Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🕊✨
#سالروز_شهادت
#شهید_غلامرضا_مخبری
در ماه #تولدش آسمانی شد🕊
✍شهیدمخبری چه زیبا بیان داشت:
🔹«تا لحظه ای که #نیروی ایمان و تا لحظه ای که #خون در رگهای این جوانان وطن و سربازان كشوردر جریان است، نه تنها صدام، بلکه هر یک از #مزدورانی که بخواهند چشم خود را به سوی #خاک ایران بدوزند، #زنده نخواهند ماند»
🍀جای جای جبهه، #معرکه دلاوری «مخبری» شده بود. نام او #هراس را بر دل دشمن می انداخت. دشمن هم او را شناخته بود. عناصر خدعه و توطئه دنبال این بودند که مخبری را از ما بگیرند و کردستان نقطه این توطئه شد. ساعت حدود 5 بعدازظهر پیچ دار ساوین، منطقه سردشت، بر اثر یك #كمین او نیز به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
#تولد؛ 1324/10/20
#شهادت؛ 1361/10/11
💐روحش شاد و یادش گرامی باد💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊✨
#سالروز_شهادت
#شهید_غلامرضا_مخبری
در ماه #تولدش آسمانی شد🕊
✍شهیدمخبری چه زیبا بیان داشت:
🔹«تا لحظه ای که #نیروی ایمان و تا لحظه ای که #خون در رگهای این جوانان وطن و سربازان كشوردر جریان است، نه تنها صدام، بلکه هر یک از #مزدورانی که بخواهند چشم خود را به سوی #خاک ایران بدوزند، #زنده نخواهند ماند»
🍀جای جای جبهه، #معرکه دلاوری «مخبری» شده بود. نام او #هراس را بر دل دشمن می انداخت. دشمن هم او را شناخته بود. عناصر خدعه و توطئه دنبال این بودند که مخبری را از ما بگیرند و کردستان نقطه این توطئه شد. ساعت حدود 5 بعدازظهر پیچ دار ساوین، منطقه سردشت، بر اثر یك #كمین او نیز به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
#تولد؛ 1324/10/20
#شهادت؛ 1361/10/11
💐روحش شاد و یادش گرامی باد💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
فرازی از #وصیتنامه
✍امشب پاس دارم.ساعت 1:39 چه شب باشکوهی!
این خانه کوچک است،این #سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست. .. صدای پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه تان باد. تنهایی عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است.
🔶خدایا این خانه کوچک را برای من مبارک گردان؛ در این چند روز با #خاک انس گرفته ام، بوی خاک گرفته ام. حال می فهمم که #علی_ابن_ابیطالب چگونه میفرماید: #سجده_های نماز، #حرکت_اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که #خاک بوده ایم، #حرکت_دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، #متولّد شدیم. #حرکت_سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و #حرکت_چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت🔸
🔶امّا در این #سنگر همیشه در کنار این خاکیم و خاک پناهگاهمان است. درون سنگر با خود سخن می گویم. راستی چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با #قرآن آشنا شوم. ایات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگی کنم. باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این برای خود #توشه سازم و توشه را راهی سفرم گردانم و در #انتظار شهادت بمانم و بمانم.
🔶ایات جهاد را، شهادت، تقوی، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح. ..همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و میعادگاه ملاقتم با خدا شود. #سنگرم_محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند.
#شهیدسیدمحمدحسین_علم_الهدی
#تولد؛ ۸/۷/۱۳۳7
#شهادت ؛ ۱۷/۱۰/۱۳۵۹
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
فرازی از #وصیتنامه
✍امشب پاس دارم.ساعت 1:39 چه شب باشکوهی!
این خانه کوچک است،این #سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست. .. صدای پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه تان باد. تنهایی عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است.
🔶خدایا این خانه کوچک را برای من مبارک گردان؛ در این چند روز با #خاک انس گرفته ام، بوی خاک گرفته ام. حال می فهمم که #علی_ابن_ابیطالب چگونه میفرماید: #سجده_های نماز، #حرکت_اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که #خاک بوده ایم، #حرکت_دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، #متولّد شدیم. #حرکت_سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و #حرکت_چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت🔸
🔶امّا در این #سنگر همیشه در کنار این خاکیم و خاک پناهگاهمان است. درون سنگر با خود سخن می گویم. راستی چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با #قرآن آشنا شوم. ایات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگی کنم. باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این برای خود #توشه سازم و توشه را راهی سفرم گردانم و در #انتظار شهادت بمانم و بمانم.
🔶ایات جهاد را، شهادت، تقوی، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح. ..همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و میعادگاه ملاقتم با خدا شود. #سنگرم_محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند.
#شهیدسیدمحمدحسین_علم_الهدی
#تولد؛ ۸/۷/۱۳۳7
#شهادت ؛ ۱۷/۱۰/۱۳۵۹
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🍂سينه ام #غرق درد آلام است
زندگي واي پر ز #اوهام است
🍂باز #خاک و پلاک و يك #تابوت
روي #قبرش نوشته #گمنام است
#شهداگاهےنگاهے
#شعر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
زندگي واي پر ز #اوهام است
🍂باز #خاک و پلاک و يك #تابوت
روي #قبرش نوشته #گمنام است
#شهداگاهےنگاهے
#شعر
🌹کانال عهدباشهدا🌹
⚛ @shahidegomnamm ↩️
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_نوزدهم
🔶سهیل کریمی یکی از مستند سازان کشور؛
✍من از زمان جنگ ایران و عراق شاید صدنفر از دوستانم را دفن کرده ام.
صحنه ای که من در آن با بیل #خاک برداشته و داخل #قبر بر روی پیکر #شهید ریختم به معنی پایان قصه مستند ماست.
⚛به قول #شهید_چمران هنگامی که #شیپور جنگ نواخته می شود #مرد از #نامرد شناخته می شود. ما از این افراد در جامعه خود زیاد داریم که به قول #حضرت_امام یا در شکم مادران خود هستند یا در بغل آنان و یا در مدرسه و هروقت موقع آن برسد خود را نشان خواهند داد. #محمودرضا فرد #متخصص و باشعوری و با صلابت بود و اواخر در کارش بسیار ارتقاء یافته بود. او با #شهامت، دلیر و #کاربلد بود.
⚛اگر دوباره #جنگ اتفاق بیافتد بازهم مانند #دهه_شصت این مردم به #میدان می آیند و قطعا می ایند مگر اینکه انسان نباشند و گرنه این #خاصیت خاک ماست که همیشه چنین انسان هایی را تربیت کرده است و من مخالفم با کسانی که می گویند #نسل_امروز میدان را خالی می گذارند و با یقین می گویم که آن ها اگر لازم باشد به #میدان خواهند آمد.
⚛هر وقت با #شهید جایی می رفتیم و مثلا به یک #موشک دست ساز برخورد می کردیم، محمودرضا می گفت این موشک #کار_من است. یعنی #امضای خود شهید روی آن بود و آن موشک سبک کار محمودرضا بود نه کس دیگر.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_نوزدهم
🔶سهیل کریمی یکی از مستند سازان کشور؛
✍من از زمان جنگ ایران و عراق شاید صدنفر از دوستانم را دفن کرده ام.
صحنه ای که من در آن با بیل #خاک برداشته و داخل #قبر بر روی پیکر #شهید ریختم به معنی پایان قصه مستند ماست.
⚛به قول #شهید_چمران هنگامی که #شیپور جنگ نواخته می شود #مرد از #نامرد شناخته می شود. ما از این افراد در جامعه خود زیاد داریم که به قول #حضرت_امام یا در شکم مادران خود هستند یا در بغل آنان و یا در مدرسه و هروقت موقع آن برسد خود را نشان خواهند داد. #محمودرضا فرد #متخصص و باشعوری و با صلابت بود و اواخر در کارش بسیار ارتقاء یافته بود. او با #شهامت، دلیر و #کاربلد بود.
⚛اگر دوباره #جنگ اتفاق بیافتد بازهم مانند #دهه_شصت این مردم به #میدان می آیند و قطعا می ایند مگر اینکه انسان نباشند و گرنه این #خاصیت خاک ماست که همیشه چنین انسان هایی را تربیت کرده است و من مخالفم با کسانی که می گویند #نسل_امروز میدان را خالی می گذارند و با یقین می گویم که آن ها اگر لازم باشد به #میدان خواهند آمد.
⚛هر وقت با #شهید جایی می رفتیم و مثلا به یک #موشک دست ساز برخورد می کردیم، محمودرضا می گفت این موشک #کار_من است. یعنی #امضای خود شهید روی آن بود و آن موشک سبک کار محمودرضا بود نه کس دیگر.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی_وهفتم
#خاطرات
🍃خاطره ای از زبان برادر شهید؛
🔷#سخت_کوش
✍انقلاب، سر کارگر جنوبی قرار داشتیم. با #پرایدش آمد. سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر.
همیشه می نشستم توی ماشین بعد روبوسی می کردیم. موقع #روبوسی دیدم #چشمهایش_خون است و #سر و ریشش پر از #خاک.
از زور #خواب به سختی حرف می زد. گفتم چرا #اینطوری هستی؟ گفت #چهار روز است #خانه نرفتهام.
گفتم #بیابان بودی؟ گفت #آره! گفتم چرا خانه نمیروی؟ گفت چند تا از بچه ها آمدهاند #آموزش،
خیلی #مستضعفند؛ یکیشان #کاپشنش را #فروخته آمده. به خاطر چنین آدم هایی شب و روز نداشت.
یکبار گفت من یک چیزی #فهمیدام؛ خدا #شهادت را همیشه به آدم هایی داده که در کار #سختکوش بودهاند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی_وهفتم
#خاطرات
🍃خاطره ای از زبان برادر شهید؛
🔷#سخت_کوش
✍انقلاب، سر کارگر جنوبی قرار داشتیم. با #پرایدش آمد. سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر.
همیشه می نشستم توی ماشین بعد روبوسی می کردیم. موقع #روبوسی دیدم #چشمهایش_خون است و #سر و ریشش پر از #خاک.
از زور #خواب به سختی حرف می زد. گفتم چرا #اینطوری هستی؟ گفت #چهار روز است #خانه نرفتهام.
گفتم #بیابان بودی؟ گفت #آره! گفتم چرا خانه نمیروی؟ گفت چند تا از بچه ها آمدهاند #آموزش،
خیلی #مستضعفند؛ یکیشان #کاپشنش را #فروخته آمده. به خاطر چنین آدم هایی شب و روز نداشت.
یکبار گفت من یک چیزی #فهمیدام؛ خدا #شهادت را همیشه به آدم هایی داده که در کار #سختکوش بودهاند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_هفتم
✍با خاطرات #همرزم شهیدش همواره زندگی میکرد #شهید_مهدی_مرادی که در سال 92 در #ماموریت_شمال_غرب کشور مظلومانه به #شهادت رسید.
🍁روزهای اولی که از ماموریت برگشت اصلا حال خوبی نداشت خیلی #آشفته بود رنگ و رویش سیاه شده بود وقتی میخوابید، مهدی مهدی کنان با فریاد از #خواب می پرید تا چند روز دیگر که به خودش آمد #نحوه_شهادت #دلخراش شهید مرادی را تعریف کرد اینکه چطور پا به پای هم میرفتند و شهید از #درهای_بلند و برفی #سقوط میکند
آن زمان #پیکر این شهید در #خاک_عراق میماند و واقعا دسترسی به آنجا غیر ممکن بود #هاشم تنها کسی بود که به کمک چند نفر دیگر #اقدام به آوردن پیکر شهید مرادی میکند. این اتفاق هم او را خیلی آزار میداد که حکمت خدا در چیست که آن زمان او به مقام شهادت دست نیافت.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
👉 @shahidegomnamm
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_هفتم
✍با خاطرات #همرزم شهیدش همواره زندگی میکرد #شهید_مهدی_مرادی که در سال 92 در #ماموریت_شمال_غرب کشور مظلومانه به #شهادت رسید.
🍁روزهای اولی که از ماموریت برگشت اصلا حال خوبی نداشت خیلی #آشفته بود رنگ و رویش سیاه شده بود وقتی میخوابید، مهدی مهدی کنان با فریاد از #خواب می پرید تا چند روز دیگر که به خودش آمد #نحوه_شهادت #دلخراش شهید مرادی را تعریف کرد اینکه چطور پا به پای هم میرفتند و شهید از #درهای_بلند و برفی #سقوط میکند
آن زمان #پیکر این شهید در #خاک_عراق میماند و واقعا دسترسی به آنجا غیر ممکن بود #هاشم تنها کسی بود که به کمک چند نفر دیگر #اقدام به آوردن پیکر شهید مرادی میکند. این اتفاق هم او را خیلی آزار میداد که حکمت خدا در چیست که آن زمان او به مقام شهادت دست نیافت.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
👉 @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🍂 #شلمچه_و_بوی_چادر_خاکی_مادر🍂
✍سخن گفتن آسان نیست،
از جایی که حتی آسمان هم خون دل
می خورد از این #غربت... 😔
وقتی پایت را به روی خاک نرم این
#صحرای بی انتها می گذاری با خود
می پرسی مگر چه دارد این سرزمین
که این گونه نگفته و نشنیده از آن
دل و گلویت #تنگ می شود...😔
درست یادم نیست چه بویی می داد،
ولی قشنگ بود و سینه سوز💔
وقتی برگشتیم بهمان گفتند
بوی یک چادر خاکی ست.😢
وقتی برمی گشتیم و خادم الشهدا
#یا_زهرا می گفت و با بغض فریاد می زد😔
که #حاجت بخواهید از این #مادر.
این همان وقتی است که با خود می گویی، #غروب که در شهر ما این قدر طولانی نبود!
چرا رضایت نمی دهد این آفتاب شرابی
رنگ به رفتن؟ و وقتی رفت تازه می فهمی
که چه #دردی دارد این تاریکی،
خودت نمی فهمی چرا؟⁉️
آنها که بی طاقتند به #خاک می افتند
کسانی که خوددارند می نشینند و
سربه زانو می گذارند و صبوران،
#چفیه به صورت می کشند و راه می روند
وزار میزنند😢. خودت گم می کنی که برای
چه گریه کنی از کدام درد بنالی و
به پای کدام #مظلومیت اشک بریزی...😢
شاید هم بی دلیل است این #دلتنگی،
شاید تنها این بهانه کافی باشد که همانی
که برای زیارت #مزار_گم_شده_اش
دنیا را جسته امروز خود به #دیدارت آمده.
#دلنوشته
#شلمچه
#راهیان_نور
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🍂 #شلمچه_و_بوی_چادر_خاکی_مادر🍂
✍سخن گفتن آسان نیست،
از جایی که حتی آسمان هم خون دل
می خورد از این #غربت... 😔
وقتی پایت را به روی خاک نرم این
#صحرای بی انتها می گذاری با خود
می پرسی مگر چه دارد این سرزمین
که این گونه نگفته و نشنیده از آن
دل و گلویت #تنگ می شود...😔
درست یادم نیست چه بویی می داد،
ولی قشنگ بود و سینه سوز💔
وقتی برگشتیم بهمان گفتند
بوی یک چادر خاکی ست.😢
وقتی برمی گشتیم و خادم الشهدا
#یا_زهرا می گفت و با بغض فریاد می زد😔
که #حاجت بخواهید از این #مادر.
این همان وقتی است که با خود می گویی، #غروب که در شهر ما این قدر طولانی نبود!
چرا رضایت نمی دهد این آفتاب شرابی
رنگ به رفتن؟ و وقتی رفت تازه می فهمی
که چه #دردی دارد این تاریکی،
خودت نمی فهمی چرا؟⁉️
آنها که بی طاقتند به #خاک می افتند
کسانی که خوددارند می نشینند و
سربه زانو می گذارند و صبوران،
#چفیه به صورت می کشند و راه می روند
وزار میزنند😢. خودت گم می کنی که برای
چه گریه کنی از کدام درد بنالی و
به پای کدام #مظلومیت اشک بریزی...😢
شاید هم بی دلیل است این #دلتنگی،
شاید تنها این بهانه کافی باشد که همانی
که برای زیارت #مزار_گم_شده_اش
دنیا را جسته امروز خود به #دیدارت آمده.
#دلنوشته
#شلمچه
#راهیان_نور
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🍃« زندگي زيباست،
اما از شهيد مجيد خياط زاده
بازپرس که زندگی چيست ؟
اگر قبرستان جايي است
که مردگان را در آن به #خاک سپرده اند،
پس ما #قبرستان نشينان عادات روزمره گي ها را
🍃کي راهي به معناي زندگي هست ؟
اگر مقصد #پرواز است،
قفس ويران بهتر.
پرستويي که مقصد را کوچ مي يابد از ويراني لانه اش نمي هراسد. »
📚 راز خون / ص 188
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شهید_مجید_خیاط_زاده
#خاطره
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
🍃« زندگي زيباست،
اما از شهيد مجيد خياط زاده
بازپرس که زندگی چيست ؟
اگر قبرستان جايي است
که مردگان را در آن به #خاک سپرده اند،
پس ما #قبرستان نشينان عادات روزمره گي ها را
🍃کي راهي به معناي زندگي هست ؟
اگر مقصد #پرواز است،
قفس ويران بهتر.
پرستويي که مقصد را کوچ مي يابد از ويراني لانه اش نمي هراسد. »
📚 راز خون / ص 188
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شهید_مجید_خیاط_زاده
#خاطره
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
#دلنوشته 📝
✍جاذبه #خاک به ماندن می خواند و آن عهد باطنی به رفتن #عقل به ماندن میخواند و #عشق به رفتن..
و این هر دو را خداوند آفرید تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان عشق و عقل معنـــا شود...
🍂چه زیبا گفتی سید جان و چه عاشقانه عقل را نفی کردی!!!
🍂به راستی که سالهــاست به بهانه ی عقل در گیر جاذبه ی این #خاکیم...
🍂و نه فرصتی برای عاشقی پیدا کردیم و نه به آن عهد باطنی #وفـا...!!!
🍂و یادمان نمی رود که همین جاذبه و همین عقل بهانه ای بود برای #هبوط همیشگی ما ...
و این هبوط شد نشانه ی تمایــز انسان ...
🍂و انسان همچنان آوراه و حیرت زده به دنبال عشق برای #عروج!!!
🍂و تو گفتی آن زمان #عشـــق در #عـــــروج معنا خواهد شد که دست از عادات سخیف #خاکستر نشینی برداری و دل به #دریا بزنی...
🍂و #رمز دریایی شدن آن است که فقط و فقط هل من ناصـــر ینصـرنی اش را لبیک گویی و هنگامه خاموشی چراغ ها و آزاد گشتن بیعت ها #جان خویش را که قرار بود #بهای دیدار شود ندزدی و تا عمق جاذبه خاک فرو نروی آنهم به بهانه ی عقل.....
🍂آری #سیدمرتضی حال سالیان سال است که عقل براحتی عشق را نفی می کند و ما هنوز هم خاکستر نشینیم...!!!
🍂دستی برآرید فاصله مان تا عروج .....دمی #عاشقی است...
#شهیدسید_مرتضی_آوینی
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
#دلنوشته 📝
✍جاذبه #خاک به ماندن می خواند و آن عهد باطنی به رفتن #عقل به ماندن میخواند و #عشق به رفتن..
و این هر دو را خداوند آفرید تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان عشق و عقل معنـــا شود...
🍂چه زیبا گفتی سید جان و چه عاشقانه عقل را نفی کردی!!!
🍂به راستی که سالهــاست به بهانه ی عقل در گیر جاذبه ی این #خاکیم...
🍂و نه فرصتی برای عاشقی پیدا کردیم و نه به آن عهد باطنی #وفـا...!!!
🍂و یادمان نمی رود که همین جاذبه و همین عقل بهانه ای بود برای #هبوط همیشگی ما ...
و این هبوط شد نشانه ی تمایــز انسان ...
🍂و انسان همچنان آوراه و حیرت زده به دنبال عشق برای #عروج!!!
🍂و تو گفتی آن زمان #عشـــق در #عـــــروج معنا خواهد شد که دست از عادات سخیف #خاکستر نشینی برداری و دل به #دریا بزنی...
🍂و #رمز دریایی شدن آن است که فقط و فقط هل من ناصـــر ینصـرنی اش را لبیک گویی و هنگامه خاموشی چراغ ها و آزاد گشتن بیعت ها #جان خویش را که قرار بود #بهای دیدار شود ندزدی و تا عمق جاذبه خاک فرو نروی آنهم به بهانه ی عقل.....
🍂آری #سیدمرتضی حال سالیان سال است که عقل براحتی عشق را نفی می کند و ما هنوز هم خاکستر نشینیم...!!!
🍂دستی برآرید فاصله مان تا عروج .....دمی #عاشقی است...
#شهیدسید_مرتضی_آوینی
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
#عاشقانه_های_شهدا💚
🕊پرواز اگر نمی دانیم
برای آن است که
#سجده هایمان بوی
پرواز نمی دهد🥀
#شهید خود راتواضعانه
مقابل محبـ🌺ـوب
بر #خاک زد
که #آسمانی🌌 شد.
#شهید_علیرضا_هاشمی_نژاد
💠 @Shahidegomnamm
🕊پرواز اگر نمی دانیم
برای آن است که
#سجده هایمان بوی
پرواز نمی دهد🥀
#شهید خود راتواضعانه
مقابل محبـ🌺ـوب
بر #خاک زد
که #آسمانی🌌 شد.
#شهید_علیرضا_هاشمی_نژاد
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
✌️ #ترجمان_شجاعت
✍یڪ شب ، مجید به همراه شش نیروے دیگر براے #شناسایی وارد #خاک عراق می شود . درحین شناسایی ، نیرو هاے عراقی سرمی رسند .
♦️به محض پیدا شدن سر و ڪله ی نیرو هاے #عراقی ، همراهان مجید سلاح هاے خود را می گذارند و #فرار می کنند ، #اما_مجید برای این که هم سلاح ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، #مے_ماند .
♦️برای این ڪه از چشم دشمن #پنهان بماند ، وارد #ڪانالی ڪه در همان نزدیڪی بوده می شود . ڪانالی ڪه #پر بوده از #آب_گندیده و #جسد های بوگرفته ی عراقی ها .
♦️خودش را در ڪانال نگه مے دارد و بالاخره عراقی ها دور مے شوند . مجید هم پس از پایان ڪار #شناسایی به همراه سلاح ها برمی گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ی ڪانال تمام #بدنش_زخم می شود .
♦️زمانی ڪه به خانه برگشت #دهان و حتی روده هایش #تاول زده بود . به طوری ڪه نمی توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش ڪند و تنها #مایعات را ، آن هم با #سختی زیاد وارد دهانش می ڪردیم .
شهید مجید زین الدین ، #جوان_نوزده_ساله ی ایرانی ، ترجمان شجاعت و #گذشت ، #مردانگی را با تمام وجود به اثبات رساند .
#شهید_مجید_زین_الدین💐
#سالروز_شهادت 🕊
#یادش_با_صلوات ✨
#خاطره🍁
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
✍یڪ شب ، مجید به همراه شش نیروے دیگر براے #شناسایی وارد #خاک عراق می شود . درحین شناسایی ، نیرو هاے عراقی سرمی رسند .
♦️به محض پیدا شدن سر و ڪله ی نیرو هاے #عراقی ، همراهان مجید سلاح هاے خود را می گذارند و #فرار می کنند ، #اما_مجید برای این که هم سلاح ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، #مے_ماند .
♦️برای این ڪه از چشم دشمن #پنهان بماند ، وارد #ڪانالی ڪه در همان نزدیڪی بوده می شود . ڪانالی ڪه #پر بوده از #آب_گندیده و #جسد های بوگرفته ی عراقی ها .
♦️خودش را در ڪانال نگه مے دارد و بالاخره عراقی ها دور مے شوند . مجید هم پس از پایان ڪار #شناسایی به همراه سلاح ها برمی گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ی ڪانال تمام #بدنش_زخم می شود .
♦️زمانی ڪه به خانه برگشت #دهان و حتی روده هایش #تاول زده بود . به طوری ڪه نمی توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش ڪند و تنها #مایعات را ، آن هم با #سختی زیاد وارد دهانش می ڪردیم .
شهید مجید زین الدین ، #جوان_نوزده_ساله ی ایرانی ، ترجمان شجاعت و #گذشت ، #مردانگی را با تمام وجود به اثبات رساند .
#شهید_مجید_زین_الدین💐
#سالروز_شهادت 🕊
#یادش_با_صلوات ✨
#خاطره🍁
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_شصتو_هشت📖 ❖ سرشو به نشونه ی #منفی😔 تکون داد اروم بلند شدم و به سختی روی زمین نشستم بند #پوتیناشو👞 باز کردم خواستم جوراباشو در بیارم که صورتش از #درد مچاله شد،اخ بلندی گفت😩 با #بهت بهش نگاه کردممم و گفتم: مگه نگفتی #زخمی…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👨✈️
#قسمت_صدو_شصتو_نه📖
❥ حسام توی اتاقک🚪 نشسته بودیم
و داشتیم #نقشه رو بررسی می کردیم . پرده ی دم اتاق رفت کنار و نور☀️ به داخل پاچید . #اشکان از در وارد شد . همگی به طرفش برگشتیم . با همون لبخند🙂همیشگیش بی مقدمه رو به
من گفت : داش حسام ! فردا #فرماندهی گردان کمیلو بده به من . با تردید😳 نگاهش کردم . تو #قدرت فرماندهی و مدیریتش شک نداشتم . منطقه رو مثل کف دستش می شناخت .
❥ ولی یاد حرف #مادرش افتادم از طرفی جلوی #بچه ها نمی دونستم
چی بگم ؟
قبل از اینکه چیزی بگم گفت : خب اگه خودت هم دوست😍 داری فرماندهی رو به #عهده بگیری ، بیا یه کاری کنیم !
سرمو تکون دادمو گفتم : چی ؟
اومد پیشم نشست و گفت : سکه💰
می ندازیم ، #شیر اومد من میرم ، 🙃#خط اومد تو برو !😉
#نگاهمو به سمت دیگران چرخوندم پنج ، شش نفر بودیم مثل اینکه
همشون #مشتاق بودن ببینن چی میشه
#ج.زقیان از اون گوشه گفت : اشکان ؟ حالا چرا #شیر بیاد تو میری ؟
#اشکان خندیدو گفت : نا سلامتی #شریمرد مقر منما ! 🤣
میدونی فرمانده یه مرررررد میخواد ! عملیات مهمیه ، پایه ای ؟
❥ حالت چهره ی😐 اشکان عوض شد . خیره نگاهش کرد و گفت : تو دنیا یه مرد پیدا شد که در #خیبرو برد روی دستش ، اونم #مولا_علی (ع) بود . بقیه #خاک کفش اون مردم نمیشن .
حمدی زد رو شونه ی اشکان و گفت : نه خوشم اومد،حرفای #عارفانه میزنی ...
اشکان تک #خنده ای کرد و #سکه رو داد دستم . با حالت خاصی گفت : بیا #سه بار بنداز ،هرچی اومد من تسلیم
چشمامو بستم و #بسم_الله گفتم سکه رو پرتاب کردم . #پایینو که نگاه کردم #شیر اومده بود،دوباره پرتاب کردم شیر اومد😕
پرتاب بعدی، شیر
متعجب نگاهش کردم ،عجیب بود🤔 دستی به موهای آشفتم کشیدمو تو #گوشش گفتم : گرفتی🙄 ما رو داداش ؟خوبه خودت پرت کردی
فرمانده جون
❥ عاجازنه تو گوشش👂 زمزمه کردم : جواب #مادرتو چی بدم ؟😔
_بهش بگو نه #خون پسرت از این همه #شهید🥀 رنگین تره ، نه جونش ازین همه شهید عزیز تره 🍂
ازش فاصله گرفتمو #نگاش کردمم با #صلابت گفتم : #اشکان اولین و آخرین #عملیاته که میری #مستقیم تو دل #دشمنا !!!!
دستشو گذاشت رو #چشمش و گفت :
به روی #دیده فرماننده جان،
مکثی کرد و گفت :
#نذر کردم رمز عملیات #یاحیدر 💚باشه ان شالله #فرجی حاصل شه
حاج ابوحیدر 😊
به اسم #جهادیم خطابم کرد . خبر نداشت بچه ها اسمشو گذاشتن : #ابو_غریب...
لبخند #غم آلودی زدمو گفتم :
ان شالله ... به حق بی بی...
#این_داستان_ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🌿
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃🌾
#فرمانده_من👨✈️
#قسمت_صدو_شصتو_نه📖
❥ حسام توی اتاقک🚪 نشسته بودیم
و داشتیم #نقشه رو بررسی می کردیم . پرده ی دم اتاق رفت کنار و نور☀️ به داخل پاچید . #اشکان از در وارد شد . همگی به طرفش برگشتیم . با همون لبخند🙂همیشگیش بی مقدمه رو به
من گفت : داش حسام ! فردا #فرماندهی گردان کمیلو بده به من . با تردید😳 نگاهش کردم . تو #قدرت فرماندهی و مدیریتش شک نداشتم . منطقه رو مثل کف دستش می شناخت .
❥ ولی یاد حرف #مادرش افتادم از طرفی جلوی #بچه ها نمی دونستم
چی بگم ؟
قبل از اینکه چیزی بگم گفت : خب اگه خودت هم دوست😍 داری فرماندهی رو به #عهده بگیری ، بیا یه کاری کنیم !
سرمو تکون دادمو گفتم : چی ؟
اومد پیشم نشست و گفت : سکه💰
می ندازیم ، #شیر اومد من میرم ، 🙃#خط اومد تو برو !😉
#نگاهمو به سمت دیگران چرخوندم پنج ، شش نفر بودیم مثل اینکه
همشون #مشتاق بودن ببینن چی میشه
#ج.زقیان از اون گوشه گفت : اشکان ؟ حالا چرا #شیر بیاد تو میری ؟
#اشکان خندیدو گفت : نا سلامتی #شریمرد مقر منما ! 🤣
میدونی فرمانده یه مرررررد میخواد ! عملیات مهمیه ، پایه ای ؟
❥ حالت چهره ی😐 اشکان عوض شد . خیره نگاهش کرد و گفت : تو دنیا یه مرد پیدا شد که در #خیبرو برد روی دستش ، اونم #مولا_علی (ع) بود . بقیه #خاک کفش اون مردم نمیشن .
حمدی زد رو شونه ی اشکان و گفت : نه خوشم اومد،حرفای #عارفانه میزنی ...
اشکان تک #خنده ای کرد و #سکه رو داد دستم . با حالت خاصی گفت : بیا #سه بار بنداز ،هرچی اومد من تسلیم
چشمامو بستم و #بسم_الله گفتم سکه رو پرتاب کردم . #پایینو که نگاه کردم #شیر اومده بود،دوباره پرتاب کردم شیر اومد😕
پرتاب بعدی، شیر
متعجب نگاهش کردم ،عجیب بود🤔 دستی به موهای آشفتم کشیدمو تو #گوشش گفتم : گرفتی🙄 ما رو داداش ؟خوبه خودت پرت کردی
فرمانده جون
❥ عاجازنه تو گوشش👂 زمزمه کردم : جواب #مادرتو چی بدم ؟😔
_بهش بگو نه #خون پسرت از این همه #شهید🥀 رنگین تره ، نه جونش ازین همه شهید عزیز تره 🍂
ازش فاصله گرفتمو #نگاش کردمم با #صلابت گفتم : #اشکان اولین و آخرین #عملیاته که میری #مستقیم تو دل #دشمنا !!!!
دستشو گذاشت رو #چشمش و گفت :
به روی #دیده فرماننده جان،
مکثی کرد و گفت :
#نذر کردم رمز عملیات #یاحیدر 💚باشه ان شالله #فرجی حاصل شه
حاج ابوحیدر 😊
به اسم #جهادیم خطابم کرد . خبر نداشت بچه ها اسمشو گذاشتن : #ابو_غریب...
لبخند #غم آلودی زدمو گفتم :
ان شالله ... به حق بی بی...
#این_داستان_ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🌿
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃🌾
#خاطرات_شهدا
..... خم شد از زمین یک #مشت
خاک برداشت،اورد بالا گفت:
اینجا #خاک منه،تو بگو اینجا
چه کار میکنی؟
#شهید_رضا_عامری🌺
#التماس_دعای_شهادت 🤲
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm
..... خم شد از زمین یک #مشت
خاک برداشت،اورد بالا گفت:
اینجا #خاک منه،تو بگو اینجا
چه کار میکنی؟
#شهید_رضا_عامری🌺
#التماس_دعای_شهادت 🤲
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm