و این غذاها به جاییمان نرسید! یک فکری بکن.»
بدون استثنا در آخر دعا می کردند، اگرچه علی رغم میلشان! بنابراین دیگر حرجی نبود که چه بگویند و چه نگویند. از آن جمله: «الهی به حق سید عرب و عجم که این سفره معمور باد. همیشه پر از نعمت و نور باد. صدام از دو چشم کور باد».
◀هر که سهم میخواهد، بسم الله...
.
#دفاع_مقدس #سفره
#حقوقهای_نجومی
#فیشهای_حقوقی
#سهم_خواهی
#رزمندگان
#سادگی
#دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🔎🔎🔎https://telegram.me/shahidegomnamm
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
@shahidegomnamm
#سفره_انقلاب
دعاهای قبل از غذا بیشتر همان عبارت معروف بود، چون: «اللهم ارزقنا رزقا حلالاً طیباً واسعاً» و نظیر آن که گاه جمله های کوتاهی چون: «زوجنا من الحور العین» را بدان می افزودند و به شوخی یا جدی یکپارچه با صدای بلند تکرار می کردند، یا آن چه در نیات یا اغراضشا ن بود و بعضی اظهار می کردند، از جمله این که: «خدایا به قوت و غذا برای بنیه ی دفاعی داشتن و حفاظت از حریم و حدود تو روی می آوریم.»
بیشتر بعد از دور زدن دعا که رسم بود نفر به نفر چیزی بگویند و حاضران با آمین جواب بدهند، نوبت به شوخ طبعی هایی می رسید که به نسبت آمادگی بچه ها گُل می کرد، چون: خواندن دعاهای آغازین سفره در آخر غذا، کنایه از این که: «ما سیر نشده ایم آقای شهردار و این غذاها به جاییمان نرسید! یک فکری بکن.»
بدون استثنا در آخر دعا می کردند، اگرچه علی رغم میلشان! بنابراین دیگر حرجی نبود که چه بگویند و چه نگویند. از آن جمله: «الهی به حق سید عرب و عجم که این سفره معمور باد. همیشه پر از نعمت و نور باد. صدام از دو چشم کور باد».
◀هر که سهم میخواهد، بسم الله...
.
#دفاع_مقدس #سفره
#حقوقهای_نجومی
#فیشهای_حقوقی
#سهم_خواهی
#رزمندگان
#سادگی
#دعا
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🔎🔎🔎https://telegram.me/shahidegomnamm
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #اسراف👉
✍مهمانها #غذایشان را خورده بودند اما #سفره هنوز پهن بود. او که #صاحبخانه بود #دیرتر از همه رسید. نشست سرسفره و #بشقاب غذای مرا که #نصفه بود و روی سفره #جامانده، کشید جلو و شروع کرد به #خوردن.
گفتم:« حاجی! این #نیم_خورد_غذای_منه. زنداداش داره برات #غذا میکشه.».
گفت:« چه فرقی میکنه؟ این هم #برکت خداست و ما رو #سیر میکنه. من #بخورم بهتره یا #بره_توی_ظرف_آشغال؟».
#شهید_جعفر_ادب
#خاطره
📚منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص358
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/shahidegomnamm
🌹🕊
💥 #اسراف👉
✍مهمانها #غذایشان را خورده بودند اما #سفره هنوز پهن بود. او که #صاحبخانه بود #دیرتر از همه رسید. نشست سرسفره و #بشقاب غذای مرا که #نصفه بود و روی سفره #جامانده، کشید جلو و شروع کرد به #خوردن.
گفتم:« حاجی! این #نیم_خورد_غذای_منه. زنداداش داره برات #غذا میکشه.».
گفت:« چه فرقی میکنه؟ این هم #برکت خداست و ما رو #سیر میکنه. من #بخورم بهتره یا #بره_توی_ظرف_آشغال؟».
#شهید_جعفر_ادب
#خاطره
📚منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص358
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/shahidegomnamm
Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #ساده_زیستی
✍هنگامی که حاج حسن آغاسی زاده سر #سفره_غذا می نشستند تا غذایی تناول کنند
اگر در آن #سفره_2_رقم غذا بود ایشان #ناراحت می شدند. و این ناراحتی خودشان را به یک نحوی به
پدر و مادرشان تفهیم می کردند که #یک_نوع_غذا_کافی_است.
#مهندس_شهیدحسن_آقاسیزادهشعرباف
#خاطره
📕منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
💥 #ساده_زیستی
✍هنگامی که حاج حسن آغاسی زاده سر #سفره_غذا می نشستند تا غذایی تناول کنند
اگر در آن #سفره_2_رقم غذا بود ایشان #ناراحت می شدند. و این ناراحتی خودشان را به یک نحوی به
پدر و مادرشان تفهیم می کردند که #یک_نوع_غذا_کافی_است.
#مهندس_شهیدحسن_آقاسیزادهشعرباف
#خاطره
📕منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
#دختر_شهید_مدافع_حرم
این دختر فقط پدرش را میخواهد نه سهمش از #سفره_انقلاب را .....
#شهدا_شرمنده_ایم
💞کانال عهدباشهدا💞
🍃 @shahidegomnamm 🍃
#دختر_شهید_مدافع_حرم
این دختر فقط پدرش را میخواهد نه سهمش از #سفره_انقلاب را .....
#شهدا_شرمنده_ایم
💞کانال عهدباشهدا💞
🍃 @shahidegomnamm 🍃
✨ #حدیث✨
به #سفره شان بنگر!
همه آنها #رهبـــران بهــشتیانند ..
🔰که رسول اکرم(ص) فرمود:
مجاهدان راه خدا،رهبــران اهل بهشتند.
📚بحار الأنوار/ج۸/ص۱۹۹
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
به #سفره شان بنگر!
همه آنها #رهبـــران بهــشتیانند ..
🔰که رسول اکرم(ص) فرمود:
مجاهدان راه خدا،رهبــران اهل بهشتند.
📚بحار الأنوار/ج۸/ص۱۹۹
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
👇👇#تلنگر
#یادداشتی_زیبا_پر_از_جملات_قابل_تامل #دلنوشته_ای_زیبا_و_خواندنی_از_شهیدمحمدغفاری در 13 اسفند 83
💠هنگامی که این نوشته ها را می نویسم؛مورخ13/12/1383هجری شمسی مصادف با 21/1/1426هجری قمری؛هنگام غروب؛ که آسمان آبی جای خود را به ابرهای سیاه داد.
💠با خودم گفتم بیرون بروم وکمی قدم بزنم تا کمی حال وهوایم عوض شود.وقتی بیرون رفتم ودرحین قدم زدن ناگاه به #پاهایم توجه کردم.
چیزی در ابتدا متوجه نشدم.ابتدای خیابان بود که آیه ای از #قرآن کریم به ذهنم آمد که خداوند فرموده است: بر روی زمین با #غرور وتکبر راه نروید.
🍃با خودم گفتم محمد مواظب باش در هنگام راه رفتن ناگاه غرور تو را برندارد که خیلی #خطرناک است.🍃
💠بعد از این حرف ها #مردم را دیدم که همگی برای #دنیا از یکدیگر #سبقت می گیرند.😔
البته سه هفته تا #عید_نوروز باقیمانده اما نمیدانم مردم چرا برای چند روز خوشی وچند وقت باقیمانده این قدر به حول و ولا افتاده بودند.
با خودم گفتم:آیا این ها برای #آخرت خودشان هم اینقدر عجله می کنند؛تا #توشه ای داشته باشند یا نه؟
💠من از روزهای آخر بهمن شروع به جمع آوری آثار شهدای پاسدار درتیپ سوم انصارالحسین(ع) کرده بودم.هرکدام از این شهدا درمن یک حال وهوایی ایجاد کرده بودم.
بیشتر به فکر #حرف ها وصحبت های این #شهدای بزرگواروخانواده ی آنان بودم .بعد از دیدن چهره های مردم با خود می گفتم:آیا این شهدا هم برای رسیدن دنیا و چند روز خوشی محض این قدر #سبقت می گرفتند؟
مسلما نه .چون افرادی مانند جعفریان؛روشناس؛کردستانی؛قیاسوند؛چیت سازیان؛همدانی و...راه سعادت خویش را پیدا کرده بودند و هنگامی که به #عکس ها و #فیلم هایشان می نگریم از #چهره های آنان متوجه می شویم.
