Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کربلای_پنج
📽 فیلمی ناب و دیدنی از #غواصان خط شکن و حماسه ساز #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ ، از مقر آموزشی تا نقطه رهایی
💢 رزمندگان دلاور و حماسه ساز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج
#استان_زنجان و #گردان_حبیب_ابن_مظاهر (ره)
#آذربایجان_شرقی
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
💔 ما برای پرسیدن نامِ گلی ناشناس ؛
چه سفرها کرده ایم!
ما برای بوسیدنِ خاکِ سرِ قله ها ؛
چه خطرها کرده ایم!
ما برای آن که ایران ؛ خانه ی خوبان شود…
رنجِ دوران برده ایم…
ما برای آن که ایران ؛ گوهری تابان شود…
خونِ دل ها ؛ خورده ایم…
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_پنج
#غواصان_شهید_زنجان
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 فیلمی ناب و دیدنی از #غواصان خط شکن و حماسه ساز #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ ، از مقر آموزشی تا نقطه رهایی
💢 رزمندگان دلاور و حماسه ساز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج
#استان_زنجان و #گردان_حبیب_ابن_مظاهر (ره)
#آذربایجان_شرقی
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
💔 ما برای پرسیدن نامِ گلی ناشناس ؛
چه سفرها کرده ایم!
ما برای بوسیدنِ خاکِ سرِ قله ها ؛
چه خطرها کرده ایم!
ما برای آن که ایران ؛ خانه ی خوبان شود…
رنجِ دوران برده ایم…
ما برای آن که ایران ؛ گوهری تابان شود…
خونِ دل ها ؛ خورده ایم…
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_پنج
#غواصان_شهید_زنجان
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #پک_استیکر
📸 در آستانه سالگرد عملیات غرورآفرین #والفجر_هشت کانال #دل_باخته تقدیم می کند :
مجموعه زیبای استیکر های #غواصان_شهید_زنجان مشتمل بر استیکر غواصان شهید عملیات های #والفجر_۸ ، #کربلای_۴ و #کربلای_۵ و دهها استیکر زیبای دیگر در خصوص دفاع مقدس
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
🌐 لینک مجموعه استیکر های #غواصان_شهید_زنجان
https://t.iss.one/addstickers/Pcdrabbas
👌 پیشنهاد دانلود
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 در آستانه سالگرد عملیات غرورآفرین #والفجر_هشت کانال #دل_باخته تقدیم می کند :
مجموعه زیبای استیکر های #غواصان_شهید_زنجان مشتمل بر استیکر غواصان شهید عملیات های #والفجر_۸ ، #کربلای_۴ و #کربلای_۵ و دهها استیکر زیبای دیگر در خصوص دفاع مقدس
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
🌐 لینک مجموعه استیکر های #غواصان_شهید_زنجان
https://t.iss.one/addstickers/Pcdrabbas
👌 پیشنهاد دانلود
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#غواصان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ماه_خدا
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز یازدهم ، آیه ۹۳ تا ۹۸ سوره مبارکه مؤمنون :
بگو : پروردگارا ! اگر آن [عذابی] را که به آنان وعده می دهند ، به من بنمایانی؛ (۹۳) پس پروردگارا ! مرا در میان گروه ستمکاران قرار مده [و با آنان قرین عذاب مکن] (۹۴) و به یقین ما تواناییم آن عذابی که به آنان وعده می دهیم به تو بنمایانیم. (۹۵) بدی را با بهترین شیوه دفع کن ؛ ما به آنچه که وصف می کنند، داناتریم. (۹۶) و بگو : پروردگارا ! از وسوسه های شیطان ها به تو پناه می آورم (۹۷) و پروردگارا ! به تو پناه می آورم از اینکه [شیطان ها] نزد من حاضر شوند (۹۸)
📸 شهید والامقام امروز : غواص #شهید_رضا_بیگدلی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که دیماه ماه ۱۳۶۵ در عملیات #کربلای_۴ در منطقه عملیاتی #اروندرود به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز یازدهم ، آیه ۹۳ تا ۹۸ سوره مبارکه مؤمنون :
بگو : پروردگارا ! اگر آن [عذابی] را که به آنان وعده می دهند ، به من بنمایانی؛ (۹۳) پس پروردگارا ! مرا در میان گروه ستمکاران قرار مده [و با آنان قرین عذاب مکن] (۹۴) و به یقین ما تواناییم آن عذابی که به آنان وعده می دهیم به تو بنمایانیم. (۹۵) بدی را با بهترین شیوه دفع کن ؛ ما به آنچه که وصف می کنند، داناتریم. (۹۶) و بگو : پروردگارا ! از وسوسه های شیطان ها به تو پناه می آورم (۹۷) و پروردگارا ! به تو پناه می آورم از اینکه [شیطان ها] نزد من حاضر شوند (۹۸)
📸 شهید والامقام امروز : غواص #شهید_رضا_بیگدلی ، شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که دیماه ماه ۱۳۶۵ در عملیات #کربلای_۴ در منطقه عملیاتی #اروندرود به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢بعد من قافله سالار تویی خواهر من ...
📽 آلبوم عکس رزمندگان و غواصان شهید #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #استان_زنجان در عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ به همراه نوحه ای قدیمی و بیاد ماندنی از مداح اهل بیت (ع) حسین فخری
🎙بنشین تا به تو گویم زینب
غم دل با تو بگویم زینب
بعد من قافله سالار تویی خواهر من
خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شد خواهر من.....
🔹 عملیات های کربلای چهار و پنج ، دیماه ۱۳۶۵ ، منطقه عملیاتی اروندرود و شلمچه
😔 روحشان شاد و یادشان گرامی
🏴 #ما_ملت_امام_حسینیم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#محرم
#ماه_خون
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 آلبوم عکس رزمندگان و غواصان شهید #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #استان_زنجان در عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ به همراه نوحه ای قدیمی و بیاد ماندنی از مداح اهل بیت (ع) حسین فخری
🎙بنشین تا به تو گویم زینب
غم دل با تو بگویم زینب
بعد من قافله سالار تویی خواهر من
خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شد خواهر من.....
🔹 عملیات های کربلای چهار و پنج ، دیماه ۱۳۶۵ ، منطقه عملیاتی اروندرود و شلمچه
😔 روحشان شاد و یادشان گرامی
🏴 #ما_ملت_امام_حسینیم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#محرم
#ماه_خون
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کربلای_۴_۵
📽 آلبومی زیبا و دیدنی از عکس های تماشایی و خاطره انگیز غواصان خط شکن و حماسه ساز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #استان_زنجان در عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵
😔 لازم به ذکر است که بسیاری از رزمندگان و غواصان حاضر در عکس ها در طی عملیات های کربلای چهار و پنج و در طول جنگ تحمیلی به درجه والای شهادت نائل آمدند .
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#کربلای_چهار_پنج
#غواصان_زنجان
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 آلبومی زیبا و دیدنی از عکس های تماشایی و خاطره انگیز غواصان خط شکن و حماسه ساز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #استان_زنجان در عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵
😔 لازم به ذکر است که بسیاری از رزمندگان و غواصان حاضر در عکس ها در طی عملیات های کربلای چهار و پنج و در طول جنگ تحمیلی به درجه والای شهادت نائل آمدند .
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#کربلای_چهار_پنج
#غواصان_زنجان
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #یک_آیه_یک_شهید
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز چهاردهم ، آیه ۹۳ تا ۹۸ سوره مبارکه مؤمنون :
بگو : پروردگارا ! اگر آن [عذابی] را که به آنان وعده می دهند ، به من بنمایانی؛ (۹۳) پس پروردگارا ! مرا در میان گروه ستمکاران قرار مده [و با آنان قرین عذاب مکن] (۹۴) و به یقین ما تواناییم آن عذابی که به آنان وعده می دهیم به تو بنمایانیم. (۹۵) بدی را با بهترین شیوه دفع کن ؛ ما به آنچه که وصف می کنند، داناتریم. (۹۶) و بگو : پروردگارا ! از وسوسه های شیطان ها به تو پناه می آورم (۹۷) و پروردگارا ! به تو پناه می آورم از اینکه [شیطان ها] نزد من حاضر شوند (۹۸)
🇮🇷شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی غواص #شهید_رضا_بیگدلی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که دیماه ماه ۱۳۶۵ در عملیات #کربلای_۴ در منطقه عملیاتی اروندرود به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 هر روز ماه مبارک رمضان یک آیه شریفه و یک شهید والامقام #استان_زنجان
📖 آیات مبارک روز چهاردهم ، آیه ۹۳ تا ۹۸ سوره مبارکه مؤمنون :
بگو : پروردگارا ! اگر آن [عذابی] را که به آنان وعده می دهند ، به من بنمایانی؛ (۹۳) پس پروردگارا ! مرا در میان گروه ستمکاران قرار مده [و با آنان قرین عذاب مکن] (۹۴) و به یقین ما تواناییم آن عذابی که به آنان وعده می دهیم به تو بنمایانیم. (۹۵) بدی را با بهترین شیوه دفع کن ؛ ما به آنچه که وصف می کنند، داناتریم. (۹۶) و بگو : پروردگارا ! از وسوسه های شیطان ها به تو پناه می آورم (۹۷) و پروردگارا ! به تو پناه می آورم از اینکه [شیطان ها] نزد من حاضر شوند (۹۸)
🇮🇷شهید والامقام امروز : شیرمرد زنجانی غواص #شهید_رضا_بیگدلی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که دیماه ماه ۱۳۶۵ در عملیات #کربلای_۴ در منطقه عملیاتی اروندرود به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کربلای_چهار
📽 کلیپ تصویری از عکس های زیبا و دیدنی غواصان شهید #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #کربلای_۴
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
🎙میخوام امشب با دوستای قدیمیم هم سخن باشم
شاید من هم بتونم عاقبت مثل شهیدا شم
میرم و تک تک قبراشون با گریه میبوسم
به خدا من با یاد این رفیقا غرق افسوسم
همه عالم شده حسرت ، حسرت این که واموندم
شهدا پیش اربابان ولی من چی یه جاموندم...
💔 سوم دی ماه سالروز عملیات عاشورایی #کربلای_چهار گرامی باد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 کلیپ تصویری از عکس های زیبا و دیدنی غواصان شهید #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #کربلای_۴
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
🎙میخوام امشب با دوستای قدیمیم هم سخن باشم
شاید من هم بتونم عاقبت مثل شهیدا شم
میرم و تک تک قبراشون با گریه میبوسم
به خدا من با یاد این رفیقا غرق افسوسم
همه عالم شده حسرت ، حسرت این که واموندم
شهدا پیش اربابان ولی من چی یه جاموندم...
💔 سوم دی ماه سالروز عملیات عاشورایی #کربلای_چهار گرامی باد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢️ #شب_حمله
✍ خاطره ای شنیدنی از غواص بسیجی #شهید_عباس_محمدی از شب خونبار عملیات #کربلای_چهار :
🌀 #قسمت_اول
🖌... قبل از اذان مغرب همه لباس پوشـیده و آماده بودند. وقت اذان راز و نیازها شـروع شـد. در تمام عمرم چنین نماز باشـکوهی ندیده بودم. بدون استثناء همه برادران در حال نماز خواندن ، به شـدت می گریسـتند. مسـئول دسـته چند بار به برادران گفت که یواش گریه کنید. دشمن متوجه حضورتان می شود. حضور قلـب و نمـاز رزمنده هـا ، انسـان را بـه گریـه می انداخـت. نماز که تمام شـد ، به چهارده معصـوم توسـل کردیـم و در انتهـا ، پیروزی رزمندگان و سلامتی امـام را از خداونـد متعال خواسـتیم. در حین دعا چند خمپاره سـنگر را به لرزه درآورد. در یکی از انفجارها برادر سـیدرحیم ( بسیجی غواص سید رحیم صفوی ) ، مسـئول دسته زخمی شد و او را به عقب فرستادند.
سـاعت هفت شـب نیروها آرایش گرفته بودند. با یاد خدا به طرف کانالی کـه تا سـیل بند ادامه داشـت به راه افتادیم. از جلوی سـنگری کـه قبلاً یکی دو شب را در آن گذرانده بودیم رد شدیم. چنـد نفـر از بیسـیم چی های گـردان را دیـدم ؛ از جملـه جـواد و ناصـر که جلوی سـنگر نشسـته بودند. با آنها خداحافظی کردم. به دسـته دو که رسـیدم قاسم را دیدم. یک بیسیم پشتش بود. او را هم به عنوان بیسیم چی به گروهان داده بودند. آخرین نفر دسته دوم بود. به سیل بند اول خودمان رسیدیم. در دلمان اضطراب داشتیم که چه خواهد شد. آیا به آنطرف میرسیم؟
دقیقه به دقیقه تیربارهای دشمن سکوت شب را می شکستند. پولیکا را باز کردیم و گره ها را به دسـت برادران دادیم. دسـته دوم لوله های پولیکا از سیل بند به طرف آب سرازیر شدند. از سیل بند تا لبه آب ، کمتر از صد متر و پوشش تا لبه آب از نوع چولان بود.
نیروهای دسـته سـه هم دو به دو از سـیل بند گذشـتند و در آن طرف سیل بند روی زمین نشستند. از دست چپ صدای خش خش حرکت بر روی چولان ها و حتـی صـدای پای آنها کـه در آب حرکت می کردند، به گوش می رسـید.
مسـئله سـکوت ، امر مهمی در عملیات اسـت. بی توجهی به آن ممکن اسـت به شکست هر عملیاتی منجر شود. از سـیل بند کـه رد شـدیم ، اضطرابمـان از بین رفت و جایش را سـکینه و وقار گرفت. مثل اینکه برای شنا و آب تنی و تفریح به رودخانه می رفتیم. از سیل بند تا لبه آب را بهُ کندی طی کردیم. به لبه آب که رسیدیم ، فین ها را به پا کردیم و وارد آب شدیم. دسته سه آخرین دسته از نیروهای لشگر بود که وارد آب میشد. طنابی بـه طول پنج متر بین دسـته ها ارتبـاط برقرار می کرد تا هر گروهان در یک سـتون حرکت کند.
ساعت ۸:۳۰ در آب نشسته بودیم و فقط سرمان بیرون بود. ابتدا مـد بـود و آب ارونـد به شـمال بصره جریان داشـت. بعضاً آسـمان روشـن می شـد و دوبـاره تاریکی همه جـا را فرا می گرفت. آسـمان صاف ، صاف بود. ستاره ها در آسمان چشمک میزدند و نگاه شان به خط شکنان غواص بود.هـوا کاملا آرام بـود و حتی نسـیم هم نمی وزیـد. موجی در آب مشـاهده نمی شـد ؛ مثل اینکه آب راکد اسـت و هیچگونه حرکتی ندارد. چند لحظه ای از نشسـتن مـا در آب نمی گذشـت کـه یـک دسـته را در وسـط رود دیدم که صدایی شـنیدم. همراه با جریان آب ، به طرف شـمال در حرکت بودند. متعاقباً درسـت یادم نیسـت ؛ اما فکر می کنم که یک نفر به فرد دیگری می گفت، اگر نمیتوانی بکش کنار...
شـاید یکـی از آنهـا زخمـی شـده یـا پایش گرفتـه بـود و مسـئولش از او می خواست که به عقب برگردد . صدایی که در وسط آب می خواست همراهش به ساحل خودی برگردد. به گوش ما می رسید حتماً به گوش دشمن هم خواهد رسید.
بعد از چند لحظه دشمن با خمپاره و منور و کلت منور ، آسمان را چراغانی کرد. برای این نوع چراغانی بایـد منتظـر نالـه خفاشـان و جیـغ کرکس هـا و لاشخورها هم بود. خفاشـان و لاشخور صفتان این کمبود را هم برآورده ساختند و با تیربار ، آر پی جی۷ و ۱۱ و خمپاره هـای ۶۰ ، به طـرف ملائکه خدا در روی زمین چنـگ انداختند. آنان نمی دانستند که خداوند سدی بین ما و آنها قرار داده و عاقبت ، چنگ شان خرد و ناله و جیغ شوم شـان در گلو خفه خواهد شـد. تیرها و ترکش ها از روی سـر بچه ها رد می شـد. گاهی تیرها نزدیک آنها به آب می خورد و کمانه می کرد یا به آب فرو میرفت ...
💠 #ادامه_دارد
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_عباس_محمدی از رزمندگان دلاور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، از غواصان خط شکن و حماسه ساز عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ بود که مردادماه ۱۳۶۶ در #عملیات_نصر_هفت ، منطقه عملیاتی #سلیمانه_عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۴
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✍ خاطره ای شنیدنی از غواص بسیجی #شهید_عباس_محمدی از شب خونبار عملیات #کربلای_چهار :
🌀 #قسمت_اول
🖌... قبل از اذان مغرب همه لباس پوشـیده و آماده بودند. وقت اذان راز و نیازها شـروع شـد. در تمام عمرم چنین نماز باشـکوهی ندیده بودم. بدون استثناء همه برادران در حال نماز خواندن ، به شـدت می گریسـتند. مسـئول دسـته چند بار به برادران گفت که یواش گریه کنید. دشمن متوجه حضورتان می شود. حضور قلـب و نمـاز رزمنده هـا ، انسـان را بـه گریـه می انداخـت. نماز که تمام شـد ، به چهارده معصـوم توسـل کردیـم و در انتهـا ، پیروزی رزمندگان و سلامتی امـام را از خداونـد متعال خواسـتیم. در حین دعا چند خمپاره سـنگر را به لرزه درآورد. در یکی از انفجارها برادر سـیدرحیم ( بسیجی غواص سید رحیم صفوی ) ، مسـئول دسته زخمی شد و او را به عقب فرستادند.
سـاعت هفت شـب نیروها آرایش گرفته بودند. با یاد خدا به طرف کانالی کـه تا سـیل بند ادامه داشـت به راه افتادیم. از جلوی سـنگری کـه قبلاً یکی دو شب را در آن گذرانده بودیم رد شدیم. چنـد نفـر از بیسـیم چی های گـردان را دیـدم ؛ از جملـه جـواد و ناصـر که جلوی سـنگر نشسـته بودند. با آنها خداحافظی کردم. به دسـته دو که رسـیدم قاسم را دیدم. یک بیسیم پشتش بود. او را هم به عنوان بیسیم چی به گروهان داده بودند. آخرین نفر دسته دوم بود. به سیل بند اول خودمان رسیدیم. در دلمان اضطراب داشتیم که چه خواهد شد. آیا به آنطرف میرسیم؟
دقیقه به دقیقه تیربارهای دشمن سکوت شب را می شکستند. پولیکا را باز کردیم و گره ها را به دسـت برادران دادیم. دسـته دوم لوله های پولیکا از سیل بند به طرف آب سرازیر شدند. از سیل بند تا لبه آب ، کمتر از صد متر و پوشش تا لبه آب از نوع چولان بود.
نیروهای دسـته سـه هم دو به دو از سـیل بند گذشـتند و در آن طرف سیل بند روی زمین نشستند. از دست چپ صدای خش خش حرکت بر روی چولان ها و حتـی صـدای پای آنها کـه در آب حرکت می کردند، به گوش می رسـید.
مسـئله سـکوت ، امر مهمی در عملیات اسـت. بی توجهی به آن ممکن اسـت به شکست هر عملیاتی منجر شود. از سـیل بند کـه رد شـدیم ، اضطرابمـان از بین رفت و جایش را سـکینه و وقار گرفت. مثل اینکه برای شنا و آب تنی و تفریح به رودخانه می رفتیم. از سیل بند تا لبه آب را بهُ کندی طی کردیم. به لبه آب که رسیدیم ، فین ها را به پا کردیم و وارد آب شدیم. دسته سه آخرین دسته از نیروهای لشگر بود که وارد آب میشد. طنابی بـه طول پنج متر بین دسـته ها ارتبـاط برقرار می کرد تا هر گروهان در یک سـتون حرکت کند.
ساعت ۸:۳۰ در آب نشسته بودیم و فقط سرمان بیرون بود. ابتدا مـد بـود و آب ارونـد به شـمال بصره جریان داشـت. بعضاً آسـمان روشـن می شـد و دوبـاره تاریکی همه جـا را فرا می گرفت. آسـمان صاف ، صاف بود. ستاره ها در آسمان چشمک میزدند و نگاه شان به خط شکنان غواص بود.هـوا کاملا آرام بـود و حتی نسـیم هم نمی وزیـد. موجی در آب مشـاهده نمی شـد ؛ مثل اینکه آب راکد اسـت و هیچگونه حرکتی ندارد. چند لحظه ای از نشسـتن مـا در آب نمی گذشـت کـه یـک دسـته را در وسـط رود دیدم که صدایی شـنیدم. همراه با جریان آب ، به طرف شـمال در حرکت بودند. متعاقباً درسـت یادم نیسـت ؛ اما فکر می کنم که یک نفر به فرد دیگری می گفت، اگر نمیتوانی بکش کنار...
شـاید یکـی از آنهـا زخمـی شـده یـا پایش گرفتـه بـود و مسـئولش از او می خواست که به عقب برگردد . صدایی که در وسط آب می خواست همراهش به ساحل خودی برگردد. به گوش ما می رسید حتماً به گوش دشمن هم خواهد رسید.
بعد از چند لحظه دشمن با خمپاره و منور و کلت منور ، آسمان را چراغانی کرد. برای این نوع چراغانی بایـد منتظـر نالـه خفاشـان و جیـغ کرکس هـا و لاشخورها هم بود. خفاشـان و لاشخور صفتان این کمبود را هم برآورده ساختند و با تیربار ، آر پی جی۷ و ۱۱ و خمپاره هـای ۶۰ ، به طـرف ملائکه خدا در روی زمین چنـگ انداختند. آنان نمی دانستند که خداوند سدی بین ما و آنها قرار داده و عاقبت ، چنگ شان خرد و ناله و جیغ شوم شـان در گلو خفه خواهد شـد. تیرها و ترکش ها از روی سـر بچه ها رد می شـد. گاهی تیرها نزدیک آنها به آب می خورد و کمانه می کرد یا به آب فرو میرفت ...
💠 #ادامه_دارد
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_عباس_محمدی از رزمندگان دلاور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، از غواصان خط شکن و حماسه ساز عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ بود که مردادماه ۱۳۶۶ در #عملیات_نصر_هفت ، منطقه عملیاتی #سلیمانه_عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۴
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢️ #شب_حمله
✍ خاطره ای شنیدنی از غواص بسیجی #شهید_عباس_محمدی از شب خونبار عملیات #کربلای_چهار :
🌀 #قسمت_دوم
🖌... آبی که چند دقیقه پیش راکد و ساکت و آرام بود ، حالا موج برداشته بود و از همه جا بوی باروت می آمد.آسمان به وسیله کرکس های آهنی روشن تر شد تا لاشخورها بتوانند طعمه خود را بهتر ببینند. هنوز خوشه ای به خاموشی نگراییده ، خوشه دیگری روشن می شـد. دیگر شـب نبود. هوا مثل روز روشـن شـده بود و سـاحل دشمن دیده می شد ؛ به طوری که می توانستیم تک تک سنگرهای دشمن را از روی سیل بند بشماریم. گاهـی صـدای بچه لاشـخورها به گوش میرسـید که فریاد می کشـیدند و چیزهایی به هم میگفتند.
به ما دستور حرکت دادند. با عمیق ترشدن آب ، پاها از زمین کنده شد. در هـر دسـته ای ، به غیـر از چهار نفر ، سـر بقیه زیر آب بـود ؛ دو نفر از اول و دو نفر از آخر ستون. سرهای بقیه زیر آب بود. از اشنوگر استفاده میکردند.
من و برادر عباس راشـاد در اول سـتون بودیم و برادر حسـین یوسـفی هم از کنـار سـتون حرکـت میکـرد. از گونی کلاه اسـتتار دوخته بودنـد. به علت هم رنگ بـودن بـا آب رودخانـه ، دید دشـمن را به مقدار زیـادی از بین می برد. اشـنوگرها هم با گونی اسـتتار شده بودند. حرکت به طرف وسط رود به کندی انجـام می شـد و اگـر همین طور پیش می رفتیم ، از میـان جزیره بوارین و ماهی سـر درمی آوردیم و همان سـر را هم باید دودسـتی تقدیم منقار بچه لاشخورها می کردیم.
معاون گردان ، برادر مجید بربری ( سردار رشید اسلام حاج مجید ارجمندفر ) از دسـته سـه می خواست طناب ارتباطی را قطع و به طرف جزیره ام الرصاص برود. به حسین گفتم طناب را ببرد. حسین طنـاب را بریـد و از آن لحظـه به بعد او را ندیدم. با شـدت تمام به طرف جزیره ام الرصـاص فین میزدیم. آتش دشـمن از سـه جهـت روی آب متمرکز بود و هر لحظه شدت می گرفت. از طرف مقابل ام الرصاص ، از سمت راست جزیره ماهی و از پشت جزیره بوارین قرار داشت.
دسته اول و دوم گروهان به طرف ساحل خودمان فین میزدند. به نزدیکی نهـر خیـن و بواریـن رسـیده بودنـد. هیچ گونـه تـرس و رعبـی در نیروهـا دیده نمی شـد. حتـی بعضی ها شـوخی هـم می کردنـد.
برادر راشـاد به مـن میگفت عباس آقا ، مثل اینکه فیلم سینمایی است. هر لحظه منتظر بودیم که تیر یا ترکشی به پیشوازمان بیاید و ما را تا آسمان اوج دهد. برادر مجید بربری هم به کمک ما آمد تا سه نفره دسته را سریعتر بکشیم. به بچه ها گفتم که وزنه های اضافی را باز کنند و به روی آب بیایند. همه وزنه ها را باز و در آب رها کردند و سرها را از آب بیرون آوردند. یکـی از فین هـای بـرادر راشـاد از پایـش درآمد و او مجبور شـد که جایش را بـا یکـی از برادران تخریبچی به نام محسـن اقدمی عوض کند.
کم کم به تنگه بین جزیـره ماهـی و ام الرصاص نزدیک میشـدیم. رو به روی ما یـک دکل دیدبانی به ارتفاع تقریبی پانزده متر دیده می شد که اتاقک هم نداشت. در سمت چپ دکل ، یک سـنگر دوشـکا بود که مرتب کار می کرد. یک دسـته نیرو در سـمت چپ و موازی ما به طرف آن سنگر در حرکت بودند. آتش در سمت تنگه خیلی کم بود ؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم که خود را به طرف شمال جزیره ام الرصاص بکشیم. یک لحظه سوزشی در بازوی راستم احساس کردم. فکر کردم شاید ترکش خورده و رد شده است و زیاد هم مهم نیست ؛ اما چند متر بیشتر نتوانستم طناب را بکشم. به تخریبچی دسته ، برادر حبیب هاتف گفتم که طناب را بکشد و خودم چندصد متر به انتهای تنگه نمانده بود که از کنار دسـته حرکت کردم. تقریباً به سیم خاردارها رسیدیم. چند متر مانده به سیم خاردار ، برادر حسن پام از ناحیه دهان مورد اصابت تیر قرار گرفت و تعادل خود را از دسـت داد.
حسـن دو دسـتش را بلنـد می کـرد و بی اختیـار به شـانه بچه ها می گذاشـت و باعث می شـد که طناب پیچ بخورد و بچه ها کنترل خود را از دسـت بدهند. به حسـن گفتم طناب را رها کن. او هم گره ها را از دستش درآورد و به طرفم آمد. یک لحظه سرش در آب فرورفت و بیرون آمد. همان لحظه شـهید شـد. بچه ها او را به طرف سـیم خاردار کشیدند تا شاید لباسش به سیم خاردار گیر کند و آب او را از آنجا دور نسازد....
💠 #ادامه_دارد
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_عباس_محمدی از رزمندگان دلاور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، از غواصان خط شکن و حماسه ساز عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ بود که مردادماه ۱۳۶۶ در #عملیات_نصر_هفت ، منطقه عملیاتی منطقه عمومی #سلیمانیه عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۴
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✍ خاطره ای شنیدنی از غواص بسیجی #شهید_عباس_محمدی از شب خونبار عملیات #کربلای_چهار :
🌀 #قسمت_دوم
🖌... آبی که چند دقیقه پیش راکد و ساکت و آرام بود ، حالا موج برداشته بود و از همه جا بوی باروت می آمد.آسمان به وسیله کرکس های آهنی روشن تر شد تا لاشخورها بتوانند طعمه خود را بهتر ببینند. هنوز خوشه ای به خاموشی نگراییده ، خوشه دیگری روشن می شـد. دیگر شـب نبود. هوا مثل روز روشـن شـده بود و سـاحل دشمن دیده می شد ؛ به طوری که می توانستیم تک تک سنگرهای دشمن را از روی سیل بند بشماریم. گاهـی صـدای بچه لاشـخورها به گوش میرسـید که فریاد می کشـیدند و چیزهایی به هم میگفتند.
به ما دستور حرکت دادند. با عمیق ترشدن آب ، پاها از زمین کنده شد. در هـر دسـته ای ، به غیـر از چهار نفر ، سـر بقیه زیر آب بـود ؛ دو نفر از اول و دو نفر از آخر ستون. سرهای بقیه زیر آب بود. از اشنوگر استفاده میکردند.
من و برادر عباس راشـاد در اول سـتون بودیم و برادر حسـین یوسـفی هم از کنـار سـتون حرکـت میکـرد. از گونی کلاه اسـتتار دوخته بودنـد. به علت هم رنگ بـودن بـا آب رودخانـه ، دید دشـمن را به مقدار زیـادی از بین می برد. اشـنوگرها هم با گونی اسـتتار شده بودند. حرکت به طرف وسط رود به کندی انجـام می شـد و اگـر همین طور پیش می رفتیم ، از میـان جزیره بوارین و ماهی سـر درمی آوردیم و همان سـر را هم باید دودسـتی تقدیم منقار بچه لاشخورها می کردیم.
معاون گردان ، برادر مجید بربری ( سردار رشید اسلام حاج مجید ارجمندفر ) از دسـته سـه می خواست طناب ارتباطی را قطع و به طرف جزیره ام الرصاص برود. به حسین گفتم طناب را ببرد. حسین طنـاب را بریـد و از آن لحظـه به بعد او را ندیدم. با شـدت تمام به طرف جزیره ام الرصـاص فین میزدیم. آتش دشـمن از سـه جهـت روی آب متمرکز بود و هر لحظه شدت می گرفت. از طرف مقابل ام الرصاص ، از سمت راست جزیره ماهی و از پشت جزیره بوارین قرار داشت.
دسته اول و دوم گروهان به طرف ساحل خودمان فین میزدند. به نزدیکی نهـر خیـن و بواریـن رسـیده بودنـد. هیچ گونـه تـرس و رعبـی در نیروهـا دیده نمی شـد. حتـی بعضی ها شـوخی هـم می کردنـد.
برادر راشـاد به مـن میگفت عباس آقا ، مثل اینکه فیلم سینمایی است. هر لحظه منتظر بودیم که تیر یا ترکشی به پیشوازمان بیاید و ما را تا آسمان اوج دهد. برادر مجید بربری هم به کمک ما آمد تا سه نفره دسته را سریعتر بکشیم. به بچه ها گفتم که وزنه های اضافی را باز کنند و به روی آب بیایند. همه وزنه ها را باز و در آب رها کردند و سرها را از آب بیرون آوردند. یکـی از فین هـای بـرادر راشـاد از پایـش درآمد و او مجبور شـد که جایش را بـا یکـی از برادران تخریبچی به نام محسـن اقدمی عوض کند.
کم کم به تنگه بین جزیـره ماهـی و ام الرصاص نزدیک میشـدیم. رو به روی ما یـک دکل دیدبانی به ارتفاع تقریبی پانزده متر دیده می شد که اتاقک هم نداشت. در سمت چپ دکل ، یک سـنگر دوشـکا بود که مرتب کار می کرد. یک دسـته نیرو در سـمت چپ و موازی ما به طرف آن سنگر در حرکت بودند. آتش در سمت تنگه خیلی کم بود ؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم که خود را به طرف شمال جزیره ام الرصاص بکشیم. یک لحظه سوزشی در بازوی راستم احساس کردم. فکر کردم شاید ترکش خورده و رد شده است و زیاد هم مهم نیست ؛ اما چند متر بیشتر نتوانستم طناب را بکشم. به تخریبچی دسته ، برادر حبیب هاتف گفتم که طناب را بکشد و خودم چندصد متر به انتهای تنگه نمانده بود که از کنار دسـته حرکت کردم. تقریباً به سیم خاردارها رسیدیم. چند متر مانده به سیم خاردار ، برادر حسن پام از ناحیه دهان مورد اصابت تیر قرار گرفت و تعادل خود را از دسـت داد.
حسـن دو دسـتش را بلنـد می کـرد و بی اختیـار به شـانه بچه ها می گذاشـت و باعث می شـد که طناب پیچ بخورد و بچه ها کنترل خود را از دسـت بدهند. به حسـن گفتم طناب را رها کن. او هم گره ها را از دستش درآورد و به طرفم آمد. یک لحظه سرش در آب فرورفت و بیرون آمد. همان لحظه شـهید شـد. بچه ها او را به طرف سـیم خاردار کشیدند تا شاید لباسش به سیم خاردار گیر کند و آب او را از آنجا دور نسازد....
💠 #ادامه_دارد
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_عباس_محمدی از رزمندگان دلاور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، از غواصان خط شکن و حماسه ساز عملیات های عاشورایی #کربلای_۴_۵ بود که مردادماه ۱۳۶۶ در #عملیات_نصر_هفت ، منطقه عملیاتی منطقه عمومی #سلیمانیه عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای_۴
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #در_دل_دشمن
✍ خاطره ای عجیب و شنیدنی از سردار بسیجی ، غواص شهید #ابراهیم_اصغری در مراحل شناسایی منطقه عملیاتی #کربلای_۴ :
🖌... چند روزی به آغاز عملیات کربلای چهار مانده بود ، نگران لو رفتن معبرهای عملیاتی بود ، با تاریکی آسمان ، تک و تنها وارد رودخانه اروند شد و برخلاف جریان آب شنا کرده و برای شناسایی خطوط دشمن به سمت مواضع آنان رفت .
آرام و بی صدا معبرها و موانع و استحکامات دشمن را یک به یک وارسی و بررسی کرد تا اینکه به روبروی کارخانه پتروشیمی عراق نزدیک بصره رسید ، به سرش زد که سری هم به داخل کارخانه زده و از محل استقرار نیروهای دشمن و مواضع و تجهیزات شأن اطلاعاتی به دست آورد .
با احتیاط از آب خارج شد و تجهیزات غواصی را گوشهای پنهان کرده و آرام و بی سر و صدا وارد محوطه کارخانه شده و تا پاسی از شب ، همه جای کارخانه را حسابی گشته و با دقت به گوشه و گوشه اش سرک کشید و از محل تجمع و سنگرهای دفاعی و اجتماعی عراقی ها اطلاعات لازم را برداشت و عکس برداری کرد و نزدیکی های سحر برای بازگشت سمت ساحل رودخانه آمد .
باید پیش از روشن شدن هوا و شروع جذر آب بر میگشت ، لب رودخانه آماده حرکت می شد که یکدفعه سر و کله قایق های گشتی عراق پیدا شده و با نورافکن شروع به بازرسی ساحل و اطراف خطوط دفاعی و داخل موانع کردند .
اوضاع اصلاً خوب نبود ، اگر گیر عراقیها میافتاد ، کارش تمام بود و عملیات هم حتماً لو میرفت ، چاره ای نداشت ، باید تا رفتن نیروهای گشتی پنهان می شد ، سریع عقب کشیده و در زیر یکی از خودروهای پارک شده در داخل کارخانه پناه گرفته و با دلهره فراوان منتظر آرام شدن اوضاع شد .
عراقی ها دست بردار نبودند و یکسره داخل موانع و ساحل رودخانه را بررسی کرده و بالا و پائین می رفتند ، لحظه به لحظه رنگ آسمان در حال تغییر بود و روشنایی داشت جای تاریکی را می گرفت .
انتظار طولانی شده و کم کم هوا روشن شد و دیگر امکان به آب زدن و برگشتن کاملآ از بین رفت ، چاره ای نبود باید در همان اطراف جان پناهی امن یافته و تا فرارسیدن تاریکی شب از نظرها پنهان می شد ، به داخل محوطه پتروشیمی برگشته و با احتیاط به دنبال جایی خلوت و مطمئن برای پنهان شدن می گردد .
عراقی ها بیدار شده و در محوطه کارخانه مشغول رفت و آمد هستند ، اوضاع بسیار خطرناک است ، عراقی ها بقدری زیاد هستند که هر طرف رو می کند با تعدادی از آنها برخورد می کند ، بالاخره به یکی از دودکشهای بزرگ و بلند کارخانه رسیده و شتابان داخلش خزیده و بعد از وارسی داخل آن و بالا رفتن از پله های فلزی ، یک جای مناسب با دید کافی در اواسط دودکش پیدا کرد و مستقر شد .
تا رسیدن شب و بالا آمدن آب ، زمان زیادی باقی مانده بود و باید یجوری خودشو مشغول می کرد ، اول سوراخی در بدنه دودکش یافت که کاملاً به داخل پتروشیمی دید داشت و بخوبی می توانست تحرکات عراقی ها را ببیند ، مدتی با دوربین زوایای مختلف کارخانه و رفت و آمد نیروهای دشمن را نگاه کرد و یادداشت برداشت و عکس برداری کرد تا اینکه آروم و آروم چشم های خسته اش بسته شد و به خوابی شیرین فرو رفت .
بعداز ظهر با سر و صدای نیروهای عراقی که برای دیدن فیلم مقابل درب سینمای پتروشیمی جمع شده اند از خواب بیدار و مشغول تماشای شلوغ کاری و مسخره بازی های سربازان عراقی شد .
لوله فلزی دودکش با کوچکترین حرکتی نالان شده و صدا در محوطه کارخانه طنین انداز می شود ، بی حرکت نشسته و نماز ظهر و عصر هم را سرجایش خونده و از بیکاری و بی حوصلگی دوباره چشاشو بسته و به خواب رفت .
غروب آفتاب با نسیم خنک اروندرود بیدار و بعد از اقامه نماز مغرب آماده شده و از پناهگاه خارج و در تاریکی شب خود را به رودخانه اروند رسانیده و به آب زد .
وقتی به موقعیت خودشان برگشت با چهرههای نگران و متعجب همسنگران و همرزمانش مواجه شد و مجبور به توضیح در مورد علت برنگشتن و غیبت یک روزه اش شد...
🌺 یاد باد یاد مردان مرد....
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار غواص #شهید_ابراهیم_اصغری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران #دفاع_مقدس ، از فرماندهان دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج بود که دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✍ خاطره ای عجیب و شنیدنی از سردار بسیجی ، غواص شهید #ابراهیم_اصغری در مراحل شناسایی منطقه عملیاتی #کربلای_۴ :
🖌... چند روزی به آغاز عملیات کربلای چهار مانده بود ، نگران لو رفتن معبرهای عملیاتی بود ، با تاریکی آسمان ، تک و تنها وارد رودخانه اروند شد و برخلاف جریان آب شنا کرده و برای شناسایی خطوط دشمن به سمت مواضع آنان رفت .
آرام و بی صدا معبرها و موانع و استحکامات دشمن را یک به یک وارسی و بررسی کرد تا اینکه به روبروی کارخانه پتروشیمی عراق نزدیک بصره رسید ، به سرش زد که سری هم به داخل کارخانه زده و از محل استقرار نیروهای دشمن و مواضع و تجهیزات شأن اطلاعاتی به دست آورد .
با احتیاط از آب خارج شد و تجهیزات غواصی را گوشهای پنهان کرده و آرام و بی سر و صدا وارد محوطه کارخانه شده و تا پاسی از شب ، همه جای کارخانه را حسابی گشته و با دقت به گوشه و گوشه اش سرک کشید و از محل تجمع و سنگرهای دفاعی و اجتماعی عراقی ها اطلاعات لازم را برداشت و عکس برداری کرد و نزدیکی های سحر برای بازگشت سمت ساحل رودخانه آمد .
باید پیش از روشن شدن هوا و شروع جذر آب بر میگشت ، لب رودخانه آماده حرکت می شد که یکدفعه سر و کله قایق های گشتی عراق پیدا شده و با نورافکن شروع به بازرسی ساحل و اطراف خطوط دفاعی و داخل موانع کردند .
اوضاع اصلاً خوب نبود ، اگر گیر عراقیها میافتاد ، کارش تمام بود و عملیات هم حتماً لو میرفت ، چاره ای نداشت ، باید تا رفتن نیروهای گشتی پنهان می شد ، سریع عقب کشیده و در زیر یکی از خودروهای پارک شده در داخل کارخانه پناه گرفته و با دلهره فراوان منتظر آرام شدن اوضاع شد .
عراقی ها دست بردار نبودند و یکسره داخل موانع و ساحل رودخانه را بررسی کرده و بالا و پائین می رفتند ، لحظه به لحظه رنگ آسمان در حال تغییر بود و روشنایی داشت جای تاریکی را می گرفت .
انتظار طولانی شده و کم کم هوا روشن شد و دیگر امکان به آب زدن و برگشتن کاملآ از بین رفت ، چاره ای نبود باید در همان اطراف جان پناهی امن یافته و تا فرارسیدن تاریکی شب از نظرها پنهان می شد ، به داخل محوطه پتروشیمی برگشته و با احتیاط به دنبال جایی خلوت و مطمئن برای پنهان شدن می گردد .
عراقی ها بیدار شده و در محوطه کارخانه مشغول رفت و آمد هستند ، اوضاع بسیار خطرناک است ، عراقی ها بقدری زیاد هستند که هر طرف رو می کند با تعدادی از آنها برخورد می کند ، بالاخره به یکی از دودکشهای بزرگ و بلند کارخانه رسیده و شتابان داخلش خزیده و بعد از وارسی داخل آن و بالا رفتن از پله های فلزی ، یک جای مناسب با دید کافی در اواسط دودکش پیدا کرد و مستقر شد .
تا رسیدن شب و بالا آمدن آب ، زمان زیادی باقی مانده بود و باید یجوری خودشو مشغول می کرد ، اول سوراخی در بدنه دودکش یافت که کاملاً به داخل پتروشیمی دید داشت و بخوبی می توانست تحرکات عراقی ها را ببیند ، مدتی با دوربین زوایای مختلف کارخانه و رفت و آمد نیروهای دشمن را نگاه کرد و یادداشت برداشت و عکس برداری کرد تا اینکه آروم و آروم چشم های خسته اش بسته شد و به خوابی شیرین فرو رفت .
بعداز ظهر با سر و صدای نیروهای عراقی که برای دیدن فیلم مقابل درب سینمای پتروشیمی جمع شده اند از خواب بیدار و مشغول تماشای شلوغ کاری و مسخره بازی های سربازان عراقی شد .
لوله فلزی دودکش با کوچکترین حرکتی نالان شده و صدا در محوطه کارخانه طنین انداز می شود ، بی حرکت نشسته و نماز ظهر و عصر هم را سرجایش خونده و از بیکاری و بی حوصلگی دوباره چشاشو بسته و به خواب رفت .
غروب آفتاب با نسیم خنک اروندرود بیدار و بعد از اقامه نماز مغرب آماده شده و از پناهگاه خارج و در تاریکی شب خود را به رودخانه اروند رسانیده و به آب زد .
وقتی به موقعیت خودشان برگشت با چهرههای نگران و متعجب همسنگران و همرزمانش مواجه شد و مجبور به توضیح در مورد علت برنگشتن و غیبت یک روزه اش شد...
🌺 یاد باد یاد مردان مرد....
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار غواص #شهید_ابراهیم_اصغری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران #دفاع_مقدس ، از فرماندهان دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج بود که دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #میهمانان_امالرصاص
✍ خاطرهای عجیب و جانسوز از شب خونین #عملیات_کربلای_۴ به قلم بسیجی غواص سید جعفر حسینی ودیق ( از غواصان خط شکن گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی کربلای چهار )
🖌... وقتی عینک غواصی را از روی صورتم برداشتم، صحنه عجیبی مقابل چشمانم ظاهر شد. آنقدر منور خوشهای زده بودند که روی آب مثل روز روشن بود. از ساحل نیز با انواع و اقسام سلاحهای سبک و سنگین روی اروند متمرکز شده بودند و داشتند سطح آب را بهصورت ضربدری درو میکردند. آتش پرحجم عراقیها روی آنها متمرکز بود. باران گلولههای رسام، دوشکاها، تیربارها و موشکهای آرپیجی بههمراه گلوله خمپاره بچهها را لتوپار میکرد. گلولهها به سروصورت و سینه بچهها میخورد. خیلیها بیصدا و مظلومانه به شهادت میرسیدند، بعضیها هم صدای نالهشان به آسمان بلند میشد. جنازه بود که روی آب دیده میشد. امواج آب جنازهها را مثل گهواره تکان میداد و با خود به طرف بوارین و جزیره ماهی میبرد. اروند رنگ خون به خود گرفته بود. قیامتی به پا شده بود. بوی باروت و خون از هرطرف به مشام میرسید. صحنههایی عجیب و دلخراش بود...
📚 برداشت از کتاب میهمانان امالرصاص
🇮🇷 جاوید و گرامی باد یاد و نام دلاور مردان غواصی که برای حفظ مرز و بوم وطن ، پاسداری از انقلاب و تامین امنیت و آرامش هموطنان خود دلیرانه به دل رودخانه وحشی اروند زدند و اقتدار و قدرت را برای همیشه تاریخ به جمهوری اسلامی ایران بخشیدند.
#دفاع_مقدس
#کربلای_۴
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✍ خاطرهای عجیب و جانسوز از شب خونین #عملیات_کربلای_۴ به قلم بسیجی غواص سید جعفر حسینی ودیق ( از غواصان خط شکن گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی کربلای چهار )
🖌... وقتی عینک غواصی را از روی صورتم برداشتم، صحنه عجیبی مقابل چشمانم ظاهر شد. آنقدر منور خوشهای زده بودند که روی آب مثل روز روشن بود. از ساحل نیز با انواع و اقسام سلاحهای سبک و سنگین روی اروند متمرکز شده بودند و داشتند سطح آب را بهصورت ضربدری درو میکردند. آتش پرحجم عراقیها روی آنها متمرکز بود. باران گلولههای رسام، دوشکاها، تیربارها و موشکهای آرپیجی بههمراه گلوله خمپاره بچهها را لتوپار میکرد. گلولهها به سروصورت و سینه بچهها میخورد. خیلیها بیصدا و مظلومانه به شهادت میرسیدند، بعضیها هم صدای نالهشان به آسمان بلند میشد. جنازه بود که روی آب دیده میشد. امواج آب جنازهها را مثل گهواره تکان میداد و با خود به طرف بوارین و جزیره ماهی میبرد. اروند رنگ خون به خود گرفته بود. قیامتی به پا شده بود. بوی باروت و خون از هرطرف به مشام میرسید. صحنههایی عجیب و دلخراش بود...
📚 برداشت از کتاب میهمانان امالرصاص
🇮🇷 جاوید و گرامی باد یاد و نام دلاور مردان غواصی که برای حفظ مرز و بوم وطن ، پاسداری از انقلاب و تامین امنیت و آرامش هموطنان خود دلیرانه به دل رودخانه وحشی اروند زدند و اقتدار و قدرت را برای همیشه تاریخ به جمهوری اسلامی ایران بخشیدند.
#دفاع_مقدس
#کربلای_۴
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #یاد_یاران
📽 آلبومی دیدنی و خاطره برانگیز از عکسهای زیبای غواصان خط شکن #استان_زنجان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج با نوحه ای بسیار شنیدنی و بیادماندنی
🎙در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
یاد شقایقهای سرخ خفته در خون
یاد دو کوهه یاد مهران یاد کارون
یاد شهیدانی که حق را برگزیدند
با رمز یا زهرا حماسه آفریدند
رفتند یاران ، چابک سواران
آن گل ازاران ، آن غمگساران
رفتند یاران ، چابک سواران
همراه آنان ، پیر جماران
هان ای شهیدان با خدا شبها چه گفتید
جان علی با حضرت زهرا چه گفتید...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🌹لازم به ذکر است تعداد زیادی از این عزیزان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج به درجه والای شهادت نائل آمده اند.
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
🇮🇷 سوم دیماه سالروز عملیات خونین #کربلای_۴ گرامی باد
👌بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این آلبوم زیبا را از دست ندهید
#دفاع_مقدس
#غواصان_خط_شکن
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 آلبومی دیدنی و خاطره برانگیز از عکسهای زیبای غواصان خط شکن #استان_زنجان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج با نوحه ای بسیار شنیدنی و بیادماندنی
🎙در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
یاد شقایقهای سرخ خفته در خون
یاد دو کوهه یاد مهران یاد کارون
یاد شهیدانی که حق را برگزیدند
با رمز یا زهرا حماسه آفریدند
رفتند یاران ، چابک سواران
آن گل ازاران ، آن غمگساران
رفتند یاران ، چابک سواران
همراه آنان ، پیر جماران
هان ای شهیدان با خدا شبها چه گفتید
جان علی با حضرت زهرا چه گفتید...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🌹لازم به ذکر است تعداد زیادی از این عزیزان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج به درجه والای شهادت نائل آمده اند.
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
🇮🇷 سوم دیماه سالروز عملیات خونین #کربلای_۴ گرامی باد
👌بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این آلبوم زیبا را از دست ندهید
#دفاع_مقدس
#غواصان_خط_شکن
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #مرد_ميدان_عشق
📽 تصاویری جانسوز و بیادماندنی از شب خونین عملیات عاشورایی #کربلای_۴ با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙 #شهید_آوینی : عقل معاش میگوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق میگوید که بیدار باش ، در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد.
عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است ، اما عقل معاد میگوید که همهی چشمها در ظلمات محشر ، در آن هنگامهی فَزَع اکبر ، از هول قیامت گریانند .
در عصری اينچنين ، در روزگاری كه بشر بندهی اهوای خويش است و بت خويشتن را می پرستد ، ظهور اين جوانان چه معنايی دارد؟ اينان طليعهدار عصر توبهی بشريت و نمونهای از انسانهای آينده هستند و آيندهی انسان آيندهای الهی است. آنان ابراهيموار هجرت كردهاند و اسماعيلگونه سر به قربانگاه سپردهاند تا انسان به خليفهی اللهی و امامت رسد.
🌸 یاد باد یاد مردان مرد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 تصاویری جانسوز و بیادماندنی از شب خونین عملیات عاشورایی #کربلای_۴ با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙 #شهید_آوینی : عقل معاش میگوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق میگوید که بیدار باش ، در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد.
عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است ، اما عقل معاد میگوید که همهی چشمها در ظلمات محشر ، در آن هنگامهی فَزَع اکبر ، از هول قیامت گریانند .
در عصری اينچنين ، در روزگاری كه بشر بندهی اهوای خويش است و بت خويشتن را می پرستد ، ظهور اين جوانان چه معنايی دارد؟ اينان طليعهدار عصر توبهی بشريت و نمونهای از انسانهای آينده هستند و آيندهی انسان آيندهای الهی است. آنان ابراهيموار هجرت كردهاند و اسماعيلگونه سر به قربانگاه سپردهاند تا انسان به خليفهی اللهی و امامت رسد.
🌸 یاد باد یاد مردان مرد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 ۱۲هزار #شهید و #جانباز در یک شبانهروز...!
🎙سخنان عجیب و جانسوز سردار عبدالعلی عمرانی اولین فرمانده لشگر ۲۵ کربلا در خصوص عملیات #کربلای_۴
🎙اتفاقاتی که در کربلای۴ به چشم دیدم ، شاید برای نسل حاضر داستان یا افسانه باشد! این عملیات جنگ باتلاق و نیزار بود. اصل غافلگیری رعایت نشد و دشمن منتظر ما بود. ضعف اطلاعات عملیات ، غرور فرماندهان و عدم پشتیبانی باعث شکست شد.
... ساعتی بعد از شروع عملیات وقتی در ساحل امالرصاص از قایق پیاده شدم ، احتمال میدادم که در گلولای فرو روم ، اما پاهایم بر چیزهای نرم قرار میگرفتند و لیز میخوردند! نزدیک بود روح از بدنم خارج شود..! چرا که ۴ گردان نیرو از روی پیکرهای شهدا وارد امالرصاص شده بودند!
... گردانهای خط شکن لشگر ۲۵ کربلا ؛ گردان یا رسول(ص) به فرماندهی حاج حسین بصیر ، گردان علیبنابیطالب(ع) به فرماندهی صلبی که همراه با برادرش شهید شد ، گردان مالک اشتر به فرماندهی غلامرضا بابایی ، و شهید علیاکبر آویش که مفقودالاثر شد و گردان صاحب الزمان(عج) به فرماندهی اسماعیل غلامی که به شهادت رسید، به اهداف خود در تصرف جزایر الزبیر و ابوالفلوس ، دست یافتند اما لشگرهای دیگر نتوانستند عمل الحاق را انجام دهند!
🌹در یک شبانهروز عملیات ۱۲هزار شهید ، مفقودالاثر و جانباز دادیم!
... غروب ۴ دی ۱۳۶۵ در ساحل امالرصاص برگشت نیروها را نگاه میکردم که هلیکوپتر دشمن گشتی روی ساحل زد و شروع کرد به شلیک موشک! یکی از قایقها با ۳۳ غواص از هم پاشید!
با شلیک دومین موشک ، قایقی دیگر با ۲۸ غواص متلاشی شد!
هواپیماهای دشمن در همان روز ، نیروگاه نکاء و مقر رزمندگان ۲۵ کربلا در هفت تپه را نیز بمباران کردند که حاج جعفر شیرسوار به شهادت رسید.
.🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🎙سخنان عجیب و جانسوز سردار عبدالعلی عمرانی اولین فرمانده لشگر ۲۵ کربلا در خصوص عملیات #کربلای_۴
🎙اتفاقاتی که در کربلای۴ به چشم دیدم ، شاید برای نسل حاضر داستان یا افسانه باشد! این عملیات جنگ باتلاق و نیزار بود. اصل غافلگیری رعایت نشد و دشمن منتظر ما بود. ضعف اطلاعات عملیات ، غرور فرماندهان و عدم پشتیبانی باعث شکست شد.
... ساعتی بعد از شروع عملیات وقتی در ساحل امالرصاص از قایق پیاده شدم ، احتمال میدادم که در گلولای فرو روم ، اما پاهایم بر چیزهای نرم قرار میگرفتند و لیز میخوردند! نزدیک بود روح از بدنم خارج شود..! چرا که ۴ گردان نیرو از روی پیکرهای شهدا وارد امالرصاص شده بودند!
... گردانهای خط شکن لشگر ۲۵ کربلا ؛ گردان یا رسول(ص) به فرماندهی حاج حسین بصیر ، گردان علیبنابیطالب(ع) به فرماندهی صلبی که همراه با برادرش شهید شد ، گردان مالک اشتر به فرماندهی غلامرضا بابایی ، و شهید علیاکبر آویش که مفقودالاثر شد و گردان صاحب الزمان(عج) به فرماندهی اسماعیل غلامی که به شهادت رسید، به اهداف خود در تصرف جزایر الزبیر و ابوالفلوس ، دست یافتند اما لشگرهای دیگر نتوانستند عمل الحاق را انجام دهند!
🌹در یک شبانهروز عملیات ۱۲هزار شهید ، مفقودالاثر و جانباز دادیم!
... غروب ۴ دی ۱۳۶۵ در ساحل امالرصاص برگشت نیروها را نگاه میکردم که هلیکوپتر دشمن گشتی روی ساحل زد و شروع کرد به شلیک موشک! یکی از قایقها با ۳۳ غواص از هم پاشید!
با شلیک دومین موشک ، قایقی دیگر با ۲۸ غواص متلاشی شد!
هواپیماهای دشمن در همان روز ، نیروگاه نکاء و مقر رزمندگان ۲۵ کربلا در هفت تپه را نیز بمباران کردند که حاج جعفر شیرسوار به شهادت رسید.
.🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab