خط رهبری
🔰 #روایت | تکبیرهای لهجهدار - ۱ 📝 سهشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ جمعی از اقشار مختلف بانوان با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. روایت اختصاصی «خط رهبری» از این دیدار را به ✏️ قلم «اسماء خواجهزاده» در ادامه میخوانید: * از طرفِ صفِ آخریها! 🔸 روایت را معمولا…
🔰 #روایت | تکبیرهای لهجهدار - ۲
#ادامه_روایت
* رؤیای جمعی
🔸 داخل حسینیه، آدمهای آخر مجلس به شکل عجیبی ترکیب متنوعتری از جامعه را نشان میدهند. اینها مردمِ عادیاند. مردمی که سمتی ندارند، دسترسیهای خاص ندارند، مردمِ خیلی معمولی که عادتهایشان هم معمولی است.
🔹 اصلا مکانیسم آخرِ مجلس انگار سادهتر است! و هیچچیز پیچیدهای وجود ندارد. هرکس زودتر برسد جای بهتری مینشیند و کوچکترها، صندلیهای کنارهی مجلس را برای بزرگترها و موسپیدها خالی میگذارند. اینجا خبری از کادربندیهای اول صف نیست.
🔸 ما آدمهایی هستیم که شاید چنین ملاقاتی دیگر در زندگیمان تکرار نشود. برای همین باید تمام اشتیاقمان را در همین دیدار استفاده کنیم! آدمهایی که نسبت به افراد صفهای جلوتر شهرت کمتری دارند به ندرت یکدیگر را میشناسند و این باعث میشود کسی از کسی توقعی نداشته باشد. من هم مثل همه آدمهای اطرافم منتظر ورود رهبر هستم و به لحظهای فکر میکنم که مدتها در ذهن پروراندهام. یک رویای احتمالا مشترک که خیلی از ما آرزویش را داشتهایم؛ دیدار رهبر انقلاب از جایی غیر از قابِ تلویزیون!
* قرار گرفتن
🔹 پردهی سرخابی و بلندِ پشتِ سن ناگهان با موجی کوچک و دستی بزرگ کنار رفت و رهبر انقلاب از پشتِ پرده بیرون آمد. آن موج کوچک، طوفانی در حسینیه به پا کرد و تمام حرفها و دورهمنشینیها یکباره به #انرژی حرکتی تبدیل شد. آرامش جمعیت به هم ریخت و همه با سریعترین شکل ممکن از جایشان بلند شدند. دیگر چیزی به اسم کنترل کردن وجود نداشت!
🔸 اجازه بدهید حس اولین لحظهی دیدار را به صورت جداگانه شرح بدهم؛ شما وقتی رهبر را میبینید، اولین چیزی که توجهتان را جلب میکند، #اطمینان_قلبی است. اطمینانی که از ابروهایی درهمکشیده و لبخندی محو روی چهرهای مصمم و روشن به دست میآید؛ آنقدر روشنتر که حتی از انتهای سالنِ بزرگِ حسینیه هم به چشمتان میآید.
🔹 فضای حضورِ رهبر انقلاب هم فرق دارد! امکان ندارد شما تحتِ تأثیرِ فضا قرار نگیرید. من بارها از افرادی که نظم فضا را برهم میزنند انتقاد کردهام، اما اینبار خودم در ازدحام جمعیت بلند شدم، چند متر جلوتر رفتم و در شلوغی قد کشیدم تا چهرهی رهبرِ انقلاب را ببینم. شاید آخرین نفر در افرادی که خودشان را به جلو میکشیدند من بودم، اما نکته اینجاست که همهی ما داشتیم با یک هدفِ مشترک، یک #رفتار_مشترک انجام میدادیم.
🔸 بهترین نامی که در توصیف این حالت میتوانم انتخاب کنم «#جاذبه» است. من کارمند هیچ کجای دنیا نیستم و خودم را صرفا به «واقعیت» متعهد میدانم و واقعیت در این صحنه، جاذبهای همگانی بود. کششی که ناخودآگاه اتفاق افتاد و ما را به سمت جلو هدایت کرد!
🔹 جمعیت که (یکجورهایی) آرام شد، من دیگر نتوانستم به محلی که نشسته بودم برگردم و پشت ستون قرار گرفتم. چرا نمیگویم «نشستم» و از ترکیبِ «#قرار گرفتن» استفاده میکنم؟ عمدی است و این عبارت برای رساندن واضحترِ منظورم در متن از هر کلمهی دیگری بهتر است! بعد از آن لحظات پرهیجان و پرحرارت که خون به پوست صورتم حمله کرده، قبلم تند تند زده، و اشک راه جدیدی روی صورتم پیدا کرده بود، بیش از «نشستن» به «قرار گرفتن» احتیاج داشتم و «قرار گرفتم.»
@rahbari_plus
#ادامه_روایت
* رؤیای جمعی
🔸 داخل حسینیه، آدمهای آخر مجلس به شکل عجیبی ترکیب متنوعتری از جامعه را نشان میدهند. اینها مردمِ عادیاند. مردمی که سمتی ندارند، دسترسیهای خاص ندارند، مردمِ خیلی معمولی که عادتهایشان هم معمولی است.
🔹 اصلا مکانیسم آخرِ مجلس انگار سادهتر است! و هیچچیز پیچیدهای وجود ندارد. هرکس زودتر برسد جای بهتری مینشیند و کوچکترها، صندلیهای کنارهی مجلس را برای بزرگترها و موسپیدها خالی میگذارند. اینجا خبری از کادربندیهای اول صف نیست.
🔸 ما آدمهایی هستیم که شاید چنین ملاقاتی دیگر در زندگیمان تکرار نشود. برای همین باید تمام اشتیاقمان را در همین دیدار استفاده کنیم! آدمهایی که نسبت به افراد صفهای جلوتر شهرت کمتری دارند به ندرت یکدیگر را میشناسند و این باعث میشود کسی از کسی توقعی نداشته باشد. من هم مثل همه آدمهای اطرافم منتظر ورود رهبر هستم و به لحظهای فکر میکنم که مدتها در ذهن پروراندهام. یک رویای احتمالا مشترک که خیلی از ما آرزویش را داشتهایم؛ دیدار رهبر انقلاب از جایی غیر از قابِ تلویزیون!
* قرار گرفتن
🔹 پردهی سرخابی و بلندِ پشتِ سن ناگهان با موجی کوچک و دستی بزرگ کنار رفت و رهبر انقلاب از پشتِ پرده بیرون آمد. آن موج کوچک، طوفانی در حسینیه به پا کرد و تمام حرفها و دورهمنشینیها یکباره به #انرژی حرکتی تبدیل شد. آرامش جمعیت به هم ریخت و همه با سریعترین شکل ممکن از جایشان بلند شدند. دیگر چیزی به اسم کنترل کردن وجود نداشت!
🔸 اجازه بدهید حس اولین لحظهی دیدار را به صورت جداگانه شرح بدهم؛ شما وقتی رهبر را میبینید، اولین چیزی که توجهتان را جلب میکند، #اطمینان_قلبی است. اطمینانی که از ابروهایی درهمکشیده و لبخندی محو روی چهرهای مصمم و روشن به دست میآید؛ آنقدر روشنتر که حتی از انتهای سالنِ بزرگِ حسینیه هم به چشمتان میآید.
🔹 فضای حضورِ رهبر انقلاب هم فرق دارد! امکان ندارد شما تحتِ تأثیرِ فضا قرار نگیرید. من بارها از افرادی که نظم فضا را برهم میزنند انتقاد کردهام، اما اینبار خودم در ازدحام جمعیت بلند شدم، چند متر جلوتر رفتم و در شلوغی قد کشیدم تا چهرهی رهبرِ انقلاب را ببینم. شاید آخرین نفر در افرادی که خودشان را به جلو میکشیدند من بودم، اما نکته اینجاست که همهی ما داشتیم با یک هدفِ مشترک، یک #رفتار_مشترک انجام میدادیم.
🔸 بهترین نامی که در توصیف این حالت میتوانم انتخاب کنم «#جاذبه» است. من کارمند هیچ کجای دنیا نیستم و خودم را صرفا به «واقعیت» متعهد میدانم و واقعیت در این صحنه، جاذبهای همگانی بود. کششی که ناخودآگاه اتفاق افتاد و ما را به سمت جلو هدایت کرد!
🔹 جمعیت که (یکجورهایی) آرام شد، من دیگر نتوانستم به محلی که نشسته بودم برگردم و پشت ستون قرار گرفتم. چرا نمیگویم «نشستم» و از ترکیبِ «#قرار گرفتن» استفاده میکنم؟ عمدی است و این عبارت برای رساندن واضحترِ منظورم در متن از هر کلمهی دیگری بهتر است! بعد از آن لحظات پرهیجان و پرحرارت که خون به پوست صورتم حمله کرده، قبلم تند تند زده، و اشک راه جدیدی روی صورتم پیدا کرده بود، بیش از «نشستن» به «قرار گرفتن» احتیاج داشتم و «قرار گرفتم.»
@rahbari_plus
خط رهبری
🔰 #روایت | تکبیرهای لهجهدار - ۲ #ادامه_روایت * رؤیای جمعی 🔸 داخل حسینیه، آدمهای آخر مجلس به شکل عجیبی ترکیب متنوعتری از جامعه را نشان میدهند. اینها مردمِ عادیاند. مردمی که سمتی ندارند، دسترسیهای خاص ندارند، مردمِ خیلی معمولی که عادتهایشان هم معمولی…
🔰 #روایت | تکبیرهای لهجهدار - ۳
#ادامه_روایت
* آقا جان!
🔸 چند دقیقه بعد به خودم آمدم. موج هرکداممان را به سمتی کشیده بود. دوباره شروع کردم به تفحص در چهره آدمها؛ صورتهایی گلانداخته، چشمهایی که در خندیدن لبها را و در گریه کردن قلب را همراهی میکردند. مچبندهای پرچم جمهوری اسلامی، مچبندهای زردِ «#حزبالله_لبنان» و نگاههای مشتاقی که از سِن جدا نمیشد.
🔹 سرککشیدنها و از جا بلندشدنها، سربندهای روی پیشانی نوزادان، مُشتهایی که موقع #شعار گره میشد و بالا میآمد. همه را به وضوح دیدم. آدمهایی که انگار يادشان رفته بود چند ساعت در صف و صحن حسینیه انتظار کشیده بودند.
🔸 شنیدن اسمها و دیدن چهرههای آشنا پشت تریبونِ اجرا و سخنرانی شروع شد. دیدن آشنا در جمع غریبهها معمولا به آدم حس #اعتماد_به_نفس میدهد، من اما احساس غربت نمیکردم.
🔹 حسم این بود که در یک «منِ» واحد به سر میبرم. برای دوستانم خوشحال بودم که در برنامهای با این اهمیت، روبهروی رهبر انقلاب ایستاده و صحبت میکنند. خوشحال بودم که #رویا و آرزوی چند نفری از این «منِ» واحد برآورده شده است.
🔸 دختر #دهه_هشتادی که توانست چند بار رهبر انقلاب را از آن فاصلهی نزدیک «آقا جان» صدا بزند، صدای «خوش به حالش» گفتنِ نوجوانهای اطرافم را میشنیدم. گفتگوی صمیمی و نزدیک با مردی که یک عمر حق «آقایی» به گردن ما داشت، یک آرزوی جمعی بود و او داشت آرزوی همهی ما را زندگی میکرد!
🔹 شور و شوقِ جمعیت بسیار بالا بود. وقتی مریم ابراهیمی درباره مشکلاتِ #ازدواج و توقعات اشتباهی دختران و پسران صحبت میکرد جمعیت انرژی بیشتری گرفت، چندبار هم صدای شلیک تشویقهای زنانه در حسینیه پیچید.
🔸 در آن لحظات چشم چرخاندم و خیلی دنبال آن دختری که در مورد ازدواج مردد بود گشتم تا شاید عکسالعمل او را ببینم، اما انگار قسمتم نبود این تقابل را در روایتم ثبت کنم.
* خشمِ مقدس
🔹 دراماتیکترین صحنه دیدار از دیدِ من لحظهی شعار «لبیک یا #نصرالله» بود. لحظهای عجیب که حسینیه یکپارچه خشم شد. خشمی مقدس همه را یکصدا کرده بود. کلمات را هرطور کنار هم بچینم باز هم زبان برای انتقال احساسات حاضرین در حسینیه ناقص است.
🔸 کلمات جدیدی باید خلق شوند تا بتوان آن لحظه را توصیف کرد؛ مثل این بود که یک بغض و #داغِ_دستهجمعی به شعار تبدیل شود و شعلهی سوگی کهنه زبانه بکشد.
🔹 مشتهای گره کرده، چشمهای اشکبار و پیشانیهای چینخورده ترکیبی عجیب و کاری است؛ ترکیبی سرشار از تصمیم و خواستن!
🔸 راستش را بخواهید چیزی که بیشتر از شنیدن نامِ محبوبِ «سید حسن نصرالله» مرا تحت تأثیر قرار داد، رفتار مردم بود؛ انسانهایی که منتظر بودند تا #تکبیرهای_زنانه را به استقبال فرمایشات رهبر انقلاب بفرستند.
🔹 همه میخواستند از هم سبقت بگیرند. همه آمده بودند تا خود را به ایشان #اثبات کنند و بگویند: «من آمدهام»، «من رسیدهام»، «من گوش به فرمان شما هستم» و «من پشتِ شما ایستادهام.»
🔸 پیش از این گفتم که آدمهای آخر مجلس با گوناگونی و تنوع رنگها و لباسها و قومها همه در انتهای حسینیه حضور داشتند، اما یک چیز همه را به هم شبیه کرده بود: «#تکبیر!»
تکبیر همهی ما را به هم شبیه کرده بود! تکبیری که از زبانهای متکثر جاری میشود، از دهانهای متکثر بیرون میآید، اما طنین یک صدای واحد از یک کلام توحیدی است: «الله اکبر!»
* زندگی روی دور تند
🔹 حسینیه، زندگی آدم را میگذارد روی دورِ تند. آدمی که یک ساعت در دیدار رهبر انقلاب مانده است یک سال رشد میکند، یک سال #آرامش میگیرد، و یک سال پختهتر میشود.
🔸 آنجا، برای ما که همهچیز را در «مکانیزم سادگی» گذراندیم، یک جلسه #رواندرمانی_عمیق بود. ما یک دورهی آموزشی را گذراندیم. دورهای که مثل اذان صبحگاهی آدم را از خواب بیدار میکند.
@rahbari_plus
#ادامه_روایت
* آقا جان!
🔸 چند دقیقه بعد به خودم آمدم. موج هرکداممان را به سمتی کشیده بود. دوباره شروع کردم به تفحص در چهره آدمها؛ صورتهایی گلانداخته، چشمهایی که در خندیدن لبها را و در گریه کردن قلب را همراهی میکردند. مچبندهای پرچم جمهوری اسلامی، مچبندهای زردِ «#حزبالله_لبنان» و نگاههای مشتاقی که از سِن جدا نمیشد.
🔹 سرککشیدنها و از جا بلندشدنها، سربندهای روی پیشانی نوزادان، مُشتهایی که موقع #شعار گره میشد و بالا میآمد. همه را به وضوح دیدم. آدمهایی که انگار يادشان رفته بود چند ساعت در صف و صحن حسینیه انتظار کشیده بودند.
🔸 شنیدن اسمها و دیدن چهرههای آشنا پشت تریبونِ اجرا و سخنرانی شروع شد. دیدن آشنا در جمع غریبهها معمولا به آدم حس #اعتماد_به_نفس میدهد، من اما احساس غربت نمیکردم.
🔹 حسم این بود که در یک «منِ» واحد به سر میبرم. برای دوستانم خوشحال بودم که در برنامهای با این اهمیت، روبهروی رهبر انقلاب ایستاده و صحبت میکنند. خوشحال بودم که #رویا و آرزوی چند نفری از این «منِ» واحد برآورده شده است.
🔸 دختر #دهه_هشتادی که توانست چند بار رهبر انقلاب را از آن فاصلهی نزدیک «آقا جان» صدا بزند، صدای «خوش به حالش» گفتنِ نوجوانهای اطرافم را میشنیدم. گفتگوی صمیمی و نزدیک با مردی که یک عمر حق «آقایی» به گردن ما داشت، یک آرزوی جمعی بود و او داشت آرزوی همهی ما را زندگی میکرد!
🔹 شور و شوقِ جمعیت بسیار بالا بود. وقتی مریم ابراهیمی درباره مشکلاتِ #ازدواج و توقعات اشتباهی دختران و پسران صحبت میکرد جمعیت انرژی بیشتری گرفت، چندبار هم صدای شلیک تشویقهای زنانه در حسینیه پیچید.
🔸 در آن لحظات چشم چرخاندم و خیلی دنبال آن دختری که در مورد ازدواج مردد بود گشتم تا شاید عکسالعمل او را ببینم، اما انگار قسمتم نبود این تقابل را در روایتم ثبت کنم.
* خشمِ مقدس
🔹 دراماتیکترین صحنه دیدار از دیدِ من لحظهی شعار «لبیک یا #نصرالله» بود. لحظهای عجیب که حسینیه یکپارچه خشم شد. خشمی مقدس همه را یکصدا کرده بود. کلمات را هرطور کنار هم بچینم باز هم زبان برای انتقال احساسات حاضرین در حسینیه ناقص است.
🔸 کلمات جدیدی باید خلق شوند تا بتوان آن لحظه را توصیف کرد؛ مثل این بود که یک بغض و #داغِ_دستهجمعی به شعار تبدیل شود و شعلهی سوگی کهنه زبانه بکشد.
🔹 مشتهای گره کرده، چشمهای اشکبار و پیشانیهای چینخورده ترکیبی عجیب و کاری است؛ ترکیبی سرشار از تصمیم و خواستن!
🔸 راستش را بخواهید چیزی که بیشتر از شنیدن نامِ محبوبِ «سید حسن نصرالله» مرا تحت تأثیر قرار داد، رفتار مردم بود؛ انسانهایی که منتظر بودند تا #تکبیرهای_زنانه را به استقبال فرمایشات رهبر انقلاب بفرستند.
🔹 همه میخواستند از هم سبقت بگیرند. همه آمده بودند تا خود را به ایشان #اثبات کنند و بگویند: «من آمدهام»، «من رسیدهام»، «من گوش به فرمان شما هستم» و «من پشتِ شما ایستادهام.»
🔸 پیش از این گفتم که آدمهای آخر مجلس با گوناگونی و تنوع رنگها و لباسها و قومها همه در انتهای حسینیه حضور داشتند، اما یک چیز همه را به هم شبیه کرده بود: «#تکبیر!»
تکبیر همهی ما را به هم شبیه کرده بود! تکبیری که از زبانهای متکثر جاری میشود، از دهانهای متکثر بیرون میآید، اما طنین یک صدای واحد از یک کلام توحیدی است: «الله اکبر!»
* زندگی روی دور تند
🔹 حسینیه، زندگی آدم را میگذارد روی دورِ تند. آدمی که یک ساعت در دیدار رهبر انقلاب مانده است یک سال رشد میکند، یک سال #آرامش میگیرد، و یک سال پختهتر میشود.
🔸 آنجا، برای ما که همهچیز را در «مکانیزم سادگی» گذراندیم، یک جلسه #رواندرمانی_عمیق بود. ما یک دورهی آموزشی را گذراندیم. دورهای که مثل اذان صبحگاهی آدم را از خواب بیدار میکند.
@rahbari_plus
خط رهبری
@rahbari_plus
📹 #روایت | ماجرای سرود لُری «دایه، دایه، وقت جنگه»، از دیروز تا امروز
🔸 دوم دیماه ۱۴۰۳ در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، ناگهان در حسینیۀ امامخمینی (ره)، شور و حماسهای برپا میشود. یک مداح، سرودی لُری با نغمۀ آشنای «دایه، دایه، وقت جنگه» میخواند؛ ترانهای که ما را به یاد روزهای هشت سال #دفاع_مقدس میاندازد. مهدی تُرکاشوند، مداح اهل بروجرد که در مقابل رهبر انقلاب به مولودیخوانی ایستاده است، قبلاز خواندن این سرود میگوید: «سالها پیش، رزمندههای لُر با این نوا از مادرشان اذن گرفتند و راهی جبهه شدند...»
🔹 این نغمه یک بار پیش از این نیز در محضر آیتالله خامنهای خوانده شده بود؛ در بهمن ۱۳۶۵ با آواز محمد میرزاوَندی. این خواننده دربارۀ آن روز میگوید: «همه دورتادور دفتر نشسته بودند. چند لحظهای نشستیم. آقای خامنهای تشریف آوردند. خدمت ایشان سلام کردیم. بهشوخی گفتند: شما که میگویید وقت #جنگ است، در مورد جنگ بخوانید. «تا نفس دارم میجنگم»، «ای وطن، بیتو دنیا قورسونه» و «دایه، دایه» را اجرا کردیم. آقای خامنهای ما را تشویق کردند و برایمان دست زدند. پشتبندش هم همه برای ما دست زدند. آقای خامنهای به من گفت: از صدای شما خیلی خوشم آمد.»
🔸 این#سرود_حماسی، یکی از مشهورترین آواهایی است که مردم در زمانۀ #جنگ_تحمیلی میخواندند. خواندن دوبارۀ آن بههمراه شعری دیگر که متناسب نبرد امروز ما با اسرائیل است، معنای مهمی در سر دارد. گرچه اصل این ترانه برای لرستان است؛ اما گویی حرف همۀ ایرانیان است. این سرود، همۀ سربهداران #وطن را به جنگ با دشمن فرامیخواند.
🔹 مشهورترین اجرای این سرود با صدای محمد میرزاوند و رضا سقاییست. میرزاوند در دفاع مقدس، بارها به خطهای جنگ رفته و این ترانه را برای #رزمندگان خوانده است. او آنقدر با جانودل این قطعه را اجرا میکرد که از سال ۱۳۶۷ برای مدت زیادی، حنجرهاش آسیب دید و از خوانندگی بازماند. محمد میرزاوندی در سه دورهٔ اول از جشنوارۀ موسیقی فجر، مقام اول تکخوان را کسب کرده است.
🔸 پیشاز مهدی ترکاشوند، محمود کریمی نیز در سرودی بهمناسبت ولادت حضرت زینب (س) از این ترانه اقتباس کرده بود؛ اما بازخوانی ترکاشوند، تفاوتهایی دارد که آن را گیراتر میکند: حماسی بودن، تناسب با موقعیت جنگ امروز ما، سرودهخوانی یک مداح لری با لحنی شیرین و صمیمی و #اعلام_آمادگی مردم ایران در پیش روی رهبر انقلاب. / منبع: رسانه "بافتار"
@rahbari_plus
🔸 دوم دیماه ۱۴۰۳ در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، ناگهان در حسینیۀ امامخمینی (ره)، شور و حماسهای برپا میشود. یک مداح، سرودی لُری با نغمۀ آشنای «دایه، دایه، وقت جنگه» میخواند؛ ترانهای که ما را به یاد روزهای هشت سال #دفاع_مقدس میاندازد. مهدی تُرکاشوند، مداح اهل بروجرد که در مقابل رهبر انقلاب به مولودیخوانی ایستاده است، قبلاز خواندن این سرود میگوید: «سالها پیش، رزمندههای لُر با این نوا از مادرشان اذن گرفتند و راهی جبهه شدند...»
🔹 این نغمه یک بار پیش از این نیز در محضر آیتالله خامنهای خوانده شده بود؛ در بهمن ۱۳۶۵ با آواز محمد میرزاوَندی. این خواننده دربارۀ آن روز میگوید: «همه دورتادور دفتر نشسته بودند. چند لحظهای نشستیم. آقای خامنهای تشریف آوردند. خدمت ایشان سلام کردیم. بهشوخی گفتند: شما که میگویید وقت #جنگ است، در مورد جنگ بخوانید. «تا نفس دارم میجنگم»، «ای وطن، بیتو دنیا قورسونه» و «دایه، دایه» را اجرا کردیم. آقای خامنهای ما را تشویق کردند و برایمان دست زدند. پشتبندش هم همه برای ما دست زدند. آقای خامنهای به من گفت: از صدای شما خیلی خوشم آمد.»
🔸 این#سرود_حماسی، یکی از مشهورترین آواهایی است که مردم در زمانۀ #جنگ_تحمیلی میخواندند. خواندن دوبارۀ آن بههمراه شعری دیگر که متناسب نبرد امروز ما با اسرائیل است، معنای مهمی در سر دارد. گرچه اصل این ترانه برای لرستان است؛ اما گویی حرف همۀ ایرانیان است. این سرود، همۀ سربهداران #وطن را به جنگ با دشمن فرامیخواند.
🔹 مشهورترین اجرای این سرود با صدای محمد میرزاوند و رضا سقاییست. میرزاوند در دفاع مقدس، بارها به خطهای جنگ رفته و این ترانه را برای #رزمندگان خوانده است. او آنقدر با جانودل این قطعه را اجرا میکرد که از سال ۱۳۶۷ برای مدت زیادی، حنجرهاش آسیب دید و از خوانندگی بازماند. محمد میرزاوندی در سه دورهٔ اول از جشنوارۀ موسیقی فجر، مقام اول تکخوان را کسب کرده است.
🔸 پیشاز مهدی ترکاشوند، محمود کریمی نیز در سرودی بهمناسبت ولادت حضرت زینب (س) از این ترانه اقتباس کرده بود؛ اما بازخوانی ترکاشوند، تفاوتهایی دارد که آن را گیراتر میکند: حماسی بودن، تناسب با موقعیت جنگ امروز ما، سرودهخوانی یک مداح لری با لحنی شیرین و صمیمی و #اعلام_آمادگی مردم ایران در پیش روی رهبر انقلاب. / منبع: رسانه "بافتار"
@rahbari_plus
🔰 #روایت | دیدار ریحانهها با نائب امام عصر(عج) در حسینیهی سرخابی!
🔸 شیرکاکائوها و شیرینیهای زعفرانی خوانساری و آبمعدنیهای اربعینی گلوی خشک مهمانهای حسینیه را تر میکند. دو طرف راهرو بنرهای #زنان_نامدار ایرانی به چشم میخورد، طوبی کرمانی، ساره جوانمردی، بهناز ضرابی زاده و خیلیهای دیگر که دیدن چهره و مرور افتخاراتشان یک خروار غرور به دل آدم می بخشد. گرمای #حسینیه، دست دراز میکند و سرما را پس میزند. حسینهی امام خمینی (ره) رخت سرخابی به تن کرده. ستونها را با بیرقهای گلوبوته پوشاندهاند و دیوارها با بیرقهای «یا فاطمه» آذین بسته شده. بر پیشانی حسینیه هم، حدیثی دلانگیز به #زنان و #دختران ایران زمین لبخند میزند: «اوصانی جبرئیل بالمرأة»
📝 سهشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ جمعی از اقشار مختلف بانوان با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. روایت «خط رهبری» از این دیدار را به قلم «فاطمه دولتی» در این مطلب میخوانید.
@rahbari_plus
🔸 شیرکاکائوها و شیرینیهای زعفرانی خوانساری و آبمعدنیهای اربعینی گلوی خشک مهمانهای حسینیه را تر میکند. دو طرف راهرو بنرهای #زنان_نامدار ایرانی به چشم میخورد، طوبی کرمانی، ساره جوانمردی، بهناز ضرابی زاده و خیلیهای دیگر که دیدن چهره و مرور افتخاراتشان یک خروار غرور به دل آدم می بخشد. گرمای #حسینیه، دست دراز میکند و سرما را پس میزند. حسینهی امام خمینی (ره) رخت سرخابی به تن کرده. ستونها را با بیرقهای گلوبوته پوشاندهاند و دیوارها با بیرقهای «یا فاطمه» آذین بسته شده. بر پیشانی حسینیه هم، حدیثی دلانگیز به #زنان و #دختران ایران زمین لبخند میزند: «اوصانی جبرئیل بالمرأة»
📝 سهشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ جمعی از اقشار مختلف بانوان با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. روایت «خط رهبری» از این دیدار را به قلم «فاطمه دولتی» در این مطلب میخوانید.
@rahbari_plus
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 #فیلم | پیام رهبر انقلاب اسلامی به نشست افق تحول رسانه ملی
🔸 حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به نشست افق تحول رسانه ملی که با حضور رئیس و مدیران سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران برگزار شده است، بر نقش بیبدیل رسانهها در پیکارهای کنونی جهان تأکید کردند. ایشان توانایی رساندن پیام و روایت واقعیت را عاملی مهمتر از ابزارهای نظامی در تعیین پیروز میدان دانسته و خواستار دقت، تلاش، و ابتکار بیشتر در عرصه رسانه شدند.
📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمهتعالی
جناب آقای جبلی
شما و این حضرات نقش بیبدیل #رسانه و #تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان-که بیش از همیشه است- میدانید.
امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و #روایت او از واقعیت، رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصهی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است.
سید علی خامنهای
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
@rahbari_plus
🔸 حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به نشست افق تحول رسانه ملی که با حضور رئیس و مدیران سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران برگزار شده است، بر نقش بیبدیل رسانهها در پیکارهای کنونی جهان تأکید کردند. ایشان توانایی رساندن پیام و روایت واقعیت را عاملی مهمتر از ابزارهای نظامی در تعیین پیروز میدان دانسته و خواستار دقت، تلاش، و ابتکار بیشتر در عرصه رسانه شدند.
📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمهتعالی
جناب آقای جبلی
شما و این حضرات نقش بیبدیل #رسانه و #تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان-که بیش از همیشه است- میدانید.
امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و #روایت او از واقعیت، رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصهی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است.
سید علی خامنهای
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
@rahbari_plus
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 #روایت | دهنوی، رئیس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی نظام:
رهبر انقلاب صرفا با بررسی مجدد FATF موافقت نمودند
@rahbari_plus
رهبر انقلاب صرفا با بررسی مجدد FATF موافقت نمودند
@rahbari_plus
🔰 #یادداشت | راهبرد دشمن؛ تصویرسازیِ غلط از واقعیات
❇️ «نبردِ روایتها» در «جنگِ ارادهها» - ۱
📝 «شما #روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید آن هم ۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند.» ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
* یک بازخوانی تاریخی: روایتی از روایت فتح!
🔹 «تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه [#روایت_فتح] دیدار کنند... از عجایبی که رهبر انقلاب در آن جلسهی دیدار فرمودند و در خاطرم مانده است و سالها آوینی از آن یاد میکرد این بود که گفتند: "شبهای جمعه که جلسهی سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون روایت فتح رأس ساعت ۹:۳۰ شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با روایت فتح تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم."»
🔸 این خاطرهی یکی از همراهان و همکاران نزدیک #شهید_آوینی از جلسهی سازندگان برنامهی «روایت فتح» با حضرت آیتالله خامنهای در اواسط دههی شصت است. ماجرای این دیدار به دوران دفاع مقدس و پخش برنامهی روایت فتح برمیگردد اما پیگیری رهبر انقلاب نسبت به این برنامه بعد از پایان جنگ نیز ادامه یافت: «مدیر وقت شبکهی یک، آقای مهدی فریدزاده، ما را دید و گفت در جلسهای که با آقا داشته است، ایشان پرسیدهاند چرا دیگر «روایت فتح» پخش نمیشود. وقتی این نکته را آقای فریدزاده به من گفت، ما چون بهلحاظ #تشکیلاتی منسجم نبودیم، از این صحبت عبور کردیم. فکر نمیکردیم جدی باشد. تا اینکه به فاصلهی کمتر از یک سال، یک بار دیگر آقای فریدزاده به ما گفت که رهبر انقلاب از من پرسیدند پیام مرا به بچههای «روایت فتح» رساندی؟ چرا اقدامی صورت نگرفت؟ این را که شنیدم، بهسراغ مرتضی آوینی رفتم و گفتم آقا چنین پیغامی دادهاند... [آوینی] این موضوع را که شنید، تکان خورد و گفت باید کاری کنیم.»
🔹 پیگیریهای حضرت آیتالله خامنهای برای تولید دور جدید روایت فتح در سالهای پس از پایان جنگ اما منجر به ارسال طرحی از سوی آوینی و همراهان او برای تولید مجدد برنامه شد: «پس از گذشت کمتر از یک ماه، در اتاق جهاد تلویزیون نشسته بودیم که کسی آمد و گفت جواب نامهتان به رهبری آمده است و برای پیگیریهای بعدی با #دفتر_رهبری در تماس باشید. یعنی آن نامه صرفاً یک جواب نبود و پیگیریهای بعدی هم پیشبینی شده بود... ایشان در حاشیهی همان نامهی دستنوشتهای که ما برایشان ارسال کرده بودیم، تکتک موارد طرحمان را خوانده بودند و زیر هریک نکتهای نوشته بودند... به دلیل آنکه نامه گمنام بود، شفاهی گفته بودند که اقدام شود و اگر مشکلی بود، از طریق دفتر پیگیری شود. ما که دیگر به خودمان آمده بودیم، ابتدا از طریق #تلویزیون اقدام به شروع کار کردیم، ولی نشد. بعد از طریق جهاد خواستیم کار را شروع کنیم که آن هم نشد. بنابراین با دفتر ایشان تماس گرفتیم و آنها هم در نهایت همکاری، همهی امکانات را در اختیار ما گذاشتند. آوینی هم مشتاقانه پای کار آمد و سری دوم «روایت فتح» را کلید زد.»
* ایران: مرکز فرماندهی ملتها در جنگ ارادهها
🔸 حقیقت این است که امروز «در دنیا یک جنگ عظیم و یک چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ ارادهها و عزمها و سیاستها و تدبیرهاست. ایران در کجای این #جنگ است؟ ایران در جبههای از این #جنگ در مرکز فرماندهی قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل میدهند... #اتاق_فرماندهی این طرف این جبهه، ایران است: ایران حزباللّهىِ پُر از عزم و همت.» ۱۳۸۶/۰۲/۳۱ دشمن در عرصههای گوناگون درگیری با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی شکست خورده: «ما در جنگ #فرهنگی بر دشمن پیروز شدیم. در جنگ #نظامی هم ما پیروز شدیم. در جنگ امنیتی ـ سیاسی هم ما پیروز شدیم. جنگ امنیّتی ـ سیاسیشان سال ۸۸ و حوادث سال ۸۸ بود.» ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ ...
@rahbari_plus
❇️ «نبردِ روایتها» در «جنگِ ارادهها» - ۱
📝 «شما #روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید آن هم ۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند.» ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
* یک بازخوانی تاریخی: روایتی از روایت فتح!
🔹 «تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه [#روایت_فتح] دیدار کنند... از عجایبی که رهبر انقلاب در آن جلسهی دیدار فرمودند و در خاطرم مانده است و سالها آوینی از آن یاد میکرد این بود که گفتند: "شبهای جمعه که جلسهی سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون روایت فتح رأس ساعت ۹:۳۰ شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با روایت فتح تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم."»
🔸 این خاطرهی یکی از همراهان و همکاران نزدیک #شهید_آوینی از جلسهی سازندگان برنامهی «روایت فتح» با حضرت آیتالله خامنهای در اواسط دههی شصت است. ماجرای این دیدار به دوران دفاع مقدس و پخش برنامهی روایت فتح برمیگردد اما پیگیری رهبر انقلاب نسبت به این برنامه بعد از پایان جنگ نیز ادامه یافت: «مدیر وقت شبکهی یک، آقای مهدی فریدزاده، ما را دید و گفت در جلسهای که با آقا داشته است، ایشان پرسیدهاند چرا دیگر «روایت فتح» پخش نمیشود. وقتی این نکته را آقای فریدزاده به من گفت، ما چون بهلحاظ #تشکیلاتی منسجم نبودیم، از این صحبت عبور کردیم. فکر نمیکردیم جدی باشد. تا اینکه به فاصلهی کمتر از یک سال، یک بار دیگر آقای فریدزاده به ما گفت که رهبر انقلاب از من پرسیدند پیام مرا به بچههای «روایت فتح» رساندی؟ چرا اقدامی صورت نگرفت؟ این را که شنیدم، بهسراغ مرتضی آوینی رفتم و گفتم آقا چنین پیغامی دادهاند... [آوینی] این موضوع را که شنید، تکان خورد و گفت باید کاری کنیم.»
🔹 پیگیریهای حضرت آیتالله خامنهای برای تولید دور جدید روایت فتح در سالهای پس از پایان جنگ اما منجر به ارسال طرحی از سوی آوینی و همراهان او برای تولید مجدد برنامه شد: «پس از گذشت کمتر از یک ماه، در اتاق جهاد تلویزیون نشسته بودیم که کسی آمد و گفت جواب نامهتان به رهبری آمده است و برای پیگیریهای بعدی با #دفتر_رهبری در تماس باشید. یعنی آن نامه صرفاً یک جواب نبود و پیگیریهای بعدی هم پیشبینی شده بود... ایشان در حاشیهی همان نامهی دستنوشتهای که ما برایشان ارسال کرده بودیم، تکتک موارد طرحمان را خوانده بودند و زیر هریک نکتهای نوشته بودند... به دلیل آنکه نامه گمنام بود، شفاهی گفته بودند که اقدام شود و اگر مشکلی بود، از طریق دفتر پیگیری شود. ما که دیگر به خودمان آمده بودیم، ابتدا از طریق #تلویزیون اقدام به شروع کار کردیم، ولی نشد. بعد از طریق جهاد خواستیم کار را شروع کنیم که آن هم نشد. بنابراین با دفتر ایشان تماس گرفتیم و آنها هم در نهایت همکاری، همهی امکانات را در اختیار ما گذاشتند. آوینی هم مشتاقانه پای کار آمد و سری دوم «روایت فتح» را کلید زد.»
* ایران: مرکز فرماندهی ملتها در جنگ ارادهها
🔸 حقیقت این است که امروز «در دنیا یک جنگ عظیم و یک چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نیست، اما جنگ ارادهها و عزمها و سیاستها و تدبیرهاست. ایران در کجای این #جنگ است؟ ایران در جبههای از این #جنگ در مرکز فرماندهی قرار دارد که افراد آن جبهه را ملتها تشکیل میدهند... #اتاق_فرماندهی این طرف این جبهه، ایران است: ایران حزباللّهىِ پُر از عزم و همت.» ۱۳۸۶/۰۲/۳۱ دشمن در عرصههای گوناگون درگیری با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی شکست خورده: «ما در جنگ #فرهنگی بر دشمن پیروز شدیم. در جنگ #نظامی هم ما پیروز شدیم. در جنگ امنیتی ـ سیاسی هم ما پیروز شدیم. جنگ امنیّتی ـ سیاسیشان سال ۸۸ و حوادث سال ۸۸ بود.» ۱۳۹۷/۰۵/۲۲ ...
@rahbari_plus
خط رهبری
🔰 #یادداشت | راهبرد دشمن؛ تصویرسازیِ غلط از واقعیات ❇️ «نبردِ روایتها» در «جنگِ ارادهها» - ۳ #ادامه_یادداشت 🔸 برای تصویرسازی غلط از وضعیت کشور «#توپخانهی_رسانهای» دشمن با تمام قوا فعال است: «هزاران توپخانه -توپخانهی دروغپردازی، توپخانهی بزرگنمایی…
🔰 #یادداشت | راهبرد دشمن؛ تصویرسازیِ غلط از واقعیات
❇️ «نبردِ روایتها» در «جنگِ ارادهها» - ۴
#ادامه_یادداشت
* مثلِ چراغ...
🔸 بنابراین در میدان «جهادِ تبیین و روایت» باید با تمام توان وارد شد: «شما #روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند... این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفهی جوانهای ما است.» ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
🔹 باید واقعیتها را درست و دقیق شناخت و بازنمایی کرد و اجازهی تصویرسازی غلط و #تحریف_حقایق را به دشمن نداد. در این زمینه «یکی از کارهایی که در باب تبلیغات باید انجام داد، پاسخگویی به شبهات پرتابشدهی در میان مردم است... دشمن به طور دائم دارد شبهه ایجاد میکند؛ شبهات متراکم پشت سر هم! باید این گرهها را باز کرد، این شبههها را باید برطرف کرد، ذهنها را بایستی فارغ کرد، آسوده کرد. نباید جوان ما احساس گیجی و #حیرت بکند؛ یکی از این طرف، یکی از آن طرف؛ دائم شبهه درست کن، دائم اشکال درست کن! باید #جوان را کمک کرد؛ ذهنها را باید کمک کرد.» ۱۳۹۶/۱۰/۰۶
🔸 بر این اساس، مطالبهی مهم رهبر انقلاب از جوانان این است که: «به مسئلهی «#تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراهکنندهای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوانها، «#حرکت_تبیین» خنثیکنندهی این توطئهی دشمن و این حرکت دشمن است. هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید.» ۱۴۰۰/۰۷/۰۵
🔹 در این زمینه «#فضای_مجازی» فرصت و ابزار مهمی برای نقشآفرینیِ مجاهدانه و روایتِ واقعیتهای انقلاب و کشور است: «امروز فضای مجازی یک فرصتی است برای این کار. حالا دشمنان از فضای مجازی جور دیگر استفاده میکنند امّا شما جوانهای عزیز این جوری از آن استفاده کنید: از فضای مجازی استفاده کنید برای #امیدآفرینی، برای توصیهی به صبر، برای توصیهی به حق، برای #بصیرتآفرینی، برای توصیهی به خسته نشدن، تنبلی نکردن، بیکاره نماندن و مانند اینها.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱
* قطعا پیروزیم
🔸 عرصه، عرصهی «نبردِ ارادهها» و جنگ، «#جنگ_روایت»هاست: «در جنگ نامتقارن ارادهها هستند که با هم میجنگند؛ هر ارادهای غلبه پیدا کرد، پیروز خواهد شد. در میدان، اراده را ضعیف نکنید؛ در میدان نبرد، اراده را دچار تزلزل نکنید؛ اگر یک طرفِ جنگ در میدان نبرد ارادهاش سست شد، قطعاً شکست خواهد خورد. نگذارید ارادهتان سست بشود، نگذارید #تبلیغات_دشمن و وسوسههای دشمن، در اراده و عزم راسخ شما تزلزل ایجاد کند؛ این ارادهی مستحکم را نگه دارید؛ این ضامن پیروزی است.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۳
🔹 نکتهی پایانی اینکه اگر در میدان #جهاد تبیین هم جدی و مومنانه «مثلِ آوینی» وارد مبارزه شویم قطعا پیروزی با جبههی حق است: «دشمن تحرّکی میکند و ما قطعاً دشمن را در این مرحله و در همهی مراحل بعدی به توفیق الهی شکست میدهیم. وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا * سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِـدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلًا. اگر دشمنِ کافر با شما مواجه بشود، حتماً مجبور به عقبنشینی است؛ البتّه وقتی شما میجنگید، وقتیکه شما #مبارزه میکنید؛ [اگر] بنشینید و بیکار بمانید نه؛ امّا وقتیکه داریم حرکت میکنیم، داریم کار میکنیم، حتماً دشمن شکست میخورد.» ۱۳۹۷/۰۶/۱۵
@rahbari_plus
❇️ «نبردِ روایتها» در «جنگِ ارادهها» - ۴
#ادامه_یادداشت
* مثلِ چراغ...
🔸 بنابراین در میدان «جهادِ تبیین و روایت» باید با تمام توان وارد شد: «شما #روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند... این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفهی جوانهای ما است.» ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
🔹 باید واقعیتها را درست و دقیق شناخت و بازنمایی کرد و اجازهی تصویرسازی غلط و #تحریف_حقایق را به دشمن نداد. در این زمینه «یکی از کارهایی که در باب تبلیغات باید انجام داد، پاسخگویی به شبهات پرتابشدهی در میان مردم است... دشمن به طور دائم دارد شبهه ایجاد میکند؛ شبهات متراکم پشت سر هم! باید این گرهها را باز کرد، این شبههها را باید برطرف کرد، ذهنها را بایستی فارغ کرد، آسوده کرد. نباید جوان ما احساس گیجی و #حیرت بکند؛ یکی از این طرف، یکی از آن طرف؛ دائم شبهه درست کن، دائم اشکال درست کن! باید #جوان را کمک کرد؛ ذهنها را باید کمک کرد.» ۱۳۹۶/۱۰/۰۶
🔸 بر این اساس، مطالبهی مهم رهبر انقلاب از جوانان این است که: «به مسئلهی «#تبیین» اهمّیّت بدهید. خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراهکنندهای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوانها، «#حرکت_تبیین» خنثیکنندهی این توطئهی دشمن و این حرکت دشمن است. هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید.» ۱۴۰۰/۰۷/۰۵
🔹 در این زمینه «#فضای_مجازی» فرصت و ابزار مهمی برای نقشآفرینیِ مجاهدانه و روایتِ واقعیتهای انقلاب و کشور است: «امروز فضای مجازی یک فرصتی است برای این کار. حالا دشمنان از فضای مجازی جور دیگر استفاده میکنند امّا شما جوانهای عزیز این جوری از آن استفاده کنید: از فضای مجازی استفاده کنید برای #امیدآفرینی، برای توصیهی به صبر، برای توصیهی به حق، برای #بصیرتآفرینی، برای توصیهی به خسته نشدن، تنبلی نکردن، بیکاره نماندن و مانند اینها.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱
* قطعا پیروزیم
🔸 عرصه، عرصهی «نبردِ ارادهها» و جنگ، «#جنگ_روایت»هاست: «در جنگ نامتقارن ارادهها هستند که با هم میجنگند؛ هر ارادهای غلبه پیدا کرد، پیروز خواهد شد. در میدان، اراده را ضعیف نکنید؛ در میدان نبرد، اراده را دچار تزلزل نکنید؛ اگر یک طرفِ جنگ در میدان نبرد ارادهاش سست شد، قطعاً شکست خواهد خورد. نگذارید ارادهتان سست بشود، نگذارید #تبلیغات_دشمن و وسوسههای دشمن، در اراده و عزم راسخ شما تزلزل ایجاد کند؛ این ارادهی مستحکم را نگه دارید؛ این ضامن پیروزی است.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۳
🔹 نکتهی پایانی اینکه اگر در میدان #جهاد تبیین هم جدی و مومنانه «مثلِ آوینی» وارد مبارزه شویم قطعا پیروزی با جبههی حق است: «دشمن تحرّکی میکند و ما قطعاً دشمن را در این مرحله و در همهی مراحل بعدی به توفیق الهی شکست میدهیم. وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا * سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِـدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلًا. اگر دشمنِ کافر با شما مواجه بشود، حتماً مجبور به عقبنشینی است؛ البتّه وقتی شما میجنگید، وقتیکه شما #مبارزه میکنید؛ [اگر] بنشینید و بیکار بمانید نه؛ امّا وقتیکه داریم حرکت میکنیم، داریم کار میکنیم، حتماً دشمن شکست میخورد.» ۱۳۹۷/۰۶/۱۵
@rahbari_plus
خط رهبری
📹 #فیلم | حضور سرزده جوانان در حسینیه امام خمینی(ره) @rahbari_plus
🔰 #روایت | جوانهایی که مهمان بیت رهبری شدند...
🔸 چند روز پیش در سطح شهر چند تا جوون رو بدون اینکه بگم کجا می خوام ببرم سوار کردم و بردمشون بازدید نمایشگاه پیشگامان پیشرفت که تو #بیت_رهبری برگزار میشد. هر چند خیلی فضای نمایشگاه و دیدن پیشرفت ها بهشون چسبیده بود اما بنده های خدا فکر می کردند آقا رو هم می بینند. همونجا درخواست کردند که اگر میشه یه بار هم بیان دیدن آقا و ما هم تو گزارش این خواسته شون رو پخش کردیم. امروز عکسشون رو تو دیدار روز مبعث رهبر انقلاب دیدم. ظاهرا خواسته شون خیلی زود پاسخ مثبت گرفته بود. خیلی خوشحال شدم. / یوسف سلامی، خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما
@rahbari_plus
🔸 چند روز پیش در سطح شهر چند تا جوون رو بدون اینکه بگم کجا می خوام ببرم سوار کردم و بردمشون بازدید نمایشگاه پیشگامان پیشرفت که تو #بیت_رهبری برگزار میشد. هر چند خیلی فضای نمایشگاه و دیدن پیشرفت ها بهشون چسبیده بود اما بنده های خدا فکر می کردند آقا رو هم می بینند. همونجا درخواست کردند که اگر میشه یه بار هم بیان دیدن آقا و ما هم تو گزارش این خواسته شون رو پخش کردیم. امروز عکسشون رو تو دیدار روز مبعث رهبر انقلاب دیدم. ظاهرا خواسته شون خیلی زود پاسخ مثبت گرفته بود. خیلی خوشحال شدم. / یوسف سلامی، خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما
@rahbari_plus
🔰 #روایت | هدیه رهبر انقلاب به سجاد مهتری خبرنگار صداوسیما
🔸 پیش از ظهر دیروز در حاشیه دیدار شرکتکنندگان چهل و یکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران با رهبر انقلاب، حضرت آیتالله خامنه ای انگشتر خودشان را به سجاد مهتری خبرنگار صداوسیما و #راوی_مقاومت اهدا کردند.
🔹 وی در این باره نوشت؛ روز گذشته فرصتی فراهم شد تا رهبرم را از نزدیک ببینم.
🔸 دیدار و همکلام شدن با رهبر انقلاب و همچنین دریافت هدیه از ایشان، حس و حالی وصف نشدنی داشت.
🔹 گرفتن هدیه از #آقا جزو آرزوهایم بود که به لطف خدا محقق شد و این هدیه، ارزشمندترین هدیه عمرم بود.
@rahbari_plus
🔸 پیش از ظهر دیروز در حاشیه دیدار شرکتکنندگان چهل و یکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران با رهبر انقلاب، حضرت آیتالله خامنه ای انگشتر خودشان را به سجاد مهتری خبرنگار صداوسیما و #راوی_مقاومت اهدا کردند.
🔹 وی در این باره نوشت؛ روز گذشته فرصتی فراهم شد تا رهبرم را از نزدیک ببینم.
🔸 دیدار و همکلام شدن با رهبر انقلاب و همچنین دریافت هدیه از ایشان، حس و حالی وصف نشدنی داشت.
🔹 گرفتن هدیه از #آقا جزو آرزوهایم بود که به لطف خدا محقق شد و این هدیه، ارزشمندترین هدیه عمرم بود.
@rahbari_plus
Forwarded from خط رهبری
🔰 #روایت | مطالبه مهم رهبر انقلاب درباره «بیانیه گام دوم انقلاب» چه بود؟
📝 آیتالله شب زندهدار در ایام صدور بیانیهی #گام_دوم_انقلاب دیداری با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتند و مطالبهی مهمی را از قول حضرت آیتالله العظمی خامنهای اینچنین نقل کردند:
⏪ ایشان فرمودند «من روی این بیانیه خیلی زحمت کشیدم... من بنای بر این ندارم که اگر چیزی نوشتم یا مطلبی میگویم از دیگران درخواست کنم که روی آن کار کنند ولی راجع به این میگویم این کار را بکنند.»
@rahbari_plus
📝 آیتالله شب زندهدار در ایام صدور بیانیهی #گام_دوم_انقلاب دیداری با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتند و مطالبهی مهمی را از قول حضرت آیتالله العظمی خامنهای اینچنین نقل کردند:
⏪ ایشان فرمودند «من روی این بیانیه خیلی زحمت کشیدم... من بنای بر این ندارم که اگر چیزی نوشتم یا مطلبی میگویم از دیگران درخواست کنم که روی آن کار کنند ولی راجع به این میگویم این کار را بکنند.»
@rahbari_plus
🔰 #روایت | ماجرای عذرخواهی صدا و سیما در سال ۸۸ به دستور رهبر انقلاب
عزتالله ضرغامی رئیس اسبق صدا و سیما:
🔸 در سال ۸۸ برخی در تجمع میدان ولی عصر علیه یکی از شخصیت های نظام #شعار دادند.
بلافاصله رهبر انقلاب به من دستور دادند رسانه ملی به دلیل پخش این شعارها عذرخواهی کند.
@rahbari_plus
عزتالله ضرغامی رئیس اسبق صدا و سیما:
🔸 در سال ۸۸ برخی در تجمع میدان ولی عصر علیه یکی از شخصیت های نظام #شعار دادند.
بلافاصله رهبر انقلاب به من دستور دادند رسانه ملی به دلیل پخش این شعارها عذرخواهی کند.
@rahbari_plus
🔰 #روایت | قرار اویسهای آذربایجان در طبقه بالای بیت رهبری - ۱
✏️ نویسنده: «فائزه زنجانی»
📝 حاشیه نگاری دیدار مردم آذرباییجان شرقی با رهبر انقلاب
* پس از ۱۵ سال
🔸 صبح دوشنبه ۲۹ بهمن به محل قرار میرسیم. دخترها در اتوبوس مشغول با یکدیگر هستند که چه شعاری کف دستشان بنویسند. یکی مینویسد «لبیک یا خامنهای» و آن دیگری «جانم فدای رهبر». فکر کنم به اندازه هر ۱۵ نفر، شعارهای متفاوت در بساط داشته باشند.
🔹 ۹ ساعت نشستن در اتوبوس برای طی مسیر ۶۳۰ کیلومتری #تبریز به تهران، آنچنان کار سادهای هم نیست؛ اما خب «گاه هر چه سختتر، شیرینتر»!
🔸 کوچه پس کوچهها را یکی پس از دیگری طی کرده و وارد صفی طویل میشویم. در این لحظات باقی مانده تا #دیدار، همه سرشار از ذوق و شوق هستند. یکی از اینکه دو سه شبی است از شوق خوابش نگرفته، میگوید و آن دیگری از اتفاقی که مثل خواب میماند برایش.
🔹 پیرزنی نظر من را به خود جلب میکند. خادمین #حسینیه_امام خمینی (ره)، هوای پیرزن را داشته و از معطل شدن او در صف جلوگیری میکنند. پیرزن آنقدر برای دیدار عجله دارد که همچون جوانی ۲۰، ۲۵ ساله گام برمی دارد.
🔸 سرعتم را زیاد میکنم تا شاید به او برسم. حاج خانم چندمین بار است که به دیدار میآیید؟ «بار دوم است. یک بار هم ۱۵ سال پیش آمده بودم.»
🔹 می پرسم که در این سرمای هوا و با این مسافت راه، آمدن سخت نیست برایتان؟ برایم توضیح میدهد که او و همنسلهایش روزهای سختتر از این گذراندهاند به پای #انقلاب. همچنانچه سرعتش را بیشتر میکند، میگوید که دوست دارد در صفهای ابتدایی نشسته و آقا را از نزدیک ببیند.
* حافظه جان مدد بده
🔸 خیلیها هم دیدار اولی هستند. صفهای طولانی برایشان مثل کابوس میماند. دوست دارند هر چه سریعتر وارد محل قرار شوند. یکی از دختران جوان از بقیه میپرسد که میتوانیم کارتهای #دعوت را تحویل ندهیم؟ دوست دارم یادگاری نگه دارم آن را! این دیدار آنقدر برایش ارزش دارد که حتی کارت دعوت آن نیز دوستداشتنی جلوه میکند در نظرش.
🔹 بالاخره از پس صفهای طولانی عبور کرده و داخل میشویم. قسمت سخت و احتمالاً شیرین ماجرا آنجاست که طبیعتا نامم به عنوان #خبرنگار درج نشده و این یعنی اینکه اجازه بردن خودکار و کاغذ به داخل را ندارم. همه آنان که کمی اهل قلم و نوشتن هستند، خوب میدانند که قلم و کاغذ یکی از ابزارهای واجب برای کارشان است.
🔸 کارم سختتر میشود. وقت آن است که متوسل به حافظهام شوم که فقط همین امروز را با من راه بیاید و بتوانم همه صحنههای عاشقانه دیدار را ضبط کنم در داخلش.
🔹 کمکم به صدای همخوانیها، شعارها و لبیکها نزدیکتر شدهایم. از حجم صدا میتوان انبوه جمعیت داخل را حدس زد. #جمعیت به حدی بالا است که گروههایی که دیر رسیدهاند را به سمت طبقه بالا راهنمایی میکنند و این میشود، یکی از بزرگترین اتفاقات غیرمنتظره دیدار برایم.
* اویسهای طبقه بالا
🔸 رفتن به طبقه بالا یعنی از دست دادن حجم عظیمی از وقایع دیدار که میتوانست سوژه مهمی باشد برایم. فضای حاکم بین دو طبقه به اندازه زمین و زمان تفاوت دارد. اگر کسی بخواهد حجم #اشتیاق_مردم به دیدن آقا را در این دیدارها ببیند، کافی است یک سر به طبقه بالا بزند.
🔹 نوجوانان و کودکان یک گوشه نشستهاند و به پهنای صورت گریه میکنند. چرا؟ چون پایین و در صحن اصلی حسینیه، جا برای نشستن نبوده و فرصت دیدن آقا را از دست دادهاند. جوانترها نیز یک گوشه زانوی غم بغل کردهاند. مسنترها هم البته کم از این دو گروه ندارند.
🔸 صحنه عجیبی است برایم. اصلاً همین طبقه بالا برای روایت یک دیدار خیلی هم جای خوبیاست. قرار نیست که خبرنگارجماعت همیشه آن پایین و جلوجلوها دنبال سوژهاش بگردد؛ یک نفر هم باید باشد که از طبقه بالاییهای دلشکسته بگوید.
🔹 دخترکی ۹ شایدم ۱۰ ساله گوشهای نشسته و اشکها همینطور روان از چشمانش جاری میشود. یک روسری صورتی زیبا به سر داشته و روی چادر هم یک چفیه انداخته است. کنارش مینشینم. میپرسم دختر خوب چرا گریه میکنی؟ از آن سؤالاتی است که جوابش به واقع از خود سؤال واضحتر مینماید. کوچکترین توجهی به سؤال غیراساسی که از او داشتهام نمیکند و ترجیح میدهد همچنان با اشکهایش خلوت کند. شروع میکنم به آسمان ریسمان بافتن و #دلداری دادن به کودکی که تنها خواسته کنونیاش دیدار رهبری از نزدیک است.
🔸 «باور کن همینجا خیلی هم خوب است. پایین جا تنگ است؛ اگر آنجا مینشستی اذیت میشدی. » اینها را میگویم و اشکهای زهرا سرعت بیشتری میگیرد و خب تنها نتیجهگیری منطقی که میتوانم داشته باشم، این است که استعداد خوبی در آرامکردن دخترک دلتنگ ندارم.
@rahbari_plus
✏️ نویسنده: «فائزه زنجانی»
📝 حاشیه نگاری دیدار مردم آذرباییجان شرقی با رهبر انقلاب
* پس از ۱۵ سال
🔸 صبح دوشنبه ۲۹ بهمن به محل قرار میرسیم. دخترها در اتوبوس مشغول با یکدیگر هستند که چه شعاری کف دستشان بنویسند. یکی مینویسد «لبیک یا خامنهای» و آن دیگری «جانم فدای رهبر». فکر کنم به اندازه هر ۱۵ نفر، شعارهای متفاوت در بساط داشته باشند.
🔹 ۹ ساعت نشستن در اتوبوس برای طی مسیر ۶۳۰ کیلومتری #تبریز به تهران، آنچنان کار سادهای هم نیست؛ اما خب «گاه هر چه سختتر، شیرینتر»!
🔸 کوچه پس کوچهها را یکی پس از دیگری طی کرده و وارد صفی طویل میشویم. در این لحظات باقی مانده تا #دیدار، همه سرشار از ذوق و شوق هستند. یکی از اینکه دو سه شبی است از شوق خوابش نگرفته، میگوید و آن دیگری از اتفاقی که مثل خواب میماند برایش.
🔹 پیرزنی نظر من را به خود جلب میکند. خادمین #حسینیه_امام خمینی (ره)، هوای پیرزن را داشته و از معطل شدن او در صف جلوگیری میکنند. پیرزن آنقدر برای دیدار عجله دارد که همچون جوانی ۲۰، ۲۵ ساله گام برمی دارد.
🔸 سرعتم را زیاد میکنم تا شاید به او برسم. حاج خانم چندمین بار است که به دیدار میآیید؟ «بار دوم است. یک بار هم ۱۵ سال پیش آمده بودم.»
🔹 می پرسم که در این سرمای هوا و با این مسافت راه، آمدن سخت نیست برایتان؟ برایم توضیح میدهد که او و همنسلهایش روزهای سختتر از این گذراندهاند به پای #انقلاب. همچنانچه سرعتش را بیشتر میکند، میگوید که دوست دارد در صفهای ابتدایی نشسته و آقا را از نزدیک ببیند.
* حافظه جان مدد بده
🔸 خیلیها هم دیدار اولی هستند. صفهای طولانی برایشان مثل کابوس میماند. دوست دارند هر چه سریعتر وارد محل قرار شوند. یکی از دختران جوان از بقیه میپرسد که میتوانیم کارتهای #دعوت را تحویل ندهیم؟ دوست دارم یادگاری نگه دارم آن را! این دیدار آنقدر برایش ارزش دارد که حتی کارت دعوت آن نیز دوستداشتنی جلوه میکند در نظرش.
🔹 بالاخره از پس صفهای طولانی عبور کرده و داخل میشویم. قسمت سخت و احتمالاً شیرین ماجرا آنجاست که طبیعتا نامم به عنوان #خبرنگار درج نشده و این یعنی اینکه اجازه بردن خودکار و کاغذ به داخل را ندارم. همه آنان که کمی اهل قلم و نوشتن هستند، خوب میدانند که قلم و کاغذ یکی از ابزارهای واجب برای کارشان است.
🔸 کارم سختتر میشود. وقت آن است که متوسل به حافظهام شوم که فقط همین امروز را با من راه بیاید و بتوانم همه صحنههای عاشقانه دیدار را ضبط کنم در داخلش.
🔹 کمکم به صدای همخوانیها، شعارها و لبیکها نزدیکتر شدهایم. از حجم صدا میتوان انبوه جمعیت داخل را حدس زد. #جمعیت به حدی بالا است که گروههایی که دیر رسیدهاند را به سمت طبقه بالا راهنمایی میکنند و این میشود، یکی از بزرگترین اتفاقات غیرمنتظره دیدار برایم.
* اویسهای طبقه بالا
🔸 رفتن به طبقه بالا یعنی از دست دادن حجم عظیمی از وقایع دیدار که میتوانست سوژه مهمی باشد برایم. فضای حاکم بین دو طبقه به اندازه زمین و زمان تفاوت دارد. اگر کسی بخواهد حجم #اشتیاق_مردم به دیدن آقا را در این دیدارها ببیند، کافی است یک سر به طبقه بالا بزند.
🔹 نوجوانان و کودکان یک گوشه نشستهاند و به پهنای صورت گریه میکنند. چرا؟ چون پایین و در صحن اصلی حسینیه، جا برای نشستن نبوده و فرصت دیدن آقا را از دست دادهاند. جوانترها نیز یک گوشه زانوی غم بغل کردهاند. مسنترها هم البته کم از این دو گروه ندارند.
🔸 صحنه عجیبی است برایم. اصلاً همین طبقه بالا برای روایت یک دیدار خیلی هم جای خوبیاست. قرار نیست که خبرنگارجماعت همیشه آن پایین و جلوجلوها دنبال سوژهاش بگردد؛ یک نفر هم باید باشد که از طبقه بالاییهای دلشکسته بگوید.
🔹 دخترکی ۹ شایدم ۱۰ ساله گوشهای نشسته و اشکها همینطور روان از چشمانش جاری میشود. یک روسری صورتی زیبا به سر داشته و روی چادر هم یک چفیه انداخته است. کنارش مینشینم. میپرسم دختر خوب چرا گریه میکنی؟ از آن سؤالاتی است که جوابش به واقع از خود سؤال واضحتر مینماید. کوچکترین توجهی به سؤال غیراساسی که از او داشتهام نمیکند و ترجیح میدهد همچنان با اشکهایش خلوت کند. شروع میکنم به آسمان ریسمان بافتن و #دلداری دادن به کودکی که تنها خواسته کنونیاش دیدار رهبری از نزدیک است.
🔸 «باور کن همینجا خیلی هم خوب است. پایین جا تنگ است؛ اگر آنجا مینشستی اذیت میشدی. » اینها را میگویم و اشکهای زهرا سرعت بیشتری میگیرد و خب تنها نتیجهگیری منطقی که میتوانم داشته باشم، این است که استعداد خوبی در آرامکردن دخترک دلتنگ ندارم.
@rahbari_plus
خط رهبری
🔰 #روایت | قرار اویسهای آذربایجان در طبقه بالای بیت رهبری - ۱ ✏️ نویسنده: «فائزه زنجانی» 📝 حاشیه نگاری دیدار مردم آذرباییجان شرقی با رهبر انقلاب * پس از ۱۵ سال 🔸 صبح دوشنبه ۲۹ بهمن به محل قرار میرسیم. دخترها در اتوبوس مشغول با یکدیگر هستند که چه شعاری…
🔰 #روایت | قرار اویسهای آذربایجان در طبقه بالای بیت رهبری - ٢
* اشکها فرق دارند
🔸 مادر که دیگر تاب گریه های دخترش را ندارد، دست دخترک را گرفته و با خواهش و تمناکردن از این و آن، او را به قسمت جلو و مشرف به صحن #حسینیه میبرد.
🔹 یکی از دختران #نوجوان دم گرفته و بقیه با دم او اشک می ریزند. «این همه منتظر ماندیم، این همه راه آمدیم، این همه شوق داشتیم، حالا نباید حتی برای دقیقهای، آقاجانمان را ببینیم؟» هق هق گریه ها بلند میشود.
🔸 صدای جمعیت حاضر در صحن حسینیه برای ثانیه ای کوتاه قطع و سپس فریادها و شعارهای «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده» از دل جمعیت برمی آید. همه این نشانهها، نشان از ورود حضرت آقا به جمع #تبریزیهای_مشتاق دارد.
🔹 حالا جمعیت پایین، اشک است و اشتیاق و جمعیت بالا، اشک است و حسرت! ولی خب همیشه ثانیههای آخر دری باز میشود بر روی انسان. خبر می رسد که به دلیل فشار جمعیت صحن حسینیه به سمت جلو، در ردیف های عقب سالن، جا باز شده برای بانوان. رسیدن این خبر همان و دویدنها همان!
* یک نظر ببینمت
🔸 در کسری از ثانیه جمعیت بالا، خود را به خیل جمعیت داخل حسینیه می رساند. چشمانم دنبال دختران نوجوانی است که بالا غرق در گریه بودند. می بینمشان که باز کنار هم نشسته و سعی می کنند نیم خیز بنشینند تا صورت آقا را از آن فاصله ببینند. خداراشکر که گریه جای خود را به #اشک_شوق داده است.
🔹 با وجود اینکه مچاله شدهام در یک فضا نیم در نیم متری و جا برای کوچکترین تکانخوردنی هم ندارم، اما باز دست از تلاش برنمی دارم. باید به خیلی چیزها دقت کنم و به حافظه بسپارمشان.
* سرمشق حسینیه
🔸 مهمترین و جذابترینشان، کلام درج شده در قسمت جلویی حسینیه است. کلامی است از اميرالمؤمنين علی (ع).«گاهی #دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند، پس دوراندیش باش.» ناخودآگاه با دیدن این جمله، یاد سخنرانی های اخیر حضرت آقا در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی میافتم.
🔹 «ما در دهه ۹۰ نشستیم با آمریکا #مذاکره کردیم، حدود دو سال یک معاهدهای هم تشکیل شد. البته آمریکا تنها نبود، چند تا کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود. دولت ما نشست مذاکره کرد -دولت آن روز – رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتوگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه کار کردند، یک معاهدهای تشکیل شد. در این معاهده طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل. اما همان معاهده را آمریکاییها عمل نکردند. همین شخصی که الان سر کار است (دونالد ترامپ)، معاهده را پاره کرد. گفت پاره میکند و کرد؛ عمل نکردند.»
* شعر شهر غیرت
🔸 نوبت خواندن #سرود دستهجمعی تبریزیها در محضر رهبری است. دیروز فکر میکردم که امروز فقط من عضو جدید گروه سرود خواهم بود. اما حالا همه تبریزیهای حاضر با عشق درونی خود، گروه سرود راه انداخته اند.
🔹 «از شهر #غیرت/ما اهل تبریز/آمدیم آقا/از عشق لبریز/ای رهبر من/ آقای ایران/بر تو سلامم/ باد از دل و جان/به پای عهد هر ساله/ دوباره آمدیم اقا/ عجب شوقی ز دیدارت/ شده در در قلب ما بر پا» در حین خواندن سرود، چشمهایم نیز بین جمعیت می گردد تا متوجه مهمانان خاص مراسم شوم. حضور رییس جمهور و پدر شهید #آل_هاشم، بیش از دیگران جذاب است برایم.
* یاد داغ آذربایجان
🔸 نوبت به حجت الاسلام والمسلمین احمد مطهری اصل، نماینده ولی فقیه در #آذربایجانشرقی می رسد که پشت تریبون قرار بگیرد. تنها میتوانم کلیدواژههایی از سخنانش را به خاطر می سپارم. از حادثه جانکاه اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ و شهادت شهدای خدمت می گوید و داغ بزرگی که این سانحه برای مردم آذربایجان داشت. از غیرت مردم استان می گوید و کارهای که برای عمران، آبادانی و #پیشرفت آذربایجانشرقی در حال انجام است. امام جمعه تبریز همچنین در سخنان خود با تأکید بر تمامیت ارضی ایرانزمین و همسایگان آن، مرز آذربایجان شرقی را مرز همدلی، دوستی، آرامش و مبتنی بر امنیت پایدار می داند.
* سخن دوست
🔹 جمعیت حسینیه در هم فشرده شدهاند. ضرب المثل «جا برای سوزن انداختن نیست» دقیقا در همین موقعیت عینیت می یابد. نوبت به سخنان ولی امر مسلمین میرسد. سکوت حسینیه را فرا گرفته است. ایشان در همان ابتدای امر یادی از شهید آل هاشم و شهید رحمتی میکنند؛ دو شهیدی که در دیدار سال قبل حضور داشتند. رهبر معظم انقلاب همچنین در ادامه حضور دکتر پزشکیان، رییس جمهور محترم در جمع حاضران را به اقتضای #خوی_مردمی ایشان عنوان میکنند.
@rahbari_plus
* اشکها فرق دارند
🔸 مادر که دیگر تاب گریه های دخترش را ندارد، دست دخترک را گرفته و با خواهش و تمناکردن از این و آن، او را به قسمت جلو و مشرف به صحن #حسینیه میبرد.
🔹 یکی از دختران #نوجوان دم گرفته و بقیه با دم او اشک می ریزند. «این همه منتظر ماندیم، این همه راه آمدیم، این همه شوق داشتیم، حالا نباید حتی برای دقیقهای، آقاجانمان را ببینیم؟» هق هق گریه ها بلند میشود.
🔸 صدای جمعیت حاضر در صحن حسینیه برای ثانیه ای کوتاه قطع و سپس فریادها و شعارهای «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده» از دل جمعیت برمی آید. همه این نشانهها، نشان از ورود حضرت آقا به جمع #تبریزیهای_مشتاق دارد.
🔹 حالا جمعیت پایین، اشک است و اشتیاق و جمعیت بالا، اشک است و حسرت! ولی خب همیشه ثانیههای آخر دری باز میشود بر روی انسان. خبر می رسد که به دلیل فشار جمعیت صحن حسینیه به سمت جلو، در ردیف های عقب سالن، جا باز شده برای بانوان. رسیدن این خبر همان و دویدنها همان!
* یک نظر ببینمت
🔸 در کسری از ثانیه جمعیت بالا، خود را به خیل جمعیت داخل حسینیه می رساند. چشمانم دنبال دختران نوجوانی است که بالا غرق در گریه بودند. می بینمشان که باز کنار هم نشسته و سعی می کنند نیم خیز بنشینند تا صورت آقا را از آن فاصله ببینند. خداراشکر که گریه جای خود را به #اشک_شوق داده است.
🔹 با وجود اینکه مچاله شدهام در یک فضا نیم در نیم متری و جا برای کوچکترین تکانخوردنی هم ندارم، اما باز دست از تلاش برنمی دارم. باید به خیلی چیزها دقت کنم و به حافظه بسپارمشان.
* سرمشق حسینیه
🔸 مهمترین و جذابترینشان، کلام درج شده در قسمت جلویی حسینیه است. کلامی است از اميرالمؤمنين علی (ع).«گاهی #دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند، پس دوراندیش باش.» ناخودآگاه با دیدن این جمله، یاد سخنرانی های اخیر حضرت آقا در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی میافتم.
🔹 «ما در دهه ۹۰ نشستیم با آمریکا #مذاکره کردیم، حدود دو سال یک معاهدهای هم تشکیل شد. البته آمریکا تنها نبود، چند تا کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود. دولت ما نشست مذاکره کرد -دولت آن روز – رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتوگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه کار کردند، یک معاهدهای تشکیل شد. در این معاهده طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل. اما همان معاهده را آمریکاییها عمل نکردند. همین شخصی که الان سر کار است (دونالد ترامپ)، معاهده را پاره کرد. گفت پاره میکند و کرد؛ عمل نکردند.»
* شعر شهر غیرت
🔸 نوبت خواندن #سرود دستهجمعی تبریزیها در محضر رهبری است. دیروز فکر میکردم که امروز فقط من عضو جدید گروه سرود خواهم بود. اما حالا همه تبریزیهای حاضر با عشق درونی خود، گروه سرود راه انداخته اند.
🔹 «از شهر #غیرت/ما اهل تبریز/آمدیم آقا/از عشق لبریز/ای رهبر من/ آقای ایران/بر تو سلامم/ باد از دل و جان/به پای عهد هر ساله/ دوباره آمدیم اقا/ عجب شوقی ز دیدارت/ شده در در قلب ما بر پا» در حین خواندن سرود، چشمهایم نیز بین جمعیت می گردد تا متوجه مهمانان خاص مراسم شوم. حضور رییس جمهور و پدر شهید #آل_هاشم، بیش از دیگران جذاب است برایم.
* یاد داغ آذربایجان
🔸 نوبت به حجت الاسلام والمسلمین احمد مطهری اصل، نماینده ولی فقیه در #آذربایجانشرقی می رسد که پشت تریبون قرار بگیرد. تنها میتوانم کلیدواژههایی از سخنانش را به خاطر می سپارم. از حادثه جانکاه اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ و شهادت شهدای خدمت می گوید و داغ بزرگی که این سانحه برای مردم آذربایجان داشت. از غیرت مردم استان می گوید و کارهای که برای عمران، آبادانی و #پیشرفت آذربایجانشرقی در حال انجام است. امام جمعه تبریز همچنین در سخنان خود با تأکید بر تمامیت ارضی ایرانزمین و همسایگان آن، مرز آذربایجان شرقی را مرز همدلی، دوستی، آرامش و مبتنی بر امنیت پایدار می داند.
* سخن دوست
🔹 جمعیت حسینیه در هم فشرده شدهاند. ضرب المثل «جا برای سوزن انداختن نیست» دقیقا در همین موقعیت عینیت می یابد. نوبت به سخنان ولی امر مسلمین میرسد. سکوت حسینیه را فرا گرفته است. ایشان در همان ابتدای امر یادی از شهید آل هاشم و شهید رحمتی میکنند؛ دو شهیدی که در دیدار سال قبل حضور داشتند. رهبر معظم انقلاب همچنین در ادامه حضور دکتر پزشکیان، رییس جمهور محترم در جمع حاضران را به اقتضای #خوی_مردمی ایشان عنوان میکنند.
@rahbari_plus