💥🍃سبقت برای شهادت و سعادت و رسیدن به پروردگار از هم در عالم بیشتر ارزش داشته است.🍃💥
🍂درهرکدام از #عکس های این شهدا از نحوه ی ایستادن آن ها #تواضع؛ #صبر؛ #بردباری؛ #شکیبایی و #شجاعت؛ #تقوا؛ #ایمان؛ #اخلاص و #پاکی و #صداقت #احترام به همه و #کمک به یکدیگر و #وفاداری و #ایثار دیده میشود.
💠 #سفره ای درسال 1359انداخته شد ویک عده بر سر این سفره نشستند وبه #لقاالله پیوستند اما ما چه کرده ایم؟به خدا هیچ...😔
💠دیگر #بغض گلویم😔 را گرفته.حتی بعد از دیدن #چند_جوان که با سر و وضع های آنچنانی ایستاده بودند و کارهای ناشایست انجام می دادند اشک در چشمانم جمع شده بود.😢
خودم را کنترل کردم.اما دیگر طاقت نیاوردم به منزل که رسیدم به طبقه ی بالای منزل رفتم و به عکس ها و نوارهای شهدا گوش دادم و با نوای #شهیدسیدمجتبی_علمدار نشستم وسیر گریه کردم.😢
🍃دیگر #دلم نمیخواهد بیرون بروم؛چون هروقت بیرون میرفتم #جوان هارا در پی #عیاشی و #جلب_توجه میدیدم.
#دختران جوان با غرور و تکبر حرکت میکردند.مردان وزنان درفکرمایحتاج زندگی وسبقت در مال خود بودند؛آری انگار این #شهدا_فراموش_شده_اند.🍃
🍂ای کاش #رنگ_شهر بازیم نمیداد
در #جبهه رمز یازهرا ( س ) مرا برباد میداد
امشب دل از یادشهیدان تنگ دارم
در دل هوای کربلای پنج دارم😔
#دلنوشته
#شهید_محمد_غفاری
#یگان_ویژه_صابرین
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
#یادداشتی_زیبا_پر_از_جملات_قابل_تامل #دلنوشته_ای_زیبا_و_خواندنی_از_شهیدمحمدغفاری در 13 اسفند 83
💠هنگامی که این نوشته ها را می نویسم؛مورخ13/12/1383هجری شمسی مصادف با 21/1/1426هجری قمری؛هنگام غروب؛ که آسمان آبی جای خود را به ابرهای سیاه داد.
💠با خودم گفتم بیرون بروم وکمی قدم بزنم تا کمی حال وهوایم عوض شود.وقتی بیرون رفتم ودرحین قدم زدن ناگاه به #پاهایم توجه کردم.
چیزی در ابتدا متوجه نشدم.ابتدای خیابان بود که آیه ای از #قرآن کریم به ذهنم آمد که خداوند فرموده است: بر روی زمین با #غرور وتکبر راه نروید.
🍃با خودم گفتم محمد مواظب باش در هنگام راه رفتن ناگاه غرور تو را برندارد که خیلی #خطرناک است.🍃
💠بعد از این حرف ها #مردم را دیدم که همگی برای #دنیا از یکدیگر #سبقت می گیرند.😔
البته سه هفته تا #عید_نوروز باقیمانده اما نمیدانم مردم چرا برای چند روز خوشی وچند وقت باقیمانده این قدر به حول و ولا افتاده بودند.
با خودم گفتم:آیا این ها برای #آخرت خودشان هم اینقدر عجله می کنند؛تا #توشه ای داشته باشند یا نه؟
💠من از روزهای آخر بهمن شروع به جمع آوری آثار شهدای پاسدار درتیپ سوم انصارالحسین(ع) کرده بودم.هرکدام از این شهدا درمن یک حال وهوایی ایجاد کرده بودم.
بیشتر به فکر #حرف ها وصحبت های این #شهدای بزرگواروخانواده ی آنان بودم .بعد از دیدن چهره های مردم با خود می گفتم:آیا این شهدا هم برای رسیدن دنیا و چند روز خوشی محض این قدر #سبقت می گرفتند؟
مسلما نه .چون افرادی مانند جعفریان؛روشناس؛کردستانی؛قیاسوند؛چیت سازیان؛همدانی و...راه سعادت خویش را پیدا کرده بودند و هنگامی که به #عکس ها و #فیلم هایشان می نگریم از #چهره های آنان متوجه می شویم.
💥🍃سبقت برای شهادت و سعادت و رسیدن به پروردگار از هم در عالم بیشتر ارزش داشته است.🍃💥
🍂درهرکدام از #عکس های این شهدا از نحوه ی ایستادن آن ها #تواضع؛ #صبر؛ #بردباری؛ #شکیبایی و #شجاعت؛ #تقوا؛ #ایمان؛ #اخلاص و #پاکی و #صداقت #احترام به همه و #کمک به یکدیگر و #وفاداری و #ایثار دیده میشود.
💠 #سفره ای درسال 1359انداخته شد ویک عده بر سر این سفره نشستند وبه #لقاالله پیوستند اما ما چه کرده ایم؟به خدا هیچ...😔
💠دیگر #بغض گلویم😔 را گرفته.حتی بعد از دیدن #چند_جوان که با سر و وضع های آنچنانی ایستاده بودند و کارهای ناشایست انجام می دادند اشک در چشمانم جمع شده بود.😢
خودم را کنترل کردم.اما دیگر طاقت نیاوردم به منزل که رسیدم به طبقه ی بالای منزل رفتم و به عکس ها و نوارهای شهدا گوش دادم و با نوای #شهیدسیدمجتبی_علمدار نشستم وسیر گریه کردم.😢
🍃دیگر #دلم نمیخواهد بیرون بروم؛چون هروقت بیرون میرفتم #جوان هارا در پی #عیاشی و #جلب_توجه میدیدم.
#دختران جوان با غرور و تکبر حرکت میکردند.مردان وزنان درفکرمایحتاج زندگی وسبقت در مال خود بودند؛آری انگار این #شهدا_فراموش_شده_اند.🍃
🍂ای کاش #رنگ_شهر بازیم نمیداد
در #جبهه رمز یازهرا ( س ) مرا برباد میداد
امشب دل از یادشهیدان تنگ دارم
در دل هوای کربلای پنج دارم😔
#دلنوشته
#شهید_محمد_غفاری
#یگان_ویژه_صابرین
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🌹بعضیها بدون مزد و #منت سینه سپر کردند جلوی توپ،
📌بعضیها سر #سفره_انقلاب شدند توپ...
💜شادی روح شهدا #صلوات 💜
#شهدا_شرمندهایم
#تلنگر
🌷کانال عهدبا شهدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
📌بعضیها سر #سفره_انقلاب شدند توپ...
💜شادی روح شهدا #صلوات 💜
#شهدا_شرمندهایم
#تلنگر
🌷کانال عهدبا شهدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتاد📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• از این همه #خوب بودنش لجم گرفته بود رو مو برگردوندم اونور توی دلم #خوشحال بودم که امروز از ناراحتیش کاسته شده بود حالش خیلی بهتر بود دوباره نگاش کردمو و کنجکاوانه گفتم : #حسام ؟ یه چیزی…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_یڪ📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• بازهم #مشت تو گرمای تابستون
می چسبیداز جا بلند شدمو به سمت
#اتاق اصلی رفتم . همه سر #سفره منتظر من بودن #حسام لباس مشکیشو عوض کرده بود اما دستی به ریشاش که یکم بلند شده بودن نزده بود #مامان رعنا صدام کرد و گفت : دخترم بیا بشین !
#لبخندی زدمو کنار #پدرجون نشستم حسام نگام کرد و سرشو انداخت پایین خب ! ناشی بودم !بلد نبودم کسیو که #عاشقشمو دوست نداشته باشم بعد از خوردن صبحانه از مامان و بابا و داداش حسام #خداحافظی کردیم و از خونه خارج شدیم،
❥• حسام ماشین نیاورده بود توهوای #مطبوع شهریورماه پیاده روی
می کردیم پیاده رو سایه بود حسام #دستمو گرفت و مسیرو بدون هیچ حرفی طی کردیم وارد ساختمون شدیم طبقه ی دوم #سونوگرافی بود روی صندلیای اتاق انتظار نشستیم حسام نوبت گرفت و بعد اومد کنارم نشست،
نفس #عمیقی کشیدم و سرمو انداختم پایین حسام از جیبش گوشیشو درآورد
و مشغول شد با بی حوصلگی خانومای باردارو که از جلوم رد می شدن نگاه
می کردم خانم مسنی کنارم نشسته بود.
❥• با لحن بامزه ای گفت : چند وقتته مادر ؟ با لحن #احترام آمیزی گفتم : هفت ماه و یک هفته ،بچت دختره ؟
نمی دونم هنوز #جنسیتشو نپرسیدیم
خنده ی ریزی کرد و گفت : انگار دختره مادر ! هر چی خدا بخواد،منشی اعلام کرد : آقای #سعادت بفرمایید ، نوبت شماست
حسام نیم نگاهی بهم انداخت و بلند شد منم به دنبالش بلند شدمو وارد مطب شدیم خانوم دکتر از پشت شیشه های عینکش نگام کرد و منو شناخت با #مهربانی باهام احوال پرسی کرد و خواست رو #تخت دراز بکشم حسام #خجالت می کشید گوشه ی اتاق کنار پنجره ایستاده بودخانوم دکتر خندید
و گفت : فاطمه خانوم !؟ شما هنوز
نمی خوای بدونی #جنسیت نی نی ات چیه ؟...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_یڪ📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• بازهم #مشت تو گرمای تابستون
می چسبیداز جا بلند شدمو به سمت
#اتاق اصلی رفتم . همه سر #سفره منتظر من بودن #حسام لباس مشکیشو عوض کرده بود اما دستی به ریشاش که یکم بلند شده بودن نزده بود #مامان رعنا صدام کرد و گفت : دخترم بیا بشین !
#لبخندی زدمو کنار #پدرجون نشستم حسام نگام کرد و سرشو انداخت پایین خب ! ناشی بودم !بلد نبودم کسیو که #عاشقشمو دوست نداشته باشم بعد از خوردن صبحانه از مامان و بابا و داداش حسام #خداحافظی کردیم و از خونه خارج شدیم،
❥• حسام ماشین نیاورده بود توهوای #مطبوع شهریورماه پیاده روی
می کردیم پیاده رو سایه بود حسام #دستمو گرفت و مسیرو بدون هیچ حرفی طی کردیم وارد ساختمون شدیم طبقه ی دوم #سونوگرافی بود روی صندلیای اتاق انتظار نشستیم حسام نوبت گرفت و بعد اومد کنارم نشست،
نفس #عمیقی کشیدم و سرمو انداختم پایین حسام از جیبش گوشیشو درآورد
و مشغول شد با بی حوصلگی خانومای باردارو که از جلوم رد می شدن نگاه
می کردم خانم مسنی کنارم نشسته بود.
❥• با لحن بامزه ای گفت : چند وقتته مادر ؟ با لحن #احترام آمیزی گفتم : هفت ماه و یک هفته ،بچت دختره ؟
نمی دونم هنوز #جنسیتشو نپرسیدیم
خنده ی ریزی کرد و گفت : انگار دختره مادر ! هر چی خدا بخواد،منشی اعلام کرد : آقای #سعادت بفرمایید ، نوبت شماست
حسام نیم نگاهی بهم انداخت و بلند شد منم به دنبالش بلند شدمو وارد مطب شدیم خانوم دکتر از پشت شیشه های عینکش نگام کرد و منو شناخت با #مهربانی باهام احوال پرسی کرد و خواست رو #تخت دراز بکشم حسام #خجالت می کشید گوشه ی اتاق کنار پنجره ایستاده بودخانوم دکتر خندید
و گفت : فاطمه خانوم !؟ شما هنوز
نمی خوای بدونی #جنسیت نی نی ات چیه ؟...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#خاطرات_شهدا
صدای #اذان آمد از سر #سفره
بلند شد و شروع کرد به #وضو گرفتن
گفتیم غذا #سرد میشه
گفت:غذا را میشه #گرم کرد
ولی #نماز اول وقت نمیشود.
#شهیدحاج_حیدر_ابراهیم_خانی
🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm
صدای #اذان آمد از سر #سفره
بلند شد و شروع کرد به #وضو گرفتن
گفتیم غذا #سرد میشه
گفت:غذا را میشه #گرم کرد
ولی #نماز اول وقت نمیشود.
#شهیدحاج_حیدر_ابراهیم_خانی
🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm