Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_بیست_وششم
📔#خاطرات
✍اول من دیدمش👀. با آن کلاه خود روی سرش، و آرپی جی روی شانه اش مثل نیروهایی شده بود که می خواستند بروند جلو. به فرمانده گردانمان گفتم.
🗣صدایش کرد «حاج مهدی!» برگشت.
گفت«شما کجا می رین؟»
گفت«چه فرقی می کنه؟
#فرمانده_که_همش_نباید_بشینه_تو_سنگر.
منم با این دسته می رم جلو.»
🌹کانال عهدباشهدا🌹➡️⬇️
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_بیست_وششم
📔#خاطرات
✍اول من دیدمش👀. با آن کلاه خود روی سرش، و آرپی جی روی شانه اش مثل نیروهایی شده بود که می خواستند بروند جلو. به فرمانده گردانمان گفتم.
🗣صدایش کرد «حاج مهدی!» برگشت.
گفت«شما کجا می رین؟»
گفت«چه فرقی می کنه؟
#فرمانده_که_همش_نباید_بشینه_تو_سنگر.
منم با این دسته می رم جلو.»
🌹کانال عهدباشهدا🌹➡️⬇️
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_بیست_وششم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان دوست شهید؛
✍بعضی از #کمکهای_محمد ، بعد از شهادتش آشکار شد و حتی خانواده اش نیز از آن بی اطلاع بودند.
🔷یکی از دوستانش می گوید ؛ چند روزی بود که متوجه شدم چند #کیسه_برنج و چند بطری #روغن مایع در صندوق عقب ماشین گذاشته ، یک روز به او گفتم چرا این ها را به خانه نمی بری؟
🔷با لبخند نگاهی کرد و گفت ؛ این ها را برای خانه نگرفته ام.
گفتم پس برای چه کسی گرفتی؟
🔷اکراه داشت از گفتن اما با اصرار های من گفت؛ برای یک #خانواده_نیازمند است اما چند روزی است که مراجعه می کنم ولی خانه نیستند منتظرم پیدایشان شود.
🔷در همان روز مواد غذایی را با همدیگر به آن خانواده رساندیم و این کارموجب شد تا من هم از آن به بعد در این #کار_خیر محمد سهیم شوم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_بیست_وششم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان دوست شهید؛
✍بعضی از #کمکهای_محمد ، بعد از شهادتش آشکار شد و حتی خانواده اش نیز از آن بی اطلاع بودند.
🔷یکی از دوستانش می گوید ؛ چند روزی بود که متوجه شدم چند #کیسه_برنج و چند بطری #روغن مایع در صندوق عقب ماشین گذاشته ، یک روز به او گفتم چرا این ها را به خانه نمی بری؟
🔷با لبخند نگاهی کرد و گفت ؛ این ها را برای خانه نگرفته ام.
گفتم پس برای چه کسی گرفتی؟
🔷اکراه داشت از گفتن اما با اصرار های من گفت؛ برای یک #خانواده_نیازمند است اما چند روزی است که مراجعه می کنم ولی خانه نیستند منتظرم پیدایشان شود.
🔷در همان روز مواد غذایی را با همدیگر به آن خانواده رساندیم و این کارموجب شد تا من هم از آن به بعد در این #کار_خیر محمد سهیم شوم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وششم
#شهادت
🌷سردار تقوي چگونه به شهادت رسيدند؟
⚜سیدعلی الیاسری دوست و همرزم شهید؛
✍يك روز #قبل از شهادت تصميم گرفتيم كه #عمليات را يك روز به #عقب بيندازيم. من شخصا به او خبر دادم و گفتم: حاج آقا عمليات عقب افتاده است و فردا انجام نخواهد شد. او پرسيد چرا عقب افتاده؟ چند روز عقب افتاده است؟ گفتم: حاج آقا فقط يك روز عقب افتاده. آقاي تقوي پاسخ داد، آقا سيد ميدانيد #باعث شديد #شهادتم_يك_روز_به_عقب_بيفتد! اين دقيقا صحبتهايي است كه او در پاسخ به من گفت.
🍂روز بعد من #تلاش كردم كه ايشان به #خط مقدم درگيري #نروند،حتي يك نفر را هم مأمور كردم كه مانع از حضورشان در خط مقدم شود اما ساعاتي بعد كه پرسيدم به من گفتند كه او در #جلوترين نقطه ممكن در كنار ديدبانها در حال #رصد تحركات دشمن است. وقتي از آن نقطه پايين آمد تا به نقطه ديگري از صحنه جنگ برود فردي كه مامورش كرده بودم بار ديگر به نزد او رفت و به ايشان گفت: آقا سيدعلي ميگويد شما بايد به عقب بازگرديد او اين دستور را به شما داده است.
شهيد تقوي حرفي نزد گويي كه به اين خواسته پاسخ مثبت داده است و از راهي كه ميرفت بازگشت، اما #تصور ميكنيد به #كجا رفت؟ او كمي #عقبتر آمد، #وضو گرفت، 2ركعت #نماز خواند و بار ديگر به سرعت به سوي نقطه #درگيري رفت و در پاسخ به پرسش يكي از كساني كه در اطرافش بودند و از او پرسيد حاج آقا كي برميگردي؟ گفت: توي #بهشت همديگر را ميبينيم.
