سردبیر سایت ضیاءالصالحین
1.22K subscribers
2.65K photos
2.28K videos
108 files
3.35K links
☫☫☫
«اهمیت فضای مجازی به‌اندازهٔ انقلاب اسلامی است.»

سربازی مقیم تنگۀ اُحُد،
پیرامون مسائل روز، حوزه #آذربایجان و #قفقاز
☫☫☫

🌐 آدرس صفحات ما در شبکه‌های اجتماعی
🔻
yek.link/sardabir

👇
@sardabir313
www.ziaossalehin.ir


ادمین:
@Shirini17
Download Telegram
پدیدار‌شناسی_هوسرل_و_علم_اجتماعیِ_اسلامی_نقد_امکان‌_کاربست_از_چشم‌انداز.pdf
362.5 KB
📝 مقاله:
پدیدار‌شناسی هوسرل و علم اجتماعیِ اسلامی
(نقد امکان‌ کاربست از چشم‌انداز استاد مطهری)


✍️ #مهدی_جمشیدی

چکیده: رویکرد فلسفی ادموند هوسرل در پدیدارشناسی موجب شکل‌گیری جامعه‌شناسیِ پدیدارشناختی در علم اجتماعیِ غربی شده است. مسئلۀ مقالۀ پیش رو این است که چنین رویکردی در حوزۀ علم اجتماعیِ اسلامی نیز قابل کاربست است یا این سنخ از علوم اجتماعی دلالت‌های روش‌شناختیِ پدیدارشناسی را برنمی‌تابد و آن را با بنیان‌های فلسفی خویش ناسازگار می‌شمارد؟ از آنجا که داوری دربارۀ امکان یا امتناع این امر، فقط زمانی میسّر می‌شود که اجزا و عناصر پدیدارشناسی مشخّص شوند و نسبت هر یک از آنها با علوم اجتماعی اسلامیِ و بنیان‌های فلسفی آن روشن گردد، سه مفهوم بنیادی از پدیدارشناسی هوسرل انتخاب شده و آن‌گاه دربارۀ هر کدام توضیح‌هایی پیش‌برنده ارائه گردیده‌اند. این مفاهیم عبارت‏اند از: «معنا»، «فراروندگی» و «شهود». این مطالعه با روش کتابخانه‌ای آغاز شده و آن‌گاه در قالب روش تحلیل مقایسه‌ای و انتقادی ادامه یافته است. این پژوهش نشان می‌دهد امکان‌های پدیدارشناسی هوسرل برای علوم اجتماعیِ اسلامی بسیار ناچیز و حداقلی‏اند؛ در حدی که می‌توان از امتناع سخن گفت و به نقد جدی پدیدارشناسی همّت گمارد. مطابق دلایلی که در متن آمده است، این امر به دلیل ناسازگاری بنیان‌های فلسفی و حتی دعاوی درونیِ پدیدارشناسی هوسرل با فلسفۀ اسلامی است.

#️⃣ واژگان کلیدی: پدیدارشناسی ادموند هوسرل، معنا، فراروندگی، شهود، علم اجتماعیِ اسلامی.

📝 فصلنامه کتاب نقد، دوره ۲۶، شماره ۱۱۲، آذر ۱۴۰۳، صص ۱۴۱-۱۸۳.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📌 هم‌داستانیِ تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها

✍️ #مهدی_جمشیدی

1️⃣. همزمان با چرخش ایدئولوژیک دولت از اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد در جریان انتقال از دولت موسوی به دولت هاشمی، محمد خاتمی با وجود آنکه در سِمت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت موسوی، مواضع ناموجّهی را به نام انقلابی‌گری برگرفته بود، به‌تدریج در دولت هاشمی‌رفسنجانی، رویّۀ خود را تغییر داد و به لیبرالیسم فرهنگی گرایید؛ با این توجیه که جمهوری اسلامی نمی‌تواند بر منع و سلب در فضای فرهنگی تکیه کند و از آزادی‌های فرهنگی جلوگیری نماید. در واکنش به عملکرد لیبرالیستی خاتمی در وزارت ارشاد و به عرصه عموم کشیده شدن بحث‌ها و مناقشات در این‌باره، شورای عالی امنیت ملّی جلساتی را برای گفتگو در این رابطه تشکیل می‌دهد. در طی این گفتگوها، اعضای حاضر در جلسات، بیشترین انتقادات و معایب را به رویّه و مواضع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت می‌دهند. خاتمی نیز در مواجهه با این نقدها، تصمیم به استعفا می‌گیرد. برای این منظور، نزد هاشمی‌رفسنجانی رفته و با این توضیح که عده‌ای از نیروهای سیاسی و فرهنگی، مجال فعالیّت را از من ستانده‌اند، تقاضای استعفا می‌کند. در مقابل، هاشمی‌رفسنجانی از خاتمی می‌خواهد که ناملایمات را تحمل کرده و همچنان در این جایگاه بماند، اما پاره‌ای از مواضع خویش را عمومی و آشکار نسازد. ولی خاتمی بر تصمیم خود پای می‌فشرد و سرانجام، موافقت رئیس‌جمهور وقت را برای پذیرش استعفا، جلب می‌کند. او، متن استعفا‌نامه‌اش را در سوم خردادماه سال هفتادویک نوشت و در آن از ضرورت تحوّل فرهنگی در جامعه در راستای فراهم‌شدن فضای متناسب با نیازهای انسان معاصر و اقضائات زمانه سخن گفت و بر ترجیح مصونیّت‌بخشی به نسل جوان به‌جای سلب آزادی‌های عمومی اصرار ورزید. وی تصریح کرد اهتمام به رونق فرهنگی، لوازم و تبعاتی دارد که فقط ظاهربینانِ تنگ‌حوصله، حتی به قیمت تعطیلی اندیشه و نفی آزادی‌های مشروع و قانونی که نتایج سهمگین و ویرانگری به دنبال خواهد آورد، آن را برنمی‌تابند.

2️⃣. نکته مهم تاریخی در این ‌باره آن است که هاشمی‌رفسنجانی با سیاست فرهنگی خاتمی، شکاف و زاویه‌ای نداشت، بلکه آن را تأیید می‌کرد: «گویا افکارشان [خاتمی] کم‌کم عوض شد. به‌تدریج تفکرات خوبی پیدا کرد، وقتی که [او] کار را [در وزارت ارشاد] شروع کرد، بعضی‌ها با ایشان مخالف شدند»(علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی، هاشمی بدون روتوش، ص۲۲۵). وی در جای دیگری به صراحت می‌گوید که از یک سو به خاتمی توصیه کرد که در وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی باقی بماند و در مقابل فشارها، کناره‌گیری نکند، و از سوی دیگر، از وزیر بعدی نیز خواست در امتداد سیاست فرهنگیِ خاتمی حرکت کند و طرح فضای فرهنگیِ باز را بیشتر محقّق گرداند: «وقتی [خاتمی برای کناره‌گیری از وزرات ارشاد] پیش من آمد، به ایشان گفتم که اگر من جای تو بودم، استعفا نمی‌دادم و می‌ایستادم. بالاخره اگر هدف‌دار هستید، باید کارتان را بکنید، ضمن آن‌که به ایشان در عین حال گفتم می‌دانم که فشار هم بر روی شما زیاد است ولی بایستید. آقای لاریجانی هم که بعد از آقای خاتمی آمد، به او گفتم که شما در آن مقداری که آقای خاتمی پیش رفته است، عقب‌گرد نکنید و بیشتر باید به طرف باز شدن [فضای فرهنگی] حرکت کنید.»(همان، ص۱۴۸).

3️⃣. یکی از اصلاح‌طلبان می‌گوید هر چند خاتمی، اصرار هاشمی‌رفسنجانی بر ماندن وی را واقعی تلقّی نکرده بود و بر این باور بود که هاشمی‌رفسنجانی نمی‌خواهد دولت سازندگی، بهای حضور خاتمی را بپردازد، اما پس از جلسه مشترک به او گفته بود که هاشمی‌رفسنجانی در برخی از موضوعات فرهنگی، نظرات و دیدگاه‌های پیشروانه‌تر دارد، اما نمی‌خواهد با مطرح‌کردن آنها در فضای عمومی و رسمی جامعه، مقاومت و مخالفت ایجاد کند(عبدالواحد موسوی‌لاری، «هاشمی، آمادگی پرداخت هزینه برای خاتمی را نداشت»، ماهنامه نسیم بیداری، سال دوم، شماره ۲۱، آبان ۱۳۹۰، صص۶۴-۶۵). جهت‌گیری فرهنگیِ تکنوکرات‌ها، زیرپوستی و نهانی بود و اینان می‌کوشیدند از طریق تغییر بافت اقتصادی و مناسبات مادّی، انقلاب‌زدایی کنند، اما لیبرال‌های اصلاح‌طلب، شتابزده و آشکار بودند و می‌خواستند در کوتاه‌مدّت، به نتیجه برسند. در نظر تکنوکرات‌ها، فرهنگ هیچ انگاشته می‌شد و اقتصاد، اصل و اساس بود و در نظر لیبرال‌ها، سیاست، عامل تعیین‌‌کننده بود. این دو جریان در پی آن بودند از فرهنگ به‌عنوان یک کاتالیزور در راستای طرح‌های تجدّدی خود استفاده کنند؛ یکی به دنبال توسعه بود و دیگری به دنبال دموکراسی. این دو جریان، بعدها تا حدی تلفیق شدند و به الگوی توسعۀ دموکراتیک رسیدند، اما از آغاز، هر دو در گرایش به لیبرالیسم فرهنگی، مشابه بودند و تفاوت‌شان فقط در روش‌ بود یکی محافظه‌کار بود و دیگری رادیکال.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تجربه‌های_سیاستی_تولید_«علم_اجتماعی_اسلامی»_در_ایران_پس_از_انقلاب.pdf
924.1 KB
📝 مقاله:
تجربه‌های سیاستی تولید «علم اجتماعیِ اسلامی» در ایران پس از انقلاب


✍️ #مهدی_جمشیدی

چکیده: هدف این مقاله، بازخوانی و تحلیل تاریخی تجربه‌های سیاستی در تولید علم اجتماعیِ اسلامی پس از انقلاب است. برای این منظور، این تجربه‌ها به سه بخش تقسیم شده‌اند: بخش اول مربوط به دهۀ نخست انقلاب است که انقلاب فرهنگی در آن واقع شد. بخش دوم مربوط به دهه‌های دوم و سوم انقلاب می‌شود که در آنها جریان‌های معرفتی رقیب و معارض، پیشروی کردند و تولید علم اجتماعیِ اسلامی به حاشیه رفت و بخش سوم، بازۀ دهۀ چهارم انقلاب که حرکتی جدید و جدّی در این ‌باره شکل گرفت و تا کنون نیز ادامه دارد. پرسش اصلی این است که تجربه‌های سیاستیِ تولید علم اجتماعیِ اسلامی در ایران پس از انقلاب، چه هویّت و سرگذشتی داشته‌اند؟ نگارنده در چهارچوب روش مطالعۀ تاریخی و از چشم‌اندازی تحلیلی به این مسئله پرداخته است. در نهایت، مشخص شده است تجربه‌های سیاستیِ تولید «علم اجتماعیِ اسلامی» در ایران پس از انقلاب، واجد چهار ویژگی بوده‌اند: نخست اینکه همواره دچار چالش‌های ساختاری و رسمی بوده‌اند و این امر، بازدارندگی جدّی ایجاد کرده است. دوم آنکه در راستای یکدیگر نبوده و اغلب، حالت انباشتی نداشته‌، بلکه بیشتر از نقطۀ صفر آغاز شده‌اند یا جهت‌گیری روشی متفاوتی در آنها انتخاب شده است. سوم اینکه از یک نقشۀ راه کلان و معرفتی که اضلاع و جوانب این حرکت را تعیین کند، برخوردار نبوده‌اند. چهارم آنکه نقص‌های عملیاتی به‌خصوص از لحاظ مدیریّتی و تدبیری، کار را با مانع روبه‏رو کرده است.

#️⃣ کلیدواژه‌ها: سیاست‌گذاری، علوم انسانی، علم اجتماعیِ غربی، تجربه‌های سیاستی، اسلام، تولید علم اجتماعیِ اسلامی، ایران پس از انقلاب.

📚 فصلنامۀ کتاب نقد، دورۀ ۱۹، شمارۀ ۸۴، آذر ۱۳۹۶، صص ۳۳۵-۳۸۲.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نقدهای_آیت‌الله_خامنه‌ای_به_منطق_هویّتی_اسلام_رحمانی.pdf
878.1 KB
📝 مقاله:
نقدهای آیت‌الله خامنه‌ای به منطق هویّتی اسلام رحمانی


✍️ #مهدی_جمشیدی

چکیده: «اسلام رحمانی» یکی از مقولات مهمی است که شخصیت‌های فکری و سیاسی دگراندیش، در چند دهۀ اخیر از آن سخن می‌گویند و سعی می‌کنند با تکیه بر آن برای خود، بدنۀ اجتماعی بیافرینند. ممکن است در آغاز، به نظر برسد که این تعبیر تعارض و تضادی با اسلام ندارد؛ زیرا اسلام نیز «دین رحمت» است، اما با تأمل در برداشت‌های مفسران و تحلیل‌گران جریان اسلام رحمانی از این مقوله درمی‌یابیم که منظور از آن، «اسلام لیبرالی» و حاصل «برداشت لیبرالی از اسلام» است. بنابراین کسانی در پوشش اسلام‌خواهی و اسلام‌گرایی، به دنبال جعل یک «هویت دروغین و التقاطی» برای جامعۀ اسلامی هستند و لازم است با نقد «مؤلفه‌ها» و «اوصاف» و روشن ساختن منطق هویتی اسلام رحمانی، مشخص شود که تا چه اندازه به «اسلام ناب» یا به «لیبرالیسم» نزدیک است. این مقاله، پس از طراحی و تعریف چهارچوب مفهومی و معنایی برای ضلع فرهنگی اسلام رحمانی، روایت هویتی اسلام رحمانی را در لایۀ فرهنگی، بازگفته و سپس از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای، نقد و ابطال کرده است. خصایص شناسایی‌شده در این پژوهش عبارت‌اند از: اقلّی و تاریخی بودن فرهنگ اسلامی (هویت حاشیه‌ای)، اکثریت‌مداری فرهنگی (هویت برساخته)، بی‌طرفی فرهنگی دولت (هویت غیررسمی)، تساهل‌و‌تسامح فرهنگ (هویت سیال) و غرب‌معیارانگاری فرهنگی (هویت غیرمدار).

#️⃣ کلیدواژه‌ها: اسلام رحمانی، اسلام لیبرالی، آیت‌الله خامنه‌ای، هویت‌.

📚 منتشرشده در: فصلنامۀ مطالعات راهبردی انقلاب اسلامی، دورۀ ۱، شمارۀ ۴، دی ۱۴۰۲، صص ۳۵-۶۰.

©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝 اضلاع سه‌گانۀ واگرایی‌های دهۀ هفتاد:
حضور دیروز در امروز


✍️ #مهدی_جمشیدی

1️⃣. برنامۀ تعدیل اقتصادی و گرایش به نظام اقتصادی لیبرال‌سرمایه‌داری در دولت سازندگی، یکی از اضلاع طرح تحوّل ایدئولوژیک (یا تجدیدنظرطلبی و یا به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، واگرایی‌های دهۀ هفتاد) بود که از اواخر دهۀ شصت به این سو به اجرا درآمد. این طرحِ ترمیدوری، سه ضلع مشخص داشت:

🔴الف. تجدیدنظرطلبی دینی – معرفتی که سرشناس‌ترین نمایندۀ آن، عبدالکریم سروش بود. سروش در سلسله مقالات قبض و بسط تئوریک شریعت، نخستین گام را در این راستا برداشت و در طول سال‌های بعد نیز، با ایده‌ها و افکار دیگر، آن را بسط داد و تکمیل کرد. جریان روشنفکری شبه‌دینی که بخش عمدۀ آنها، همان چپ اسلامی در دهۀ شصت بودند، در مدت اندکی، تغییر ایدئولوژی دادند و از سوسیالیسم معطوف به آموزه‌های شریعتی و رادیکالیسم شبه‌انقلابی، ماهیّت لیبرالی یافتند و با گذشتۀ خویش، بدرود گفتند. حلقۀ صد و ده نفری کیان، به قطب و گرانیگاه تحوّل فکری در جامعه تبدیل شده بود؛ چنان‌که دانشگاه‌ها نیز به سیطرۀ همین جریان درآمده بود. در ظاهر، همه‌چیز آرام و مهارشده بود، اما در زیرپوستِ واقعیّت بیرونی، دگردیسی‌های فکری در حال رخ‌دادن بودند.
🔴ب. تجدیدنظرطلبی سیاسی که نیروهای چپ در مجمع روحانیون مبارز(روزنامۀ سلام)، سازمان مجاهدین انقلاب(هفته‌نامۀ عصرما)، مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست‌جمهوری و حلقۀ کیان(ماهنامۀ کیان) آن را مطرح و منتشر کردند و درون‌مایۀ اصلی آن، اجرای برنامۀ توسعۀ سیاسی به منظور دموکراتیزاسیون بود. بیشترین سهم را در این‌باره، سعید حجاریان داشت. براین‌اساس، خاتمی از طرح توسعۀ اقتصادی عبور کرد و جانب توسعۀ سیاسی کرد. این هر دو طرح، تجدّدی بودند؛ چراکه توسعه، یک طرح تجدّدی است و به‌هیچ‌رو، به خدمت غایات انقلابی گمارده نمی‌شود. چپ مذهبی، آنچنان تغییری کرده بود که حیرت‌زا بود؛ به‌طوری‌که از نهایت پیوستار در آن سو، به نهایتِ این سوی پیوستار حرکت کرده بود.
🔴ج. تجدیدنظرطلبی اقتصادی که نیروهای تکنوکرات در دولت سازندگی و در پرتو حمایت‌های هاشمی‌رفسنجانی، آن را محقّق ساختند و اقتصاد آزاد و لیبرالی را در ایران حاکم نمودند. در حالی‌که در دولت میرحسین موسوی، سند اقتصادیِ ناپخته‌ای تنظیم شده و در مجلس به تصویب رسیده بود، هاشمی‌رفسنجانی آن را نادیده گرفت و به‌صورت پنهانی، سیاست تعدیل اقتصادی را در پیش گرفت اما بعدها آشکار گردید که وی جهت‌گیریِ اقتصادی متفاوتی را برگزیده است. برخی تحلیل‌گران، دولت نخست هاشمی‌رفسنجانی را دوران پروستریکای اقتصادی جمهوری اسلامی خواندند؛ چراکه در این دوره، چرخش‌های اقتصادی بزرگی به وقوع پیوست که همگی برخاسته از برنامۀ تعدیل اقتصادی بود. درحالی‌که برنامۀ تعدیل اقتصادی، سیاست‌هایی چون آزادسازی قیمت‌ها، خصوصی‌سازی، ادغام‌شدن در بازار جهانی، سرمایه‌گذاری خارجی و گشایش دروازه‌های اقتصادی، تقدّم رشد بر عدالت و ... را تجویز می‌کرد، ارزش‌های اقتصادی دهۀ نخست انقلاب بر استقلال اقتصادی و عدالت اجتماعی تکیه داشتند.

2️⃣. درحالی‌که طرح تجدیدنظرطلبی دینی - معرفتی در عرصۀ عمومی و به واسطۀ فعالیّت‌های روشنفکران شبه‌دینی و سکولار انجام می‌گیرد، دو طرح تجدیدنظرطلبی اقتصادی و سیاسی، به ترتیب در دستورکار دولت‌های سازندگی و اصلاحات قرار گرفت. طرح تجدیدنظرطلبی یا اصلاح‌طلبی در سه عرصۀ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، شرایط ساختاری متفاوتی را پدید آورد و انقلاب و جامعه را از مسیر غایات اولیه‌اش دور ساخت. واقعیّت این است که پس از پایان‌یافتن جنگ و رحلت امام خمینی، به دلیل این‌که بخش‌هایی از حاکمیّت دچار دگردیسی ایدئولوژیکی شده بودند و یا از آشکار شدن آن هراس نداشتند، پذیرش برنامۀ اقتصادی القاشده از بانک جهانی و صندوق بین‌اللملی پول، با مقاومت‌ها و موانع جدّی روبرو نگشت. در این دوره، اعتنا نشد که اسلام نیز به‌مثابه یک مکتب جامع، واجد نظام اقتصادیِ مستقل است که با هیچ‌یک از نظام‌های اقتصادی سوسیالیستی و لیبرالیستی، مطابقت ندارد. هاشمی‌رفسنجانی معتقد بود که باید به سوی دستیابی به جامعه‌ای مرفّه و صنعتی حرکت کنیم؛ و به تعبیری، خواهان برقراری نوعی سرمایه‌سالاریِ اسلامی بود. ما همچنان گرفتار تبعات و لطمات این طرح سه‌ضلعی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ هستیم. اگرچه انقلاب، تا مرز ترمیدور پیش رفت و در آستانۀ استحاله قرار گرفت، اما جانِ سالم به در برد؛ ولی زیست‌جهانی که حاصل این سیاست‌ها و رویکردها بود، هم فضای حاکمیّت را آلوده کرد و هم سبک زندگی را در جامعه، دستخوش امراض هویّتی نمود. آنچه‌که امروز از آفات و ابتلائات مشاهده می‌کنیم، چنین ریشه‌های تاریخی و عینیِ عمیقی دارند. کشف حجاب، یکی از این فروعِ مترتّب بر این گذشتۀ سیاستی است.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تولّد_تاریخِ_قدسی_از_متن_مقاومت_تمدّنی.pdf
804 KB
📝 مقاله:
تولّد تاریخِ قدسی از متن مقاومت تمدّنی
(ایران به‌مثابه گرانیگاه جابجاییِ ساختارشکنانه)


✍️ #مهدی_جمشیدی


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝 روایت انقباض -۱

✍️ #مهدی_جمشیدی

1️⃣. در نیمۀ سال ۱۴۰۰، رهبر معظم انقلاب از ضرورت «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی» سخن گفتند و یک سال پس از آن هم توضیح دادند که مقصودشان از ساختار فرهنگی، «ذهنیت مردم» است که از ارزش‌های اصیل و اولیۀ انقلاب، فاصله گرفته است. این سخنان، هم در جمع دولت گفته شد و هم در جمع شورای عالی انقلاب فرهنگی. روشن است که مخاطب اصلی و کانونی این مطالبه، شورای عالی انقلاب فرهنگی است و اکنون با گذشت ۳ سال از این مطالبه، انتظار می‌رود که برای تحقق این امر، یک «نقشۀ راه» ترسیم شده باشد و در قالب مجموعه‌ای از سیاست‌های منسجم و عالی، «طرح عملیاتی» برای بازسازی ذهنیت اجتماعی، نگاشته شده باشد و حتی برای ایجاد همگرایی و زمینۀ گفتمانی، این طرح با اصحاب فکر و معرفت در میان نهاده شده بود و نوعی «اجماع نخبگانی» پدید آمده باشد.

2️⃣. اما با تأسف باید گفت مانند همیشه و مطابق انتظار از شورای عالی انقلاب فرهنگی، این مطالبه نیز بر زمین مانده است. در همان جلسه، رهبر معظم انقلاب به اعضای شورا دستور دادند که باید روزانه، ۲ ساعت زمان، صرف مسائل شورا کنید و همچنین تصریح کردند که شورا در آنجایی که انتظار می‌رود کنشگر و حاضر و مؤثر باشد، نیست. روشن است که بی‌اعتنایی به طراحی نقشۀ راه عملیاتی و سیاستی برای بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی، از فروعات و نتایج همین بی‌اهتمامی و انفعال و بی‌خیالی بسیاری از اعضای شورا است. مسأله‌های شورا به انتصابات و آیین‌نامه‌های اجرایی و نحوۀ کنکور، تقلیل پیدا کرده است. این، آن شورایی نیست که امام خمینی برای «انقلاب فرهنگی» طراحی کرده بود. در این اشخاص و سازوکارها، امکان انقلابی و بضاعت تحولی به چشم نمی‌آید. این شورا، اداری است و نه عالی، محافظه‌کار است و نه انقلابی، صوری است و نه فرهنگی. از حقیقت و مسئولیت تاریخی‌اش تهی شده و جنبۀ تشریفاتی یافته است.

3️⃣. دوستان مؤمن و انقلابی! گذشته از دولت‌هایی نشسته در شورا که هویت لیبرالی دارند، حتی به دیگران نیز نباید امید بست. من از یکی از اعضای متفکر این شورا، درخواست ملاقات کردم تا مسائلی را با وی در میان بگذارم، اما او نپذیرفت. عضو دیگر شورا که یکی از مسئولان فرهنگی عالی در دولت قبل بود، در حد ۵ دقیقه، نظرات مرا دربارۀ سیاست‌هایی که از متن نظریۀ فرهنگی متفکران مسلمان می‌توان استنتاج کرد، نطلبید و نشنید. یک ماه پیش، یک متن ۳۰۰ صفحه‌ای را که دربارۀ تدبیر حجاب نگاشته بودم، در اختیار یکی از اعضای شورا و قائم‌مقام یکی دیگر از اعضای شورا نهادم، اما تا این لحظه، هیچ خبری نشده است. و ... . بیشتر برای خویش، مخالف‌سازی و دشمن‌تراشی نکنم، اما همین قدر بدانید که شورا، رقیق است، بی‌خاصیت است، منفعل است، بی‌اراده است. در ماجرای اغتشاش، شما کنش و کاری از این شورا مشاهده کردید؟! مگر مسألۀ حجاب، ماهیت فرهنگی ندارد و مگر اینان سخن از راه‌حل فرهنگی نمی‌گفتند؟! و در کدام مسألۀ فرهنگی، اینان یقه چاک دادند و هزینه پرداختند؟! هیچ و هیچ. از آن‌که انتظار می‌رفت واکنشی نشان بدهد و فریاد برآورد، در قم به شرح اسفار سرگرم است، بی‌آن‌که خودش اهل سفر باشد؛ برحذر است از چالش. در آن جمع بالانشین و بی‌صدا، یک حسین کچویان بود که تفکر انقلابی را به‌صورتی آشکار، نمایندگی می‌کرد؛ که البته او را برچیدند تا آسوده‌تر بخوابند و با همگان بسازند و آداب محافظه‌کاری به‌جا آورند.

4️⃣. دل و جانم، سرشار از یاد و ذکر آقاسیدمرتضی آوینی است و بیش از همیشه، دلتنگ او هستم. کاش نبودم در زمانه‌ای که او نیست. از کسی سخن می‌گویم که در سال ۷۱، نامه‌ای نه صفحه‌ای به رهبر معظم انقلاب نگاشت و در آن، هشدار و انذار داد که کار فرهنگ با این کارگزاران شبه‌فرهنگی، به‌سامان نخواهد شد و جامعه از انقلاب، دور خواهد افتاد. و مگر چنین نشد و رهبر معظم انقلاب از «واگرایی‌های دهۀ ۷۰» سخن نگفتند؟! باور کنید اگر قرار باشد گرهی گشوده شود، به دست همین نیروهای فکری و فرهنگی غیررسمی و میدانی خواهد بود که همانند آوینی، درد و داغ دارند و فرهنگ را می‌فهمند، و نه این کارگزاران بوروکرات و ابوالمشاغل و محافظه‌کار. اینان اگر عزم و اراده‌ای داشتند، گره از کار فروبستۀ حجاب می‌گشودند و با بی‌عملی‌شان، خیابان‌های ام‌القرای جهان اسلام را به بستر ظهور و تجلی نظریۀ لذت‌پرستی و بدن‌زدگی و خودبنیادی تبدیل نمی‌کردند. سکوت و انفعال این شورا در مسألۀ اغتشاش و حجاب، همۀ واقعیت نهفته و پشت‌پردۀ آن را رسوا می‌کند و نشان می‌دهد که نباید از این ساختار فرسوده و بی‌جان، کمترین توقعی داشت. سخن‌گفتن با محافظه‌کاران و خاموشان، هیچ حاصلی ندارد. باید خودمان - یعنی جریان و جبهۀ خودجوش فرهنگی - طریق قیام‌لِله را در پیش بگیریم و ارزش‌های فرهنگی انقلاب را احیا کنیم.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝 روایت انقباض -۲

✍️ #مهدی_جمشیدی

1️⃣. شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک موقعیّت ساختاری و رسمی است که حیات و کنشگری‌اش، وابسته به نیروهایی است که در درون آن جای می‌گیرند. این بستر ساختاری، به‌خودی‌خود و به‌طور مستقل، پیش‌برنده نیست و نمی‌تواند ملتزم به غایتی باشد که انقلاب برای آن در نظر گرفته است. همه‌چیز، مشروط و مقیّد به نیروهای درونی است و اینان هستند که می‌توانند ظهورات و تجلّیّاتی در قامت و قوارۀ این شورا داشته باشد و یا آن را به زائدۀ دیوانی و اداری، تقلیل بدهند. آنچه که در دهه‌های گذشته رخ داده، این است که عاملیّت‌های انسانیِ شورا، یا فهمی از افق تاریخیِ انقلاب نداشته‌اند و بسیار سطحی و کم‌مایه بوده‌اند؛ یا آنچنان که اقتضای فرهنگ است، وضع مصلحانه و اجتماعی نداشته‌ و با عینیّت‌های فرهنگی، بیگانه بوده‌ و در وجه فکری و نظری، محدود و منحصر شده‌اند. این ترکیب و چیدمان، هیچ‌گاه نتوانسته «فاعلیّت‌های خلاّقانه» و «کنش‌های تمدّنی» داشته باشد و همچون یک «جمع پیشران»، عمل کند و پیرامون خویش، «اجماع نخبگانی» پدید آورد. همواره به آن به چشم یک مجموعۀ صوری و تقنینی و درگیر جزئیّات نگاه شده که به‌شدّت، متأثّر از دولت‌هاست و از خود، اراده و تصمیمی ندارد. این نگاه، با واقعیّت وجودیِ شورا، تناسب و تطابق داشته و حاصل بدبینی نبوده است. در هیچ‌یک از معضله‌ها و گره‌های فرهنگی، این شورا نتوانسته در مقام تشخیص و گره‌گشایی، مقدّم و جلودار باشد و اصحاب فکر و معرفت را در پی خویش به حرکت درآورد و بسیج نخبگانی پدید بیاورد. این نیروها، اغلب فاقدِ مرجعیّت فرهنگی و معرفتی بوده‌اند و جبهه و جریانی را نمایندگی نمی‌کرده‌اند، بلکه بیشتر، عنوان‌ها و منزلت‌های سازمانی، سبب‌ساز انتخاب‌شان بوده‌اند. در واقع، این جمع نتوانسته خود را به‌عنوان برآیند و برآمدِ نیروهای تاریخی در عرصۀ عمومی، تصویر کند.

2️⃣. این جمع، حتی در درون خودش نیز یک «جبهه» و «جریان» نیست، بلکه تکه‌های بریده از یکدیگر هستند که بنا به ضرورت این ساختار، در کنار یکدیگر نشانده شده‌اند و هم‌اندیشی‌ها و هماهنگی‌شان، بیش از همین نشست‌های رسمی نیست. این امر به آن معنی است که ما با یک اجتماعِ معنادار و هویّت‌مند روبرو نیستیم که چیزی از قبیل خط‌های منقطع، آنها را به یکدیگر پیوند داده باشد. ماهیّت تکه‌تکۀ این شورا، مانع تحرّکات جمعی و یکدست آن می‌شود و آن را از حالت چریکی و فعّال و اثرگذار، دور می‌کند. به‌بیان‌دیگر، با یک قرارگاه روبرو نیستیم که خود را در معرکۀ جنگ بداند و بخواهد در قالب یک طرح مشترک، وارد میدان بشود و نیروها را بسیج کند. آدم‌های نچسب و ناهمخوان، در یک جمع قرار گرفته‌اند تا بر اساس «توافقات حداقلی» و «اشتراکات مرزی»، احکامی را صادر کنند، درحالی‌که تعارفات و ملاحظات، موجب می‌شود که نزاع‌ها و اختلاف‌ها پنهان نگاه داشته‌شده، آشکار نشوند، اما اگر چنین نبود، تنش‌ها و تضادهای بنیادی، عیان می‌شدند. فقر هم‌دلی و هم‌معنایی، شورا را قطعه‌قطعه کرده و کارکردهای تاریخی‌اش را به فراموشی سپرده است. این هویّت «چندتکه» و «به‌هم‌سنجاق‌شده»، حرکت و خیزش و حرارت و جنبش نمی‌آفریند.

3️⃣. هر که عالم و محقّق و مدرّس و صاحب‌کرسی و نظریه‌پرداز و متفکّر و فاضل و فرهیخته و نخبه باشد، قادر نیست تنها با تکیه بر این خصوصیّت، گره‌گشا باشد. اوضاع و احوال فرهنگ، تابع کسانی با این اوصاف نیست که حضورشان در آنجا، علاج دردهای فرهنگی باشد. فرهنگ، محتاج ترکیب «متفکّر» و «مصلح» است و نه متفکّر به‌تنهایی. مطهری در آثار خویش، به‌درستی میان این دو، تمایز نهاد و نشان داد که وضع اجتماعی و تاریخی، وابسته به اصحاب تفکّر نیست و فقط آن دسته از متفکّرانی که میدان‌نشین و عینیّت‌گرا هستند و بدین سبب، مصلح خوانده می‌شوند، توان تحوّل بیرونی را دارند. این ترکیب، همان است که در شخص امام خمینی، تحقّق یافت؛ همچنان که خودِ مطهری، مصداق این سخن است. ازاین‌رو، رهبر معظم انقلاب اصرار داشتند که باید افزون بر «مطهریِ قم»، «مطهری ِتهران» نیز بود. بعضی در حوزه و دانشگاه، ساکن هستند و از عینیّت سیاسی و اجتماعی، گریزان. تدریس می‌کنند و می‌نویسند، اما نه در نسبتِ با وضع تاریخی و اجتماعی. دغدغه‌های انتزاعی دارند و در پی مراتب و درجات علمی هستند؛ بی‌آن‌که علم و فضل‌شان، نسبتی با جامعه داشته باشد. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیرشان با حوزویان، به همین آسیب اشاره کرده و از «علم» و «تبلیغ» گفتند و نشان دادند که در دورۀ کنونی، علم بر تبلیغ، ترجیح یافته و جامعه به فراموشی سپرده شده است. ازاین‌رو، روحانیّت دچار افول مرجعیّت اجتماعی و عینی شده است.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝 روایت انقباض -۳

✍️ #مهدی_جمشیدی

1️⃣. چندین سال پیش، علامه مصباح -رضوان‌الله‌تعالی‌علیه- از این حقیر دعوت کردند تا در جلسه‌ای شرکت کنم. پس از آن‌که جلسه آغاز شد، ایشان گفتند فلسفۀ جلسه این است که من، شما را با دوستانی که در زمینۀ فرهنگی، دغدغه و مطالعه دارند، متصل و مرتبط کنم تا بتوانید در کنار یکدیگر، یک «طرح جامعِ فرهنگی» بنویسید. ایشان مطلع بودند که بنده در حوزۀ نظریۀ فرهنگی، در حال تحقیق هستم و یکی از نوشته‌های این حقیر را نیز مطالعه کرده و در گفتگویی دو نفری، مسائلی را دربارۀ آن نوشته مطرح نموده بودند. در این جلسه، ایشان قدری هم به تجربۀ حضورشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره کردند و نکات تعیین‌کننده‌ای را بیان نمودند، از جمله این‌که با حالتی که توأم با تأمّل و افسوس بود، نقل کردند که در شورای عالی انقلاب فرهنگی، طرحی با عنوان دانشگاه اسلامی نگاشته شد و از من نیز برای اظهارنظر دربارۀ این طرح دعوت شد و در آن نشست، تصریح کردم که اگر موضوع طرح، دانشگاه اسلامی است، دست‌کم نام اسلام را نیز در طرح درج کنید!

2️⃣. من این‌گونه فهمیدم که ایشان نسبت به «ساختارهای رسمیِ فرهنگی»، چندان نظر مساعدی ندارند و معتقدند باید دستی بیرون از این ساختارها، گره فرهنگ را بگشاید. این‌که علامه مصباح در دهۀ پایانی حیاتش و پس از اندوختن تجربه‌های معرفتی و هویّتی فراوان، به این نتیجه دست یابند که باید «طرح جامعِ فرهنگی» نگاشت و این اقدام باید بیرون از ساختارهای فرهنگیِ رسمی انجام شود، دلالت‌های بسیار مهمی دارد. نخست این‌که ایشان از وضع فرهنگیِ کنونی، ناخرسند بودند و گاه تصریح می‌کردند که نسبت به سال‌های اول انقلاب و دهۀ ۶۰، دچار زخم‌خوردگی فرهنگی شده‌ایم و بیش‌وکم، از ارزش‌های آغازین و اصیل، فاصله گرفته‌ایم. فرهنگ در دهه‌های گذشته، همواره مغفول و مهجور مانده و نهادهای فرهنگی، آن‌گونه که باید، گره‌گشایی نکرده و جامعه را در جهت پیشروی فرهنگی به حرکت درنیاورده‌اند. دیگر این‌که برای علاج بیماریِ مزمنِ فرهنگی، باید طرح جامع نگاشت؛ طرحی که در آن، جنبه‌های مختلف ساحت فرهنگ، در نظر گرفته شده باشد و برای دردهای فرهنگی، درمان‌های ریشه‌ای و بنیادی تعریف شود. قدم‌های موردی و بخشی، چاره‌ساز و مؤثر نیستند و نمی‌توانند فتوحات فرهنگی را رقم بزنند. دیگر این‌که این طرح باید از سوی نخبگان و متفکرانی نگاشته شود که افزون بر دغدغه‌مندی و تعهد انقلابی و حیات معنوی، بیرون از ساختارهای رسمی باشند. نیروهای تکنوکرات و بوروکرات، ساختارها را به تصرّف خود درآورده‌اند و مجال و امکانِ تحوّل و بازسازی را ربوده‌اند و با هر حرکتی که نشانه‌ای از رجوع به انقلاب در آن باشد، مخالفت و معارضه می‌کنند. این کارشکنی‌ها و تزاحم‌ها، توان نیروها را صرف پاسخگویی به این اصطکاک‌ها خواهد کرد و در نهایت، اتفاقی رخ نخواهد داد. ازاین‌رو، باید در پهنه‌ای که از دسترس آنها خارج است، روند بازسازی و تغییر، صورت‌بندی شود.

3️⃣. رهبر معظم انقلاب نیز معتقد به «عقل منفصل» برای حاکمیّت هستند؛ چنان‌که تصریح کردند که در مواقعی که نهادهای فرهنگی دچار «اختلال» و «تعطیلی» می‌شوند و نمی‌تواند تصمیم و بگیرند و عمل کنند، نیروهای فرهنگیِ غیررسمی باید به‌صورت «آتش‌به‌اختیار» عمل کنند. چندی بعد نیز ایشان تعبیر «حلقه‌های میانی» را مطرح کردند و چهار خصوصیّت «نخبگی»، «جوانی»، «ساختاریافتگی» و «غیررسمی‌بودن» را برای آنها برشمردند و تأکید کردند که اگر جریان‌های حلقه‌های میانی در جامعه به راه افتند، آرمان‌های گام دوم انقلاب نیز محقّق خواهند شد. در واقع، این حلقه‌ها نسبت به حاکمیّت، نقش عقل منفصل را ایفا می‌کنند و نسبت به جامعه، نقش هدایت‌گری و پیش‌برندگی و بسیج‌گری. در اینجا، رهبر معظم انقلاب در برابر نظریه‌های «جامعۀ توده‌ای»، «تحزّب»، «میانجی‌گری روشنفکریِ سکولار» و «دولت حداکثری»، یک بدیل خلاقانه مطرح کردند. این بدیل، از متن فلسفۀ اجتماعیِ اسلام روییده و در عالَم انقلاب اسلامی نیز تا حدی و در برهه‌هایی، تجربه شده است. نباید جامعه را حداقلی و فروبسته و مقلّد و بی‌نقش نگاه داشت؛ نباید دل به احزاب سیاسی که معطوف به قدرت هستند و از متن جامعه برنخاسته‌اند بست؛ نباید به کنشگران مرزی از نوع روشنفکریِ تجدّدزده امید داشت؛ نباید جامعه را از فاعلیّت و توانمندی برکنار کرد و دولت تمامیّت‌خواه پدید آورد. نظریۀ اجتماعیِ انقلاب اسلامی، هیچ‌یک از این رویکردها نیست، بلکه وجود حلقه‌های میانی با خصوصیّاتی که اشاره شدند، می‌تواند مناسبات دولت و جامعه را بازتعریف کند و آرمان‌های انقلابی را محقّق گرداند. در حوزۀ فرهنگ و بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی نیز باید از فن‌آوری حلقه‌های میانی برای بازتولید ارزش‌های هویّتی بهره گرفت.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | ایتا | تلگرام |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝 روایت انقباض -۴

✍️ #مهدی_جمشیدی

1️⃣. علامۀ مصباح در آخرین سخنرانی فرهنگی خویش در تاریخ ۹ آذر ۱۳۸۹ تصریح کرد: «ما در همۀ جبهه‌ها پیشرفت کرده‌ایم؛ اما در جبهه فرهنگی چطور؟! حالا یک‌وقت که نمی‌خواهیم به روی خودمان بیاوریم می‌گوییم الحمدلله کتاب‌ها، بحث‌های دینی و سخنرانی‌ها فراوان است؛ اما وقتی به دل‌های‌مان، مخصوصاً دل‌های مسئولان و فرهیختگان و دست‌اندرکاران انقلاب رجوع می‌کنیم می‌بینیم خیلی توخالی است. ... ما باید اعتراف کنیم که در زادگاه فرهنگ اسلامی، از نظر فرهنگی ضعیف هستیم ... با اینکه امام از همان روزهای اول به مسئلۀ فرهنگ اهتمام داشت ولی شرایط، آن‌گونه که بایدوشاید فراهم نشد و دیگر آن حرکت از سرعت افتاد. ... تا دیر نشده باید جهاد کرد؛ اگر چندی دیگر هم در این زمینه تنبلی کنیم معلوم نیست که دیگر قابل‌جبران باشد؛ نسل جدیدی که با این اینترنت سر کار می‌آید، دیگر معلوم نیست باوری نسبت به اسلام و انقلاب داشته باشد ... چهل سال فرصت داشتیم و کار اساسی نکردیم. جواب خدا را چه بدهیم؟! چهل سال، مدت کمی نبود؛ مثل امامی بالای سر ما بود، بعد از ایشان هم مقام معظم رهبری، سی سال سکّان‌دار این انقلاب بود؛ اما به او مجالی ندادیم؛ اگر یک‌وقت هم یک چیزی گفت از این گوش شنیدیم و از آن گوش درکردیم.»

2️⃣. باید پذیرفت که وضع فرهنگی ما، دچار اختلال جدی است و فرهنگ به نقطۀ ضعف ملموس ما تبدیل شده است. تعبیر ضعف فرهنگی، روایت لطیف و محتاطانه‌ای از واقعیّت‌های فرهنگی است، اما اگر بخواهیم صراحت به خرج بدهیم، باید از تعابیر بسیار تلخی استفاده کنیم. انقلابی که همۀ ماهیّت خود را از فرهنگ، برگرفته بود و آرمان‌های فرهنگی را مساوی با حقیقت وجودی خود می‌دانست، آن‌گاه که جامۀ نظام به تن کرد، از فرهنگ غفلت کرد و اقتصاد و سیاست را بر صدر نشانید. اقتصاد و سیاست در هیچ دوره‌ای از تاریخ پساانقلاب، مجال ظهور به فرهنگ ندادند، بلکه باید گفت این دو، داشته‌ها و اندوخته‌های فرهنگ را به نفع خود، تخریب کردند و به اعتبار و وجاهت فرهنگ، گزند رسانیدند. اینک فرهنگ، به نقطۀ ضعف ما تبدیل شده و دشمن می‌‌داند که می‌تواند طرح‌های سیاسی و اقتصادی خود را با بهره‌گیری از اختلال‌های فرهنگی، پیش ببرد. دیروز بر اساس فرهنگ، انقلاب اجتماعی آفریدیم و امروز از دریچۀ فرهنگ، متزلزل می‌شویم.

3️⃣. دشواری‌ها و گرفتاری‌ها در طول دهه‌های گذشته، بر روی یکدیگر انباشته شده‌اند و فرهنگ را دستخوش کلاف‌های سردرگم کرده‌اند. اینک فرهنگ، خودش به مسأله تبدیل شده و سراسر، گره و معضله و آفت است. آسیب‌ها و اختلال‌ها، خودشان را بازتولید و تکثیر کرده‌اند و در اعماق، ریشه داونیده‌اند و به بیماری‌های مزمن تبدیل شده‌اند. از هر نقطه که طرح اصلاح فرهنگی آغاز شود، نقطه‌های دیگر به مقابله برمی‌خیزند و مانع می‌آفرینند. شرایط، پیچیده شده است و دیگر انجام تغییر، به‌آسانی دهۀ شصت نیست. در شرایط پیچیدگی، شبکه‌ای از متغیّرهای منفی به هم‌افزایی می‌رسند و امکان‌ها را می‌فرسایند. و این تازه، توصیف وضع کنونی است؛ اما دربارۀ آینده، اگر مسیر و مدار فرهنگیِ کنونی ادامه یابد، قفل‌شدگی‌ها و انقباض‌ها و انسدادها، بسیار بیشتر و اراده‌سوزتر خواهند بود. تداوم غفلت به معنی این است که چالش‌های فرهنگی، سیر صعودی و فزاینده خواهد داشت و درآینده، امکان‌های گشایش از دست خواهند رفت.

4️⃣. بخش عمدۀ اختلال‌های فرهنگی در جامعه، به برخی از کارگزاران بازمی‌گردد که نسبت مستحکمی با عالَم معناییِ انقلاب ندارند. فقدان خلوصِ هویّتی در کارگزاران، در اینجا خودش را نشان می‌دهد و فجایع و مصائب فرهنگیِ رخ‌داده را آشکار می‌سازد. ذهنیّت بسیاری از کارگزاران فرهنگی، نسبتی با اصالت‌های انقلابی ندارد و بیش‌وکم، آغشتۀ به تجدّد است. حتی تصوّر این‌که در درون حاکمیّت، نیروهایی حضور داشته باشند که مایل به تجدّد هستند و اصالت‌ها را فراموش‌ کرده‌اند و دچار التقاط شده‌اند، سخت دردناک است، اما حقیقت این است که نه‌فقط نیروهای دولتی، بلکه نهادهای دیگر نیز گرفتار این آفت استحاله‌گر شده‌اند. لیبرالیسم فرهنگی به اندرونی حاکمیّت راه یافته و اصالت‌های انقلابی را رقیق کرده است. صدای التقاط فکری و ریزش هویّتی و وادادگی فرهنگی، از درون حاکمیّت شنیده می‌شود. اگر در سال‌های نخست دهۀ شصت، دیگریِ نفوذ یافته به درون حاکمیّت، نهضت آزادی بود - که البته حذف گردید – اما از دهۀ هفتاد به این سو، تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها، بیشترین حضور را در حاکمیّت داشته‌اند و سیاست‌های خود را به اجرا درآورده‌اند. اینان آنچنان بسط و تثبیت یافتند که اصول‌گراییِ سست‌مایه را نیز تسخیر کردند و روح معرفتی خود را در کالبدشان دمیدند.


©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | تلگرام | ایتا |

🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM