🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
#تلنگر
بچه ها!
شیطون از آخر #خاکریز نفس ما آمده تو زندگیمون؛
و آروم آروم داره جوونای ما رو #تیر خلاصی میزنه...
.
اینجا فقط #روضه ما رو نگه میداره...
#هیئت ما رو نگه میداره...
.
#شهیدا رو ببین...
ببین چقدر قشنگ #زندگی میکردن...
اون زندگی های زیبا و آخرشم شهادت های زیبا...
.
زیبایی این زندگی ها بخاطر ارتباطشون با #ابا_عبدالله بود...
بخاطر انسشون با #حضرت_زهرا بود...
.
.
صفر فرمانده گردان لشکر #عاشورا میگفت:
آقا مهدی ما افتادیم تو #محاصره!
چیکار کنیم عراقی ها هم از آخر آمدند دارن تیر خلاصی میزنن...
آقا #مهدی_باکری گفت بود:
من #هیچ کاری نمیتونم بکنم...
.
صفر گفت میتونم یه خواهشی بکنم!؟
گفت چیه!؟
گفت برای ما روضه #امام_حسین بخونید از پشت بیسیم...
میگفت برای صفر روضه میخوندن و صفر اونور بیسم داشت گوش میداد...
چند دقیقه نگدشته بود که صفر گفت آقا مهدی اومدند بالا سر من؛
خداحافظ...
.
.
یکی باید بشینه برای ما #روضه بخونه...
تا #نظر بشه و گرنه تیر #خلاصی خوردیم!
دخلمون اومده...
اونا با روضه ابا عبدالله به شهادت نایل شدند؛
ما هم باید با روضه #امام_حسین از #سیم_خاردار های نفسمون عبور کنیم.


🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔶 همان ابتدا،
وقتے چشم گشودیم،👀
#صورتے هاے لطیف سہم من شد 💝
و رنگ #آسمان از آنِ تو...💙
دستمان ڪہ بہ دسٺ پدر رسید👨
#عروسک هاے شڪننده را برای من مے خریدند و #توپ هاے⚽️ پرسروصدا را براے تو ...
قد ڪہ کشیدیم،
پنجره ی جوانے کہ بہ رویمان باز شد،
بہ من مشق #حیا را دیکتہ کردند😌
مشق #غیرت را بہ تو.😠
حالا
حالا کہ صدای #هل_من_ناصر خوابهایمان را ربوده و گوش هایمان را پر کرده اسٺ،📣
#توپ ها را بہ تو💣
#تیر ها را بہ تو🔫
#تانک ها را بہ تو
و سہم من ...
اضطرابُ اضطرابُ #اضطراب...😥
لیلا شدم ، شیرین شدے😊
و جنون را ..،،،
جانِ جانان #جنون برای تو...
من #صبر را برمیدارمُ در آغوش مےگیرم😇
و بر فرش #چشم_انتظاری میشینم...
این #جنون من اسٺ❤️
#نقطه.

#همسران_مدافعان_حرم
#صبر_زینبی
#خواهران_زینبی
#دلنوشته

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وششم
#خاطرات

💠خاطره ای از زبان برادر شهید؛

یک روز تهران بودم که #زنگ زد و گفت فردا تعدادی از #بچه‌های_بسیج می‌آیند برای یک دوره دو روزه #آموزشی، اگر وقت داری #فرصت خوبی است برای #یاد_گرفتن بعضی مسائل نظامی؛ پاشو بیا؛ آن دو روز را #رفتم و نشستم پای آموزشش و شد #مربی من.

در آن دو شب و روز #خوابی از او #ندیدم؛ تمام آن دو روز را صرف #برگزار شدن دوره به بهترین نحو کرد؛ قبل از #میدان_تیر رفتن گفت: «10 تا #تیر به هر #نفر می‌دهیم؛ سعی کنید استفاده کنید از این فرصت؛ استفاده هم به این است که در این #وضعیت حساسی که جهان #اسلام دارد و به #مجاهدت ما نیاز هست، اینجا بدون #نیت نباشید؛ بنابراین #نیت_کنید_و_بزنید

در میدان تیر حالش این بود؛ حکما در #جبهه‌ای که خودش نوشته تمام استکبار، تمام کفار، #صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی و #وهابیون آدمکش جمع شده‌اند تا اسلام حقیقی و #عاشورایی را بشکنند، حالش بهتر بوده…

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
👈آنها #تیر خوردن و خوابیدن...
ما هم راحت #بخوابیم...😔

🍃شادی روح شهدا صلوات🍃

🌺 #شبتون_شهدایی

🌷کانال عهدباشهدا🌷
❤️ @shahidegomnamm 💖
💕🍃
🍃
👌🏼یـ❗️ـک #تلنگر🔔🔔

از #شهادتش میگفت:
#تیر ڪہ خورد بہ پیشانے ام
آن لحظہ اےڪہ #سجده مےڪنم
عاشقانہ
ذڪر #یاحسین را زمزمہ میڪنم
آنوقت جان بہ لب نہ #جان بہ جانان
مےرسد.

🍃 @Shahidegomnamm
💕🍃
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👨‍✈️ #قسمت_صدو_هفتاد📖 ‍ ✾ صدای خمپاره ها 💣و موشک انداز ها و تیر اندازی ها ی پی در پی بچه ها همه جا رو فرا گرفته بود منطقه ، نزدیک یکی از شهرای اشغالی خالی از سکنه بود تشویش و اضطراب😩 به همه جا چیره شده بود بچه ها یکی یکی پر🕊🕊 می کشیدن…
#داستان📃✒️
#فرمانده_من👨‍✈️
#قسمت_صدو_هفتادو_یک📖

❥• با دو رفتم سمتشون و #سلام دادم تازه نفس بودن و سبکبال🕊 چهره های همشون داد دلدادگی❤️ سر میداد
اسلحه هاشونو به دست گرفتن و طبق آرایش #نظامی ، سرجاهاشون آماده باش وایستادن برای من لحظات خیلی #حساسی بود بچه ها رو کردن بهم
و گفتن : حاجی مثل اینکه #خبری
نیست 🤔
با صدای بلند گفتم : نه فعلا آماده باشید
اشکان در حالیکه با خنده😁 داشت میومد سمتم ، تو فاصله ی ده متریم ، گفت : داداش #یاحیدر با تموم شدن حرفش ، تمام وجودش یک آن به #رگبار بسته شد 😩اسلحمو انداختم زمین و دوییدم سمتش بلند داد زدم : یا ابوالفضل داداش #اشکانننننننننننن...😭

❥• افتاده بود #زمین بچه هایی که آماده با ش بودن شروع کردن به #تیر اندازی،خودمو رسوندم به #اشکان و تن خونینشو😭 تو آغوش کشیدم یه تیر به #حنجرش خورده بود،بریده بریده
گفت : تنها به قصد حنجره شان ماشه میکشیم ...
قسمت... شود... به نیت ... #شش ... ماه ات ... #حسین ...
سرشو بالاتر آوردم به حالت داد گفتم : حرف نزن ، تورو خدا حرف نزن، داره ازت خون میره با حالت زاری فریاد زدم 😭
یکی دکتر بیارهههههههه
زل زدم به صورت #خاکیش
به #مامانم بگو بی تابی نکنه ها 😩
اینطوری حرف نزن نامرد ، باید زنده بمونی ، من بی تو هیچم فک کردی میذارم بری ، باید زن بگیری ، بابا بشی ...
بی توجه به حرفم گفت:
چرا عین دخترا گریه می کنی ؟😏
عه ! بذار یه معذرت خواهی کنم
چرا داداش ؟

❥• حسام #حلالم کن، اون سکه ای که انداختی دو طرفش #شیر بود😉
از شدت گریه زار میزدم ...
خییلی یه دنده ای #اشکان لبخندی زد نتونست جوابمو بده 😔گلوش خس خس می کرد لباش #تکون می خورد
گوشمو بردم نزدیک صورتش داشت #اشهد می خوند،با بی حالی تموم
زمزمه کرد : یا #حیدر ...😭
#چشماشو بست
بدنش روی دستام شل شد،نعره زدم : اشکااااااااااان
عصبی تکونش دادم دیگه صدایی از جانب #پیکر پاره پارش🕊 نشنیدم
د لعنتی بلندشوووو...
خیره شدم به #لبخندش با ناباوری و گیجی اطرافو نگاه کردم این #جهان
بدون #اشکان الف نداشت ....😭

#این_داستان_ادامه_دارد...

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🌾
🍃🍂
💐🍃🍁
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃🌾
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#عشـــق جـــان اســت عشـــــق #تُ جـــان تـر #ادامه_داستان_فرمانده_من📚🔎 #رمان_عاشقانه💔 #مدافعان_حرم🥀 🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹 ➣ID @Shahidegomnamm
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_هشت 📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• دلتنگ لبخندای ملیحش ڪه لیلی رو
دیوونه میڪرد با #بغض ادامه دادم من دلتنگ بودم...
از #خواب بر می خیزم و با خاطره ی #پریشان دستانم را روی شقیقه هایم میگذارم در این هوای بی یار نفس ڪم
آورده ام میخواهم با دستانم روی صورتم را بپوشانم و های های گریه ڪنم اما #عطر شامه نواز #حسام از میان انگشتانم می آید و روی چشم هایم
بوسه میڪارد، صدایش ... عطرش...
حرڪاتش در ذهنم تداعی میشود من
بی او #مرده ترین زنده روی زمینم دستم را روی شڪمم می ڪشم و #امیرعلی ڪوچڪم را نوازش می ڪنم...

❥• لب میزنم:امیرم؟ پس ڪی میای تسڪینم بدی؟ قشنگم،آرام آرام #نوازشش می ڪنم،جان دلم این رسمش
نیست پسرو بابا دوتایی منو #تنها بذارید
با بی حالی از جا بر می خیزم ڪمرم #تیر می ڪشد بدنم مانند شناگری ڪه
مدتها با لباسهای تنش شنا ڪرده وحالا از آب بیرون آمده سنگین و خسته و دردناڪ است ساعت ُه است اما هنوز سروڪله #مامان پیدا نشده وارد حمام میشوم با دیدن تشت پراز لباس نفس
#عمیقی میڪشم صبورانه خم میشوم
تشت را بر میدارم و به #حیاط میروم

❥• میخواهم لباسهای #حسام را بشویم
اما #دلم نمی آید لباسهایش را ڪنار میگذارم و مابقی لباسها را میشویم از
جا بلند می شوم لباسها را یڪی یڪی روی بند می اندازم هر بار ڪه خم
می شوم #درد ناحیه از ڪمرم را فرا
می گیرد و به دلم می رسد برای برداشتن آخرین لباسها #جانی برایم نمانده سراپا دردم میخواهم خودم را #دلداری بدم ڪه چیزی نیست...

❥• ناگهان دسته ای از #ڪبوترهای سفید میان حیاط می نشینند بهت زده نگاهشان می ڪنم قدمی به عقب بر میدارم از شدت #درد ناله ای می ڪنم و بی اختیار روی زمین می افتم چشمانم تار می بیند #ڪبوترها دوباره اوج میگیرند این ڪبوترها ڪار خودشان راڪردند ای ڪاش نمی آمدندو نمی دیدمشان درد گویی جانم را میگیرد #چشمانم را
می بندم دیگر چیزی نمی فهمم...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