Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#لطفا_نشر_دهید؛
✍ #هفده_دی ....تا امروز حتی نمی دانستم روزی هم در #تقویم به این کابوس بزرگ جامعه ی امروزمون اختصاص داده شده ... #حجاب... #کابوس میگم 👌چون #بی_حجابها ازش گریزونن و #باحجاب_ها باهاش درگیر که چه کنندوچه نکنندتا اون طرف بومیا روبیارن اینطرف ومثل خودشون سعادتمندو عاقبت بخیرکنند،نه اینکه صرفا داشتن حجاب خودش به معنی عاقبت بخیری هست ،نه ولی بالاخره #قضیه_ی_حق_الناس که وارداین پدیده ی مجهول جامعه ی قرن بیستی وروشنفکر و به اصطلاح مترقی میشه دیگه نمیشه به سادگی ازکنارش عبورکرد.
💢چرامیگیم پدیده ی مجهول ،دوتا علت داره
1⃣:اول اینکه ازدید #روشنفکرنماها حجاب اصلا وذاتا وجود نداشته (البته درایران باستان)ویکهو وقتی مسلمونا ایران رو فتح کردن پدیده ی عجیبی به نام پوشش برای زنان اجباری شده!!
2⃣دوم اینکه چون اصولا مردان این گروه روشنفکر اصلا یا #احساسات مردانه ندارن!یا اینکه #زن هابراشون #جذابیتی ندارن! فکرمیکنند که #پوشیدگی یه امر بی معنی وغیرمنطقی هست و #علت_پوشش مجهول مونده تو ذهنشون.
البته این دسته ازروشنفکرنماها یا بهتربگم #غربگراها معنی #واژه_ی_غیرت هم براشون ناشناخته ست وطوری از #آزادی دم میزنندوحتی درزندگیشون بسطش دادن که اگر بخواهیدهم نمیتونیدغیرت رو براشون تعریف کنین.حالا چطورمیشه🙄 ازحق الناس بودن بدحجابی وبی حجابی براشون گفت الله اعلم...
💢همیشه شنیدیم کسی که #خوابه میشه ازخواب #بیدارش کردولی وای به اینکه بخوای کسی روکه خودشو بخواب زده بیدارکنی🤔 !!من یک #زنم وخوب می فهمم وقتی #همسرم مجبوره توخیابون که راه میره سنگفرشاروبشمره ،چون که یه عده بی خبراز دین و احکام خدا #عروسک دست شیطون شدن ونمیدونن با دل یه جوون چه بازیها که نمیکنن ،یعنی چه !بیچاره اگر #مجردباشه که باید خودش رو #هلاک کنه تا اگه بتونه ازدست #شیطون فرارکنه واگر #متاهل باشه برسه خونه و زن خودش رو با #عروسکای توخیابون مقایسه کنه ودست آخرهم به این نتیجه برسه که اوناخیلی دوست داشتنی ترن ،وبعدباب #خیانت💥 به همین راحتی باز میشه واونوقت هموناکه به حجاب گیرمیدادن دادشون به هواست که چرا #صیغه😳 برای مردجایزه وچه وچه ...دوروبرمن که پرشده اززنای بدحجابی که مرداشون بایکی بدحجابتراز زنهاشون رفته پی هوس😳 ..
💢کاش بدونیم ومیتونستیم بفهمیم که هیچ وقت گرفتاریای کوچیک وبزرگمون بی علت نیست وبا کمی #حسابرسی اعمالمون میفهمیدیم کجای کارخودمون مشکل رو درست کردیم.
📌کاش زنان سرزمینم درک میکردن که #حجاب_یعنی:«زن ،تن نیست»💥
#حجاب
#ارسالی_از_اعضای_کانال
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#لطفا_نشر_دهید؛
✍ #هفده_دی ....تا امروز حتی نمی دانستم روزی هم در #تقویم به این کابوس بزرگ جامعه ی امروزمون اختصاص داده شده ... #حجاب... #کابوس میگم 👌چون #بی_حجابها ازش گریزونن و #باحجاب_ها باهاش درگیر که چه کنندوچه نکنندتا اون طرف بومیا روبیارن اینطرف ومثل خودشون سعادتمندو عاقبت بخیرکنند،نه اینکه صرفا داشتن حجاب خودش به معنی عاقبت بخیری هست ،نه ولی بالاخره #قضیه_ی_حق_الناس که وارداین پدیده ی مجهول جامعه ی قرن بیستی وروشنفکر و به اصطلاح مترقی میشه دیگه نمیشه به سادگی ازکنارش عبورکرد.
💢چرامیگیم پدیده ی مجهول ،دوتا علت داره
1⃣:اول اینکه ازدید #روشنفکرنماها حجاب اصلا وذاتا وجود نداشته (البته درایران باستان)ویکهو وقتی مسلمونا ایران رو فتح کردن پدیده ی عجیبی به نام پوشش برای زنان اجباری شده!!
2⃣دوم اینکه چون اصولا مردان این گروه روشنفکر اصلا یا #احساسات مردانه ندارن!یا اینکه #زن هابراشون #جذابیتی ندارن! فکرمیکنند که #پوشیدگی یه امر بی معنی وغیرمنطقی هست و #علت_پوشش مجهول مونده تو ذهنشون.
البته این دسته ازروشنفکرنماها یا بهتربگم #غربگراها معنی #واژه_ی_غیرت هم براشون ناشناخته ست وطوری از #آزادی دم میزنندوحتی درزندگیشون بسطش دادن که اگر بخواهیدهم نمیتونیدغیرت رو براشون تعریف کنین.حالا چطورمیشه🙄 ازحق الناس بودن بدحجابی وبی حجابی براشون گفت الله اعلم...
💢همیشه شنیدیم کسی که #خوابه میشه ازخواب #بیدارش کردولی وای به اینکه بخوای کسی روکه خودشو بخواب زده بیدارکنی🤔 !!من یک #زنم وخوب می فهمم وقتی #همسرم مجبوره توخیابون که راه میره سنگفرشاروبشمره ،چون که یه عده بی خبراز دین و احکام خدا #عروسک دست شیطون شدن ونمیدونن با دل یه جوون چه بازیها که نمیکنن ،یعنی چه !بیچاره اگر #مجردباشه که باید خودش رو #هلاک کنه تا اگه بتونه ازدست #شیطون فرارکنه واگر #متاهل باشه برسه خونه و زن خودش رو با #عروسکای توخیابون مقایسه کنه ودست آخرهم به این نتیجه برسه که اوناخیلی دوست داشتنی ترن ،وبعدباب #خیانت💥 به همین راحتی باز میشه واونوقت هموناکه به حجاب گیرمیدادن دادشون به هواست که چرا #صیغه😳 برای مردجایزه وچه وچه ...دوروبرمن که پرشده اززنای بدحجابی که مرداشون بایکی بدحجابتراز زنهاشون رفته پی هوس😳 ..
💢کاش بدونیم ومیتونستیم بفهمیم که هیچ وقت گرفتاریای کوچیک وبزرگمون بی علت نیست وبا کمی #حسابرسی اعمالمون میفهمیدیم کجای کارخودمون مشکل رو درست کردیم.
📌کاش زنان سرزمینم درک میکردن که #حجاب_یعنی:«زن ،تن نیست»💥
#حجاب
#ارسالی_از_اعضای_کانال
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
🌷 #دمی_با_شهید
✍زمان هایی که گیج و سردرگم میشوم، #قلم دردست میگیرم تااز #واژه ها بنویسم.....
🍂درهمین اوضاع میفهمم پراز #حرفم اما کلمه ندارم،
واژه ندارم تاچیزی بگویم.....!
فکرش را بکن،می مانم و غرق میشوم در هجوم حرف هایی که #قادر نیستم چیزی از آن بگویم....!!!
من میشوم حقیر واژه ها....
در بند حرف ها...😔
🍂میخواهم از تو بگویم....
امّا....
چه بگویم؟؟؟
اصلا #کدامین را بگویم..؟؟؟؟
به #دلاوری_هایت که نگاه میکنم خودم هم میمانم،چه آسان #دل بُریدی و #آسمانی گشته ای....
🍂ازمیان واژه هایی که برای تو نوشته اند همه را پس میزنم تابتوانم به #خود وجودی تو برسم...
برسم به سوال های بی جوابی که ذهنم را بمباران میکنند...
من از #درک تو عاجزم اما تو میتوانی مرا بفهمی؟؟؟
سنگینی #سکوتم را....
اصلا میتوانی بفهمی چقدر برایم #سخت است!!!
میتوانی #خیسی گونه هایم را حس کنی...؟!!!!😢
اصلا میدانی ساعتها همچون #گمگشته ای در برابر عکس هایت مینشینم تا چیزی را پیدا میکنم....
هرنگاهت برایم حرف ها دارد!!!
#دلنوشته زیبا ارسالی توسط کاربربزرگوارکانال تقدیم به شهید مدافع حرم فرمانده گردان غلامان عباس
#شهیدمحمد_اسدی
#اسم_جهادی_غلام_عباس
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm 👈
🌷 #دمی_با_شهید
✍زمان هایی که گیج و سردرگم میشوم، #قلم دردست میگیرم تااز #واژه ها بنویسم.....
🍂درهمین اوضاع میفهمم پراز #حرفم اما کلمه ندارم،
واژه ندارم تاچیزی بگویم.....!
فکرش را بکن،می مانم و غرق میشوم در هجوم حرف هایی که #قادر نیستم چیزی از آن بگویم....!!!
من میشوم حقیر واژه ها....
در بند حرف ها...😔
🍂میخواهم از تو بگویم....
امّا....
چه بگویم؟؟؟
اصلا #کدامین را بگویم..؟؟؟؟
به #دلاوری_هایت که نگاه میکنم خودم هم میمانم،چه آسان #دل بُریدی و #آسمانی گشته ای....
🍂ازمیان واژه هایی که برای تو نوشته اند همه را پس میزنم تابتوانم به #خود وجودی تو برسم...
برسم به سوال های بی جوابی که ذهنم را بمباران میکنند...
من از #درک تو عاجزم اما تو میتوانی مرا بفهمی؟؟؟
سنگینی #سکوتم را....
اصلا میتوانی بفهمی چقدر برایم #سخت است!!!
میتوانی #خیسی گونه هایم را حس کنی...؟!!!!😢
اصلا میدانی ساعتها همچون #گمگشته ای در برابر عکس هایت مینشینم تا چیزی را پیدا میکنم....
هرنگاهت برایم حرف ها دارد!!!
#دلنوشته زیبا ارسالی توسط کاربربزرگوارکانال تقدیم به شهید مدافع حرم فرمانده گردان غلامان عباس
#شهیدمحمد_اسدی
#اسم_جهادی_غلام_عباس
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
•●❥ 🖤 ❥●•
🍁 #خاطرات
✍با بروبچ #دانشـگاه رفته بودیم #مسافرت..
مسیرو گم کردیم،ماشین خراب شد..
ڪوله هامونو برداشتیم و 4 تایی پای
پیاده گز ڪردیم سمت نوری که از دور نمایان بود..
🌾رسیدیم به یه #روستـا..
خسته بودیم؛ گوشی ها آنتن نمیداد!
به ناچار به یڪی از خونه ها #پناه بردیم
لاے در باز بود،به رسم ادب در زدیم..
#صداے نحیفی به گوش رسید..
#اومــدی_عــزیــز_مـــادر..❣
🍂همو نگاه ڪردیم..!!
بیژن جواب داد؛ببخشید ما #مسافریم
جایی رو نداریم ڪه شب بمونیم
میشه یه #اتاق به ما بدید؟
گفت:بفرمایید! #مهمان حبیب خداست پسرم!
🍂وارد حیاط شدیم؛یه خونه #ڪاهگلی ساده اما دوست داشتنی..
#سـر و #وضـع ما رو ڪه دید ڪمی #جـا_خـورد انـگار..😳
#موهاے افشون و #شلوار جین کوتاه و پاره..
#پسرها هم #ابـروی برداشته و #خالڪوبی
روی دست و شلوار فاق ڪوتاه!
🍂رفتیم توی یڪی از اتاقڪ ها..
_از #تهران میاید؟
بله.
_خب دخترا اسمتون چیه؟
فاطمه و نرجس
_به به چه اسمهای قشنگی..اسم #شوهراتون چیه؟
خنده ای ڪردم و #گفتـم_شـوهـر⁉️
_ #مـگـه اینایی ڪه تو حیاط اند #شوهرتون_نیستن❓
🍂گفتم:بیژن #نامزد فاطمه ست
من و داریوش با هم #دوستیم..
حرفی نزد..❗️❗️
🍂انگار #واژه دوست براش #بیگانه بود!
مثل یڪ ڪدبانوی تمام عیار
یه سفره ی قشنگ برامون باز ڪرد با
ظروف سفالی،دوغ وپنیر؛ڪره و غذای محلے..
🍂چشمم افتاد به #پـوتینـی ڪه گوشه خونه بود
گفتم مادر این پوتینا #چرا اینجاست!؟
گفت پوتینای #پسـرمـه..
شما ڪه ڪلون درو زدید #فڪر_ڪردم_برگشته..
مگه #ڪجا رفته؟
_ #جبـهـه دخترم
جبهه⁉️
🍂_آره،سالها پیش هم سن و سال شما ها بود ڪه رفت..
مثل داریوش رشید..
مثل بیژن چشم و ابرو مشکی..
رفت ڪه به #نامـوسـش؛به #خاڪ_وطنش تجاوز نشه!
🍂این #پوتینا رو با یه #پلاڪ برام آوردن
میگن #شهید شده...
اما من #باور_نمےڪنم؛خودش بهم گفت #برمیگرده..
🍂پوتیناش رو گذاشتم آماده..
آخه گفته بود با همین #پوتینا سر سفره #عقد میشنه..
یڪی رو براش نشون ڪرده بودم
مثل فاطمه چشم قهوه ای..
مثل نرجس چارشونه..
مـن #چشـامـو دوختـم به #در..
#هنـــوزم_منـتــظـــرم..
مـنـتـظــر...😔
🍀 #فاطمه_قاف
🌸 #حجاب_حیا
💔 #مادران_چشم_براه
👌 #تا_ابد_مدیون_خون_شهدا_هستیم
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🍁 #خاطرات
✍با بروبچ #دانشـگاه رفته بودیم #مسافرت..
مسیرو گم کردیم،ماشین خراب شد..
ڪوله هامونو برداشتیم و 4 تایی پای
پیاده گز ڪردیم سمت نوری که از دور نمایان بود..
🌾رسیدیم به یه #روستـا..
خسته بودیم؛ گوشی ها آنتن نمیداد!
به ناچار به یڪی از خونه ها #پناه بردیم
لاے در باز بود،به رسم ادب در زدیم..
#صداے نحیفی به گوش رسید..
#اومــدی_عــزیــز_مـــادر..❣
🍂همو نگاه ڪردیم..!!
بیژن جواب داد؛ببخشید ما #مسافریم
جایی رو نداریم ڪه شب بمونیم
میشه یه #اتاق به ما بدید؟
گفت:بفرمایید! #مهمان حبیب خداست پسرم!
🍂وارد حیاط شدیم؛یه خونه #ڪاهگلی ساده اما دوست داشتنی..
#سـر و #وضـع ما رو ڪه دید ڪمی #جـا_خـورد انـگار..😳
#موهاے افشون و #شلوار جین کوتاه و پاره..
#پسرها هم #ابـروی برداشته و #خالڪوبی
روی دست و شلوار فاق ڪوتاه!
🍂رفتیم توی یڪی از اتاقڪ ها..
_از #تهران میاید؟
بله.
_خب دخترا اسمتون چیه؟
فاطمه و نرجس
_به به چه اسمهای قشنگی..اسم #شوهراتون چیه؟
خنده ای ڪردم و #گفتـم_شـوهـر⁉️
_ #مـگـه اینایی ڪه تو حیاط اند #شوهرتون_نیستن❓
🍂گفتم:بیژن #نامزد فاطمه ست
من و داریوش با هم #دوستیم..
حرفی نزد..❗️❗️
🍂انگار #واژه دوست براش #بیگانه بود!
مثل یڪ ڪدبانوی تمام عیار
یه سفره ی قشنگ برامون باز ڪرد با
ظروف سفالی،دوغ وپنیر؛ڪره و غذای محلے..
🍂چشمم افتاد به #پـوتینـی ڪه گوشه خونه بود
گفتم مادر این پوتینا #چرا اینجاست!؟
گفت پوتینای #پسـرمـه..
شما ڪه ڪلون درو زدید #فڪر_ڪردم_برگشته..
مگه #ڪجا رفته؟
_ #جبـهـه دخترم
جبهه⁉️
🍂_آره،سالها پیش هم سن و سال شما ها بود ڪه رفت..
مثل داریوش رشید..
مثل بیژن چشم و ابرو مشکی..
رفت ڪه به #نامـوسـش؛به #خاڪ_وطنش تجاوز نشه!
🍂این #پوتینا رو با یه #پلاڪ برام آوردن
میگن #شهید شده...
اما من #باور_نمےڪنم؛خودش بهم گفت #برمیگرده..
🍂پوتیناش رو گذاشتم آماده..
آخه گفته بود با همین #پوتینا سر سفره #عقد میشنه..
یڪی رو براش نشون ڪرده بودم
مثل فاطمه چشم قهوه ای..
مثل نرجس چارشونه..
مـن #چشـامـو دوختـم به #در..
#هنـــوزم_منـتــظـــرم..
مـنـتـظــر...😔
🍀 #فاطمه_قاف
🌸 #حجاب_حیا
💔 #مادران_چشم_براه
👌 #تا_ابد_مدیون_خون_شهدا_هستیم
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_هشت 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• دستت را به سمتم دراز میکنی دستت را میگیرم #یاعلی میگویم و بلند میشوم حالم #دگرگون است دستت را محکم تر میگیرم بی اختیار خم میشوم و دستت را می بوسم اشکم روی دستت سر میخورد،به #انگشتر…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_نه📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• شب از نیمه گذشته و خیابان ها خلوت اند زمین #خیس است #آسمان هم دلش #غصه دارد . به ورودی
#کهف_الشهدا میرسیم ،داخل کهف میشویم کنار #قبر شهدا می نشینیم #چفیه بر سر میکشی و کمی بعد شانه هایت میلرزند ،مرد من عجیب #بهانه سفر میگیری #چفیه را روی زمین پهن میکنی و از جیبت دو تا مهر در میاوری یکی را به من میدهی می ایستیم به
#نماز_شب عاشقانه نماز میخوانی گویی #آخرین نمازت است، نماز تمام میشود همه جا #ساکت است این #سکوت مرا خواهد #کشت،این سکوت مراا #دیوانه خواهد کرد.
❥• من از الان باید #نبودنت را تمرین کنم .میگویم : راستی #حسام بلاخره تصمیم نگرفتی اسم پسرمونو چی بذاریم؟؟؟ هرچی بذاری قشنگه به شرطی که توش #علی داشته باشه
چرا میگویی "بذاری"؟ چرا نمیگویی "بذاریم" ؟
میبینی؟ #واژه هایت هم دم از رفتن میزند ؟ صدای #اذان میآید #باران ، رحمت الهی ،با اذان ، #نوای الهی
آمیخته شده موقع #استجابت دعاست دستانت را رو به آسمان میبری
والتماس گونه میگویی :
#الهی_بحق_نبیک
#اللهم_العجل_لولیک_الفرج
#الهی_بحق_علی
#الهم_اعجل_لولیک_الفرج
#الهی_بحق_فاطمه
#الهم_العجل_لولیک_الفرج ...
❥• دیدگان دریاییت را میبندی انگار #توان حرف زدن نداری اذان و اقامه میگویی به تو اقتدا میکنم نماز صبحمان را میخوانیم قرار است ساعت شش بیایند دنبالت از #کهف بیرون می آییم
و پیاده میرویم #باران بند آمده است.
به ماشین که میرسیم هوا روشن تر شده و گرگ میش #صبح است .سوار میشویم و به سمت #خانه حرکت میکنیم . میگویی : هر کسی #شب"قدری داره ، دیشب شب قدر من و تو بود ...
من بی توجه به حرفت میگویم : چقدر #نورانی شدی ...
❥• نگاهم میکنی و لبخند میزنی در ژرفای #چشمانت غرق میشوم شاید برای آخرین بار به در خانه میرسیم وارد خانه میشویم میروی توی اتاق لباس های چریکی ات را می پوشی به سمتم
می آیی .تا دکمه هایت را ببندم،انگار #عادتمان شدهتمام و فکر ذکرم #انگشتر فیروزه ایت است هنوز توی دستت است از پایین ترین دکمه شروع میکنم تا به اولینشان میرسم #چشمانم را میبندم #سرم را روی #سینه ات میگذارم، صدای #قلبت را به جان می سپارم به چشم هایت #نگاه نمیکنم آخر #اعتیاد اورند از تو #جدا میشوم مراقب
#اشک هایم هستند تا نریزند صدای
بوق ماشین میآید،انگار لحظه ای #قلبم می ایستد ساکت را برمیداری و به سمت در میروی میدوم توی آشپزخانه و کاسه را پر از آب میکنم ...
#این_داستان_ادامه_دارد... ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_نه📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• شب از نیمه گذشته و خیابان ها خلوت اند زمین #خیس است #آسمان هم دلش #غصه دارد . به ورودی
#کهف_الشهدا میرسیم ،داخل کهف میشویم کنار #قبر شهدا می نشینیم #چفیه بر سر میکشی و کمی بعد شانه هایت میلرزند ،مرد من عجیب #بهانه سفر میگیری #چفیه را روی زمین پهن میکنی و از جیبت دو تا مهر در میاوری یکی را به من میدهی می ایستیم به
#نماز_شب عاشقانه نماز میخوانی گویی #آخرین نمازت است، نماز تمام میشود همه جا #ساکت است این #سکوت مرا خواهد #کشت،این سکوت مراا #دیوانه خواهد کرد.
❥• من از الان باید #نبودنت را تمرین کنم .میگویم : راستی #حسام بلاخره تصمیم نگرفتی اسم پسرمونو چی بذاریم؟؟؟ هرچی بذاری قشنگه به شرطی که توش #علی داشته باشه
چرا میگویی "بذاری"؟ چرا نمیگویی "بذاریم" ؟
میبینی؟ #واژه هایت هم دم از رفتن میزند ؟ صدای #اذان میآید #باران ، رحمت الهی ،با اذان ، #نوای الهی
آمیخته شده موقع #استجابت دعاست دستانت را رو به آسمان میبری
والتماس گونه میگویی :
#الهی_بحق_نبیک
#اللهم_العجل_لولیک_الفرج
#الهی_بحق_علی
#الهم_اعجل_لولیک_الفرج
#الهی_بحق_فاطمه
#الهم_العجل_لولیک_الفرج ...
❥• دیدگان دریاییت را میبندی انگار #توان حرف زدن نداری اذان و اقامه میگویی به تو اقتدا میکنم نماز صبحمان را میخوانیم قرار است ساعت شش بیایند دنبالت از #کهف بیرون می آییم
و پیاده میرویم #باران بند آمده است.
به ماشین که میرسیم هوا روشن تر شده و گرگ میش #صبح است .سوار میشویم و به سمت #خانه حرکت میکنیم . میگویی : هر کسی #شب"قدری داره ، دیشب شب قدر من و تو بود ...
من بی توجه به حرفت میگویم : چقدر #نورانی شدی ...
❥• نگاهم میکنی و لبخند میزنی در ژرفای #چشمانت غرق میشوم شاید برای آخرین بار به در خانه میرسیم وارد خانه میشویم میروی توی اتاق لباس های چریکی ات را می پوشی به سمتم
می آیی .تا دکمه هایت را ببندم،انگار #عادتمان شدهتمام و فکر ذکرم #انگشتر فیروزه ایت است هنوز توی دستت است از پایین ترین دکمه شروع میکنم تا به اولینشان میرسم #چشمانم را میبندم #سرم را روی #سینه ات میگذارم، صدای #قلبت را به جان می سپارم به چشم هایت #نگاه نمیکنم آخر #اعتیاد اورند از تو #جدا میشوم مراقب
#اشک هایم هستند تا نریزند صدای
بوق ماشین میآید،انگار لحظه ای #قلبم می ایستد ساکت را برمیداری و به سمت در میروی میدوم توی آشپزخانه و کاسه را پر از آب میکنم ...
#این_داستان_ادامه_دارد... ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