ما همیشه در کوهها به دنبال #ضدانقلاب بودیم.
اطلاعات که به دست حاج احمد میرسید، بلافاصله #عملیات انجام میشد.
نمیگذاشتیم ضد انقلاب راحت در خانهاش بخوابد!
حاجی صبحهای زود، #زمستان سرما بعد از #نمازصبح ما را به ارتفاعات مشرف به شهر #پاوه میبرد.
تا بالای زانو در #برف فرو میرفتیم!
خودش هم میآمد.
به سر #قله که میرسیدیم، خوشحال میشدیم که دیگر آموزش تمام شده...
اما حاجی میگفت؛
نه!
حالا باید #کلاغ_پر بروید!
حتی در #سنندج قبل از رفتن به #مریوان، صبح و عصر ما را بالای ده مرتبه دور زمین #صبحگاه می چرخاند و #سینه_خیز میبرد و از زیر #سیم_خاردار هم عبور میکردیم!
او میگفت:
اگر نتوانم شما را که به این منطقه آمدهاید از نظر #نظامی آماده کنم، اگر خدای نکرده برایتان اتفاقی بیفتد من مسئول خواهم بود!
#کردستان #سخت است!
باید سختی بکشید تا بتوانید کردستان را تحمل کنید.
وقتی به مریوان رسیدیم خود پیش مرگها میگفتند:
ما که بچههای #کوهستان هستیم، نمیتوانیم مثل شما از کوهها بالا برویم!
شما چطور این قدر سریع بالا میروید؟
گفتیم:
ما فرمانده قَدَر قدرتی مثل حاج احمد داریم!
#حاج_احمد_متوسلیان
📚 در هاله ای از غبار
🇮🇷 پایگاه بسیج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BKsdnkYAaSp/
اطلاعات که به دست حاج احمد میرسید، بلافاصله #عملیات انجام میشد.
نمیگذاشتیم ضد انقلاب راحت در خانهاش بخوابد!
حاجی صبحهای زود، #زمستان سرما بعد از #نمازصبح ما را به ارتفاعات مشرف به شهر #پاوه میبرد.
تا بالای زانو در #برف فرو میرفتیم!
خودش هم میآمد.
به سر #قله که میرسیدیم، خوشحال میشدیم که دیگر آموزش تمام شده...
اما حاجی میگفت؛
نه!
حالا باید #کلاغ_پر بروید!
حتی در #سنندج قبل از رفتن به #مریوان، صبح و عصر ما را بالای ده مرتبه دور زمین #صبحگاه می چرخاند و #سینه_خیز میبرد و از زیر #سیم_خاردار هم عبور میکردیم!
او میگفت:
اگر نتوانم شما را که به این منطقه آمدهاید از نظر #نظامی آماده کنم، اگر خدای نکرده برایتان اتفاقی بیفتد من مسئول خواهم بود!
#کردستان #سخت است!
باید سختی بکشید تا بتوانید کردستان را تحمل کنید.
وقتی به مریوان رسیدیم خود پیش مرگها میگفتند:
ما که بچههای #کوهستان هستیم، نمیتوانیم مثل شما از کوهها بالا برویم!
شما چطور این قدر سریع بالا میروید؟
گفتیم:
ما فرمانده قَدَر قدرتی مثل حاج احمد داریم!
#حاج_احمد_متوسلیان
📚 در هاله ای از غبار
🇮🇷 پایگاه بسیج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BKsdnkYAaSp/
شبی از طریق مخبرهایی که در شهر داشتیم، فهمیدیم عدّهای در مجلس #عروسی، علاوه بر انجام کارهای ناشایست، برای مردم هم ایجاد #مزاحمت کردهاند.
محمود، سریع گروهی از بچّههای #سپاه را مأمور کرد.
آنها رفتند و چند نفرشان را – که #مست هم بودند – گرفتند و آوردند.
محمود با یکی از قضات #سنندج تماس گرفت و آن #قاضی هم متناسب با جرم هرکدام، برای آن ها حکمی صادر کرد و مأموریت اجرای حکم را هم به خودمان واگذار نمود.
یکی از آن مجرمان، فردی بود که #فروشگاه لوازم یدکی داشت.
ما #مشتری دائمیاش بودیم
و قطعات #ماشین را که مورد نیازمان بود، برایمان جفت وجور میکرد.
آن شب او خیلی اصرار کرد که از خیر اجرای حکم او بگذریم!
میگفت:
من به شما #خدمت میکنم،
لوازم برایتان میخرم،
ببخشید!
ولی محمود توجّهی نکرد.
همه میدانستند که او اینطور وقتها ملاحظهی #آشنا و #غریبه را نمیکند!
ملاحظهی نیاز و احتیاج به یک فرد #مجرم را هم نمیکرد!
تنها حکم #شرع و اجرای آن مدّ نظرش بود.
یکی دیگر از آنها #رئیس_بانک بود.
آدم سرشناسی بود.
کلّی به ما وعده و وعید داد!
میگفت:
به همهی شماها وام میدهم!
هر کاری که از دستم بر بیاید برایتان میکنم،
فقط این بار را ندیده بگیرید!
محمود گفت:
کسی اینجا محتاج #پول و #وام نیست!
حکمی را که برایت صادر شده اجرا میکنیم،
نه کمتر،
نه بیشتر!
با هیچکس رودربایستی نداشت.
همین خصوصیت باعث شده بود همه حساب کارشان را بکنند؛
چه مردم کوچه و بازار و چه نیروهای تحت امرش!
🌺 #شهیدمحمود_کاوه
📚 کتاب حماسه کاوه
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BK4yhteAQCX/
محمود، سریع گروهی از بچّههای #سپاه را مأمور کرد.
آنها رفتند و چند نفرشان را – که #مست هم بودند – گرفتند و آوردند.
محمود با یکی از قضات #سنندج تماس گرفت و آن #قاضی هم متناسب با جرم هرکدام، برای آن ها حکمی صادر کرد و مأموریت اجرای حکم را هم به خودمان واگذار نمود.
یکی از آن مجرمان، فردی بود که #فروشگاه لوازم یدکی داشت.
ما #مشتری دائمیاش بودیم
و قطعات #ماشین را که مورد نیازمان بود، برایمان جفت وجور میکرد.
آن شب او خیلی اصرار کرد که از خیر اجرای حکم او بگذریم!
میگفت:
من به شما #خدمت میکنم،
لوازم برایتان میخرم،
ببخشید!
ولی محمود توجّهی نکرد.
همه میدانستند که او اینطور وقتها ملاحظهی #آشنا و #غریبه را نمیکند!
ملاحظهی نیاز و احتیاج به یک فرد #مجرم را هم نمیکرد!
تنها حکم #شرع و اجرای آن مدّ نظرش بود.
یکی دیگر از آنها #رئیس_بانک بود.
آدم سرشناسی بود.
کلّی به ما وعده و وعید داد!
میگفت:
به همهی شماها وام میدهم!
هر کاری که از دستم بر بیاید برایتان میکنم،
فقط این بار را ندیده بگیرید!
محمود گفت:
کسی اینجا محتاج #پول و #وام نیست!
حکمی را که برایت صادر شده اجرا میکنیم،
نه کمتر،
نه بیشتر!
با هیچکس رودربایستی نداشت.
همین خصوصیت باعث شده بود همه حساب کارشان را بکنند؛
چه مردم کوچه و بازار و چه نیروهای تحت امرش!
🌺 #شهیدمحمود_کاوه
📚 کتاب حماسه کاوه
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BK4yhteAQCX/
Instagram
شبی از طریق مخبرهایی که در شهر داشتیم، فهمیدیم عدّهای در مجلس #عروسی، علاوه بر انجام کارهای ناشایست، برای مردم هم ایجاد #مزاحمت کردهاند.
محمود، سریع گروهی از بچّههای #سپاه را مأمور کرد.
آنها رفتند و چند نفرشان را – که #مست هم بودند – گرفتند و آوردند.…
محمود، سریع گروهی از بچّههای #سپاه را مأمور کرد.
آنها رفتند و چند نفرشان را – که #مست هم بودند – گرفتند و آوردند.…