اين دقيقا #لحظاتي پيش از رسيدنش به نقطه درگيري بود، دوستاني كه همراه ايشان بودند ميگويند بين اتمام #نمازش و #شهادتش چيزي كمتر از #نيمساعت_فاصله_بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وششم
#شهادت
🌷سردار تقوي چگونه به شهادت رسيدند؟
⚜سیدعلی الیاسری دوست و همرزم شهید؛
✍يك روز #قبل از شهادت تصميم گرفتيم كه #عمليات را يك روز به #عقب بيندازيم. من شخصا به او خبر دادم و گفتم: حاج آقا عمليات عقب افتاده است و فردا انجام نخواهد شد. او پرسيد چرا عقب افتاده؟ چند روز عقب افتاده است؟ گفتم: حاج آقا فقط يك روز عقب افتاده. آقاي تقوي پاسخ داد، آقا سيد ميدانيد #باعث شديد #شهادتم_يك_روز_به_عقب_بيفتد! اين دقيقا صحبتهايي است كه او در پاسخ به من گفت.
🍂روز بعد من #تلاش كردم كه ايشان به #خط مقدم درگيري #نروند،حتي يك نفر را هم مأمور كردم كه مانع از حضورشان در خط مقدم شود اما ساعاتي بعد كه پرسيدم به من گفتند كه او در #جلوترين نقطه ممكن در كنار ديدبانها در حال #رصد تحركات دشمن است. وقتي از آن نقطه پايين آمد تا به نقطه ديگري از صحنه جنگ برود فردي كه مامورش كرده بودم بار ديگر به نزد او رفت و به ايشان گفت: آقا سيدعلي ميگويد شما بايد به عقب بازگرديد او اين دستور را به شما داده است.
شهيد تقوي حرفي نزد گويي كه به اين خواسته پاسخ مثبت داده است و از راهي كه ميرفت بازگشت، اما #تصور ميكنيد به #كجا رفت؟ او كمي #عقبتر آمد، #وضو گرفت، 2ركعت #نماز خواند و بار ديگر به سرعت به سوي نقطه #درگيري رفت و در پاسخ به پرسش يكي از كساني كه در اطرافش بودند و از او پرسيد حاج آقا كي برميگردي؟ گفت: توي #بهشت همديگر را ميبينيم.
اين دقيقا #لحظاتي پيش از رسيدنش به نقطه درگيري بود، دوستاني كه همراه ايشان بودند ميگويند بين اتمام #نمازش و #شهادتش چيزي كمتر از #نيمساعت_فاصله_بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وششم
#خاطرات
💠خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍یک روز تهران بودم که #زنگ زد و گفت فردا تعدادی از #بچههای_بسیج میآیند برای یک دوره دو روزه #آموزشی، اگر وقت داری #فرصت خوبی است برای #یاد_گرفتن بعضی مسائل نظامی؛ پاشو بیا؛ آن دو روز را #رفتم و نشستم پای آموزشش و شد #مربی من.
⚜در آن دو شب و روز #خوابی از او #ندیدم؛ تمام آن دو روز را صرف #برگزار شدن دوره به بهترین نحو کرد؛ قبل از #میدان_تیر رفتن گفت: «10 تا #تیر به هر #نفر میدهیم؛ سعی کنید استفاده کنید از این فرصت؛ استفاده هم به این است که در این #وضعیت حساسی که جهان #اسلام دارد و به #مجاهدت ما نیاز هست، اینجا بدون #نیت نباشید؛ بنابراین #نیت_کنید_و_بزنید.»
⚜در میدان تیر حالش این بود؛ حکما در #جبههای که خودش نوشته تمام استکبار، تمام کفار، #صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی و #وهابیون آدمکش جمع شدهاند تا اسلام حقیقی و #عاشورایی را بشکنند، حالش بهتر بوده…
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وششم
#خاطرات
💠خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍یک روز تهران بودم که #زنگ زد و گفت فردا تعدادی از #بچههای_بسیج میآیند برای یک دوره دو روزه #آموزشی، اگر وقت داری #فرصت خوبی است برای #یاد_گرفتن بعضی مسائل نظامی؛ پاشو بیا؛ آن دو روز را #رفتم و نشستم پای آموزشش و شد #مربی من.
⚜در آن دو شب و روز #خوابی از او #ندیدم؛ تمام آن دو روز را صرف #برگزار شدن دوره به بهترین نحو کرد؛ قبل از #میدان_تیر رفتن گفت: «10 تا #تیر به هر #نفر میدهیم؛ سعی کنید استفاده کنید از این فرصت؛ استفاده هم به این است که در این #وضعیت حساسی که جهان #اسلام دارد و به #مجاهدت ما نیاز هست، اینجا بدون #نیت نباشید؛ بنابراین #نیت_کنید_و_بزنید.»
⚜در میدان تیر حالش این بود؛ حکما در #جبههای که خودش نوشته تمام استکبار، تمام کفار، #صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی و #وهابیون آدمکش جمع شدهاند تا اسلام حقیقی و #عاشورایی را بشکنند، حالش بهتر بوده…
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw