🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
#داستان 📚

#فرمانده_من

#قسمت_یازدهم

قاطی جمعیتـــ شدم


_زندگی واقعی دوکوهه از سر شب به بعد آغاز میشد و وقتی شبا تو محوطه ی پادگان قدم میزدی میدیدی تو اون سوز و سرما تو هر گوشهه پادگان مخصوصا زمین میدان صبحگاه و حسینیه بچه ها در حال اقامه ی نماز شب و ادعیه ماثوره از حضرات معصومین هستند . اون دلاورا... اون بسیجیا... اون مردای مرد .... اونقدر تو آتیش عشق معبود و راز و نیاز با خداشون گداخته شده بودن که سوز و سرمای منجمد کننده ی شب رو اصلا حس نمیکردن .
نصف شب انگار بچه ها نماز جماعت میخوندن . همـه بیدار بودن. آدم تعجب میکرد اینا کی استراحت میکنن !البته فضای دوکوهه هم با این کار ها خیلی ی مناسب بود .
بعضی شبا اونقدر صاف و پر ستاره بود که شما نمیتونستی بی تفاوت بمونی . واقعا من این حالت های معنوی رو از بچه ها میدیدم از خودم خجالت می کشیدم .😢
اون آقا که " آقای حسینی " خطابش میکردن ، مکثی کرد و ادامه داد : ان شاء الله نیم ساعت دیگه اذانه و. بنده یه نکته ای رو عرض کنم و بعد ان شاء الله تو حسینیه نماز جماعت برقراره،خواهرا ، برادرا این ساختمونای گردانا ، روزای غمناک زیادی رو دیدن،بعد عملیات ها وقتی اتوبوس های استتار کننده سر میرسیدن همه دور تا دور گردان حلقه میزدن. اشک از چشم همه سرازیر بود . یکی از بسیجیا میگفت ، وقتی از عملیاتا بر میگشتیم از کنار هر اتاقی که میگذشتی جز صدای شیون و روز کنار هم بودیم حالا همه رفته بودن اون روزا دلگیر ترین روزای زندگیمون بود.
عزیزان ، قدر خودتون بدونید که شهدا طلبیدنتون از همتون التماس دعا داریم یاعلی
جمعیت آروم آروم پراکنده شد .
به حسینیه که رسیدم دیدم یه حوض کوچیک آبی رنگ جلوشه و بالاش کلی سربند آویزونه . توی حوض هم روی یه سری مربع های قرمز رنگ عبارات قشنگی مثل : سلام بر شهدای گمنام نوشته شده بود💚
وارد حسینیه شدم . باورم نمیشد یه روز شهدا اینجا رفت و آمد میکردن این حسینیه شاهد سجده های عارفانه ی شهدا بوده😭
فضای حسینیه خیلی بزرگ و البته معنوی بود. رو دیوارای حسینیه عکس شهدا به چشم میخورد که خیلی قشنگ بودن . ته حسینیه هم یه ماکت بزرگ از پادگان درست کرده بودن . توی صفوفی که تشکیل شده بود یه جا اختیار کردم چند لحظه بعد صدای ملکوتی و دلنشین اذان فضا رو پر کرد .
با صدای اذان انگار حسینیه زنده شدو با آدم حرف میزد ..#نور_علی_نور شده بود . آخه شاهد خیلی چیزا بود،خیلی چیزا.
از حسینیه که اومدم بیرون ساعت8:15 بود. یه ربع تا ساعت حرکت ماشین مونده بود.
نزدیکای ماشین که رسیدم بارون قطره قطره شروع کرد به باریدن،آسمونم مثه دله من غمگین بود. بوی اسپند تو هوا پیچیده بود برگشتم عقب تا همه چیو یبار دیگه توذهنم بسپارم اما با صدایی که از پشتم شنیدم با تعجب برگشتم . یه آقا که تو تاریکی چهره اش مشخص نبود گفت : خواهر ، شما واسه ماشین شماره یک هستید ،
به علامت مثبت سرمو تکون دادم
لطف کنید سوار ماشین بشید میخوایم حرکت کنیم .
برای بار آخر برگشتم و پادگان قشنگ دوکوهه رو نگاه کردم . انگار یکی تو دفترچه ی ذهنم نوشت :
#دوکوهه
#سکوت
#ساختمان_های_استوار
#خاک_های_بی_قرار
#قطره_های_باران
#آسمان_غرق_ستاره

#در_خماری_بمانید_اتفاقات_باحالی_در_راه_است😋

ڪپی بدون ذکر منبع ممنوع و پیگ‌رد الهی دارد⛔️

💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_دوازدهم
💥#ویژگیهای_اخلاقی

🍃#بیت_المال

حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا #اسراف و #تبذیر نشود.
🔹بارها می‌گفت:
💥#در_مقابل_بیت‌المال_مسئول_هستیم.
در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.

🔹او خود را #آماده_رفتن کرده بود و همواره برای #کم_کردن_تعلقات_مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.

🔹برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.
او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw


#يا_صاحب_الزمان_عج

نوشته اند کہ #زهرا (س)
میان آن #در و دیوار

ز سوز #سینہ دعای
#ظهور خوانده برايت

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#دلنوشتہ

🌷ڪانال عهد با شهدا🌷

@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
💠حاشیه دیدار خانواده‌های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی

#بخش_سوم

الان هم [جوانها] به من #نامه📨 مینویسند، البته من جواب نمیدهم به این نامه‌ها. مرتّب جوانها از اطراف کشور نامه [مینویسند]، #التماس [میکنند]، خیال میکنند که من باید اجازه بدهم یا من باید دخالت بکنم؛ که آقا اجازه بدهید ما #برویم_سوریه_برای_جهاد. این #شوق_شهادت است و خیلی مهم است.

اگر در یک #ملّتی، در یک قوم و جمعیّتی، #قدرت و قوّت #چشم‌پوشی از زندگی باشد، این قوم #شکست_‌بخور_نیست. ما‌ها که گاهی اوقات در مقابل حوادث کم می‌آوریم، به خاطر این است که #دودستی_چسبیده‌ایم به #زندگی و زیبایی‌های زندگی.

زندگی یعنی چه؟ زندگی فقط نفس کشیدن خود ما نیست؛ زن و بچه و پدر و مادر ما هم زندگی است. پول و عنوان و اعتبار ما هم؛ به این چیزها چسبیده‌ایم. وقتی به این چیزها #چسبیدیم، در مقابل #حوادثِ سخت، کم می‌آوریم؛ اما کسانی که این قوّت و اراده در آنها هست که #از_زندگی_چشم_بپوشند، اینها بلند میشوند #میروند_به_میدان_شهادت.

بچه‌هایی که شماها دادید، چه همسران، چه فرزندان، چه پدران و مادرانشان، بدانند که واقعاً #مایه‌ی_افتخارند. این فقط #شعار_نیست؛ واقعیّت قضیّه این است.
[اینها] در #هر_ملتی که باشند -حالا ممکن است #شناخته_شده_نباشند برای فلان شهر، برای فلان روستا. [ممکن است کسی] مشغول یک شغل معمولی است؛ ستاره نیست، مثل بعضی‌ها که در جوامع به‌خاطر هیاهو به توهّم ستاره شدن هی دارند کار میکنند؛ اما اینها- #ستاره‌ی_واقعی‌اند؛ ستاره در چشم ما نیستند؛ ما که چشممان نزدیک‌بین و کوته‌بین است؛ #در_ملأ_اعلی_اینها_ستاره‌اند.

خداوند ان‌شاءالله #درجات آنهایی را که رفته‌اند، #عالی کند. به پدر و مادر و همسران و فرزندانشان #صبر و سکینه بدهد و بنده همیشه دعایم این است که خداوند ان‌شاءالله دل‌های شما را مشمول لطف و فضل و نورانیت خودش کند و به دلهای شما آرامش بدهد.»
 
نوبت رسیده به حال و احوال با خانواده‌های شهدا؛
خانواده‌ی #شهیدان_مجید_و_محمود_مختاربند، اولین خانواده‌ای هستند که به آقا معرفی می‌شوند. #مجید در #جنگ_تحمیلی #شهید شده و #محمود_در_سوریه.....

ادامه دارد. .....

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانواده‌های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی

#بخش_دهم

خانواده‌ی #شهید گرامی #محمد_بلباسی؛ #پدر از دنیا رفتن. #مادر، هاجر عباسی؛ #خواهر_شهید هم هستند.

🔶 #مادر_شهید توضیح می‌دهد که علاوه بر اینکه مادر شهید است، #شوهرش نیز #جانباز بوده و #برادرش_شهید شده و #برادر_شوهرش نیز #شهید شده؛ یعنی #عمو و #دایی #شهید_محمد_بلباسی نیز در #انقلاب و #جنگ_تحمیلی شهید شده‌اند:

🔶حاج آقا من چند وقت قبل از شهادت محمد، #خواب دیدم که #شما یک #جعبه‌ای به بنده دادید و من دیدم که یک #شیء زیبایی به بنده دادید و گفتید که این #حق_شماست؛ من فکر کردم که این برای خودم هست اما بعد شهادت محمد فهمیدم که آن برای محمد بوده. #شهید خیلی به شما #علاقه داشت و همیشه موقعی که #صحبت‌های شما از تلویزیون پخش می‌شد، بچه‌ها رو جمع می‌کرد که صحبت‌های شما رو ببینند. خیلی دوست داشت که به #دیدار شما بیاد.

🔶آقا هم در تمام مدت چشم به زمین دوخته بودند و می‌گفتند: «سلامت باشید، زنده باشید.

🔶«خانم محبوبه بلباسی، #همسر گرامی شهید. #من_خواندم_وصیّت‌نامه‌ی این شهید را که به این #همسرش میگوید که اگر شما نبودی، من به این راه نمیرفتم. شما بودی که کمک کردی من به این راه بروم. این‌طوره خانم؟»
همسر شهید که گویی از تلطّف آقا #جا_خورده، چیزی نمی‌گوید. مادر شهید اما به زبان می‌آید که:
-  بله، همین‌طوره؛ محمد اصلاً خونه نبود و بار زندگی و بزرگ کردن چهار تا بچه، روی دوش خانومش بود.

🔶در #آغوش همسر شهید، #دختر 20روزه‌ی #شهید قرار دارد. همسر شهید از #آقا خواست که #در_گوش فرزندش #اذان و #اقامه بگوید. آقا نیز رو به جمعیت مردان گفت که بچه را از مادرش بگیرند. آقا شروع کرد در گوش راست اذان گفتن. به گوش چپ که رسید گویا نوزاد هوشیار شده بود و کم‌کم داشت تقلّا می‌کرد که رهبر آهسته‌آهسته او را تکان داد تا مجدداً آرام شود.

🔶نوبت به تحویل قرآن‌ها و هدایا می‌رسد؛ #همسر_شهید به همراه #سه_فرزند_کم‌سن و سالش پیش می‌آیند؛ همسر شهید بلباسی به آقا می‌گوید:
 -دایی شهید، شهید انقلابه؛ عموی شهید، شهید جنگه. خود شهید هم که در سوریه به شهادت رسید؛ #دعا_کنین که #بچه‌هامون برن #قدس رو #آزاد کنن.
 🔸«دعای مجاهدت میکنم براشون».🔸

🔶یکی از #بستگان_شهید که مسئول بسیج اساتید مازندران هست، جلوی آقا می‌آید و اظهار می‌کند که #انقلاب_اسلامی در #دانشگاه‌ها #مهجور است؛ رهبر خطاب به ایشان می‌گوید:👇👇

 🔶«شماها که هستین، غریب نیست دیگه! این همه #استاد_انقلابی. این همه دانشجوی انقلابی، دانشگاه مال شماست! چهار تا آدم ناباب هم ممکنه باشن. یک‌عده آدمهای بی‌تفاوت هستن؛ عیب نداره. وقتی یک گروه، یک مجموعه‌ی انقلابی، در دانشگاه باشن، دیگه غریب نیست. مجموعه باشید، با هم باشید، غریب نخواهید بود.

ادامه دارد. ...

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سیزدهم

مبارزه‌اش عليه گروه تكفيري و نگاه او به گروه داعش ؛

💢در #تحليل‌ها وسخنانش هرگز هيچ نشاني از اينكه #داعش از ديدگاه او يك #قدرت محسوب شود وجود نداشت. او براي #داعش هيچ #جايگاهي متصور نبود و اصلا آنها را #در_حدي نمي‌دانست كه ويژگي‌هاي مردانگي، شجاعت يا حتي تهور را در آنها ببيند.

💢از #نگاه سردار تقوي #تكفيري‌ها كوتوله‌هايي هستند كه هرگز نبايد از آنها #هراسي به دل راه داد. به‌طور مثال بايد بگويم در صحنه جنگ زماني كه مبارزان مجبور مي‌شدند در چارچوب تاكتيك‌هاي جنگ #سينه‌خيز رفته يا در مقابل سيل #گلوله‌ها در جايي پناه بگيرند او همچنان #سر خود را #بالا نگه مي‌داشت و #لبخند به لب #پيشاپيش همه #حركت مي‌كرد.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#در_انتظارم..
🍂سفره را که میچینم مادر میگوید:یکی اضافه گذاشته ای ما که دو نفریم بین خودمان بماند.بابا هم سر سفره مینشیند من مطمئنم😔

#شهیدمدافع_حرم_مهدی_حسینی
#به_یاد_بچه_های_شهدا

@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_شانزدهم

💥پیکر هاشم از #دید_تروریست ها در امان ماند

برادربزرگ شهید از چگونگی #نحوه به #شهادت رسیدن برادر خود می گوید: #منطقه ای که هاشم شهید شده بود #جبهه_النصره بوده است که به طور #معجزه وار پیکر شهید از چشم ترویست ها #در_امان مانده است تا اینکه بعد از #دو_ماه و 23 روز پیکرش به صورت 70 درصد سالم به دست رزمندگان نیروی مقاومت بازگردانده می شود .

در آن روزهایی که از #شهادت هاشم اطلاعات دقیقی نداشتیم جز دعا کردن و نذر کاری از دستمان بر نمی امد، #مادرم نذر کرده بود که اگر هاشم سالم برگردد دوتا قربانی می کنم و اگر پیکرش هم بیاید یک #قربانی در جلویش انجام می دهیم که این کار نیز انجام شد.

🕊کانال عهدباشهدا🕊
↪️ @shahidegomnamm 👈
شهیــدی ڪہ
ماننـد مادرش #زهرا
بین #در و #دیوار
سوخت و پرڪشیـد

می‌گفت:
شناختن دشمن #کافے نیست
باید #روش_های_دشمن را شناخت.

#شهیدعباس_دانشگر
#شهادت_خرداد۹۵_سوریہ
#سالروز_شهادت🕊

@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
‍ •●❥ 🖤 ❥●•

🍁 #خاطرات

با بروبچ #دانشـگاه رفته بودیم #مسافرت..
مسیرو گم کردیم،ماشین خراب شد..
ڪوله هامونو برداشتیم و 4 تایی پای
پیاده گز ڪردیم سمت نوری که از دور نمایان بود..

🌾رسیدیم به یه #روستـا..
خسته بودیم؛ گوشی ها آنتن نمیداد!
به ناچار به یڪی از خونه ها #پناه بردیم
لاے در باز بود،به رسم ادب در زدیم..
#صداے نحیفی به گوش رسید..
#اومــدی_عــزیــز_مـــادر..

🍂همو نگاه ڪردیم..!!
بیژن جواب داد؛ببخشید ما #مسافریم
جایی رو نداریم ڪه شب بمونیم
میشه یه #اتاق به ما بدید؟
گفت:بفرمایید! #مهمان حبیب خداست پسرم!

🍂وارد حیاط شدیم؛یه خونه #ڪاهگلی ساده اما دوست داشتنی..
#سـر و #وضـع ما رو ڪه دید ڪمی #جـا_خـورد انـگار..😳
#موهاے افشون و #شلوار جین کوتاه و پاره..
#پسرها هم #ابـروی برداشته و #خالڪوبی
روی دست و شلوار فاق ڪوتاه!

🍂رفتیم توی یڪی از اتاقڪ ها..
_از #تهران میاید؟
بله.
_خب دخترا اسمتون چیه؟
فاطمه و نرجس
_به به چه اسمهای قشنگی..اسم #شوهراتون چیه؟
خنده ای ڪردم و #گفتـم_شـوهـر⁉️
_ #مـگـه اینایی ڪه تو حیاط اند #شوهرتون_نیستن

🍂گفتم:بیژن #نامزد فاطمه ست
من و داریوش با هم #دوستیم..
حرفی نزد..❗️❗️

🍂انگار #واژه دوست براش #بیگانه بود!
مثل یڪ ڪدبانوی تمام عیار
یه سفره ی قشنگ برامون باز ڪرد با
ظروف سفالی،دوغ وپنیر؛ڪره و غذای محلے..

🍂چشمم افتاد به #پـوتینـی ڪه گوشه خونه بود
گفتم مادر این پوتینا #چرا اینجاست!؟
گفت پوتینای #پسـرمـه..
شما ڪه ڪلون درو زدید #فڪر_ڪردم_برگشته..
مگه #ڪجا رفته؟
_ #جبـهـه دخترم
جبهه⁉️

🍂_آره،سالها پیش هم سن و سال شما ها بود ڪه رفت..
مثل داریوش رشید..
مثل بیژن چشم و ابرو مشکی..
رفت ڪه به #نامـوسـش؛به #خاڪ_وطنش تجاوز نشه!

🍂این #پوتینا رو با یه #پلاڪ برام آوردن
میگن #شهید شده...
اما من #باور_نمےڪنم؛خودش بهم گفت #برمیگرده..

🍂پوتیناش رو گذاشتم آماده..
آخه گفته بود با همین #پوتینا سر سفره #عقد میشنه..
یڪی رو براش نشون ڪرده بودم
مثل فاطمه چشم قهوه ای..
مثل نرجس چارشونه..
مـن #چشـامـو دوختـم به #در..
#هنـــوزم_منـتــظـــرم..
مـنـتـظــر...😔

🍀 #فاطمه_قاف
🌸 #حجاب_حیا
💔 #مادران_چشم_براه
👌 #تا_ابد_مدیون_خون_شهدا_هستیم


🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
#خاطرات_شهدا📚🔎
#عملیات_خیبر🚩

┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅
✾ آقا #حمید قصه ی ما، #جوون بود
و با ڪله ای پر از باد، لات های محله ڪلی ازش #حساب می بردند.
خلاصه بزن بهادری بود برای خودش
یـه روز #مادر این آقا حمید، ایشون
رو از خونه #بیرون انداخت و گفت :
برو دیگه پسر من #نیستی،خستـه شدم از بس جواب #ڪاراتـو دادم...

✾ همه ی #همسایه هـا هم از دستش #ڪلافـه شده بودند،تا اینڪه برادرش #شهید شد وحمید تحت تاثیر #پیڪر برادر...
روزی از روزها یـڪ #راننده ی ڪامیون
بهش می گه #حمید تو نمیخوای #آدم شی؟
بیا با من بریم #جبهه، حمید میگه اونجـا من رو #راه نمیدن با این #سابقه
#راننده به حمید می گه تو بیا و #ناراحت نباش ...

✾ سید حمید مـا مدتی بعد بر میگرده #رفسنجـان، اولین جـا هم میره پیش دوستاش کـه سر ڪوچه بودن،می گه بچه ها من دارم #میرم جبهه!
شماها هم بیائید، می گه بچه ها خاڪ
بر سر من و شماها، پاشیم بریم
#ناموسمون در #خطره...

✾ اومد خونه از مادر #حلالیت طلبید
و #خداحافظی ڪرد و رفت، به #جبهه ڪـه رسید #ڪفشاشـو داد به یڪی و دیگـه تو جبهه ڪسی اونو با کفش ندید می گفت :
اینجا جایی ڪه #خون شهدامون ریخته شده، #حرمت داره و #معروف شد به
#سید_پا_برهنه...

✾ اونقدر موند تا آخر با #شهید_همت دوتایی سوار موتور #هدف قرار گرفتن و رفتن پیش #سید_الشهداء...
(#عملیات_خیبر_سال_62)

#برگرفته_از_ڪتاب_پابرهنه
#در_وادی_مقدس👣
#شهید_سیدحمید_میرافضلی🕊

┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅
❥❥ڪانـال عهـدبـا شهـدا
❥❥ @Shahidegomnamm
°•🌸🍃
🍃
🖇 #ڪلام_شهید

هر وقت سر قبرم آمدید سعی ڪنید روضه ای از حضرت علی اڪبر (ع)
و یا حضرت زهرا (س) بخوانید
و مرا به فیض بالای گریه برسانید ...

#در_این_آفرینش_بزرگ_شهید_تنها #موجودی_ست_ڪه_میلاد_دارد
#اما_مرگ_ندارد ...🎋
#شهید_حسین_معز_غلامی💐

🍃🌸JOiN uS👇🏻
°•🌸 @Shahidegomnamm
#در_محضر_شهید🗞

وقتی تو ڪار بهمون فشار می اومد
یا خسته می شدیم،بهمون می گفت:
ثواب ڪار رو هدیه ڪنید به یڪی
از اهل بیت(ع)

اونوقت خستگی بهتون غلبه نمیڪنه
و شما بهش غلبه می ڪنید.

‍ به نقل از همرزم شهید
#شهید_مهدی_حسین_پور🌹🍃
#خاطرات_شهدا 💌

___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm🕊
|🌸🍃 فرازی از #وصیتنامه شهید

با یاد تُ
دلِ سنگم نَرم❤️
چشمانم
اشڪ بار💧
و اعتقادم، محڪم می شود!

#شهید_احسان_قاسمیه💚
#در_آرزوی_آن_روزی_ڪه_مثل
#ت_پرواز_ڪنم🥀

🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
┄┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃
🍂
‍ یــ❗️ــڪ تلنــ⚠️ــگر

✓ زنی میگوید ...
داشتم نمازم را میخواندم و طفلم نزدیڪ من بود و مرتب مرا صدا میڪرد و من جوابش نمیدادم، برادرش ڪه دو سال از او بزرگتر بودآمد و بهش گفت:

✓ زشته...
صحبت دو نفر رو داری قطع میڪنی
مامان داره الان با خدا صحبت میڪنه!

✓ تمام بدنم به لرزه افتاد و در برابر بزرگی و عظمت ڪسی ڪه در برابرش ایستاده بودم احساس ڪوچڪی و ضعف ڪردم و هر وقت
ڪه برای نماز تڪبیر میگفتم این جمله ڪودڪم در فڪر و گوشم تڪرار میشد...

#خدایا_دلم_معجزه_ای_میخواهد
#در_حد_خدا_بودنت🥀
#تلنگر 🔔🔔

🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🖤🍃
🍃
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون🥀

شهادت جمعی از مدافعان میهن اسلامی و حافظان مرزهای ڪشور در حادثه تروریستی جاده #زاهدان_خاش را
به ملت شریف ایران تسلیت عرض
می نماییم،

علو درجات در بهشت برین برای این عزیزان و صبر و بردباری برای خانواده های این فرزندان و شفای عاجل برای مجروحان را از درگاه خداوند متعال مسألت داریم.

#در_باغ_شهادت_باز_باز_است🍂
#شادی_روحشان_صلوات💐

🌷ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌷
❥❥ @Shahidegomnamm🕊