آخر چه بود این مرگِ نو؟ این مرگ عزرائیلکُش!...
نبض گلوی کیستی؟ ای صور اسرافیلکُش!
گرم نبردی تنبهتن، رخ در رخ مرگی کهن
هابیلِ صورتبستهای، در هیبتی قابیلکُش
لَم داده بر عرشی مگر؟! مابین جنات و نَهَر
عند ملیکٍ مقتدر... ای آیهی تأویلکُش
در ناگهان واپسین، صد معجزه در آستین
در چشم، خشمی آتشین، در کف عصایی نیلکُش
دیدی نمیمانَد نهان! دار و درفشت بود هان!
ریگی به کفشت بود هان! از ریگهای پیلکُش
این فصل را بیخواب کن، این نسل را بیتاب کن
میراث خود پرتاب کن؛ آن چوب اسرائیلکُش!
#آغاز_سنوار
#راه_سنوار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM